باید گفت که «ترور روانی» رسانههای معاند، اگرچه بیصداست، اما خسارات آن میتواند بهمراتب بیشتر از جنگهای فیزیکی باشد. در این میان، هوشیاری نخبگان، مسئولان، و شهروندان برای مقابله با این نوع جنگ، ضروری است. اعتراف خلجی هشداری است برای نادیده نگرفتن رسانه بهعنوان سلاحی مدرن و خطرناک.
در دوران جنگهای نوین که مرز میان جبهههای نظامی و غیرنظامی کمرنگتر از همیشه شده، رسانهها نقش بیبدیل و گاه دوگانهای در حفظ یا تضعیف امنیت روانی جامعه ایفا میکنند. یکی از نمونههای بارز این نقش، عملکرد شبکهای چون «ایران اینترنشنال» است؛ شبکهای که با پوششهای خبری هدفمند، انتشار روایتهای جهتدار و بهرهگیری از جنگ روانی مدون، درصدد تأثیرگذاری عمیق بر ادراک عمومی ایرانیان است. افشاگری اخیر «مهدی خلجی» کارشناس پیشین این شبکه، نهتنها زوایای پنهان عملکرد این رسانه را آشکار کرد، بلکه هشداری جدی نسبت به تهدیدهای نرم علیه امنیت ملی و روانی کشور بههمراه داشت.
خلجی در مصاحبهای کمسابقه، ایران اینترنشنال را «رسانهای غیرقانونی و خشونتپراکن» نامید و خواستار تعطیلی آن به دلیل «نقض مقررات بریتانیا» شد. او تصریح کرد: «اگر این شبکه محتوای خود را به زبان انگلیسی پخش میکرد، قطعاً به دلیل تحریک به خشونت تعطیل میشد.» این اعتراف، نشان میدهد که آزادی بیان، بهانهای برای پیشبرد سیاستهای خصمانه شده و نوعی مصونیت ساختگی برای جریانسازی رسانهای مخرب ایجاد کرده است.
بخش نگرانکنندهتر سخنان خلجی اما، تأکید بر «ترور روانی» جامعه ایران توسط این شبکه بود. او با مقایسهای دقیق گفت: «درحالیکه جنگ نظامی ایران و رژیم صهیونیستی تنها ۱۲ روز بهطول انجامید، جنگ روانی ایران اینترنشنال همچنان ادامه دارد و بسیار خطرناکتر است.» این جمله، به روشنی ماهیت جنگهای جدید را به تصویر میکشد؛ جنگهایی که نه با موشک و تانک، بلکه با دوربین و میکروفن هدایت میشوند و جبهه آنها، ذهن و روان مردم است.رسانههایی چون ایران اینترنشنال، با ترکیب تکنیکهای عملیات روانی، انتشار اطلاعات ناقص یا تحریفشده، و بهرهگیری از کارشناسان جهتدار، سعی در القای ناامیدی، بیثباتی، تفرقه قومی و فرقهای، و بیاعتمادی به ساختار سیاسی و امنیتی کشور دارند. آنها از هر بحران، فرصتی برای تخریب نظاممند میسازند و با روایتسازی حرفهای، در پی انحراف افکار عمومی از واقعیتهای میدانی هستند. چنین رسانههایی نه ناظر بیطرف، بلکه فعالان جبههای نامرئی هستند که در خدمت راهبردهای دشمنان ملت ایران قرار دارند.
با این حال، خلجی تنها صدای هشدار نیست. واقعیت آن است که جامعه ایران در برابر این جنگ رسانهای نیازمند تقویت سپرهای روانی، سواد رسانهای و توان تحلیل محتوای خبری است. تضعیف مرجعیت رسانههای داخلی، بستر مناسبی برای تأثیرگذاری اینگونه شبکهها فراهم کرده است. بنابراین، نهتنها باید با ابزارهای حقوقی و بینالمللی علیه رسانههای متخاصم اقدام کرد، بلکه مهمتر از آن، باید رسانه ملی را برای رقابت حرفهای و اقناع افکار عمومی توانمند ساخت.نقش رسانهها در امنیت روانی جامعه، همتراز با نیروی نظامی در دفاع از کشور است. آنچنان که جنگ ۱۲ روزه نشان داد، رسانههایی که بهدرستی عمل کردند، توانستند در بزنگاهها آرامش، همبستگی و امید را به جامعه تزریق کنند. بهعکس، رسانههایی چون ایران اینترنشنال در همان مقطع تلاش داشتند با انتشار اخبار دروغ، شایعات هدفمند و بزرگنمایی شکستها، ضربهای به روحیه ملی وارد کنند.
در جمعبندی باید گفت که «ترور روانی» رسانههای معاند، اگرچه بیصداست، اما خسارات آن میتواند بهمراتب بیشتر از جنگهای فیزیکی باشد. در این میان، هوشیاری نخبگان، مسئولان، و شهروندان برای مقابله با این نوع جنگ، ضروری است. اعتراف خلجی هشداری است برای نادیده نگرفتن رسانه بهعنوان سلاحی مدرن و خطرناک.