تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۱  ، 
کد خبر : ۳۷۸۸۱۶
الزامات راهبردی آماده‌سازی کشور برای فصل جدید تهدیدات دشمن

صیانت از وحدت، آزمون کارآمدی

پایگاه بصیرت / نوید کمالی

تجربه مواجهه اخیر کشورمان با تهدید مستقیم دشمن خارجی و تجاوزی که هدفش خلع سلاح و تجزیه ایران عزیزمان بود، بیش از آنکه یک آزمون نظامی باشد، یک همه‌پرسی تمام‌عیار در باب انسجام ملی و سرمایه اجتماعی بود. در شرایطی که محاسبات دشمن بر پایه شکاف‌های داخلی و گسست میان ملت و حاکمیت استوار بود، آنچه در عمل اتفاق افتاد، غافلگیری راهبردی طرف متخاصم بود. وحدت کم‌نظیر اقشار گوناگون مردم، از منتقدان دلسوز تا حامیان همیشگی نظام، ذیل پرچم «ایران» و برای دفاع از تمامیت ارضی و کیان ملی، معادله را بر هم زد. تحلیلگران رژیم صهیونیستی نیز پس از اعلام آتش‌بس، به‌صراحت اذعان کردند که رژیم صهیونی «از وحدت مردم ایران شکست خورد.» این سرمایه گران‌بها که در کوران تهدید، خود را بازیافت و به نمایش گذاشت، امروز به اصلی‌ترین مرکز ثقل امنیت ملی کشورمان بدل شده است. با این حال، آتش‌بس کنونی را نباید پایان تخاصم، بلکه آغاز مرحله‌ای جدید و پیچیده‌تر از جنگ ترکیبی دانست؛ مرحله‌ای که در آن، دشمن تمام توان خود را برای فرسایش و تخریب همین وحدت ملی به‌کار خواهد بست. پرسش محوری این است که در این دوران گذار و در برابر استراتژی جدید دشمن، الزامات راهبردی نظام برای صیانت، تعمیق و نهادینه‌سازی این انسجام ملی چیست و چگونه می‌توان از این فرصت تاریخی برای تقویت تاب‌آوری ملی در برابر تهدیدات آینده بهره جست؟

شرطی‌سازی روانی و تهاجم به وحدت
تحلیل رفتار دشمن پس از ناکامی در دستیابی به اهداف خود در تقابل اخیر، نشانگر یک چرخش راهبردی از تمرکز بر گزینه سخت به‌سوی تشدید جنگ شناختی و روانی است. سفر نمایشی و سراسیمه «بنیامین نتانیاهو» به واشنگتن و دیدارش با «دونالد ترامپ» که هم‌زمان با تلفات غیرمنتظره ارتش این رژیم در غزه همراه شد، بیش از آنکه نمایش قدرت باشد، تلاشی برای ترمیم وجهه شکست‌خورده و مدیریت بحران در افکار عمومی داخلی و بین‌المللی بود. دشمن که در میدان عمل به بن‌بست رسیده، اکنون جبهه جدیدی را در اذهان و قلوب ملت ایران گشوده است. استراتژی اصلی در این جبهه، «شرطی‌سازی روانی» جامعه از طریق پمپاژ تهدیدات موهوم و بزرگ‌نمایی توانمندی‌های خود از یک‌سو، و از سوی دیگر، تمرکز بر گسل‌های داخلی و دامن زدن به اختلافات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. هدف نهایی، القای این گزاره دروغین است که وحدتِ دوران جنگ، امری هیجانی و موقتی بوده و با بازگشت به وضعیت عادی، جامعه ایرانی مجدداً دچار تفرقه و ازهم‌گسیختگی خواهد شد. این رویکرد، به روشنی نشان می‌دهد که دشمن، نقطه قوت ما، یعنی همان «انسجام ملی» را به‌درستی شناسایی کرده و آن را به‌منزله پاشنه آشیل خود و هدف اصلی تهاجم بعدی تعریف کرده است.

ایران، به‌مثابه پادگفتمان
در همین چارچوب، هوشمندی و درایت رهبر معظم انقلاب در برجسته‌سازی سرود «ای ایران» در یک مراسم مذهبی مهم، یک پادگفتمان راهبردی و اقدامی پیش‌دستانه بود. این اقدام ظریف، اما پرمعنا، دشمن را در تحلیل و برنامه‌ریزی خود دچار سردرگمی کرد. ایشان با این کار، به همه جریان‌های سیاسی و فکری در داخل و خارج از کشور این پیام را ارسال کردند که «ایران» به‌منزله یک مفهوم فراجناحی و یک حقیقت تاریخی انکارناپذیر، محور وحدت و نقطه اشتراک همه فرزندان این آب‌وخاک است. این همان «ملی‌گرایی اصیل» است که در تضاد با ناسیونالیسم وارداتی و دین‌ستیز قرار دارد؛ ملی‌گرایی که ریشه در فرهنگ، تاریخ و ایمان این مردم داشته و هویت دینی و هویت ملی را دو بال یک پرنده برای اوج‌گیری و عزت می‌داند. این تدبیر، زمین بازی را از دوقطبی‌های کاذبی که دشمن به‌دنبال آن است، خارج کرد و نشان داد که در منظومه فکری جمهوری اسلامی، دفاع از ایران، امری مقدس و جزء لاینفکِ دفاع از آرمان‌هاست.

بازی در پازل دشمن
با این وجود، متأسفانه شاهد آن هستیم که برخی جریانات و تریبون‌های داخلی، آگاهانه یا ناآگاهانه، در پازل طراحی‌شده از سوی دشمن بازی می‌کنند. در حالی‌که کشورمان هنوز در وضعیت حساس «آتش‌بس تاکتیکی» قرار دارد، عده‌ای با طرح مسائل حاشیه‌ای، دامن زدن به اختلافات سیاسی و حتی طرح گزاره‌های هولناکی، چون درخواست ترور مقامات ارشد نظام و خاصه رئیس‌جمهور توسط دشمن خارجی، عملاً به بلندگوی فارسی‌زبان استراتژی ضدانسجام رژیم صهیونیستی تبدیل شده‌اند. افکار عمومی هوشیار کشورمان، فارغ از دسته‌بندی‌های سیاسی، این تحرکات را با دقت رصد می‌کند. مردم انتظار دارند نظامی که توانسته است یک تهدید بزرگ خارجی را با اقتدار دفع کند، در برابر ستون پنجم داخلی و عناصری که امنیت روانی و وحدت ملی را هدف گرفته‌اند، با همان قاطعیت و بدون هیچ‌گونه تسامح و تعارفی برخورد کند و نگذارد برخورد نکردن با این دست افراد، زمینه را برای ترویج اقدامات مشابه فراهم کند. بدون‌شک تداوم انفعال در برابر این افراد و پدیده‌ها، می‌تواند این پیام خطرناک را به جامعه منتقل کند که امنیت ملی یا همان «ایران» در برابر ملاحظات جناحی و قبیله‌ای در اولویت دوم قرار دارد؛ امری که به فرسایش سرمایه اجتماعی و تضعیف انگیزه عمومی برای کنشگری در بزنگاه‌های آینده منجر خواهد شد!

ناکارآمدی به‌مثابه تهدید امنیتی
علاوه بر این، تجربه جنگ اخیر همچون یک «آزمون عملکرد» برای دستگاه‌های اجرایی و مدیران کشور بود. در وضعیت بحران، مشخص شد که کدام ساختار‌ها کارآمد و کدام‌یک ناکارآمدند؛ کدام مدیران در میدان حضور دارند و کدام‌یک در حاشیه امن خود نظاره‌گر وقایع هستند. بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از ضعف‌ها، ناکارآمدی‌ها و گزارش‌های غیرواقعی در وضعیت عادی در پس بروکراسی پیچیده اداری و سازمانی پنهان می‌ماند. اما امروز، افکار عمومی انتظار یک «خانه‌تکانی مدیریتی» را دارد. مشاهده مدیر یا مسئولی که در تمام طول جنگ در سکوت کامل خبری بود و پس از پایان آن، با حضور روزمره در رسانه‌ها، از عملکرد درخشان خود می‌گوید و مانند برخی مسئولان شعار ما خوبیم سر می‌دهند و تمام آسیب‌ها و خسارات وارد شده به کشور را به گردن یک پیام‌رسان خارجی می‌اندازد، برای مردم قابل پذیرش نیست! تداوم حضور چنین افرادی در مناصب مسئولیت، به‌مثابه یک ضدتبلیغ مستمر علیه کارآمدی نظام عمل کرده و خوراک رسانه‌ای برای شبکه‌های معاند فراهم می‌آورد. این مطالبه عمومی برای تغییر و اصلاح، نه یک خواسته سیاسی، بلکه یک ضرورت امنیتی است. اگر قرار است تاب‌آوری ملت در برابر تهدیدات دنباله‌دار دشمن حفظ شود، باید این احساس در جامعه تقویت شود که نظام با هیچ‌کس، به‌ویژه با مدیران ناکارآمدی که از منافع آن بهره‌مند بوده، اما در روز سخت، ضعف خود را به نمایش گذاشته‌اند، تعارف ندارد.

توصیه‌های بی‌تعارف
در پاسخ به مسئله محوری این نوشتار، نگارنده معتقد است که دوران آتش‌بس کنونی، یک بزنگاه راهبردی برای تبدیل «وحدت واکنشی» دوران جنگ به «انسجام نهادینه‌شده» و پایدار است. دشمن با درک صحیح از نقش بی‌بدیل مردم در خنثی‌سازی تهدیدات، استراتژی خود را بر فرسایش این سرمایه عظیم متمرکز کرده است. بنابراین، مهم‌ترین اولویت کشورمان در ماه‌های پیش رو، در عرصه سیاست‌گذاری داخلی، مدیریت اجتماعی و ارتباط با افکار عمومی تعریف می‌شود. برای صیانت از این دستاورد بزرگ و آمادگی برای آینده، اتخاذ رویکرد‌های زیر حیاتی است:
نخست، اجرای یک «سیاست قاطع ملی در قبال ناکارآمدی» نظام باید بدون ملاحظات سیاسی و جناحی، فرآیند شناسایی و کنار گذاشتن مدیرانی را که در آزمون اخیر ضعیف ظاهر شده یا مردود شده‌اند، آغاز کند. این اقدام، یک پیام روشن به جامعه خواهد بود مبنی بر اینکه شایسته‌سالاری و کارآمدی، خط قرمز نظام است و این امر به بازسازی اعتماد عمومی و تقویت امید به اصلاح امور از درون منجر خواهد شد.
دوم، «نهادینه‌سازی گفتمان وحدت‌بخش ایران» تدبیر حکیمانه رهبری در برجسته‌سازی مفهوم «ایران» باید به یک راهبرد کلان فرهنگی، رسانه‌ای و آموزشی تبدیل شود. دستگاه‌های فرهنگی و رسانه‌ای کشورمان موظفند با تولید محتوای جذاب و عمیق، بر مشترکات ملی، مفاخر تاریخی و نماد‌های وحدت‌آفرین تأکید ورزند و در مقابل هرگونه رویکرد تجزیه‌طلبانه یا تفرقه‌افکنانه، یک سد گفتمانی مستحکم ایجاد کنند؛ و سوم، «برخورد بدون تعارف با برهم‌زنندگان امنیت ملی» دستگاه‌های امنیتی و قضایی باید با رصد هوشمندانه و اقدام به‌موقع، با عناصری که آگاهانه در راستای استراتژی دشمن برای ایجاد بحران سیاسی و اجتماعی در داخل حرکت می‌کنند، برخوردی قاطع، شفاف و بازدارنده داشته باشند و آنها را از تمام مواهب اقتصادی و اجتماعی که پیشتر ذیل سایه نظام به آن دسترسی داشتند، محروم سازند. این اقدام ضمن مصون‌سازی فضای داخلی، به افکار عمومی اطمینان می‌بخشد که نظام از اصلی‌ترین سرمایه خود، یعنی وحدت و امنیت مردم، با جدیت حراست می‌کند.
در نهایت، باید پذیرفت که مهم‌ترین حفاظ و ضامن یکپارچگی کشورمان و اقتدار نظام، مردم هستند. هر تصمیمی که به تقویت این سرمایه بینجامد، یک اقدام راهبردی در راستای امنیت ملی است و هر رویکردی که آن را تضعیف کند، ولو با نیات به ظاهر خیرخواهانه، بازی در زمین دشمن خواهد بود. آینده از آن ملتی است که بتواند در عین کثرت سلایق، در بزنگاه‌های تاریخی، «ید واحده» باشد و این مهم، جز با حکمروایی عادلانه، کارآمد و پاسخگو محقق نخواهد شد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات