تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۰۸:۵۶  ، 
کد خبر : ۹۰۱۱۶
در گفتگو با: آیت‌الله عمید زنجانی

امام خمینی (ره) و فقه سیاسی

اشاره: در میان مباحث مختلف فقه و حقوق اسلامی شاید بخشهای مربوط به فقه سیاسی بیشتر از هر بخش دیگر فقه، حالت نظریه‌پردازی و کلی‌گویی دارد. بررسی و جستجوی علل غیر کاربردی بودن فقه سیاسی در مسیر بلند تاریخ اسلام نیازمند بحث‌های طولانی و تحقیقی جداگانه است اما با توجه به علل پیدایش روند جدید، فقه سیاسی به سمت کاربردی شدن حرکت می‌کند. بی‌شک کاربردی کردن فقه می‌تواند تحول عظیم سیاسی و اجتماعی را به دنبال داشته باشد. همانگونه که رهبر کبیر انقلاب اسلامی، با بازنگری فقهی عمیق توام با ژرف‌ اندیشی و جامعه شناسانه و سیاسی شرایط مناسبی برای تحولات و حوادث بزرگ که با پیروزی انقلاب اسلامی در همه ابعاد شکل گرفته است، ارائه داد. در این مصاحبه سعی شده تعریفی از فقه سیاسی ارائه شده و رابطه آن با حکومت، دیدگاه فقها و نوآوری‌های حضرت امام (ره) در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد که از نظر می‌گذرد:

* در ابتدا تعریفی از فقه سیاسی ارائه بفرمائید.
** فقه سیاسی در زمانه ما بخشی از فقه است که مربوط به مسائل سیاسی است. در حقیقت آن بخش از مسائل فقهی که در رابطه با موضوعات سیاسی و ارائه دهنده راه‌حل‌ها برای مشکلات سیاسی است امروز به این سلسله مباحث فقه سیاسی گفته می‌شود. البته این یک تعریف اجمالی است. برای اینکه تعریف‌مان از فقه سیاسی دقیق‌تر باشد. باید فقه سیاسی را در دو قالب تعریف کنیم. اول تعریف فقه سیاسی در قالب سنتی و دوم تعریف فقه سیاسی در قالب جدید و مدرن. فقه سیاسی به مفهوم سنتی و در قالب‌های سنتی عبارتست از مجموعه مباحث سیاسی که فقها در دوران غیبت در کتابهای فقهی‌شان در زمینه مسائل سیاسی بیان کردند و امروز ما شاهد این میراث عظیم هستیم که از فقها و از زمان شیخ مفید تا به کنون به میراث به ما رسیده است.
البته این معنا و این بخش از فقه سیاسی در کتابی منظم جمع‌آوری نشده است. بلکه مسائل فقه سیاسی به این معنا در کتابها و مباحث مختلف فقه سنتی پراکنده است. مثلاً بخشی از مسائل فقه سیاسی به این معنا در کتاب طهاره، بخشی در کتاب صلاۀ، زکاۀ، جهاد، امر به معروف و ... در ابواب مختلف فقهی و تحت عناوین سنتی فقه آورده شده بدون آنکه در جایی جمع‌آوری و یا به یک نظام و انسجام واحدی درآمده باشد. حتی ما هم که امروز از این مقوله‌های سیاسی فقه صحبت به میان می‌آوریم مجبوریم در ابواب مختلف آنها را رصد کنیم و هر کدام را در جایگاه خودش مورد مطالعه قرار بدهیم. هنوز کسی این همت را نکرده که این مباحث سنتی فقه را که مربوط به مسائل سیاسی است جمع‌آوری و در یک جا گردآوری کند. البته این اشکال در ارتباط با آیات و همچنین روایات وجود دارد.
هنوز آیاتی که دارای مفاهیم و بار سیاسی است به طور کامل جمع‌آوری نشده و بالاتر از آن واژه‌ها و مفردات قرآنی که دارای بار سیاسی است به درستی جمع‌آوری و تفسیر نشده که می‌تواند موضوع یک تفسیر موضوعی باشد و همچنین در روایات علی‌رغم اینکه ما روایات بسیار زیادی در زمینه مسائل سیاسی داریم که در ابواب مختلف مجموعه‌های حدیثی گردآوری شده آنها هم هنوز یکجا جمع‌آوری نشده اگر کسی بخواهد این روایات را مشاهده کند باید مجموعه‌های بزرگ مانند بهار، و یا مجوعه‌های کوچکتر مثل وسائل الشیعه را صفحه به صفحه بگردد تا این روایاتی که دارای مفهوم و بار سیاسی است را استخراج کند که البته خواه ناخواه تفسیر آیه واحد یا روایت واحد به تنهایی درست نیست باید مشابه این روایات و آیات در کنار هم چیده شود؛ که اینها صورت نگرفت.
تعریف فقه سیاسی به مفهوم سنتی بسیار آسان است اما ارائه دادن آن کار دشواری است. ما امروز مجبوریم فقط آدرس بدهیم. متاسفانه مباحث حسبه در فقه شیعه استقلال پیدا نکرده و متفرق شده است. اگر در فقه شیعه مباحث حسبه مستقل می‌شد کما اینکه مرحوم شهید اول در دروس کتابی تحت عنوان کتاب حسبه مطرح کرده، اگر فقهای دیگر هم کتاب الحسبه را مستقل می‌کردند، کتاب الحسبه می‌توانست مجموعه‌ای از مسائل سنتی فقه باشد که در روابط با مسائل سیاسی است. چون تعریف حسبه بسیار با حقوق عمومی در درجه اول و مباحث سیاسی همخوانی دارد. ولی در فقه شیعه حتی این کار یعنی حسبه جدا نشده جز دو نفر یکی شهید اول در کتاب دروس، دیگری مرحوم فیض کاشانی در وافی و بعضی از کتابهای فقهی ایشان است که مباحث حسبه را جدا کرده و بسیاری از مسائل فقهی که در ارتباط با حسبه است را در کنار هم چیده است.
اما فقه سیاسی به مفهوم دیگر که جدید است عبارتست از پاسخ‌هایی که فقه باید به مسائل سیاسی روز بدهد و مسائل مستحدثه‌ای که در حوزه سیاست، امروز مطرح است مثل انتخابات، نهادهای سیاسی، دولت، ارکان و نهادهای دولت، روابط فیمابین نهادها، وظائف و حقوق دولت، رابطه دولت و حقوق مردم و ... که از مسائل جدید حوزه سیاست است را شامل می‌شود. مردمسالاری، نظامی‌هایی که می‌تواند بیشتر مردم‌سالار باشند و سئوالاتی که امروز در حوزه سیاست مطرح است تمام مکاتب و مذاهب سیاسی، صاحبنظران و صاحبان مکتب و نظریه‌ها و اندیشه‌های سیاسی هر کدام به نوبه خود پاسخی به این سؤالات می‌دهند، فقه ما هم باید پاسخ‌های جدیدی، به این سؤالات جدید بدهد. فقه سیاسی به مفهوم سنتی مسائل و جوابهای سنتی خاص خود را داشت. امروز مسائل جدیدی در عالم سیاست، مطرح است که فقه نمی‌تواند ساکت باشد و در برابر آن پاسخگو نباشد.
بنابراین فقه سیاسی به مفهوم جدید عبارتست از مجموعه‌ای از پاسخ‌های فقهی که درباره مسائل جدید سیاست مطرح می‌شود و بخشی از این مسائل مربوط به دولت، حقوق و تکالیف دولت است و بخشی هم مربوط به حقوق و تکالیف ملت و بخشی هم مربوط به مسائل اساسی‌تر مانند حقوق بشر، حاکمیت، مشروعیت حاکمیت و شیوه‌های اعمال حاکمیت است راهکارهای مربوط به اعمال حاکمیت است و صدها سؤال امروزی در عالم سیاست مطرح است که فقه باید یک به یک آنها را پاسخ بدهد.
* پس فقه حکومتی را می‌توان از فقه سیاسی برشمرد؟
** بله، فقه حکومتی بخشی از فقه سیاسی است. در فقه سیاسی به همه مسائل سیاسی پرداخته می‌شود اما آن بخش از مسائل فقه سیاسی که در رابطه با حکومت است در فقه حکومتی مطرح می‌شود.
چون سیاست و حکومت رابطه مستقیم دارند اما سیاست دامنه‌اش گسترده‌تر از حکومت است و لذا می‌گوییم سیاست و حکومت. اول عام را مطرح می‌کنیم. اما بعضی از مسائل سیاسی از حوزه حکومت خارج است. به طور مثال اگر ما از فقه این پاسخ را بدست آوردیم که در سیاست هم یک سلسله مراکز مردمی وجود دارد خارج از حوزه حکومت، که این مراکز سیاسی مردمی با مشارکت در کنار دولت و به موازات دولت انجام وظیفه می‌کند؛ در اینجا بحث سیاسی وجود دارد و بحث حکومتی نیست چون این مراکز دومی که مظهر اعلای مشارکت سیاسی مردم است می‌تواند بحث سیاسی باشد و چون از قلمرو حدود و وظائف حکومت خارج است پس حکومتی نیست.
بطور کلی فقه حکومتی به آن قسم از مباحث سیاسی گفته می‌شود که به طور مستقیم در ارتباط با مسائل حکومتی باشد اگر بخواهیم از تعبیرات جدید استفاده کنیم فقه حکومتی بیشتر معادل حقوق اساسی است که امروز در اصطلاحات حقوقی به کار برده می‌شود. ولی در حوزه سیاست دارای گستردگی بیشتری است؛ که شامل فلسفه سیاسی، اندیشه سیاسی، مبانی سیاسی و بسیاری از مسائل دیگر هم می‌شود که احتمالاً بعضی از آنها آن مبادی و سنجش‌های ابتدایی و زمینه‌هایی که در نهایت منجر به تشکیل حکومت و دولت می‌شود از حوزه بحث حکومتی خارج است.
مثلاً فرض کنید که آیا در اسلام پیش‌بینی شده که بر علیه وضع فاسد اگر حاکم باشد بامی صورت بگیرد؟ این اصلاً بحث حکومتی نیست. فرض کنید که برداشت ما از قیام کربلا این است که در برابر رژیمهای فاسدی مانند اموی و یزیدی وظیفه مردم این است که به رهبری امام قیام کنند. حتی به حکومت منجر بشود و یا نشود. خودش یک وظیفه و یک جریان سیاسی و یا یک فکر و مقوله سیاسی است. در هر حال فقه سیاسی هم شامل قلمرو مباحث سیاسی می‌شود و هم حکومتی.
* اصولا فقه می‌تواند عهده‌دار بعد سیاست و یا حکومت باشد یا خیر؟
**بله؛ باید هم باشد. جواب آن می‌تواند و یا نمی‌تواند نیست. صحبت بر باید است چون تعریف فقه را ما اینگونه عنوان می‌کنیم که عبارتست از: قواعد مستخرج از عدله متعبری که شیوه زندگی انسان را در ابعاد فردی و اجتماعی به گونه‌ای که به سعادت اخروی منتهی شود بیان می‌کند "بنابراین بخشی از این مسائل دنیوی مربوط به حکومت است و مبتنی بر آن اساس تفکیک‌ناپذیری دین از سیاست.
* پس چرا عده‌ای اعتقاد دارند که فقه نباید در حوزه حکومت و سیاست وارد شود؟
** اینکه فقه وارد شود یا نشود دست ما نیست. اصلا ً فقه تعریفش همین است. مجموعه مباحث فقهی مربوط به دین و دنیا هم مربوط به مسائل عبادی، هم مربوط به قوانین عقود و ایفائات و هم مربوط به شیوه‌های مدیریت کلان جامعه است. و شامل همه این موارد می‌شود. ماهیت فقه این است که در این مسائل وارد شود.
* تفاوت امام با دیگر فقها در این زمینه چیست؟ چرا امام به فقه حکومتی و فقه سیاسی می‌رسد اما بعضی از علما به آن نمی‌رسند یعنی به فقهی که امام به آن رسید، نرسیدند؟
**سؤال شما را دو مرحله و دقیق‌تر مطرح می‌کنم. فقه سیاسی در فاز مسائل سیاسی که مجموعه‌ای از اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی است در میان فقها مطرح بوده ولی این بحث‌های نظری خروجی نداشته است. خروجی مباحث سیاسی در فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی باید نظام سیاسی باشد. یعنی همان فقه حکومتی باشد. خیلی از فقها مسائل را مطرح کردند و دقیق هم مورد بررسی قرار دادند ولی این خروجی و نتیجه لازم را نگرفته‌اند. ملاحظه کنید که در طول تاریخ دو فقیه داریم که به این خروجی و نتیجه اندیشیده‌اند که مباحث سیاسی اسلام، دیدگاه‌های اسلام در سیاست چه در مفهوم فلسفه سیاسی و چه به مفهوم اندیشه سیاسی بالاخره به چه نتیجه‌ای باید برسد. مرحوم نائینی یک بار به شکل‌نظری این مسئله را مطرح کرده به یک نتیجه رسید ولی به نتیجه کامل نرسید.
در میانه راه مرحوم نائینی با تمام عظمت و بینش سیاسی که دارد، در نیمه راه جرأت ادامه راه را ندارد و بالاخره به عناوین ثانوی کشانده شده. یک نظم سیاسی متبنی بر عناوین ثانویه را نتیجه گرفت و کاملترین نتیجه در طول تاریخ فقه ما مشاهده می‌کنیم در نظریات امام است که با طرح مسائل سیاسی به دو گونه هم به شکل مبارزه منفی با رژیم‌های فاسد و هم به صورت تثبیت مبانی و ارکان یک اندیشه سیاسی، در عین پرداختن به مباحث نظری یک نتیجه کامل را از این بحث‌های فقه سیاسی داشتند و آن فقه حکومتی و تحقق بخشیدن به یک نظام صددرصد منطبق با موازین اسلامی است. البته اینکه خروجی اندیشه سیاسی امام فقط جمهوری اسلامی ایران است، خیلی نمی‌توان بدان تکیه کرد چون از مبانی اندیشه سیاسی امام می‌تواند تصویرهای دیگری از نظام سیاسی هم باشد. اما امام این را بهترین دانسته و با تصمیماتی که ما از امام داریم.
نظام جمهوری اسلامی ایران را بهترین خروجی و مناسب‌ترین نظام برای مبانی نظری سیاست در اسلام معرفی کردند.
بنابراین ما می‌توانیم امتیاز امام را در تاریخ فقه سیاسی شیعه در زمان غیبت این بدانیم که امام هم به مباحث نظری سیاسی پراختند و تئوری سازی کردند و هم خروجی، نتیجه و تجسم علمی نظریه و اندیشه سیاسی خودشان را مشخص کردند. امام به این اکتفا نکردند که مبانی را ترسیم بکنند و اندیشه کاملی را از فقه سیاسی ارائه بدهند بعد نظام‌سازی را برای مرحله دیگری بگذارند، تواماً، هم اندیشه سیاسی را سامان دادند و به دنبال ساماندهی در یک مبارزه خیلی جدی با رژیم فاسد پهلوی به نظام سازی پرداختند. و فرصت را هم از دست ندادند. خود این کار امام صرفنظر از مسئله نظری قضیه که برجستگی فوق‌العاده‌ای در ساماندهی یک اندیشه پا برجا و جامعه دارد، اصولاً در نظام سازی هم حضرت امام شیوه‌های بسیار جالبی را انتخاب کرده که از جامعیت بسیار جالب و چشمگیری برخوردار است.
* فقه چگونه می‌تواند شامل حکومت شود و چرا حضرت امام نگاه حداکثری به آن دارد در حالی که فقهای دیگر نگاه حداقلی دارند. تفاوت این دو دیدگاه را بفرمائید:
** برگشت به این دو دیدگاه که شما به اجمال ترسیم کردید به نگاه دین به حکومت و سیاست بر می‌گردد. در نگاه دین به سیاست و حکومت سه مبنای برجسته به چشم می‌خورد. یک مبنا، مبنای کسانی است که معتقدند که بالاخره نظام و نظام سازی یک ضرورت فقهی است و احکام اسلام چه به لحاظ تبیین نظری و چه به لحاظ تبیین عملی جز در چارچوب یک نظام سیاسی امکان‌پذیر نیست که حضرت امام هم همین عقیده را داشتند. همین ایجاب می‌کند که نگاه حداکثری به فقه شود. چون جای جای فقه اشاراتی به این مطلب دارد. حتی جای جای علم اصول هم اشارتی به این مسائل دارد مثلاً به عنوان نمونه قبه عقاب بلابیان این بیان حتی شامل بیان نظامی هم می‌شود.
تا شما یک نظامی را مشخص و بیان نکنید و در معرض افکار عمومی قرار نگیرد چگونه می‌تواند انتظار داشت که مردم مسلمان واقعی باشند و اسلام واقعی را اجرا کنند. امام (ره) از مسائل اصولی و قواعد فقهی از جای جای فقه استفاده می‌کنند. حتی کیفیت برگزاری و احکام نماز جمعه استفاده و بهره سیاسی می‌برند. سیاسی نه به معنای اجرائی. بلکه به معنی نظری. در آن مولفه‌هایی که از مجموع اندیشه سیاسی به وجود می‌آید این مسائل را هم دخیل می‌دانند. بعضی‌ها نگاه دین را به مسئله نظام ‌سازی به چشم حق نگاه می‌کنند. یعنی این حق مردم را می‌توانند نظام سازی بکنند و یا می‌توانند از این حق‌شان چشم‌پوشی کنند. در حالی که دید اول تکلیف می‌دانست ولی دیدگاه دوم می‌گوید حق من است که نظام سازی بکنم و در حوزه نظم بتوانم احکام اسلام را اجرا کنم و بهتر به عدالت برسیم و مسأله را به صورت حق نگاه می‌کند. لذا اگر شد انجام می‌دهد و اگر نشد انجام نمی‌دهد.
این یک نگاه متوسطی به فقه دارد یعنی از فقه "باید" استخراج نمی‌کند. "حق" استخراج می‌کند. حقی که توأم با اختیار انسانها است. نگاه دیگر هم مسأله نظام سازی به صورت مبنایی است که اصلاً اسلام آن را مسکوت گذاشته است. یعنی هم از حوزه تکلیف خارج است و هم از حوزه حق خارج است. این همان دید حداقلی است که نه تنها به خیلی از مسائل سیاسی فقه بار سیاسی نداده‌اند و آنها را از مفاهیم سیاسی تجرید کرده‌اند بلکه حتی در مواردی که اسلام به صراحت به مسئله نظام‌سازی پرداخته آنها را هم کم رنگ و با یک نیم‌نگاه، نگاه می‌کنند، بدون اینکه اهمیت زیادی بدهند. لذا اینها همان حداقلی‌ها هستند. بنابراین اینکه ما به فقه با چشم حداکثری نگاه کنیم و از فقه حداکثر استفاده را در تبیین نظری اندیشه سیاسی و تبیین عینی نظام سیاسی استفاده‌های شایان و قابل قبولی داشته باشیم این نگاه حداکثر است و آنهایی که تکلیف احساس می‌کنند و آنهایی که به صورت حق نگاه می‌کنند نگاه حد متوسط به فقه دارند.
آنهایی که فکر می‌کنند اسلام نظام سازی را مهمل گذاشته یعنی از اهداف خودش خارج کرده جزء اهداف اساسی اسلام نیست آنها با دیده اندک نگری به مسائل نگاه می‌کنند. خیلی از مسائل سیاسی را توجیه می‌کنند و از بسیاری از مفاهیم سیاسی که در بسیاری از احکام اسلام وجود دارد چشم‌پوشی می‌کنند.
*حضرت امام می‌فرماید: فقه تئوری واقعی و کامل اراده انسان و اجتماع از گهواره تا گور است. لطفاً پیرامون آن توضیح بفرمایید. (با توجه به این دیدگاه که فقه فقط نفی‌ها را مطرح می‌کند در حالی که امام می‌فرماید فقه تئوری کامل است و ...)
** در تعریف فقه اشاره کردم که فقه عبارت از بیان یک سلسله قوائدی است که راه و رسم زندگی انسان را در حوزه فردی و اجتماعی از ابتدا (آغاز تولد) تا انتها (مرگ) در فرد و در اجتماع نشان می‌دهد. اگر به فقه اینگونه جامع نگاه کنیم، خواه ناخواه به این نکته می‌رسیم که فقه از سیاست دور نیست و سیاست هم بدون فقه نتیجه‌ای ندارد. تلازم دو جانبه فقه و سیاست کاملاً روشن است. این تعریفی است که امام (ره) کردند و به لوازم آن ملتزم شدند. یعنی تلازم دو جانبه فقه و سیاست ولی در کنار آن، اندیشه‌ها و دیدگاه‌های دیگری هم وجود دارد که اشاره شد.
فقه سنتی شیعه در بستر حقوق و تکالیف فردی تدوین شده است. با اجتماع زیاد کاری نداشتند چون مبتلا و موضوع بحث‌شان نبوده، لذا به مسائل فقه حکومتی کمتر پرداختند. تقیه را اضافه کنید که برای گفتن فتاوای عادی. در زمان شهید اول و دوم که جنازه شهید اول را بعد از دار زدن، آتش زدند. و شهید دوم که سرش را از بدن جدا کردند و بدنش را به دریا انداختند. در هر حال در آن شرایطی که فقها به سر می‌بردند بر آنها نه مسائل فقه حکومتی موضوعیت داشت و نه امکان‌پذیر بود. منتها امروز ما می‌توانیم در جو فشار و اختناق، تقیه‌ای که حاکم بوده از لابه‌لای بحث‌های فقها نکته‌های بسیار سنجیده‌ای را استخراج کنیم. ولی ما نباید انتظار داشته باشیم که مثلاً شهید اول، تمام آن مطالبی که امام بیان کرده، ایشان هم گفته باشند. آن شرایط، شرایط خاصی بود.
شما می‌بینید در جائی که کتب و تألیفات شیخ طوسی را‌ آتش می‌زنند آیا شیخ طوسی می‌تواند مبانی نظری حکومت را بیان بکند. در صورتی که برای مسائل عادی کتابهایش آتش زده می‌شد. بنابراین ما مجبوریم در مطالعه فقه خیلی با احتیاط و از لابه‌لای مسائل پوششی از عمق مطالبی که به ظاهر از سیاست به دور است به عمق آنها بپردازیم و ببینم که مسئله چگونه است اگر اینگونه نگاه کنیم فقط ناگفتنی‌ها را هم گفتند منتها با بیان و شکل دیگر در هرحال دیدگاه امام (ره) در تعریف فقه با جامعیتش که شامل دین و دنیا می‌شود شامل جامعه، فرد، سیاست و حکومت می‌شود تعریف جدیدی نیست. امام تصریح به چیزی است که گذشتگان با اشاره و ایما بیان می‌کرده‌اند و خوف و تقیه داشتند در بیان صریح آن. ولی امام با کمال شجاعت و صراحت کامل و دقت زیاد این تعریف جامع را بیان کرد. نظریه امام دقیقاً در این زمینه نقطه مقابل کسانی است که دم از سکولاریسم می‌زنند یعنی جدائی دین از سیاست. البته ما این را قبول داریم که آنهایی که به سکولاریسم می‌اندیشند نمی‌خواهند مردم را بی‌دین کنند و نمی‌خواهند بگویند که زندگی از دین جدا شود. چون آنها می‌گویند ما به مانند مسلمان هستیم و در عین اینکه داعیه سکولاریسم داریم از نظر فردی مسلمان هستیم و به تمام شئونات دین مقید هستیم. درست است. سکولاریسم نمی‌خواهد انسان را از دین جدا کند ولی می‌خواهد دین را به حاشیه زندگی فردی براند. از دنیای سیاست و حکومت براند. که نتیجه‌اش هم همان می‌شود. یعنی شخصی که به سکولاریسم معتقد است در جو حکومت سکولار، به یک انسان بی‌دین تبدیل خواهد شد. یعنی یک نظام سکولار خواه ناخواه دین را به حاشیه خواهد برد. حتی از زندگی فردی هم به حاشیه خواهد برد، همانطوری که در گذشته به طنز می‌گفتند که دین را فقط به گورستان ها حاکم می‌کنند. یعنی آنقدر از زندگی دور می‌شود که فقط به گورستان برای مرده‌ها، تشریفات مرگ و ... می‌رود.
امام (ره) چون این تسلسل منطقی را از قبل پیش‌بینی می‌کرد لذا امام با تعریف جامع از فقه و تلازم تفکیک ناپذیر بین دین و سیاست زمینه را برای بقاء دین و استمرار و تداوم آن فراهم کرد یعنی بر خلاف کسانی که می‌گویند اگر دولت دینی باشد باعث می‌شود که مرم از دین فاصله بگیرند، امام در این اندیشه‌شان در حقیقت با دینی کردن حکومت تضمینی برای استمرار و بقاء دین پیش‌بینی کردند که می‌تواند در سایه یک نظام عادلانه، نظام مبتنی بر عدل و انصاف اسلامی نه تنها انسانهای متدین در دیانت خودشان باقی بمانند بلکه برای آنهایی که در این زمینه فکر نکرده‌اند نیز جاذبه‌ای ایجاد کند و به این قافله عظیم امت بپیوندند.
تعریف حضرت امام ره بسیار حساب شده است در اینجا نکته‌ای را اضافه کنم که در ضمن سئوالات شما هم بوده یا احتمالا به نظر کسی بیاید و آن اینکه: برخی تصور می‌کنند که حضرت امام در شرایط خاصی دست به ساماندهی یک اندیشه سیاسی زد و به دنبالش هم زمینه وجود یک نظام سیاسی را فراهم کرد.
بدون اینکه به عواقب آن توجه داشته باشند چه پیامدها و مشکلاتی دارد و فکر می‌کنند که امام ره در چشم‌انداز دور به مشکلات یک نظام دینی توجه نداشت. بعضی‌ها اینگونه فکر می‌کنند. در صورتی که اگر انصاف به خرج بدهند به صحبتهای امام توجه داشته باشند هشدارها و اخطارهایی که امام ره می‌دادند، دقیقا متوجه می‌شوند که حضرت امام ره همه اینها را پیش‌بینی می‌کرد یعنی امام تنها یک موسس نبود که یک بساطی را چه در بعد علمی و چه در بعد عملی آن تاسیس کرده و بعدها رها کند. خیر.
 در این زمینه هم دیدگاه حضرت امام ره برگرفته از دیدگاه پیغمبر گرامی اسلام است که اندیشه بعد از خودش کرده بود. روایات بسیاری داریم که پیامبر (ص) هشدار داده بود. بسیاری از حوادث پس از رحلت را رسول اکرم با یک سلسله هشدارهای دقیقی، مطرح کردند. در آن زمان بسیاری متوجه نمی‌شدند ولی بعدا فهمیدند که چیست. امام هم همینگونه عمل کرد. هشدارهایی که می دادند خیلی ها فکر می‌کردند که امام با زمان خودش صحبت می‌کند و با اهل زمان خودش صحبت می‌کند. در صورتی که امام یک بررسی در چشم‌انداز انقلاب و نظام داشت و حوادث آینده را پیش‌بینی می‌کرد و این هشدارها و اخطارها برای پیشگیری آن حوادث آینده بود. این خاصیت افراد و شخصیت‌های بزرگ است که فراتر از زمان خود را نگاه می‌کنند. انصاف این است که امام یک فقیه و رهبر سیاسی است که آینده را به خوبی می‌دید و مشکلات یک نظام سیاسی را کاملا مدنظر داشت.
حتی لیست کردن این هشدارهای امام (ره) هم کار ساده‌ای نیست. اما در زمینه وحدت هشدارهای عجیب و غریبی داشت ما امروز می‌فهمیم که این هشدارها برای چه بود. در زمینه فشرده کردن صفوف در برابر دشمنان، تاکید بر خالی نکردن مساجد، از توپ و تانک و هواپیمای دشمن نترسیدن از این ترسیدن که مساجد خالی شوند، هشدار در مورد نفوذ فرهنگی غرب، و ... بسیاری از هشدارهای امام ره را ما در آن زمان خیلی توجه نمی‌کردیم فکر می‌کردیم که مربوط به زمان است و در حوزه زمان هم این هشدارهای خیلی معنای محدودی داشت. در صورتی که امام (ره) با صدای رسا و اثرگذاری گسترده‌ای این سخنان را بیان می‌کردند که الان یکی پس از دیگری این هشدارهای امام معنا پیدا می‌کند. این نشان دهنده این است که ایشان به مشکلات یک نظام دینی و نظام سیاسی جدیدی که بر پایه‌های جدیدی استوار است و دارای دشمنی‌های بسیاری هم است بسیار آشنا بودند.
امام (ره) حتی در هشدارهایشان این نکته را می‌فرمودند: که انقلاب به جایی رسیده که اگر شما رها کنید و وفادار به انقلاب و نظام نباشید، هسته‌هایی در دنیا و جهان اسلام بسته شده که اینها بهتر از شما از انقلاب پاسداری می‌کنند. این‌ها را شما با حوادث بعد از رحلت امام مقایسه کنید. چه سخنان گسترده‌ای را مطرح کردند. اگر ما می‌توانستیم این حرکت‌های جهانی منبعث شده از انقلاب اسلامی را رهبری کنیم وضع ما الان اینگونه نبوده که در موضع تهدید قرار بگیریم. بلکه بر عکس می‌توانست موضع‌گیری ما اثرگذار در جاهای دیگر بباشد و هشدارهای امام بیانگر این است که ایشان کاملا به مشکلات و فراز و نشیب نظام دینی و اسلامی توجه داشت.
اینکه امام به عواقب و مشکلات یک نظام سیاسی دینی توجه داشت یا خیر این تنها یک مسئله خبری نیست که دارای بار تاریخی باشد بلکه یک مسئله حقوقی و سیاسی هم است. جا دارد ما سئوال کنیم که اگر امام این پیش‌آمدها را پیش‌بینی نمی‌کرد مسئول بود؟ اگر پیش‌بینی می‌کرد و نمی‌گفت مسئول بود؟ صحبت، صحبت مسئولیت در سطح رهبری و نظام‌سازی است هم مسئولیت ناشی از ساماندهی یک اندیشه و هم ساماندهی یک نظام سیاسی در این رابطه ما می‌گوئیم اخطارهای امام در حکم تخدیر بود.
قائده‌ای وجود دارد بنام قائده تخدیر. یعنی تخدیر و هشدار رافع مسئولیت است. وقتی هشدار داده می‌شود رافع مسئولیت است همانطوری که در مورد خدای متعال هم همینگونه است.
خداوند چون در قرآن هشدار داده اگر این اعمال را در پیش بگیرید این عواقب را دارد و ... رسولان آمدند و راه را نشان دادند، رفع مسئولیت شد. خداوند حجت را بر انسان تمام کرد. حضرت امام ره هم با این تخدیریها با این هشدارها حجت را بر ما تمام کرد. ما چه به مفهوم "ملت" و چه به مفهوم دولت چه آنهایی که نقش فکری دارند و چه آنها که نقش عملی و عینی دارند امام ره اتمام حجت کرد. فکر می‌کنم که لازم باشد امروز جامعه ما یکبار دیگر به این هشدارها توجه کند تا ببینیم که امام از چه ترس داشت و هشدار می‌داد. چه پیش‌بینی عملی و چه پیش‌بینی‌های نظری.
شرح: مطلب فوق مربوط به ضمیمه اطلاعات ویژه سالروز ارتحال امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد می‌‌باشد.

برچسب ها: ولایت فقیه
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات