برچسب ها
کد خبر: ۳۰۰۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۳

کد خبر: ۲۹۶۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲

مقدمه: پويايي روابط بين‌الملل از فضاي پيچيدۀ ناشي از رقابت‌هاي جهاني، فشردگي تحولات و رويدادها با توجه به ابعاد زماني و مكاني، تحت‌الشعاع قرار گرفتن مفاهيم سنتي در اثر مداخلات گسترده و بي‌سابقه قدرت‌هاي سلطه‌گر و دگرگوني و بازنگري در زمين سياسي (ژئوپلتيك) خليج فارس از ويژگي‌هاي اين منطقه در سال‌هاي پاياني قرن بيستم و سال‌هاي اوليه ورود به قرن بيست و يكم بوده است. شتاب تغييرات و تحولات سياست جهاني در خليج فارس به گونه‌اي است كه نظريه‌پردازان، سياستمداران و كارشناسان امور اين منطقه، همواره تحت تأثير فضاي سيال و در حال گذار منطقه قرار دارند. خليج فارس گرچه به صورت زيرمجموعه‌اي، متأثر از نظام بين‌الملل است، با اين حال در ميان، يا در زير همه اين تحولات، دگرگوني‌ها و تلاطم‌ها، اين منطقه به ظاهر در تاريخ ابدي خود همچنان گام برمي‌دارد و در ساختار ويژه آن هنوز هيچ چيز به تمامي شكل نگرفته است. رويدادهاي جديد در خليج فارس به سرعت تحولات گذشته را به فراموشي و به دست تاريخ مي‌سپارند و خود پس از چندي كهنه و تحت‌الشعاع واقعه جديدي مي‌شوند. انقلاب‌ها، كودتاها، شورش‌ها و جنگ‌ها به صورت پياپي سيماي اين منطقه را شكل جديدي مي‌دهند. رويدادهاي گذشته، هميشه ردپاي خود را در آينده خليج فارس به جاي مي‌گذارد. آينده اين منطقه نسبت به گذشته شناسايي و تعريف مي‌شود، به شكل تداوم، يا تعارض يا به شكل وضعيتي جديد. در اين رهگذر بازي قدرت و اعمال اقتدار ديگر در درون مرزهاي ملي تعريف و تبيين نشده و تمايز ميان بازيگران دولتي و غير دولتي تناسب چنداني ندارد. اين وضعيت نوين مفاهيم سنتي نظام بين‌الملل را درمي‌نوردد و در آن مرز سياست داخلي، خارجي، محلي و جهاني از نوعي ارتباط نزديك برخوردار گشته و در همين مرز است كه سياست جهاني و كانون‌هاي بحراني‌اش نظير عراق شكل مي‌گيرند. مي‌توان گفت كه نظام بين‌الملل نوين، متفاوت از نظام كهن در خليج فارس در حال شكل‌گيري است. تاروپود نظام سنتي به اندازه‌اي كهنه و فرسوده شده است كه صداي فروريختن آن براي تحليل‌گران امور بين‌المللي قابل تشخيص است. مفاهيم حاكميت، ‌مرز، قلمرو، دولت (با ابعاد قديمي)... در شرف دگرگوني هستند، و تلاش‌هاي سياست‌مداران و دولتمردان جهت تثبيت و يا احياي آن موجب فرسايش بيشتر و اغلب نتيجه‌گيري عكس مي‌شود. به طور كلي تحليل و پرداختن به نظام بين‌الملل معاصر در خليج فارس، مستلزم ارزيابي جامعي از گستره و ژرفاي ايده‌ها، موضوعات، رخدادها و چشم‌اندازهايي است كه تاكنون در مورد اين منطقه بي‌سابقه بوده و با همه نقايص و ابهاماتي كه مي‌تواند دربرداشته باشد بيانگر جهان معاصر است. خليج فارس در ارتباط با نظام بين‌الملل معاصر مي‌تواند توصيف‌كننده تضادها و تناقض نماهاي مناسبات بين‌المللي باشد كه در آن براي اولين بار جهان را به يك نظام جهاني مبدل ساخته كه بخش‌هاي متفاوت آن بر يكديگر به طور نامتعادل اثر مي‌گذارند و اثر مي‌پذيرند. همچنين اين اتفاق نظر را به ذهن متبادر مي‌سازد كه نظام بين‌المللي معاصر يك فرايند كلان است كه فرايندهاي فرعي در آن به نوبه خود مي‌توانند وضعيت جديدي را در جهان به وجود آورند.
کد خبر: ۲۸۶۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۱

الف) مقدمه: تكامل يكي از ويژگي‌هاي ذاتي پديده‌هاي اجتماعي است. تكامل اگر مبتني بر طراحي خاص باشد، در اين صورت بسياري از نكات مبهم آينده را مي‌توان از قبل پيش‌بيني كرد. در واقع، مي‌توان نظام بين‌المللي را نيز با توجه به نظريه سيستم‌ها و مهندسي اجتماعي مورد تجزيه و تحليل قرار داد. رژيم‌هاي بين‌المللي سلاح‌هاي كشتار جمعي جزئي از عناصر تشكيل‌دهنده نظام بين‌المللي هستند كه در قالب قراردادهاي مربوطه رشد و نمو پيدا كرده‌اند. به طور كلي در طول قرن بيستم قواعد مربوط به محدودسازي و منع سلاح‌هاي كشتار جمعي به مثابه بخشي از كاركرد واحدهاي نظام‌ بين‌المللي رشد قابل ملاحظه‌اي كرده‌اند. با اين وجود، روند طراحي و تكامل اين قواعد در اين نظام حقوق بين‌المللي و نحوه تعامل بين آنها به روشي مورد بررسي قرار نگرفته است و از اين نظر خلا ادبيات موجود بررسي بيشتر اين مساله را ضروري مي‌نمايد. در اين مقاله ابتدا راه‌ها و شيوه‌هاي تكامل قواعد مربوط به رژيم‌هاي بين‌المللي سلاح‌هاي كشتار جمعي را مطالعه كرده و سپس روند لازم‌الاجرا شدن قواعد مزبور را مورد بحث قرار مي‌دهيم. مشكل تفسير و اجرا در قراردادهاي خلع سلاح‌ و كنترل تسليحات كه از يك سو به رشد و تقويت قواعد مزبور كمك زيادي كرده و از سوي ديگر با عدم توافق ميان كشورها به عنوان يك مانع ظاهر شده‌اند موضوع ديگر مقاله حاضر خواهد بود و در نهايت به منبع مهم ديگري در حقوق بين‌الملل يعني نقش عرف در تدوين و توسعه اين قراردادها مي‌پردازيم.
کد خبر: ۲۸۵۹۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۲

مقدمه: تئوري‌هاي روابط بين‌الملل از اواخر دهه 1940 و اوايل دهه 1950 با تحول چشم‌گيري روبرو گشتند و نظريه‌پردازان به جاي تئوري "ستيز تمدن‌ها" از نظريه‌هاي همگرايي بهره جستند. به طور كلي همگرايي را در دو منظر اقتصادي و سياسي - اجتماعي مي‌توان جستجو كرد. از منظر اقتصادي، تئوري همگرايي به يك سلسله سياست‌هايي اطلاق مي‌گردد كه محدوديت‌هاي تجاري و موانع و تبعيضات به وجود آمده بر سر راه روابط اقتصاد بين‌الملل را حذف و يا به حداقل ممكن تقليل دهد. هدف از همگرايي اقتصادي، گسترش توليد جهاني و بالطبع آن تخصص در توليد داخلي، كسب درآمدهاي ارزي، كاهش هزينه‌هاي توليد در سطح منطقه، افزايش تجارت، صرفه‌جويي در منابع كمياب داخلي، توزيع بهينه درآمد، افزايش كارايي در توليد و تجارت، افزايش سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي و استفاده از مزيت‌هاي نسبي مي‌باشد. به طور كلي همگرايي اقتصادي به دنبال آزادسازي تجاري است و در نهايت ايده "جهاني شدن اقتصاد" را در سر مي‌پروراند. مانيفست همگرايي اقتصادي ادعا مي‌نمايد كه در فرايند همگرايي در سطح منطقه، بي‌ثباتي ناشي از تغييرات دوره‌اي متناوب در سياست‌هاي بازرگاني كشورها به حداقل ممكن كاهش مي‌يابد بنابراين، در حالي كه كشورها با برخورداري از "مقياس اقتصادي"، "رقابت" و عبور از "ديوار تعرفه‌اي" مي‌توانند با بازارهاي وسيع‌تر و با جاذبه‌تري روبرو گردند، استفاده از منابع و پس‌اندازهاي خارجي تسهيل مي‌گردد و جريان سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي در سطح منطقه هموار خواهد شد. در همگرايي اقتصادي، كشورها بدون در نظر گرفتن اصول، شرايط و منافع نظام اقتصادي بين‌الملل نمي‌توانند به دلخواه از سياست‌هاي اقتصادي ناهمگون استفاده نمايند. هماهنگي با سياست‌هاي اقتصاد بين‌الملل و حركت در جهت قرار گرفتن در تعادل جهاني از الزامات سياست‌هاي همگرايي است و در اين راستا سازمان‌هاي اقتصادي و سياسي بين‌المللي به طور مؤثر بر سياست‌هاي داخلي كشورها تأثيرگذار خواهند بود، ضمن آنكه مي‌توانند به مثابه يكي از ابزارهاي سياست‌ خارجي اين كشورها در فضاي بين‌المللي ايفاي نقش نمايند. به اين ترتيب يك اثر متقابل در روابط بين‌المللي و سياست‌هاي داخلي كشورها به وجود مي‌آيد.
کد خبر: ۲۸۵۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۰

مقدمه: هم‌پاي شكل‌گيري سؤال‌هاي متعددي در ذهن بشر درباره علت و چرايي وجود جنگ انديشه‌ها و روش‌هايي براي جلوگيري از جنگ و يا در صورت وقوع آن چگونگي خاموش ساختن شعله آن و برقراري صلح ذهن كنجكاو آدمي را به خود مشغول داشته است. يكي از روش‌هايي كه در تاريخ اجتماعي بشر براي جلوگيري از جنگ و خاموش ساختن شعله‌هاي آن مورد توجه بوده است ميانجي‌گري است كه به عنوان روشي براي حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات در چارچوب حقوق داخلي در طي قرون متمادي تكامل يافته است و به موازات تحولات در روابط بين‌الملل و شكل‌گيري حقوق بين‌الملل به عنوان يك آئين مؤثر در حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات بين‌المللي شناخته شده است. ميانجي‌گري در تقسيم‌بندي روش‌هاي موجود براي حل و فصل اختلافات بين‌المللي در گروه آئين‌هاي اختياري حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات(1) قرار مي‌گيرد. در اين روش طرفين منازعه در قبول يا در پيشنهاد حل اختلاف خودمختار هستند و اين حق هم براي طرفين منازعه و هم براي طرف ميانجي‌گر وجود دارد تا بنا به مصالح و صلاح‌ديد خود نسبت به رد يا قبول طرح ميانجي‌گري تصميم‌گيري نمايد. توجه به اصل و مباني ميانجي‌گري براي حل و فصل اختلافات بين‌المللي به موازات تحولات در روابط بين‌الملل، رشد و تكامل يافته و امروزه به عنوان روشي مؤثر در حل و فصل اختلافات بين‌المللي شناخته مي‌شود. يكي از پديده‌هاي نسبتا جديد در عرصه روابط بين‌الملل استفاده از روش‌هاي ميانجي‌گري در حل و فصل اختلافات و منازعات داخلي است. هنگامي كه براي حل و فصل اختلافات دو بازيگر بين‌المللي (معمولا دو كشور) پيشنهاد ميانجي‌گري مي‌شود طرفين منازعه بنا به مصالح خود در رد يا قبول پيشنهاد ميانجي‌گري اتخاذ تصميم مي‌نمايند اما هنگامي كه در يك منازعه داخلي پيشنهاد ميانجي‌گري مي‌شود اولين موضوعي كه مطرح مي‌شود مسأله حاكميت دولت‌هاست. معمولا در يك منازعه داخلي يكي از طرفين منازعه دولت (حكومت) است كه حاكميت را از آن خود دانسته و پيشنهاد ميانجي‌گري را با اصل حاكميت دولت‌ها در تعارض مي‌بيند و به همين دليل پيشنهاد ميانجي‌گري را نوعي مداخله در امور داخلي خود كه معتقد است حوزه صلاحيت‌تامه اوست مي‌بيند و فقط زماني به پيشنهاد ميانجي‌گري پاسخ مثبت مي‌دهد كه مجبور باشد و اين اجبار با اصل اختياري بودن ميانجي‌گري متعارض است و به عبارت ديگر ميانجي‌گري بين‌المللي در منازعات داخلي يك نوع مداخله بين‌المللي است. توجه جامعه جهاني به مسائلي چون حقوق بشر و رابطه مستقيم حفظ و رعايت حقوق بشر در داخل كشورها با نوع سياست خارجي آن كشور در عرصه بين‌المللي باعث شده است تا امروز ديگر تحولات داخلي كشورها يك مسأله داخلي صرف تلقي نشده و حكومت‌ها مجبور شده‌اند تا نسبت به حساسيت‌هاي جامعه جهاني درباره حقوق بشر، حقوق اقليت‌ها، محيط زيست و ديگر موضوعاتي كه قبلا جزو موضوعات داخلي كشورها تصور مي‌شد بي‌تفاوت نباشند. البته مسلم است كه حساسيت و توجه جامعه جهاني به مسائل حقوق بشر، حقوق اقليت‌ها و محيط زيست تابعي از ملاحظات سياسي و منافع استراتژيكي قدرت‌هاي بزرگ نسبت به ديگر كشورهاست و دليل اين حرف آن است كه قتل‌عام انسان‌ها در رواندا به جهت آن كه منافع استراتژيكي قدرتي را تهديد نمي‌سازد در دستور كار مداخله بشردوستانه قرار نمي‌گيرد و از آنچه در چچن مي‌گذرد به دليل ملاحظه قدرت روسيه آگاهانه غفلت مي‌شود و ريشه اصلي بحران فلسطين كه اشغال سرزمين فلسطينيان توسط صهيونيست‌هاست مغفول مي‌ماند. قبول اين واقعيت كه سوءاستفاده از معيارهاي انساني يكي از ابزارهاي پيشبرد سياست‌هاي استعماري قدرت‌هاي بزرگ است دليل آن نمي‌شود كه اصل توجه جامعه جهاني را به ضرورت رعايت اصول انساني و معيارهاي حقوق بشري در مناسبات داخلي كشورها و پيشرفت و تحولات آن را ناديده بگيريم. واقعيت آن است كه امروز به دلايل بسياري صلاحيت‌ تامه حكومت‌ها درباره چگونگي رفتار در داخل كشورها مورد چالش سختي قرار گرفته و اينگونه نيست كه حكومت‌ها بتوانند با تكيه بر اصل استقلال و حاكميت خود هر سياستي را كه بخواهند در امور داخلي خود پيش ببرند. يكي از مسائلي كه امروزه مورد توجه جامعه جهاني قرار گرفته است موضوع منازعات داخلي كشورها و يافتن راه‌حل مسالمت‌آميز براي اختلافات داخلي است و استفاده از روش ميانجي‌گري بين‌المللي در منازعات داخلي از جمله مهم‌ترين روش‌هاي مورد توجه جامعه جهاني است. در اين مقاله تلاش شده است تا ضمن بحث درباره چيستي و چرايي منازعات داخلي ابعاد مختلف ميانجي‌گري بين‌المللي در منازعات داخلي مورد بحث و بررسي قرار گرفته و در نهايت راه‌هاي چگونگي موفقيت ميانجي‌گري بين‌المللي معرفي گردد.
کد خبر: ۲۸۵۲۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۷

کد خبر: ۲۸۵۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۷

مقدمه:‌ تنظيم و تدوين سياست خارجي از جمله مسئوليت‌هاي يك دولت است كه در ضمن آن يكي از مناقشه‌انگيزترين حوزه‌هاي سياست‌گذاري نيز مي‌باشد. سياست خارجي همه كشورها با محيط در تعامل است. اهداف، توانايي‌ها، استراتژي‌ها، ابزارها، فنون، تاكتيك‌ها، سبك و دستگاه سياست خارجي، همچنين تصميمات و اقدامات و پي‌آمدهاي سياست خارجي همگي در اين تعامل نقش دارند. به عبارت ديگر سياست خارجي را مي‌توان نوعي پويش رفتار خارجي هر واحد سياسي دانست كه حاصل تعامل ميان متغيرهاي داخلي و بين‌المللي مي‌باشد. در اين راستا نظريه‌پردازي در باب سياست خارجي و روند ايجاد آن وسيله‌اي است براي منظم ساختن پديدارهاي ملي و بين‌المللي به گونه‌اي كه تشخيص علت و معلول‌هاي احتمالي و تبيين، توصيف و پيش‌بيني اين پديدارها ميسر گردد.(1) انتخابات رياست جمهوري در خردادماه 1376 مرحله جديدي را در سياست داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران پديد آورد. نظرات آقاي خاتمي در مورد سياست خارجي براي رفع تنش با جهان خارج و اصلاحات در داخل با استقبال بي‌نظيري از طرف مردم و جهانيان روبه‌رو شد. طرح مسأله تنش‌زدايي همراه با گفتگوي تمدن‌ها يكي از مفاهيم با اهميت در تبيين سياست خارجي ايران در اين دوره مي‌باشد. مسأله‌اي كه در اين نوشتار بيشتر بر آن تأكيد مي‌شود تأثير گفتگوي تمدن‌ها بر سياست خارجي ايران است كه براساس همين موضوع اين سؤال مطرح مي‌شود كه آيا با توجه به الگوهاي مطرح در سياست خارجي گفتگوي تمدن‌ها در سياست خارجي ايران كارآمد بوده است؟
کد خبر: ۲۸۴۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۵