نجمه اسدپور
روز دهم محرم، روز شهادت سالار شهیدان و فرزندان و اصحاب او در کربلا. عاشورا در تاریخ جاهلیت عرب، از روزهاى عید رسمى و ملى بوده و در آن روزگار، در چنین روزى روزه مىگرفتند، روز جشن ملى مفاخره و شادمانى بوده است و در چنین روزى لباسهاى فاخر مىپوشیدند و چراغانى و خضاب مىکردند. در جاهلیت، این روز را روزه مىگرفتند. در اسلام، با تشریع روزه رمضان، آن روزه نسخ شد. گفتهاند: علت نامگذارى روز دهم محرم به عاشورا آنست که ده نفر از پیامبران با ده کرامت در این روز، مورد تکریم الهى قرار گرفتند.(1)
در فرهنگ شیعی، به خاطر واقعه شهادت امام حسین”ع” در این روز، عظیم ترین روز سوگوارى و ماتم به حساب مىآید که بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهلبیت این روز را خجسته شمرده به شادى مىپرداختند، اما پیروان خاندان رسالت، به سوگ و عزا مىنشینند و بر کشتگان این روز مىگریند. امام صادق(ع) فرمود: “و اما یوم عاشورا فیوم اصیب فیه الحسین(ع) صریعا بین اصحابه و اصحابه حوله صرعى عراه”.(2) عاشورا روزى است که حسین(ع) میان یارانش کشته بر زمین افتاد، یاران او نیز پیرامون او به خاک افتاده و عریان بودند. امام رضا(ع) فرمود: “من کان عاشورا یوم مصیبه و بکائه جعل الله عزوجل یوم القیامه یوم فرجه و سروره”.(3)، هرکس را که عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه باشد، خداوند قیامت را روز شادى او قرار مىدهد. در “زیارت عاشورا” درباره این روز غمانگیز که امویان آن را مبارک مىدانستند، آمده است: “اللهم هذا یوم تبرکت به بنو امیه و ابن آکله الاکباد ...”.
امامان شیعه، یاد این روز را زنده مىداشتند، مجلس برپا مىکردند، بر حسین بن علی(ع) مى گریستند، آن حضرت را زیارت مىکردند و به زیارت او تشویق و امر مىکردند و روز اندوهشان بود. از جمله آداب این روز، ترک لذتها، دنبال کار نرفتن، پرداختن به سوگوارى و گریه، تا ظهر چیزى نخوردن و نیاشامیدن، چیزى براى خانه ذخیره نکردن، حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و ... است.(4)
در دوران سلطه امویان و عباسیان، شرایط اجتماعى اجازه مراسم رسمى و گسترده در سوگ اباعبدالله الحسین را نمىداد، اما هرجا که شیعیان قدرت و فرصتى یافتهاند سوگوارى پرشور و دامنهدارى در ایام عاشورا به راه انداختهاند. در تاریخ است که معزالدوله دیلمى اهل بغداد را به برگزارى مراسم سوگ و نوحه براى سیدالشهدا(ع) وادار ساخت و دستور داد که بازارها را ببندند و کارها را تعطیل کنند و هیچ طباخى غذایى نپزد و زنان سیاهپوش بیرون آیند و به عزادارى و نوحه بپردازند. این کار را چندین سال ادامه داد و اهلسنت نتوانستند جلوى آن را بگیرند، چون که حکومت، شیعى بود.(5)
از قرنها پیش “عاشورا” به عنوان تجلى روز درگیرى حق و باطل و روز فداکارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین بن علی(ع) در این روز، با یارانى اندک ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شکوهمند با سپاه سنگدل و بىدین حکومت ستم یزدى به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى و آزادگى و حریت مبدل ساخت. عاشورا گرچه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته که همه ساله دهه محرم و بویژه عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن علی(ع) مىگردد و همه، حتى غیر شعیه، در مقابل عظمت روح آن آزادمردان تعظیم مىکنند. عاشورا، نشان دهنده معناى “حسین منى و انا من حسین” بود که دین رسول خدا با خون سیدالشهدا آبیارى و احیا شد. به تعبیر امام خمینی(ره:) “عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود ...”(6) “اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که مىخواستند قلم سرخ بر وحى و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بتپرستى که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحى امید داشت اساس اسلام را برچیند و با صراحت و اعلام “لاخبر جاء و لا وحى نزل” بنیاد حکومت الهى را برکند، نمىدانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه مىآمد.”(7)
امام حسین(ع) که به دعوت اهل کوفه از مکه عازم این شهر بود تا به شیعیان انقلابى بپیوندد و رهبرى آنان را به عهده گیرد، پیش از رسیدن به کوفه، در کربلا به محاصره نیروهاى ابنزیاد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدى را بپذیرد، سپاه کوفه با او جنگیدند. حسین و یارانش روز عاشورا لب تشنه با رشادتى شگفت تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله نور، به اسارت نیروهاى ظلمت درآمده به کوفه برده شدند. هفتاد و دو تن یاران شهید او، بزرگترین حماسه بشرى را آفریدند و یاد خویش را در دل تاریخ و وجدان بشرهاى فضیلتخواه، ابدى ساختند.(8)
به تعبیر یکى از نویسندگان معاصر: “عاشورا، مائده بزرگ روح انسان است در تداوم اعصار، تجسم اعلاى وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار، صلابت شجاعت انسان است در تجلیگاه ایمان، طواف خون است در احرام فریاد، تجلى کعبه است در میقات خون، نقش بیدار گذرها و رهگذرهاست در کاروان دراز آهنگ زندگىها و عبورها، عاشورا، باز خوان تورات و انجیل و زبور است در معبد اقدام، ترتیل آیات قرآن است در الواح ابدیت، خون خداست جارى در رگهاى تنزیل، حنجره خونین کوه “حرا”ست در ستیغ ابلاغ، درگیرى دوباره محمد(ص) است با جاهلیت بنىامیه و شرک قریش، تجدید مطلع رجزهاى “بدر” است و “حنین”، انفجار نماز است در شهادت و انفجار شهادت است در نماز، تبلور شکوهزاد جاودانگى حق است در تباهستان نابود باطل، کشتار خونین حسینیههاست در معبر اقوام، فریاد گستر انسانهاى مظلوم است در همه تاریخ، دست نوازش انسانیت است بر سر بىپناهان، رواق سرخ حماسه است در تاریکستان سیاهى و بیداد، قلب تپنده دادخواهان است در محکمه بشریت، طنین بلند پیروزى است در گوش آبادىها، عطشى است دریا آفرین در اقیانوس حیات، “رسالتی” است بزرگ بر دوش “اسارتی” رهایى بخش، عاشورا آبروى نمازگزاران است و عزت مسلمانان، و سرانجام، عاشورا رکن کعبه است و پایه قبله و عماد امت و حیات قرآن و روح نماز و بقاى حج و صفاى صفا و مروه و جان مشعر و منا و عاشورا، هدیه اسلام است به بشریت و تاریخ ...”(9)
فرهنگ عاشورا
عاشورا در مقایسه با بسیارى از رخدادهاى دیگر، حجم کمى از وقایع را به خود اختصاص داده و آغاز و انجام آن، در برههاى کوتاه اتفاق افتاده است. اما یکى از حوادثى است که در طول تاریخ خویش، بیشترین توجه را به خود جلب کرده و علاوه بر نقش گسترده وتاثیر عمیق اجتماعى - تاریخى خود، به صورت فرهنگى ویژه با ساختارى منحصر به فرد در آمده است. افزون بر ثمرات و رویکردهاى اجتماعى - انسانى که همچنان استمرار دارد، فرجام عاشورا، شکل گرفتن فرهنگى نوین با ویژگىهاى خاص خود در میان جامعه گستردهاى بود که هویت اسلامىاش، آن را از دیگر تمدنها و فرهنگها جدا مىساخت. فرجام تاریخى و دستاردهاى ماندنى عاشورا، در طول دههها و سدههاى پس از خود، به جریانى هویت بخشید که امروز مىتوانیم از آن به عنوان “فرهنگ عاشورا” نام ببریم.
نگاهى گذرا به حجم گزارشها، تحلیلها و آثارى که در طى قرون گذشته و زمان معاصر بازگو کننده زوایاى مختلف این فرهنگ است، گویاى عظمت، جامعیت، عمق و اصالتى است که عاشورا توانسته است به این فرهنگ بدهد. بسیارى از مقولههاى کلان اجتماعى و انسانی، و حجم وسیعى از ریزترین مسائل انسانى را مىتوان در این فرهنگ شاهد بود و از آن الگو گرفت. آنچه در عاشورا رخ داد از نظر زمینهها، عناصر و عوامل شکلگیرى و انجام آن، در بسیارى موارد منحصر به فرد است و به همین بیان، فرهنگ شکل گرفته از آن نیز هویتى ویژه دارد. اما حوزه تاثیربخشى و حرکتآفرینى آن، بسى گسترده و مستمر است و این حقیقتى است که در ارزیابى عاشورا تا اینک، بیشترین توجه را به خود اختصاص داده است.
تاکنون فرهنگ عاشورا از زوایاى بسیارى مورد ارزیابى و کنکاش صاحبان اندیشه و تحقیق قرار گرفته است که بسى قابل تاسى و تقدیر است. طبعا عاشورا نیز مانند بسیارى مسائل و جریانات تاریخى - اجتماعى دیگر نتوانسته و نمىتواند به گونهاى هماهنگ و در یک راستا مورد داورى قرار گیرد. این واقعیت، افزون بر محدودیتهاى اسناد تاریخى - اجتماعى دیگر نتوانسته و نمىتواند به گونهاى هماهنگ و در یک راستا مورد داورى قرار گیرد. این واقعیت، افزون بر محدودیتهاى اسناد تاریخى که به گونهاى معمول، بسیارى زوایا را در ابهام و تردید باقى مىگذارد، ناشى از تفاوتهاى بسیار و گستردهاى است که در دیدگاههاى تحلیلگران وجود دارد. تفاوتهایى که با بسیار عمق و در حوزه مسائل بس اساسى و مهم است. بخش وسیعى از این تحلیلها و ارزیابىها حاصل اصول و پیشفرضهاى قطعیت یافتهاى است که ملاکهایى متقن در ارزیابى عاشورا تلقى شدهاند و این است که با وجود مواد و منابعى یکسان در برابر ارباب تحقیق و نظر، شاهد قضاوتهایى بس متفاوت و حتى متناقض مىباشیم. بخشى از پراکندگى موجود در آراء و تحلیلهایى که درباره عاشورا صورت گرفته، ناشى از قوت و ضعف اشراف بر منابع و مستندات است، اما بسیارى نیز معمول دیدگاههاى پراکنده ولى جزمى تحلیلگران، حتى در اصولىترین مسائل است که زیربناى ارزیابى و تحلیل آنان را متفاوت مىسازد.
براى مثال اگر عاشورا را به عنوان حرکتى ناخواسته و انفعالى تلقى نمودیم، طبعا تحلیلى که بر اجزا و در مجموع، بر کل آن مىگذاریم، به گونهاى بسیار متفاوت با این دیدگاه خواهد بود که این حرکت، حرکتى خودخواسته و برخاسته از موضعى هجومى و در تمام مراحل کاملا انتخابى بوده است. چنان که اگر با این تلقى به ارزیابى آن پرداختیم که نه تنها رهبرى این قیام بلکه حتى هیچ یک از انبیاء و ائمه(ع) نیز در صدد برپایى حکومت و تشکیلات سیاسى براى اداره مردم نبودهاند و به این تلقى معتقد شدیم، نتیجهاى که در بررسى قیام عاشورا به دست خواهیم داد، بسیار متفاوت بلکه متضاد با تحلیلى است که حرکت سیدالشهدا(ع) را در جهت برپایى حکومت عدل مىداند.
طبعا در انگیزهها و علل غایى تحلیل و بازگویى فرهنگ عاشورا نیز مىتوانیم شاهد این پراکندگى باشیم و این خود سخت در نقشى که عاشورا در جامعه ایفا مىکند، دخالت دارد.
در واقع، نقشآفرینى عاشورا منوط به نوع انگیزههایى است که تحلیل ما را سامان مىبخشد و شکل مىدهد، چرا که انگیزه تحلیل ما به نوع برداشت ما از دستاوردهایى که از این فرهنگ انتظار داریم، شکل مىدهد. همانگونه که چگونگى تحلیل و ارزیابى ما از آن تفسیر ما از یک جریانى که مىتواند به عنوان یک “الگو” و “اسوه” معرفى گردد را تحت تاثیر مىگیرد.
از عاشورا و فرهنگ برخاسته از آن، تاکنون در بسیارى زوایا به گونهاى مستقل، ارزیابى و تحلیل صورت گرفته است، ولى آنچه در این فرصت مىتواند به عنوان یک موضوع مفید و قابل پىگیرى مورد توجه قرار گیرد و در قالب یک بحث مستقل عمومى تاکنون مورد عنایت لازم قرار نگرفته است، طرح قیام عاشورا و موضع سیدالشهدا(ع) در فقه، به عنوان یک مستند فقهى مىباشد. پرداختن به تحلیلى فقهى درباره موضع قاطع آن حضرت(ع) و دیدگاههاى آن دسته از فقیهان که در مباحث اجتهادى خویش به این مهم پرداختهاند، مىتواند براى بسیارى از علاقهمندان به مباحث اجتماعی، فقهى تازگى داشته و راهگشا باشد.
اینکه در فقه از چه زاویهاى به حرکت امام(ع) نگریسته شده و فقه در چه قالبى مىتواند به ارزیابى این حرکت بپردازد و فقها در تحلیل خود کدام چارچوب را پذیرفته و براساس آن به ارزیابى نشستهاند، مىتواند به راحتى نوع نگرش آنان را به این حرکت تاریخى نشان دهد. سنجش این گفتهها با آنچه فقیه فرزانه، حضرت امام خمینی(ره) به عنوان دیدگاه روشن اجتهادى و فقهى خویش در این خصوص، ارائه کرده است، گویاى سطح بینشها و تفاوت در ملاکهاى ارزیابى فقهى عاشورا است. چنان که ملاک متقنى براى ارزیابى و سنجش تحلیل برخى کسان دیگر است که بیشتر و یا اساسا با صبغهاى تاریخى - اجتماعى به بررسى و کنکاش در این باره پرداختهاند و نه یک بررسى فقهی.
به هر روی، همان گونه که اشاره شد ارزیابى “عاشورا در فقه” را فتح بابى مىشماریم که تلاش بس بیشترى را در جهت ارزیابى و شرح جوانب مختلف آن مىطلبد و این برعهده فرصتهاى دیگر و اندیشههاى پربار است که به این مهم بپردازند. انشاءالله.
زنان در نهضت عاشورا
پیرامون زنان در حادثه کربلا در دو محور سخن مىتوان گفت: یکى آنکه آنان چند نفر و چه کسانى بودند، دیگر آنکه چه نقشى داشتند. زنانى که در کربلا حضور داشتند، برخى از اولاد علی(ع) بودند، و برخى جز آنان چه از بنى هاشم یا دیگران زینب، امکلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و امهانی، از اولاد(ع) بودند، فاطمه و سکینه، دختران سیدالشهدا(ع) بودند، رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص امام حسین(ع) و مادر وهب بن عبدالله نیز از زنان حاضر در کربلا بودند.(10) 5 نفر زن که از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از : کنیز مسلم بن عوسجه، اموهب زن عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی، مادر عمر بن جناده، زینب کبری(ع.) زنى که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود، بانوى نمیریه قاسطیه، زن عبدالله بن عمیر کلبى که بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت کرد و همانجا با عمود غلام شمر که بر سرش فرود آورد، کشته شد.
در عاشورا دو زن به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:
یکى مادر عبدالله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روى کرد و امام او را برگرداند. دیگرى مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش شمشیرى گرفت و با رجزخانى به میدان رفت، که امام حسین(ع) او را به خیمهها برگرداند.(11) دلهم، دختر عمر (همسر زهیر بن قین) نیز در کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینى پیوست: زهیر بیشتر تحت تاثیر سخنان همسرش حسینى شد و به امام پیوست. رباب، دختر امرءالقیس کلبی، همسر امام حسین(ع) نیز در کربلا حضور داشت، مادر سکینه و عبدالله زنى از قبیله بکر بن وائل نیز حضور داشت، که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولى هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمههاى اهلبیت، شمشیرى برداشت و رو به خیمهها آمد و آل بکر بن و ائل را به یارى طلبید.
زینب کبرى و امکلثوم، دختران امیرالمومنین(ع) همچنین فاطمه دختر امام حسین(ع) نیز جزو اسیران بودند و در کوفه و ... سخنرانیهاى افشاگر داشتند. (توضیح بیشتر پیرامون این زنان را تحت عنوان نام هریک در این مجموعه مطالعه کنید.) مجموعه این بانوان، همراه با کودکان خردسال، کاروانهاى اسراى اهلبیت را تشکیل مىدادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمهها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهى و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.
اما درباره حضور این زنان در حادثه عاشورا بیشتر به محور “پیامرسانی” باید اشاره کرد (آن گونه که در بحث “اسارت” گذشت.) البته جهات دیگرى نیز وجود داشت که فهرستوار به آنها اشاره مىشود که هرکدام مىتواند به عنوان “درس” مورد توجه باشد:
مشارکت زنان در جهاد: شرکت در جبهه پیکار و همدلى با نهضت مردانه امام حسین و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوههاى این حضور است. چه همکارى طوعه در کوفه با نهضت مسلم، چه همراهى همسران برخى از شهداى کربلا، چه حتى اعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه کوفه به جنایتهاى شوهرانشان مثل زن خولی.
آموزش صبر: روحیه مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در کربلا درس دیگر نهضت بود. اوج این صبورى و پایدارى در رفتار و روحیات زینب کبری(ع) جلوهگر بود.
پیامرسانی: افشاگرىهاى زنان و دختران کاروان کربلا چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت به مدینه پاسدارى از خون شهدا بود. سخنان بانوان، هم به صورت خطبه جلوه داشت، هم گفتگوهاى پراکنده به تناسب زمان و مکان.
روحیه بخشى در بسیارى از جنگها حضور تشویقآمیز زنان در جبهه، به رزمندگان روحیه مىبخشید در کربلا نیز مادران و همسران بعضى از شهدا این نقش را داشتند.
پرستاری: رسیدگى به بیماران و مداواى مجروحان از نقشهاى دیگر زنان در جبههها، از جمله در عاشورا است .نقش پرستارى و مراقبت حضرت زینب از امام سجاد(ع) یکى از این نمونههاست.(12)
مدیریت: بروز صحنههاى دشوار و بحرانی، استعدادهاى افراد را شکوفا مىسازد.
نقش حضرت زینب در نهضت عاشورا و سرپرستى کاروان اسرا، درس “مدیریت در شرایط بحران” را مىآموزد. وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدامى خنثى کننده نتایج عاشورا را از سوى دشمن، مقابله نمود و نقشههاى دشمن را خنثى ساخت.
حفظ ارزشها درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهاى دینى و اعتراض به هتک حرمت خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده است. زنان اهلبیت، با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمههایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراض کنان، بر حفظ عفاف تاکید مىورزیدند. امکلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمىکنید براى تماشاى اهلبیت پیامبر جمع شدهاید؟وقتى هم در کوفه در خانهاى بازداشت بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند.
در سخنرانى خود در کاخ یزید نیز بر این گونه گرداندن بانوان شهر به شهر، اعتراض کرد: “امن العدل یا بن الطلقاء تخدیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایاقد تکت ستورهن و ابدیت وجوههن یحدو بهن الاعداء من بلد الى بلد و یستشر فهن اهل المناهل و المعاقل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید ...”(13) و نمونههاى دیگرى از سخنان و کارها که همه درس آموز عفت و دفاع از ارزشهاست.