در ایامالله حماسهساز «دهه بصیرت و میثاق با ولایت» به ویژه ۹ دی به عنوان تجلی و تبلور عینی بصیرت دینی مردم ایران قرار داریم. ضمن تبریک و پاسداشت این روزهای خدایی، این سوال مطرح میشود که چه بهرهای و چه درسها و عبرتهایی از آن فتنه عظیم طراحی شده از سوی آمریکا برای امروز جامعه خودمان میتوانیم ترسیم کنیم؟ آیا اشتراکاتی بین آن ایام و این روزها که سقوط دولت حامی مقاومت در سوریه از سوی مقامات نادان و رسانههای گزافهگوی شبکه شرارت غربی- عبری دستمایهای برای جنگ شناختی جدیدی قرار داده شده و آن به آن با پمپاژ یاس، اختلاف و هراس میخواهند منطقه غربآسیا را آبستن حوادثی جلوه دهند و با اغواگری و دروغبافی تبلیغی- روانی از تکرار سرنوشت سوریه برای سایر اضلاع مقاومت علیالخصوص جمهوری اسلامی ایران به مثابه سر و محور مقاومت سخن میگویند. مراجعه به اظهارات مداخلهگرایانه هفته اخیر وزیر خارجه آمریکا و رئیس مرکز جاسوسی رژیم صهیونیستی نشان میدهد که آنها برای منطقه و کل مقاومت و ایران بزرگ خوابهای آشفتهای البته نه در کف میدان و از طریق درگیری میدانی بلکه در اذهان و افهام عمومی و از طریق تصرف روانی و تعرض شناختی دیدهاند!
با طرح چند پرسش ساده و تبیین ابعاد و زوایای موضوع مذکور، میتوان پی به این اشتباهات محاسباتی برد و پرده از دروغبافیهای غلوآمیز رسانهای شبکه شرارت غربی- عبری برداشت:
آیا این مقامات و تحلیلگران نادان فکر میکنند ایران سوریه است؟ آیا با جدا شدن حلقهای از زنجیرهی بزرگ مقاومت در منطقه که اندیشهاش به گواهی تجمعات حمایتی جهانی از مردم مظلوم غزه، لبنان و سوریه، به کل عالم صادر شده، گفتمان مقاومت و شاکله و ساختار جبهه مقاومت از هم پاشیده است؟ اگر علل سقوط دولت اسد را به اذعان خود این مقامات و رسانههای مداخلهگر بیرونی مرور کنیم و آنها را با مولفههای قدرت معنوی و مادی در ایران و مردم عراق و یمن مقایسه تطبیقی نمائیم به چه نتایجی خواهیم رسید؟
ارتش ضعیف و فرسوده شده به سبب درگیری نفسگیر در جنگی حداقل دهساله، مشکلات فراگیر اقتصادی و اثربخشی تحریمهای شدید سزار آمریکا که سوریه نتوانست با دور زدن از شدت آنها بکاهد و نبود انسجام و همبستگی اجتماعی به دلیل ساختار موزائیکی سوریه و فقدان جایگاه رهبری دوراندیش و وحدتبخش در کنار مداخله بازیگران بیرونی و واگذاری سرزمینهای ذهنی مردم سوریه در اثر تحمیل جنگ دروغ شناختی و رسانهای مهمترین دلایل عدم پایداری و مالا فتح زمینهای سوریه با پیادهروی ترویستها و معارضین مسلح بوده است. حال باید اندیشید که سایر اضلاع مقاومت به ویژه ایران مقتدر امروز در کدام یک از این موارد با سوریه قابل مقایسه است؟! بله ما هم مشکلات اقتصادی داریم، تحریم هستیم، اما گستره و سطح مشکلات ما به اندازه سوریه است؟ آیا چند ده سال نیست که ما با دور زدن تحریمها امور کشور را اداره کردیم؟ البته سوریه ضربه اول را در حوزه جنگ روانی و تبلیغاتی خورد ما هم باید درس بگیریم و در این حوزه با تبیین درست و اقناعی فضا را برای مردم روشن کنیم.
حال اگر توانمندیها و ظرفیتهای امنیتی، اطلاعاتی، دفاعی و نظامی و علمی ما را هم به آنها اضافه کنید و با تجارب گرانسنگ دور زدن تحریمها و خنثیسازی دهها بحران و فتنه از جنس جنگ هشت ساله و فتنه عظیم ۸۸ جمع بزنید، میتوانید تصمیم بگیرید که به سراغ مقاومت و سر آن بیائید. البته عمودی میآئید و افقی برمیگردید؛ لذا به نظر میرسد بلوف آنها برای تست مردم و اثرگذاری روی ذهنیت جامعه ایران است که آزمونهای سختتر از شرایط کنونی را از سر گذرانده و امروز به فضل الهی با قدرت واقعی در این قله ایستاده است.