در تهران، ممکن است برخی جریانها که عموماً به سمت جریان غربگرا گرایش دارند؛ در فکر معامله با آمریکا میخواهند یمن را بهعنوان بخشی از مذاکرات کنار بگذارند؛ به این افراد باید هشدار داد که یمن، به دلیل استقلال نسبیاش از تهران و ارزش استراتژیک بالای آن (بهویژه در تنگه بابالمندب و دریای سرخ)، برای تصمیمسازان ایرانی اهمیت ویژهای دارد.
با افزایش نقش انصارالله یمن در محور مقاومت، موضوعات مهمی درباره جایگاه راهبردی عبدالملک الحوثی و آینده این منطقه از محور مقاومت مطرح میشود که نیاز به نگاه جدی دارد. عبدالملک الحوثی بهعنوان یک رهبر راهبردی، نقشی بیبدیل در مقاومت یمن و محور مقاومت ایفا میکند. با وجود تهدیدات ترور و حملات سنگین، انصارالله با اتکا به ساختارسازی قوی و ریشههای عمیق مردمی، قادر به تداوم مقاومت است. ایران، بهعنوان حامی اصلی این جنبش، باید با هوشیاری از هرگونه معاملهای که یمن را تضعیف کند، اجتناب ورزد.
جایگاه راهبردی عبدالملک الحوثی
عبدالملک الحوثی، رهبر جنبش انصارالله، بهدلیل عملکردش در جریان عملیاتهایی مانند طوفان الاقصی و صداقت در مواضعش، به شخصیتی کلیدی در محور مقاومت تبدیل شده است. او در همان مسیری قدم بر میدارد که رهبرانی چون شهید سید حسن نصرالله برداشته است از طرفی هم بلکه بهدلیل ویژگیهای خاص خود، از جمله تعلق به مذهب زیدی (بهجای شیعه امامی)، توانسته ارتباط مؤثری با بدنه اهل سنت در منطقه برقرار کند. این ویژگی، در کنار توانایی او در مدیریت مقاومت یمن در برابر حملات سنگین ائتلاف غربی-عربی، جایگاهش را بیش از پیش تقویت کرده است. تحلیلگران معتقدند این روند رو به رشد است و عبدالملک در آینده نقشی پررنگ در معادلات منطقهای خواهد داشت.
تهدید ترور و پیامدهای احتمالی
با توجه به نقش کلیدی الحوثی در محور مقاومت و حقد نیروهای غربی و عبری از مقابله جدی نیروهای یمنی در مناطق آبی و خشکی با آنها، احتمال ترور عبدالملک الحوثی توسط ایالات متحده یا رژیم صهیونیستی میرود؛ به گونهای که حملات اخیر آمریکا به مناطقی مانند صعده، حجه و عمران، که پایگاههای اصلی انصارالله و قبایل وابسته به آن هستند، نشاندهنده تلاش واشنگتن برای حذف چهرههای کلیدی این جنبش است؛ آمریکاییها بهدنبال یک «شاهماهی» هستند تا با آن شکستهای خود در یمن را جبران کنند و با سرافکندگی کمتری از این پرونده خارج شوند. با این حال، انصارالله با اتخاذ پروتکلهای امنیتی سختگیرانه، توانسته در برابر تهدیدات امنیتی، تدابیر هوشمندانهای اتخاذ کند. به گونهای که پس از شهادت فرماندهانی مانند حاج عبدالقادر، این جنبش پروتکلهای حفاظتی سختگیرانهای اعمال کرده و از انتشار اطلاعات حساس در فضای مجازی جلوگیری میکند. این اقدامات، همراه با تجربیات منتقلشده از دیگر بخشهای محور مقاومت، باعث شده که رژیم صهیونیستی و آمریکا، با وجود برتری اطلاعاتی، نتوانند به چهرههای کلیدی انصارالله دسترسی پیدا کنند. حتی حضور جامعه یهودیان یمنی در سرزمینهای اشغالی نتوانسته به اشراف اطلاعاتی اسرائیل در یمن کمکی کند.
اما سؤال اصلی این است که اگر عبدالملک الحوثی به شهادت برسد، چه بر سر انصارالله و مقاومت یمن خواهد آمد؟ تجربه تاریخی محور مقاومت، بهویژه در لبنان، نشان میدهد که حذف رهبران، هرچند ضربهای جدی وارد میکند، اما به معنای پایان مقاومت نیست. انصارالله از سال ۲۰۰۱ و بهویژه از ۲۰۱۴، ساختارسازی قویای در یمن انجام داده است. این ساختار، مبتنی بر تفکر مقاومتی است که ریشه در باورهای دینی و تاریخی مردم یمن دارد و نه صرفاً یک ایدئولوژی وارداتی. یمنیها حتی پیش از انقلاب اسلامی ایران، در جنگ ۱۹۴۸ علیه رژیم صهیونیستی مشارکت داشتند. بنابراین، شهادت عبدالملک ممکن است انصارالله را تضعیف کند، اما مقاومت یمن به دلیل ریشههای عمیقش حذف نخواهد شد.
چالشهای منطقهای و نقش ایران
برخیها از تحلیلگران با این رویکرد به ماجرای مقاومت نگاه میکنند که اگر نیروهای حزب الله و انصارالله به دلیل حملات یا ترورها تضعیف شوند، امکان بهرهبرداری دشمنان برای حمله به ایران یا تضعیف موقعیت منطقهای آن افزایش مییابد؛ این افراد معتقدند که جنگها اغلب در بزنگاههای حساس تعیینکنندهاند و نبود یک جبهه مقاومتی قوی میتواند به تغییر سرنوشت منطقه منجر شود؛ چنانچه تجربه تاریخی، مانند شهادت امام علی(ع) و ظهور اسلام اموی، نشاندهنده اهمیت این لحظات است.
از طرفی هم برخی نگرانیها درباره سیاستهای ایران در قبال یمن مطرح است! در تهران، ممکن است برخی جریانها که عموماً به سمت جریان غربگرا گرایش دارند؛ در فکر معامله با آمریکا میخواهند یمن را بهعنوان بخشی از مذاکرات کنار بگذارند؛ به این افراد باید هشدار داد که یمن، به دلیل استقلال نسبیاش از تهران و ارزش استراتژیک بالای آن (بهویژه در تنگه بابالمندب و دریای سرخ)، برای تصمیمسازان ایرانی اهمیت ویژهای دارد.
فرصتهای ژئوپولیتیک و نقش چین و روسیه
یکی از توصیههایی انتقادی که میتوان در خصوص سیاست خارجی ایران مطرح کرد جلب حمایت چین و روسیه برای انصارالله است. با توجه به اهمیت ژئوپولیتیک یمن و تنگه بابالمندب، ایران میتوانست ارزش استراتژیک این جبهه را برای پکن و مسکو برجسته کند. چین، که به امنیت مسیرهای تجاری خود در دریای سرخ اهمیت میدهد، و روسیه، که از تضعیف غرب در منطقه سود میبرد، میتوانستند شرکای مؤثری برای حمایت از انصارالله باشند. هرچند انصارالله به کشتیهای چینی و روسی که با رژیم صهیونیستی تجارت ندارند حمله نمیکند، اما نبود مشارکت فعالتر این کشورها یک فرصت ازدسترفته تلقی میشود.