صبح صادق >>  خرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۸  ، 
کد خبر : ۳۶۷۶۰۵
نگاهی به نسبت جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت

مرز‌های ایستادگی

پایگاه بصیرت / مصطفی قربانی

هرچند اصطلاح «محور مقاومت» را نخستین ‎بار یک روزنامه لیبیایی در سال ۲۰۰۲، در پاسخ به ادعای «جرج بوش» رئیس‌جمهور وقت آمریکا که «ایران، عراق و کره شمالی» را محور شرارت خوانده بود، مطرح کرد؛ اما در واقعیت پیروزی انقلاب اسلامی را می‌توان سرآغاز شکل‌گیری «محور مقاومت اسلامی» در منطقه دانست. با پیروزی انقلاب اسلامی، ارتباط و پیوندی که میان مبارزان انقلابی در ایران و نیرو‌های مبارز فلسطینی و لبنانی در برهه پیش از انقلاب وجود داشت، مستحکم شد و به‌تدریج، به موجودیتی قدرتمند در منطقه تبدیل شد.

به عبارت دقیق‌تر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، متأثر از عواملی، چون تقویت و گسترش حمایت‌های ایران از گروه‌های مبارز فلسطینی، تشکیل جنبش حزب‌الله در لبنان با سویه‌های جدی مبارزاتی، حمایت سوریه از جمهوری اسلامی در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله عراق با ایران و در نتیجه، نزدیکی روزافزون سوریه به جمهوری اسلامی، قطب‌بندی منطقه‌ای؛ بعد از مذاکرات سازش فلسطینی‌ها با رژیم صهیونیستی و مخالفت جمهوری اسلامی با این مذاکرات، با محوریت جمهوری اسلامی و حامیانش از یک سو و رژیم صهیونیستی و دولت‌های محافظه‌کار عربی منطقه از سوی دیگر حالت مشخصی به خود گرفت.

این قطب‌بندی متأثر از تشکیل دولت شیعی در عراق و به ویژه جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی با حزب‌الله لبنان و در ادامه، جنگ‌های ۲۲ روزه و هشت روزه در نوار غزه، حالت مشخص‌تر یافت؛ زیرا در این جنگ‌ها، کشور‌های عربی آنچنان که مبارزان لبنانی و فلسطینی انتظار داشتند، از آنها حمایت نکردند و در این میان، تنها جمهوری اسلامی ایران و سوریه بودند که از هیچ‌گونه کمکی به مبارزان مقاومت دریغ نکردند. نوعی جنگ سردِ کم‌رمق میان این دو محور ادامه داشت تا اینکه با شروع تحولات ۲۰۱۱ دنیای عرب و سقوط دومینووار رژیم‌های طرفدار یا وابسته به سعودی‌ها، تضاد‌های موجود در میان این دو مجموعه به تخاصمی‌ترین حالت خود رسید. 
در واقع، بحران سوریه را می‌توان جدی‌ترین صحنه درگیری این دو محور منطقه‌ای دانست که در یک طرف آن، جمهوری اسلامی ایران، دولت سوریه و حزب الله لبنان قرار داشتند (دارند) و در طرف دیگر آن، عربستان سعودی و برخی از کشور‌های عربی، رژیم صهیونی و گروه‌های خشونت‌گرایی، چون داعش و جبهه‌النصره به عنوان بازیگران نیابتی قرار دارند. با کشیده شدن دامنه بحران به عراق و تکرار حوادث و خشونت‌های مشابه در این کشور از سوی داعش، باز این جبهه‌بندی و صف‌بندی منطقه‌ای در صحنه تحولات عراق به نمایش گذاشته شد تا اینکه دیگر بار، با تحولات ۲۰۱۴ یمن، استعفا و فرار «منصور هادی»، رئیس‌جمهور این کشور، ظهور جنبش «انصارالله» و در نهایت، حمله ائتلاف سعودی به یمن، شاهد رویارویی تمام‌عیار این دو جبهه منطقه‌ای بوده‌ایم. بررسی روند شکل‌گیری، استحکام و قدرت‌یابی محور مقاومت اسلامی در منطقه و تبدیل شدن آن به واقعیت و بازیگری انکارنشدنی در منطقه نشان می‌دهد، در این روند، بدون شک جمهوری اسلامی ایران نقش مسلط را داشته است. 

 محور مقاومت و مؤلفه‌های آن
قبل از پرداختن به اصل بحث، ابتدا باید مفهوم «محور مقاومت» و مؤلفه‌های آن واکاوی شود تا مشخص شود این محور، ماهیت ایدئولوژیک دارد یا ضرورتی ژئواستراتژیک است. آنگونه که واقعیت‌های موجود در ارتباط با این محور و تاریخ ظهور و روند تحولات آن نشان می‌دهد، این محور، در اصل و اساس، ماهیتی دوگانه دارد؛ یعنی ترکیبی از ضرورت‌های ژئواستراتژیک و تعهدات ایدئولوژیک است؛ زیرا این محور، مبتنی بر گزاره مقاومت در برابر اشغالگری رژیم صهیونی (براساس آموزه‌های اسلامی)، دفع تجاوزات آن و در نهایت، بیرون راندن آن از سرزمین‌های اشغالی شکل گرفته است. رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: «ما از مقاومت در منطقه دفاع می‌کنیم؛ از مقاومت فلسطین دفاع می‌کنیم. هر کسی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند و رژیم صهیونیستی را بکوبد و مقاومت را تأیید کند، ما از او حمایت می‌کنیم؛ انواع حمایت‌هایی که برای ما ممکن باشد؛ همه‌جور حمایتی که برای ما ممکن است، از هر کسی که با رژیم صهیونیستی مقابله کند، خواهیم کرد. از همه کسانی که در مقابله با سیاست‌های تفرقه‌افکنانه آمریکا ایستادگی می‌کنند حمایت می‌کنیم؛ با همه کسانی که این تفرقه‌افکنی را به‌وجود می‌آورند طرفیم و مقابلیم.» (۲۵ /۰۶/ ۱۳۹۴)

دقت در هویت بازیگران این محور، به خوبی مؤید این ماهیت دوگانه است؛ زیرا در حالی که بازیگرانی مانند گروه‌های مبارز فلسطینی و لبنانی و حتی دولت سوریه، به دلایلی، چون اشغال بخش‌هایی از سرزمین‌شان و جلوگیری از توسعه اشغال‌گری رژیم صهیونی، مجبور به مقاومت در برابر آن هستند، برای بازیگر اصلی این محور، یعنی جمهوری اسلامی، حمایت از مقاومت به طور عمده، ماهیت ایدئولوژیک دارد و برخاسته از تعهدات ایدئولوژیک و فراملی این نظام است.

هرچند در این میان، به‎ویژه با گذر زمان، تأثیر متغیر‌های ژئواستراتژیکی را نیز نمی‌توان به شکل کامل رد کرد؛ یعنی اگرچه در ابتدا حمایت جمهوری اسلامی از محور مقاومت به طور عمده ماهیت ایدئولوژیک داشته و نقش متغیر‌های ژئواستراتژیک در آن کم‌رنگ بوده است، اما بعد از حمله آمریکا به افغانستان و عراق و به‌ویژه پس از شروع بحران اخیر سوریه و عراق، میزان تأثیر ملاحظات ژئواستراتژیکی در حمایت جمهوری اسلامی از محور مقاومت پررنگ‌تر شده است. 
بنابراین، منطق حمایت جمهوری اسلامی از محور مقاومت را می‌توان براساس تلفیقی از نظریه‌های سازه‌انگاری و واقع‌گرایی تدافعی توضیح داد؛ یعنی فعالیت‌های جمهوری اسلامی در حمایت از محور مقاومت هم مبتنی بر ارزش‌ها و ایدئولوژی آن است (سازه‌انگارانه) و هم برای دفع تهدید‌هایی صورت می‌گیرد که در سطح منطقه متوجه این نظام است (واقع‌گرایی تدافعی).

بر اساس آنچه گفته شد، مهم‌ترین مؤلفه هویت‌بخش محور مقاومت را می‌توان مقاومت در برابر اشغالگری و دخالت بیگانگان در منطقه دانست. در واقع، کنش‌های معطوف به مقاومت، ماهیت تدافعی داشته و هدف اساسی آنها، جلوگیری از تحقق نقشه‌های رژیم صهیونی و حامیان آن در منطقه است. بر همین اساس، «حمایت از مسئله فلسطین و آزادسازی قدس» نقطه کانونی مؤلفه‌های هویت‌بخش به محور مقاومت است. از همین جا می‌توان به تفاوت کنش‌های معطوف به مقاومت با خشونت‌های تکفیری‌های پی برد؛ زیرا در حالی که کنش‌های معطوف به مقاومت، ماهیت تدافعی داشته و معطوف به دفع تجاوز خصم است، کنش‌های خشونت‌بار تکفیری‌ها، ماهیت تهاجمی دارد. ضمن اینکه این دو، در هدف‌گذاری نیز با هم تفاوت دارند. در جمع‌بندی می‌توان مؤلفه‌های محور مقاومت را به شرح زیر خلاصه کرد:
۱ ـ ماهیت دوگانه ایدئولوژیک ـ ژئواستراتژیک دارد،
۲ ـ ماهیت تدافعی دارد،
۳ ـ مسئله فلسطین و آزادسازی قدس را مهم‌ترین مسئله دنیای اسلامی می‌داند،
۴ ـ ضداستکبار و ضدصهیونیسم است. 

 اهمیت محور مقاومت 
محور مقاومت اساسی‌ترین عامل قدرت جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیاست. در واقع، جمهوری اسلامی با حمایت از اعضای محور مقاومت و اتکای به آنها نه تنها در خنثی‌سازی تغییر توازن منطقه‌ای به ضرر خود موفق بوده، بلکه حتی با ایجاد و حمایت از این محور، به‌خوبی توانسته است توازن منطقه‌ای به نفع محور انقلاب و جبهه مقاومت ایجاد کند.

افزون بر این، جمهوری اسلامی ایران با حضور در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و فلسطین اشغالی، در اصل آمریکا را در منطقه‌های امنیتی متعدد درگیر کرده و با وسعت‌دادن مرز امنیتی خود در این مناطق، امکان تقسیم‌بندی امنیتی مناطق را به شکل جداگانه و مستقل برای ایالات متحده در جهت کنترل بهتر کشور‌های منطقه نا‌ممکن کرده است. بر اساس این رویکرد، نقش‌آفرینی ایران در چارچوب منافع ملی و در جهت ایجاد امنیت در دامنه نفوذ و فرصت‌سازی در صحنه منطقه‌ای و جهانی صورت می‌گیرد.

به عبارت دیگر، حمایت از محور مقاومت در دو وجه سلبی و ایجابی در توسعه عمق راهبردی جمهوری اسلامی و الهام‌بخشی آن مؤثر بوده است؛ دور راندن تهدیدات از مرز‌های کشور و در واقع، توسعه مرز‌های امنیتی به کیلومتر‌ها آن طرف‌تر، کارویژه سلبی عمل به فریضه مذکور است. درست مانند اینکه یک جسم سبک را به آسانی می‌توان از زمین بلند کرد، چنانچه یک کشور عمق راهبردی‌اش صرفاً معطوف به چارچوب سرزمینی‌اش باشد، به‌راحتی در مقابل تهدیدات دشمنانش شکننده خواهد بود. کشور‌هایی بهتر می‌توانند از مواهب امنیت پایدار برخوردار باشند که امنیت خود را به امنیت همسایگان و طرفداران‌شان پیوند بزنند و امروزه این مهم در سایه حمایت از محور مقاومت، برای جمهوری اسلامی محقق شده است. افزایش توانایی‌های کشور برای حمایت ایدئولوژیک و فریادرسی از مظلوم که آموزه شرعی و اصل قانون اساسی کشور ماست نیز جنبه ایجابی این قضیه است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات