در بازخوانی منطق حرکت انقلاب اسلامی در آموزههای امامین انقلاب اسلامی به نقش تعیینکننده دو مؤلفه عقلانیت و مصلحت در ساحت تصمیمگیری در شمارگان گذشته اشاره شد. تصمیمگیری در مدار عقلانیت و توجه به مصلحت و میانهرویی در اقدام و حرکت، آوردههایی دارد که در حکمرانی و فعالیت سیاسی میتوان محصول آن را چید. در این مطلب به چهار دستاورد حرکت عقلانی و مبتنی بر مصلحتسنجی درست میپردازیم.
باور به تحقق گامبهگام و تدریجی آرمانها
تحقق آرمانها اقدامی دفعی نیست که به یکباره حاصل آید، بلکه فرآیندی تدریجی و گامبهگام است که تحقق آن نیازمند برنامهریزی طولانی مدتی است که باید با صبر و حوصله انقلابی و تدبیر و برنامهریزی همراه باشد. تعجیل و شتابزدگی در تحقق آرمانها نهتنها کمکی به بازیگران سیاسی نمیکند، بلکه معمولا نتیجه عکس داده و زمینههای سرخوردگی و واگرایی از سیاست را فراهم خواهد کرد. برنامهریزی در این عرصه نیز نیازمند تدبیر نخبگان ذیصلاح است. باید در این مسیر معضلات و مشکلات با نگاه دقیق و کارشناسی شناخته شود و با توجه به ظرفیتها و سرمایههای موجود، گامبهگامِ دستیابی به اهداف طرحریزی شود! تعیین اولویتها و لحاظ مصالح کشور و ملت نیز ضرورتی است که در برنامهریزی باید به آن توجه کرد. ضمن آنکه نباید فراموش کرد که در رأس نظام سیاسی و مدیریت حرکت انقلاب در مسیر دستیابی به آرمانها، حکیم فرزانهای قرار دارد که باید سخنان آن را به گوش جان سپرد و فصلالخطابی او را پذیرفت.
تکلیفگرایی معطوف به نتیجه
یکی از مظاهر عقلانیت توجه به نکته کلیدی فهم نسبت میان تکلیف و نتیجه است. بالاخص آنگاه که به ظاهر در عمل به تکلیف و حصول نتیجه تعارضاتی بهوجود آمده و امکان جمع همزمان میان این دو امکانپذیر نباشد. مسئلهای که در سالهای اخیر به موضوعی مبتلابه و دغدغه بسیاری از نیروهای مؤمن و ارزشی تبدیل شده است. در همین راستا بود که حکیم فرزانه انقلاب اسلامی در جمع دانشجویان فرمودند: «یک سؤال دیگر این است که رابطه «تکلیفمداری» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟ امام (ره) فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام (ره) دنبال نتیجه نبود؟ چطور میشود چنین چیزی را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختیها را دنبال کرد، برای اینکه نظام اسلامی را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، میشود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ حتماً تکلیفگرایی معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتایج معینی بود؛ دنبال نتایج بودند. مگر میشود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد؟ نه. البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، بر طبق تکلیف عمل میکند، اگر یک وقتی هم به نتیجه مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانی نمیکند؛ خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده. اگر انسان برای رسیدن به نتیجه، بر طبق تکلیف عمل نکرد، وقتی نرسید، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آنکه نه، تکلیف خودش را انجام داده، مسئولیت خودش را انجام داده، کار شایسته و بایسته را انجام داده است و همانطور که قبلاً گفتیم، واقعیتها را ملاحظه کرده و دیده است و بر طبق این واقعیتها برنامهریزی و کار کرده، آخرش هم به نتیجه نرسید، خب احساس خسارت نمیکند؛ او کار خودش را انجام داده. بنابراین، اینکه تصور کنیم تکلیفگرایی معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستی نیست.»
این سخنان آنقدر دقیق و صریح است که دیگر جای هیچ توضیحی را برای فهم نمیگذارد و اذهان مشتاقی که خواهان فهم و درک مسئلهاند را به حقیقت راهنمایی میکند و منطق و استدلال مدعیان تکلیفگرایی بیتوجه به نتیجه و اهداف را نفی میکند. جالب آن است که مدعیان چنین قرائتی از تکلیفگرایی، معمولا آنچنان خود را در هالهای از تقدسات میبینند که مخالفان را به سادگی متهم به وادادگی و منفعتگرایی کرده و خود را مصداق حقیقی آرمانگرایی و انقلابیگری معرفی میکنند.
پرهیز از تنگنظری و انحصارگرایی
یکی دیگر از تهدیدات پیش روی فعالان سیاسی آن است که تنها خود را انقلابی ببینند و لاغیر! این خطا برآمده از نگاهی مطلقانگارانه است که همه چیز را صفر و یکی دیده و حد میانهای برای آن قائل نیست. تنگنظری از نگاههای قطعیتگرا و حق به جانب برمیخیزد و آنهایی که خود را «همهچیزدان» میدانند! این خصوصیت را میتوان در کلید واژه «جهالت» خلاصه کرد و گرنه آنچه با علم همراه و همسفر است، تواضع و فروتنی است. انقلابیگری اگر در معرض آفت جهالت قرار گیرد و به سبب آن تنگ نظری و انحصارگرایی در خلقوخوی آن نمایان شود، در جهل مرکبی قرار گفته که نجاتی برای آن نمیتوان تصور کرد.
حاصل این نگاه انحصارگرا تنگ دیدن دایره انقلابیون و خارج کردن بسیاری از افراد از این دایره است؛ و این خطری است که امام خامنهای (مدظلهالعالی) نسبت به آن چنین انذار میدهند: «هرکسی را به صِرف اینکه با فکر شما بهطور کامل انطباق ندارد متّهم به انقلابی نبودن نکنید. ممکن است کسی صددرصد با فکر شما منطبق نباشد، یک اختلافاتی داشته باشد، پنجاه درصد مثلاً منطبق باشد، اما انقلابی باشد؛ انقلابی بودن بالاخره معیارهایی دارد، این معیارها در او ممکن است وجود داشته باشد؛ فوراً آدمها را متّهم به ضدّانقلاب یا غیرانقلابی نباید کرد... انقلابیگری هم مثل ایمان است و مراتبی دارد؛ مرتبهی اوّل، مرتبه دوم، مرتبه سوم؛ بله، بعضی از مراتبش بالاتر است و بهتر است، بعضی مراتبش پایینتر است. امّا همه مؤمنند.»
پرهیز از سطحینگری و شعارزدگی
روحیه انقلابیگری اگر با علم و بصیرت همراه نباشد، به ابزار خطرناکی تبدیل خواهد شد که روح و گوهر انقلابیگری را مسخ و استحاله خواهد کرد. جریانهای سیاسی باید آگاه به زمان بوده و با دانایی و تدبیر به مواجهه با مسائل رفته و اهداف انقلابی را دنبال کنند. بدون عقلانیت و بصیرت، توان و شور و انرژی انقلابیگری نه در مسیر اصلاح که در مسیر تخریب جامعه قرار خواهد گرفته و حاصل آن سطحینگری و شعارزدگی خواهد بود. به همین خاطر است که رهبری به جوانان انقلابی هشدار میدهند که «این شور انقلابی باید باقی باشد، اما مواظب باشید این شور و هیجان انقلابی باارزش در جای خود مصرف شود (نابجا مصرف نشود) این احتیاج به تأمل، تفکر، آگاهی و بصیرت دارد.»
البته شعارها عناصری کلیدی در هویتبخشی و گفتمانسازی هستند و مکاتب و اندیشهها در عرصه بسط و گسترش خود بدان نیازمندند. بازیگران سیاسی نیز برای فراگیر کردن اهداف و آرمانهای خود نیازمند خلق و تولید شعار هستند، اما این بدان معنا نیست که تنها در سطح شعارها بمانند و از تحقق عملی آن و از فهم لایههای پیدا و پنهان امور غافل شوند. آنها همچنان نباید تنها ظواهر را در خود بپروراند و در باطن از خودسازی انقلابی برخوردار نباشد! چنین مدعیانی در بزنگاههای ابتلائات و امتحانات واداده و صحنه را خالی خواهند کرد.