«شمارهات رو بده، برسم خونه زنگ میزنم...» این جمله برای نسلهایی نهچندان دور، نهایت استفاده از فناوری بود. گفتوگوهایی که از پشت تلفنهای ثابت آغاز میشدند و با خنده، شوخی و صمیمیت ادامه مییافتند. دوستی یعنی تماس چشمی، یعنی خندههای واقعی و قهرهایی که به آشتی ختم میشد؛ اما امروز نوجوانی که از مدرسه برمیگردد، بهجای تلفن ثابت سراغ چتباتهای هوشمند میرود؛ موجوداتی که هرگز خسته نمیشوند، همیشه تأیید میکنند و هرگز قهر نمیکنند. این شاید در ظاهر بیضرر به نظر برسد، اما پشت این «دوستی مصنوعی» حقیقتی سیاسی پنهان است.
بر اساس گزارش CNN بیش از نیمی از نوجوانان آمریکایی به طور منظم با هوش مصنوعی چت میکنند و یکسوم آنها مسائل شخصی خود را با این رباتها در میان میگذارند. این یعنی میلیونها گفتوگوی روزمره که در ظاهر شخصیاند، اما در واقع به دادههایی با ارزش سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تبدیل میشوند؛ دادههایی که در سرورهای شرکتهایی ذخیره میشوند که اغلب با دولتها و نهادهای امنیتی پیوند مستقیم دارند.
هوش مصنوعی دیگر فقط ابزار سرگرمی نیست؛ به سلاح نرم قرن بیستویکم تبدیل شده است. گفتوگویی ساده با یک چتبات میتواند اطلاعاتی از روحیه، تمایلات فکری و گرایشهای سیاسی نسل جدید جمعآوری کند. در نتیجه، کشوری که مالک فناوری است، عملاً میتواند در شکلگیری الگوهای فکری و رفتاری جوانان سایر کشورها نقش داشته باشد.
کشورهایی مانند چین، روسیه و اتحادیه اروپا همین امروز قوانینی سختگیرانه برای کنترل نفوذ فرهنگی و دادهای شرکتهای فناوری غربی تصویب کردهاند؛ اما در بسیاری از جوامع دیگر، نوجوانان بیدفاع در برابر این نفوذ آرام و هوشمند باقی ماندهاند. نوجوانی که ساعتها با یک هوش مصنوعی حرف میزند، در واقع در حال گفتوگو با سیستمی است که طرز فکر و پاسخهایش بر پایه ارزشهای خاص طراحی شده؛ ارزشهایی که ممکن است با فرهنگ، خانواده یا حتی سیاست کشور خودش در تضاد باشد.
در ظاهر، چتباتها جای خالی دوستی را پر میکنند؛ اما در باطن، نسلی را شکل میدهند که کمتر با مخالفت، تفاوت و گفتوگوی واقعی روبهرو میشود. در دنیای واقعی، همین اختلافنظرها و چالشها هستند که مهارت اجتماعی و بلوغ فکری را میسازند. حذف آنها یعنی تربیت نسلی مطیع، تأییدطلب و وابسته به رضایت دیجیتال.
روانشناسان هشدار میدهند که وابستگی بیشازحد به این دوستان مصنوعی میتواند به انزوای اجتماعی و بیهویتی فرهنگی منجر شود. اما نگرانی اصلی فقط فردی نیست، بلکه سیاسی و تمدنی است؛ چون در سکوت، نسلهایی در حال شکلگیری هستند که ارزشها، عواطف و حتی درکشان از حقیقت، از طریق الگوریتمهایی نوشته میشود که هزاران کیلومتر دورتر طراحی شدهاند.
راهحل، ممنوعیت فناوری نیست، بلکه آگاهی است. والدین باید با فرزندانشان گفتوگو کنند و دولتها باید سواد رسانهای و استقلال دیجیتال را جدی بگیرند.
در جهانی که هر مکالمه میتواند دادهای سیاسی باشد، سادهترین کار مثل صحبت کردن با یک ربات شاید نرمترین شکل کنترل ذهن در عصر جدید باشد.