صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۱  ، 
شناسه خبر : ۳۵۳۵۲۷

آتش‌بس یا ادامه نبرد؟ دورنمای جنگ نامتعارف 

محمد ایمانی

۱- «آتش‌بس ادامه می‌یابد، یا جنگ از سر گرفته می‌شود؟». صورت مسئله جنگی که ۵۲ روز از آغاز آن می‌گذرد، اصلا این نیست. اسرائیل تظاهر می‌کند که مصمم است جنگ را پس از آتش‌بس چهار روزه ادامه دهد، اما واقعیت، چیز دیگری است. شروع عملیات زمینی علیه غزه و ارتکاب جنایات جنگی، دروازه‌های جهنم را به روی رژیم صهیونیستی در مرزهای شمالی و جنوبی و فراتر از مرزها در دریای سرخ و اقیانوس هند گشود. بنابراین رژیم اسرائیل، برخلاف ‌هارت و هورت فراوان، نیازمند توقف جنگ برای در امان ماندن از پیامدهای گسترش آن است. همین دیشب اعلام شد که چهارمین کشتی متعلق به این رژیم، گرفتار عملیات انتقامی در خلیج عدن شد و این، علاوه‌بر تلفات و خسارات سنگینی است که مقاومت غزه، حزب‌الله لبنان و مقاومت یمن وارد کرده‌اند.
۲- نواره غزه، منطقه کوچکی است؛ اما جنگ جاری در آن، جنگ متعارفی نیست که بتوان نقطه پایان متعارفی بر آن گذاشت. این جنگ در مقابل آپارتاید، نسل‌کشی و جنایات جنگی رژیمی است که بر مبنای اشغال سرزمینی بنا شده، و تا یکی از دو طرف از بین نرود، جنگ ادامه خواهد داشت. ملت فلسطین، از بین رفتنی نیست، چون اینجا سرزمین مادری اوست. اسرائیل اما رژیمی چهل تکه است که نمی‌تواند و نتوانسته با جمع کردن مهاجران از کشور‌های مختلف، ملت مصنوعی بسازد.
3- امپراتوری غرب، سابقه طولانی در «جنتلمن» ساختن از جنایتکاران دارد. صهیونیست‌های یهودی هم، پیشگام تحریف و فریب در تاریخ بشر هستند. اما رژیم صهیونیستی به‌ویژه پس از جنگ اخیر، پدیده‌ای نیست که بتوان برای او اعتبار دست و پا کرد. رفتار اسرائیل، رفتار کسی است که آب از سرش گذشته؛ و به قول معروف، آب که از سر گذشت، چه یک وجب و چه یک دریا! ارتش این رژیم با فرماندهی میدانی آمریکا،۴۰ هزار تن بمب بر سر مردم غزه ریخت، سه برابر قدرت بمب اتمی منفجر شده در هیروشیما. هیچ کس نمی‌تواند این واقعیت را که رفتار اخیر رژیم صهیونیستی، «جنایت علیه بشریت، نسل‌کشی، و جنایت جنگی بوده»، انکار کند، حتی اگر کسی ادعا کند که اسرائیل پس از عملیات «طوفان الاقصی»، از خود دفاع کرده است. اسرائیل حتی اگر رژیم مشروعی هم بود که نیست، رفتارش در طول ۷۵ ساله پس از تاسیس، مبتنی بر آپارتاید، نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت بوده، و هر چه جلوتر آمده، مصوبات سازمان ملل را - که مشروعیت تاسیس خود را از رای آن می‌داند - بیشتر زیر پا گذاشته و حتی از نگاه قواعد سازمان ملل هم، اشغالگر محسوب می‌شود. آنچه در این جنگ مشروعیت دارد، عملیات طوفان‌الاقصی به عنوان دفاع از سرزمین اشغال شده خویش است، و نه حملات طرف اشغالگر.
۴- اسرائیل با هر تعریفی، اشغالگر است و حماس برای آزادی کشورش می‌جنگد. این واقعیت روشن را حتی امثال «آرون برگمن»، مورخ اسرائیلی و استاد دپارتمان مطالعات جنگ در کینگز کالج لندن، اقرار می‌کنند. برگمن از سال ۱۹۸۹ در انگلیس زندگی می‌‌‌کند و مرتبا برای دیدار با خانواده به اسرائیل باز می‌‌‌گردد. او ۶ سال در ارتش اسرائیل خدمت کرده، در جنگ لبنان در سال ۱۹۸۲ حضور داشته، و به عنوان دستیار در «کنست» کار کرده است.
برگمن به تازگی گفت: «اسرائیل، ۷۵ سال در جنگ بوده؛ از زمانی که داوید بن گوریون، رئیس لهستانی‌‌الاصل «سازمان جهانی صهیونیسم» در ۱۴ می ‌‌‌۱۹۴۸ و روز پایان یافتن قیمومیت انگلیس بر فلسطین، تاسیس اسرائیل را اعلام کرد. به دلایل سیاسی، بریتانیا از سال ۱۹۱۷ و زمانی که اعلامیه بالفور را صادر کرد از تاسیس خانه ملی برای یهودیان در فلسطین دفاع کرده. بالفور ۱۱ آگوست ۱۹۱۹ در یادداشتی نوشت: «صهیونیسم چه درست باشد چه غلط، خوب یا بد، ریشه در سنت‌‌‌های دیرینه، نیاز‌های کنونی و امید‌های آینده دارد و اهمیتش بسیار عمیق‌تر از خواسته‌‌‌های ۷۰۰ هزار عرب است که اکنون در آن سرزمین زندگی می‌‌‌کنند.»[!] اولین هشدار در مورد پیامد‌های اجتناب‌‌‌ناپذیر «سرریز جمعیت بیگانه به یک کشور»، از سوی لرد سیدنهام در مجلس اعیان عنوان شد. سیدنهام ۲۱ ژوئن ۱۹۲۲ گفت: «آسیبی که این کار به همراه خواهد داشت، ممکن است هرگز جبران نشود. کاری که ما با امتیاز دادن نه به مردم یهود، بلکه به یک بخش افراطی صهیونیستی انجام داده‌ایم، زخمی در شرق ایجاد خواهد کرد که هیچ‌ کس نمی‌‌‌تواند بگوید تا کجا ادامه خواهد یافت». من پاسخ سؤال سیدنهام را می‌دهم: تا به امروز، حدود سه چهارم قرن! اقدام آغازین در این فاجعه طولانی‌ که در جریان است، جنگ ۱۹۴۸ بود؛ جنگی که به خاطر خشم از طرح تقسیم فلسطین آغاز شد. این طرح ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ به تصویب رسید و ۵۶ درصد فلسطین را به یهودیان داد؛ اگرچه تعداد اعراب فلسطین، دو برابر بود. عامل اصلی جنگ‌‌‌های بعدی، تصرف فلسطین و سپس، سرزمین‌های بعدی بود. حماس در ۷ اکتبر، اسرائیل را غافلگیر کرد؛ اما پس از سال‌ها تحقیر فلسطینیان، به عنوان یک رویداد بزرگ در تاریخ مردم فلسطین تلقی خواهد شد. خشم سرکوب شده بسیار زیادی هست که پس از جنگ، آزاد خواهد شد».
۵- معادلات بسیاری نه فقط در منطقه، بلکه در سطح جهانی تغییر یافته، و روند رویداد‌ها بسیار به هم شبیه شده است. رژیم صهیونیستی در قبال فلسطین، همان وضعیت بحرانی را دارد که آمریکا در افغانستان تجربه کرد. غرب، اکنون به دنبال راه آبرومندانه خروج از بحران اوکراین و بحران جاری فلسطین است. ماجرای اوکراین شاید با فروختن زلنسکی یا بخشی از خاک اوکراین حل شود، اما بحران فلسطین، استخوان‌ گیر کرده در گلو است. غرب باید بین بد و بدتر انتخاب کند. فلسطین پس از ۷۵ سال نشان داده لقمه‌ای نیست که بشود آن را بلعید. گزینه بد برای غرب در مقابل گزینه بدتر- ولو دردناک - حاکمیت مطلق ملت فلسطین بر تمامی اراضی اشغالی است؛و گرنه، رویداد‌های غیرقابل تصوری در راه است که می‌تواند در صورت ترکیب شدن، طومار قدرت نصفه و نیمه فعلی غرب را در هم بپیچد. فقط در کمتر از ۴۰ روز، پایگاه‌های آمریکا در عراق و سوریه، هدف بیش از ۷۰ حمله قرار گرفته است.
۶- رژیم صهیونیستی تا پیش از جنگ و جنایت اخیر، در حملات یکطرفه به کرانه باختری و نوار غزه یا حتی سوریه، به شکل افسارگسیخته رفتار می‌کرد؛ شبیه یاغیگری‌هایی که آمریکا قبلا در افغانستان و عراق و لیبی داشت. اما مدت‌هاست این نامعادله تغییر کرده است. این‌بار، حماس بر نقشه تجاوزگرانه اسرائیل پیشدستی کرد و سپس در رویدادی غیرمترقبه و بی‌سابقه، حزب‌الله لبنان و مقاومت عراق و یمن وارد میدان شدند. مشابه این رویداد در مقیاسی متفاوت، در جنگ اوکراین و تمام شدن صبر روسیه در مقابل پیشروی بی‌سر و صدای ناتو رخ داد و آمریکایی‌ها نگرانند که چین هم رفتار مشابهی را در پیش بگیرد.
۷- شمار غافلگیری‌ها در جبهه اسرائیل چنان زیاد است که از فروپاشی سامانه مرکزی راهبری و فرماندهی خبر می‌دهد: «عملیات طوفان الاقصی، برآورد غلط درباره اشغال غزه از چند روز و هفته، تا تغییر آن به چند ماه و سال، ناتوانی در یافتن تونل‌ها یا پایگاه‌های نظامی حماس، ننگ انهدام چند بیمارستان و ناکامی در توهم یافتن اثری از فرماندهی جنگی مقاومت، ناتوانی از کشف محل نگهداری اسرا، ناتوانی در پیش‌بینی کمیت و کیفیت ورود اضلاع جبهه مقاومت به جنگ، و تحمل ضربات دردناک». این بار، نه اختیار شروع جنگ با رژیم صهیونیستی بود و نه زمان توقف آن. مقاومت فلسطینی و متحدانش، بسیاری از خواسته‌های خود را دیکته کردند و همزمان، مردم غزه بی‌اعتنا به تهدید‌ها؛ به خانه‌های ویران خود باز گشتند. این یعنی نابودی بار روانی انفجار ۴۰ هزار تن بمب.
۸- «تامیر ‌هایمان» رئیس موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل، که سابقه ریاست اطلاعات ارتش را دارد، به شبکه ۱۲ این رژیم گفت: «ما می‌دانیم که طرف مقابل، هم ما را تمسخر می‌کند و هم بی‌رحم است. هر روز که می‌گذرد اعصاب ما را (بیشتر) خراب می‌کند. آنها با همین روش با ما بازی خواهند کرد. درباره اینکه چه چیزی خوب یا بد است، باید زمان بگذرد. ما جایگزین‌های موجود را نمی‌دانیم. در مذاکرات بین جنگ، به زمان نیاز داریم تا در مقایسه ببینیم چه چیزی خوب بوده یا نبوده. یحیی سنوار، ما را در سیرک خود به تمسخر گرفته است. (در مقایسه با آتش بس) توافق دومی وجود ندارد که بخواهد معیار بهتر بودن قرار گیرد. این حرف‌ها غیرواقعی است. تیم مذاکره‌کننده ما توانسته بهترین توافق ممکن را بکند».
۹- جبهه داخلی رژیم صهیونیستی، پیش از جنگ، گسیخته بود و این از هم گسیختگی، شدید‌تر هم خواهد شد. روزنامه معاریو دیروز به نقل از «موشه یعلون» وزیر جنگ اسبق نوشت: «کابینه نتانیاهو به دست وزیران دارایی و امنیت داخلی اداره می‌‌شود و نمی‌‌تواند تصمیم بگیرد تا ما را از بحران خارج کند و نجات دهد». یعلون، به همراه « ایهود باراک، گابی اشکنازی، بنی گانتز و گادی آیزنکوت»، جزو پنج رئیس سابق ستاد کل ارتش است که اوایل شهریور پارسال، به جوسازی علیه ایران و توافق احتمالی آمریکا با ایران پرداختند، اما تاکید کردند: «فقدان همبستگی داخلی در اسرائیل، تهدیدی بزرگ ‌‌تر از این است که ایران در آستانه اتمی شدن قرار دارد». شبیه همین هشدار را «ایهود اولمرت» نخست‌وزیر اسبق گفت که معتقد بود: «بزرگ ‌‌ترین خطر راهبردی پیش روی اسرائیل، رسیدن دوباره نتانیاهو به قدرت بود. این، از برنامه هسته‌‌‌ای ایران خطرناک ‌‌تر است و همه باید روی این تهدید متمرکز شوند. او بود که موجب خروج آمریکا از توافق و شتاب بیشتر برنامه هسته‌ای ایران شد».
۱۰- رژیم صهیونیستی حتی پیش از جنایت جنگی و نسل‌کشی اخیر، متهم به آپارتاید بود، آن هم از سوی کسی با مختصات «تامیر پاردو»، که نوامبر ۲۰۱۰ (آذر ۱۳۸۹) توسط نتانیاهو به ریاست موساد منصوب شد و تا ژانویه ۲۰۱۶ (دی ماه ۱۳۹۴) که این سمت را ترک کرد، مرتکب جنایات بسیاری علیه ملت ایران شد. پاردو چند ماه قبل اذعان کرد: «اسرائیل در سایه چند دستگی بی‌سابقه، وارد مرحله خود ویرانگری شده و در لبه پرتگاه قرار دارد. در شرایطی که دشمنان، منتظر ساعت صفر نابودی ما هستند، به کشوری تکه و پاره تبدیل شده‌ایم» و «رفتار اسرائیل در کرانه باختری، آپارتایدی است. مسیر فروپاشی پرشتاب، دیگر جای هیچ توجیهی را برای ائتلاف باقی نمی‌‌گذارد. هر روز که می‌‌گذرد به پایان رؤیای صهیونیسم نزدیک می‌‌شویم». آسوشیتدپرس درباره این سخنان نوشته بود: لحن تامیر پاردو به‌شدت تند بود و با توجه به پیشینه او، این سخنان از اهمیت بالایی برخوردار است».

سندی بر زنده بودن هویت ملی فلسطینی
دکترسیدرضی عمادی 
اکنون با گذشت 50 روز از جنگ اخیر غزه بین حماس و رژیم صهیونیستی، در روزهای آتش بس موقت به سر می بریم اما این مکث کوتاه مدت پشت پرده خیلی از مسائل را در درگیری‌های اخیر آشکار کرد. در این دو روز تصاویر نشان می‌دهد آوارگان به صورت دسته‌جمعی در حال بازگشت به شمال غزه و منازل خود هستند. مهم‌ترین معنای این اقدام این است که فلسطین متعلق به فلسطینی‌هاست. مردم فلسطین صاحبان اصلی سرزمین فلسطین هستند و رژیم اشغالگر صهیونیستی طی 75 سال با حمایت قدرت‌های غربی، سرزمین آن‎ها را غصب کرده است. اکنون در حالی که جنگ 50 روزه، بیش از 20 هزار شهید که 70 درصد آن‎ها کودکان و زنان هستند، برجای گذاشته و حدود 35 هزار زخمی داشته است، منازل، مراکز درمانی و مدارس و به طور کلی زیرساخت‌های شهری نابود شده است، اما مردم از فرصت حتی چهار روزه آتش‌بس برای بازگشت استفاده کردند. این اقدام زمانی معنادارتر می‌شود که درنظر داشته باشیم آتش‌بس تنها چهار روزه است و بعد از این مدت ممکن است بار دیگر رژیم صهیونیستی حملات علیه غزه را از سر گیرد. بازگشت دسته‌جمعی به شمال غزه با وجود چنین شرایطی، تأکیدی بر زنده بودن هویت ملی فلسطینی و همچنین حمایت از مقاومت در مقابل رژیم اشغالگر است. این الگوی رفتاری فلسطینی‌ها از آن جهت اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که با رفتار مردم در اراضی اشغالی مقایسه شود. پس از حمله 15 مهر - 7 اکتبر و در حالی که عملاً حملات حماس متوقف شده بود و یا شدت چندانی نداشته است، اما مردم در اراضی اشغالی پا به فرار گذاشتند. شبکه‌های تلویزیونی جهان گزارش‌های متعددی را ارسال کردند که نشان می‌داد فرودگاه‌های اسرائیل مملو از جمعیتی بود که قصد ترک اراضی اشغالی را داشتند. در واقع، پس از عملیات طوفان الاقصی مهاجرت معکوس از اراضی اشغالی افزایش قابل ملاحظه‌ای داشته است. اگرچه نبود امنیت و به عبارتی تهدید شدن امنیت، عامل مهمی در مهاجرت معکوس است، اما بدون تردید، مهم‌ترین عامل در این خصوص نداشتن هویت ملی است. مردم در اراضی اشغالی اگرچه در فاکتور یهود بودن اشتراک دارند، اما هویت ملی آن‎ها متعلق به سرزمین واحدی نیست بلکه از کشورهای مختلف به فلسطین اشغالی مهاجرت کردند تا شاید زندگی بهتری را تجربه کنند. نداشتن هویت و تعصب ملی عاملی است که سبب می‌شود مردم در اراضی اشغالی با هر تهدیدی پا به فرار بگذارند، اما قوی بودن هویت ملی فلسطینی سبب می‌شود با وجود نسل‌کشی صهیونیست‌ها و باقی ماندن سطح تهدید بالا، مردم ترجیح ‌دهند که در غزه باقی بمانند. تصاویر آزادی اسرای فلسطینی نیز سندی دیگر بر زنده بودن هویت ملی فلسطینی است. ملتی که زنده باشد؛ یا به تعبیری زنده تر؛ برای همان چند زنی که دست دشمن در میان بیش از ۵ هزار نفر اسیر دارد؛ چنین غرق در شعف و زیبایی است،ولو این که ۷۵ سال است که دارد اسارت را تجربه می‌کند. اما طرفی که مرده است؛ استقبالش از زن هایش که تنها 50روز اسیر بودند و برای اولین بار هم زن هایش اسیر شده اند؛ حس شعف ندارد. رژیم صهیونیستی در صورتی که واقع‌بین باشد با در نظر گرفتن همین الگوی رفتاری متوجه خواهد شد که غزه لقمه آسانی برای آن نیست.
 
مردم اهمیت انتخابات را خوب می‌دانند
سیدعبدالله متولیان
دهم آذر ماه در تقویم کشور، روز مجلس نامگذاری شده و از این تاریخ تا روز برگزاری انتخابات مجلس، ۹۰ روز زمان داریم تا در این فاصله صادقانه پای درد دل و مطالبه مردم در خصوص ضرورت مشارکت حداکثری در انتخابات بنشینیم. حقیقت این است که مردم صاحبان اصلی کشور و نظام هستند و موضوع مشارکت حداکثری، خواست و مطالبه مردم از مسئولان است. مردم در طول ۴۵ سال گذشته در بیش از ۴۰ انتخابات، با مشارکت حداکثری صداقت و عزم خود را برای حراست از کشور و نظام، به خوبی نشان داده‌اند.

مکرر دیده‌ایم که در بحبوحه و کشاکش تلاش دشمنان برای دلسرد کردن مردم ایران و عدم حضور در مقاطع انتخاباتی و درست در زمانی که بسیاری از نخبگان، سیاسیون و اصحاب رسانه و قلم نگران عدم حضور مردم در انتخابات هستند، رهبر معظم انقلاب با اطمینان از مشارکت حداکثری مردم سخن گفته‌اند. پیش‌بینی حضرت امام خامنه‌ای ریشه در باور ایشان به غیرت ملی و شناخت معظم له از ملت ایران دارد. حضرت آقا خوب می‌دانند که تا این مردم در صحنه هستند، دشمنان به دلیل خطای محاسباتی و عدم شناخت ملت ایران در توطئه‌ها ناکام خواهند ماند.
همسویی برخی افراد، احزاب و جریانات سیاسی داخلی با تحلیل دشمنان در باره حضور مردم در انتخابات یا ناشی از خطای محاسباتی و عدم شناخت درست مردم است یا ریشه در فرصت‌طلبی آنان (مشخصاً اصلاح‌طلبان) برای شکست دادن رقیب انتخاباتی به قیمت تلاش برای عدم حضور حداکثری مردم در انتخابات و تضعیف اقتدار ملی دارد.
مردم می‌دانند که شرکت در انتخابات علاوه بر اینکه یک فریضه و وظیفه دینی، ملی و اجتماعی است، زمینه را برای نمایش اقتدار ملی و کارآمد‌سازی سازمان‌ها و نهاد‌ها برای تحقق اهداف کشور نیز فراهم می‌کند. مردم می‌دانند شرکت پرشور و حداکثری در انتخابات و انتخاب نمایندگان مؤمن، انقلابی، آگاه، متخصص و متعهد، ضمن کمک به حل مشکلات کشور، برای نظام بازدارندگی ایجاد کرده و تضمین کننده امنیت، عزت و اقتدار همه‌جانبه در برابر توطئه‌ها و دسیسه‌های اجانب است.
تاریخ انقلاب به عیان نشان داده که هیچ عاملی (چه داخلی و چه خارجی) هرگز نتوانسته مردم ایران را دلسرد و ناامید ساخته و از میدان حمایت از نظام خارج کند. «سوءمدیریت و ناکارآمدی برخی مسئولان»، «تحریم‌ها، فشارها، کارشکنی و توطئه‌های دشمنان بیرونی»، «اقدامات شبکه نفوذی دشمن برای ناامید‌سازی و بی‌اعتمادی مردم به نظام»، «فرصت طلبی و ناسپاسی برخی احزاب سیاسی در ترجیح منافع حزبی بر منافع ملی»، «تلاش مراکز سایبری و امپراتوری رسانه‌ای غرب و استفاده از حداکثر ظرفیت فضای مجازی برای خارج ساختن مردم از میدان حمایت از نظام» و انواع دسیسه‌ها و توطئه‌های بدخواهان و دشمنان کشور، نه تنها نتوانسته مردم را ناامید ساخته و از میدان حمایت از نظام جمهوری اسلامی خارج کند، بلکه بر عزم و اراده مردم افزوده است. در انتخابات پیش‌رو نیز مردم ایران صداقت، پشتکار، عزم جهادی و رویکرد انقلابی دولت را می‌بینند و اگر چه آثار تلاش مضاعف مسئولان هنوز آن‌طور که باید، بر سر سفره مردم دیده نمی‌شود، اما تلاش مسئولان برای رونق تولید و رفع فقر، فساد، تبعیض، تورم و بیکاری را که چراغ امید را در دل مردم روشن کرده پاس می‌دارند و مردم مرعوب سیاه نمایی و بن بست نمایی و جنگ شناختی دشمن نشده و قدردان دولتمردان بوده و مانند همه ادوار گذشته شگفتی آفرین خواهند بود.
ثبت‌نام و در نهایت رشد بیش از ۵۵ درصدی داوطلبان نامزدی (با گرایش‌ها و سلایق متنوع سیاسی) در انتخابات مجلس شورای اسلامی را که نشانه‌ای آشکار از شور و نشاط اجتماعی در انتخابات مجلس است، می‌توان به این معنا در نظر گرفت که نخبگان از هر طیف و گرایش سیاسی، با حضور حداکثری برای نامزدی در انتخابات مجلس، به خوبی به اهمیت مجلس شورای اسلامی پی برده و به دنبال ایفای نقش در این عرصه هستند.
اینک مردم نیز خوب می‌دانند که تنها راه اصلاح امور، حضور در پای صندوق‌های اخذ رأی است. مردم می‌دانند مهمترین ابزاری که می‌تواند اراده و خواسته آنان را محقق سازد، صندوق رأی است. مردم خوب می‌دانند که اگر منتقد بوده و ایرادی دارند باید در پای صندوق‌های اخذ رأی خواستار تغییر وضع موجود به وضع مطلوب باشند. مردم نیک می‌دانند که دوری و پرهیز از صندوق رأی و مشارکت در انتخابات، جدول دشمن را تکمیل کرده و سبب افزایش طمع ورزی و امیدواری بیشتر دشمن برای تحقق اهداف شیطانی آن‌ها خواهد شد.

ارتش ملی یمن عضو مقتدر جبهه مقاومت

سید‌رضا صدرالحسینی
یکی از مهم‌ترین موفقیت‌های عملیات طوفان‌الاقصی، هماهنگی بین جریان‌های مقاومت فلسطین و بالاتر از آن هماهنگی بین «ساحات مختلف مقاومت» (جریان‌های مقاومت منطقه) بوده است. درواقع اتفاقی که می‌توانیم از آن به عنوان یکی از مهم‌ترین پدیده‌های به‌وجود آمده در عملیات طوفان‌الاقصی نام ببریم و تا ماه‌ها و سال‌های آینده نیز در موردش اخبار و اطلاعات دیگری به دست ما خواهد رسید و می‌تواند مورد تجزیه و تحلیل کارشناسان مسائل بین‌الملل و رسانه‌های مختلف قرار بگیرد.

این هماهنگی برای نخستین بار، عملیاتی شده و به منصه ظهور رسیده است. در واقع اقداماتی که در پشتیبانی مقاومت فلسطینی بعد از عملیات طوفان‌الاقصی و علیه رژیم صهیونیستی و حامیان بین‌المللی آن به‌وجود آمد نقطه عطفی است برای حرکت‌های بعدی مجموعه‌های مقاومت که هر یک مستقل بوده و بر اساس یک وحدت اندیشه و فکر، مخالفت خود را با نظام سلطه و همچنین بازوان نظام سلطه در منطقه ابراز داشته‌اند. می‌توان در رابطه با انصارا... یمن و ارتش ملی این کشور نکاتی را به عنوان شاهد مثال بیان کرد که مورد هراس رژیم تا بن دندان مسلح صهیونیستی و حتی آمریکا شده است. در واقع ارتش ملی یمن توانست تجربیات و تسلیحات بومی خویش را در این عملیات به رخ ارتش‌های بزرگ منطقه که مورد حمایت ناتو نیز بودند بکشد. این اقدام توانست بخشی از توان مردم یمن را به نمایش بگذارد و به اثبات برساند که مردم یمن که ۱۰ سال برای استقلال خود جنگیدند، در حال حاضر به یک بلوغ قابل قبول برای افزایش نقش‌آفرینی خویش در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی رسیده‌اند. 
بر همه کارشناسان روابط بین‌الملل و اقتصاد سیاسی کاملا روشن است که جایگاه دریای سرخ و همچنین گذرگاه باب‌المندب و سواحل مشرف به دریای سرخ که متعلق به مردم یمن است، چگونه می‌تواند در صلح و ثبات و امنیت سیاسی و اقتصادی مردم منطقه و جهان تاثیرگذار باشد. بر این اساس رزمایش‌های (اقدامات نظامی) انجام شده توسط ارتش ملی یمن به خوبی توانست شرایط ارتش رژیم صهیونیستی و دستگاه تصمیم‌ساز برای این رژیم را دچار اختلال کند تا جایی که در شرایط کنونی، اراده مقاومت فلسطین بر رژیم صهیونیستی تحمیل گشته و مقاومت فلسطین توانسته همه شروط خود را یک به یک به نتیجه مطلوب و دلخواه خود برساند. براین اساس می‌توان گفت که از این به بعد آمریکا و رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن نه با یک جریان مقاومت در لبنان، عراق، یمن، فلسطین و نقاط دیگر روبه‌رو هستند بلکه با یک جریان مقتدر و فرماندهی مشترک برای مقابله با نظام سلطه مواجه خواهند بود و این نشان‌دهنده گام‌های نخست تغییر ژئوپلیتیک مقاومت در منطقه محسوب می‌گردد. 
در این تغییر معادلات منطقه و در ژئوپلیتیک مذکور، ناتوانی رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی آن کاملا آشکار شد چرا که با وجود دو ناو هواپیمابر آمریکایی در نزدیکی سرزمین یمن و تسلیحات گسترده‌ای که از ابتدای عملیات طوفان‌الاقصی به سمت رژیم صهیونیستی سرازیر شد همه ناظران سیاسی-نظامی به این موضوع اقرار کردند که کوچک‌ترین عکس‌العملی از جانب ارتش رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن نتوانست انجام گیرد و این نشانه اقتدار ارتش ملی یمن به عنوان عضوی فعال از اعضای جبهه مقاومت قلمداد می‌گردد. 

آیا سیاست کاهش تورم به نتیجه می‌رسد؟

هادی حق شناس

قبلا هم پیش بینی شده بود که اگر تورم ماهانه کمتر از دودرصد نشود تورم پایان سال ۴۰ درصد خواهد شد. به جز یک ماه که تورم کم تر از دو درصد شد، در ماه های دیگر سال جاری بیش از دور درصد شده است. اینکه تورم به هدف گذاری دولت برسد دور از ذهن است.

یک نکته را نباید فراموش کنیم. تورم حتی اگر کم تر از ۴۰ درصد هم برسد اثری که روی گرانی ها دارد معادل تورم ۴۵ درصد سال گذشته است و آنچه مردم احساس می کنند عددی است که کالاها را گران تر می خرند. مردم آنچه حس می کنند این است که قیمت گوشت و مرغ و برخی مواد خوراکی در سال جاری نسبت به سال گذشته قیمت افزایشی داشته است و بنابراین نکته این است که اگر سیاست های دولت منجر به این می شد که تورم سال جاری نصف سال قبل می شد و زیر ۲۰ درصد می شد، نه اینکه کالاها گران تر نمی شد، بلکه شتاب گرانی کمتر می شد. نکته کلیدی آن است که با این سیاست های پولی و ارزی که دولت اتخاذ کرده ما شاهد تورم های بالا در اقتصاد ایران خواهیم بود.

نکته دیگر این است که باید منشا این تورم را دولت تدبیر کند و منشا تورم این است که دولت با کمبود منابع مواجه است و منابع واقعی دولت که تورم ایجاد نمی کند مالیات و فروش شرکت ها است که به عنوان درآمد پایدار تلقی می شود. اما فروش نفت طبیعتا می تواند منشا تورم باشد؛ البته در خصوص فروشن نفت ذکر این نکته مهم است که در سال هایی که درآمد مطلوب داشتیم تورم با واردات کالا  سرکوب می شد. اما چون درآمد نفتی ما مطلوب نیست با واردات نتوانستیم تورم را کاهشی کنیم.  نگاهی به واردات و صادرات سال جاری نشان دهنده دونکته است. صادرات غیر نفتی نشان دهنده تراز منفی ۱۰ میلیارد دلاری ااست. از طرف دیگر اعلام شده با صادرات نفت تراز مثبت ۱۰ میلیارد دلار شده است و مفهوم آن این است که ما در ۸ ماه سال جاری حدود ۲۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته ایم. مقایسه ۱۲ سال گذشته نشان می دهد حجم تجارت ایران چقدر کاهش پیدا کرده است. این متغیر کلان در کنار متغیرهایی که ذکر شد منجربه این تورم پایدار شده است.

اقتصاد ملی، دولت و آینده بازنشستگان

ناصر ذاکری
بازنشستگان کشورمان به‌درستی از عدم‌ تناسب مستمری دریافتی با هزینه‌های زندگی شکایت دارند. هرچند حقوق و مزایای دریافتی نیروی کار در شرایط حاکمیت تورم دورقمی هرگز متناسب با نرخ تورم افزایش نیافته و این به معنی سقوط تدریجی قدرت خرید و سطح رفاه حقوق‌بگیران بوده‌ است، این سقوط درباره جامعه بازنشستگان با سرعت به‌مراتب بیشتری اتفاق افتاده‌ است. کارفرمایان به‌منظور استفاده بهینه از خدمات کارکنان خود، ناگزیر از اعمال برخی تعدیل‌ها و برقراری برخی امتیازات برای آنان هستند. اما صندوق‌های بازنشستگی که مستمری بازنشستگان را تأمین می‌کنند، چنین دیدی نسبت به این جمعیت ندارند. از سوی دیگر بحران مالی صندوق‌های بازنشستگی نیز مزید بر علت شده که این نهادها تا جایی که می‌توانند در مقابل درخواست افزایش سنواتی رقم مستمری‌ها مقاومت کنند. به این‌ ترتیب فاصله چشمگیری بین سطح دریافتی مستمری‌بگیران با هزینه‌های جاری زندگی ایجاد شده‌ است. تعداد بازنشسته‌های کشور در سال‌های اخیر رشد چشمگیری داشته و درنتیجه دشواری معیشتی این جمعیت به معنی دشواری و گرفتاری درصد بزرگی از جمعیت است. این به آن‌ معنی است که دولتمردان ناگزیر از توجه روزافزون به مسائل و گرفتاری‌های این جمعیت هستند. درواقع طرف مذاکره و مطالبه بازنشستگان بیشتر از اینکه صندوق‌های بازنشستگی باشند، دولت‌ها و دولتمردان هستند. حداقل سه دلیل می‌توان برای این امر ارائه کرد:

اول اینکه یکی از عوامل شکل‌دهنده بحران مالی صندوق‌ها عدم‌ التزام دولت‌ها به تعهدات خود در چند دهه گذشته است. دولت با پرداخت‌نکردن مبالغ تعهدشده، موجب شده منابع مالی صندوق‌ها محدودتر شود، آن‌هم درحالی‌که با تصمیمات و سیاست‌های خود معمولا هزینه‌های جدیدی را به صندوق‌ها تحمیل کرده‌ است.

دوم اینکه نفوذ دولت‌ها در سطح مدیریت صندوق‌ها، این نهادها را تبدیل به حیاط خلوت دولتمردان کرده و عملا آنها را از کارآمدی دور کرد‌ه ‌است. جمعیت بیمه‌شدگان تأمین اجتماعی هرگز خاطره تلخ آن روزها را که ده‌ها شرکت متعلق به صندوق مربوطه با یک برگ چک و به‌اصطلاح با سهو قلم در آستانه فروش قرار گرفت، فراموش نمی‌کنند. درواقع دولت‌ها با بی‌اعتنایی به سرنوشت صندوق‌ها موجبات تحلیل‌رفتن قوا و بنیه مالی این نهادها را فراهم کرده‌‌اند و درنتیجه در مقابل وضعیت پیش‌آمده، مسئولیت تامّ و تمام دارند.

اما دلیل سوم که مهم‌ترین دلیل نیز تلقی می‌شود، مرتبط با رسالت توسعه‌ای دولت و جایگاه توسعه‌ای صندوق‌های بازنشستگی است. جریان توسعه اقتصادی در جامعه بشری در مسیری حرکت کرده که افزایش قدرت تسلط جامعه بشری بر طبیعت و روندهای اقتصادی و اجتماعی نوعی جمعیت خاطر و به بیان دقیق‌تر امنیت را برای بشر به ارمغان بیاورد. پیشرفت فناوری و شکل‌گیری نهادهای حقوقی مدرن همه و همه دست به دست هم داده‌اند تا آینده‌ای روشن و امیدبخش را برای بشر رقم بزنند. در هزاره‌های پیشین بشر اولیه به‌تدریج به فن ذخیره‌سازی مواد غذایی دست یافت تا حداقل از وضعیت معاش خانواده‌اش در چند روز آینده‌ اطمینان خاطر پیدا کند. اما اینک به کمک نهادهایی مانند صندوق‌های بازنشستگی می‌تواند از وضعیت معاش خود در دهه‌های پایانی عمرش نیز اطمینان پیدا کند. از این منظر تضعیف بنیه مالی صندوق‌ها تا حدی که از انجام تعهدات خود در مقابل جمعیت مستمری‌بگیر ناتوان شوند، یک اقدام ضدتوسعه‌ای است. زیرا به جمعیت شاغل امروز که وضعیت امروز بازنشستگان را آینده محتوم خود می‌داند، این پیام را می‌دهد که هیچ‌کس به فکر تو نیست و تو باید با ترفندهای خاص خود را برای‌ دوران بازنشستگی و بحران مالی آن آماده‌ کنی. در چنین شرایطی بیمه‌شدگان که تحت سرفصل بیمه اجباری ناگزیر از پذیرش شرایط پرداخت حق بیمه بوده‌اند، به این باور می‌رسند که اگر از اول ملزم به پرداخت حق بیمه نبودند و خود این مبلغ را پس‌انداز و سرمایه‌گذاری می‌کردند، ارزش این دارایی امروز می‌توانست بیشتر از به‌اصطلاح یادگاری‌نوشتن روی دیوار حیاط خلوت دولت‌ها باشد. به بیان دقیق‌تر بحران مالی صندوق‌ها مزایای عضویت در جامعه بیمه‌شدگان را برای فرد فرد جامعه چنان کاهش می‌دهد که گویی با یک رویگردانی از جامعه و بازگشت به دوران فردیت روبه‌رو هستیم.

بحران مالی صندوق‌های بازنشستگی فقط مشکل جمعیت بازنشسته کشور که البته تعداد قابل‌توجهی از شهروندان را شامل می‌شود، نیست. این بحران سلامت جریان توسعه آینده کشور را نشانه گرفته‌ است و با ترویج باور بی‌اعتمادی به آینده و بی‌اعتمادی به نهادهای حقوقی و مدنی، بدل به یک حرکت قدرتمند ارتجاعی در خنثی‌کردن کلیه دستاوردهای توسعه نیمه‌کاره کشور شده‌ است. امید به آینده، اعتماد به مدیریت ارشد جامعه، اعتماد به نهادهای حقوقی و مدنی یک دارایی ارزشمند است که دولت باید با چنگ و دندان در حفظ آن از هرگونه گزندی بکوشد و با تلاش برای غلبه بر بحران مالی صندوق‌ها اعتماد عمومی به جریان توسعه را بازگرداند. اولین قدم ایفای کامل تعهدات مالی دولت و مقدم‌دانستن این امر بر بسیاری از تعهدات درجه‌چندم دولت است.

چشمان باز و بسته اروپا بر حقوق بشر
مهدی گرگانی
در حالی ‌که همه نگاه‌ها در سراسر جهان به جنگ رژیم تروریست صهیونیستی علیه مردم غزه دوخته شده است، پارلمان اروپا در ادامه فرافکنی‌های ضدایرانی خود قطعنامه‌ای را به بهانه مسائل حقوق بشری در ایران تصویب کرد. نمایندگان پارلمان اروپا در قطعنامه خود ضمن مداخله در امور داخلی ایران، بازداشت جاسوسان در ایران را سیاست گروگانگیری خوانده و خواستار قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست گروه‌های به اصطلاح تروریستی و تحریم رئیس‌جمهور ایران شده‌اند.
1- پارلمان اروپا در شرایطی به فکر مسائل حقوق بشری در ایران افتاده است که رژیم صهیونیستی از متحدان اصلی اتحادیه اروپایی به باور کارشناسان و همه مردم دنیا در حال ارتکاب جنایات جنگی در غزه و فلسطین اشغالی است. در این شرایط نمایندگان اروپایی به جای بررسی و صدور قطعنامه علیه جنایات رژیم صهیونیستی به فکر چند زندانی دوتابعیتی یا خارجی در ایران هستند که به جرم‌های مختلف از جمله جاسوسی و اقدامات ضدامنیتی در ایران زندانی هستند. در واقع پارلمان اروپا به جای بررسی مهم‌ترین دغدغه افکار عمومی دنیا به فکر سیاسی‌کاری و مسائل مورد علاقه خود است؛ اقدامی کاملا عامدانه و برنامه‌ریزی شده از سوی دولت‌های اروپایی با همکاری نمایندگان پارلمان اروپا برای منحرف کردن افکار عمومی جهان از درد و رنج مردم غزه و لاپوشانی جنایات تاریخی و فاجعه‌بار صهیونیست‌ها در فلسطین اشغالی. 
2- اگر نمایندگان پارلمان اروپا واقعا دغدغه حقوق بشر دارند، چرا چشمان‌شان را روی نقض حقوق مردم کشورهای خود از سوی دولت‌های اروپایی بسته‌اند. طی هفته‌های گذشته در بسیاری از پایتخت‌های اروپایی مردم در حمایت از غزه و ضد رژیم آپارتاید صهیونیستی به خیابان‌ها آمدند و تقریبا در همه این تظاهرات‌ها با خشونت پلیس، ‌بگیر و ببند و تهدیدهای مختلف از جمله اخراج از محل کار یا اخراج از دانشگاه‌ها مواجه شدند. 
در حالی که در سراسر اروپا هیچ محدودیت یا ممنوعیتی برای تظاهرات حامیان اسرائیل وجود ندارد اما تظاهرات در حمایت از فلسطین با مداخلات شدید پلیس و بازداشت‌های گسترده همراه بوده و شاهد خفقان سیاسی در اروپا در زمینه حمایت از مردم مظلوم فلسطین هستیم. در فرانسه و انگلیس برگزاری هرگونه تظاهرات حمایت از فلسطین ممنوع اعلام شده و از آن به عنوان خطر اخلال در نظم و امنیت عمومی نام برده شد! دولت‌های اروپایی که حتی حقوق اولیه مردم خود در زمینه آزادی بیان و آزادی تجمعات را برنمی‌تابند، چطور می‌توانند دیگران را در زمینه حقوق بشر موعظه کنند و از آنها درباره مسائل امنیتی که ربط چندانی هم به حقوق بشر ندارد و در واقع حقوق جاسوس‌هاست، حساب‌کشی کنند؟ 
3- تنها با یک بررسی ساده در اینترنت می‌توان به این نتیجه رسید که ادعاهای حقوق بشری اروپایی‌ها فقط ژست توخالی و نمایش است. از زمان شروع حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه بیش از 15 هزار غیرنظامی به شهادت رسیده‌اند که ۱۱ هزار نفر آنها زن و کودک هستند، با این حال پارلمان اروپا که خود را نماد به اصطلاح حقوق بشر و ارزش‌های انسانی می‌داند حتی برای حفظ ظاهر یک بیانیه ساده یا یک قطعنامه خشک و خالی علیه صهیونیست‌ها صادر نکرد. حتی با معیارهای حامیان رژیم صهیونیستی نیز اصل تناسب در این جنگ به هیچ وجه رعایت نشده است و ریخته شدن 40 هزار تن بمب روی سر مردم غیرنظامی نوار غزه هیچ تناسبی با عملیات توفان الاقصی که تنها با یکی دو مدل اسلحه آن هم کاملا مشروع علیه اشغالگران انجام شد ندارد. اکنون این سوال پیش می‌آید: آیا جنایات رژیم صهیونیستی در غزه مستحق یک محکومیت ساده (نه از سوی دولت‌های اروپایی که تکلیف‌شان معلوم است، بلکه از سوی پارلمان اروپا که خود را نماینده مردم اروپا می‌داند و تقریبا در بیشتر شهرهای اروپا علیه رژیم صهیونیستی تظاهرات کرده‌اند) نیست؟
4- در هر ۲ مورد محکومیت نقض حقوق بشر در ایران و سکوت کشورهای اروپایی در برابر نسل‌کشی رژیم حرامی صهیونیستی، نقش آمریکا و لابی‌های صهیونیستی اظهرمن‌الشمس است. آمریکایی‌ها که خود بازیگر اصلی و گرداننده صحنه جنگ غزه هستند با کمک لابی‌های صهیونیست به دنبال منحرف کردن توجهات مردمی - رسانه‌ای از جنایات غزه و کمک به اسرائیل برای جبران شکست مفتضحانه 7 اکتبر از مقاومت حماس هستند. قطعنامه ضدایرانی پارلمان اروپا و بیانیه تروئیکای اروپا علیه برنامه هسته‌ای ایران تنها ۲ مورد از اقدامات آمریکا و لابی‌های صهیونیستی طی همین چند روز گذشته برای به زیر کشیدن اخبار جنگ غزه و منحرف کردن افکار عمومی جهان بوده است.
۵ – غربی‌ها در مواجهه با حقوق بشر یک چشم باز و یک چشم بسته دارند؛ هر جا منافع آنها اقتضا کند چشمان‌شان باز و مدعی حقوق بشر می‌شوند و هر جا به سودشان نباشد چشمان خود را بر بدترین جنایات بشری می‌بندند. در جنگ اوکراین کشته شدن چند کودک را خوب می‌بینند اما در جنگ غزه کشته شدن چند هزار کودک را مصداق نقض حقوق بشر نمی‌دانند!
 

راز اصرار بایدن به آتش بس موقت

حنیف غفاری

سرانجام پس از ۴۶ روز جنایت و نسل کشی آشکار در نوار غزه  صهیونیستها تن به آتش بسی موقت و ۴ روزه در جنگ دادند، یعنی دقیقا از خط قرمز ترسیم شده توسط خود عبور کردند! صورت مسئله شفاف و آشکار است:نتانیاهو پس از وقوع عملیات  طوفان الاقصی بارها تاکید کرد آتش بسی با حماس در کار نخواهد بود و تا زمان آزادی کامل همه اسرای صهیونیست، اساسا اجازه چینش میز مذاکره ( بر سر تعیین حدود و ثغور آتش بس) را نخواهد داد. نکته قابل تامل اینکه جوبایدن ،رئیس جمهور آمریکا نیز اصرار داشت انعقاد هر گونه آتش بسی (حتی از جنس موقت) میان طرفین، نقطه آشکارساز شکست تل آویو در جنگ با حماس خواهد بود.از این رو رئیس جمهور آمریکا به نتانیاهو پیشنهاد کرد صرفا توقف عملیات در ساعاتی از روز را مدنظر قرار دهد و فراتر از آن، توافقی با حماس صورت ندهد. 
با این حال فرسایشی شدن جنگ غزه و عدم دستیابی صهیونیستها به هدف اصلی خود  ( نابودی حماس ) ، منجر به ابطال پیش فرض های محاسباتی و ذهنی بایدن و نتانیاهو در این عرصه گردید.در این میان، باید تمرکز ویژه ای بر رویکرد بایدن و کاخ سفید داشت. در حالی که حدود یک سال تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ آمریکا زمان باقی مانده است، جنگ غزه تبدیل به پاشنه آشیل رئیس جمهور ناتوان این کشور در  نظرسنجی های ایالتی و عمومی شده است.
 در ۵ ایالت پنسیلوانیا، نوادا، میشیگان، جورجیا و آریزونا، مسلمانان و رنگین پوستان که نقش مهمی در پیروزی بایدن بر ترامپ در سال ۲۰۲۰ ایفا کردند، به دلیل حمایت بایدن از نسل کشی در نوار غزه و مخالفت های مکرر وی با آتش بس در هفته های ابتدایی نبرد، دیگر حاضر به تکرار این روند در انتخابات سال آتی نیستند.همین مسئله سبب شده است تا در نظرسنجی های صورت گرفته در این ۵ ایالت حساس و تعیین کننده، ترامپ از بایدن پیشی گیرد. اگرچه سبد رای ترامپ نسبتا ثابت مانده است، اما سبد رای بایدن روز به روز تحت تاثیر حمایت وی از تروریسم صهیونیستی آب می رود!  
آنچه امروزتحت عنوان آتش بس موقت در نوار غزه مشاهده می کنیم،  محصول نوعی جبر میدانی و فرامتنی بوده که به نتانیاهو و بایدن تحمیل شده و قطعا با استراتژی و تاکتیک های طراحی شده اولیه واشنگتن و تل آویو در جنگ غزه درتعارض مطلق قرار دارد. نتانیاهو و بایدن هر دو ناچار شده اند برای نجات از بحران تمام عیاری که به دست خود ایجاد کرده اند، تن به آتش بس موقت داده و از این طریق، فشار افکار عمومی بر خود را کاهش دهند. با این حال، با توجه به باقی ماندن تعداد قابل توجهی  از اسرا نزد حماس در پایان آتش بس( مخصوصا اسرای نظامی )، قطعا دستان نتانیاهو و بایدن برای ترسیم ابعاد و مختصات روزهای پس از آتش بس موقت نیز بسته خواهد بود.
 آتش بس موقت ، اولین نماد شکست تل آویو  و واشنگتن در دستیابی به اهدافشان در نوار غزه می باشد. این روند قطعا در آینده ای نزدیک تکمیل خواهد شد.