سفر «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی، به واشنگتن با تأخیر چندساعته و در پی تشدید اختلافات داخلی بر سر قانون معافیت سربازی یهودیان افراطی (حریدیها) آغاز شد. این سفر در شرایطی صورت میگیرد که بحران سیاسی ناشی از فشار احزاب سکولار برای لغو معافیتهای حریدیها، ائتلاف حکومتی نتانیاهو را تا مرز فروپاشی پیش برده است. رسانههای صهیونیستی تأکید کردهاند که نتانیاهو پیش از پرواز، ادعاهایی درباره «گسترش صلح در منطقه» و «تغییر خاورمیانه» مطرح کرده، حال آنکه واقعیتهای میدانی در غزه و تحولات امنیتی مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی، حکایت از تشدید بیثباتی دارد. بههرحال در شرایط فعلی گمانهزنیها درباره احتمال اعلام آتشبس در غزه، پیوستن سوریه «الجولانی» به توافقات ابراهیم و احتمال مجوزدهی آمریکا به رژیم صهیونیستی برای حمله مجدد به ایران بالا گرفته است. اما آنچه که در پسا حقیقت قابل درک است. این است که نتانیاهو در مخمصه و بیچارگی پرسه میزند و این سفر او نیز در راستای چارهسازی برای برونرفت از مشکلات و معضلات رژیم است. در ادامه مهمترین نکات و پشت پردههای این سفر بیان میشود:
بحران مشروعیت داخلی و فروپاشی ائتلاف
اختلاف بر سر قانون سربازی حریدیها، شکاف تاریخی بین جریانهای سکولار و مذهبی در رژیم صهیونیستی را عمیقتر کرده است. احزاب حریدی با تهدید به خروج از دولت، نتانیاهو را مجبور به تعویق سفر کردند. این بحران نشان میدهد که حتی با وجود جنگهای طولانی مدت در غزه، اولویت نخست نتانیاهو حفظ قدرت از طریق ائتلافهای شکننده و دیپلماسی فردمحورانه است. -گزارشها حاکی از آن است که تنها ۱۵۰ نفر از ۳۰۰۰ حریدی فراخوانده شده به سربازی، حاضر به همکاری شدهاند. این آمار، ناتوانی تلآویو در جبران کمبود نیروی انسانی ناشی از دو سالونیم جنگ بیحاصل را آشکار میکند.
اهداف استراتژیک سفر به واشنگتن
نتانیاهو در این سفر بهدنبال دو هدف کلیدی است: اول، دریافت «چراغ سبز» برای اقدامات آینده علیه برنامه هستهای ایران با عنوان «اسنپ بک یا مکانیسم ماشه» و دوم، هماهنگی با کاخ سفید برای مدیریت بحران غزه. بهنظر میرسد که ضربات ایران در طی فرآیند جنگ دوازده روزه به رژیم غاصب صهیونی آنها را غافلگیر کرده و اینبار بهدنبال تأیید واشنگتن برای عملیات و حمله مشترک و ائتلافی به ایران هستند. هر چند که ضربه موشکی ایران به پایگاه «العدید» قطر سبب شده است تا واشنگتن در مواجه با ایران دست به عصاتر بوده و هزینه هرگونه رویارویی با ایران را بیش از آورده آن محاسبه کند.
ادعای «تغییر خاورمیانه» توسط نتانیاهو، در تناقض با واقعیتهایی مانند فعالیت مؤثر محور مقاومت و افزایش حمایتهای ملتهای منطقه از محور مقاومت قرار دارد؛ بنابراین ادعاهای واهی بی بی بیشتر نمایشی رسانهای برای توجیه شکستهای میدانی در غزه و منطقه است.
تناقضات حقوق بشری و نقش نهادهای بینالمللی
همزمان با سفر نتانیاهو، گزارشهایی از تیراندازی به غیرنظامیان گرسنه در غزه توسط پیمانکاران نظامی وابسته به «بنیاد کمکهای بشردوستانه غزه (GHF)» منتشر شده است. این نهاد که با بودجه آمریکا فعالیت میکند، تاکنون مسئول مرگ دستکم ۶۰۰ فلسطینی در حین توزیع کمکها بوده است.
از سوی دیگر انحلال شعبه «ژنو» این بنیاد از سوی دولت سوئیس بهدلیل «تخلفات حقوقی»، نشاندهنده تبدیل کمکرسانی به ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی غرب است.
پیامدهای منطقهای و بازی بزرگ ترامپ
تلاش ترامپ برای گسترش «توافقات ابراهیم» به سوریه و لبنان، با هدف ایجاد شکاف در محور مقاومت صورت میگیرد. پیشنهاد لغو تحریمهای سوریه در ازای عادیسازی با اسرائیل، نشاندهنده تلاش واشنگتن برای بازتعریف معادلات امنیتی بهنفع تلآویو است.
تحرکات اخیر دیپلماتیک آمریکا و اروپا در قبال ایران، از جمله فعالسازی «مکانیسم ماشه»، بیش از آنکه نگرانی واقعی درباره برنامه هستهای باشد، تلاشی برای مشروعیتبخشی به فشارهای حداکثری است.
بنبست استراتژیک و آینده نامعلوم
تعویق سفر نتانیاهو و ادعاهای واهی و نمادین او، تصویری از یک رژیم درگیر بحرانهای چندلایه را ترسیم کرد؛ از یکسو، جنگ فرسایشی در غزه و مقاومت فزاینده فلسطینیان، و از سوی دیگر، اختلافات داخلی بر سر هویت حکومت. موضعگیریهای اخیر «ترامپ» نیز نشان میدهد که واشنگتن نهتنها قادر به حل این بحرانها نیست، بلکه با اهرمسازی بر روی کمکهای نظامی، به بیثباتی بیشتر دامن میزند؛ بنابراین رژیم صهیونی بیچاره شده در بنبستی استراتژیک قرار گرفته است که تنها امیدش برای برونرفت از آن، چارهسازی آمریکا و اروپاست.