مشروح گفتگوی بصیرت را با این استادیار روابط بین الملل در ادامه میخوانید.
*جناب جعفری از منظر شما رویکرد ترامپ رییس جمهور جدید آمریکا نسبت به محور مقاومت چگونه خواهد بود؟
در ارتباط با محور مقاومت ما با دو تفسیر مواجه هستیم: تفسیر ج. ا. ایران و تفسیر ایالات متحده متحده آمریکا. هردو دولت از چشم انداز فکری ایدئولوژیک خود به تفسیر محور مقاومت میپردازد. محور مقاومت برای جمهوری اسلامی ایران که در واقع بنیان گذار آن نیز محسوب میشود در مواجه با پرسش مقاومت در برابر چی؟ پاسخ و تفسیر متفاوتی از آن ارایه میگردد. نزد جمهوری اسلامی ایران که یک نظام دینمدار اسلامی شیعی ست مقاومت به معنای ایجاد یک مانع و گستردن یک چتر حمایتی برای مسلمانان منطقهی غرب آسیا در برابر دولت نادولت اسرائیل که به جنایات سیستماتیک علیه مردم فلسطین میزند از یک سو و همچنین مقابله بنیاد گرایی اسلامی از قالب گروههای تروریستی از جمله داعش و... میباشد. اما ج. ا. ایران یک هدف دیگری را نیز دنبال میکند و آن تامین امنیت ملی ایران در برابر رژیم ناپاک اسرائیل و قدرتهای بزرگ مداخله گر بین المللی ست. اما تفسیر ایالات متحده از محور مقاومت چه روسای جمهور آن کشور از حزب دموکرات باشند و چه از حزب جمهوری خواه یک نیروی بر هم زنندهی امنیت منطقهی غرب آسیا و یک نیروی سنگ اندازه در برابر سیاستهای رژیم ناپاک اسرائیل جهت مشروعیت بخشی به خود به عنوان یک دولت و یک محور حامی گروههای تروریستی ست که باید به هر طریقی که شده جلوی آن را گرفت بنابراین از این بعد هیچ تفاوتی میان بایدن و ترامپ وجود ندارد. اما متد مقابله با محور مقاومت نزد بایدن و ترامپ متفاوت است پیامدهای امنیتی انتخاب ترامپ در سال ۲۰۱۶ به عنوان رییس جمهور آمریکا شکل دوبارهای به چشم انداز ژئوپلیتیک منطقهی غرب آسیا به ویژه در روابط میان ایران و ایالات متحده و کشمکش رژیم صهیونیستی و فلسطین بخشید. ترامپ رهیافتهای سنتی دیپلماتیک را کنار گذاشت و با انتخاب یک سیاست یکجانبه گرایی تنشها را افزایش و زیر ساختهای صلح در منطقه را نابود کرد. به کشور آمریکا تسری پیدا میکند کما اینکه شعار «اول آمریکا» موید این مدعا میباشد. در وهله اول ترامپ در صدد خواهد آمد که مواضع خود را در برابر جمهوری خلق چین و جمهوری اسلامی ایران تقویت کند. او در این راستا میخواهد تصویری بسیار پر قوت از امنیت ملی ایالات متحده ترسیم کند تا از خلال آن بتواند بر دشواریهای داخلی ایالات متحده غلبه کند و آنها را مدیریت نماید. دولتهای غرب آسیا برای ترامپ به دو دسته تقسیم میگردند: دسته اول دولتهایی که به کالای امنیت نیازمند هستند و آن را باید از یک قدرت بزرگ تامین کنند و دولتهای که نیازی به امنیت ندارند. چرا که به درجهای از خودکفایی به آن دست یافته اند. در میان کشورهای غرب آسیا ایران و ترکیه چندان نیازی به امنیت کالایی ایالات متحده ندارند با اینکه ترکیه هم سوییهایی با ایالات متحده از بعد امنیتی دارد، اما جمهوری اسلامی ایران به خود کفایی امنیتی از طریق تولید موشکهای قدرتمند بالستیک دست یافته است از این رو به لحاظ حمایت تمام عیار آن کشور از رژیم صهیونیستی به هیچ وجه تن به ترتیبات امنیتی آمریکا با محوریت اسرائیل نخواهد داد؛ بنابراین، تنها دولتی که در غرب آسیا برخلاف جهت گیریهای آمریکا حرکت میکند ج. ا. ایران میباشد.
* آیا ترامپ در قبال ایران همان رویکرد شکست خورده قبلی خودش را دنبال میکند که سیاست فشار حداکثری بود که فروش نفت ایران را به صفر برساند ولی ایران از آن چالش هم عبور کرد؟
باید ابتدا پاسخ داد که جایگاه ایران در غرب آسیا در چهارچوب پارادایم امنیت کالایی ترامپ چگونه تعریف میگردد؟ دونالد ترامپ مهمترین رقیب جهانی خود را چین میداند، لذا به نظر میرسد در استقرار صلح در غرب آسیا یاوه گویی نمیکند، چرا که با استقرار صلح در منطقه میتواند تمرکز بیشتری برای مهار چین داشته باشد. اما پاردایم امنیت کالایی ترامپ چگونه منجر صلح و امنیت در غرب آسیا خواهد شد؟
در مرکز امنیت کالایی ترامپ، ایجاد ائتلاف ضد ایرانی میان دولتهای منطقهی غرب آسیا قرار دارد. این ائتلاف از طریق تطمیع دولتهای منطقه با فروش تسلیحات نظامی انجام خواهد شد. در مرحلهی نخست خطر ج. ا. ایران برای امنیت کل منطقه از کانال رسانههای قدرتمند تبدیل به گفتمان قالب گشته تا نیاز دولتهای منطقه به امنیت، بیش از پیش احساس شود. امنیت بیشتر برای قدرتهای منطقه قویا به داشتن تسلیحات جنگی پیشرفته و مدرن وابسته است؛ لذا ترامپ فروش تسلیحات برای دولتهای منطقه را برای ترغیب ایجاد ائتلاف ضد ایرانی در پیش خواهد گرفت. فروش تسلیحات برای رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی دو رقیب و دشمنجمهوری سلامی ایران در اولویت ترامپ خواهد بود. رابطه ترامپ با رژیم صهیونیستی روشن و مبرهن است.
دوستی ترامپ با بن سلمان هم همواره زبانزد رسانهها بوده است به طوری که ترامپ بن سلمان را یک همکار، دوست خوب و همکار صلح جو خطاب نموده است. در واقع میتوان گفت که پارادایم امنیت کالایی ترامپ اینگو است. «ااگر امنیت میخواهی از ما سلاح بخر و خودت را در برابر ایران محافظت کن.»
براین اساس ترامپ به تقویت همکاری خود با متحدان عربی به قصد مقابله با نفوذ ایران در عراق و سوریه و یمن خواهد پرداخت. اما بخش مهم امنیت کالایی ترامپ تلاش برای عادی سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی خواهد بود. اما این عادی سازی بعد از کاهش گسترش فجایع در فلسطین، خاتمهی جنگ در غزه و ارائهی طرحی برای صلح با فلسطین و نه لزوما با حماس امکان پذیر خواهد بود. یعنی هدف نهایی پارادایم امنیتی ترامپ همان ایجاد ائتلاف ضد ایرانی میباشد. به نظر میرسد با تضعیف موقتی محور مقاومت از طریق کشتار هدفمند رژیم صهیونیستی، راه اجرای صلح ابراهیم هموار شده است. تحریم مطلق ایران و فشار حداکثری به ج. ا. ایران باهدف انجام یک معامله در قالب یک توافق جدید که نه تنها برنامهی هستهای ایران را شامل میگردد بلکه موضوع سپر موشکی ایران و محور مقاومت را نیز در بر میگیرد، هدف غایی ترامپ خواهد بود تا به استقرار صلح در غرب آسیا دست یابد و خود را معطوف به مهار چین نماید.
ترامپ ج. ا. ایران را به عنوان دولتی میداند که مانع ادغام رژیم صهیونیستی در منطقه و تامین امنیت منطقه میباشد؛ لذا در پارادایم امنیتی ترامپ ج. ا. ایران باید به هر طریقی همان جهت گیریهای دولتهای خلیج فارس در پیش بگیرد. تا غرب آسیا در صلح به سر برد.
*آیا ترامپ بار دیگر به سوی هزینه کرد برای ایجاد آشوب و اغتشاش داخلی در ایران خواهد رفت؟ از چه رویکردی در این شرایط استفاده خواهد کرد؟ جمهوری اسلامی ایران بایستی چه رویکرد و سیاستی در برابر ترامپ و آمریکا در پیش بگیرد؟
دولت ترامپ مستقیما درصدد ایجاد اغتشاش در داخل ایران نخواهد بود فرض ترامپ این است که با فشار اقتصادی حداکثری علیه ایران و بحران اقتصادی و افزایش نارضایتی در داخل موجب طغیان و شورش ایران را فرا میگیرد و دولت ایران به ناچار تن به خواستههای آمریکا میدهد.
در این برههی زمانی حرکت سریع ایران به سمت تولید تسلیحات هستهای میتواند نقشههای شوم ترامپ را نقش بر آب نماید؛ که البته این موضع به اذن مقام معظم رهبری بستگی دارد.