طی سالهای گذشته، یکی از روایتهای رایج خودروسازها این بوده که اگر خودرو به جای نرخگذاری دستوری، در حاشیه بازار به فروش برسد، بخش زیادی از چالشهای صنعت خودرو از جمله زیان انباشته، ناترازی مالی و افت کیفیت رفع خواهد شد. چراکه اساسا اختلاف میان قیمت کارخانه و بازار، اجازه رشد و سرمایهگذاری را از این صنعت سلب کرده است.
اما اکنون و در دو برنامه آخر فروش خودروسازها، بسیاری از خودروهای پرتیراژ داخلی با کاهش فاصله قیمتی نسبت به بازار آزاد مواجه شدهاند؛ در بسیاری از مدلها این شکاف به زیر ۹۰ میلیون تومان رسیده است. اما برخلاف ادعای پیشین، نه از سودآوری پایدار و خروج از زیان خبری هست، و نه از بهبود کیفیت و رضایت مصرفکننده.
علت، ساده است: مسئله اصلی صرفاً قیمتگذاری نیست، بلکه ساختار ناکارآمد و غیربهرهور صنعت خودروسازی است. ساختاری که در آن هزینههای سربار بالا، عدم شفافیت در زنجیره تأمین، انحصار در بازار قطعه، و وابستگی به حمایتهای دولتی، اجازه رقابتپذیری را سلب کرده است. در چنین فضایی، حتی فروش خودرو با قیمت بازار نیز صرفاً هزینههای ناکارآمدی را پوشش میدهد.
در سوی دیگر بازار، رشد نامتوازن قیمت خودروها، قدرت خرید مصرفکننده را تضعیف کرده است. شکاف قیمتی اگرچه کاهش یافته، اما قیمت مطلق بهقدری افزایش یافته که تقاضای مصرفیِ واقعی عملاً از بازار خارج شده است.
حذف شکاف قیمتی بازار و کارخانه، احتمالا میتواند مقدمهای برای اصلاح باشد؛ اما بدون اصلاح ساختار، رفع انحصار، و تحول در نظام بهرهوری، این کاهش فاصله، فقط نسخهای مسکِّن است.