نگرانی صهیونیستها از کاهش سلطه بر جهان و کاسته شدن از نفوذ آنها در افکار عمومی به علت شدت جنایاتشان در فلسطین، لبنان، یمن و...، موجب شده تا آنان در کنار روشهای قدیمی، کاربرد روشهای دیگر را نیز با شدت بیشتری در پیش بگیرند.
صهیونیستها از طرفی اصرار میکنند که هر یهودی باید فقط با یک یهودی ازدواج کند تا اصالت روح و دینش حفظ شود، اما در مقابل این اصرار را درباره سایر ادیان ندارند و در رسانهها، ازدواجهای غیرسختگیرانه را تشویق میکنند؛ امری که در درازمدت به علت اختلاط نژادی، مذهبی و قومی از جمعیت پیروان جدی و معتقد به هر دین دیگری به جز یهودیت میکاهد.
از سویی رسانههای غرب در کتب و مقالات تبلیغاتی خود از لزوم بچهدار نشدن سفیدپوستان یا ازدواج هر سفیدپوست با مردمان متعلق به دیگر فرهنگها مینویسند و نکته جالب این است که معمولا نویسندگان این مقالات صهیونیست هستند. ازدواج اروپاییها و آمریکاییهای غیریهودی با مهاجران سایر قارهها بهتدریج باعث تضعیف سلطه مسیحیان بر اروپا و آمریکا خواهد شد که به نفع صهیونیستها است.
بخش زیادی از موسسات سازماندهنده مهاجرت به غرب و بویژه اروپا از آفریقا و آسیا، مالکان و مدیران صهیونیست دارند. از جمله این سازمانها میتوان به هایاس، کاریتاس، آیآرسی و... اشاره کرد.
مهاجران معمولا با هدف کسب درآمد بیشتر و انگیزههای اقتصادی دست به مهاجرت میزنند ولی سازمانهای مهاجرتی برای تکتک مهاجران پروندههای خاص طراحی میکنند. از برخی از آنها بویژه مهاجران ایرانی و عرب در غرب آسیا برای تحقیر و تبلیغات رسانهای علیه کشور مبدا استفاده میکنند.
برخی از این مهاجران افراطی و سلفی هم برای مظلومنمایی به نفع صهیونیستها مورد استفاده هستند. به عنوان مثال فرد سعودی که اخیرا در آلمان دست به اقدام تروریستی زد، بهانه لازم را برای مظلومنمایی در اختیار صهیونیستها گذاشت و آنها تبلیغات فراوانی به راه انداختند دال بر اینکه ما در حال مبارزه با چنین افراطیهایی در غرب آسیا هستیم و با توجه به روحیات تروریستی آنها، محق هستیم که با این افراد هر طور که میخواهیم رفتار کنیم.
در عمل هم پس از اقدامات این فرد سعودی در آلمان، صهیونیستها در رسانههای خود چنین تبلیغات کردند که ما در غرب آسیا در حال مقابله با چنین موجودات افراطی هستیم که حتی اگر مدعی سکولار بودن بشوند هم در عمل باز خوی افراطی و ضد غربی خود را کنار نگذاشتهاند.
تحمیق فرهنگی در غرب که ناشی از تربیت رسانهای و فرهنگی متاثر از نتفلیکس و مکدونالد است، باعث میشود درک این ظرافتهای رسانهای و جریانسازیهای خطرناک و دروغین برای اکثریت مردم ممکن نباشد؛ لذا رسانههای تحت کنترل صهیونیستها به راحتی چنین القا میکنند که آمریکا باید به خواست اسرائیل با ایران بجنگد، زیرا اسرائیل مانند یک سد مستحکم در حال نبرد با افراطیهای ایرانی است که مروج خشونت و تروریسم هستند.
ساکنان اروپا و آمریکا درک نمیکنند که اتفاقا این ایران است که با افراطیگری، ویرانطلبی، خشونت و تبلیغات دروغین صهیونیستها میجنگد و شکست تلاش ایران برای مهار صهیونیسم افراطی و متجاوز، آینده اروپا و آمریکا را نیز تهدید خواهد کرد.
افکار عمومی در غرب درک نمیکنند که اتفاقا اسرائیل و همدستان آن در دولت آمریکا هستند که داعش، القاعده و تروریستهای تحریرالشام را پرورش داده و حمایت میکنند و آنها را توسط ترکیه و برخی کشورهای عربی جنوب خلیج فارس به جان مردم غرب آسیا انداختهاند.
این واقعیت که نیروهای تکفیری در جریان جنگ یک دهه قبل در سوریه در بیمارستانهای اسرائیل درمان میشدند بهراحتی به فراموشی سپرده میشود و جولانی، رهبر تروریستهای تحریرالشام با مرتب کردن ریش و استفاده از کراوات، چهره خود را بازسازی کرده و اقدامات وحشیانه نیروهای وی در جهت قتل و شکنجه کردها، علویان، اعراب معترض و... در شهرهای مختلف سوریه به طور گسترده سانسور میشود و در نهایت جولانی از فهرست تروریستهای تحت تعقیب دولت آمریکا نیز حذف میشود تا بازی مورد نظر غرب را انجام دهد.
از سوی دیگر، تبلیغات اسرائیل درباره ناامن بودن اروپا برای زندگی یهودیان با هدف خنثی کردن روند مهاجرت شدید یهودیان از اسرائیل پس از جنگ ۴۵۰ روزه اخیر شدت گرفته است. شخص نتانیاهو و رسانههای تحت کنترل وی در سراسر جهان، به طور نامحسوس ایده در حال فروپاشی بودن اروپا و تضعیف موقعیت آن را به دلیل مشکلات اقتصادی، تداوم و تشدید حضور مهاجران تکفیری و افراطی و... تبلیغ میکنند.
نتانیاهو با ترساندن یهودیان اروپا برای بازگشت آنها به اسرائیل زمینهسازی میکند و از سویی رسانههای صهیونیستی و غربی، سلفیها و تکفیریهای داعشی و القاعده را نمایندگان اسلام جا زده و این واقعیت را کتمان میکنند که ایران و دولت قبلی سوریه و نیروهای مقاومت در حال نبرد با این افراطیها بودهاند و این نیروهای افراطی که در جهان اسلام اکثریت هم ندارند توسط همان اسرائیل و غرب خلق شده و مورد حمایت همانها هستند.
در تبلیغات رسانهای غرب و اسرائیل مرتب ادعا میشود آنها در حال نبرد با افراطیون تکفیری و داعشی هستند و این طنز تلخی است که خنثی کردنش نیز کار سادهای نیست! در عمل، واقعیت کوچاندن نیروهای تکفیری و سلفی و افراطی به غرب توسط سازمانهای مهاجرتی یهودی با هدف ترساندن یهودیان و بازگرداندن آنها به اسرائیل و نیز زمینهسازی برای تضعیف اروپا مخفی نگه داشته میشود و البته توجیه مناسب برای جنگافروزی علیه جهان اسلام نیز از این طریق فراهم میشود.
در این شرایط بازنمایی دفاع نیروهای مقاومت از اقلیت مسیحی در سوریه و لبنان و تلاش ایران و جبهه مقاومت برای جلوگیری از کشتار مسیحیان توسط تروریستهای تحریرالشام در سوریه و نیز افشای بیشتر حملات وحشیانه تکفیریها و صهیونیستها به کلیساهای مسیحیان در سوریه و قدس و تخریب اموال مسیحیان و حمله به کسبوکارهای آنها توسط ۲ گروه متحد صهیونیست و تکفیری، میتواند بسیاری از این تبلیغات دروغین را برملا کند و به ایجاد یک نظام تحلیلی جدید در غرب برای مردم غیرمطلع از واقعیات کمک کند.
یهودیان خود را قوم برگزیده خدا میدانند و بر این باورند که مسیحیان در کثافت و آتش در جهنم میسوزند؛ امری که با تبلیغات شدید نظام کلیسای تحت تاثیر صهیونیسم بعد از جنگ دوم جهانی به فراموشی سپرده شد؛ لذا نبردی که در غرب آسیا در جریان است نبرد بین اسرائیل و فلسطین نیست. این یک نبرد، نبرد گسترده خیر و شر است.
صهیونیستها با رویهای که در پیش گرفتهاند آمریکا و اروپا را نیز به ویرانی میکشند تا بر جهان مسلط شوند. آنها به دنبال نابودی هرگونه هویت مستقل هستند تا هیچ نیروی مقاومی برای نبرد با آنها وجود نداشته باشد و سلطه صهیونیسم بر جهان ادامه یابد.
اگر آمریکا و بویژه اروپا در برابر این سلطهطلبی خطرناک صهیونیسم از خواب بیدار نشوند، در آینده تضعیف مداوم و نابودی خود را در برابر این غده سرطانی شاهد خواهند بود. در این شرایط پیشرفت فناوری مانند یک شمشیر دولبه عمل میکند؛ از یک سو ذات بیمرکز اینترنت که فرصت اظهارنظر را در اختیار هر کسی قرار میدهد، افشای ماهیت تلاش صهیونیستها را ممکن کرده است و از سویی از راه رسیدن فناوریهایی مانند هوش مصنوعی در آینده به سلطه و کنترل شدید فکر و ذهن انسان میانجامد و در این شرایط آغاز جنبشهای رهاییبخش و به موفقیت رساندن آنها کار سادهای نخواهد بود.