اهالی رفسنجانی خیلی به منبر آقا علاقه داشتند. ایشان در دو نوبت در رفسنجان منبر رفتند. یکی از این سلسله سخنرانیها در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ درباره «امامت» بود. بحث آقا درباره امامت این بود که ما ائمه بزرگوار را یک انسان ۲۵۰ ساله میدانیم. این بحثها اینقدر جالب و جذاب بود که مردم نمیدانستند چقدر در این جلسه نشستهاند. من هم این بحثها را ضبط کرده بودم که ساواک آمد و همه نوارها را برد.
بار دوم که برای سخنرانی آمده بودند، سلسله سخنرانیهای ایشان نیمهکاره ماند. دلیلش هم این بود که مادر ایشان از مشهد پیغام داد که یکی از برادران آقا را گرفتند و به آقا پیغام دادند که به مشهد بیایند. با اینکه دیگر اخویهای ایشان مشهد بودند، اما ایشان گفتند که «مادر امر فرمودند و من باید به مشهد بروم.» ایشان اهمیت بسیاری برای پدر و مادر قائل بودند. بارها به ما تذکر میدادند که شما وقتی با پدرتان راه میروید، باید پشت سر پدر راه بروید و احترام کنید. در مشهد هم که چند دفعه به خانه پدر ایشان رفتم، آقا دوزانو روبهروی پدرشان مینشستند و اخبار و اطلاعات داخل و خارج را به پدر میدادند. همه عالمان مشهد یا خواص میدانستند که آقا هر روز ساعت ۹ تا ۱۰ خانه پدرشان هستند. همیشه به ما توصیه میکردند اگر میخواهید عاقبتبخیر شوید، باید بیش از حد به پدر و مادر احترام بگذارید.
علیاصغر پورمحمدی