تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۹:۵۲  ، 
کد خبر : ۹۴۰۲۶

چرا باید نگران پاکستان باشیم؟


نویسنده : ماکان عیدى‌پور
توان هسته‌ای پاکستان در صورت کنترل طالبان می‌تواند پشتوانه‌ای باشد برای اعمال فشار بیشتر به کشورهایی که با این گروه دارای تضاد منافع هستند و البته هسته‌ای هم نیستند. مانند ایران و افغانستان.
یادداشتى از ماکان عیدى‌پور، تحلیل‌گر مسائل سیاسی
یکی از بزرگترین ایرادهایی که هنجارگراها به هسته‌ای شدن کشورهای خاور‌میانه می گیرند این است که این موضوع دو خطربه همراه دارد:
1- حکومت های خاو‌رمیانه به دلیل روابط سنتی‌شان با گروه‌های اتحاد‌گرای اسلامی ممکن است تصمیم به فروش و یا در اختیار قرار دادن این تسلیحات به گروه‌های افراطی تروریستی بگیرند. در چنین شرایطی ممکن است قوانین و منطق بازدارندگی نقض شود، چرا که اگر قرار باشد یک گروه تروریستی که موقعیت جغرافیایی مشخصی ندارد از این تسلیحات استفاده کند و قطعا از عواقب آن نخواهند ترسید. چرا که معمولا واکنشی که در قبال استفاده از سلاح‌های هسته‌ای اتخاد می‌شود، متوجه کشوری است که ازآن سلاح‌ها استفاده‌ای نکرده است و خطری برای گروه‌های تروریستی به همراه ندارد و آنها همچنان به پراکندگی خود رد سطح منطقه ادامه می‌دهند. این موضوعی است که تا امروز دنیا بر روی ان مانور می دهد. جنگ عراق هم چنین توضیحی داشت. اینکه صدام ممکن است سلاح‌های کشتار جمعی خود را در اختیار بن‌لادن قرار دهد، ترس اصلی کشورهای غربی بود و رسانه‌های آمریکا به صورت کاملا حساب شده به آن پرداختند. در واقع با توجه به حادثه 11 سپتامبر مردم آمریکا به افکار عمومی دنیا اعلام کردند: تصور کنید سلاح هسته‌ای در اختیار تروریست‌ها بود، آنهایی که قادرند برج های دو قلو را منفجر کنند و هزاران نفر را بکشند، چرا نتوانند صدها و یا میلیون ها نفر را از بین ببرند؟
منطق این موضوع از دیدگاه واقع‌گراها درست است. یعنی واقع‌گراها هم می‌دانند که گروه‌های افراطی قادرند با توجه به اعتقادات انتحاری و اساسا طبیعتی که مبارزه برای آنها دارد، دست به چنین اقداماتی بزنند. اما اینکه یک دولت در خاور‌میانه یا هر کجای دنیا تصمیم بگیرد که سلاح هسته‌ای خود را در اختیار یک گروه افراطی بگذارد، موضوعی است که گروهی از واقع‌گراها با آن مخا لفند. این دسته از واقع‌گراها معتقدند که اگر کشوری اقدام به چنین کاری کند به نوعی خودش را در این کار شریک کرده است، بنابراین درصورت استفاده از این تسلیحات باید منتظر واکنش هسته‌ای باشد. منطق این موضوع قابل مقایسه با منطق بحران موشکی کوبا و استقرار موشک‌ها در یک کشور ثالث است.
2- خطر دیگری که هنجار‌گراها در مورد خاو‌رمیانه ذکر می‌کنند، بحث عدم ثبات سیاسی حکومت‌های موجود و امکان روی کار آمدن افراطیون مذهبی است. خصوصا در مورد پاکستان این موضوع بارها مطرح شده است.
تحولات اخیر نشان داده‌است که احتمال قدرت‌گیری نیروهای طالبان و سایر گروه‌های افراطی پاکستان در صحنه سیاسی این کشور روز‌به‌روز در حال افزایش است. چیزی که سال‌ها به عنوان فرضیه در محافل امنیتی و رسانه‌ها مورد بحث قرار می‌گرفت، امروز واقعی‌تر از همیشه می‌نماید. علل اصلی این فرضیه یعنی احتمال پیروز شدن طالبان در پاکستان به چند نکته باز می‌گردد:
الف: نوع ساختار جمعیتی پاکستان و تداوم ساختار طایفه‌ای و سنتی این کشور که به صورت بستری مناسب برای طالبان و دیگر گروه‌های افراطی در آمده است.
ب: بحران مشروعیت دولت مرکزی پاکستان که همواره از بدو تاسیس این کشور تا به امروز ادامه داشته و باوجود ساختار دموکراتیک و قوه قضاییه مستقل همواره باعث نا‌آرامی و بی‌ثباتی در این کشور شده است.این بحران مشروعیت عمدتا ریشه در مسائل قومی-مذهبی دارد که البته نفوذ و دخالت‌های قدرت‌های بین‌المللی در پاکستان همواره این موضوع را تشدید می‌کند.
ج:همسایگی با افغانستان که در سه دهه اخیر همواره جولانگاه گروه‌ها و قدرت‌های مختلف منطقه‌ای است و دارای تجربه اشغال نظامی از سوی هر دو ابر‌قدرت شرق و غرب بوده است، یکی دیگر از این نکته‌ها است. مجاورت با یک چنین کشوری که به نوعی خط مقدم مبارزات گروه‌های اسلامی است باعث شده تا پاکستان همواره به عنوان پشت جبهه، محل سربا گیری و پشتیبانی این نیروها درآید.
هر سه دلیل بالا موید این مسئله است که حتی چنانچه نیروهای طالبان و یا افراطیون نسبی در آینده نزدیک بر پاکستان مسلط نشوند نمی‌توان انتظار داشت این کشور به آسانی در راه ثبات و آرامش سیاسی گام بر دارد. مسئله‌ای که اینجا حائز اهمیت است دغدغه‌های امنیتی کشورهای مجاور و یا حتی جامعه بین‌المللی است. پاکستان با داشتن تعداد زیادی کلاهک هسته‌ای و هم چنین مقدار قابل توجهی تجهیزات نظامی و موشکهای کوتاه برد و میان برد، ممکن است منطقه را به سمت فجایع انسانی پیش ببرد. حال آنکه محققان و کارشناسان امنیتی ممکن است درباره این خطر نکاتی را در نظر نگرفته باشند. از جمله این که اگر طالبان در پاکستان به قدرت برسد این اولین باری نیست که این گروه در یک کشور تشکیل حکومت داده‌اند، چنانچه در گذشته برای مدت قابل توجهی این تجربه در افغانستان اتفاق افتاده است. بنابراین با نگاهی کوتاه به عملکرد طالبان در حوزه سیاست خارجی در‌می‌یابیم که اگر چه این گروه در زمان مبارزه و تصاحب قدرت، عامل منفی در منطقه به شمار می‌آمد ولی پس از به روی کار آمدن نشان داد که در چارچوب قواعد بازی در عرصه بین‌الملل منافع خود را دنبال می‌کند که این امر موجب برقراری روابط رسمی حکومت طالبان با برخی کشورهای منطقه همچنین دعوت به مذاکره از سوی آمریکا شد.
این مسئله می‌تواند یادآور یک دغدغه مشترک بین حکومت‌ها باشد و آن چیزی نیست جز بقا. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که در صورت تسلط دوباره طالبان در یک کشور این گروه می‌تواند از تمامی امکانات و ظرفیت‌های پاکستان استفاده کند تا نفوذ و قدرت خود را در جهان و بر پایه ایدئولوژی خاص خود گسترش دهد. این امر با توجه به منطق بازدارندگی هسته‌ای احتمال اقدام به خودکشی یعنی استفاده از تسلیحات هسته‌ای علیه کشورهای هسته‌ای را ضعیف می‌کند. حال آنکه توان هسته‌ای پاکستان در صورت کنترل طالبان می‌تواند پشتوانه‌ای باشد برای اعمال فشار بیشتر به کشورهایی که با این گروه دارای تضاد منافع هستند و البته هسته‌ای هم نیستند. مانند ایران و افغانستان.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات