صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۵۱۰۰
برای داعش کارت دعوت نفرستید!
 
حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

آقای هاشمی رفسنجانی در اظهارنظر تازه‌ای که از هاشمی اوایل انقلاب دور از انتظار و از رفسنجانی بعد از سال 88 بعید نبوده و نیست گفته است؛ «اگر می‌بینید آلمان و ژاپن این روزها محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند... نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را می‌بردند و از این رو با این اقدام پول‌هایشان آزاد شد و به دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش‌بنیان برای خود درست کردند، لذا دیگر آسیب‌پذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معلمان باید وارد این فضا شوند، مطمئنم  دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند»!

آقای هاشمی، پیش از این هم اظهارات مشابهی داشته است و چندماه قبل در توئیت خود نوشته بود «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست، نه‌موشک‌ها»!

درباره اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی که -چه بداند و بخواهد و چه نداند و نخواهد - دعوت از آمریکا و سایر دشمنان تابلودار جمهوری اسلامی ایران برای حمله به کشورمان است، گفتنی‌هایی هست؛

1- ابتداء باید گفت برخلاف آنچه آقای هاشمی رفسنجانی مطرح کرده‌اند، ژاپن و آلمان به ترتیب با 41 میلیارد دلار و 36/7 میلیارد دلار هزینه نظامی سالانه در ردیف‌های هشتم و نهم کشورهایی قرار گرفته‌اند که بیشترین هزینه نظامی سالانه را دارند.
 
در این فهرست آمریکا، چین، عربستان، روسیه، انگلیس، هند و فرانسه، رتبه‌های اول تا هفتم را به خود اختصاص داده‌اند. بنابراین اطلاعات ارائه شده از سوی ایشان درباره ژاپن و آلمان، غیرواقعی و بی‌اساس است و هزینه نظامی سالانه این دو کشور از بسیاری کشورهای اروپایی دیگر نظیر، ایتالیا و اتریش و... نیز بیشتر است.

2- محروم بودن ژاپن و آلمان از داشتن نیروی نظامی و ارتش مستقل به میل و اراده خود نبوده است بلکه بعد از جنگ‌جهانی دوم و شکست «دولت‌های‌محور» شامل ژاپن، آلمان و ایتالیا از متفقین، این دو کشور بالاجبار از داشتن نیروی نظامی و ارتش مستقل محروم شدند و تأمین امنیت خارجی آنها را متفقین برعهده گرفتند و این در حالی بود که ژاپن و آلمان به دو کشور تحت سلطه کامل بلوک غرب و مخصوصا آمریکا درآمدند که این سلطه از آن هنگام تاکنون ادامه دارد.
 
بنابراین بسیار طبیعی است که کشورهای  تحت سلطه کامل و گوش به فرمان آمریکا، با هیچگونه تهدیدی از جانب آمریکا و متحدانش روبرو نباشند، که نیستند. آیا جناب هاشمی برای جمهوری اسلامی ایران نسخه سلطه‌پذیری و تن دادن به قیمومیت آمریکا و متحدانش را می‌پیچد؟ آقای رفسنجانی به خوبی می‌دانند که نسخه ایشان بازگشت به دوران اختناق، فقر، عقب‌افتادگی و فلاکت دوران طاغوت و تبدیل شدن به نوکر حلقه به گوش آمریکاست!

3- آقای هاشمی درباره پیشرفت‌های علمی آلمان و ژاپن هم، اطلاعات غیرواقعی و آدرس غلط داده‌اند، پیشرفت‌های این دو کشور به گواهی شواهد و نشانه‌های غیرقابل تردید ناشی از کار و تلاش بی‌وقفه، برنامه‌ریزی و مدیریت دقیق و مقابله با فساد بوده است، وگرنه چرا این پیشرفت‌ها در بسیاری از کشورهای دیگر که تحت سلطه آمریکا هستند دیده نمی‌شود؟ در آلمان فلان وزیر کابینه فقط به این علت که در یک سفر داخلی - و نه خارجی - همسر خود را نیز به هزینه دولت با خود برده است، از کار برکنار می‌شود ولی اینجا همفکران آقای هاشمی از فلان غارتگر بیت‌المال با عنوان ذخیره نظام! یاد می‌کنند.
 
در نروژ عضو رشوه‌دهنده شرکت نفتی استات اویل به طرف ایرانی، محاکمه و مجازات می‌شود ولی طرف ایرانی که میلیون‌ها دلار رشوه گرفته و دهها برابر آن به کشور خسارت زده است، در نقش رابین هود ظاهر می‌شود در آلمان  و ژاپن بر اصل  ما می‌توانیم تکیه می‌شود ولی عضو کابینه دولت یازدهم، توان تولیدی کشور را در حد آبگوشت بزباش و قرمه‌سبزی می‌داند و آن دیگری، معتقد است باید از خارج مدیر وارد کنیم و...!

4- چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از جریانات سیاسی که بعدها پرده نفاق را کنار زده و آشکارا به صف دشمنان پیوستند، شعار «انحلال ارتش»  را سر دادند و روی آن اصرار فراوانی داشتند، تا آنجا که برخی از اعضای دولت موقت پیشنهاد می‌کردند جنگنده‌های «اف-14» را که پیش از این خریداری کرده بودیم به آمریکا پس بدهیم و... اصرار این جریانات با مخالفت شدید حضرت امام(ره) و یاران انقلاب روبرو شد و مدتی بعد که ارتش بعثی عراق با حمایت آشکار آمریکا به ایران حمله کرد، معلوم شد که آبشخور واقعی آن شعارها و آن اصرارها کجاست؟!  و یا مدتی قبل از شبیخون ناکام آمریکا که در طبس زمین‌گیر شد، ضدهوایی‌های اطراف پایگاه نظامی منظریه قم را جمع‌آوری کردند.
 
بهانه این بود که هزینه فراوان دارد بی‌آن که نیازی به آنها باشد!  اما بعد از چند روز معلوم می‌شود که قرار بود آمریکایی‌ها بعد از حمله به لانه جاسوسی و آزادی جاسوسان، آنها را ابتداء به پایگاه منظریه قم ببرند و سپس از آنجا به سوی مقصدی بیرون از مرزهای ایران منتقل کنند.

اکنون باید پرسید  در حالی که آمریکا  و متحدانش بی‌وقفه ایران اسلامی را به حمله نظامی تهدید می‌کنند و به اعتراف خود، تروریست‌های داعش را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران پدید آورده‌اند و از حضور نظامی و مستشاری مقتدرانه ایران در منطقه جیغ بنفش می‌کشند و... اصرار چندباره و مکرر آقای هاشمی رفسنجانی برای حذف برنامه موشکی ایران و محروم کردن کشور از نیروی نظامی با چه انگیزه‌ای صورت می‌پذیرد؟!  اصرار آقای رفسنجانی اگر فقط یک‌بار بود - اگر چه باز هم نیاز به توضیح ایشان داشت، چرا که دعوت آشکار دشمن به حمله نظامی است- ولی می‌توانستیم با اغماض و احتمال «خطا» از کنار آن، عبور کنیم، ولی «خطا» وقتی تکرار می‌شود، نشانه «خط»  است و از آنجا که پای جان و مال و ناموس مردم و استقلال و موجودیت کشور در میان است، باید به ملت توضیح بدهند که در پس اصرار ایشان چه ماجرای ناگفته‌ای هست و این توضیح از آن جهت ضروری است که اظهارات آقای رفسنجانی با هیچ منطق و معیار عقلی و شرعی نه فقط همخوانی ندارد، بلکه در تضاد و تقابل با عقل و شرع نیز هست.

5- باید از آقای هاشمی پرسید آیا بر این باور است که دشمنی و کینه‌توزی آمریکا و متحدانش علیه جمهوری اسلامی ایران، پایان یافته است؟! پاسخ این پرسش به یقین منفی است و این کینه‌توزی و دشمنی نه فقط نسبت به سال‌های آغازین انقلاب کاهش نیافته بلکه همه روزه بر میزان و شتاب آن نیز افزوده شده است تا آنجا که امروزه علاوه بر آمریکا، سایر متحدان غربی و حکومت‌های ریز و درشت منطقه‌ای تحت امر آمریکا هم آشکارا علیه ایران اسلامی به میدان آمده‌اند. حتی آل‌سعود فکسنی، زبان به رجزخوانی گشوده است.
 
آمریکا پنهان نمی‌کند که تروریست‌های تکفیری را با هدف نهایی ناامن کردن جمهوری اسلامی ایران پدید آورده و به میدان فرستاده است و دهها نمونه دیگر از این دست که فهرست آن نیز به درازا می‌کشد. آیا جناب هاشمی از این واقعیت محسوس و ملموس بی‌خبر است؟! بدیهی است که نمی‌تواند بی‌خبر باشد! بنابراین پرسش بعدی آن است که با چه انگیزه‌ای در پی خلع‌ سلاح جمهوری اسلامی ایران است؟!

6- تصور کنید - فقط تصور کنید - که ایران اسلامی از نیروهای مسلح و کارآمد - نظیر آنچه امروز دارد - برخوردار نباشد و از موشک‌های بالستیک خود نیز به فرمایش حضرت هاشمی دست کشیده باشد!  آیا در اینصورت نه فقط آمریکا، بلکه برخی از کشورهای فکسنی و کوچک منطقه که از انقلاب اسلامی دل خونی دارند، برای حمله به کشورمان کمترین تردیدی خواهند کرد؟ و آیا داعش که مدتهاست آرزوی ورود به ایران و انجام جنایاتی شبیه آنچه در عراق و سوریه مرتکب شده است را در سر می‌پروراند، حتی یک لحظه را برای ارتکاب آن جنایات هولناک از دست خواهد داد؟ اگر پاسخ این سوال منفی است و ایران در صورت خلع سلاح به یک لقمه راحت برای بلعیدن از سوی دشمنان ریز و درشت تبدیل خواهد شد -که خواهد شد- آیا می‌توان کمترین تردیدی داشت که اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی ارسال کارت دعوت برای تروریست‌های داعش است؟!

7- در کلام خداوند تبارک و تعالی آمده است؛ «ودّ الذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و أمتعتکم فیمیلون علیکم میلة واحدة... کافران بسیار دوست دارند که شما از اسلحه و متاع خود غفلت کنید تا ناگهان بر شما حمله آورند و...» (102 نساء) آقای هاشمی رفسنجانی یک روحانی و عالم دینی است و بعید است که با این هشدار خدای حکیم بیگانه باشد.

و یا در سوره مبارکه انفال (آیه 60) می‌فرماید؛«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم... هر چه توان در قدرت دارید برای مقابله با آنها- دشمنان - آماده کنید و نیز اسب‌های ورزیده برای میدان نبرد، تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید».

در این آیه شریفه که زینت‌بخش آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، با صراحت بر افزایش توان رزمی تاکید شده و از ترساندن دشمن به عنوان یکی از اهداف این افزایش نیروی رزمی یاد شده است. باز هم سؤال این است که آیا جناب هاشمی از این دستور اکید الهی بی‌خبر است؟! بدیهی است که نه!...

8- و بالاخره آقای هاشمی در اظهارات اخیر خود به نکته درخور تأمل و سؤال‌برانگیز دیگری نیز اشاره کرده است. آنجا که بعد از پیشنهاد حذف نیروهای نظامی کشور، می‌گوید «این راه در ایران باز شده است» و تاکید می‌کند که «مطمئنم دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند»!  که با توجه به برخی اقدامات اخیر دولت، نظیر پذیرش FATF  که تضعیف قطعی اقتدار نظام از جمله پی‌آمدهای آن است - و در گزارش مبسوط کیهان دیروز به آن اشاره شده است - نمی‌توان و نباید از کنار این اظهارات به آسانی عبور کرد و آبشخور احتمالی آن را نادیده گرفت.
 
 
 «جامعه خانواده محور» چشم انداز جامعه ایرانی
 
سید صادق غفوریان در خراسان نوشت:

شرایط جدید زندگی های امروزی،  مسائل  اقتصادی و معیشتی، افزایش ارتباطات، وفور ابزار رسانه ای و شبکه های اجتماعی و ماهواره ای که «تاثیرپذیری» فرهنگی را نسبت به دوران گذشته مهیاتر کرده، به نوعی اولین تیر آسیب شان به سوی نهاد خانواده است و اگر نخواهیم «خودسانسوری» کنیم این عنصر مهم جامعه ایرانی را دچار چالش های جدی کرده است. برای مثال در یکی از آمارهایی که ماه گذشته منتشر شد «17 درصد طلاق ها در تهران و کلان شهرها مرتبط با شبکه های مجازی بوده است.» (خبرگزاری تسنیم 95.5.27)

به طور قطع سویه این آمار ما را متوجه شرایط جدیدی از «آسیب های در معرض خانواده» قرار می دهد و ضرورت یک «باور و عمل جدید» را می طلبد که اینک  با ابلاغ سیاست های کلی «خانواده» از سوی رهبر معظم انقلاب پیش روی جامعه قرار گرفته و انتظار می رود تمامی نهادهای مسئول ،این شرایط جدید را بیش از گذشته درک و فهم کنند.

  روز گذشته رهبر انقلاب در اجرای بند یک اصل 110 قانون اساسی، سیاست های کلی «خانواده» را به روسای  قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص نظام ابلاغ کردند؛ سیاست هایی 16گانه که در شرایط حساس اجتماعی کنونی و انبوه آسیب هایی که هر لحظه متوجه این «واحد بنیادی و سنگ بنای جامعه» است، مسئولیت قوا و نهادهای تصمیم ساز در عرصه خانواده را سنگین و دشوارتر از گذشته کرده است.

خانواده -جامعه

1-در بررسی و مداقه بندهای این ابلاغیه، دست کم 10 بند به حوزه «خانواده – جامعه» اشاره مستقیم دارد ؛ رهبر معظم انقلاب در ایده ای کلان نگر، نگاهشان از درون خانواده را به عرصه ای فراتر دوخته اند و تاکید کرده اند که اساسا چارچوب جامعه اسلامی می بایست برمدار و محور «خانواده» بنا شود؛ بند یک : «ایجاد جامعه خانواده محور  و تقویت و تحکیم خانواده و کارکردهای اصلی آن برپایه الگوی اسلامی خانواده به عنوان مرکز نشو و نما و تربیت اسلامی فرزند و کانون آرامش بخش.» به طور مشخص می توان گفت که  اشاره ایشان به «ایجاد نهضت فراگیر ملی ترویج و تسهیل ازدواج موفق» معطوف به راهکارهای عملیاتی برای وصول به «جامعه خانواده محور» است:

«ایجاد نهضت فراگیر ملی برای ترویج و تسهیل ازدواج موفق و آسان برای همه دختران و پسران و افراد در سنین مناسب ازدواج و تشکیل خانواده و نفی تجرد در جامعه با وضع سیاست‌های اجرایی و قوانین و مقررات تشویقی و حمایتی و فرهنگ‌سازی و ارزش‌گذاری به تشکیل خانواده متعالی بر اساس سنت الهی.»

ابعاد و ساحت جامعه ای که ایشان بدان اشاره می کنند که باید بر محور خانواده بنا شود، در بند دوم تصریح می شود: «محور قرار گرفتن خانواده در قوانین و مقررات، برنامه ها، سیاست های اجرایی و تمام نظامات آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به ویژه نظام مسکن و شهرسازی.»

اگر فرض را فقط بر همین دو بند سیاست های خانواده در جمهوری ا سلامی ایران بگذاریم، به یقین باب نوینی در تاریخ کشور گشوده شده که تاکید دارد جامعه ای متفاوت از آن چه در دنیا برایش تعریف می شود، بنا کند؛ جامعه ای که اساس و بنیان آن خانواده به عنوان مرکز رشد و تربیت اسلامی و کانون آرامش بخش انسان است.

حتی شهرسازان و اقتصادیون...

از سوی دیگر، پیکان این سیاست ها به تمامی سیستم های دولتی و نهادهای قانون گذار و مجری اشاره مستقیم دارد؛ حالا دیگر شهرسازان و اقتصادیون نمی توانند خود و رویکردهای کاری شان را جدا از الزامات موضوع «خانواده» تصور و عمل کنند و چه بسا آسیب های امروز خانواده ایرانی همین حلقه های مفقوده است. نمونه جدید و پیش روی ما، ارائه تسهیلات 10 میلیون تومانی ازدواج است که با وجود ابلاغ های متعدد درون بانکی اما همچنان با مشکلات متعدد در مسیر اجرا مواجه است.

طبیعی است تا آن هنگام که تفکر «سود محور» بر بخش هایی از نظام بانکی چنبره زده، نمی توان از آن انتظار درک درستی از نگرانی ها و اضطراب جوانان پشت در ازدواج داشت.

سویه های «فرهنگی و آموزشی»

2 – سیاست های کلی «خانواده» که از امروز پیش روی مدیران و نهادهای مسئول است، سویه های جدی «فرهنگی و آموزشی» را نیز مورد تأکید قرار داده است، ازجمله:

- برجسته کردن کارکردهای ارتباط خانواده و مسجد برای حفظ و ارتقاء هویت اسلامی و ملی.
- ایجاد نهضت فراگیر ملی برای ترویج و تسهیل ازدواج موفق.
- تحکیم خانواده بر پایه رضایت، انصاف، خدمت و احترام و...
- ترسیم الگوی اسلامی خانواده.
- ایجاد فضای سالم روابط زن و مرد در جامعه.
- ساماندهی نظام مشاوره ای ازدواج.
- حمایت از عزت و کرامت همسری.

در واقع آن چه در این بخش از سیاست ها مورد توجه ایشان قرار گرفته است، به طور قطع در رهیافت و فرایندهای فرهنگی و آموزشی جامعه پایه گذاری و تقویت می شود. در این باره به دفعات و بارها از سوی ایشان، به نقش مهم و اثرگذار نهادهای مرتبط و مسئول اشاره شده است؛ آموزش و پرورش، آموزش عالی و به ویژه نقش موثر نهاد روحانیت بیش از دیگر حوزه ها کارکرد خواهند داشت.

به طور قطع اثرگذاری این مجموعه ها بر فرایند زیست اجتماعی و مدنی «خانواده ایرانی تراز انقلاب اسلامی» باید مبتنی بر اقتضائات نوین باشد. دیگر معقول و منطقی به نظر نمی آید که آموزش های جدی خانواده و همسری و اقتضائات جنسی در آموزش های مقاطع دانش آموزی و دانشجویی جایی نداشته باشد.

مروری بر آمارهای آسیب های اجتماعی که هر هفته توسط نهادهای مسئول منتشر می شود ما را بیشتر با چالش فقدان «بخش فرهنگی و آموزشی» در جامعه رو به رو می کند. باید بپذیریم که شرایط جدید جامعه بسیاری از معادلات خانواده ایرانی را دچار تغییر و تحول کرده است؛ تغییر نقش و جایگاه زنان، افزایش میزان طلاق، کاهش نسبی ازدواج، تغییر نگاه به نقش همسر و مسائلی از این دست باعث وضعیتی از نقش های معارض شده است که بیش از گذشته اهتمام نهادهای مرتبط را در توسعه و ارتقاء فرهنگی و آموزشی خانواده ایرانی می طلبد. چنانچه رهبر انقلاب در بند 13 این سیاست ها فرموده اند: «پیشگیری از آسیب های اجتماعی و عوامل تزلزل نهاد خانواده به ویژه موضوع طلاق و جبران آسیب های ناشی از آن با شناسایی مستمر عوامل طلاق و فروپاشی خانواده و فرهنگ سازی کراهت طلاق.»

3 – سیاست های ابلاغی به درستی به نقش موضوع اقتصاد و معیشت در تحکیم خانواده و آسیب پذیری آن توجه داشته و صرفا دستوراتی کلی و در خلاء صادر نکرده است. این مسئله به تصریح در بند نهم این سیاست ها مورد توجه جدی قرار گرفته است. البته همواره دغدغه رهبر انقلاب همان طور که بارها اشاره و تأکید کرده اند توجه به معیشت و اقتصاد  مردم بوده است. در آخرین مورد سوم شهریور گذشته به مناسبت هفته دولت در جمع اعضای‌کابینه  تأکید کردند که «مشکلات اقتصادی مسئله اول کشور است.» ازهمین رو نیز در بند نهم آورده اند: «ارتقاء معیشت و اقتصاد خانواده ها با توانمندسازی آنان برای کاهش دغدغه های آینده آن ها درباره اشتغال، ازدواج و مسکن.»

با تأمل در آمار ثبت احوال کشور که از وجود 11 میلیون جوان آماده ازدواج حکایت می کند، نمی دانیم چرا مسئولان به حرکتی جدی تر ترغیب نمی شوند . امروز سن ازدواج برای پسران 27 و برای دختران  25 سال است که  به ما گوشزد می کند در شرایط مطلوبی قرار نداریم؛ به طور قطع ایجاد شرایط ازدواج آسان، اشتغال پایدار و مسکن، مهم ترین و اساسی ترین نیازهای جامعه جوان کشور است که تعلل هر لحظه آن، خسران است و خسران.
 
 
 وعده عذاب روحانی!

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
 
رئیس قوه مجریه هفته گذشته آب پاکی را روی دست همگان ریخت: «دولت اگر کاری جز برجام نکرده بود، برای دستاورد ۳ ساله‌اش کافی بود»! وی در ادامه این جمله قصار، ضمن «نعمت» خواندن برجام و دستاوردهای بی‌شمارش(!) گفت: «اگر کفران نعمت کنیم، عذاب الهی نازل می‌شود»! طیب‌الله! طرفه حکایت اینجاست؛ از سویی خود اعوان و انصار دولت اعتدال راه‌به‌راه اعتراف کرده و می‌کنند «برجام تقریبا هیچ دستاوردی برای ملت ایران نداشته» و «بنا به هر دلیل، نتوانسته در زمینه لغو همه تحریم‌ها در همان روز اجرا موفق باشد»، از دیگر سو رئیس کابینه یازدهم مدعی می‌شود: «دولت اگر کاری جز برجام نکرده بود، برای دستاورد
۳ ساله‌اش کافی بود»!
 
یعنی اساسی طیب‌الله! جا دارد برویم گرانقیمت‌ترین کت‌وشلوارمان را بپوشیم و خوش‌بوترین ادوکلن‌مان را بزنیم و یک کف مرتب نثار دولت اعتدال کنیم! صدالبته این جمله پرمغز «دولت اگر...» یک معنای مهم در خودش مستتر دارد و آن اینکه آهای ملت! لطفا از دولتمردان محترم یازدهم، نه کار بخواهید و نه خدمت و نه اقتصاد و نه معیشت! یعنی همینی هست که هست! و این درست که برجام، بنا به روایت خود این عزیزان، تقریبا هیچ سودی برای ملت ایران نداشته اما نداشته که نداشته! صرف اضافه شدن همین کلمه ۵ حرفی «برجام» به فرهنگ لغت، برای دستاورد دولت یازدهم کافی است! لیکن اینکه می‌گوید «کافی است» یعنی چه؟!
 
توضیح می‌دهم! یعنی توی منتقد، بیجا می‌کنی از این دولت، بهبود اوضاع اقتصاد را تمنا می‌کنی! یعنی توی کارشناس، بیجا می‌کنی به کرسنت و قراردادهای جدید نفتی نقد وارد می‌کنی! یعنی همینی هست که هست! از نظر دولت محترم، همین یک قلم برجام برای ملت کافی است! دیگر کدام دستاورد؟! برجام دست کدخدا بر سر ما است و خیلی هم عالی! و نه‌تنها عالی، بلکه کافی! بس! تمام! آوردن برجام توسط دولت اعتدال برای ملت، یعنی اتمام رسالت خدمت! و منتهای منت! حالا اینکه بیکاری و رکود و ورشکستگی کارخانه‌ها و نچرخیدن توأمان چرخ زندگی مردم و چرخ سانتریفیوژها هست؛ هست که هست! چرا مردم برجام را نمی‌بینند؟!
 
حالا اینکه برجام در زمینه لغو همه تحریم‌ها در همان روز اجرای توافق، موفق نبوده؛ نبوده که نبوده! خودش که بوده! برجام که هست! و از قضا، همین کافی است برای دستاورد دولت یازدهم! حقا که باید گفت طیب‌الله! نه معمولی، بلکه غلیظ! غلیظ طیب‌الله نگویی، خطر در کمین است! کدام خطر؟! خطر نزول عذاب الهی! یعنی کفران نعمت برجام، مسبب نزول عذاب الهی می‌شود! نزول عذاب الهی! وعده‌ای دیگر از آقای روحانی! من حالا برایم پرسشی به‌وجود آمده: رئیس قوه مجریه دقیقا از طرف چه کسی وعده نزول عذاب الهی می‌دهد؟! خوب است اگر ایشان دستی در عوالم بالا دارند، به ما هم بگویند! و بر ما معلوم کنند که عاقبت، متکی به کدام تکیه‌گاه، وعده عذاب الهی می‌دهند؟! البته پرسش دیگری هم دارم! آیا این وعده عذاب الهی حکایت همان وعده اصلاح 100 روزه اقتصاد کشور است؟! و حکایت همان وعده لغو همه تحریم‌ها در همان روز اجرای برجام است؟! اگر هست که طیب‌الله! اگر هم نیست، باز طیب‌الله! دگر بار چند خط اول این یادداشت را مرور کنید! خلاصه‌ می‌کنم برای‌تان حالا! بنا به فرموده آقای روحانی، ایضا بنا به فرموده شرکای ایشان در کابینه یازدهم، «دولت اگر کاری جز «تقریبا هیچ» نکرده بود، برای دستاورد ۳ ساله‌اش کافی بود!» چقدر خوب! ما چقدر خوشبختیم! و چند ماه دیگر لابد خواهند گفت که «دولت اگر کاری جز برجام «تقریبا هیچ» نکرده بود، برای دستاورد ۴ ساله‌اش کافی بود!» هم‌الان پرسش دیگری در ذهنم مطرح شده! اگر برجام برای دولت یازدهم، کافی است به عنوان دستاورد، چرا آقایان نمی‌روند تعطیلات؟! والله ما اینقدر هم راضی به زحمت نیستیم! و دیگر اینقدر هم راضی به خدمت نیستیم! اینک اما نوبت برگرداندن ورق این نوشته است!

این ۳ سال و ۴ سال، وقت این دولت نیست که دارد مثل ابر می‌گذرد! نیک اگر بنگری «وقت و سرمایه این ملت» است! و «۴ سال از عمر نظام مقدس جمهوری اسلامی» که برایش خون سرخ و مطهر داده شده! چه می‌گویید آقایان؟! می‌خواهید «در حد اعتدال!» دولتمردی کنید، عیبی ندارد اما نه آنقدر که دودش برود در چشم وقت و سرمایه این مردم بی‌گناه! آیا چیست گناه این مردم که «تقریبا هیچ» برای‌شان کافی است؟! این شد تجدید میثاق با آرمان‌های حضرت روح‌الله؟! این شد تجدید بیعت با شهیدان رجایی و باهنر؟! این شد پیمودن راه شهدا؟! این شد رسم دولتمردی؟! که منت «تقریبا هیچ» بگذاریم بر سر ملت؟! و همین را کافی بدانیم برای خدمت؟! در بزرگ‌ترین دروغ ممکن و وقتی که می‌بینند برجام در تنها هدفش یعنی لغو همه تحریم‌ها در همان روز اجرای توافق، توفیقی جز «تقریبا هیچ» نداشته، مدعی می‌شوند «برجام سایه شوم جنگ را از سر کشور برداشت»! من به این کار ندارم که دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد، باورش راحت‌تر می‌شود یا نه، بلکه حرفم این است: دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد، رفتن به جنگ بزرگ‌تری با خداوند منان است!
 
اگر «دروغگو دشمن خداست» آنکه دروغ را بزرگ‌تر می‌گوید، بیشتر دشمن خداست! برجام که در تنها هدفش مانده، غلط زیادی و دروغ بزرگ است اگر مدعی می‌شوند توانسته سایه شوم جنگ را از سر کشور بردارد! از «احساس» بخواهم مایه بگذارم، باید بنویسم سایه شوم جنگ را از سر این کشور، گرد یتیمی بر چهره فرزند شهید مدافع حرم «تقی ارغوانی» برداشته، نه یک توافق لنگ در هوا! از «شرف» بخواهم مایه بگذارم، باید بنویسم سایه شوم جنگ را از سر این کشور، سردار قاسم سلیمانی به‌همراه شیربچه‌هایش در سپاه قدس برداشته، نه یک توافق لنگ در هوا! از «معرفت» بخواهم مایه بگذارم، باید بنویسم سایه شوم جنگ را از سر این کشور، رهبری حکیمانه و در عین حال دلیرانه و دشمن‌شکن امام خامنه‌ای برداشته، نه یک توافق لنگ در هوا! از «طرف مذاکره خود آقایان» بخواهم مایه بگذارم، باید بنویسم به اعتراف خود یانکی‌ها، آمریکا اصلا و اساسا تاب و توان راه‌اندازی یک جنگ دیگر، آنهم با کشوری در قد و قامت ایران عزیز ما را ندارد که اگر داشت، یک لحظه در حمله تردید نمی‌کرد! از «استدلال و اقامه برهان» بخواهم مایه بگذارم، باید بنویسم مع‌الاسف برجام، چیزی به‌مراتب بزرگ‌تر از آنچه در حمله نظامی آمریکا علیه ایران نصیب کاخ سفید می‌کرد، ارزانی شیطان بزرگ کرده! و باید بنویسم متاسفانه برجام، آمریکا را به دستاوردهایی رسانده که عمرا در جنگ نصیبش می‌شد! با این حساب، آیا مضحک و شرم‌آور نیست که در بزرگ‌ترین و بدترین دروغ ممکن، برای برجام نقش بازدارنده از جنگ تراشیده می‌شود؟!

***
 
این چند جمله آخر را اما به تلویح بگذرانم و تمام! از یک طرف، شیربچه‌های دلاور همین مردم، در جبهه سخت، نفسگیر و آخرالزمانی شام، مشغول جنگ غریبانه و جهاد مظلومانه با یزیدیان زمانه‌اند، از طرف دیگر، بعضی‌ها در بدنه همین دولت، پا روی گلوی این سرداران بی‌ادعا و سربازان گمنام گذاشته‌اند، بلکه «تحریم از ناحیه دوست» به «تحریم از ناحیه دشمن» هم اضافه شود! برای چنین امری اما گمانم هنوز واژه‌ای آفریده نشده! خیانت، خباثت، وطن‌فروشی... نه! این عناوین هیچ‌کدام دربرگیرنده معنای ماجرای مدنظر نیست! فقط این را می‌دانم که در هر کشوری برای چنین عناصر رذل و بی‌مایه‌ای، نه دادگاه که فی‌الواقع «دادگاه صحرایی» برگزار می‌کنند! آقایان! اگر هر چه زودتر به اتمام این روند که خود حتما در جریان آن هستید مبادرت نکنید، لاجرم موضوع را با وضوح بیشتری با مردم در میان خواهیم گذاشت! دیگر قرار نیست فرزند وطن، در جبهه عجیب شام، هم از روبه‌رو تیر بخورد، هم از پشت خنجر! لطفا تیغ اسلام رحمانی‌تان را از حلقوم جگرگوشه‌های ملت بردارید! لطفا اندکی شرف! و کمی حیا!
 
 
آقاي هاشمي! مملكت داري جناح بازي نیست

کبري آسوپار در جوان نوشت:

در همه‌ سال‌هاي پس از پايان جنگ ايران و عراق تا همين روزهايي كه كشور به كشور در خاورميانه در آتش خشونت و ناامني مي‌سوزد، ايران در موقعيتي نبوده و نيست كه بتواند بودجه‌ دفاعي خود را به كمتر از آنچه هست، برساند. تذكر اين نكته به كسي همچون آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني كه خود سال‌ها جزو حلقه‌ اول اداره و تصميم‌گيري‌هاي كلان كشور بوده، زيره به كرمان بردن است. او در شرايطي از تمثيل پايان جنگ جهاني و محروميت آلمان و ژاپن براي داشتن نيروي نظامي به عنوان دليل پيشرفت علمي استفاده مي‌كند كه حداقل هشت سال بعد از پايان جنگ، مسئوليت بستن بودجه‌ كل كشور را برعهده داشته است.

اگر هم منظورش از تمثيل پايان جنگ، اين توافقنامه‌ نيم‌بند كذايي برجام است كه ساده‌لوحي خاصي مي‌خواهد كه پس از آن همه توصيف فتح‌الفتوحي از برجام، شرايط امروز ايران را در موقعيت شكست‌خوردگان جنگ جهاني دوم بدانيم كه بايد تسليم غرب شده و خود را از نيروي نظامي محروم سازد. سراغ اين فكر وحشتناك هم نمي‌رويم كه وقتي بحث محدود كردن نظامي ايران توسط غرب در ميان است، اين عبارات چه پالس‌هايي به غرب مي‌فرستد. گرچه آن دوگانه‌ «ناآگاهي يا خيانت» هم كه رهبر انقلاب در مورد جمله‌  «دنياي فردا، دنياي گفتمان‌هاست نه موشک‌ها» فرمودند، همچنان سر جايش است؛ ولي في‌الحال مي‌گذريم، چرا؟ چون رئيس مجمع تشخيص مصلحت كسي نيست كه اين بديهيات كشورداري را نداند.

از سويي شايد براي آيت‌الله هاشمي و حاميانشان جالب باشد كه بدانند همين آلمان و ژاپن در سال‌جاري به ترتيب حدود 39 و 40 ميليارد دلار بودجه‌ نظامي داشته‌اند. در حالي كه اين رقم در مورد جمهوري اسلامي ايران فقط 12 ميليارد دلار است.

سياستگذاري‌هاي اصلاح‌طلبان و شخص آقاي هاشمي كه سال‌هاي اخير شديداً تغيير کرده و ليدر مخالفان سابق خود شده‌اند، بیش‌از حد مصداقي شده‌ است. يك روز كه دولت را در دست دارند، انتقاد به دولت را كارشكني مي‌دانند؛ روزي كه خود در مقام نقد دولت هستند، از هيچ تخريبي فروگذار نمي‌كنند. روزي كه مخالف‌شان انتخابات را ببرد، زير ميز قانون و رأي ملت مي‌زنند؛ روزي كه خودشان انتخابات را ببرند، از پيام 24 خرداد مي‌گويند و احترام به رأي ملت. روزي كه آنها رئيس‌جمهور باشند، پي افزايش اختيارات رئيس‌جمهوري هستند، روزي كه ديگري رئيس‌جمهور باشد، مي‌گويند چرا پي مديريت جهاني است! نظارت استصوابي اگر رقباي ما را ردصلاحيت كند، خيلي خوب است و اگر رفقاي ما را رد كند، اصل موجوديتش را بايد زير سؤال برد. وزارت اطلاعات تحت نظر ما بايد دعوت به فعاليت اقتصادي شود، اما سپاه با همه‌ سابقه در اين زمينه بايد پس زده شود.

دولت اگر دست ماست، مجلس هم بايد همسو باشد، دولت اگر دست رقباست، مجلس همسو باعث عدم نظارت مجلس بر دولت مي‌شود.

اين سياستگذاري جناحي به بودجه‌بندي‌ها هم توسعه مي‌يابد، نهادها براي تخصيص بودجه و حتي پرداخت بودجه‌ تخصيصي به نهاد زيردست ما و نهاد غيرزيردست ما تقسيم مي‌شوند و هر كدام براي جناح مربوط باشند، بودجه‌ بيشتري دريافت مي‌كنند. بودجه دولت افزايش مي‌يابد و بودجه صداوسيما كم مي‌شود. بودجه‌ رفقاي یک مؤسسه زياد مي‌شود و بودجه‌ قوه قضائيه را نمي‌دهيم. اينگونه است كه در تخصيص بودجه‌ نظامي بيش از اينكه موقعيت ايران به دليل حضور در جنگ سوريه و مؤلفه‌هايي ديگر همچون وجود همه‌ گزينه‌هاي روي ميز رئيس‌جمهور امريكا و رژيم صهيونيستي و ... مدنظر قرار گيرد، به اين توجه مي‌شود كه نيروهاي نظامي كه زيردست ما نيستند، پس اين همه بودجه براي چه؟ يعني عملاً منافع جناحي به جاي منافع ملي مدنظر قرار مي‌گيرد. ما انتظار زيادي نداريم، فقط مي‌گوييم در شأن جناب آيت‌الله نيست كه منافع ملي را اين‌گونه جناح زده به تحليل و تفسير بنشيند. ما سطح او را حتماً از خرده تحليلگرهاي اصلاح‌طلب بالاتر مي‌دانيم.
 
 
 دستاوردهای فرهنگی دولت روحانی

سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:

حجم گسترده فعالیت‌های دولت تدبیر و امید در عرصه‌های اقتصادی و رفع موانع موجود در مسیر رونق بازار و خروج از رکود که تلاش‌های بی‌وقفه مسئولان برای مهار تورم و تأمین ثبات و آرامش بازار بر کسی پوشیده نیست. از سوی دیگر دستاوردهای بزرگ جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین‌المللی و مذاکرات هسته‌ای که با هدایت و حمایت رهبر معظم انقلاب و هوشمندی و فراست دیپلمات‌های سرافراز کشورمان میسر شد، موجب شده تا از تلاش‌های ارزنده فرهنگی دولت کمتر سخن به میان آید و دستاوردهای حوزه فرهنگ در عرصه اطلاع‌رسانی و خبر طنین چندانی نداشته باشد.
 
این در  حالی است که همپای فعالیت‌های دولت در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی، در حوزه فرهنگ هم دولت تدبیر و امید با رویکرد و برنامه‌ای مشخص از ابتدای آغاز فعالیت خود کامیابی‌ها و توفیقات قابل توجهی به دست آورده است. فراهم آوردن شرایط ثبات و آرامش در جامعه از مهم‌ترین رویکردهای دولت بوده است و علاوه بر آن دولت تلاش کرده با افزایش انسجام و همبستگی ملی، بستر فرهنگی مناسبی برای تحقق اهداف دولت در همه عرصه‌ها ایجاد کند.

از دیگر رویکردهای فرهنگی دولت روحانی در سه سال گذشته آشتی با نخبگان و اصحاب فرهنگ بوده است. به طوری که آشتی ملی نخبگان، فرهیختگان، روشنفکران و اصحاب قلم و هنرمندان با دولت روحانی، جایگزین رابطه قهری گذشته شد. امروز کمتر نخبه‌ای از عدم باور به توانایی دولت یازدهم در عرصه فرهنگ سخن می‌گوید و از رهگذر این باور و فضای ایجاد شده، فرآیند خلق و تولید آثار متنوع هنری اعم از فیلم، موسیقی، تئاتر و... تسهیل شده است و اصحاب نشر و مطبوعات و فعالان عرصه اطلاع‌رسانی با محدودیت‌های کمتری روبه‌رو هستند. قیاس وضعیت امروز با گذشته نه چندان دور پیش از ظهور دولت یازدهم که امنیت فرهنگی صاحبان قلم و فکر و اندیشه با مخاطراتی همراه بود، بیانگر بهبود وضعیت در عرصه فرهنگ است. امروز این امنیت ذهنی به وجود آمده که دولت نه در برابر اصحاب فرهنگ که در کنار آنان و مدافع حقوق اساسی ایشان است.

دستاورد دیگر دولت در حوزه فرهنگ تقویت نهادهای صنفی و مدنی فرهنگی و افزایش مشارکت آنان در راهبری و برنامه‌ریزی عرصه‌های مختلف فرهنگی است. دولت به نهادهای صنفی و مدنی این عرصه بها و ارزش داده است و بارها از آنان خواسته تا تصدی‌ امور مربوط به حوزه خود را رأساً به دست گیرند.
 
به عنوان نمونه دکتر روحانی در سخنرانی افتتاح نمایشگاه بین‌المللی کتاب نسبت به ضرورت واسپاری تمام امور نشر از جمله ممیزی به صاحبان قلم تأکید نمود. بازگشایی خانه سینما تنها اندکی بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم نشان داد که دولت تا چه میزان به شعار تقویت نهادهای صنفی باور دارد و بدان پایبند است و عملکرد این نهادها را دقیق‌تر و کارشناسانه‌تر از ساز و کارهای دولتی می‌پندارد.
 
در حقیقت دولت تلاش کرده به اصحاب فرهنگ اطمینان دهد که امنیت و آزادی آنان را در چارچوب قوانین و موازین نظام جمهوری اسلامی به رسمیت می‌شناسد و فضای مورد نیاز آ‌نان برای شکوفایی فرهنگی را فراهم می‌کند. در عرصه فراملی و جهانی هم رویکرد تعامل سازنده با دنیا و گفت‌وگوی فرهنگی میان اندیشمندان و اصحاب فرهنگ ملت‌ها از رویکردهای اصلی دولت دکتر روحانی است که در این زمینه گام‌های مؤثری برداشته شده است. اصولاً دولت به قدرت دیپلماسی فرهنگی و تأثیرات درازمدت و پایدار آن باور قلبی دارد.

آنچه مجموع این رویکردها و اهداف را به خطر می‌اندازد، تخریب‌ها، تهدیدها و دروغ‌هایی است که ساحت اخلاقی حوزه فرهنگ را خدشه‌دار می‌کند. وگرنه دولت از هر نوع انتقاد سازنده‌ای که موجب رفع کاستی‌ها و اصلاح روش‌های غلط شود، استقبال می‌کند. نقد سازنده و دلسوزانه، هنر است و سخن نقاد منصف، همچون اثر یک هنرمند، ارزشمند و والاست. اما متأسفانه این روزها به جای صدای نقد و ارائه راهکار، فریادهایی از جنس دروغ و تهمت علیه دولت بلند است که همه مرزهای اخلاقی را زیر پا می‌گذارد. در حالی که دولت خود را ملزم به رعایت مرزهای اخلاقی و حرکت بر مدار قانون می‌داند. به اعتقاد من، رویکرد مخالفان در نهایت به تضعیف قدرت ملی منجر می‌شود و تهدیدی برای امنیت ملی به حساب می‌آید.

از یک سو دولت با کاهش مداخله در حوزه فرهنگ و به رسمیت شناختن اصل تنوع فرهنگی، در پی برقراری عدالت فرهنگی است تا همه اقوام، سلایق و نحله‌های فرهنگی احساس امنیت و اعتماد کنند، و از سوی دیگر متأسفانه عده‌ای با درگیر کردن دولت به حاشیه‌ها و فاصله گرفتن از متن، از هیچ تلاشی برای تخریب دولت فروگذار نمی‌کنند.

با وجوداین و در چنین فضایی که مخالفان با انگیزه تضعیف دولت، نگاهی هم به انتخابات سال آینده دارند، دولت با حمایت و پشتیبانی مردم به هیچ وجه تمرکز خود را نسبت به توجه اساسی به حوزه فرهنگ و هنر از دست نخواهد داد؛  چرا که فرهنگ را بن مایه توسعه و منشأ همه فضیلت‌ها می‌داند و آن را به رودی جاری تشبیه می‌کند که همه از آن سیراب خواهند شد.

جامعه بدون فرهنگ، همچون جسمی بی‌روح است که هیچ تحرک و نمودی نخواهد داشت.   
 
 
  باندبازی سیاسی به نام اصولگرایی

رحمت‌الله حافظی در شرق نوشت:

آنچه امروز برای اصولگرایان داخل شورای شهر تهران، دغدغه شده است، نسبت بین وفاداری به تصمیم‌های سیاسی تشکیلاتی و پاسخ‌گویی به مردم است. حال آنکه فساد مالی و باندبازی‌هایی که درون شهرداری و با پوشش اصولگرایی انجام می‌شود، مبتنی‌بر اصولگرایی واقعی نبوده و صرفا با حربه اصولگرایی صورت پذیرفته و باعث تخریب و بدنامی اصولگرایی خواهد شد. بنابراین این امر جزء بدیهیات است که ما در شورای شهر پیش از آنکه پاسخ‌گوی تشکیلات و جناح‌های سیاسی باشیم، باید خود را پاسخ‌گوی اعتماد مردم بدانیم و امانت‌دار رأی آنان باشیم و بدانیم که افکار عمومی و رسانه‌ها عملکرد ما را به نظاره نشسته‌‌اند و هیچ رفتار و تصمیمی را نمي‌توان كتمان كرد. متأسفانه آنچه در سه سال گذشته شاهد بودیم این است که مدیریت مستقیم یا غیرمستقیم بخش اکثریت شورای شهر تهران، خارج از شوراست؛ این رویه در ١٠ سال گذشته حاکم بوده و از سوی دیگر ابزارهای نظارتی لازم و اثربخش نیز برای شورا فراهم نشده و بنابراین اعضای شورا نظارت جامع و هدایت‌کننده‌ای را بر شهرداری نداشته و هنوز هم ندارند. به خاطر اعتماد بیش‌ازحد شورای شهر تهران به شهردار یا در اثر غفلت و کوتاهی این شورا، اتفاقاتی در شهرداری تهران رقم خورده که جای دفاعی نگذاشته و متأسفانه دفاع بی‌ملاحظه یک جناح سیاسی از شهردار تهران، منجر به آسیب جبران‌ناپذیر برای منافع مردم و شهر خواهد بود. همان‌گونه که همواره مقام معظم رهبری تأکید فرموده‌‌اند، اصالت بر شفافیت، مقابله با فساد و مماشات‌نکردن با خیانتکاران به بیت‌المال است و ما به‌عنوان نماینده مردم و عضو شورا موظف هستیم نگذاریم به اسم مصلحت یا منافع تشکیلاتی و تحت هر نام و عنوانی، به مردم، آبرو و حیثیت نظام خدشه‌ای وارد شده یا خیانت شود. خطوط قرمزی که بنده برای خود تعریف کرده‌ام، اصل نظام، رهبری و حقوق و منافع مردم است و پیش از آنکه خود را پاسخ‌گو به تشکیلات اصولگرایی یا هر جناح سیاسی دیگری بدانم، خود را پاسخ‌گوی خداوند، مردم و رهبری می‌دانم و در این مسیر گام برمی‌دارم. ریشه نابسامانی‌های موجود در نبود حکمروایی شایسته در مدیریت شهری است. این حکمروایی از طریق مؤلفه‌هایی قابل رصد و شناسایی است ازجمله اثربخشی، کارآمدی، شفافیت، پاک‌حسابی، اجماع‌گرایی، حق اظهارنظر همگانی، تخصص‌گرایی، شراکت‌بخشی و مسئولیت‌پذیری که چنانچه با تعهد خدمت به مردم و کسب رضای خداوند همراه باشد می‌تواند تحولی عظیم در جامعه ایجاد کند که متأسفانه خلأ آن در تهران احساس می‌شود. درحال‌حاضر فقدان شناخت ماهیت شهر و مدیریت شهری به آفت اصلی تبدیل شده و اموال عمومی مردم و شهر به‌مثابه نهاد و ساختاری برای قدرت‌نمایی یا دسترسی به قدرت تلقی می‌شود. اعتقاد داریم مدیریت جهادی باید ریشه در ایثار و گذشت داشته باشد که متأسفانه براساس شواهد موجود، در برخی موارد با نام مدیریت جهادی ریشه در منابع عمومی شهر دوانیده و از اموال عمومی مردم ارتزاق می‌کنند؛ حتی اگر به‌ظاهر، مصوبات لازم نیز با همراهی یا غفلت شورای شهر اخذ شده باشد، این رویه از منظر عموم مردم و جامعه مردود و مطرود است. مسلم است کیفیت نمایندگی مهم‌تر و اولی‌تر از جهت‌گیری‌های سیاسی است اما در شرایط کنونی، شورای شهر به کارگزاری شهرداری تبدیل شده و پیش از آنکه نقش نمایندگی مردم و نظارت را ایفا کند، در تله بازی‌های سیاسی شهرداری گرفتار و گم شده است.

از این منظر دگرگونی‌های اساسی برای آینده شورا و شهرداری ضروری است که به‌اختصار می‌توان به سه مورد اشاره کرد: اول تغییر سازوکارهای نظارتی بر عملکرد و بودجه، مبتنی‌بر آخرین تکنولوژی‌های موجود در دنیا، دوم بازبینی جدی در اساسنامه سازمان‌ها، شرکت‌ها و مؤسسات تابعه که به حیاط‌خلوت شهرداری تبدیل شده و عمده انحرافات عملیاتی و مالی در آنجا صورت می‌پذیرد و سوم تأسیس دیوان محاسبات شهری خارج از حوزه نفوذپذیری شورا و شهرداری که مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی را برای شهرداران و مدیران آن و حتی اعضای شورای شهر الزام‌آور کند. بنده خود را سخنگوی هیچ گروه سیاسی‌ای ندانسته، صرفا نماینده مردم بوده و در راه مقابله با فساد مالی حاکم بر سیستم شهرداری خود را موظف به روشنگری و اطلاع‌رسانی به افکار عمومی دانسته حتی اگر در این مسیر هیچ همراهی نداشته باشم. در خاتمه از پرسنل شریف و زحمت‌کش شهرداری که خدمت‌رسانی به مردم را صادقانه در پیش گرفته‌‌اند، صمیمانه قدردانی کرده و موضع‌گیری‌های خود را مدیون همراهی آنان و اصحاب رسانه می‌دانم.
 
 
  اصولگرايي وبحران «چه كنم؟»

صادق زيباكلام در آرمان نوشت:

هر قدربه انتخابات رياست‌جمهوري سال‌آينده نزديك‌تر مي‌شويم بحران، «چه بايد كرد؟» درميان اصولگرايان بيشتر مي‌شود. واقعيت تلخ ٱن است كه اصولگرايان درجريان انتخابات هفتم اسفند متوجه شدند كه ميزان محبوبيت آنها حتي از ۲۴ خرداد ۹۲ نيزكمتر شده است و به راي‌العين مشاهده كردند كه شانس زيادي براي انتخابات ۹۶ ندارند. بنابراين استراتژي خود را درحمله به دولت روحاني قرار دادند تا موفقيت‌هاي اين دولت را زير سوال ببرند. تا اين لحظه براي مقابله با دولت روحاني تاكيد زيادي بر روي برجام كرده‌اند و مكررا اعلام مي‌كنند كه برجام هيچ گونه دستاوردي نداشته و طرف غربي زير تعهدات خود زده و مشخص شده است كه به غربي‌ها نمي‌توان اعتماد كرد. درعين حال از چند ماه پیش نيز دراستراتژي دوم خود مساله فيش‌هاي حقوقي را عليه دولت روحاني مطرح كردند وجالب اينكه در حال حاضر كه موضوع واگذاری املاک مطرح شده است. اصولگرايان به جاي توضيح درباره آن اعلام كرده‌اند كه این مساله توسط اصلاح‌طلبان مطرح شده است، تا جلو داستان فيش‌هاي حقوقي را بگيرند. مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه آنها تنها به دنبال تخريب دولت روحاني هستند، اما واقع مطلب اين است هرمقدار هم درصدد تخريب دولت آقاي روحاني و اصلاح‌طلبان برآيند، درعمل از همراهي و افزايش محبوبيت آنها درميان مردم خبري نيست. هرمقدار كه به انتخابات نزديك‌تر مي‌شويم، مشكلات دروني‌شان افزايش مي‌يابد. درعين حال آنها با مساله ديگري هم روبه رو هستند و آن مساله محمود احمدي‌نژاد است. شماري از اصولگرايان كه مي‌دانند كه هيچ شانسي براي پيروزي درانتخابات ندارند، نيم نگاهي به احمدي‌نژاد دارند و خوشحال مي‌شوند با احمدي‌نژاد شانس خود را بيازمايند. پايداري‌ها كه اساسا مشكلي با محمود احمدي‌نژاد ندارند. آنها همچنان از احمدي‌نژاد حمايت كرده و هشت سال احمدي‌نژاد را درخشان دانسته و اساسا مشكلي را متوجه احمدي‌نژاد نمي‌دانند و نقطه ضعفي در مديريت وي نمي‌بينند. پایداري‌ها تنها مشكلي كه با احمدي‌نژاد دارند، اين است احمدي‌نژاد دوست و همراه مهندس اسفندیار رحيم مشايي است. اما اصولگرايان معتدل و ميانه رو كه انتقاداتي به احمدي‌نژاد دارند، اگر چه اين انتقادات را به صورت جدي و علني مطرح نكرده‌اند اما درعين حال آنها هم نيك مي‌دانند كه اگر احمدي‌نژاد نباشد، براي چهار سال ديگر هم بايد با پاستور خداحافظي كنند. اصولگرايان به خوبي مي دانند تنها كسي كه شانس آنها را افزايش مي‌دهد، احمدي‌نژاد است. بنابراين تمامي گروه‌هاي اصولگرايي، دستكم در اين نقطه باهم مشترك هستند كه بدون احمدي‌نژاد هيچ شانسي براي راهيابي مجدد به پاستور ندارند.
نام:
ایمیل:
نظر: