تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۸۳۹۰۷
تأملی آینده‌نگرانه به تحولات نظام بین‌الملل و ضرورت‌های جایابی مناسب در آن

ائتلاف‌های ضدهژمونیک

پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، همانند سایر کشورها، برآیند و حاصل پنج منبع عمده است: متغیر‌های فردی، متغیر‌های وابسته به نقش، متغیر‌های ملی (ویژگی‌های جمعیتی، طبقاتی، فرهنگ سیاسی و...)، متغیر‌های بوروکراتیک (نهاد‌های اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی- امنیتی) و متغیر‌های سیستمی. در تمهیدی تاریخی می‌توان گفت، در تاریخ دو قرن اخیر ایران، به‌ویژه بعد از شکست ایران در دو جنگ متوالی در برابر روس‌ها و ورود ایران به نظام اقتصاد جهانی، نقش متغیر‌های سیستمی در تعیین و اجرای سیاست خارجی ایران، بیش از سایر متغیر‌ها تعیین‌کننده بوده است.

رویکرد موازنه‌ساز در سیاست خارجی
متأثر از موقعیت ضعیف ایران و دخالت روس و انگلیس در کشورمان، سیاست خارجی ایران در دوره قاجار، بیش از هر عاملی سمت و سوی موزانه‌ساز یافت و تلاش برای متعادل کردن رقابت روس و انگلیس در ایران، از طریق اتخاذ سیاست «قدرت سوم» در مرکزیت آن قرار گرفت. 
در دوره پهلوی نیز تلاش برای رفع تضییقات سیستمی و اعاده استقلال کشور در برابر قدرت‌های بزرگ، یکی از مهم‌ترین محور‌های سیاست خارجی پهلوی اول بود که در قالب الغای کاپیتولاسیون در سال ۱۳۰۷ به‌دلیل انقضای مدت آن، الغای امتیاز نشر اسکناس در ایران از بانک شاهی انگلیس و انتقال آن به بانک ملی، الغای عهدنامه‌های گمرکی و اخراج مستشاران بلژیکی، اختلاف با روس‌ها بر سر امتیاز شیلات، تلاش برای تجدیدنظر و لغو قرارداد دارسی و تلاش برای لغو مواد ۵ و ۶ قرارداد مودت ۱۹۲۱ با روس‌ها که در دو مورد اخیر کاملاً ناموفق عمل شد. شدت تعیین‌کنندگی متغیر‌های سیستمی در سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی دوم، باتوجه به تغییر در دینامیسم قدرت در نظام بین‌الملل افزایش یافت، به‌گونه‌ای که با توجه به اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم، ایران برای خروج متفقین و پایان اشغال به سازمان ملل شکایت کرد و در ادامه، قدرت‌های بزرگ به‌صورت هم‌زمان برای کسب امتیاز نفت از ایران تلاش کردند که درواقع، با این اقدام آنها، جنگ سرد به مرز‌های ایران کشیده شد. 
در دوره دکتر مصدق نیز وضعیت وابسته ایران در روابط خارجی سبب اتخاذ سیاست موازنه منفی از سوی وی شد که بعد از کودتای ۲۸ مرداد، سیاست منفی به موازنه مثبت و سیاست ناسیونالیسم مثبت تبدیل شد که در آن، اتحاد با غرب و حفظ امنیت از طریق آن مطرح شد. در نهایت، در دهه ۱۳۴۰ با اتخاذ راهبرد مستقل ملی، از آمریکا به عنوان قدرت حامی نام برده شد و سپس، با واگذاری نقش‌های منطقه‌ای به ایران، سیاست خارجی ایران در ذیل سیاست خارجی آمریکا تعریف شد. تمهید تاریخی فوق نشان می‌دهد، وضعیت نظام بین‌الملل همواره اثر تعیین‌کننده‌ای بر کیفیت طراحی و اجرای سیاست و روابط خارجی ایران و به تبعِ آن، کیفیت تعیین سرنوشت ایران داشته است؛ به‌گونه‌ای که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با وجود تحقق استقلال کشور به معنای دقیق کلمه و دخالت ندادن ملاحظات قدرت‌های بزرگ در تعیین و اجرای سیاست خارجی کشور، سیاست خارجی ایران از تأثیر متغیر‌های سیستمی در امان نبوده است. این متغیر‌ها به‌ویژه از حدود دو دهه گذشته و با برجسته شدن تلاش برای رفع تحریم‌های ضدایرانی، به طرز بی‌سابقه‌ای در کیفیت تعیین و اجرای سیاست خارجی جمهوری اسلامی تأثیرگذار بوده است. 

نظم نوین بین‌المللی و آینده ایران
با توجه به آنچه گفته شد، سؤالی که اکنون مطرح می‌شود، این است که با توجه به بالیدن جوانه‌های نظم نوین بین‌المللی با محوریت افول هژمونی آمریکا و بروز و ظهور رقبای قدرتمندی، مانند چین در برابر آمریکا، وضعیت آینده روابط خارجی جمهوری اسلامی چگونه خواهد شد و برای این منظور چه باید کرد؟ 
به‌صورت مختصر در پاسخ باید گفت، اگرچه از تأثیر تحول ایجاد شده در نظم بین‌الملل بر تحولات و سرنوشت ایران گریزی نیست، واقعیت انکارناپذیر آن است که ایران امروز برخلاف گذشته، دیگر از آستانه ضعف و وابستگی عبور کرده و به‌عنوان یک قدرت حتی می‌تواند در کیفیت تعیین این نظم نوین اثرگذار باشد. بنابراین، می‌توان گفت در اثر تحول مذکور، هیچ‌یک از تحولات رخ‌داده در قبال ایران در دو سده اخیر، که عمده محور‌های آنها در بالا اشاره شد، تکرار نخواهد شد؛ یعنی از ناحیه دگرگونی در اوضاع بین‌المللی، ایران دیگر وجه‌المصالحه قدرت‌های بزرگ قرار نخواهد گرفت. هرچند باید اشاره کرد که جنگ تحمیلی ۱۲ روزه را می‌توان در این قالب تحلیل کرد که البته طرف مقابل، ناتوان از غلبه بر ایران بود و درواقع، ایران در این جنگ نشان داد که برخلاف گذشته، از قابلیت و توانایی لازم برای جلوگیری از تحمیل ترتیبات استعماری نوین بر خود برخوردار است. 
حال با توجه به واقعیت قدرت ایران که نمونه آن در جنگ ۱۲ روزه اثبات شد، هرچند تغییر نظم بین‌المللی لاجرم بر ایران اثرگذار خواهد بود، برای جایابی مناسب ایران در این نظم نوین، ایران باید تلاش کند تا ابتدا قوی‌سازی خود را بیش از پیش در دستور کار قرار دهد؛ زیرا در شرایط موجود، ابتدا به ساکن برای حفظ موجودیت باید متکی به خود بود تا وقایع تلخ گذشته تکرار نشود و این در سایه قوی شدن امکان‌پذیر است. کما اینکه موفقیت در شکست دشمن در جنگ ۱۲ روزه با اتکا به توانایی‌های داخلی رخ داد. در گام بعدی، با اتکا به این قدرت، می‌توان وارد محیط کنش‌گری برای توسعه قدرت هم شد. به‌عبارت دقیق‌تر، ایران در شرایط انتقالی نظم بین‌المللی، در درجه نخست باید بیشینه‌سازی قدرت را در دستور کار قرار دهد و در گام بعدی، باید اتصال و ارتباط با قدرت‌های نوظهور با سویه‌های ضدهژمونیک را تقویت کند. 

سخن پایانی
نکته مهمی که در این میان باید به آن توجه کرد، آن است که دقت در واقعیت ایران قوی و تنظیم کنش‌گری در قبال نظام بین‌الملل بر مبنای این واقعیت، در این شرایط انتقالی بسیار ضروری است؛ زیرا ایران امروز قدرتی است که قادر به دفاع مستقلانه از موجودیت و استقلال خود است و برخلاف گذشته اجازه نمی‌دهد ترتیبات تحمیلی او را محدود کند و علاوه بر این، در برخی حوزه‌ها مانند حوزه دفاعی و علم و فناوری، دستاورد‌هایی در قیاس جهانی دارد و بر مبنای این قبیل ظرفیت‌ها باید وارد تعامل با جهان شد تا برخلاف دوره‌های پیشین در ایران معاصر، ایران امروز به منزله بازیگری فعال و تعیین‌کننده و نه منفعل و اثرپذیر در نظم نوین بین‌المللی ظاهر شود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات