تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۷۷۶۳۶
گزارش صبح صادق از تجاوز رژیم تروریستی صهیونی به کشورمان

بیچاره خواهند شد

پایگاه بصیرت / احسان بهاری

در نخستین ساعات سحرگاه ۲۳ خرداد، آسمان تهران و چند شهر دیگر ایران با انفجار‌هایی پی‌درپی لرزید؛ صدایی که نوید ورود رسمی دشمنی قدیمی را به صحنه‌ای تازه از نبرد می‌داد. رژیم صهیونیستی، در قالب عملیاتی با عنوان «ملتی، چون شیر»، حمله‌ای تروریستی و گسترده را علیه ایران آغاز کرد؛ عملیاتی که هدف آن، به ادعای نخست‌وزیر این رژیم، تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی بود. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، نه حمله به سایت‌های هسته‌ای، بلکه ترور فرماندهان عالی‌رتبه نظامی و دانشمندان برجسته کشورمان بود؛ جنایتی که نه فقط از ضعف اطلاعاتی مهاجم، که از سردرگمی راهبردی و وحشت از آینده‌ای اجتناب‌ناپذیر حکایت دارد.
در همان روز نخست تصاویری از انفجار‌هایی در شمال، غرب و مرکز تهران، و حتی در استان‌هایی، چون کرمانشاه و لرستان، تبریز به چشم می‌آمد. اما آنچه بیش از هر چیز به چشم آمد، حفظ آرامش نسبی در میان مردم و انسجام در موضع‌گیری نهاد‌های مسئول بود. فرودگاه امام خمینی برای ساعاتی فعالیت خود را متوقف کرد، اما نه از سر آسیب، بلکه در چارچوب تدابیر احتیاطی؛ همان‌گونه که وزارت کشور خواستار پیگیری اخبار تنها از مراجع رسمی شد.
در جریان این حمله، شهادت نام‌هایی سنگین و گران‌سنگ اعلام شد: «سرلشکر حسین سلامی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، «سرلشکر غلامعلی رشید» فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) و فرزندش، و دو دانشمند برجسته هسته‌ای، «دکتر محمدمهدی طهرانچی» و «دکتر فریدون عباسی». به فاصله کوتاهی، شهادت «سرلشکر محمد باقری» رئیس ستادکل نیرو‌های مسلح نیز اعلام شد. رژیم صهیونیستی به این افراد بسنده نکرده بود و افراد و خانواده‌های غیرنظامی که بیشترشان زن و کودک بودند را نیز مورد حملات قرار داده بود. این اسامی، هر یک به‌تنهایی نماد یک مکتب و یک مسیر در دفاع از امنیت ملی و استقلال کشورند. دشمن گمان می‌برد با حذف آنها خللی در ساختار دفاعی کشور ایجاد می‌شود که در واقع نشان از ناآگاهی او از روحیه جانشینی، سازمان‌دهی و آرمان‌محوری در ساختار دفاعی جمهوری اسلامی دارد.
واکنش‌ها به این حمله، قاطع و هم‌صدا بود؛ از رهبر معظم انقلاب اسلامی که وعده «مجازاتی سخت» دادند، تا بیانیه‌های ارتش، سپاه، دولت، قوه قضائیه و وزارت امور خارجه. در همه این واکنش‌ها، یک پیام مشترک شنیده می‌شود؛ این یک تجاوز تمام‌عیار بود، و پاسخ آن نه‌تنها در میدان نظامی، بلکه در میدان دیپلماسی، حقوق بین‌الملل و عرصه افکار عمومی نیز دنبال خواهد شد. مهم‌تر آنکه، ایران در موضع واکنش نیست، بلکه در آستانه ورود به مرحله‌ای تازه از راهبرد فعال بازدارندگی قرار گرفته است.
برای ملت ایران، شب پرحادثه ۲۳ خرداد، اگرچه با اندوه شهادت فرماندهان و دانشمندان آغاز شد، اما نه با ترس که با ایستادگی ادامه یافت. پیام صریح فرماندهان ارشد نیرو‌های مسلح، اعم از سپاه و ارتش، مبنی بر آمادگی کامل و برنامه‌ریزی برای پاسخ «کوبنده، پشیمان‌کننده و بازدارنده»، بیش از آنکه وعده انتقام باشد، هشدار روشنی به مهاجم است که عرصه تحولات آینده، دیگر در کنترل او نخواهد بود.
در روز نخست حمله رژیم صهیونیستی به ایران مسئولان و تحلیلگران ایرانی در رسانه ملی به صهیونیست‌ها گفتند که آتش‌بازی در نیمه‌شب شاید چند ساعتی سرخط رسانه‌ها را اشغال کند، اما آنچه تاریخ را می‌نویسد، نه لحظه حمله، که لحظه پاسخ است؛ و این لحظه، در راه است. در این نبرد نابرابر از نگاه ظاهری، قدرت حقیقی نه در سلاح، که در حقانیت، انسجام داخلی و عمق راهبردی نهفته است. ایران این سه را در اختیار دارد.
در دومین شب از جنگ مستقیم میان ایران و رژیم صهیونیستی، نیرو‌های مسلح کشورمان با بارانی از موشک‌های سنگین و هایپرسونیک، قلب اقتصادی و امنیتی دشمن را در حیفا، تل‌آویو و دیگر نقاط استراتژیک هدف قرار دادند؛ حملاتی که تنها گوشه‌ای از پاسخ ایران بود و اکنون نوبت به نابودی شریان‌های اقتصادی این رژیم رسیده است.
دومین شب و سومین روز از جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران، به شبی فراموش‌نشدنی در تاریخ تحولات منطقه تبدیل شد؛ شبی که در آن، نیرو‌های مسلح مقتدر جمهوری اسلامی ایران و دلاورمردان هوافضای سپاه نه‌تنها پاسخ قاطع و خردکننده‌ای به تجاوز دشمن داد، بلکه لرزه‌ای سهمگین بر ارکان اقتصادی، نظامی و روانی رژیم جعلی صهیونیستی انداخت. آن‌چه در ساعات پایانی شامگاه شنبه و روز یکشنبه در حیفا، تل‌آویو، ایلات و قلب سرزمین‌های اشغالی روی داد، فقط آغاز فصل تازه‌ای از «خشم مقدس» ایران بود.
در دومین شب رویارویی مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی، سامانه‌های دفاعی گنبد آهنین (که رسانه‌های غربی سال‌ها آن را «نفوذناپذیر» معرفی می‌کردند) و سامانه‌های پدافندی هدیه غرب به رژیم صهیونیستی همچون تاد و پاتریوت یکی پس از دیگری از کار افتاد و در برابر شلیک همزمان ده‌ها فروند موشک‌های دوربرد و هایپرسونیک ایران، تنها نظاره‌گر انفجار‌های عظیم در پایتخت رژیم اشغالگر قدس و مناطق حساس شمالی آن بود.
در این حمله گسترده، پالایشگاه حیفا به‌عنوان مهم‌ترین گلوگاه اقتصادی این رژیم، با کلاهک‌های سنگین و دقیق‌ترین موشک‌های نقطه‌زن ایرانی مورد اصابت موفق قرار گرفت و آتش‌سوزی‌های زنجیره‌ای در مخازن آن، ساعت‌ها ادامه داشت. به‌گفته منابع امنیتی، خسارات وارده به حدی است که بازسازی کامل این پالایشگاه زمان خواهد برد و میلیارد‌ها دلار هزینه بر دوش رژیمی خواهد گذاشت که پیش از این هم از اقتصاد شکننده و وارداتی رنج می‌برد.
گلوگاه‌های اقتصادی؛ هدف بعدی
شبی و روزی که گذشت، تنها پرده‌ای بسیار محدود از ظرفیت عظیم و مرگبار جمهوری اسلامی ایران برای فلج‌سازی کامل اقتصاد رژیم صهیونیستی بود؛ ظرفیتی که فعال شدن تدریجی آن در روز‌های آینده، موجودیت این رژیم جعلی را با خاکستر یکسان خواهد کرد. شلیک همزمان ده‌ها فروند موشک زمین‌به‌زمین با قدرت تخریب بسیار بالا به‌سمت زیرساخت‌های حیاتی و صنعتی دشمن، پیامی روشن، دقیق و هشدارآمیز به سران متوهم تل‌آویو و حامیان‌شان بود: پالایشگاه حیفا، اسکله‌های حیفا و‌ام الرشراش (ایلات)، نیروگاه‌های برق، تأسیسات آب‌شیرین‌کن و مراکز ذخیره‌سازی سوخت، همگی نه فقط در تیررس هستند، بلکه بخشی از فهرست اهداف قطعی ایران بودند. واقعیت غیرقابل انکار این است که رژیمی که حیات اقتصادی‌اش به چند بندر محدود، یک پالایشگاه بزرگ، چند مجتمع صنعتی و شبکه‌ای کوچک از نیروگاه‌های پراکنده وابسته است، اصولاً نمی‌تواند تاب‌آوری یک جنگ طولانی‌مدت را داشته باشد. برخلاف جمهوری اسلامی ایران که در وسعتی به‌مراتب گسترده‌تر، دارای زیرساخت‌های متنوع، پراکنده، مقاوم‌سازی‌شده و بومی‌سازی‌شده در سراسر کشور است، رژیم صهیونیستی تنها بر چند گلوگاه آسیب‌پذیر متکی است.
کارشناسان نظامی معتقدند که ضربه به پالایشگاه حیفا نه فقط یک حمله نظامی، بلکه یک پیام راهبردی است؛ این پیام که در مرحله بعد، مراکز مدیریت انرژی، تأسیسات پتروشیمی و کریدور‌های صادراتی و وارداتی این رژیم هدف خواهند بود. به‌عبارت روشن‌تر، ایران اینک در موقعیتی است که می‌تواند ظرف ۷۲ ساعت، اقتصاد این رژیم را به نقطه «ایست کامل» برساند.
شگفتانه‌های ایران در راه است
در حالی‌که در تل‌آویو هنوز صدای انفجار‌های شب و روز‌های گذشته در گوش صهیونیست‌ها طنین دارد، مقام‌های نظامی ایران اعلام کرده‌اند که شگفتانه‌های بیشتری در راه است و غافلگیری‌های تازه‌ای در اتاق عملیات ایران برای دشمن طراحی شده است. آنچه دشمن دید، تنها پرده‌ای از نمایش بزرگ پاسخ ایران بود.
رسانه‌های عبری از استیصال و فروپاشی روحیه در درون سرزمین‌های اشغالی خبر می‌دهند. در میانه شب، پیام‌هایی مبنی بر درخواست فوری میانجی‌گری از سوی آمریکا، فرانسه و حتی چند کشور عربی از سوی مقامات تل‌آویو به‌دست برخی دولت‌ها رسید. این نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت به نقطه پایان تحمل خود رسیده و برای بقای عاریتی‌اش بار دیگر دست به دامن واشنگتن و لندن شده است.
رسانه‌های آمریکایی نیز به‌صراحت اعتراف کرده‌اند که مقامات رژیم اشغالگر قدس به‌شکل بی‌سابقه‌ای از آمریکا و برخی دیگر از متحدان غربی خود درخواست مداخله مستقیم کرده‌اند؛ جمهوری اسلامی ایران نیازی به‌واسطه‌ها و میانجی‌ها ندارد؛ چون سیاست ایران روشن، صریح و برگرفته از منطق بازدارندگی فعال است: هر تیری که از کمان صهیونیست‌ها خارج شود، با موشکی سنگین‌تر و پاسخ‌کوبنده‌تر روبه‌رو خواهد شد.
ترامپ، از حمله حمایت می‌کند، از مذاکره دم می‌زنددر حالی‌که هنوز دود انفجار موشک‌های ایرانی در حیفا و تل‌آویو به آسمان بلند است و رژیم صهیونیستی از شوک پاسخ کوبنده ایران بیرون نیامده، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا، در اظهاراتی متناقض و فریبکارانه بار دیگر نشان داد که نه‌تنها مهره‌ای بی‌اختیار در خدمت لابی‌های صهیونیستی است، بلکه در تحلیل شرایط منطقه نیز همچنان در تاریکی مطلق به‌سر می‌برد. ترامپ که در ظاهر اعلام کرده «آمریکا هنوز وارد جنگ نشده»، در عین حال از حمله به ایران ابراز رضایت کرده و با بی‌شرمی گفته است: «چنین حمله‌ای علیه ایران باید رخ می‌داد تا شاید آنها سریع‌تر به توافق برسند!»
این موضع‌گیری دوگانه، نشان‌دهنده همان نگاه ابزارانگارانه و استعماری است که سال‌هاست در سیاست خارجی آمریکا نهادینه شده: از یک‌سو مدعی عدم مداخله‌اند و از سوی دیگر، صراحتاً از تجاوز و جنگ حمایت می‌کنند! ترامپ به‌زعم خود می‌خواهد «با شلیک و بمباران»، ایران را پای میز مذاکره بکشاند؛ غافل از آن‌که همین منطق پوسیده، بار‌ها توسط ملت ایران لگدمال شده و امروز بیش از هر زمان دیگر، سیاست چماق و هویج آمریکا به خاکستر بدل شده است.
جالب‌تر آن‌که ترامپ، در حالی از «میانجیگری پوتین» سخن می‌گوید که خود عامل اصلی خروج از برجام، آغاز فشار حداکثری و تشدید تنش در منطقه بود. حال چگونه کسی که آتش‌افروز میدان است، می‌خواهد در نقش آتش‌نشان ظاهر شود؟ این همان منطق معیوب و پرتناقض آمریکاست که از یک‌سو شمشیر می‌کشد و از سوی دیگر شاخه زیتون جعلی در دست می‌گیرد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات