صبح صادق >>  خرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۲  ، 
کد خبر : ۳۷۰۶۶۷
واکاوی انتقادی این‌همانی بین اوضاع سوریه با ایران

آیا ایران سوریه است؟

پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

با سقوط حکومت بشار اسد در سوریه، جبهه دشمنان نظام اسلامی در یک عملیات روانی‌ـ رسانه‌ای تلاش کردند میان وضعیت و سرنوشت حکومت سوریه با نظام جمهوری اسلامی ایران نوعی همانندسازی در ذهن عامه مردم ایجاد کنند؛ به این ترتیب که با توجه به هم‎پیمانی دولت سابق سوریه با جمهوری اسلامی ایران و دشمنان مشترک‌شان، در عملیات رسانه‌ای یا جنگ شناختی تلاش کردند این‌گونه القا کنند که «بازیگرانی که سوریه را به سرنوشت موجود مبتلا کردند، جمهوری اسلامی ایران را نیز به سرنوشت مشابهی مبتلا می‌کنند.» در این گزاره، با وجود اینکه تلاش دشمنان برای ایجاد خطای شناختی مبرز است، اما در نقطه مقابل باید در پرتو جهاد تبیین تلاش شود این موضوع به‌خوبی واکاوی و روشنگری شود.

چرا حکومت اسد سقوط کرد؟
شاید میان جبهه دشمنان خارجی حکومت بشار اسد و همچنین برخی مسائل داخلی سوریه با وضعیت ایران برخی مشابهت‌ها وجود داشته باشد، اما در تحلیل اوضاع سوریه و دلایل سقوط دولت آن، ضمن محفوظ دانستن نقش عوامل خارجی، تأکید عمده بر نقش عوامل داخلی است؛ زیرا در عملیات رسانه‌ای دشمنان، بیشتر بر این‌همانی (همانندسازی) میان اوضاع داخلی سوریه و ایران تأکید می‌شود و از این رهگذر است که تلاش می‌کنند در ذهن مخاطب وطنی، نتیجه یکسانی را تلقین کنند. در تلاش برای واکاوی دلایل داخلی سقوط حکومت بشار اسد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱ ـ بحران اقتصادی فراگیر: بحران اقتصادی فراگیر را می‌توان مهم‎ترین متغیر ملی تأثیرگذار بر سقوط اسد دانست. فارغ از دلایل و منشأ این بحران، درباره عمق آن باید گفت که وضع اقتصادی سوریه به گونه‌ای بود که مردم این کشور بابت تأمین حداقل‌ها در مضیقه بودند؛ به گونه‌ای که در دمشق مردم برای خرید مقداری نان باید ساعت‌ها در صف می‌ماندند و روزانه فقط حدود سه ساعت برق داشتند. متأثر از وخامت وضعیت اقتصادی، طبیعی بود که نوعی خستگی همراه با ناامیدی و بدبینی نسبت به حکومت و آینده وضعیت کشور نزد مردم سوریه وجود داشته باشد. شاید به همین دلیل بود که در برخی مناطق، مردم با فراموشی اقدامات ضدانسانی تروریست‌ها، حتی به استقبال آنها می‌رفتند.

۲ ـ اقلیت بودن بشار اسد: سوریه به لحاظ تنوع قومی، مذهبی، نژادی و... جزء جوامع با تنوع بالا و به اصطلاح «ناهمگن یا موزائیکی» به شمار می‎آید. برای نمونه، فقط به لحاظ مذهبی، در سوریه افزون بر مسلمان‌ها که به علوی، شیعه و سنی تقسیم می‌شوند و سنی‌ها هم خود دو دسته اقلیت شافعی در مناطق کردنشین و اکثریت حنفی دارند، دروزی‌ها و مسیحی‌ها نیز حضور دارند. نکته مهم در این میان آن است که بشار اسد از علویان سوریه بود که ۱۳ درصد جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند و در مقابل، اهل سنت سوریه، ۷۴ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند. بنابراین، اسد در واقع، نماینده سلطه اقلیت بر اکثریت بود و به همین دلیل، در مناطق سنی‌نشین چندان پایگاه اجتماعی نداشت. اتفاقاً شروع حرکت تروریست‌ها نیز در مناطق سنی‌نشین بود و شاید بتوان گفت، به مدد متغیر مذهب توانستند در حماه و حمص پیشروی کنند. 

۳ ـ بحران تطبیق با زمینه اجتماعی: حکومت بشار اسد به شدت از بحران تطبیق با زمینه اجتماعی رنج می‌برد؛ به این معنا که با توجه به بافت مذهبی جامعه سوریه، این حکومت به شدت سکولار بود. بنابراین، خواه و ناخواه بستر قدرتمندی از نارضایتی از این حکومت در جامعه وجود داشت. ناگفته پیداست که این نارضایتی در مناطق سنی‌نشین بیشتر بود. 

۴ ـ بحران یکپارچگی ملی: سوریه از سال ۲۰۱۱ با بحران یکپارچگی ملی مواجه بود. به بیان دقیق‌تر، پس از سرکوب داعش عملاً سوریه به سه قسمت تقسیم شده بود: استان ادلب که با حمایت ترکیه در اختیار بقایای تروریست‌ها بود، شرق سوریه که با حمایت آمریکا در اختیار کرد‌های سوریه بود و مابقی مناطق سوریه که با حمایت روسیه و ایران، تحت حاکمیت دولت مرکزی سوریه بود (حکومت سوریه بر حدود ۶۵ درصد مساحت این کشور حاکمیت داشت و مابقی آن در اختیار کرد‌ها و تروریست‌ها بود). تداوم این وضعیت برای یک بازه زمانی حدود ده ساله، در عمل زمینه‌های ذهنی و روانی لازم را برای فروپاشی سوریه و تعمیق بحران اقتصادی در این کشور فراهم کرد. ضمن اینکه با استفاده از همین وضعیت بود که در نهایت، زمینه برای اجرای توطئه‌های دشمنان سوریه فراهم شد؛ زیرا اگر تروریست‌ها در شمال سوریه مستقر نبودند، عملاً امکان تجهیز آنها به راحتی امکان‌پذیر نبود. 
۵ ـ خستگی و فرسودگی ارتش سوریه: ارتش سوریه به منزله مهم‎ترین پایه قدرت حکومت خاندان اسد به چند دلیل دچار خستگی و فرسودگی شده بود: اول آنکه به صورت نسبتاً طولانی و مداوم از سال ۲۰۱۱ درگیر جنگ بود، دوم آنکه دامنه مشکلات اقتصادی در سوریه به ارتش این کشور نیز رسوخ کرده بود؛ به گونه‌ای که نیرو‌های ارتش حداقل حقوق را دریافت می‌کردند. برخی گزارش‌ها حاکی از آن بود که ارتشی‌های سوریه ۵۰ دلار حقوق می‌گرفتند، سوم آنکه به نظر می‌رسد تروریست‌ها موفق به تطمیع برخی از سران و لایه‌های ارتش سوریه شده و با آنها تبانی کرده بودند؛ وگرنه برخی مناطق را به راحتی نمی‌توانستند تصرف کنند. چهارم آنکه در دور اخیر، تروریست‌ها با اقدامات روانی‌ـ رسانه‌ای به‌راحتی و با مهارت توانستند شیرازه ارتش را متلاشی کنند.

ایران سوریه نیست
با توجه به آنچه در دلایل داخلی فروپاشی حکومت بشار اسد گفته شد، مسلم است که ایران سوریه نیست. دلایل این امر عبارتند از:

۱ ـ در ایران نیز اگرچه مشکلات اقتصادی وجود دارد، اما عمق و دامنه مشکلات اقتصادی در ایران به هیچ‌وجه قابل مقایسه با سوریه نیست. در واقع، اگرچه در ایران مشکلاتی مانند تورم وجود دارد، اما هیچ کمبودی در بازار‌ها وجود ندارد. اتفاقاً سطح زندگی و معیشت مردم، با وجود تحریم‌ها و فشار‌های خارجی، بهبود یافته است که نمود آن را در زندگی روزمره اکثریت مردم می‌توان مشاهده کرد. منظور این است که فشار‌های تحریمی با وجود اثرات سوء، سبب نشده است که مردم در مضیقه و تنگنای جدی قرار بگیرند. ضمن اینکه به لحاظ اقتصادی، حجم و توانمندی‌های اقتصاد ایران با سوریه قابل مقایسه نیست.
۲ ـ جمهوری اسلامی ایران نه نماد سلطه اقلیت بر اکثریت است و نه از بحران تطبیق با زمینه اجتماعی رنج می‌برد. این نظام برآمده از متن رأی و نظر مردم است و همواره مروج باور‌ها و مناسکی است که مردم با آنها احساس هویت می‌کنند. در واقع، پیوند جمهوری اسلامی ایران، ماهیت اعتقادی، عاطفی و ارزشی دارد و به همین دلیل، با وجود برخی کمبود‌ها و نقص‌های کارآمدی، همچنان حمایت‌های مردمی از این نظام تداوم دارد. 

۳ ـ در جمهوری اسلامی ایران، نیرو‌های مسلح جزء انقلابی‌ترین و پیشروترین بخش‌های کشور و در واقع، جان‌فدای نظام، کشور، مردم و انقلاب هستند و نه تنها احساس ترس و خستگی در آنها وجود ندارد، بلکه آماده دفع هرگونه تهدیدی از کشور هستند. افزون بر این، امروزه نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران مجهز به فناوری‌های نوین دفاعی هستند که ضریب قدرت آنها را در نبرد‌های نامتقارن ارتقا می‌دهد. در همین زمینه باید اشاره کرد که مکمل قدرت نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران، احساس همبستگی جامعه با آنها و عزیز بودن آنها برای مردم ایران است. 

۴ ـ طبیعی است که در ایران نیز همانند عمده کشور‌های جهان، گروه‌ها و افرادی به عنوان اپوزیسیون وجود دارند که ممکن است مترصد فرصتی برای ضربه به نظام و کشور باشند. حال آنکه باید توجه داشت اینها اقلیت بوده و در مقابل اقیانوس عشق ملت به کشور و نظام، قطره‌ای بیش نیستند. به همین دلیل، دشمنان در عملیات رسانه‌ای همواره تلاش دارند به اکثریت‌نمایی اقلیت اپوزیسیون در ایران دست بزنند.

۵ ـ نکته مهم دیگر در این زمینه آن است که در ایران اگرچه عده‌ای قلیل مخالف جمهوری اسلامی ایران هستند، اما کمتر کسی وجود دارد که خواهان سلطه خارجی، از بین رفتن استقلال و حاکمیت ملی و گرفتار شدن به سرنوشتی شبیه سوریه باشد. بنابراین، آنچه درباره ایران واقعیت دارد، نه برساخته‌های رسانه‌ای دشمنان، بلکه وحدت ملی در برابر هرگونه احساس خطر نسبت به کیان کشور و نظام است. ایرانیان امروز نسبت به هر زمانی به ارزش استقلال و قدرت واقفند و می‌دانند که نعمت «ایران قوی» چگونه مانع از تکرار وقایع اسارت‌بار تاریخ معاصر، از جمله «هولوکاست ایرانی» شده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات