جعفر بلوری
دیروز یعنی در سیونهمین روز جنگ غزه، دوستی در واکنش به پستی که در اینستاگرام راجع به «کودککُشی» صهیونیستها گذاشته بودم این سؤال را پرسید: «چرا اخبار کودکان فلسطینی که کشته میشوند را اینطور پوشش میدهید ولی اخبار کشتار کودکان اسرائیلی و بریدن سر 40 کودک یهودی را پوشش نمیدهید؟» وقتی عذرخواهی رسمی «سارا سیدنر» خبرنگار سی ان ان و منتشرکننده این خبر جعلی را در کنار مواضع رهبران برخی از همین کشورهای حامی رژیم صهیونیستی مبنی بر رد این خبر برایش فرستادم، فقط سکوت بود که تحویلم داد! چرا برخی، دروغهای به این درشتی را باور میکنند؟ چرا تکذیبیههای متعدد و بزرگتر از این دروغ را ندیده بود؟ آیا در دل این سؤال، رژیم اسرائیل، مظلوم تلقی نشده است؟ اگر بله، آیا اسرائیل واقعا مظلوم است؟! موضوع این یادداشت، نگاهی به «نقش و قدرت رسانه در جنگ غزه» و «واقعیتهای میدانی جنگ» است. بخوانید:
1- تحولات این روزهای غزه را میشود از زوایای گوناگونی تحلیل کرد و در این بین؛ این رسانهها هستند که تعیین میکنند، کدام زاویه را برجسته و کدامیک را حذف یا تحریف کنند تا دیده نشود. صهیونیستها هم از همان ساعات ابتدائی شروع جنگ، تصمیم گرفتند در حوزه رسانه، روی «مظلومنمایی» از خود و «هیولاسازی» از حریف متمرکز شوند. امکانات عظیم رسانهای را هم که پشت «صهیونیسم جهانی» قرار دارد به میدان آوردند و با اضافه کردن «داستان» روی «اخبار جعلی» سعی در درگیر نمودن عواطف جهانیان به نفع خود کردند. «حماس 40 کودک اسرائیلی را سر بُرید» یا «کودکان اسرائیلی را سوزاندند» و «به کودکانمان تیر خلاص زدند» جزو آن خبرهایی هستند که با همین هدف جعل شدند و یکی دو روزی هم موفق شدند از خود، چهرهای مظلوم بسازند. این اقدام با دو هدف عمده انجام شد: اولا؛ همراه کردن افکار عمومی جهان و بهتبع آن قدرتهای جهان با خود علیه فلسطینیها و ثانیا؛ توجیه جنایاتی که قصد انجامش را داشتند! در طول تاریخ و در حوزه افکار عمومی، اصولا صهیونیستها با دو اصل کاملا ضد هم، امورشان را پیش بردهاند: «مظلومنمایی» و «جنایت برای ترساندن». افسانه «هولوکاست» برای مظلومنمایی و «کشتارهای وحشیانه» برای ترساندن است. خود این موضوع که، مظلومنمایی و جنایت، دو نقطه مقابل هم هستند هم جای تامل دارد! واقعیت این است که گاهی با به خدمت گرفتن «ثروت»، «علم» و «رسانه» ناممکنها را ممکن میکنند!
اما جنایت هولناکی که در بیمارستان «المعمدانی» غزه رخ داد، در کنار فعالیتهای خوب رسانهای طیف مقابلِ صهیونیستها، ورق را در حوزه «افکار عمومی» کاملا به نفع ملت مظلوم فلسطین برگرداند و صهیونیستها را از همان روز به بازنده این جنگ تبدیل کرد. پلتفرمهای دیجیتال و مجازی مثل اینستاگرام، یوتیوب و...هم که کنار صهیونیستها قرار گرفته بودند، حریف کاربران خود در سرتاسر جهان نشدند و اینطور بود که صهیونیستها افکار عمومی را به طور کامل از دست دادند. کار به جایی رسیده که «الی کوهن»، وزیر خارجه رژیم صهیونیستی میگوید اسرائیل دو هفته بیشتر فرصت ندارد و چنانچه به هدفش طی این مدت نرسد، فشار «افکار عمومی» کار را برای صهیونیستها خیلی سخت کرده و «پنجره دیپلماسی نیز بسته خواهد شد.» نگاهی به تظاهراتهای بیسابقه و بزرگی که همه روزه از غرب تا شرق عالم علیه صهیونیستها برگزار میشود، بیندازید تا ببینید، پیروز جنگ روایتها، چه کسی است.
2- اما در حوزه جنگ سخت نیز، فلسطینیها «خوب» عمل کردهاند و نباید فریب جنگ روانی و رسانهای صهیونیستها را - چنان که آن دوست ما خورده بود - خورد. گرفتن تلفات از میان ژنرالهای آمریکایی و صهیونیستی توسط جوانان فلسطینی، اتفاق بینظیری است. تنها هنر صهیونیستها طی 18 روزی که از حمله زمینیشان به غزه میگذرد، کودککشی و انهدام بیمارستانها و خانهها و مدارس بوده است. چرا راه دور برویم. بگذارید اینجا عینا به گوشهای از گزارش اخیر اندیشکده آمریکایی «مطالعات استراتژیک و بینالمللی» اشاره کنیم تا شرایط میدانی جنگ غزه و وحشتی که دشمن از قدرت مقاومت دارد، معلومتان شود: «کاملا ممکن است این جنگ، اولین جنگ در تاریخ اسرائیل باشد که ارتش در آن جنگیده و شکست بخورد... این شکست برای اسرائیل فاجعهبار و برای ایالات متحده بسیار زیانبار خواهد بود. دقیقا به همین دلیل است که نباید نادیده انگاشته شود...» همینطور این اظهارات «توماس فریدمن» متخصص برجسته آمریکایی در حوزه سیاست خارجی که چند روز پیش «نیویرک تایمز» منتشر کرد: «صراحتا میگویم، برای من کاملاً روشن است که اسرائیل اکنون در معرض خطری واقعی و بهمراتب بزرگتر از هر زمان دیگری از سال 1948 قرار دارد. به سه دلیل مهم. نخست اینکه اسرائیل با تهدید مجموعهای از دشمنان مواجه است که جهانبینی خداسالارانه را با تسلیحات مدرن قرن 21 ترکیب کردهاند و دیگر نمیتوان آنها را به عنوان گروههای کوچک شبهنظامی ردهبندی کرد، بلکه آنها هر کدام دارای ارتشهای جدید با تیپها، گردانها، قابلیتهای سایبری، موشکهای دوربرد، پهپادها و پشتیبانیهای فنی- لجستیک هستند. حماس، حزبالله لبنان، گروههای مقاومت اسلامی در عراق و حوثیها در یمن... این نیروهای ضداسرائیلی مدتهاست که برای چنین روزی برنامهریزی کرده و اکنون همه آنها کنار هم ظاهر شدهاند و اسرائیل را از همه طرف تهدید میکنند.... هدف این است که اعتماد اسرائیلیها را از بین ببرند و این امر را اثبات کنند که سرویسهای دفاعی و اطلاعاتی تلآویو دیگر نمیتوانند از آنها در برابر حملات غافلگیرانه محافظت کنند. اگر این مطلب به صورت کامل برای ساکنان اسرائیل اثبات شود، مجبور خواهند بود ابتدا از مناطق مرزی دور و سپس به طور کامل از اسرائیل خارج شوند. من از اینکه چه حجم از اسرائیلیها این خطر را کاملا احساس میکنند، حیرتزده شدم.»
3- اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، شمار شهدای فلسطینی از عدد 11 هزار و500 نفر عبور کرده است و صهیونیستها هم پنهان نمیکنند که 95 درصد آنها غیر نظامی هستند. چیزی نزدیک به یکچهارم تانکها و خودروهای زرهی صهیونیستها منهدم شده (200 فروند) و به احتمال قریب به یقین، تلفات صهیونیستها نیز از 3 هزار نفر عبور کرده است (صهیونیستها به شدت اخبار تلفات خود را سانسور میکنند) این را میشود از گزارشهایی که هرازچندگاهی از دست صهیونیستها دَر میرود فهمید. مثل گزارش آن خبرنگار صهیونیستی که تصاویر سردخانهای مملو از اجساد نظامیان صهیونیستی را به قیمت بازداشت شدنش، منتشر کرد! این در حالی است که، نه حزبالله لبنان و نه انصارلله یمن، هنوز ظرفیت واقعی خود را به میدان نیاوردهاند. گزارشهایی هم هست که میگوید، صهیونیستها طی 18 روزی که از حمله زمینیشان به غزه میگذرد، تنها 10 درصد این باریکه آن هم در مناطق شمالی و حاشیهای را تصرف کردهاند و برای همین10 درصد نیز خسارات و تلفات سنگینی متحمل شدهاند. نبرد اصلی نیز در همان شمال غزه جریان دارد و درگیریهای زمینی به مرکز و جنوب غزه نرسیده است. 18 روز 10 درصد با این همه خسارت و تلفات را معیاری بگیرید برای پیشبینی میزان خسارات و تلفات صهیونیستها برای 100 درصد غزه و از آن سو به خط قرمز حزبالله لبنان، مقاومت عراق، انصارالله یمن و... نیز بیندیشید. پیشبینی فرجام این جنگ زیاد هم سخت نیست!
4- ذرهای تردید نباید داشت، اسرائیل بعد از جنگ غزه، با اسرائیل قبل از این جنگ، تفاوتهای بنیادینی خواهد داشت. تفاوت در همه حوزههای نظامی، امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهد بود. چرا که به قول فریدمن، حزبالله لبنان و انصارالله - که هنوز به طور جدی وارد معرکه نشدهاند - برای چنین روزی آماده شدهاند و اصولا فلسفه وجودیشان، مبارزه با صهیونیستهاست و به قول ستوننویس نشریه لوموند فرانسه، فقط 30 روز جنگ، اقتصاد اسرائیل را به خاک سیاه نشانده و 80 درصد پروژههای اقتصادی این رژیم را متوقف کرده است. همین دیشب نیز سیدعبدالملک الحوثی، رهبر انصارالله یمن تاکید کرد صدها هزار یمنی آماده ورود به جنگ غزهاند و هر چه در توان دارند را برای این جنگ به میدان خواهند آورد.
به قول حضرت امام ره «امروز، روزی است که اگر با هم قیام کنند، اسرائیل به کلی از بین خواهد رفت. من امیدوارم که... این دولتهای کشورهای اسلامی بیدار بشوند و با این ماده سرطانی که خطرش برای همه منطقه و برای اسلام است، قیام کنند و با حرف و صحبت و شوخی و مزاح مسائل را نگذرانند.» صحیفه امام، ج16، ص330، جماران،23 خرداد 1363.
حسن رشوند
تاشکند، پایتخت ازبکستان هفته گذشته (۱۸ و ۱۹ آبان) به مدت دو روز میزبان شانزدهمین اجلاس سران سازمان همکاری اقتصادی (اکو) بود و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از سه کشور مؤسس این سازمان، همچون گذشته نقشی فعال در این اجلاس داشت. اکو سازمانی است که در سال ۱۳۶۴ (۱۹۸۵ میلادی) در بحبوحه جنگ ایران و عراق به ابتکار ایران با عضویت ترکیه و پاکستان تشکیل شد و اکنون با توسعهای که در آن صورت گرفته است ۱۱ کشور به عضویت آن در آمدهاند. هدف از تشکیل این سازمان ارتقای شرایط برای توسعه اقتصادی پایدار و افزایش سطح زندگی و رفاه مردم، گسترش تجارت درون منطقهای و فرامنطقهای و حذف موانع تجاری، تلاش برای ادغام تجارت کشورهای منطقه و ارتقای همکاریهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فنی و علمی، توسعه زیربناهای حمل و نقل و ارتباطات، توسعه همگرایی بخش دولتی و خصوصی با تأکید بر آزادسازی اقتصادی و تدوین برنامه مشترک برای توسعه منابع انسانی و بهرهبرداری از منابع طبیعی اعلام شده است.
این سازمان منطقهای ۸ میلیون کیلومتر مربع مساحت و بیش از نیم میلیارد جمعیت و به تعبیری یک شانزدهم جمعیت جهان را در خود جای داده است. آنچه نقطه قوت و وجه تمایز اکو با سازمانهای همنوع آن به شمار میآید، عضویت تعدادی از کشورهای دارای انرژی جهان (نفت و گاز) در این سازمان، اشراف بر چند موقعیت استراتژیک جهانی و قرار داشتن در منطقه هارتلند جهان، همسایگی با چند دریای مهم، شرایط ژئوپلیتیک و سرزمینی منحصر به فرد، دارا بودن مسیری کوتاه و مقرون به صرفه از اروپا به آسیا برای تجارت و حمل و نقل و داشتن بازار مصرف قابل توجه است که شاید هیچ یک از سازمانهای اقتصادی جهان از چنین ویژگیهایی برخوردار نباشند.
در شرایطی که نظم جهانی در حال تغییر به چندجانبهگرایی است، سازمانهایی از جنس اکو با ویژگیها و ظرفیتهای این چنینی، میتواند منشأ تحول بزرگ منطقهای و فرامنطقهای باشد. اکو با ظرفیتهایی که دارد میتواند در برابر اتحادیههای منطقهای، نظیر اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس فعالتر و حتی مکملی برای اتحادیهای، نظیر اوراسیا باشد. البته توسعه نیافتن زیرساختهای ریلی و حملو نقل هوایی و زمینی از یکسو و موانع اداری و تعرفهای در تجارت بین اعضا از سوی دیگر، مانعی بزرگ بر سر راه رسیدن سازمان به اهدافش است که امید است با فعالیتی که دولت سیزدهم در زمینه تجارت با همسایگان در قالب پیمانهای منطقهای دارد، هر چه زودتر این ضعف و خلأ مرتفع گردد.
نظر به اینکه گسترش تجارت درون سازمانی از اولویتهای سازمان اکو است، ایران نیز به دنبال گسترش سهم تجارت خود با اعضا از ۷ درصد فعلی به ۲۰ درصد است. بر همین اساس و منطبق بر آمارها، در هفت ماهه امسال میزان تجارت تهران با اعضای سازمان اکو، با رشد ۱۸ درصدی در وزن و ۴/۵ درصدی در ارزش همراه بوده است.
جمهوری اسلامی ایران همواره عضو فعال این سازمان بوده و صرف نظر از برخی دورهها و کم کاریهایی که صورت میگرفته، غالباً دولتهای مستقر در این نزدیک به چهار دهه از عمر اکو، سعی بر ارتقای این سازمان داشتهاند. به ویژه اینکه این نگاه با روی کار آمدن دولت سیزدهم شتاب قابل توجهی گرفته است. اگرچه گفته میشود، سازمان اکو در بسیاری از ابتکارات جهانی به عنوان یک شریک فعال و جدید حضور دارد و نقش سازنده در پیشبرد اهداف توسعه پایدار در برخی حوزهها از جمله در برخی حوزههای همکاریهای اقتصادی داشته است، اما آنچه دیده میشود فاصله بسیاری با آرزوهایی دارد که کشورهای عضو تاکنون داشتهاند. تعرفههای تجاری دو طرف نه تنها هنوز به حد مطلوب که بیانگر گسترش روابط کشورهای عضو اکو باشد، نرسیده، بلکه کشورهایی که قرار بود تعرفه گمرکی بیشتر کالاهای خود راصفر کرده یا به صفر نزدیک کنند، تاکنون یا این کار را نکرده یا اگر هم انجام دادهاند تعرفههای صفر شامل کالاهای بیارزشی همچون سنگ پا بوده است. این درحالی است که زمانی یک سازمان اقتصادی منطقهای میتواند موفق باشدکه مشکل تجارت و مسیرهای آن را حل کرده باشد. تاکنون مسیرهای ترانزیت شرق به غرب و شمال به جنوب هیچ کدام به مرحله بهره برداری کامل نرسیدهاند و پروژههای مربوطه به کندی پیش میروند، توسعه حمل و نقل هوایی کشورهای عضو به ویژه با ایران بسیار ناقص است، در واقع میتوان گفت که حمل و نقل هوایی میان ایران با کشورهای آسیای میانه بسیار ناچیز و در حد صفر است، توسعه حمل و نقل ریلی و دریایی هم کندتر از حد انتظار است و مناسبات تجاری کشورها بسیار پایینتر از ظرفیتها و انتظارات است.
اما در عین حال باید گفت که یکی از مفاهیم کلیدی که سیاست خارجی دولت سیزدهم را میتوان حول آن مورد تفسیر قرار داد، دیپلماسی اقتصادی است. توجه دولت به دیپلماسی اقتصادی و استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک برای تعریف مناسبات دوجانبه وچندجانبه اقتصادی، از ابتدا مشهود بوده و با گذشت دو سال از فعالیت آن آشکارتر شده است.
خروجی و نتیجه رایزنیهای دوجانبه و چندجانبه دولت با مقامات رسمی کشورهای عضو اکو از مصادیق بارز آن است. عضویت رسمی ایران در اجلاس همکاریهای شانگهای، حرکت به سوی تکمیل عضویت در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، عضویت در بریکس وآوردن اکو بر روی ریل توسعه روابط و رفع نیازهای اقتصادی ۱۱ کشور عضو، نشان میدهد که چنین منظومهای به خوبی در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در دوره جدید تبلور پیدا کرده است.
با وجود این تلاش ها، شایسته است دولت سیزدهم که داعیه دار گسترش روابط با همسایگان و اولویت دادن به آنها را بر هر گونه رابطه بینالمللی دیگر در عرصه سیاست خارجی ترجیح میدهد، به سازمان اکو به دیده یک ظرفیت ویژه بنگرد تا از ظرفیتهای آن استفاده بیشتر شود. چراکه اکو سازمانی است که میتواند در حل بسیاری از مشکلات کشورهای عضو در حوزه تجارت و عرصه دیپلماسی و فشار به قدرتهای زیاده خواه تأثیر گذار و تمام کننده باشد
درس عبرت برای نتانیاهو
رژیم صهیونیستی باوجود جنایات فراوانی که درحدود ۴۰روز گذشته انجامداده، نتوانسته است به اهدافخود دستیابد و همین مسأله سبب سردرگمی مقامات این رژیم شده است.
صهیونیستها از زمان شروع دور جدید جنایاتشان اعلام کردند که هدف از این عملیات، نابودی حماس است و از همان زمان شروع به کوچاندن اجباری مردم غزه از خانههای خود کردند، اما مجموعه تحولات جنگ غزه به خوبی آشکار کرد که صهیونیستها تا این لحظه به اهداف خود دست نیافتهاند. شواهد هم نشان میدهد که تلآویو در روزهای پیش رو از توان و بنیه کافی برای اجرایی کردن پروژه خود برخوردار نیست. مقاومت جانانه نیروهای حماس در مقابل جنایات اسرائیل و ضرباتی که در این مدت از سوی مقاومت به صهیونیستها وارد شد، نشان میدهد گروههای مقاومت از توان نظامی کافی برای دفاع از خود برخوردارند و میتوانند روی پای خود بایستند. از سوی دیگر مردم غزه نیز به هیچوجه تسلیم خواسته صهیونیستها نشده و با وجود همه نقشهها و طرحهایی که نتانیاهو برای سرکوب مردم غزه داشت، اما اهالی این منطقه همچنان در شمال وجنوبغزه حضور دارند. نکته مهمتر آنکه ازابتدای شروع عملیات طوفانالاقصی تاکنون به توان رزمیحماس هیچخللی واردنشده است. بسیاری از کارشناسان نظامی و آگاهان به تحولات منطقه اتفاق نظر دارند که حتی به ۵ درصد بنیه دفاعی نیروی مقاومت هم آسیبی وارد نشده و با وجود ادعاهای نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، حماس موقعیت خود را همچنان حفظ کرده است. صهیونیستها در حالی مدعی هستند کنترل غزه را از دست حماس خارج کردهاند که نیروهای مقاومت نه تنها همچنان بر نوار غزه مدیریت دارند بلکه با قوت تمام حتی دورترین شهرکها در فلسطین اشغالی را مورد هدف موشکهای خود قرار میدهند و از سوی دیگر نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی را که در حال عملیات زمینی در غزه هستند با کمینهای شوکآور مواجه میکنند. انتشار تصاویر و فیلمهایی متعدد از تانکهای سوخته و تجهیزات نظامی صهیونیستها، همچنین افزایش تلفات نظامیان این رژیم حاکی از آن است که نه تنها حماس از توانایی لازم برای برخوردی سخت با نیروهای متجاوز برخوردار است بلکه تمامی نقشههای دولت رژیم صهیونیستی را نقش بر آب کرده است. واقعیت جنگ غزه نشان میدهد گروههای جهادی به سادگی قابل مهار شدن نیستند و نمیتوان آنها را براحتی از بین برد و نابود کرد. در کنار این شکستها برای رژیم صهیونیستی باید به خیزشهای ضد صهیونیستی در بین ملتهای جهان اشاره کرد که صهیونیستها و حامیانشان را بیش از گذشته تحت فشار قرار داده است. بعد از جنایات اخیر رژیم اشغالگر قدس علیه فلسطینیها، شاهد حمایتهای بیسابقهای از فلسطینیها بودیم بهگونهای که تاریخ چنین تجربهای را به یاد ندارد و این حرکت بزرگ جهانی ضدصهیونیستی در حالی صورت میگیرد که این نظام آپارتاید بر جریان اصلی رسانههای جهان تسلط دارد، اما رویکرد اطلاعرسانی نیروهای مقاومت به خوبی در برابر جنگ روایتهایی که صهیونیستها راه انداختهاند، ایستادگی کرده است.
سیامک باقری | تحلیلگر مس
عبدالرضا فرجی راد
با اینکه انتظار می رفت ریشی سوناک نخست وزیر بریتانیا خانم سوئلا براورمن وزیر کشور را از کابینه اخراج کند ولی اصلا انتظار نمی رفت که دیوید کامرون نخست وزیر پیشین به سمت وزیر خارجه منصوب شود.
خانم براورمن بعنوان چهره ای تند و محافظه کار، اظهاراتش در یکی دو هفته اخیر باعث دردسر برای نخست وزیر شده بود. در ابتدا پس از تظاهرات هفته پیش در اعتراض به کشتار مردم غزه توسط رژیم صهیونیستی اعلام نمود که باید جلوی این تظاهرات نفرت انگیز گرفته شود که منجر به اعتراضاتی در داخل بریتانیا گردید. بعد از آن در مقاله ای که به یکی از روزنامه های جزیره جهت چاپ ارسال نمود پلیس انگلیس را متهم به طرفداری از تظاهر کنندگان کرد که این امر نخست وزیر بریتانیا را بیشتر مصمم نمود که وی را از کابینه خارج کند بویژه آنکه قبل از چاپ مقاله نخست وزیر از وی خواسته بود که مقاله مورد نظر را تعدیل نماید که وزیر کشور سابق اعتنایی به تذکر نخست وزیر نکرد.
به همین دلیل با خروج «براورمن» از کابینه، جیمز کلورلی وزیر خارجه جابجا شد و به وزارت کشور رفت اما هیچکس در بریتانیا تصور نمی کرد که دیوید کامرون نخست وزیر پیشین برای وزارت خارجه انتخاب شود. نخست وزیر پیشینی که در زمان انتخاب بعنوان رییس اجرایی کشور جوانترین نخست وزیر در ۲۰۰ سال گذشته شناخته می شد و در دوره حکمرانی اش سه اتفاق مهم رخ داد.
یکی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپایی بود که حرف و حدیث های بسیار داشت. با اینکه خود دیوید کامرون مخالف خروج کشورش از اتحادیه بود ولی شرایط آن زمان انجام انتخابات خروج از اتحادیه را ضروری تشخیص داد و بر خلاف انتظار وی رای دهندگان به خروج رای دادند که همین امر سبب شد که وی پس از شش سال زمامداری از پست نخست وزیری استعفا دهد. دومین اتفاق مهم ریسک وی برای برگزاری رفراندوم استقلال اسکاتلند بود که قبل از رفراندوم خروج از اتحادیه انجام شد.با اینکه به وی توصیه میشد که دست به این اقدام نزند ولی وی ریسک آن را پذیرفت و با خوش شانسی مواجه شد که با یک اکثریت چند درصدی مردم به استقلال رای ندادند و خواهان ماندن در چارچوب بریتانیا شدند.
حادثه بعدی سفر وی همراه با رییس جمهور وقت فرانسه به لیبی در بحبوحه بهار عربی بود که بعد از ملاقات با قذافی اعلام کردند از مخالفین حمایت می کنند و اتفاقات بعدی در لیبی رخ داد.
انتخاب دیوید کامرون توسط ریشی سوناک به این دلیل مورد تعجب واقع شد که دیوید کامرون هم میتواند رقیبی برای خود نخست وزیر باشد و هم دیوید کامرون در کابینه فعلی مخالفینی دارد. البته بعضی ها فکر می کنند که انتخاب دیوید
کامرون به این دلیل است که ریشی سوناک در نظر دارد در سیاست خارجی خود تغییراتی را اعمال کند که البته بعید بنظر میرسد. زیرا سیاست خارجی بریتانیا اگر قرار بود تغییری بکند با حضور جیمز کلورلی هم این تغییرات قابل انجام
بود حتی خود دیوید کامرون اعلام کرده که در مورد حوادث اخیر خاورمیانه از سیاست قبلی پیروی میکند و تغییری در آن ایجاد نخواهد کرد. این تغییر بیش از آنکه به سیاست خارجی مربوط باشد بیشتر به سیاست داخلی جزیره بر می گردد. به این علت که بر اساس آخرین برآوردها حزب محافظه کار در وضعیت مطلوبی قرار ندارد و حدود ۲۰ در صد از حزب رقیب برای انتخاباتی که یکسال دیگر انجام می شود، عقب تر است. از طرفی بر اساس نظرسنجی ها بسیاری از رای دهندگان به خروج از اتحادیه اروپایی الان از رای خود پشیمانند و اگر در مقطع فعلی رفراندومی صورت پذیرد
اکثریت به عدم خروج رای خواهند داد.در واقع ریشی سوناک بدنبال آن است که با بعضی جابجایی ها و اقدامات فاصله خود را از رقیب کمتر کند تا بتواند در انتخابات پارلمانی سال آینده دوباره نخست وزیر بریتانیا شود که میتوان گفت کاری سخت در پیش رو دارد.
سفرهای ماجراجویانه بسیاری رفتهام و ماجراهای زیادی دیدهام. با آدمهای بسیاری آشنا شدهام، احساسات، آرزوها، امیال، رنجها و شادیهایشان را دیدهام. نظاره کردهام که چگونه با هم تعامل دارند. نشست و برخاستهایشان را رصد کردهام. رفتارها و نمایشهایشان را شاهد بودهام. خودم بارها زندگی کردهام از تولد تا مرگ. از کودکی تا کهنسالی را بارها طی کردهام. در جهانهای مختلفی بودهام و فرهنگهای متفاوتی را دیدهام. گاهی از برخی فرهنگها شگفتزده و عصبانی شدهام. همه اینها را مدیون او هستم. همه ماجراها، سفرها و شناختها را برای من فراهم کرد. کمک کرد بارها زندگی کنم و زندگیهای مختلفی را ببینم. گاهی که از خیلی چیزها دلزده بودم، ملال سراغم آمده بود و احساس یکنواختی و تکرار نزدیک بود من را از پا بیندازد، او دستم را گرفت و به من توان داد و وجودش را در اختیارم قرار داد. از وقتی خیلی بچه بودم، او را میشناسم. او من را به سفرهایی در گذشته و آینده در اقصانقاط دنیا برد. در این سفرها، در منزلگاههای بسیاری توقف کردم، مسیرهای پرپیچوخم را پیمودم و با روحهای بسیاری آشنا شدم؛ سپس او من را به خانه بازگرداند؛ اما وقتی بازگشتم، دنیا را طور دیگری میبینم، رفتارها و پندارهای انسانها را بیشتر درک میکنم، گویی از تعصب رها شدهام. بارها من را پرت کرد وسط آدمهای عجیبوغریب که تا حالا ندیده بودم و نمیشناختم، به گونهای که احساسات و رفتارهایشان برایم غریب بود. البته در میانشان کسانی را هم میشناختم.
از رفتارهای آنهایی که میانشان افتاده بودم، گاهی عصبانی و گاهی خندان شدم. برخی مواقع همراهشان شدم و گاهی گریه کردم. او خودهای خودم را پیشروی چشمم گذاشت، خودِ عشق و دلدادگی، خود بیزاری، خود تلاش، کار، آفرینشگری، خود استعدادهایم و حتی خود بیهودگیام را و تازه فهیمدم که درونم خودهایی هستند و بیآنکه بدانم با هم حرف میزنند و من را دیوانه خطاب میکنند و گاهی از دستم عصبانی میشوند. او به من گفت چند بار چهرهای زشت را تحقیر کردی و نمیدانستی که آن چهره یکی از نقابهای خودت است. او به من گفت چرا و چگونه ما انسانها به اینجا رسیدهایم. بارها با شیوههای مختلف و گام به گام و منطقی به من یاد داد چرا جهان اجتماعی ما اینگونه است. چرا عدهای فقیر هستند. چرا نابرابری وجود دارد و چرا نابرابری تداوم مییابد. برایم تعریف کرد که چرا ما متفاوتیم. او داستان سرمایه را برایم تعریف کرد. من را به تاریخ جنون برد. طبقه تنآسا را توضیح داد. دگرگونی بزرگ را روایت کرد و گفت که خطابه ارتجاع چیست؟ واقعیت تلخ هزینه فرصت را هم گفت. وقتی من را در جستوجوی زمان از دست رفته به دنبال خود میکشید، بارها به گریه افتادم. قصه سیمرغش را از یاد نمیبرم. وقتی داستان خیابان بوتیکهای خاموش را گفت، آنچنان غمگین شدم که هیچ چیز آرامم نمیکرد. در گوشم آرام گفت افسانه سیزیف را شنیدهای. یک وقتی هم مدام میخواست بگوید هستی و زمان چیست؛ اما به او گفتم بیخیال شو، فقط به من بگو وضع بشر چگونه است. چند روزی هم آرام و شمرده به من گفت لیلی که بود. برخی وقتها با هم دعا میخواندیم. گاهی شاعر میشد، خوب یادم هست به من میگفت: بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم. اما یک چیز خیلیخیلی مهم را گوشزد کرد. گفت باید مراقب من و امثال من باشی. خیلی چیزها به تو دادهام و همراهت بودهام؛ اما مبادا اسیر من شوی. من میتوانم مستبد باشم، خودخواه باشم و هرجا که بخواهم تو را بِکِشم. گاهی از چیزهایی که به تو میگویم، فاصله بگیر. برو سراغ آنهایی که گاه خیلی با من فرق دارند. پیش یکی، دوتا نرو. برو سراغ خیلیها را بگیر و ببین چه چیزی به تو میگویند. من از همه میخواهم که آنها را بسیار کنند، هر کسی هر طوری از دستش برمیآید. بگذارید بیشتر و بیشتر شوند. جلویشان را نگیرید. قول میدهیم اسیرشان نشویم. بیایید حالا که زیاد هستند و یکی از آنها به من گفت برو سراغ خیلیها و فقط دل به صدای من نبند، آنها را با هم رودررو کنیم، ببینیم چه چیزی برای ما دارند. مطمئن هستم وقتی سراغشان برویم، چیزهای زیادی برایمان دارند؛ از سفرهای پرماجرا تا امکان بارها زندگیکردن و تجربهکردن. آنها میتوانند ما را گاهی کودک، جوان یا پیر کنند. آنها قادرند ما انسانها را به هم نزدیک کنند تا با هم گفتوگو کنیم. امکان زیست بهتری برایمان فراهم میکنند. هیچ چیز بهتر از تجربیات مشترک نیست. کتابها را بسیار کنیم.
حنیف غفاری
ولودیمیر زلنسکی ،رئیسجمهور اوکراین تبدیل به یک شکستخورده تمامعیار در نظام بینالملل شده است.درحالیکه تلآویو در سایه حمایتهای واشنگتن و اتحادیه اروپا مشغول نسلکشی و تخریب نوار غزه میباشد، مقامات اوکراینی روزبهروز بیشتر به شکست نهایی در جنگ با روسیه نزدیک میشوند. زلنسکی که از ابتدا، خود را بهعنوان متغیری وابسته به کاخ سفید و رژیم اشغالگر قدس در کی یف معرفی نموده است، اکنون از سوی غرب بابت مذاکرات صلح با روسیه و پذیرش برخی شروط مسکو جهت پایان دادن به جنگ تحتفشار قرارگرفته است. اگرچه رئیسجمهور اوکراین این موضوع را ظاهرا تکذیب کرده است، اما شواهد و مستندات موجود و همچنین سکوت معنادار بازیگران غربی نشان میدهد که تاریخمصرف زلنسکی برای آنها به پایان رسیده است.
اخیرا رئیسجمهور اوکراین با «اورزولا فون در لاین»، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا دیدار کرده و در این دیدار، نسبت به وضعیت جنگ ابراز نگرانی کرده است. سخنان «والری زالوژنی» فرمانده کل ارتش اوکراین که وضعیت در خط مقدم جنگ را بهمانند یک «بنبست» توصیف کرده است، جایی برای فرار زلنسکی از واقعیت باقی نگذاشته و مسیر وی بهسوی شکست نهایی را هموارتر ساخته است.
واقعیت امر این است که زلنسکی بابت بازی در زمین ناتو و همراهی با ایده گسترش ناتو به شرق ( باهدف محاصره راهبردی و جغرافیایی روسیه)، بدترین خطای ممکن را مرتکب شد. مقامات آمریکایی به رئیسجمهور اوکراین وعده داده بودند که جنگی میان کی یف و مسکو در کار نخواهد بود و اگر چنین مسئلهای رخ دهد، به حمایتهای همهجانبه خود از کی یف روی خواهند آورد. اما اختلاف میان اعضای ناتو بر سر توصیف میدان جنگ و نحوه مواجهه با آن از ابتدا محرز بود. اکنون تابآوری بسیاری از دولتهای اروپایی در حمایت از دولت زلنسکی به پایان رسیده و فرا متن میدان جنگ اوکراین کاملا برخلاف محاسبات و القائات اولیه غرب به دولت این کشور پیش میرود.
اکنون اوکراین تبدیل به یک زمین سوخته شده و خبری نیز از عضویت این کشور در اتحادیه اروپا و ناتو نیست!
به عبارت بهتر، زلنسکی بر اثر بازی در زمین آمریکا و رژیم اشغالگر قدس یک بازی دوسر باخت را تجربه کرده و گریزی از فرجام این بازی نیز وجود ندارد.عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی و اتحادیه اروپا، دو وعده مطلق و متقن غرب به رئیسجمهور زودباور اوکراین در ابتدای وقوع جنگ بود اما اکنون بازیگران غربی حاضر به پذیرش یک بازیگر جنگزده و دردسرساز در بین خود نیستند. گفتاردرمانی سیاستمدارانی مانند جوبایدن ، ماکرون ، اولاف شولتس و جوزف بورل نیز نتوانسته است منجر به نجات زلنسکی از سقوط و شکست قطعی در جنگ شود.شکست در نبرد باخموت و ناکامی ارتش در ضد حمله علیه روسیه در مناطق شرقی( دونتسک و لوهانسک) موضوعی نیست که دیگر زلنسکی بتواند آنها را با استناد به پروپاگاندای رسانهای و تبلیغاتی غرب لاپوشانی کند، ضمن آنکه عاملان غربی جنگ اوکراین نیز دیگر تمایلی در خصوص لاپوشانی این موارد ندارند.