در روزهای اخیر، بازگشت مجدد ترامپ به کاخ سفید و رفتارهای عجیب و غریبش در مواجهه با کانادا، چین، مکزیک و... به تیتر یک رسانهها تبدیل شده است. ۱۹ بهمنماه و دیدار رهبر معظم انقلاب با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی فرصتی شد تا حضرت آیتالله خامنهای در مقام سیاستگذار و راهبر کلان نظام درباره دولت جدید ترامپ اظهار نظر کند و مذاکره با ترامپ و دولت آمریکا را به عنوان یک استثنا منتفی بدانند. متن حاضر به دنبال روایتی از چرایی ممنوعیت مذاکره با دولت آمریکا براساس بیانات رهبر معظم انقلاب و تجربههای تاریخی و راهبرد مذاکراتی آمریکا با کشورهای گوناگون جهانی و البته ایران است.
اول ضربه بعد مذاکره!
راهبرد چانهزنی دونالد ترامپ در قبال ایران، مبتنی بر تاکتیک «اول ضربه بزن، سپس مذاکره کن» است که هدف نهایی آن تضعیف مؤلفههای قدرت ایران و تحمیل شرایط یکجانبه است. این رویکرد از دو مرحله کلیدی تشکیل میشود:
۱ـ اعمال فشار حداکثری برای تضعیف ایران: نمونه این تاکتیک را میتوان در دوره دولت اول ترامپ هم بازخوانی کرد. ترامپ با خروج یکجانبه از برجام در سال ۲۰۱۸ و تشدید تحریمهای اقتصادی، تلاش کرد تا ایران را در موضع ضعف قرار دهد. این تحریمها که شامل محدودیتهای شدید بر صادرات نفت، قطع دسترسی به شبکه مالی جهانی و هدف قرار دادن سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود، به مثابه ابزاری برای «شکستن مقاومت ایران» طراحی شد. دولت آمریکا ادعا میکند که فشار حداکثری هیچگاه متوقف نشده و حتی در دوره جدید ریاستجمهوری ترامپ، با امضای یادداشت اجرایی در بهمن ۱۴۰۳، این سیاست را احیا کرده است. هدف اصلی این اقدامات، کاهش توان اقتصادی ایران، محدودسازی نقش منطقهای آن و ایجاد شکاف داخلی برای پذیرش مذاکرات از موضع ضعف است.
۲ـ مذاکره به مثابه ابزار اعمال قدرت: پس از ایجاد فشار، ترامپ مذاکره را نه به منزله راهحل، بلکه بهعنوان امتیازی یکطرفه معرفی میکند. این مذاکرات در چارچوبی طراحی شده است که ایران را مجبور به پذیرش خواستههای آمریکا در چهار حوزه هستهای، موشکی، منطقهای و حقوق بشر (به ویژه حقوق زنان) کند. ترامپ با استفاده از جنگ روانی و القای دوقطبی در افکار عمومی ایران، سعی دارد تصویری از «گریزناپذیری مذاکره» ایجاد کند. برای نمونه، همزمان با تشدید تحریمها، ادعاهای ظاهری درباره تمایل به گفتوگو مطرح میشود، اما در عمل، هیچ نشانهای از لغو تحریمها یا بازگشت به تعهدات برجامی دیده نمیشود.
بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب در تعریف رفتار آمریکاییها میفرمایند: «اینکه آمریکاییها میگویند بیایید مذاکره کنیم، مذاکرهشان سر این چیزهاست. خواهش میکنم همه این را توجه کنند! البته من این را بارها گفتهام، باز هم ناچارم بگویم، چون بعضیها یا متوجه نمیشوند یا وانمود میکنند متوجه نشدهاند؛ اینکه دشمن میگوید بیایید مذاکره کنیم، یعنی اینکه شما بیایید پشت میز مذاکره بنشینید و ما به شما بگوییم باید شما موشک نسازید، شما هم باید قبول کنید؛ اگر قبول کردید که خب پدرتان درآمده؛ یعنی خودتان را بیدفاع کردهاید؛ اگر قبول نکردید، همین آش است و همین کاسه؛ باز هم دعوا، باز هم تحریم، باز هم تهدید؛ مذاکره یعنی این؛ دلیل اینکه بنده میگویم با آمریکا مذاکره نمیکنیم، این است که این مذاکره [نتیجه ندارد]؛ البته او سود میبرد از مذاکره... انسانی که باشَرف است و علاقهمند به حفظ مصالح کشور است که زیر بار این حرفها نمیرود؛ مذاکره یعنی این؛ اینکه بنده مخالفت میکنم با مذاکره، معنایش این است؛ وَالا ما با همه جای دنیا غیر از آمریکا و غیر از رژیم جعلی صهیونیست مذاکره میکنیم.» (۱۰ /۵/ ۱۳۹۹)
چه باید کرد؟
مقابله با چالشهای ناشی از سیاستهای ترامپ، نیازمند راهبرد جامع و چندوجهی است که شامل موارد زیر میشود:
۱ـ دیپلماسی فعال: دیپلماسی فعال با همسایگان و حتی کشورهایی که رویکردی همسو ندارند، باید در دستور کار باشد. شکستن توان اجماع علیه کشورمان باید به عنوان دال اصلی در این دیپلماسی فعال تعریف شود. در این زمینه، اگرچه اروپاییها سابقه خوبی ندارند و کوتاهیهای زیادی در انجام تعهداتشان نشان دادهاند، میتوانند به شرط اتخاذ سیاستی مستقل از آمریکا در دیپلماسی فعال ما قرار گیرند. البته اروپاییها هم اگر قضایا را خوب تحلیل کنند و به سخن کارشناسان خود توجه کنند، به دلیل اینکه این روزها بسیار تحت فشار سیاستهای ترامپ قرار گرفتهاند، به چنین سیاستهایی نیاز دارند.
۲ـ تقویت روابط با متحدان: در این زمینه ما باید دوستان دوران سختی خود، یعنی چین و روسیه را فراموش نکنیم. سیاست فشار حداکثری ترامپ، با هدف به زانو درآوردن اقتصاد ایران، هر چند چالشهای متعددی ایجاد خواهد کرد، اما واجد فرصتهایی نیز برای بازتعریف راهبردهای اقتصادی و سیاسی پیش روی کشورمان خواهد بود. یکی از این ظرفیتها، استفاده از فرصت شکاف در بین بازیگران عرصه بینالملل است. برای نمونه، یکی از ابزارهای اصلی ترامپ، اعمال فشار بر پالایشگاههای چینی برای قطع واردات نفت از ایران خواهد بود. خود چینیها معتقدند آنها در دولت ترامپ سیبل اصلی آمریکاییها هستند و دیدیم با افزایش تعرفههای اقتصادی علیه چین این موضوع آغاز شده است؛ لذا میتوان ترتیباتی از همپیمانان ایجاد کرد که ضمن حفظ منافع مشترک، همکاریهای استراتژیک بلندمدت از جمله احیای پروژههای معوق، مانند قرارداد ۲۵ ساله با چین و تقویت اجرای تفاهمنامه ۲۰ ساله با روسیه وارد مرحله اجرایی شود. مسلماً بهرهگیری کامل از این ظرفیتها نیازمند فراهم شدن زیرساختهای لازم و برنامهریزی دقیق است. صرف امضای یک معاهده بهتنهایی نمیتواند تضمینکننده رشد اقتصادی و توسعه روابط تجاری باشد، بلکه تحقق اهداف این سند نیازمند اقداماتی عملی و ایجاد بسترهای مناسب برای اجرای توافقات است.
۳ـ حفظ و تقویت مؤلفههای سخت: سومین گام، حفظ و تقویت مؤلفههای سخت قدرت است. رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با مسئولان و دانشمندان صنعت دفاعی کشور فرمودند که قرآن درس لازم را در این مورد به ما داده: «وَاَعِدوا لَهُم مَا استَطَعتُم»؛ این کلمه «مَا استَطَعتُم» خیلی مهم است؛ یعنی هر چه میتوانید؛ هر چه میتوانید خودتان را آماده کنید! معنای این [درس]آن است که باید ما این حرکتی را که چند سال است شروع شده و خب ثمراتش را در مواقع گوناگون مشاهده کردهایم... اینها را بایستی ما افزایش بدهیم؛ باید این ادامه پیدا کند.» (۲۴ /۱۱/ ۱۴۰۳)
۴ـ تقویت وحدت و انسجام ملی: یکی از اهداف آمریکا در شرایط موجود بر هم زدن انسجام ملی ایرانیان در داخل است. طبعاً تقویت وحدت ملی میتواند این هدف را با شکست مواجه کند. موضوعی که پس از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره چگونگی مواجه با سیاست ترامپ در بالاترین سطح به نمایش گذاشته شد، سخنان تحسین برانگیز دکتر پزشکیان رئیس جمهور در ۲۲ بهمن ماه، حضور حماسی ملت ایران در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی که امام خامنهای آن را قیام بهنگام ملت خواندند و همچنین همصدایی سرانقوا و مسئولان در پیروی از راهبرد حکیم انقلاب اسلامی در پاسخ به شگرد شوم شیطان بزرگ، نشان داد که در این میدان وحدت حداکثری شکل گرفته است.
۵ـ کارآمدسازی اقتصادی: مذاکره به معنای اقتصادی آن و آنچه ایالات متحده به دنبال آن است، یک فرآیند چند ساله است که شروع آن مشخص و پایان آن برای تحقق خواستهها نامعلوم است. در واقع، شروع مذاکره، اگرچه از حیث انتظارات تورمی، تنفسی مصنوعی به اقتصاد میدهد؛ اما به لحاظ بنیادین به اقتصاد و مؤلفههای آن از دو جهت به شدت آسیب میزند؛ یکی معطلسازی آن به نتیجه مذاکره و دیگری وابستهسازی (شرطیسازی) اقتصاد به مذاکره. در هدف اول ظرفیتهای داخلی و منطقهای کشور در میان رقابتهای شدید جهانی، مغفول میماند و در دومی با هر نوسان و اخبار منفی در مذاکرات، اقتصاد و کانون اساسی آن، یعنی تراز پرداختها و نرخ ارز فرو میپاشد؛ چراکه فرآیند چند مذاکره، ریسک سیاسی و اقتصادی را افزایش میدهد. اتفاقاً یک بار در دهه نود چنین تجربهای برای اقتصاد ایران حاصل شد. در سالهای انعقاد برجام. بر اساس گزارش سازمان سرمایهگذاری خارجی، جذب سرمایه خارجی در سالهای برجام، یعنی سال ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ حدود ۶/۱ میلیارد ددلارو ۶/۲ میلیارد دلار بوده؛ که کمتر از متوسط جذب سرمایه در کشور است.