در روزهای اخیر رژیم صهیونی ابعاد جدیدی از تجاوزگری و جنایت را در منطقه آغاز کرده است. در کنار اشغالگری در کرانه باختری، این رژیم حملات گسترده ای را به سراسر غزه آغاز کرده که صدها شهید و زخمی بر جای گذاشته است. همچنین اسرائیل با حملات اخیر به جنوب لبنان نشان داده که تمایلی به حفظ آرامش در منطقه ندارد. جنگندههای این رژیم مناطقی همچون «صور»، «الجباع» و «تولین» ،شهرک «الحلوسیه»، «دیرقانون النهر»، منطقه «وادی الزهرانی»، شهرک «حوش السید» در «البقاع» و شهرک «القصر» در شهرستان «الهرمل» را هدف حمله هوایی خود قرار داده اند. اطراف شهرک «السکسکیه» در جنوب لبنان نیز هدف حمله صهیونیستها قرار گرفت. پایگاه اینترنتی الاخبار لبنان از هدف قرار گرفتن پل موسوم به مخیبر در گذرگاه مرزی لبنان و سوریه خبر داد. همچنین این رژیم حملات به پایگاه های سوریه را تکرار کرده است. نتانیاهو بار دیگر فریاد جنگ در چندین جبهه را سر داده است.
واقعیت های این روزها چیست؟
هر چند که سران رژیم صهیونی همچون نتانیاهو همچنان برآنند تا این جنایات را به طرح هایی همچون آزادسازی اسرا، وادار سازی حماس به پذیرش آتش بس، مقابله با حمله موشکی از لبنان، پیشگیری از تحرکات سوریه علیه این رژیم و.... نسبت دهند اما نگاهی ریشه ای به تحولات حقایقی دیگر را آشکار می سازد.
1-جنگ قدرت در داخل رژیم: وضعیت داخلی رژیم صهیونی بیانگر شتاب گرفتن جنگ داخلی در این رژیم است. از یک سو تحرکات برای برکناری نتانیاهو شدت گرفته و دادگاه بررسی کننده مفاسد نتانیاهو شدت عمل بیشتری نشان داده و از سوی دیگر نیز مسئله زیرپا گذاشتن آتش بس و توقف تبادل اسرا تشدید اعتراضات سیاسیون و ساکنان سرزمین های اشغالی را به همراه داشته است. نتانیاهو در ماههای اخیر با بحرانهای متعددی روبرو بوده است. از یک سو، اعتراضات داخلی علیه سیاستهای افراطی او شدت گرفته و از سوی دیگر، پروندههای فساد و فشارهای بینالمللی برای توقف جنگ در غزه او را در شرایط دشواری قرار داده است. پذیرش آتشبس با حماس و مقاومت لبنان باعث شده تا جناحهای تندرو در کابینه و بدنه اجتماعی اسرائیل، او را به ضعف و سازش متهم کنند. در چنین فضایی، ایجاد یک درگیری نظامی جدید در لبنان میتواند فرصتی برای نتانیاهو باشد تا با اعلام وضعیت اضطراری، از فشارهای داخلی و احتمال محاکمه فرار کند.
آمریکا با ریاست جمهوری ترامپ نیز که ادعای اقدام برای صلح دارد، به جای مهار رژیم صهیونی از یک سو میلیاردها دلار تسلیحات و بمب های دو هزار پوندی در اختیار این رژیم قرار داده و از سوی دیگر خود با حمله به یمن اعتماد به نفسی کاذب را برای صهیونیست ها ایجاد کرده است.
در مقابل نتانیاهو در حال احیای کابینه افراط گرا و تقویت دیکتاتوری و خودکامگیهایش است. در همین راستا در شرایطی که حکم دادگاه خواستار لغو برکناری «رونن بار» رئیس شاباک شده بود، نتانیاهو نهتنها این حکم را نادیده گرفت، بلکه فشارهای سیاسی علیه نهادهای قضایی را افزایش داد. این اقدام، در کنار حملات شدید رسانهای به قضات دیوان عالی، نشانهای روشن از مسیر رژیم به سوی اقتدارگرایی است. نشانه دیگر از قدرتگیری راست افراطی، بازگشت مجدد «ایتمار بن گویر»، وزیر امنیت داخلی، به دولت و صحنه سیاسی است. او که پس از آتشبس با غزه و لبنان در اعتراض به سیاستهای دولت استعفا داده بود، با تشدید درگیریها در مرزهای شمالی و جنوبی دوباره در مرکز تصمیمگیریهای امنیتی قرار گرفته است. بازگشت او نشان میدهد که جنگ، بهعنوان ابزاری سیاسی، در دستور کار دولت قرار گرفته است. امروز نتانیاهو بر آن است تا از گزینه جنگ برای تثبیت قدرت داخلی خویش بهره گیرد و ادعاهایی همچون آتش بس و جان اسرا برایش هیچ اهمیتی ندارد. کشتار برای او یعنی ادامه حیات سیاسی که البته با چراغ سبز آمریکا صورت می گیرد.
2-اثبات حقانیت مواضع مقاومت: مقاومت همواره تاکید دارد که رژیم صهیونی و حامیانش هیچ زبانی جز زبان زور متوجه نمی شوند و آتش بس و توافقات صلح نیز هیچ ارزشی برای این رژیم ندارد. این رژیم جنگ و اشغالگری را مبنای برنامههای خود دارد چنانکه در قبال سوریه آنها مدعی بودند که اسد تهدید امنیتی است ولی پس از سقوط اسد، این رژیم نه تنها از اشغال «جولان» دست برنداشت بلکه تا ریف دمشق نیز پیش رفته و با ادعای حمایت از کردها و دروزی ها طرح تجزیه سوریه را دنبال میکند. در باب لبنان نیز مدعی بودند که حزب الله زمینه ساز اقدام نظامی است حال آنکه از زمان برقراری آتش بس و واگذاری امنیت جنوب لبنان به ارتش، این رژیم نه تنها به اشغالگری پایان نداده بلکه 5 نقطه را تحت اشغال دارد.
جمع بندی
در باب تحولات اخیر نیز می توان گفت که اسرائیل از مدتها قبل برای خروج از شرایط آتشبس در غزه و لبنان برنامهریزی کرده بود. حمله اخیر به شهرک متولا، که هیچ گروهی مسئولیت آن را بر عهده نگرفته، نشان میدهد که این اقدام بیشتر از آنکه یک حمله واقعی از سوی مقاومت باشد، یک سناریوی طراحیشده از سوی خود اشغالگران یا گروههای ناشناس برای توجیه جنگطلبی تلآویو است. حزبالله لبنان بلافاصله هرگونه ارتباط با این حمله را رد کرد و تأکید نمود که رژیم صهیونی نیازی به بهانه برای تداوم تجاوزات خود ندارد. با این حال، نتانیاهو از این فرصت استفاده کرد تا حملات سنگینی را علیه جنوب لبنان آغاز کند و آن را اقدامی دفاعی جلوه دهد. مجموع این تحولات بار دیگر بر همگان اثبات کرد که رژیم صهیونی هرگز تعهدی به توافقات ندارد و آتش بس صرفا یک خرید زمان برای تشدید دوباره کشتارهاست. قابل توجه آنکه آمریکا با ریاست جمهوری ترامپ نیز که ادعای اقدام برای صلح دارد، به جای مهار رژیم صهیونیستی از یک سو میلیاردها دلار تسلیحات و بمب های دو هزار پوندی در اختیار این رژیم قرار داده و از سوی دیگر خود با حمله به یمن اعتماد به نفسی کاذب را برای صهیونیست ها ایجاد کرده است.
با توجه به این مولفه ها می توان گفت که تحولات روزهای اخیر فلسطین و منطقه بار دیگر نشان داد که هیچ واژه ای به نام آتش بس و توافق سیاسی نمی تواند مانعی بر سر راه ماشین کشتار صهیونیست ها باشد بویژه آنکه مدعیان صلح و امنیت یعنی آمریکا و اروپا تمام قد در حال مشارکت در این جنایات هستند و ادعاهای لفظی آنها مبنی بر ابراز نگرانی از وضعیت غزه و منطقه، صرفا یک رفتار تبلیغاتی در برابر افکار عمومی است در عین آنکه نسخه تجویزی آنها برای پایان این وضعیت نیز نه مجازات رژیم صهیونیستی، بلکه نابودی مقاومت فلسطین، لبنان، یمن، عراق ، ایران و.. است. به عبارتی دیگر غرب در حال زمینه سازی برای سلطه خویش و صهیونیست ها بر منطقه است در حالی که در ظاهر از جنایات صهیونیست ها انتقاد می کند. در این شرایط تنها گزینه برای نجات فلسطین و منطقه مقاومت است چنانکه امروز یمنی ها تمامی معادلات آمریکا را دریای سرخ به هم ریخته و شکستی حقارت آمیز را به آن تحمیل کرده اند که نتیجه آن اجبار آمریکا به اعزام ناوگان جدیدی به منطقه است.