صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۰  ، 
کد خبر : ۳۷۵۵۴۶
مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

از انزوای طبقاتی در آمریکا تا....

ترامپ با تصویری «طبیعی» و ضدنخبگان حاکم، توانست به عنوان یک رهبر «قابل فهم» برای بسیاری از کارگران آمریکایی عمل کند. او نه به خاطر برنامه‌های اقتصادی معقول، بلکه به خاطر ظاهر شدن به عنوان «صدا»یی که به طبقه کارگر گوش می‌دهد، مورد توجه قرار گرفت. در حالی که در عمل، سیاست‌های او بیشتر به منافع نخبگان سرمایه‌داری خدمت می‌کند اما این تصویر احساسی و نمادین، کافی بود تا ناراضیان را به سمت خود بکشد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

به‌جای گنده‌گویی بدهی خود را تسویه کنید!

مسعود اکبری
«ژان نوئل بارو» وزیر امور خارجه فرانسه در روزهای گذشته در خلال نشست غیرعلنی شورای امنیت سازمان ملل متحد در محل استقرار رسانه‌ها در اظهارنظری گستاخانه گفته است: «اگر مذاکرات برای رسیدن به توافق درباره برنامه هسته‌ای ایران به نتیجه نرسد و منافع امنیتی کشورهای اروپایی تأمین نشود، فرانسه این اختیار را دارد که مکانیسم بازگشت سریع تحریم‌ها (snapback) که در اکتبر منقضی می‌شود را در شورای امنیت فعال کند و بدون هیچ تردیدی تحریم‌هایی را علیه ایران مجدداً اعمال خواهیم کرد. اگر توافقی با ایران انجام نشود درگیری نظامی حتمی و قریب‌الوقوع به نظر می‌رسد.»
درباره اظهارنظر سخیف و گنده‌گویی این مقام فرانسوی گفتنی‌هایی است که در ادامه به اختصار به آن می‌پردازیم:
1- شواهد و مستندات و البته تجربه برجام، حکایت از آن دارد که تقسیم کار ویژه‌ای میان آمریکا، اسرائیل و تروئیکای اروپا درخصوص مسئله ایران صورت گرفته است. بر همین اساس طرف مقابل در حال اجرای پروژه «پلیس خوب- پلیس بد» است.
هدف اصلی پروژه «پلیس خوب- پلیس بد»، ایجاد خطای محاسباتی در طرف مقابل است. در این پروژه، یکی تهدید می‌کرد و دیگری تطمیع. هدف نهائی نیز اخذ امتیاز حداکثری از طرف مقابل است. خوشبختانه تیم مذاکره‌کننده کشورمان در مذاکرات اخیر، نسبت به تحرکات طرف مقابل کاملاً هوشمندانه رفتار کرده است. با این‌حال انتظار این است که جناب آقای عراقچی وزیر محترم امور خارجه و جناب آقای بقایی سخنگوی محترم وزارت خارجه، در تکمیل این رویکرد هوشمندانه، درخصوص این تقسیم کار آشکار طرف مقابل، موضعی صریح و قاطع اتخاذ کنند. 
هدف از نگارش این نوشته، تشریح ابعاد پروژه «پلیس خوب- پلیس بد» نیست، بلکه قرار است به یک سؤال مهم پاسخ بدهیم و آن اینکه، در مواجهه ایران و فرانسه، کدام کشور حق دارد در جایگاه طلبکار قرار گیرد و بدهکار کیست؟ بخوانید:
2- در نیمه اسفند سال گذشته، دولت فرانسه در اقدامی غیرانسانی و غیرقانونی، خانم «مهدیه اسفندیاری» شهروند ایرانی را به اتهام حمایت از فلسطین و محکوم کردن نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در غزه بازداشت کرد. 
این اقدام غیرقانونی و ضدبشری دولت فرانسه، که حتی امکان دسترسی کنسولی و تماس تلفنی را از این شهروند ایرانی سلب کرده، نقض فاحش حقوق بین‌الملل، کنوانسیون‌های حقوق بشر و اصول دموکراسی ادعایی این دولت است. چنین رفتارهایی نه‌تنها آزادی بیان را سرکوب می‌کند، بلکه همسویی همه‌جانبه فرانسه با جنایات رژیم وحشی و کودک‌کش صهیونیستی را بیش از پیش آشکار می‌سازد. دولت فرانسه در این خصوص به ایران بدهکار است و باید در اسرع وقت و بدون قید و شرط این شهروند ایرانی را آزاد کرده و به دلیل انجام این رفتار غیرانسانی غرامت بدهد. 
3- وزیر خارجه فرانسه در اظهارنظری سخیف از مکانیسم ماشه سخن به میان آورده است. مکانیسم ماشه، ساز وکاری در برجام است که طرف‌های غربی با فعال کردن آن امکان بازگرداندن تمام قطعنامه‌های تحریمی سازمان ملل علیه ایران را دارند. این قطعنامه‌ها اگرچه در قطعنامه ۲۲۳۱ تعلیق (و نه لغو) شد اما این تعلیق نیز عملاً هیچ‌گاه رخ نداد و محتوای تحریمی این قطعنامه‌ها توسط اروپا و آمریکا اجرا می‌شد و یا تحریم‌های مشابه آن به بهانه‌های دیگر توسط آنها اعمال شد. 
بر این اساس کارشناسان معتقدند که با فعال کردن مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپا، در عمل تغییری در تحریم‌ها رخ نمی‌دهد. دولت فرانسه به‌جای گزافه‌گویی درباره اعمال تحریم علیه ایران، باید درباره بدهکاری خود در برجام پاسخگو باشد. 
4- «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه اسبق- تیر ۹۸- گفت: «در نشست برجام ۳ کشور اروپایی متعهد شدند ۱۱ تعهد را اجرائی کنند». ظریف- آبان ۹۸- در تکمیل اظهارات قبلی خود خطاب به اروپایی‌ها گفت: «فقط یک تعهد را نشان دهید که در ۱۸ ماه گذشته به آن عمل کرده‌اید.»
در دولت روحانی پس از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای در اردیبهشت ۱۳۹۷، اروپایی‌ها وعده دادند که حداکثر تا ۱۰ خرداد همان سال بسته پیشنهادی خود مبنی بر تضمین اجرای تعهدات برجامی را ارائه دهند. بر همین اساس اروپا می‌بایست پس از خروج آمریکا از توافق، یک قطعنامه در واکنش به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ توسط آمریکا صادر می‌کرد، با تحریم‌های آمریکا مقابله می‌کرد، روابط بانکی برای تجارت با ایران را تضمین می‌کرد و درباره خرید نفت از ایران تعهد می‌داد و همچنین از مطرح کردن موضوع موشکی و منطقه‌ای امتناع می‌کرد.
اما هیچ‌کدام از موارد فوق رخ نداد و در نهایت اروپا وعده داد که یک کانال مالی- که حتی یک دهم تعهدات برجامی نیز نبود- را راه‌اندازی خواهد کرد. در نهایت در اسفند سال ۱۴۰۱، سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در بیانیه‌ای مشترک، از انحلال سازوکار مالی «اینستکس» خبر دادند. رهبر معظم انقلاب- ۱۰ مرداد ۹۹- در بخشی از بیانات خویش فرمودند: «اروپایی‌ها هیچ کاری برای مقابله با تحریم‌های آمریکا نکردند و آنچه که به نام اینستکس نیز مطرح کردند، بازیچه‌ای بود که محقق نشد.»
5- در مقطعی که دولت خاتمی روی کار بود-سال‌های ۸۲ تا ۸۴- توافق سعدآباد و پاریس و بروکسل میان ایران و ۳ کشور فرانسه، انگلیس و آلمان امضا شد. در این توافق، با وجود انجام همه تعهدات از سوی ایران، تعهدات طرف اروپایی کاملاً زیرپا نهاده شد. در این خصوص نیز فرانسه به ایران بدهکار است. 
6- دولت فرانسه یکی از حامیان اصلی صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران بوده است. پاریس با در اختیار گذاشتن تسلیحات پیشرفته‌ای چون هواپیماهای سوپراتاندارد و هلی‌کوپترهای سوپر فرلون مجهز به موشک‌های اگزوسه، در جنایات رژیم بعث علیه ایران نقش بسزایی ایفا کرد. رژیم بعث  با استفاده از این هواپیماها و هلی‌کوپترها، از سال ۱۳۶۳ جنگ نفتکش‌ها را با شدت و گسترش بیشتری از سر گرفت و طی سال‌های جنگ، صدها کشتی را با استفاده از همین تسلیحات، مورد هدف قرار داد. 
7- میزبانی آشکار از گروهک تروریستی منافقین که قتل۱۷ هزار ایرانی بی‌گناه را در کارنامه سیاه خود ثبت کرده است و پرونده خون‌های آلوده، دو نمونه دیگر از اقدامات دولت فرانسه علیه ملت ایران است. مشارکت با آمریکا در تحریم داروی بیماران و از جمله کودکان ایرانی، همصدایی با آمریکا در تروریسم اقتصادی، حمایت از فعالین ضدانقلاب و اعضای گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب، حمایت از فتنه ۸۸، حمایت از اغتشاشات ۱۴۰۱ و... تنها بخش کوچکی از جنایت‌ها و خباثت‌های دولت فرانسه علیه ملت ایران است.
8- اقدامات ضد ایرانی دولت فرانسه فقط به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی خلاصه نمی‌شود. این دولت غربی در این خصوص کارنامه سیاهی دارد. به این نمونه توجه کنید: در سال 1352، رژیم پهلوی در اقدامی ذلت‌بار از جیب ملت ایران چند فقره وام کلان در اختیار دولت فرانسه برای همکاری‌های اقتصادی قرار داد. براساس مستندات موجود، رژیم پهلوی در آن سال در مجموع مبلغ یک میلیارد دلار به دولت فرانسه تحویل داد اما پاریس به هیچ عنوان به تعهدات خود در این خصوص عمل نکرده و پول ملت ایران را بالا کشید و هیچ‌گاه این بدهی را تسویه نکرد. 
9- فهرست اقدامات ضدایرانی دولت فرانسه باز هم به موارد مذکور ختم نشده و آن‌قدر متعدد و پرشمار است که چندین یادداشت و گزارش می‌طلبد. بر همین اساس، مقامات دولت فرانسه به‌جای بیان اظهارات سخیف و گزافه‌گویی علیه ایران، باید فکری به حال لیست بلند بدهی‌های خود به ایران داشته باشند. مقامات فرانسوی بهتر است همزمان با تلاش برای تسویه بدهی‌های خود به ایران، کمی هم حرف نزدن و سکوت را رعایت کنند. مطمئن باشند که کسی نمی‌گوید که مقامات فرانسوی لال هستند. البته بگذریم که این دولت غربی در مقابل کودک‌کشی و جنایات رژیم صهیونیستی عملاً لال است. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

تیغی علیه انحراف چراغی برای نسل‌ها

حمیدرضا‌شاه‌نظری

در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی، وقتی ایران در هیاهوی ایدئولوژی‌های متنوع و متضاد غوطه‌ور بود، چهره‌ای درخشید که در میانه میدان افکار و عقاید انحرافی و استعماری، صدای روشنگری و بصیرت را بلند کرد، شهید آیت‌الله مرتضی مطهری. او نه فقط یک استاد فلسفه یا مبلغ دینی، بلکه متفکری ژرف‌اندیش، روشنفکری متعهد و مبارزی خستگی‌ناپذیر علیه تحریف، التقاط و جهالت بود. قلمش، چون شمشیری برنده، همواره به‌سوی دروغ، تحریف و فریب نشانه می‌رفت و زبانش، آغشته به حکمت و برای نسل‌های زیادی روشنگر مسیر حقیقت شد. 
شهید مطهری در ۱۲۹۸ در فریمان به دنیا آمد و در حوزه علمیه قم، تحت تربیت استادانی، چون علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) به قله‌های دانش فلسفه، فقه، عرفان و کلام رسید. او از معدود عالمان دینی بود که توانست سنت حوزه را با فضای آکادمیک دانشگاهی درهم بیامیزد و پل ارتباطی میان حوزه، دانشگاه و جامعه شود. جایگاه علمی او، نه فقط در آثارش، بلکه در نحوه مواجه‌اش با مسائل اجتماعی، سیاسی و فلسفی روز نمایان است. مطهری معتقد بود که دین اسلام، دین عقلانیت و خردورزی است و می‌تواند پاسخگوی پیچیده‌ترین پرسش‌های بشر معاصر باشد. این باور، روح حاکم بر تمام آثار اوست. شهید مطهری از خود مجموعه‌ای عظیم از آثار مکتوب بر جای گذاشت، آثاری که هریک تلاشی برای بازشناسی اسلام ناب، مبارزه با التقاط و انحراف فکری و عقیدتی، تطهیر و تمایز دین از خرافه و بازسازی هویت فکری جامعه اسلامی بود. او در «جهان‌بینی توحیدی» به مقابله با ایدئولوژی‌های الحادی و نگاه مادی به جهان پرداخت و در «عدل الهی»، اثری عمیق در فلسفه دین و پاسخ به پرسش‌های روز درباره عدل، اختیار و حکمت الهی ارائه کرد. در «انسان و سرنوشت»، با رد جبرگرایی مارکسیستی با تبیین اختیار انسان از نگاه اسلام به رابطه اختیار و جبر، مسئولیت انسان و مفهوم تقدیر در اندیشه اسلامی پرداخت تا شور انقلابی به جامعه آن روز برای مقابله با استبداد و استعمار بدهد. در «علل گرایش به مادی‌گری» به نقد بنیادین مارکسیسم و پاسخ به شبهات مادی‌گرایان درباره دین پرداخت و در «خدمات متقابل اسلام و ایران» ضمن دفاعی علمی و تاریخی از پیوند غنی میان هویت ایرانی و تمدن اسلامی، به شبهات ایران‌ستیزان و اسلام‌ستیزان پاسخ داد تا تار و پود هویت ایرانیان را واکاوی و هویت اصیل ایرانی- اسلامی را در برابر هویت مهاجم غربی بازشناسی کند. در «اسلام و مقتضیات زمان» ضمن بازخوانی تطبیقی مفاهیم دینی با نیاز‌های معاصر بشر، کارآمدی دین در دنیای مدرن را به اثبات رساند و در «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام» ضمن مقابله با تفسیر‌های مارکسیستی و فمینیستی از جایگاه زن، نشان داد که حجاب فقط یک امر تشریعی نیست بلکه یک امر فطری است که اتفاقاً آزادی زن برای حضور اجتماعی را تضمین می‌کند و مخالفت با آن یک طرح استعماری است. حجم آثار مکتوب و شفاهی شهید مطهری آن‌قدر زیاد است که پرداختن به آنها در این مکتوب میسر نیست و این مجاهدت بزرگ، نشان از یک انسان عالم، بصیر، فیلسوف، پویا، دردمند و انقلابی است که در زمانه خود، همچون شمعی سوخت تا روشنایی و آگاهی را در جامعه منتشر کند. اهمیت این آثار نه تنها در محتوای علمی آنها، بلکه در رویکرد منظم، عقلانی، جامع‌نگر و مستدل آنهاست، ویژگی‌هایی که باعث شده تا کتاب‌های مطهری، هنوز هم به عنوان منبع درسی در حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و محافل روشنفکری مورد توجه جدی باشند. 
دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، دوران ظهور گروه‌هایی، چون سازمان مجاهدین خلق بود که کوشیدند اسلام را با مارکسیسم و اندیشه‌های چپ آمیخته و از آن، ایدئولوژی مبارزه بسازند. از سوی دیگر، موج روشنفکری غرب‌زده نیز تلاش می‌کرد دین را یک امر شخصی، غیرسیاسی و بی‌اثر در تحولات اجتماعی جلوه دهد. شهید مطهری در برابر هر دو جریان ایستاد، با مارکسیست‌های مذهبی به خاطر تحریف حقیقت دین مقابله کرد و با روشنفکران سکولار به سبب خالی‌کردن جامعه از معنویت و هویت و تسلیم کردن در برابر استعمار و سلطه غرب. او التقاط را بزرگ‌ترین خیانت به اسلام می‌دانست، چراکه آن را باعث تحریف اصول، تضعیف مبانی اعتقادی و سردرگمی جوانان معرفی می‌کرد و در کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش بار‌ها بر این نکته تأکید کرد که اسلام نه نیاز به وصله‌کاری دارد، نه ناتوان از پاسخ‌گویی به پرسش‌های جدید است، کافی است آن را درست بشناسیم و اصیل عرضه کنیم. 
شهید مطهری در دهه‌های پیش از انقلاب، با حضور در دانشگاه تهران و همچنین جلسات فکری مختلف، نقش بی‌بدیلی در آگاه‌سازی نسل جوان ایفا کرد. حضور مؤثر او در حسینیه ارشاد و نقش‌آفرینی در هیئت مؤسس شورای انقلاب از شواهد بارز جایگاه اجتماعی و فکری او در روند پیروزی نهضت اسلامی است، به طوری‌که امام خمینی (ره) پس از شهادت او فرمودند: «من فرزند عزیزى را که پاره تنم بود از دست دادم.» این جمله نه تعارف بود و نه اغراق، بلکه واقعیتی است که با نگاهی به آثار شهید مطهری می‌توان آن را به‌وضوح دید. 
در شب دوازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، گلوله جریانی که خود زاییده انحرافات فکری و اسلام التقاطی بود، تفکر اصیل اسلامی را ترور کرد و استادی را به شهادت رساند که مطالعه آثارش همچنان داغ حسرت نبود او را بر قلب‌ها و اندیشه‌ها می‌گذارد. گروه فرقان که خود را مفسر قرآن می‌دانست، اما فاقد درک عمیق و ریشه‌دار از دین بود و به معنای واقعی کلمه دچار التقاطی شدید شده بود، نتوانست اندیشه محکم و حجت‌آور استاد مطهری را تحمل کند. اما شهادت اوپایان نبود، بلکه آغاز بیداری دوباره‌ای در نسل جوان شد. آثار او پس از شهادتش، با اشتیاق بیشتری خوانده شد و نسل‌های بعدی با نام او پیوندی ناگسستنی یافتند و حقانیت اندیشه و راه او بیش از پیش نمایان شد. 
امروز نیز خطر التقاط و انحراف فکری همچنان با چهره‌هایی جدید، اما اندیشه‌های پیچیده‌تر و منافقانه‌تر، وجود دارد، اگر دیروز، مارکسیسم لباس اسلام می‌پوشید، امروز «اسلام رحمانی»، «اسلام عرفان‌نمای فقه‌ستیز»، «موعودگرایی شریعت‌گریز»، «نواندیشی دینی غرب‌زده»، «شبه‌روشنفکری رسانه‌ای»، «عرفان‌های وارداتی»، و حتی «اسلام سلیقه‌ای و انتخابی» اندیشه‌ها و عقایدی هستند که لباس اسلام پوشیده‌اند و خاک بر چهره روشن اسلام ناب می‌پاشند. در چنین فضایی، بازخوانی اندیشه‌های مطهری و تداوم و اعتلای مسیر فکری‌ای که او آغاز کرد نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است. جامعه دینی و انقلاب اسلامی برای حفظ هویت خود، نیازمند فکری استوار، دینی عقلانی و رویکردی مستدل هستند، درست همان‌چیزی که مطهری در آثارش بنیان نهاد. 
انتخاب روز شهادت استاد مطهری به‌عنوان روز معلم نیز انتخابی اتفاقی نیست، بلکه یادآور این حقیقت است که معلم واقعی، کسی است که جان خود را در راه تعلیم، تربیت، روشنگری و دفاع از حقیقت فدا می‌کند. مطهری نماد معلمی است که تنها بر کرسی درس نایستاد، بلکه در میدان مبارزه با جهل، خرافه، التقاط و انحراف، با خون خود پیامش را امضا کرد. او معلمی بود که صرفاً درس نداد، بلکه زندگی‌اش، اندیشه‌اش و مرامش تماماً «درس» بود، درسی از ایمان، اندیشه الهی، عقلانیت و صداقت. او ثابت کرد که معلم می‌تواند نه فقط سازنده یک نسل که هدایت‌گر تاریخ باشد و اکنون، ما وارثان اوییم، وارثان قلمی که علیه جهل، نفاق و انحراف برخاست و فکری که برای هدایت جان‌ها پرورده شد و خونی که برای روشنایی حقیقت اسلام ناب بر روی زمین ریخته شد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

رادیو؛ همراه همیشگی فرهنگ‌دوستان

علی بخشی‌زاده 

نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، نه صرفا رویدادی برای عرضه آثار مکتوب بلکه آیینی عظیم در تکریم اندیشه و تجلی همگرایی فرهنگ، اندیشه و رسانه است. در این میان رادیو همچون نغمه‌ای دلنشین در فضای فرهنگی کشور، رسالت خویش را در توسعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی با حضوری پررنگ و اثرگذار به انجام می‌رساند.

بی‌تردید نمایشگاه کتاب بستری مغتنم برای بهره‌گیری از تجربیات نویسندگان، ناشران، پژوهشگران و دوستداران فرهنگ و ادب است. رادیو به‌عنوان رسانه‌ای دیرپا و گرم و مردمی این فرصت را یافته که از دریچه برنامه‌های خود نه‌تنها به معرفی آثار و اندیشه‌های نویسندگان بپردازد بلکه از خلال گفت‌وگوهای زنده و پویا، به تعمیق صنعت نشر وتبیین ضرورت‌های توسعه فرهنگی اهتمام ورزد. در این مسیر، ارتباط مستمر و عمیق با نویسندگان و ناشران، جوهره اصلی برنامه‌سازی رادیو را در ایام نمایشگاه تشکیل می‌دهد. این تعامل فراتر از معرفی صرف آثار، به بازنمایی دغدغه‌ها، امیدها و چشم‌اندازهای اهل قلم در عرصه فرهنگ ملی انجامیده و به‌غنای فرهنگی جامعه مدد رسانده.  رادیو در قامت رسانه‌ای راهبردی، امسال نیز با برپایی چهار غرفه‌ پویا در قلب نمایشگاه، به پخش زنده و تصویری برنامه‌هایی متنوع مبادرت می‌ورزد؛ برنامه‌هایی که همزمان روایتگر حال و هوای فرهنگی نمایشگاه و بازتاب‌دهنده نبض تپنده جامعه کتابخوان کشور باشند. این حضور مؤثر، جلوه‌ای از مسئولیت اجتماعی رسانه و نشانه‌ای از باور به پیوند ناگسستنی فرهنگ ورسانه در مسیر بالندگی ملی است.در کنار این تلاش‌ها، شبکه «ایران‌صدا» نیز با نگاهی نوآورانه، اقدام به برگزاری آزمون‌های صدا برای علاقه‌مندان به گویندگی می‌کند؛ ابتکاری که نه‌تنها به کشف استعدادهای تازه در عرصه رسانه یاری می‌رساند بلکه جوانه‌های تازه‌ای از امید را در دل مشتاقان فرهنگ و هنر بارور می‌سازد. افزون بر این، باشگاه «صدای مردم» به‌عنوان پلی میان مردم و رسانه، فرصتی فراهم می‌آورد تا خوانش کتاب توسط شهروندان به گوش مخاطبان و متولیان فرهنگی کشور برسد؛ ابتکاری که پیام روشنی از عزم رادیو برای مردمی‌تر ساختن فرآیند ترویج کتابخوانی و توسعه فرهنگی در خود نهفته دارد.  امروز بیش از هر زمان دیگر، آشکار است که توسعه پایدار فرهنگی نیازمند هم‌افزایی نهادهای فرهنگی، رسانه‌ها و جامعه اندیشه‌ورز است. رادیو در پرتو چنین نگرشی، خود را همواره متعهد می‌داند با بهره‌گیری از ظرفیت‌های فاخر، به رسالت تاریخی خویش درتعالی فرهنگ کتابخوانی و ارتقای سطح آگاهی جامعه وفادار بماند. نمایشگاه کتاب تهران آیینه‌ای است که در آن چهره پرشکوه فرهنگ ایران اسلامی و تلاش بی‌دریغ خادمان فرهنگ و رسانه در‌هم می‌آمیزد. امید آن داریم که با استمرار این همراهی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های بی‌بدیل رادیو، شاهد افق‌های روشن‌تری در گسترش فرهنگ مطالعه و اعتلای صنعت نشر در کشور عزیزمان باشیم؛ ان‌شاءالله.
مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
 
کارنامه دوری ایران و آمریکا

فردین قریشی

روابط ایران و آمریکا سال‌هاست در چرخه‌ای تکراری از بی‌اعتمادی، فرصت‌سوزی و مهم‌تر از همه، توهم متقابل قدرت گرفتار است. در یک سو، برخی سیاست‌گذاران ایرانی در دوره‌هایی تصور کرده‌اند که نیازی به تعامل با واشنگتن نیست و می‌توان بدون در نظر گرفتن وزن جهانی آمریکا پیش رفت. در سوی دیگر، برخی دولتمردان آمریکایی بر این باور بوده‌اند که می‌توانند خواسته‌های خود را به‌سادگی به تهران دیکته کنند. این هر دو نگاه، همواره مسیر رسیدن به یک رابطه پایدار و متوازن را مسدود کرده‌ است.
در جریان مذاکرات فعلی، روزنه‌ای شکننده اما امیدبخش گشوده شده است. با این حال، چهره‌هایی چون جان کری، علی‌رغم تجربه دیپلماتیک طولانی، همچنان در دام همان ذهنیت پیشین گرفتارند و بر همین اساس به دولت ترامپ توصیه کرده‌اند امتیازات بیشتری از طرف ایرانی طلب کند. روشن است که چنین مواضعی در عمل راه را بر هرگونه توافق مؤثر می‌بندد.
منطق دیپلماسی، بر پایه‌ی احترام متقابل، منافع مشترک و گفتگو است. اگر آمریکا تلاش کند اراده خود را به صورت یک‌جانبه تحمیل کند، نتیجه‌اش چیزی جز شکست مذاکرات نخواهد بود. امروز، آنچه هر دو طرف نیاز دارند، دستیابی به یک چشم‌انداز مشترک و واقع‌گرایانه است.
دعوت از ویتکاف به تهران نه نشانه ضعف، بلکه نمایشی از بلوغ سیاسی و فرصت‌سازی در زمانه تنگناهاست. سرنوشت کشور و بویژه آینده نسل جوان بسیار مهمتر از موانع ذهنی و یا رتوریکال خودساخته است. امروز امید کشور به آینده، با درک بالاتر دولتمردان از جهان، کاهش تحریم، تعامل سازنده در صحنه بین‌المللی، جذب سرمایه‌ و توسعه همه‌جانبه گره خورده است. درنیافتن فرصت‌های این عرصه، بی‌تفاوتی به فردای ایران است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

به مناسبت روز کارگر و معلم

صالح نیک‌بخت
روزهای یازدهم و دوازدهم اردیبهشت، به‌ ترتیب روز جهانی کارگر و روز معلم در ایران است؛ روزهایی برای گرامیداشت دو گروه از زحمتکش‌ترین اقشار جامعه که در عین ایفای نقش بنیادین در ساختار اجتماعی، کمترین بهره را از دستاوردهای اقتصادی می‌برند.

کارگران با نیروی بدنی و معلمان با تلاش‌های فکری‌شان، ستون‌های جامعه را استوار نگه می‌دارند، اما آنچه در قبال این زحمت بی‌وقفه دریافت می‌کنند، اغلب چیزی فراتر از حداقل معاش نیست.

در شرایطی که تحریم‌های اقتصادی، سقوط مکرر ارزش پول ملی، کاهش تولید داخلی، افزایش بی‌کاری، گرانی کالاهای اساسی و در نهایت تورم لجام‌گسیخته بر کشور سایه افکنده، پیامدهای آن بیش و پیش از همه، گریبان حقوق‌بگیران ازجمله کارگران، معلمان و کارمندان را گرفته است.

 

نمی‌توان انکار کرد که سیاست‌های اقتصادی دو دهه اخیر از مسیر عدالت اجتماعی و تأمین حداقل رفاه برای اقشار کم‌درآمد فاصله گرفته‌اند. شکاف طبقاتی بین فرادستان و فرودستان جامعه امروز، در نیم‌قرن اخیر بی‌سابقه است. وضعیت معیشتی اکثریت مردم به‌ گونه‌ای وخیم شده که تنها اقلیتی برخوردار از امکانات خاص، رانت و روابط در رفاه نسبی به‌ سر می‌برند و بخش عمده جامعه زیر خط فقر زندگی می‌کند.

درحال‌حاضر کارگران و معلمان زیر فشار بی‌سابقه هزینه‌های زندگی و حقوق‌های ناکافی روزگار می‌گذرانند. این پرسش همواره مطرح است که چرا این اقشار زحمتکش به چنین وضعیتی گرفتار شده‌اند و چرا هیچ‌گونه سیاست جدی، پایدار و مؤثری برای کاهش این رنج‌ها در دستور کار قرار نگرفته است؟ در آستانه روز کارگر و معلم، جای این پرسش هست که دولت چه برنامه‌ای برای کاستن از اثرات فقر گسترده بر اقشار کم‌درآمد تدوین کرده است؟

گفتن از نابرابری، شکاف طبقاتی و دشواری‌های معیشتی کارگران و معلمان، تکراری و البته ضروری‌ است. اما اصل ماجرا آنجاست که چرا باید حقوق طبیعی این اقشار همواره نادیده گرفته شود؟ چرا هر بار که صدای اعتراض آنان بلند می‌شود، با برخورد پاسخ داده می‌شود؟ و اساسا تا کی قرار است این وضعیت ادامه یابد؟

فراموش نکنیم که همین کارگران و معلمان، در شکل‌گیری انقلاب و دفاع از کشور در سال‌های جنگ نقش‌آفرینی کردند و اکنون سزاوار این‌گونه بی‌مهری و بی‌توجهی نیستند. متأسفانه تاکنون هیچ‌گونه سیاست مشخص، شفاف و پایداری برای تأمین حداقل معیشت اقشار حقوق‌بگیر از سوی مسئولان ارائه نشده و مواجهه‌ها همچنان مقطعی، سلیقه‌ای و باری 

به هر جهت است.

یکی از چالش‌های اصلی در سه دهه گذشته، محرومیت کارگران و معلمان از حق داشتن تشکل‌های صنفی مستقل و مؤثر بوده است، درحالی‌که تشکل‌ها و نهادهای کارفرمایی بدون محدودیت فعالیت می‌کنند و صدای‌شان در جلسات تصمیم‌گیری شنیده می‌شود، کارگران و معلمان بارها به دلیل تلاش برای تشکیل سندیکا یا اعتراض‌های صنفی، بازداشت و حتی محکوم به حبس شده‌اند. باید تأکید کرد که فعالیت‌های صنفی، حق مدنی بنیادین هر جامعه مردم‌سالار است. در هیچ کشور توسعه‌یافته‌ای نمی‌توان یافت که فاقد اتحادیه‌های آزاد کارگری و معلمان باشد.

تلاش برای رفع نابرابری اجتماعی، احقاق حقوق صنفی و دستیابی به حداقلی از کرامت انسانی، فقط از مسیر سازمان‌یافتگی و اقدام جمعی کارگران و معلمان می‌گذرد. حق تشکیل انجمن‌های صنفی و سندیکاها، بخشی از حقوق و آزادی‌های مدنی تضمین‌شده در قانون اساسی ایران و نیز مقاوله‌نامه‌های سازمان بین‌المللی کار است که دولت ایران نیز به آنها متعهد است.

از جمله حقوقی که باید بی‌هیچ اما و اگری به رسمیت شناخته شود:

-حق تشکیل نهادهای صنفی مستقل

-حق امنیت شغلی در فعالیت‌های صنفی

-حق برخورداری از دادرسی عادلانه و علنی

-حق برخورداری از وکیل منتخب

-حق پیگیری قضائی متعرضان به حقوق سندیکایی

-حق مشارکت در مجامع بین‌المللی صنفی

و مهم‌تر از همه، حق مشارکت سندیکاها در تعیین حداقل دستمزد مطابق با واقعیت‌های اقتصادی کشور.

در شرایط کنونی، زمان آن رسیده که به برخوردها با تشکل‌های کارگری و صنفی پایان داده شود، کارگران و معلمان زندانی آزاد شوند و حق اعتراض مسالمت‌آمیز در امور صنفی به رسمیت شناخته شود. احقاق این حقوق، نه‌تنها خواسته‌ای انسانی و قانونی است، بلکه پیش‌نیاز صلح اجتماعی، توسعه پایدار و بازگشت اعتماد عمومی به سازوکارهای رسمی کشور خواهد بود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

هدف از زیارت امام(ع)

سید مصطفی حسینی راد

این روزها در دهه کرامت و در آستانه میلاد بابرکت امام رضا(ع)، رفت و آمد زائران به مشهد مقدس بیشتر و بیشتر می‌شود. حرم مطهر هم هر روز شلوغ‌تر می‌شود و خود مشهدی‌ها هم حضور پررنگ‌تری در حرم پیدا می‌کنند و این ها همه طبیعی است. میلاد امام رئوف(ع) است و وقت تبریک گفتن!
چقدر خوب است این روزها زائران در کنار تشرف به حضور امام مهربان، درباره هدف از این «حضور» هم تأملی داشته باشند. به راستی ما چرا به زیارت امام(ع) می‌رویم؟ به زیارت می‌رویم که به ثواب برسیم؟ به نور و معنویت برسیم؟ آرامش پیدا کنیم؟ لذت ببریم؟ حاجت بگیریم؟ گردشگری کنیم؟ همه این ها خوب است اما کدام‌یک بهتر است؟
حتماً هر کسی به زیارت می‌رود هدفی دارد و از هر زائری این سؤال را بپرسیم برای آن پاسخی دارد! اما پرسش مهم‌تر این است که چه هدفی در زیارت، والاترین و ارزشمندترین هدف است؟ به عبارت دیگر چه کسانی با انجام فعل «زیارت» بهترین دستاورد را دارند و ارزشمندترین بهره‌ها را برمی‌دارند و از حرم مطهر خارج می‌شوند؟
کلمه زیارت در لغت به معنای میل و قصد چیزی یا کسی را کردن است و در عُرف، زیارتِ کسی، عبارت است از آمدن نزد او به قصد تکریم و تعظیم و انس گرفتن با وی. همچنین «زیارت» را به دیدار کسی رفتن هم معنی کرده‌اند چه زنده و در این دنیا باشد یا این که در این دنیا نباشد.
سالانه حداقل ۳۰ میلیون زائر به حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف می‌شوند و بیش از ۱۲۰ میلیون بار «زیارت» اتفاق می‌افتد. همه این ها هم بابرکت و نورانی است اما برخی زائران هر بار که از حرم مطهر خارج می‌شوند، یک تغییر هم کرده‌اند! نور امام(ع) را جذب و ذخیره کرده‌اند و با همین ذخیره از حرم مطهر خارج می‌شوند و این نور در طول روز و ماه و سال در زندگی شخصی و اجتماعی آنها نقش‌آفرینی و زندگی‌شان را روشن می‌کند. این بهترین نوع زیارت است! خوشا به حال آن ها که در کنار ثواب، بهره معنوی، آرامش روحی و لذت ظاهری و باطنی از زیارت، نور امام خویش را هم درک و جذب و ذخیره می‌کنند. این می‌شود مفهوم «زیارت متعالی»؛ یعنی زیارت بالابرنده و متحول کننده. زیارت سازنده و پردازنده. زیارتی که انسان‌سازی می‌کند و جوهره اخلاق را در وجود زائر بسط و پرورش می‌دهد. ثواب هزار حج و آمرزش گناهان برای چنین زیارت و چنین زائری است. هزار حج؟ نه بلکه هزار هزار حج! این فرموده امام جواد(ع) است و امام جز حقیقت چیزی نمی‌گوید.
برای انجام یک حج چقدر باید هزینه کرد و زحمت کشید؟ زیارت امام رضا(ع) برای زائری که عارف به حق حضرت باشد – به تناسب میزان معرفت و تلاش او برای کسب شناخت بیشتر – از یک حج تا هزار حج و یک میلیون حج و بیشتر و بیشتر ثواب دارد. چرا؟ چون زائری که عارف به حق امام(ع) شده باشد، در واقع شبیه به امام(ع) شده است. خوشا به حال آنان که وقتی به حضور امام(ع) می‌رسند ایشان را «حیّ» و زنده می‌بینند و حس می‌کنند و وقتی سلام می‌دهند، پاسخ امام را می‌شنوند! (وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَکَ وَ خُلَفَاءَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ أَحْیَاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ. یَرَوْنَ مَقَامِی وَ یَسْمَعُونَ کَلامِی وَ یَرُدُّونَ سَلامِی). و خوشا به حال زائری که وقتی از حرم بیرون می‌آید، رنگ و بوی امامش را گرفته باشد که «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»؛ به راستی چه کسی رنگش نیکوتر از خداست؟ و مگر نه این که امام رنگ خدا را دارد؟
بنابراین زیارت تنها به گرد ضریح گردیدن نیست بلکه حقیقت زیارت، توجه به جایگاه و درک مقام امام و گردیدن به دور «حقیقت وجودی» حجت خدا و کسب فیض و نور از آن واسطه فیض الهی است.
حاجت خواستن از امام(ع) هم امر بسیار خوبی است اما چقدر بهتر و زیباتر است که اگر توفیق زیارت و درک حضور امام(ع) را پیدا کردیم قبل از این که به سراغ حاجات دنیوی خود برویم از امام(ع) حاجاتی بخواهیم که ضامن سعادت اخروی و جاودانی ماست؛ از امام(ع) معرفت و شناخت و آگاهی بخواهیم. معرفت دینی و آگاهی انسانی. در پرتو این معرفت، امر دنیا و آخرت ما هم اصلاح خواهد شد که این وعده الهی است؛ «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ».
امامام معصوم(ع)، «مَصابِيحِ الدُّجَى» یعنی چراغ‌های هدایت و «مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّه» یعنی جایگاه‌های شناخت خدا و «مَساكِنِ بَرَكَةِ اللّه» یعنی محل‌های قرارگیری برکت‌های الهی و «مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللّه» یعنی معدن‌های حکمت الهی هستند و رضایت خدای مهربان در رضایت آنهاست. پس چه جایی بهتر و امن‌تر و زیباتر از حرم امام رئوف و چه دستاوردی ارزشمندتر از معرفت و انس او در روزهای نورانی میلادش.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

معلم محوری مسئله اصلی نظام آموزشی

سیدمحمد بحرینیان
نظام آموزشی هر کشور، زیربنای توسعه و پیشرفت آن به‌شمار می‌رود و معلمان، ستون‌های اصلی این نظام هستند. با این حال، در ایران، چالش‌های متعددی فراروی معلمان قرار دارد که نه‌تنها جایگاه آن‌ها را تضعیف کرده، بلکه بر کیفیت آموزش نیز تأثیرگذار بوده است. در شرایطی که توسعه آموزش بدون معلم ممکن نیست، بی‌توجهی به نیازها، منزلت و مشارکت آنان، آینده آموزشی کشور را در معرض آسیب قرار می‌دهد.

نخستین و شاید مهم‌ترین چالش، مسئله معیشت معلمان است. در سال‌های اخیر، با افزایش نرخ تورم و فشارهای اقتصادی، حقوق معلمان نتوانسته پاسخگوی نیازهای زندگی روزمره آن‌ها باشد. این موضوع سبب شده بسیاری از فرهنگیان ناگزیر به اشتغال دوم روی آورند؛ امری که نه‌تنها بر کیفیت تدریس آنان تأثیر می‌گذارد بلکه موجب فرسودگی جسمی و روحی می‌شود.
از سوی دیگر، ساختار نظام آموزشی ایران بیشتر بر اساس برنامه‌ریزی‌های متمرکز و دستوری بنا شده است؛ تصمیماتی که اغلب بدون مشارکت فعال معلمان اتخاذ می‌شوند.
درحالی‌که معلم، خط مقدم آموزش است و می‌تواند نقش مؤثری در سیاست‌گذاری ایفا کند، متأسفانه در بسیاری از موارد صدای او شنیده نمی‌شود. نتیجه آن، ناهماهنگی میان برنامه‌های درسی و واقعیت‌های کلاس درس است.
نبود حمایت تخصصی و حرفه‌ای نیز چالش دیگری است. 
بسیاری از معلمان از عدم برگزاری دوره‌های مؤثر ضمن خدمت و بی‌توجهی به نیازهای آموزشی خود گلایه‌مندند. درحالی‌که فناوری‌های نوین آموزشی و روش‌های تدریس مدام در حال تغییرند، نظام آموزشی ما گاه سال‌ها از این تحولات عقب می‌ماند. این فاصله، فشار بیشتری بر دوش معلمان می‌گذارد، چراکه آن‌ها باید با امکانات محدود، توقعات رو به افزایش را پاسخ دهند.
افزون بر این‌ها، مسئله منزلت اجتماعی معلمان نیز مطرح است. زمانی، معلم در جامعه ایرانی جایگاهی رفیع داشت؛ اما امروز بسیاری از معلمان احساس می‌کنند شأن اجتماعی‌شان تضعیف شده است. کاهش اعتماد عمومی به نظام آموزشی، تضعیف نقش تربیتی مدرسه از سوی برخی خانواده‌ها و نبود سیاست‌های حمایتی از معلمان، همگی در شکل‌گیری این احساس مؤثر بوده‌اند.
مسئله دیگر، تلاش برای نیل به معلمی حرفه ای، حذف مسائلی چون سربازمعلمی و ارتقای استانداردهای شخصی، فنی، علمی و شخصیتی معلمی است. مسیرهایی همچون تقویت دانشگاه فرهنگیان و تصحیح و تاکید بر نظام
 رتبه بندی می تواند چاره مسائل این حوزه باشد.
در نهایت باید گفت که اگر به‌دنبال ارتقای کیفیت آموزش در ایران هستیم، نقطه آغاز آن معلمان هستند. معلم‌محوری نه‌تنها به‌معنای توجه به معیشت آنان است، بلکه مستلزم مشارکت‌دادن آن‌ها در سیاست‌گذاری، فراهم‌کردن زمینه‌های رشد حرفه‌ای و ارتقای جایگاه اجتماعی‌شان نیز هست. نظام آموزشی‌ای که معلم را نادیده بگیرد، در مسیر توسعه واقعی قرار نخواهد گرفت.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

از انزوای طبقاتی در آمریکا تا فراموشی اجتماعی در ایران

حسین میرزایی

در سال‌های اخیر، بخش قابل توجهی از طبقه کارگر آمریکایی از حمایت حزب دموکرات صرف‌ نظر کرده و به سمت شخصیت‌هایی همچون ترامپ، با وجود تمام عناصر غیرمعمول و حتی خطرناک سیاستش گرایش پیدا کرده‌اند. این تحول نه تنها واکنشی تصادفی یا عاطفی نیست، بلکه نتیجه منطقی فراموشی طبقه کارگر از سوی نخبگان حزب دموکرات است.
با آغاز دوره نولیبرالیسم در دهه ۱۹۸۰، حزب دموکرات بتدریج نقش حامی طبقه کارگر را از دست داد. این فرآیند که از زمان ریاست‌جمهوری بیل کلینتون (۲۰۰۱–۱۹۹۳) شتاب گرفت، با لغو قوانین حمایتی از کارگران، توافق‌های تجاری آزاد و انتقال تولیدات صنعتی به کشورهایی مانند مکزیک و چین، شکل گرفت. این اقدامات، نه تنها منجر به از بین رفتن شغل‌های پردرآمد در آمریکا شد، بلکه باعث شکل‌گیری یک زنجیره بی‌اعتمادی بین طبقه کارگر و نخبگان شهری تحصیلکرده و سیاسی شد.
در همین راستا، گفتمان سیاسی دموکرات‌ها از حقوق اجتماعی و مبارزه با سرمایه‌داری به سوی مباحث هویتی از جمله جنسیت، نژاد و... سوق یافت. البته این مسائل در حد خود ارزشمند هستند اما زمانی که در کنار نادیده گرفتن مسائل طبقاتی قرار گیرند، نقشی جداکننده به جای انسجام‌بخشی ایفا می‌کنند. به اصطلاح، «تنوع‌خواهی بدون عدالت اجتماعی» خطوط مبارزه را تغییر می‌دهد و دشمن اصلی یعنی نظام سرمایه‌داری را از چشم خارج می‌کند.
اگر چپ را به معنای جنبشی در مقابل قدرت سرمایه تعریف کنیم، امروز این جبهه در آمریکا تقریبا ناپدید شده است. ضعیف شدن اتحادیه‌های کارگری، کاهش عضویت آنها از ۲۰ درصد در دهه ۱۹۸۰ به کمتر از ۱۰ درصد امروز و تبدیل برخی نهادهای حامی کارگران به ابزاری برای حمایت از نامزدهای جمهوری‌خواه، نشانه برجسته‌ای از این ناپدیدی است.
در این فضای سیاسی، ترامپ با تصویری «طبیعی» و ضدنخبگان حاکم، توانست به عنوان یک رهبر «قابل فهم» برای بسیاری از کارگران آمریکایی عمل کند. او نه به خاطر برنامه‌های اقتصادی معقول، بلکه به خاطر ظاهر شدن به عنوان «صدا»یی که به طبقه کارگر گوش می‌دهد، مورد توجه قرار گرفت. در حالی که در عمل، سیاست‌های او بیشتر به منافع نخبگان سرمایه‌داری خدمت می‌کند اما این تصویر احساسی و نمادین، کافی بود تا ناراضیان را به سمت خود بکشد.
برنی سندرز در تحلیل خود از شکست کاملا هریس دقیقا به این مساله اشاره می‌کند: «خیلی تعجب‌آور نیست که یک حزب دموکرات که طبقه کارگر را رها کرده است متوجه شود که طبقه کارگر نیز به نوبه خود حزب دموکرات را رها کرده است». این جمله، گره اصلی معضل سیاسی آمریکا را باز می‌کند.
سندرز با برگرداندن موضوع مبارزه طبقاتی به مرکز صحبت عمومی، نشان داد هنوز امکان بازگشت به یک سیاست ائتلافی بر اساس عدالت اجتماعی وجود دارد. افزایش تعداد اعتصابات در صنایع مختلف، احیای اتحادیه‌هایی مانند اتحادیه کارگران خودروسازی و تمایل جوانان به مبارزه با نابرابری، نشانه‌هایی از این احیاست. عدم توجه به تأثیرات تورم بر بودجه خانوارهای کم‌درآمد، سیاست‌های نظامی - تسلیحاتی بی‌وقفه آمریکا و تعدیل نکردن از مجاری فقر، همگی به این فضای ناامیدی کمک کرده‌اند. هزینه‌های نظامی آمریکا که امسال به بالای ۹۰۰ میلیارد دلار رسیده، در حالی اقتصاد را به سمت تولید کالاهای نظامی سوق می‌دهد که بودجه سلامت و آموزش تحت فشار شدید قرار گرفته است.
علاوه بر این، بیکاری واقعی که بسیاری از اقتصاددانان مستقل آن را در حدود ۲۴ درصد برآورد می‌کنند، واقعیت سختی را آشکار می‌کند که آمار رسمی نمی‌تواند بخوبی آن را بازتاب دهد. ترامپ نمادی از یک بحران ساختاری است که سال‌ها در حال شکل‌گیری بوده است. شکست دموکرات‌ها در بازشناسی ناراضی‌های طبقاتی، در کنار فراموشی مقابله با قدرت سرمایه، زمینه را برای ظهور شخصیت‌هایی مثل ترامپ فراهم کرده است.
راهکار حل این بحران، در بازگشت به گفتمان مبارزه طبقاتی، تقویت اتحادیه‌های کارگری و سیاست‌هایی است که به عدالت اقتصادی و اجتماعی توجه واقعی داشته باشد. در غیر این صورت، آمریکا با ادعای جامعه‌ای دموکراتیک، با فروپاشی عمیق‌تری در ساختارهای سیاسی و اجتماعی خود مواجه خواهد شد. بحرانی که آمریکا را فرا گرفته، تنها یک پدیده محلی نیست، بلکه نمودی از تحولی جهانی است که در آن نخبگان سیاسی و اقتصادی از هویت واقعی طبقه محروم دور شده‌اند. این فاصله هویتی و سیاسی، جای خود را به شخصیت‌های ضدنخبگانی می‌دهد؛ شخصیت‌هایی که ممکن است عقلانیت نظامی نداشته باشند اما قادرند حس «شنیده شدن» را در میان طبقات فراموش‌شده القا کنند.
همان‌طور که ترامپ نمودگر ناامیدی طبقه کارگر آمریکایی است، می‌توان در ایران الگوهایی از واکنش‌های مردمی را دید که به ظاهر سیاسی نیست اما در عمق، بیانگر گرایش به صداهایی است که ادعای رسیدگی به احساس محرومیت دارند. این واکنش‌ها ممکن است در قالب اعتراضات اقتصادی، سیلاب ناامیدی‌ جوانان یا حتی تمایل به شخصیت‌هایی با رویای ساده‌سازی شده از «عدالت» و «مقاومت» ظاهر شود.
در آمریکا، برنی سندرز و بعضی جنبش‌های کارگری نشان دادند می‌توان گفتمان سیاسی را دوباره به سمت مبارزه طبقاتی بازگرداند. در ایران نیز لازم است که سیاست‌گذاران، فعالان مدنی و نخبگان فرهنگی متوجه شوند که حل بحران اعتماد، نیازمند بازشناسی مجدد نقش طبقات فراموش‌شده است.
تا زمانی که سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حول محور پرسش‌هایی مانند «کمک به کدام طبقه از مردم؟» طراحی نشود، احتمال شکل گرفتن فضایی برای ظهور شخصیت‌های غیرسازنده یا سطحی در سیاست ایران، همواره وجود دارد.
اگر ایران می‌خواهد از سرنوشت مشابه آمریکا در مواجه‌شدن با بحران‌های هویتی و انزوای طبقاتی فرار کند، باید زمینه را برای گفت‌وگوی عمیق و صادقانه‌ای فراهم کند که در آن صدای طبقات پایین‌دست، فراموش‌شدگان و ناامیدان واقعا شنیده شود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات