در کوتاهمدت، تثبیت نرخ ارز ضروری است تا بیثباتی، تورم و فشار هزینه بر بنگاهها کاهش یابد. پیشنیاز این اقدام، تأمین درآمد پایدار و با ثبات ارزی است که از افزایش تولید غیرنفتی نشأت میگیرد. موفقیت این سیاست مستلزم نظارت دقیق بر تقاضا و مصرف، کنترل واردات و پیمانسپاری ارزی است. در بلندمدت، تنها راه پایدار مدیریت ارز، ایجاد یک بازار عمیق و واقعی است که نرخ ارز بتواند از تعامل واقعی عرضه و تقاضا شکل گیرد.
با افزایش شکاف میان ارز توافقی و ارز بازار (غیررسمی)، بحث تکنرخی شدن ارز دوباره مطرح شده است. وزیر اقتصاد بر ضرورت حرکت به این سمت تأکید دارد، اما رئیس بانک مرکزی با یادآوری تجربه ناموفق گذشته نسبت به افزایش نرخ رسمی هشدار میدهد. واقعیت آن است که تغییر دستوری نرخ ارز بدون اصلاحات ساختاری نمیتواند نتیجهبخش باشد و ممکن است مشکلات اقتصادی را تشدید کند. بنابراین ابتدا باید شرایط و الزامات لازم برای تثبیت نرخ ارز فراهم شود.
در ایران، بازار ارز عملاً در انحصار چندجانبه دولت و شرکتهای خاص است و نرخ ارز متناسب با درآمدهای نفتی تعیین میشود. افزایش درآمدهای نفتی امکان کنترل نرخ ارز را فراهم میکند، اما کاهش درآمدها موجب شوکهای ارزی متعدد میشود. تحریمها، کمبود تنوع تجاری و ناکارآمدی شبکههای تراستی نیز جریان ارز را مختل کرده و باعث نشتی منابع ارزی میشوند. در این وضعیت، حواله نرخ ارز به بازاری که کارا نیست، شرایط را غیرواقعی و بحرانزا میکند، بهویژه که بودجه و کلیت اقتصاد و معیشت مردم با نرخ ارز گره خوردهاند.
در این شرایط، سیاستگذاران بین دو گزینه اصلی قرار دارند: نظام ارزی شناور مدیریتشده و نظام ارزی تثبیتی. طرفداران شناور مدیریتشده معتقدند این سیاست موجب جذب سرمایه خارجی، رونق صادرات و تسهیل جریان ارز میشود، اما منتقدان هشدار میدهند که نرخ شکلگرفته در بازار ناقص، نمیتواند واقعی تلقی شود و اعمال آن فشار هزینه بر تولید، دلاریزه شدن اقتصاد و تقویت فعالیتهای نامولد را در پی دارد.
با توجه به رکود دورهای، کاهش رقابتپذیری، افزایش انتظارات تورمی و تقویت بخش نامولد، افزایش نرخ ارز بدون اقدامات نهادی و نظارتی، تورم و بیثباتی اقتصادی را تشدید میکند. از سوی دیگر، تثبیت نرخ ارز در کوتاهمدت میتواند فنر تورم ارزی را متوقف کرده و فشار هزینه بر بنگاهها را کاهش دهد، هرچند معایبی نیز دارد.محدودیتهای تثبیت ارز شامل وابستگی به ساختار پرداخت رسمی و منابع پایدار (که هر دو در ایران وجود ندارد)، نیاز به پیمانسپاری کامل، افزایش تقاضا برای ارز ارزان و شکلگیری بازار غیررسمی، تعارض با بازارهای موازی مانند طلا و آثار بلندمدت بر تولید از طریق مازاد واردات و قاچاق است. با این حال، با رویکرد هزینه–فایده در شرایط فعلی اقتصاد ایران، تثبیت کوتاهمدت نرخ ارز همراه با نظارت و کنترل دقیق و ایجاد اولویتبندی، کمترین آسیب را به تولید و ثبات اقتصادی وارد میکند.
بنابراین در کوتاهمدت، تثبیت نرخ ارز ضروری است تا بیثباتی، تورم و فشار هزینه بر بنگاهها کاهش یابد. پیشنیاز این اقدام، تأمین درآمد پایدار و با ثبات ارزی است که از افزایش تولید غیرنفتی نشأت میگیرد. موفقیت این سیاست مستلزم نظارت دقیق بر تقاضا و مصرف، کنترل واردات و پیمانسپاری ارزی است. در بلندمدت، تنها راه پایدار مدیریت ارز، ایجاد یک بازار عمیق و واقعی است که نرخ ارز بتواند از تعامل واقعی عرضه و تقاضا شکل گیرد.