طی یک هفته از عمر حاکمان جدید در دمشق چند رخداد مهم جریان داشته است. ابتدا اینکه تکلیف چند روزه به نخستوزیر دوره بشار اسد «محمد جلالی» به پایان رسید و رئیس حکومت نجات که در ادلب فعال بود، تصدی امور را در دست گرفت و با حفظ تمامی دستگاههای سابق تلاش شد تا شرایط هرج و مرج از کنترل خارج نشده و خدمات عمومی سامان یابد.
«ابومحمد جولانی» در جایگاه فرماندهی نظامی و جایگاهی فراتر از نخستوزیر، موقعیت خود را حفظ کرد و کوشید در سخنرانیها و مصاحبهها، تصویر معتدلی را از حکومت جدید به جامعه سوری و بازیگران گوناگون داخلی و خارجی نشان دهد. در عین حال، در کنار مانور بر اسقاط نظام بشار اسد، به حذف ایران و مقاومت اسلامی لبنان (حزبالله) هم اشاره کرد؛ ولی به اقلیتهای سوریه اطمینان بخشید. جولانی در یک هفته گذشته اگرچه مانع حمله به مراقد و اعتاب شیعه در دمشق شده؛ ولی ترکیب گروههای تروریستی و سلفی دیگری که در کنار «تحریرالشام» هستند، ضمن ارعاب شیعه، گاه به قتل تعدادی از شیعیان و به ویژه قتل و ذبح سربازان ارتش سوریه یا علویها در شرق حمص و شهرهای ساحلی دست زدهاند. درزیها در برخی مناطق قنیطره از ترس گروههای تروریستی که آنها را کافر میدانند، گاه به نیروهای رژیم صهیونیستی که در حال اشغال این مناطق هستند، پناه بردهاند. رفتارهای غیر عادی این گروههای تروریستی در حلب یا مقبره حافظ الاسد و آنچه در دیرالزور مشاهده شده، نشانههای فوری از واگرایی در درون ترکیب گروههای تحت فرمان تحریرالشام را ثبت کرده است.
با اینکه دستورات حکومتی در دمشق، به عدم تعرض به زنان غیر محجبه یا دیگر اقشار اجتماعی که آداب تروریستها را ندارند تأکیده شده، ولی فضای قالب نوعی استمرار هرج و مرج را نیز ثبت کرده است.
رخداد مهم دیگر، از همان روز اول حاکم شدن جولانی بر دمشق، حملات گسترده و شدید رژیم صهیونیستی به تمام مراکز نظامی، صنایع نظامی و تحقیقاتی، انبارهای سلاح و پایگاههای موشکی و رادار و یگانهای زرهی فرودگاههای نظامی است. ارتش صهیونیستی با عبور از منطقه حائل در جولان و قنیطره که در سال ۱۹۷۴ و با نظارت سازمان ملل ایجاد شده بود، بیش از ۲۰۰ کیلومتر مربع و در عمق بین ۷ ـ ۵ کیلومتر و عرض بیش از ۴۰ کیلومتر، مناطق جدیدی را به سمت شهر درعا و استان قنیطره تا مرز استان ریف دمشق (شهر درعا) و به سمت و موازات مرزهای سوریه ولبنان و مهمتر از همه منطقه کامل جبلالشیخ در جولان را به اشغال خود در آورده است. در این مناطق پیشروی شده، بلندیهای استراتژیک، مانند جبلالشیخ قرار دارند که به جز فلسطین اشغالی بر لبنان و همه اراضی سوریه و حتی اردن اشراف و تسلط دارند. در حملات رژیم صهیونیستی بنا به گزارشهای منتشر شده، ۲۰۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپیما و هلیکوپتر، ۲۵ فرودگاه و ۴۷ کشتی جنگی و تقریباً تمامی زیرساختهای دفاعی و نظامی سوریه نابوده شدهاند. نکته مهم این است که جولانی و حکومت وی در دمشق نه تنها واکنشی به این رخداد مهم نداشته، بلکه اولویت خود را جنگ جدید ندانسته و پرداختن به آب و برق و نان را در دستور کار خود دارد و حاضر به محکوم کردن آن نیز نبوده است. این در حالی است که تقریباً همه کشورهای مهم عربی و سازمان ملل به این رخداد مهم واکنش نشان داده و آن را محکوم کردهاند و نشست شنبه، ۲۴ آذرماه در اردن از سوی اتحادیه عرب و مشارکت اتحادیه اروپا و آمریکا و ترکیه، بدین منظور بوده است. رخداد مهم دیگر تحرک آشکار نظامی ترکیه و گروههای وابسته به استخبارات میت ترکیه در شمال حلب و شهر منبج و سد تشرین در جنوب شرقی منبج است که با درگیری با کردهای قسد، و بمباران هوایی و اعزام امکانات و مهمات نظامی ارتش ترکیه همراه بوده است.
ترکیه در این اقدام خود، به شکل آشکاری به دنبال تحکیم سیطره جغرافیایی خود و گروههای وابسته به ترکیه در شمال سوریه و شهرهایی است که به دست کردهای قسد اشغال شده است.
ترکیه با اعزام وزیر خارجهاش «هاکان فیدان» که قبلاً مسئول میت ترکیه بوده و مسئول فعلی استخبارات میت به دمشق و هیئتی دیگر از استخبارات و وزارت خارجه قطر، اولین کشورهایی هستند که وارد دمشق شده و با جولانی و نخستوزیر منصوب دیدار وجلسه داشتهاند. به نظر میرسد، ترکیه در دو محور فعال در پرونده سوریه ورود کرده است: از یک سو در شمال سوریه به تحکیم مناطق جغرافیایی در حلب، ادلب، حمص و... مشغول و به دنبال عقب راندن کردهای قسد است به همین دلیل با رویکرد آمریکا در حمایت از کردهای قسد و پروژه کشور کردستان بزرگ یا اقلیم کردی در شمال سوریه، در تضاد است.
از سوی دیگر، در تعامل فعال با دمشق و جولانی، به دنبال مدیریت کلان سوریه است. نکته مشترک بین ترکیه، رژیم صهیونیستی و آمریکا این است که با وجود ارتباطات با سابقه با جولانی و تحریرالشام، نسبت به آینده عملکرد این گروهها نگران بوده و اطمینان جدی ندارند. بنابراین، هر یک از این سه بازیگر اصلی در تحولات سوریه، در کنار تعامل با حاکمان دمشق پروژههای مستقل خود را نیز دنبال میکنند. کردهای سوریه و قسد، تلاش کردهاند با دمشق و جولانی ارتباط برقرار کرده و با حمایت آمریکا، آینده موقعیت خود را حداقل همانند اقلیم کردستان عراق، پیشاپیش تعیین و تحمیل کنند که تا به حال پاسخی از جولانی دریافت نکردهاند. روسیه که یکی از بازندگان تحولات سوریه است، به موازات هماهنگی موقت برای انتقال نیروهای خود از دمشق و دیگر مناطق به لاذقیه و طرطوس و توافق موقت در مورد دو پایگاه خود در طرطوس و لاذقیه، هنوز به جمعبندی برای راهبرد جدید خود یا مدیریت پیامدهای براندازی در سوریه نرسیده است. روسیه به خوبی میداند که از جانب ترکیه و در هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی و آمریکا، خسارت راهبردی دیده و مهمترین پایگاه نظامی دریایی و هوایی خود را در خارج خاک روسیه از دست داده است و این مسئله بر روند مذاکرات احتمالی با آمریکا در اوکراین آثار سلبی دارد. مضافاً اینکه با ترکیه در لیبی و دیگر کشورهای آفریقایی که حضور دارند، با چالش جدی روبهرو میشود.
یک احتمال جدی نیز مطرح است که روسیه و ترکیه در تعاملات دوجانبه نیز دچار فراز و نشیبهایی شوند، چرا که از هم اکنون و با تشویق مدیریت آمریکا و کشورهای اروپایی و تمایل شدید ترکیه و قطر، گاز صادراتی قطر از خاک سوریه به ترکیه و اروپا در دستور کار قرار گرفته وبر مانور و میدان عمل و اهرمهای روسیه در اروپا آثار خود را به جای خواهد گذاشت.
روشن است که این ابعاد تعارض بین روسیه و ترکیه، به شکل دقیقی برای ایران به عنوان فرصتهای فوری و بلندمدت میتواند مطرح باشد که ابعاد و موضوعات گوناگونی را در برخواهد گرفت. رخداد مهم دیگر در تحولات سوریه، تحرک فوقالعاده آمریکا در ابعاد گوناگون، چه در سوریه و چه مرتبط با عراق را شاهد هستیم، که همان حلقه تکمیلی پروژه کودتاییـ تروریستی در سوریه است. از یک سو، آمریکا به دنبال حفظ ظرفیتهای کردی در شرق فرات و شمال سوریه است و باید تعامل با ترکیه را مدیریت کند و از سوی دیگر بنا به اخبار موجود، سازمان داعش، به سرعت به دنبال جذب نیرو از کشورهای خارجی است تا در سایه پایگاههای آمریکایی، به گسترش این پروژه در عراق اهتمام ورزد. ولی از سوی دیگر آمریکا باید روندهای دیگر در سوریه را نیز مدیریت کند و چنانچه جولانی و ترکیه در مسیر الگوبرداری از حکمرانی مدل طالبان افغانستان باشند و اولویتهای کلان آمریکا را مورد بیتوجهی قرار دهند، باید سناریوی تجزیه سوریه را فعال کنند. بیاعتمادی و رفتار محتاطانه آمریکا در قبال رویکردهای جدید حاکمان دمشق و تمایلات آشکار و عثمانی اردوغان برای بلعیدن مناطق شمالی سوریه یا تضاد برنامهای با ترکیه در بحث کردها، آمریکا را به سمت تجزیه سوریه به پیش خواهد برد که باید با مشارکت فعال رژیم صهیونی دنبال کرده و پیشرویهای ارتش صهیونی در سوریه را در جنوب گسترش داده و مناطق جنوب سوریه را به منطقه تنف که پایگاه اصلی آمریکایی است، متصل و با سیطره بر بوکمال و شرق فرات، اهرمهای بازیگری خود را گسترش دهند. اولویت فوری آمریکا و رژیم صهیونی در سوریه، مسدود کردن مسیر جغرافیایی از سوریه به لبنان در لجستیک تسلیحاتی حزبالله است و بخشی از هماهنگیها و رایزنیهای فعال این روزها توسط فرمانده سنتکام و مشاور امنیت ملی کاخ سفید (سولیوان) در منطقه و دیدار با مقامات صهیونی، بر این مسئله تمرکز دارد. البته دایره هماهنگیهای آمریکا و رژیم صهیونی به مسئله روند مذاکرات آتشبس در غزه و پیوند آن به طرح آبراهام و عادیسازی روابط رژیم با عربستان نیز در دستور کار فوری آنهاست.
به هر حال، روند تحولات در سوریه چهره روشنی از رویکرد حاکمان دمشق نشان نمیدهد و سناریوی استمرار هرج و مرج و شاید جنگ داخلی بین گروههای تروریست و تجزیه سوریه، بیشترین احتمال را به دلیل تضاد منافع بازیگران گوناگون داخلی و خارجی در سوریه پیش رو گذاشته است. در حلقه جبهه مقاومت، عراق که خود را هدف بعدی پروژه تروریستی میداند، ضمن آمادگیهای داخلی و هماهنگیهای منطقهای و بینالمللی، مواضع فعال و محتاطی از خود نشان میدهد و آمریکا نیز نگران است که عراق به دلیل همین نگرانیها و در قبال روندهای گوناگون در سوریه، به اقدام پیشدستانه دست زده و برنامههای آمریکاییـ صهیونی را مختل کند.
حزبالله در لبنان ضمن حفظ آمادگیهای نظامی و استحکامبخشی به ساختارهای گوناگون، نقض توافق آتشبس و کوتاهیهای کمیته نظارت بر آتشبس، روبهروست و نسبت به استمرار توافق آتشبس هشدار داده است و در محیط داخلی لبنان، به موازت بحث فوری انتخاب رئیسجمهوری برای لبنان، نسبت به آغاز بازسازی مناطق و حمایت از پایگاه مردمی خود فعال است؛ ولی به لحاظ توانمندیهای نظامی خود نگرانی نداشته و هماهنگونه که در دهههای گذشته و به روشهای گوناگون مسیر تقویت بنیه دفاعی و تسلیحاتی خود را استمرار داده، اکنون نیز به فرصتهای موجود توجه دارد. مضافاً اینکه اوضاع در سوریه در برخی زوایای خود فرصتهایی دارد که از آن غافل نیست. نگرانی از تحولات سوریه برای ترکیه، رژیم صهیونیستی و آمریکا و روندهای احتمالی آن تا حدی است که هم ترکها و هم اردن (رژیم صهیونیستی) و هم آمریکا از اینکه این روندها از کنترل خارج شده و آثار معکوس خود را به جای گذارند، شدت آن را در مواضع خود ابراز میکنند، چرا که برخی از گروههای موجود و حاکم بر دمشق در قبال رژیم صهیونیستی موضع دارند و حتی جولانی نمیتواند در قبال اشغال سرزمین سوریه به دست صهیونیستها و آمریکا و ترکیه خیلی ساکت بماند و هرگونه اغماض در این مورد، به چالش اصلی اجتماعی و سیاسی و امنیتی برای جولانی و حاکمان در دمشق تبدیل خواهد شد. شاید بتوان گفت، اگرچه بخشی از حماس از سقوط بشار اسد خوشحالند؛ ولی به برخی ظرفیتهای همسو در حاکمان سوریه در قبال فلسطینی و مقاومت فلسطینی اعتماد داشته و نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. این بدان معناست که هم در چشمانداز تحولات منطقهای و همینطور در ارزیابی از مقاومت در منطقه نمیتوان، برآورد قطعی داشت و نیازمند زمان بیشتری است و این مسئلهای است که حتی طراحان و ادارهکنندگان پروژه کودتاییـ تروریستی در سوریه نیز قادر به ارائه نوع قطعیت نیستند.
آنچه مسلم است اینکه مقاومت و جبهه مقاومت در بازبینی از راهبردها و تاکتیکها و فرصتسازی از تهدیدات بالقوه، در مسیر راهبردها و روشهای جدید قرار گرفته و متناسب با روندهای جاری در سوریه و منطقه، به پیش خواهد رفت. این عدم قطعیتها و نگرانیها از سوی آمریکا و رژیم صهیونی تا حدی است که خیزش اعتراضی در اردن و مصر و حتی ترکیه موجب شده تا مقامات امنیتی رژیم با سفر به قاهره، تدابیر مداخله و حمایت از دولت مصر را با یکدیگر به بحث بگذارند و یا پیچیدهتر شدن روندهای سوریه و افزایش تضادهای ترکیه با آمریکا و کردها و حتی جولانی هزینههای پیشبینی نشدهای برای اردوغان ببار آورده و میوه رؤیاهای عثمانی را برای اردوغان تلخ کند.