سعدالله زارعی
خیلیها گفتهاند فلسطین و اسرائیل بعد از پایان جنگ کنونی دیگر فلسطین و اسرائیل قبلی نخواهند بود. بعضی هم فراتر از این گفتهاند وضع غرب و منطقه غرب آسیا بعد از پایان جنگ کنونی غزه دیگر در وضع قبلی باقی نخواهند ماند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر مفلوک رژیم صهیونیستی معتقد است آثار پیروزی و شکست در جنگ کنونی غزه فراتر از اسرائیل خواهد رفت. او روز دوشنبه هفته قبل در مصاحبه با خبرنگار «فاکسنیوز» گفت «ما باید پیروز شویم تا از اسرائیل محافظت کنیم. ما باید برای حفاظت از خاورمیانه پیروز شویم. ما به خاطر دنیای متمدن باید پیروز شویم. این نبردی است که ما در حال جنگیدن در آن هستیم و در حال حاضر در حال انجام است. هیچ جایگزینی برای این پیروزی وجود ندارد. نبرد ما، مبارزه شماست و هیچ جایگزینی برای پیروزی وجود ندارد».
جو بایدن رئیسجمهور آمریکا هم همین نکات را با بیانی دیگر گفته است: «اسرائیل تنها و بزرگترین قدرت آمریکا در خاورمیانه است. امنیت آمریکا و اسرائیل بهطور جداناپذیری به هم گره خورده است.»
گالانت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی هم اواخر هفته پیش تصریح کرد «حماس باید شکست بخورد در غیر این صورت اسرائیل در مکان جغرافیایی فعلی وجود نخواهد داشت».
«توماس فریدمن» چهره سرشناس امنیت ملی آمریکا هم در مقاله هفتگی خود در نیویورکتایمز نوشت شکست اسرائیل ممکن است همه - وابستگان آمریکا در غرب آسیا - را سرنگون کند.
در این میان نکاتی وجود دارد:
1- در واقع نتانیاهو در مصاحبه با فاکسنیوز به غربیها هشدار میدهد که شکست اسرائیل در جنگ، سبب فروپاشی راهبرد اصلی و راهکار بنیادی غرب در آسیا میشود و لذا نباید اجازه دهند اسرائیل تحت هیچ شرایطی در جنگ غزه شکست بخورد. پس از جنگ جهانی دوم، راهبرد بنیادی کشورهای اروپایی و آمریکا حفظ تسلط بر حکومتها و منابع کشورهای غرب آسیا از طریق ایجاد یک «پایگاه مطمئن» بود و رژیم اسرائیل به این منظور از خاکستر دوره قیمومیت انگلیس و فرانسه بر کشورهای عرب منطقه برخاست و بهطور دائمی تقویت گردید و به اصل خدشهناپذیر در سیاست خارجی غرب درآمد. در آن زمان مأموریتی که به صهیونیستها سپرده شد، بسیار فراتر از تشکیل یک دولت ملی یهودی در فلسطین بود و از اینرو آژانس یهود در حالی که برای استقرار در فلسطین دچار مشکلات اساسی بود و چشماندازی برای آن وجود نداشت، گستره حکومت خود را نیل تا فرات و به عبارتی کل غرب آسیا قرار داد و غرب آن را در همین هیئت و قلمرو به رسمیت شناخت و برای تحقق آن تلاش بسیار کرد. هماینک نتانیاهو به غربیها یادآور میشود که اسرائیل برای چه تأسیس شده است. وی تذکر میدهد که اسرائیل برای کنترل خاورمیانه و برای تأمین منافع غرب تأسیس شده و بقاء آن به پیروزی در جنگ غزه بستگی دارد. نکته اینجاست که غربیها به همین دلیل و پنج هفته پیش از مصاحبه نخستوزیر مفلوک اسرائیل با فاکسنیوز، سراسیمه به تلآویو آمدند تا اوضاع را از نزدیک ارزیابی کرده و برای رفع مشکل اساسی رژیم اسرائیل چارهای بیندیشند. پس در واقع نتانیاهو در این مصاحبه پس از پنج هفته اعتراف کرده است که این حمایتها وضع را تغییر نداده و سقوط اسرائیل کماکان بهطور جدی محتمل میباشد. از بیان او بر میآید که وی نیاز اسرائیل به حمایت مؤثر غرب را بسیار بیش از چیزی میداند که طی هفتههای اخیر در اختیار آن قرار گرفته است.
2- واقعیت این است که غرب در حمایت از رژیم اسرائیل دچار چالش جدی گردیده است. چالش این است که حمایت از اسرائیل و تأمین منافع غرب در منطقه اسلامی غرب آسیا برخلاف آنچه در غرب تصور میشده، به دلیل شکستهای پیدرپی اسرائیل و نفرت منطقه از آن در مقابل هم قرار گرفته است. این درست است که غرب، اسرائیل را در این منطقه ایجاد کرد تا بهطور راهبردی و درازمدت سلطه غرب بر منطقه ضمانت شود اما هماینک وضع رژیم اسرائیل و وضع منطقه مطابق انتظار غرب پیش نرفته و اینک بهگونهای است که هرچه غرب از رژیم اسرائیل بیشتر حمایت میکند، منافع آن بیشتر به خطر میافتد. هماینک اسرائیل برای غرب از یک «راهحل مطلوب» به یک «مشکل راهبردی» تبدیل شده است. به همین دلیل بعضی از تحلیلگران ارشد امنیتی غرب هشدار دادهاند که پیروی از سیاست نتانیاهو در جنگ غزه سبب تشدید مشکلات غرب میشود. «توماس فریدمن» در نیویورک تایمز خطاب به بایدن نوشته است «ما نباید اسیر استراتژی نتانیاهو شویم چرا که ممکن است همه - وابستگان به آمریکا در منطقه، منظور دولتهای عرب - را سرنگون کند».
روزنامه «بلومبرگ» هم روز چهارشنبه هفته گذشته نوشت دولت آمریکا نگران رفتار دولت اسرائیل بوده و «بهطور فزایندهای از رفتار آن در جنگ علیه حماس ناامید شده است» این روزنامه مینویسد «آمریکا تلاش میکند تا به درگیری غزه سر و شکل دهد - آن را آنکادره نماید - اما رژیم اسرائیل تنها به پیروزی خود در این جنگ میاندیشد».
«جان آلترمن» معاون ارشد رئیس اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات بینالمللی و راهبردی» روز چهارشنبه به «بلومبرگ» گفت «طی 50 سال گذشته - بعد از جنگ 1973 - جنگهای اسرائیل به این دلیل پایان یافت که آمریکا وارد عمل شد و گفت «زمان توقف فرا رسیده است».
غرب طی حدود هفت دهه گذشته، سیاستهای خود در غرب آسیا را اسرائیلیزه نموده و همه چیز را با شاخص حفظ برتری اسرائیل تنظیم کرده است. در طول این دوران لااقل 34 طرح فراگیر برای ایجاد و تداوم برتری اسرائیل از سوی غربیها ارائه شده اما با وجود آن، هماینک احساس غرب این است که بقاء و تقویت اسرائیل به تضمین منافع غرب در این منطقه ویژه سیاسی - اقتصادی (یعنی غرب آسیا) منجر نشده و بهطور فزاینده، رابطه معکوسی میان این دو به وجود آمده است. در واقع این موضوع تا حد زیادی روی انگیزه غرب بهخصوص ملتهای غرب تأثیر منفی گذاشته و نتانیاهو را به شدت ناراحت و نگران کرده است.
چهارشنبه هفته گذشته مؤسسه آمریکایی «ایپسوس» نتایج یک نظرسنجی که طی روزهای پیش از آن در میان شهروندان آمریکایی انجام داده بود، منتشر کرد که براساس آن در فاصله حدود دو هفته سطح حمایت از اسرائیل به نحو عجیبی دگرگون شده بود. براساس این نظرسنجی تنها 32 درصد از شهروندان آمریکایی از سیاستهای حمایتی دولت بایدن نسبت به اسرائیل حمایت کردهاند در حالی که این میزان در دو هفته پیش از آن 41 درصد بوده است. در این میان حتی 39 درصد شهروندان گفتهاند دولت آمریکا باید در جنگ اسرائیل و حماس بیطرف باشد، در حالی که در نظرسنجی قبلی تنها 27 درصد مردم آمریکا از بیطرفی دولت در این جنگ حمایت کرده بودند. در این نظرسنجی 68 درصد شهروندان آمریکایی گفتهاند اسرائیل باید به جای جنگ، راه مذاکره با حماس را در پیش بگیرد و 69 درصد با ارسال سلاح به اسرائیل مخالفت کردهاند.
3- کاهش حمایت افکار عمومی غرب از اسرائیل در جنگ، بهطور مستقیم با وضع میدان جنگ غزه رابطه دارد. این روند کاهشی و بیان ملتمسانه نتانیاهو در جلب حمایت بیشتر دولتهای غربی بیانگر وجود بنبست نظامی اسرائیل در میدان جنگ غزه است. بعضی خبرها بیانگر آن است که حدود دو هفته پیش، مقامات ارشد آمریکایی به دولت نتانیاهو گفته بودند دو هفته وقت دارد تا به یک پیروزی معتبر در غزه دست پیدا کند و پس از آن چارهای جز رفتن به سمت مذاکره ندارد. حالا دو هفته به پایان رسیده است و نتانیاهو در مصاحبه روز دوشنبه پیش با فاکسنیوز اصرار دارد که اسرائیل برای دست یافتن به برتری راهبردی در جنگ به زمان بیشتری نیازمند است.
نتانیاهو در آغاز عملیات زمینی علیه غزه یعنی حدود سه هفته پیش،سه هدف راهبردی را اعلام کرد؛ از میان برداشتن حماس، آزادسازی اسرای اسرائیل و تغییر وضع اداری غزه و به عبارتی خارج کردن اداره امور غزه از دست حماس. هماینک این دو هفته به پایان رسیده و از نظر تاکتیکی، ارتش اسرائیل پس از بمباران شدید هوائی و دریایی و با ورود سنگین زرهی بخش شمالی غزه را که حدود 150 کیلومتر مربع میباشد به اشغال درآورده ولی از تحقق سه هدفی که اعلام کرده خبری نیست. اسرائیل هنوز نمیداند چه تعدادی اسیر در دست حماس دارد چه رسد به اینکه به فهرستی از آنها دسترسی پیدا کرده باشد و سه روز پیش، پس از تصرف بیمارستان شفا که ادعا میکرد مهمترین دژ نظامی حماس میباشد، اعلام کرد نه به نیروهای حماس دسترسی پیدا کرده و نه اثری از اسرای خود در آن دیده است.
آمریکا به خوبی میداند اسرائیل قادر به حل مسایل از طریق مانور نظامی در غزه نیست از اینرو به مقامات اسرائیلی گفته است مهار حماس و تغییر وضع اداری غزه و آزادسازی اسرا به مذاکرات سیاسی بسپارند و از کارهایی که وضع را خرابتر میکند اجتناب نمایند! و این در حالی است که رژیم اسرائیل به دلیل نداشتن دستاورد معتبر، به مذاکرات سیاسی اعتماد ندارد و هر نوع شروع مذاکره پیش از دستیابی به اسرا را خلاف مصالح امنیتی خود میداند. عبارت گالانت که در واقع در جواب ابتکار آمریکاییها مطرح شده وضع اسرائیل در این شرایط را بیان میکند. وزیر جنگ رژیم صهیونیستی میگوید: «حماس باید شکست بخورد در غیر این صورت اسرائیل در مکان جغرافیایی فعلی وجود نخواهد داشت».
از نظر اسرائیل، اگر این جنگ در حالی متوقف شود که اسرا در دست حماس باقی ماندهاند این به معنای ثبت قطعی پیروزی حماس بر اسرائیل است. پیروزی حماس در این جنگ کفه نظامی را به نفع آن و به ضرر اسرائیل سنگین خواهد کرد و این حماس را به شکلدهی به جنگ بزرگتری ترغیب میکند، جنگی که این بار فلسطینیها با روحیه بالاتر و نیرویی عظیمتر در غزه، کرانه و قدس به میدان میآیند و کار را یکسره میکنند.
دکتر سیدعلی علوی
انتخابات مجلس دوازدهم مرحله ثبت نام خود را با رکورد ۴۹ هزار پیش ثبت نام و بیش از 20 هزار ثبت نام پشت سر گذاشت و هیئت های اجرایی حدود 70 درصد از ثبت نام کنندگان را تایید صلاحیت کرده اند که البته با انتقادات جدی در فضای سیاسی کشور همراه شد؛ اینک هیئت های نظارت استانی و شورای نگهبان به بررسی اعتراض ها و احراز صلاحیت های داوطلبان خواهند پرداخت تا دوازدهمین انتخابات مجلس اسلامی نامزدهای خود را بشناسد. رهبر انقلاب نیز روز گذشته در دیدار اعضای شورای نگهبان بر وظیفه همگانی برای زمینه سازی انتخابات پرشور تاکید کردند. در واقع یکی از نقاط قابل تامل در مورد این انتخابات ورود زودهنگام رهبرانقلاب به مسئله انتخابات و تاکید ایشان بر ضرورت مشارکت، امنیت، سلامت و فضای رقابتی بود.
رهبر انقلاب در آغازین روزهای سال جدید برخلاف رویه معمول که فضای سیاسی کشور را از ورود زودهنگام به فضای انتخاباتی پرهیز میدهند 11ماه مانده به انتخابات مجلس دوازدهم در دیدار با کارگزاران نظام به موضوع مشارکت حداکثری مردم در انتخابات اشاره و خاطرنشان کردند که باید زمینه مشارکت حداکثری فراهم شود: « با حرف و شعار نمیشود؛ صِرف اینکه ما حرفش را بزنیم که «مردم! بیایید شرکت کنید»، کسی [نمیآید]، اصلاً این حرف معنی ندارد؛ محصَّلی ندارد که به مردم بگوییم بیایید شرکت کنید. چهجوری شرکت کنند؟ کجا شرکت کنند؟ باید زمینه مشارکت فراهم بشود.»
حال پس از گذشت ۷ ماه از این مطالبه رهبر انقلاب و در این مقطع زمانی که فرایند انتخابات وارد مرحله بررسی صلاحیت ها شده است ، به نظر میرسد در این مقطع مخاطب این مطالبه رهبر انقلاب ، اعضای محترم شورای نگهبان هستند.
بر این اساس چند نکته قابل تامل است:
1.فراهم کردن زمینه مشارکت حداکثری با رقابتی کردن فضای انتخابات:
اگر کارآمدی، تبیین اهمیت جایگاه مجلس در حکمرانی مطلوب و رقابتی کردن فضای انتخابات را به عنوان سه عامل موثر در زمینه سازی مشارکت حداکثری بدانیم، به نظر میرسد رقابتی کردن فضای انتخابات از جمله عوامل سهل و ممتنع در ایجاد مشارکت حداکثری است؛ بهعبارتی در این مقطع زمانی که مخاطب مطالبه رهبر انقلاب را میتوان شورای نگهبان دانست، این سوال را می توان مطرح کرد که اگر شورای نگهبان در این مقطع خود را مخاطب این مطالبه رهبر انقلاب که «باید زمینه مشارکت حداکثری فراهم بشود» بداند؛ چه باید بکند؟
طبیعتا رقابتی کردن فضای انتخابات نه به معنای اجازه ورود به متخلفان و محکومان و ضدانقلابها اما حتما به معنای ورود و حضور سلایق مختلف سیاسی است و در این بین آنچه حتی مهمتر از واقعیت حضور سلایق مختلف است، این است که جامعه احساس این حضور سلایق مختلف را داشته باشد.
2.شفافیت در مصادیق احراز صلاحیت:
با توجه به حواشی که پس از اعلام نظر هیئت های اجرایی پیش آمده است به نظر میرسد در بحث احراز صلاحیت ، رعایت حقوق داوطلبان اهمیت ویژه ای دارد، در تعیین مصادیق برای احراز صلاحیت ها چند عنوان کلی مطرح است و در مواردی که بر اساس عنوان کلی عدم التزام به اسلام است، شماری از کاندیداها رد صلاحیت می شوند ، در حالی که بعضا افراد معتقد و مومن و دینداریاند، اما از آن جا که جزئیات قابل تشخیص مطرح نشده است، نهاد نظارتی تحت عنوان عدم التزام به اسلام کاندیدا را رد صلاحیت می کند؛ مواردی که با تعیین مصداق و ورود جزئی تر به موضوع قابل حل میتواند باشد. همچنین روند بررسی احراز صلاحیت ها، از سوی دستگاه های نظارتی و اطلاعاتی دخیل در روند احراز صلاحیت ها به گونه ای باید مستند باشد که شورای نگهبان بر اساس آن مستندات نظر نهایی و قطعی را صادر کند، در واقع گزارشها باید چنان مستدل، قانونی و شرعی باشد که بتوان به آن استناد کرد و در صورت درخواست داوطلبان قابل انتشار و به گونه ای باشد که از نظر افکار عمومی قابل پذیرش باشد.
3.توجه به انتخابات در شهرستانها:
باتوجه به ویژگی های انتخابات مجلس که تفاوتی ساختاری با انتخابات ریاست جمهوری دارد، این گونه می توان استنتاج کرد که انتخابات مجلس برخلاف انتخابات ریاست جمهوری که انتخاباتی سیاسی است، در بسیاری از حوزه های انتخابی به جز مراکز استان و کلان شهرها بیش از آنکه انتخاباتی سیاسی باشد انتخاباتی قومی و طایفه ای است و بیش از آنکه نامزدهای انتخاباتی در دسته بندی های سیاسی قرار گیرند، براساس اقتضائات محلی و ویژگی های قومی و طایفه ای دسته بندی میشوند. در واقع در اکثر حوزه های انتخابی به جز کلان شهرها انگیزههای قومی در انتخاب نامزدها پررنگ تر است لذا گرچه در این دوره براساس ارزیابی ها به دلایل مختلف میزان مشارکت در کلان شهرها ممکن است حداکثری نباشد اما در صورت ایجاد فضای رقابتی در شهرستان ها، امکان مشارکت پرشور و حداکثری در شهرستان ها بسیار بالاست. براین اساس توجه شورای نگهبان به حضور سلایق مختلف در شهرستان ها و شهرهای کوچک می تواند زمینه ساز مشارکت حداکثری باشد؛ در واقع این گونه می توان جمع بندی کرد که اقتضائات مشارکت حداکثری در شهرستان ها و شهرهای کوچک که بیش از نیمی از واجدان شرایط برای شرکت در انتخابات را دارند با کلان شهرها بسیار متفاوت است که می بایست مدنظر شورای محترم نگهبان قرار گیرد.
4.استفاده از ظرفیت اجماع ساز غزه:
یکی از نکات قابل تامل پس از عملیات طوفان الاقصی در فلسطین و جنایت های 42 روز گذشته رژیم صهیونیستی در غزه اجماع قریب به اتفاق جریان های سیاسی در حمایت از حماس و محق بودن مقاومت در دفاع از فلسطین و بازپس گیری سرزمین های اشغالی و محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی بوده است؛ موضوعی که از آن می توان به عنوان یک مسئله اجماع ساز در جریان های مختلف سیاسی اعم از چپ و راست ، اصلاح طلب و اصولگرا تا اعتدالی یاد کرد و به جز معدودی از چهره ها تقریبا اکثر قریب به اتفاق جریان های سیاسی بر سر آن اجماع و وحدت کلمه داشتند؛ موضوعی که به نظر می رسد می تواند نمونه ای از اصول مشترک جریان های مختلف سیاسی باشد که با وجود اختلاف ها و سلایق مختلف اما بر سر اصول اساسی انقلاب اسلامی اجماعی واقعی وجود دارد. مسئله ای که می تواند بستری برای رویکرد مثبت شورای نگهبان در احراز صلاحیت و زمینه سازی برای ایجاد فضای رقابتی و مشارکت حداکثری باشد.
کوتاه سخن اینکه اگرچه مشارکت حداکثری مسئله ای است که ریشه در کارآمدی هایی دارد که مردم می بایست آن را در روزمره زندگی خود اعم از حوزه اجرا و قانون گذاری ببینند اما بیشک در ایجاد فضای رقابتی برای فراهم کردن بستر مشارکت حداکثری که براساس میانگین دوره های قبلی انتخابات مشارکتی حدود 58 درصد است، حتما دروازه بانی شورای نگهبان موثر است، به فرموده رهبر انقلاب «به حرف و شعار نمیشود مردم را دعوت به پای صندوق های رای کرد». در واقع اگرچه برخی چهره های سیاسی ثبت نام نکرده اند اما ثبت نام بیش از 20 هزار داوطلب و ابراز امیدواری جریان های مختلف سیاسی نشان از آن دارد که جریان های مختلف سیاسی نمایندگان خود را در بین این20 هزار نفر دارند ودر صورت تایید صلاحیت می توان زمینه های یک انتخابات رقابتی با مشارکت مقبول را رقم زد اگر شورای محترم نگهبان در این مقطع زمانی در عین رعایت چهارچوب های خود مطالبه رهبر انقلاب را نیز مدنظر جدی داشته باشد
حسین عبداللهیفر
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورای نگهبان هدف نظام در انتخابات آینده را ترسیم کردند: «همه وظیفه دارند زمینه برگزاری انتخاباتی پرشور را در اسفند ماه امسال فراهم کنند.» این جمله اگر چه کوتاه، اما حاوی نکات بسیار مهمی است که اهم آنها عبارتاند از:
۱- هدف نظام اسلامی «انتخابات پرشور» است. از این رو، تمام تحلیلهای خودیها و اتهامزنی غیرخودیها در خصوص عدم ضرورت مشارکت حداکثری و عبور نظام از مشارکت بالا، کاملاً غلط و باطل است. ۲- دستیابی به انتخابات پرشور نیاز به زمینهسازی دارد که باید برای فراهم کردن آن تلاش و برنامهریزی شود. ۳- فراهمسازی زمینههای انتخابات پرشور وظیفه همگانی است. بنابراین، همه دستگاهها و نهادها، آحاد جامعه و تمام گروهها و تشکلها در این خصوص مسئولیت دارند که لازم است نسبت به انجام آن کوشا باشند. با عنایت به راهبردهای چهارگانه «امنیت، مشارکت، رقابت و سلامت» که مقام معظم رهبری در ابتدای سال جاری برای انتخابات ترسیم فرمودند، در خصوص چیستی انتخابات پرشور میتوان گفت انتخابات پرشور، انتخاباتی است که در کمال امنیت، با مشارکت بالا، واقعاً رقابتی و در نهایت سلامت و غیرقابل خدشه برگزار شود. درباره چرایی انتخابات ادله بسیاری وجود دارد که برخی از آنها عبارتاند از: ۱- اگر انتخابات با مشارکت پایین صورت گیرد، دشمن تلاش خواهد کرد همه کسانی را که به هر دلیلی پای صندوق رأی حاضر نشوند معترض به نظام اسلامی خوانده که میتوانند در ادامه جنگ ترکیبی روی آنها حساب کند. با همین نگاه مقام معظم رهبری از همان ابتدای سال فرمودند «اگر میخواهید جلوی فشار دشمن گرفته بشود، باید قوی بشویم. یکی از ابزارهای مهم قوت کشور همین انتخابات است». ۲- مشارکت پایین دشمن را به این تحلیل میرساند که تحریم اقتصادی ملت ایران و پاره کردن برجام روی معیشت مردم تأثیر داشته و سبب افزایش نارضایتی مردم از نظام اسلامی شده است؛ لذا نتیجه حداقلی کاهش رأی ادامه تحریمها و حتی تشدید آنها نیز میگردد. ۳- بدون تردید یکی از عواملی که سبب شد انقلاب اسلامی به چله دوم خود برسد پشتوانه مردمی آن است لذا از ابتدای این دوره تلاش کردهاند که با دستور کار قرار دادن خط تحریم در واقع جمهوریت نظام را هدف قرار دهند. مشارکت بالا تحلیلهای دشمن را در این زمینه باطل میکند. ۴- با عنایت به اینکه انتخابات اسفندماه اولین انتخابات دولت سیزدهم و انتخاب رویکرد انقلابیگری است، مشارکت پایین سبب خواهد شد این رویکرد تضعیف و امید مردم به توفیقات دولت در حل مشکلات کشور کاهش یابد و در مقابل نگاه به بیرون و رویکرد غربگرایی تقویت شود.
در خصوص چگونگی تحقق انتخابات پرشور لازم است به وظایف دو رکن اصلی آن، یعنی مسئولان و مردم اشاره کرد:
الف) مجریان و ناظران انتخابات: برگزارکنندگان انتخابات باید تلاش کنند تا هر گونه بهانه از تحریم کنندگان انتخابات گرفته شده و جریانهای همسو با خط تحریم خلع سلاح شوند. به نظر میرسد یکی از اهرمهای مورد نیاز تحریم کنندگان نحوه برخورد با آثار و پیامدهای اغتشاشات سال گذشته باشد، چراکه اگر قرار باشد مواضع افراد و عملکرد آنها در جریان اغتشاشات ملاک عمل و قضاوت در احراز صلاحیت باشد بدون شک مفهوم آن کشاندن آثار اغتشاشات به انتخابات است؛ لذا انتظار مشارکت کسانی که در جریان اغتشاشات دچار محاسبات غلط شده یا تحت تأثیر القائات دشمن مرتکب خطایی شدهاند، نیز بجا نخواهد بود. البته این حق نظام اسلامی است که از ورود همه کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه به اغتشاش به هر شکل ممکن کمک کردهاند، به مجلس یا هر مسئولیت دیگری جلوگیری کند. عاقلانه هم نیست افرادی که همچنان بر سر موضع خود بودند و عنادشان با نظام اسلامی محرز است، صاحب صلاحیت برای مسئولیت معرفی شوند، اما در خصوص کسانی که منکر عناد و تعمد خویش هستند، اجرای این حق در شرایط فعلی مکمل نقشه دشمن، افزایش ناراضیان و مهمتر از آن مخل انتخابات پرشور به نظر میرسد.
ب) ملت شریف ایران: مردم عزیز و همه کسانی که دل در گرو اسلام و کشور اسلامی دارند میتوانند با سه اقدام بموقع میزان مشارکت را افزایش دهند تا دشمنان را از ادامه دشمنیها بازداشته و نومید سازند.
۱- جایگزین کردن راهبرد مشارکت مسئولانه به جای حضور تکلیفگرایانه؛ ۲- حضور در پای صندوقهای رأی قبل از ظهر و ۳- همراه کردن حداقل یک نفر با خود در پای صندوقهای رأی.
عبدالحسین فرزاد
سوره «زُمَر» در «قرآن» یکی از سورههای شگفتانگیزی است که بهدرستی نشان میدهد که انسانها رباط نیستند که همه باید به یک صورت بیاندیشند و هرچه ما میخواهیم طوطیوار انجام دهند. بلکه هر انسان دنیایی عظیم و منحصربهفرد است. انسانشناسی، آخرین و دشوارترین دانش بشر است که به آن دست یافته است. ذهنِ انسان از تمامی کائنات پیچیدهتر و زیباتر است. مغز انسان بهگونهای عمل میکند که دریافتهای او از جهان و محیط پیرامونش، بسیار شگفتانگیز و غیرقابل تشبیه به مغز دیگری است؛ به بیان دیگر به تعداد انسانهایی که روی زمین زیسته و خواهند زیست، جهان وجود دارد که هرکدام شکل ویژه خود را دارد. دنیای ذهنی و انسانی ما در هر لحظه درحال دگرگونی و تحول است. آنچه من دیروز دیدم و شنیدم و احساس کردم، با امروز من فرق دارد. دیروز من گورِ دستهجمعی نوزادان را درغزه ندیده بودم، امروز آن را دیدم. اکنون من انسان دیروز نیستم. من کودکی را دیدم که هنوز بند نافش را نبردیده بودند؛ درحالی که شهید شده بود. پس من امروز باز جهان را بار دیگر در مغزم بازسازی کردم. نه! هنوز راه درازی برای انسانشدن در پیش روی داریم. هنوز نتوانستهایم ارتباط انسان را با هستی برای زندگی کاملتر و خردمندانهتر، وسعت دهیم. پس هنوز نتوانستهایم بهقول باختین، به دیالکتیکی برسیم که بتوانیم از جمعبندی اندیشهها و نظرهای مختلف، نظری انسانی ارائه دهیم که قانونمندیِ کردارِ انسانها را با همه اختلافات در دیدگاهها دربرگیرد.
سوره «زُمَر» با تأکید بر اختلاف نظرها و دیدگاهها همین نکته را خاطرنشان میکند. زُمَر جمع زُمره است که بهمعنای گروههای انسانی با اندیشهها و آرمانها و رویکردهای مختلف است. پس «لاتَزِرُ وازرهً وِزرَ اُخری» یعنی هیچکس بارِ دیگری را بر دوش نمیکشد و هرکس مسؤلِ اندیشه و عمل خودش است. پس اگر من مجرم بودم به برادر و افراد خانواده و دوستانم ارتباطی ندارد. در اینجا مقصود من (مسأله محیط تربیتی و عواملی از این دست که ساختار ذهن و زبان مرا میسازند، نیست) بلکه خود عملی است که رخ داده است.
در آیه دیگر آمده است که «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» (آیا دانشوران با کسانی که دانشی ندارند، برابرند! این نکته را خردمندان متذکر میشوند و میدانند.) پس دانش، ارزشی والا است. دانش عبارت است از تبدیل اطلاعات به معرفت و شعور و ادراک. به بیان دیگرتبدیلِ science به knowledge.
مهمترین چیزی که تاکنون به آن دست یافتهایم عنصرِ ادراک و معرفت است. درجای دیگری در قرآن آمده که آنان که اطلاعات را به شعور تبدیل نمیکنند همانند الاغهایی هستند که کتابهایی را بر پشت خود دارند. بهقول حضرت مولانا «علم چون بر جان زند یاری شود/ علم چون بر تن زند باری شود»
آیه دیگری در سوره «زُمر» هست که دیگر کار را یکسره کرده و آزادی بیان را نشان میدهد: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ اولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ الله وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» (آنان که همه نظرها و رویکردها را مطالعه میکنند و میشنوند، آنگاه پس از بررسی و تحلیل، نیکوترینِ آنها را برمیگزینند؛ آنان به هدایتِ حق دست یافتهاند و آنان کسانی جز خردمندان نیستند.) پس چگونه کار دشوار و مهم سیاسی و مُلک و مملکت را فقط با یک نظر و یک رأی میتوان اداره کرد؟
ماجرایی که اکنون برایتان عرض میکنم چند سال پیش (۱۳۸۵) برایم اتفاق افتاد و دل مرا که اهل دانش قلم بودم و هستم به درد آورد: این روزها یکی از بهترین کلاسهای درس جامعهشناسی و فراگیری آسیبشناسی اجتماعی جامعه معاصر ما اتومبیلهای شخصی است که مسافرکشی میکنند. بیشتر این افراد، مردمانی فرهیخته هستند و تحصیلات دانشگاهی دارند. شاید من نخستین مسافری بودم که یکی از فلاسفه معاصر ایران، رانندهام شده بود و مرا به مقصدم میرسانید. این مرد شرافتمند و باوقار، حدود هفتادسال داشت، که آهستگی برخاسته از بینش علمی، در تمامیِ حرکاتش هویدا بود. اتومبیل ملی (پراید!) داشت و معلوم بود که به ضرورت، اخیرا بهصورت قسطی خریده است. من نخستین مسافرش بودم و طبعا در صندلی جلو کنار دست راننده نشستم. وقار و آرامش راننده و خردمندی و عدالتش در راندن اتومبیل و رعایت حقوق دیگران، در ذهن من فضایی عقلانی ایجاد کرد. من که حس کردم ایشان ممکن است اهل کتاب و قلم باشند، از ممیزی کتاب گله کردم. ایشان چون لب به سخن گشود، حس کردم سالهای دهـه پنجاه است و من درکلاس درس دکتر امیرحسین آریانپور نشستهام. با آگاهی کامل به مسائل فرهنگ و ادبیات و تاثیر مثبتومنفی آن بر جامعه با من سخن گفت. او برای سخنانش فاکتهایی از اندیشههای فیلسوفان بزرگ معاصر جهان مثل هابرماس و گادامر و امثال اینها میآورد. خلاصه، گفتوگوی من و ایشان از کتاب و کتابسوزان بدون آتش و دود، بهجایی رسید که به مقولات مکتب زروانی و دیدگاههای فیلسوفان معاصر درباب خدا و زمان و مکان و قدیمبودن زمان و مکان و امثال اینها انجامید و اینکه یورگن هابرماس به مکتب فرانکفورت برمیگردد و به راه آدورنو میرود و او را نسل دوم دبستان فرانکفورت میدانند. من اگرچه معلم ادبیات فارسی و عربی هستم و بیشتر در دانشگاه نقد ادبی تدریس میکنم، اما بهدلیل رویکردهای فیلسوفان در نقد، با آثار آنان آشنا هستم و آثارشان را دنبال میکنم. سخنان هابرماس را درباره حمله ۱۱سپتامبر بهخاطر داشتم و نیز مصاحبه او را در نشریات غربی پس از آخرین دیدارش از ایران، خوانده بودم، گفتم: در ایران دیدار هابرماس را بسیار خوب ارزیابی کردند، درحالیکه او در مصاحبه با یک مجله آلمانی بسیار زیرکانه و در لفافه گفته بود من در ایران چیزی بهنام فلسفه نیافتم.
راننده عزیز، بسیار بیش از من میدانست و نقدهایی را که بر فلسفه هابرماس وارد است، بیان کرد و گفت او را نباید دستکم گرفت؛ او از معدود فیلسوفانی است که در همه حوزهای اندیشه اعم از اجتماعی، سیاسی و فلسفی وارد شده است.
سخنان ایشان برای من بسیار سودمند بود. وقتی زیر پل سیدخندان ترمز کرد تا من پیاده شوم گفت: فلسفه را در یکی از دانشگاههای معروف لندن تمام کرده و سالها شاگرد و همکار یکیدو فیلسوف مشهور بوده است. همچنین افزود که در بسیاری موارد رویکردهایی دارم که در ایران نمیتوانم مطرح کنم و در غرب فلاسفه آشنایم تایید کردهاند…
وقتی پیاده میشدم، خجالت کشیدم نامش را بپرسم. و همانطور که بهطرف ایستگاه سواریهای میدان رسالت میرفتم بغض گلویم را گرفته بود، اما خوشحال بودم که تا چند لحظه دیگر در اتومبیلی دیگر و کلاسی دیگر شرکت خواهم کرد. به موسسه قلمچی که رسیدم حس کردم گوشه سبیلم از اشک تر شده است. درحالیکه اشکم را روی گونهام پخش میکردم، حس کردم که شاید ملاصدراها و ابنسیناهای معاصر ایران در فقر و تنگدستی زندگی میکنند و آثارشان برای نان بهنرخروزنخوردن، باید در کشوی میز کارشان خاک بخورد و ضدکتابها و ضددانشهایی مثلِ طالعبینی چینی، فالگیری، رمالی، اصول فال قهوه، روانشناسیهای زردِ مندرآوردی و هزاران کتب ضاله خرافی دیگر، ویتیرنهای کتابفروشیها و بازار کتاب کشور را پُر کند و بزرگان و متفکران و مومنان راستین در خمول و گمنامی باشند.
بله، منِ بیمهشده بختبرگشته که تقریبا نزدیک یک ماه از سندروم پای بیقرار و زخم آن گذشته بود، یکباره با تماس تلفنی عجیبوغریبی روبهرو شدم... .
- الو خانم فلانی
- بله
- از بازرسی تأمین اجتماعی هستم، یادتان هست که در تاریخ فلان پیش پزشک فلان رفتید و احتمالا به دو داروخانه در آن منطقه مراجعه کردید. یادتان هست کدام داروخانه بود.
- بله، اما یادم نیست کدام داروخانه، خب... .
- یک داروخانه و فرد دیگری از کد ملی شما سوءاستفاده میکند و دارو میگیرد
- در دلم گفتم آن مریض بیچارهای که از کد ملی من استفاده میکند، حتما آدم نیازمندی است؛ اما این را نگفتم و به آن بانو توضیح دادم که من نمیدانم کدام داروخانه بود... .
این دفعه بانو با لحنی بیادبانه گفت: اگر نگویید بیمه شما را حذف میکنم... .
هاج و واج مانده بودم که یعنی چه؟ یک نفر دیگر یک داروخانه یا یک بیمار دیگر خطا کرده و البته بیشتر داروخانه، حالا من مقصر شناخته شدهام... بعد برای چه! بیمهام مسدود میشود که این دفعه با اندکی تفکر دود از سرم بلند شد! اولا پرسش این است که اگر تخلفی در امر استفاده از کد ملی برای گرفتن دارو انجام شده، مشکل از سیستمی است که نمیتواند همه پارامترها و عوامل را کنترل کند. ثانیا انگار به خانه کسی دزد وارد شده و پلیس آمده و خود صاحبخانه را مقصر میداند، جلالخالق! نکته پایانی مسئله این است که مدیر محترم روابطعمومی تأمین اجتماعی با طرح این موضوع به او اعلام کرد که به شماره 1420 مراجعه کنید و شکایت کنید. در این زمینه نکته آخر را بگویم که سالها کار در روزنامه یا حتی روابطعمومی به من نشان داد که روابطعمومی در ایران، هیاهوی بسیار برای هیچ است و محلی از اعراب در تنظیم روابط بیمهشده با سازمان تأمین اجتماعی ندارد.
به قول معروف: از طلاگشتن پشیمان گشتهایم/ مرحمت فرموده ما را مس کنید
بر اساس نظرسنجی جدیدی که اخیرا توسط گال یاوتز، محقق دانشگاه صهیونیستی بار-ایلان منتشر شد، اعتبار بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر کودک کش رژیم صهیونیستی به پایینترین حد خود رسیده است، زیرا کمتر از ۴ درصد از یهودیان صهیونیست به او بهعنوان منبع اطلاعاتی قابلاعتماد دارند.رمزگشایی از این نظرسنجی چندان دشوار نیست،حتی بسیاری از طرفداران نتانیاهو، روایتگری وی از جنگ غزه و پیشرفت عملیات در این منطقه را دروغین و غیرقابلباور میدانند. یکی از این دلایل، شوک ناشی از شکستهای اخیر ارتش رژیم اشغالگر قدس در مرکز شهر غزه میباشد. فراتر از آن، اکثر صهیونیستها متوجه تناقضات آشکار در دادهها و اطلاعات ارائهشده از سوی نهادهای امنیتی و کابینه نتانیاهو شدهاند. این تناقضات نهتنها در آمار مربوط به کشتهها و تلفات صهیونیستها، بلکه در روایتگری حداقلی از میدان نبرد نیز خود را نشان داده است. نتایج این نظرسنجی، نشاندهنده بیاعتمادی فزاینده صهیونیستها نسبت به کابینه نتانیاهو میباشد.
بر این اساس، اکثر ساکنان اراضی اشغالی نسبت به توانایی حداقلی نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس در اداره صحنه نبرد، کاملا تردید داشته و وی را نماد شکست امنیتی ( در خصوص وقوع عملیات طوفان الاقصی) و میدانی ( در خصوص شرایط پس از عملیات طوفان الاقصی ) قلمداد میکنند.تشدید خیزشهای ضد صهیونیستی در اروپا و آمریکا، نقش بسیار مهمی در تشدید بحران در اردوگاه نتانیاهو و همراهانش شده است. در این میان، افرادی مانند اسموتریچ ، بن گویر و دیگر وزرای کابینه ائتلافی رژیم صهیونیستی نیز بهعنوان افرادی ناتوان ، پرادعا و بحرانساز مورد شناسایی قرارگرفتهاند.
واقعیت امر این است که جلاد غزه آخرین نفسهای خود را در تلآویو میکشد. همانگونه که بسیاری از استراتژیستها و تحلیلگران حوزه روابط بینالملل تأکید کردهاند، وقوع عملیات طوفان الاقصی منجر به انهدام عملی کابینه نتانیاهو شده است.در چنین شرایطی مرگ سیاسی نتانیاهو دیگر قطعیت پیداکرده است. بااینحال، جایگزینی افرادی مانند لاپید یا بنی گانتز با نتانیاهو در دوران پساجنگ غزه نهتنها منجر به مدیریت بحرانهای عمیق و زیربنایی ایجادشده در اراضی اشغالی نمیشود، بلکه آشفتگیهای جاری در اراضی اشغالی را در ابعاد امنیتی، اجتماعی و سیاسی تقویت خواهد کرد. در چنین معادلهای اساسا دیگر نمیتوان از دوگانه نتانیاهو-گانتز یا محافظهکاران -لیبرالها در تلآویو سخن گفت، زیرا اکنون بحث بر سر حرکت کلیت رژیم اشغالگر قدس بهسوی نابودی و انهدام میباشد.نتانیاهو زمانی که ائتلاف مدنظر خود را در تلآویو تشکیل داد، معتقد بود ریزترین تحرکات در غزه و کرانه باختری از دیدگان وی و دیگر اعضای کابینه متوحش رژیم صهیونیستی پنهان نخواهد ماند؛ اما وقوع عملیات طوفان الاقصی این ادعای نتانیاهو را در برابر افکار عمومی دنیا به چالش کشید. اکنون حدود ۴۰ روز از جنگ غزه سپریشده و صهیونیستها باوجود قتلعام و نسلکشی گستردهای که در این منطقه صورت دادهاند، دررسیدن به اهداف عملیاتی و راهبردی خود در این آوردگاه ناکام ماندهاند، تا جايی که حتی شرکای غربی تلآویو نیز قدرت آیندهپژوهی نبرد را برخلاف ادعاهای اولیه خود ازدستدادهاند.