با نگاهی دقیقتر به شرایط منطقه و اوضاع داخلی رژیم صهیونی، میتوان دلایل متقن¬تری برای این دیدار شناسایی کرد. واقعیت آن است که نتانیاهو در مقطع حساسی از نظر سیاسی قرار دارد؛ اختلافات جدی در کابینه بر سر قانون سربازی اجباری حریدیها (یهودیان ارتودکس)، تعمیق شکاف میان احزاب دینی و سکولار و افزایش احتمال فروپاشی ائتلاف حاکم، موقعیت او را با چالشهای جدی مواجه کرده است. همزمان، فشارهای خارجی ناشی از تداوم جنگ غزه، وضعیت شکننده آتشبس، انتقادات فزاینده بینالمللی و اختلافنظر با برخی متحدان غربی نیز مدیریت اوضاع را برای وی دشوار ساخته است.
این روزها موضوع دیدار دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو که قرار است در یکی از روزهای هفته جاری برگزار شود، تیتر یک برخی رسانهها را به خود اختصاص داده است؛ تعدادی از این رسانهها با همان رویکرد قدیمی و نخنمای خود تلاش میکنند این دیدار را بهمثابه یک «نقطه عطف تاریخی» و تحولی بزرگ جلوه دهند و از دل آن، سناریوی پوچ ترساندن ایران و محور مقاومت را بیرون بکشند. این بزرگنمایی بیش از هر چیز با هدف القای این پیام موهوم صورت میگیرد که «اتاق فرمان جنگ علیه ایران فعال است!»؛ گویی قرار است پشت درهای بسته، تصمیمی تازه و بیسابقه گرفته شود که موازنهها را یکشبه بر هم بزند و به خیال خامشان کار جمهوری اسلامی را یکسره کند!
اما واقعیت، فاصله معناداری با این فضاسازیها دارد. این نه اولین و نه مهمترین دیدار ترامپ و نتانیاهو است. آنچه قرار است در این دیدار گفته شود، به احتمال فراوان همان حرفهایی است که سالهاست در مواضع علنی، توییتها، سخنرانیها و بیانیهها تکرار میشود. از «حمایت بیقید و شرط» گرفته تا «امنیت مطلق رژیم صهیونی»، هیچکدام حرف تازهای نیست که بتواند معادلات منطقه را غافلگیر کند. بر همین اساس، بزرگنمایی این ملاقات بیش از آنکه مبتنی بر تحلیل دقیق باشد، در چارچوب عملیات روانی قابل ارزیابی است و نمیتواند مبنای قضاوتی جدی درباره آینده تحولات منطقه قرار گیرد.به هر حال، با نگاهی دقیقتر به شرایط منطقه و اوضاع داخلی رژیم صهیونی، میتوان دلایل متقن¬تری برای این دیدار شناسایی کرد. واقعیت آن است که نتانیاهو در مقطع حساسی از نظر سیاسی قرار دارد؛ اختلافات جدی در کابینه بر سر قانون سربازی اجباری حریدیها (یهودیان ارتودکس)، تعمیق شکاف میان احزاب دینی و سکولار و افزایش احتمال فروپاشی ائتلاف حاکم، موقعیت او را با چالشهای جدی مواجه کرده است. همزمان، فشارهای خارجی ناشی از تداوم جنگ غزه، وضعیت شکننده آتشبس، انتقادات فزاینده بینالمللی و اختلافنظر با برخی متحدان غربی نیز مدیریت اوضاع را برای وی دشوار ساخته است. از اینرو، سفر به آمریکا و دیدار با دونالد ترامپ بیش از آنکه یک ابتکار در سیاست خارجی باشد، اقدامی برای مدیریت فشارهای داخلی و تنظیم معادلات سیاسی پیشِرو، از جمله تصمیمگیری درباره انحلال کنست و زمانبندی انتخابات احتمالی ارزیابی میشود.
در مجموع، دیدار ترامپ و نتانیاهو بیش از آنکه حامل تحول یا تصمیمی تازه در سطح راهبردی باشد، در امتداد روندی قابل پیشبینی و متأثر از ملاحظات داخلی و مدیریتی دو طرف قابل تحلیل است. بزرگنمایی رسانهای پیرامون این ملاقات، بیش از آنکه بر واقعیتهای سیاسی و میدانی استوار باشد، در چارچوب فضاسازی و عملیات روانی معنا پیدا میکند. آنچه در عمل تعیینکننده است، نه دیدارهای تشریفاتی و پیامهای نمادین، بلکه معادلات واقعی قدرت، محدودیتهای سیاسی بازیگران و هزینههای تصمیمگیری در میدان است؛ عواملی که با یک ملاقات دوجانبه دستخوش تغییر اساسی نخواهند شد.