صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۲  ، 
کد خبر : ۳۵۳۱۵۸

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۲۵ آبان

نه جنبه شکست دارند نه ظرفیت پیروزی

مسعود اکبری
دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، 11 اسفند سال جاری برگزار می‌شود. هر چه به اسفند ماه نزدیک می‌شویم، فضای انتخابات پررنگ‌تر می‌شود. 
رقابت سالم انتخاباتی واجد شرایطی است که متاسفانه بسیاری از مدعیان اصلاحات اصرار دارند که از آن تخطی کرده و آن را زیر پا بگذارند. این جریان سیاسی در هر دوره‌ای از انتخابات تقریبا یک روند تکراری را در مواجهه با مسئله انتخابات طی می‌کند. به این موارد توجه کنید:
1- اولین مرحله جدی رقابت‌های انتخاباتی، ثبت‌نام در انتخابات است. نگاهی به سابقه عملکرد جریان مدعی اصلاحات نشان می‌دهد آنها در بسیاری از موارد گر چه در ظاهر به گونه‌ای رفتار می‌نمایند که رغبتی به حضور در انتخابات ندارند، اما در حقیقت به صورت چراغ خاموش‌، برای رقابت انتخاباتی و تصاحب کرسی‌های مجلس آماده می‌شوند.
بر همین اساس در تابستان سال جاری شاهد بودیم که- به دلیل انجام ثبت‌نام به صورت غیرحضوری و الکترونیکی- مدعیان اصلاحات به طور مکرر‌ حضور خودشان در انتخابات را در ‌‌هاله‌ای از ابهام و با ذکر شرط و شروط فراوان مطرح می‌کردند. 
این اقدام با دو هدف عمده صورت می‌گرفت؛ نخست آنکه نظر افکار عمومی را به خود جلب کرده و حضور یا عدم حضور خود را مهم و تعیین‌کننده جلوه دهند! و دیگر آنکه توجه حاکمیت را به خود معطوف کنند تا قید و شرط‌هایشان برای حضور در انتخابات را بپذیرد یا به اصطلاح عامیانه، ناز آنها را برای حضور در انتخابات بخرد!
به عنوان مثال یکی از مدعیان اصلاحات در مقطع ثبت‌نام گفته بود:«اگر قرار است مشکلات مردم و کشور کاهش پیدا کند، شرایط حضور  اصلاح‌طلبان در انتخابات فراهم شود. در غیر این صورت تکلیف از روی دوش اصلاح‌طلبان برداشته خواهد شد.»
و اما با پایان مهلت مقرر برای ثبت‌نام نامزدهای انتخابات مجلس، شنیده‌ها از محافل مدعیان اصلاحات حاکی از آن بود که این طیف با ترافیک کاندیدا برای ثبت‌نام مواجه بوده و به قول معروف فعالین این جریان سیاسی به صورت فله‌ای ثبت‌نام کردند. 
گفتنی است براساس آمار رسمی اعلام شده، 24 هزار و 982 نفر در انتخابات مجلس دوازدهم ثبت‌نام کرده‌اند که در نوع خود رکوردی قابل ملاحظه و چشمگیر است.
2- دومین مرحله جدی رقابت‌های انتخاباتی، بررسی احراز صلاحیت کاندیداها است. احراز صلاحیت کاندیداها در دو مرحله صورت می‌گیرد، مرحله اول از سوی هیئت‌های اجرائی و مرحله دوم نیز از سوی شورای نگهبان. 
جریان مدعی اصلاحات در این مرحله با ادعای نظارت یکطرفه از سوی نهادهای ذی‌ربط، مدعی می‌شود که اکثریت مطلق کاندیداهایش ردصلاحیت شده و شانس حضور در انتخابات را ندارند. این ترفند تکراری در روزهای گذشته نیز تکرار شد. 
در همین رابطه دبیرکل حزب اشرافی کارگزاران گفت:«ظاهرا استراتژی نظام سیاسی از مشارکت حداکثری به انتخابات با مشارکت محدود اما با نتایج مطلوب‌تر، تغییر کرده است.»
این قبیل ادعاها در حالی است که بر اساس اظهارات رئیس ستاد انتخابات کشور از مجموع ۲۴ هزار و ۹۸۲ نفر داوطلب انتخابات مجلس شورای اسلامی، ۱۴ درصد عدم تأیید و ۱۴ درصد هم عدم احراز صلاحیت را از هیئت‌های اجرائی دریافت کرده‌اند و در مقابل، 72 درصد نیز احراز صلاحیت شده‌اند. 
با مقایسه مجموع ردصلاحیت‌ها و عدم احراز صلاحیت‌ها در ادوار مختلف مجلس پی می‌بریم که در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شاهد یکی از کمترین میزان‌ها بوده‌ایم. این عدد در مجلس ششم 26 درصد، در مجلس هفتم 31 درصد، در مجلس هشتم 28 درصد، در مجلس نهم 31 درصد، در مجلس دهم 45 درصد، در مجلس یازدهم 56 درصد و در مجلس دوازدهم 28 درصد است(14 درصد ردصلاحیت و 14 درصد نیز عدم احراز صلاحیت).
لازم به ذکر است که هیئت‌های اجرائی از فرماندار، رئیس ثبت احوال و نماینده دادگستری به همراه هشت تن از معتمدان مردم در یک حوزه انتخابیه تشکیل می‌شود. پس از ثبت‌نام داوطلبان، مدارک آنها از سوی وزارت کشور به مراجع پنجگانه یعنی دستگاه وزارت اطلاعات، فراجا، دادستانی، سازمان اطلاعات سپاه و ثبت احوال کشور  ارسال شده و این دستگاه‌ها بررسی خود را انجام داده و نتیجه بررسی را در اختیار هیئت‌های اجرائی قرار می‌دهند و هیئت‌های اجرائی بر اساس این مدارک، صلاحیت داوطلبان را بررسی می‌کنند.
و اما برخلاف فضاسازی‌های جریان تندرو اصلاح‌طلب، مسئله بررسی و احراز صلاحیت افراد برای تصدی مسئولیت‌های کلان و از جمله نمایندگی پارلمان، امری مرسوم و رایج در اقصی نقاط جهان است. 
در بسیاری از کشورهای جهان فیلتری برای بررسی صلاحیت افراد وجود دارد و به هیچ عنوان اشخاص بدون بررسی صلاحیت، امکان حضور در نهادهای مختلف و از جمله پارلمان را ندارند. 
یکی از اهداف اصلی جریان تندرو مدعی اصلاحات در هجمه به احراز صلاحیت‌ها، توجیه شکست احتمالی در انتخابات است. این طیف از حالا با این فضاسازی‌ها می‌خواهد القاء کند که اصلا فرصتی برای حضور در انتخابات را نداشته است تا فردا و پس از شکست احتمالی در انتخابات، این شکست را این‌گونه سرپوش بگذارد و این‌گونه القاء کند که اصلا در انتخابات حضور نداشته است؛ این در حالی است که جریان مدعی اصلاحات همواره با ترافیک کاندیدا در انتخابات‌های مختلف مواجه بوده است.
3- سومین مرحله جدی رقابت‌های انتخاباتی، مقطعی است که تبلیغات کاندیداها انجام می‌شود. 
با پیگیری خط رسانه‌ای جریان مدعی اصلاحات از ماه‌های گذشته تاکنون به نظر می‌آید برنامه تبلیغاتی آنها برای رای آوردن و تخریب جریان مخالف (که از نظر آنها اولی متوقف بر دومی است!) متمرکز بر گفتمان‌‌سازی دو مقوله باشد. 
 اولی همان کلیدواژه ادعایی «حاکمیت یکدست» است که با القای وجود آن سعی دارند همه مشکلات را به آن نسبت دهند و راه برون‌رفت از این مشکل فرضی را حضور خودشان در صحنه قدرت نشان دهند و دومی القای «ناکارآمدی مجلس و دولت فعلی» است که به طور گسترده با سانسور موفقیت‌ها، پررنگ کردن نقاط ضعف‌، ضریب دادن به حاشیه‌ها و حتی نوشتن دستاوردها به نام دولت قبلی دنبال می‌‌شود.
طیف مدعی اصلاحات با این عملیات رسانه‌ای در پی سرپوش گذاشتن بر کارنامه غیرقابل دفاع خود در مجلس دهم و دولت‌های یازدهم و دوازدهم است. همان میراثی که دولت و مجلس فعلی همچنان مشغول دست و پنجه نرم کردن با آن بوده و تبعات آن همچنان در معیشت مردم دیده می‌شود. 
واقعیت این است که ناکارآمدی و بی‌کارنامگی مهم‌ترین راهنما در رفتارشناسی طیف تندرو مدعی اصلاحات است. این وضعیت منشا اصلی کنش‌ها و واکنش‌هایی از سوی مدعیان اصلاح‌طلبی است که ماهیت آن در حکم همان «نارنجک‌های دودزا» و بهانه‌ای برای فرار به جلو و فرافکنی است.
4- و اما بخش تندرو جریان مدعی اصلاحات، در مقطع تبلیغات انتخاباتی، سوژه «تحریم انتخابات» را نیز دنبال می‌کند. رویکردی که همواره با بی‌اعتنایی قاطبه ملت ایران رو‌به‌رو شده است. به عنوان مثال انتخابات مجلس نهم در تاریخ 12 اسفندماه سال 1390 با مشارکت 63‌% مردم برگزار شد؛ در آن مقطع شرکت نکردن طیف تندرو مدعی اصلاحات به هیچ عنوان به کاهش مشارکت نینجامید و اما نتیجه هرچه بود به کام مدعیان اصلاحات نبود. 
5- رفتارشناسی مدعیان اصلاحات حکایت از آن دارد که این طیف نه جنبه شکست در انتخابات را دارد و نه ظرفیت پیروزی در انتخابات. به عنوان نمونه در سال 1388 این جریان سیاسی، شکست در انتخابات را نپذیرفته و «دروغ تقلب» را مطرح کرده و جشن مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات را به آشوب و التهاب بدل کرد. فعالین این طیف بعدها اعتراف کردند که «تقلب، اسم رمز آشوب بود». 
این طیف سیاسی متاسفانه ظرفیت پیروزی در انتخابات را نیز ندارد. نشان به آن نشان که هم در سال 92 و هم در سال 96 پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، مدعی شدند که «اختیارات کافی نداریم و نمی‌توانیم کاری انجام دهیم». ادعای «فقدان اختیارات کافی» و گره زدن همه امور به برجام و FATF موجب شد که در طول هشت سال، بسیاری از فرصت‌ها از دست رفت. کشته‌های روزانه 700 نفر بر اثر ابتلا به کرونا، تنها یکی از خروجی‌های مدیریت مدعیان اصلاحات است. روندی که خوشبختانه با روی کارآمدن دولت سیزدهم متوقف شده و شاهد سلسله اقدامات مثبت بدون برجام و اف ‌ای تی‌اف بوده‌ایم. 
6- و اما «دروغ تقلب» و «دروغ اختیارات محدود»، دو روی یک سکه است. سکه بی‌صداقتی در مواجهه با مردم و حاکمیت. جریان مدعی اصلاحات به‌ جای این قبیل رفتارهای تکراری، بهتر است کمی هم به صندوق رأی و نظر مردم احترام بگذارد. 
مردم عزیز ایران در مقاطع مختلف و از جمله در مقاطع برگزاری انتخابات همواره سربلند از آزمون بیرون آمده‌اند. ان‌شاءالله حضور پرشور مردم پای صندوق‌های رأی در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز چنین خواهد بود.
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز پنجشنبه ۲۵ آبان
جایگاه یمن در استراتژی محور مقاومت
علیرضا تقوی نیا
اگر تا دیروز جنگ در فلسطین به نبرد میان نیروهای اشغالگر صهیونیستی و نیروهای حماس در نوار غزه و همچنین درگیری ها در شمال فلسطین با حزب‌ا... به عنوان نیروی دوم جنگ محدود بود، طی چند روز گذشته نبرد فلسطین شاهد ورود یک بازیگر جدید است که اکنون به طور جدی وارد میدان نبرد شده است: یمن. نقطه اوج بازیگری یمنی ها نیز افزون بر هدف قرار دادن مکرر بندر ایلات اراضی اشغالی، انهدام پهپاد گران قیمت MQ9 آمریکایی  بود. در واقع مهم‌تر از ورود یمن به نبرد مستقیم با اسرائیل و هدف قرار دادن اراضی اشغالی، اعلام جنگ با آمریکاست که معادلات نبرد در غرب آسیا را دگرگون خواهد ساخت. در این خصوص چند نکته باید ذکر شود: 1-موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد یمن که کنترل این کشور را بر جنوب دریای سرخ و تنگه راهبردی باب المندب تضمین می‌کند، توانسته است دست برتری به محور مقاومت در مواجهه با محور غربی-عبری -عربی بدهد. برای مثال حمله رسمی به ناوهای آمریکایی در دریای سرخ اتفاق کوچکی نیست که بتوان از آن به سادگی عبور کرد. معنای این اقدام ناامن سازی تجارت آمریکا، اروپا و اسرائیل در دریای سرخ است. مبرهن می‌نماید که این اقدامات اهرم فشاری خواهد بود بر حامیان اسرائیل تا جنایات این رژیم در نوار غزه را پایان دهند و در غیر این صورت باید منتظر عواقب آن در دریای سرخ باشند.2- یمنی ها ملاحظات ایران، عراق، سوریه و لبنان برای نبرد و ضربه به آمریکا و اسرائیل را ندارند و اتفاقا افکار عمومی این کشور (حتی مخالفان انصار ا...) از حمله به اراضی اشغالی و حامیان اصلی دولت صهیونیستی استقبال می‌کنند.3-انهدام پهپاد پیشرفته MQ9 اخطاری جدی به آمریکا بود و نشان داد ارتش یمن هم از قابلیت های فنی بسیار بالایی برخوردار است و می تواند واشنگتن را درگیر کند و هم جرئت و جسارت حمله به منافع این کشور را در خود می بیند. کاخ سفیدنشینان نیز اگر قصد واکنش به یمن را داشته باشند، لاجرم باید ارتش خود را وارد درگیری بزرگ تر و طولانی مدتی کنند که در آن بمباران هوایی نیز نمی تواند کار را یکسره کند، همان طور که سعودی در ۸ سال نتوانست.4- آمریکا در حال پس دادن تاوان حمایت از اسرائیل است و در سوریه، عراق و یمن به طور مکرر در حال تحمل تهاجمات بوده و باید تصمیم بگیرد که آیا می تواند تلفات و خسارت های آن را بپذیرد یا باید واکنش مناسب و بازدارنده به این ‌حملات بروز دهد؟ البته که گزینه سوم فشار به اسرائیل و پایان حمله به غزه است و محور مقاومت اتفاقا این راه را می پسندد. 5- آمریکا رسما اعلام کرده خواهان افزایش تنش با محور مقاومت نیست، اما از طرفی هزینه کاهش تنش و هدف قرار نگرفتن را باید بپردازد و سفرهای بلینکن به تل آویو نیز در همین سو ارزیابی می شود. این که وزیر امور خارجه آمریکا صریحا می گوید اسرائیل نمی تواند غزه را اشغال کند، آیا نشانه ای از انگاره های حاکم بر اذهان کاخ سفید نشینان نیست‌؟ 6-جنگ‌ غزه در حال فرسایشی شدن بوده و اسرائیل تا این لحظه با وجود دادن تلفات بالا و هزینه‌های سنگین، دستاورد قابل توجهی نداشته و جبهه های جدیدی نیز علیه این رژیم  باز شده است. همچنین آمریکا دارد بخشی از هزینه مادی و انسانی حمله اسرائیل به غزه را متحمل می شود و در یک سال باقی مانده به انتخابات، مسلما جو بایدن این وضع را برنمی تابد.7- احتمالا آمریکا در نهایت تحت تاثیر اعتراضات داخلی و جهانی و ایضا حملات محور مقاومت ناچار شود به اسرائیل فشار وارد آورد تا جنگ را متوقف سازد، اما ممکن است نتانیاهو (بازنده اصلی نبرد طوفان الاقصی) تسلیم نشود و جنگ را ادامه دهد. مهم است که در این صورت آمریکا چه تصمیمی می گیرد؟ در نهایت باید گفت اهمیت ورود یمن به جرگه محور مقاومت در سال ۲۰۱۴ تا این حد مهم و حیاتی بود که امروز آثار آن پدیدار شده و این کشور یک متغیر مستقل برای تحمیل خواسته های این محور بر آمریکاست و ایالات متحده هم اکنون چاره ای برای مقابله با آن ندارد. مجموعه مقاومت اسلامی در عراق، سوریه، لبنان و یمن به‌تدریج در حال افزایش فشارهای خود به آمریکا و اسرائیل هستند و باید دید واشنگتن و متحد اشغالگرش تا کجا این شرایط را تحمل می کنند؟ آمریکا نه وضعیت مناسبی از لحاظ رزمی برای جنگیدن در گستره غرب آسیا و بالا بردن سطح تنش دارد، نه انگیزه و اراده ای برای آن. از طرفی روسیه و چین به درگیری‌های اخیر آمریکا و اسرائیل پوزخند می زنند و آن را یک فرصت مناسب برای فرسایش این دولت می بینند. انتخابات نیز در پیش است و بایدن  و تیمش باید تصمیمات سختی بگیرند و بین بد (پایان جنگ در غزه و فشار به اسرائیل) و بدتر (تداوم حمایت از جنگ اسرائیل و تحمل ضربات و خسارت های پیاپی از اضلاع محور مقاومت و در نتیجه از دست دادن پایگاه مردمی و انتخابات سال آینده) یک گزینه را انتخاب کنند‌.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۲۵ آبان

ابعاد شکست رژیم صهیونیستی در جنگ غزه

حمیدرضا شاه‌نظری

با گذشت بیش از یک ماه از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی و حمله رژیم صهیونیستی به غزه، نشانه‌های شکست این رژیم هر روز آشکارتر از قبل می‌شود.
شاید بتوان گفت مهم‌ترین ضربه‌ای که رژیم صهیونیستی تاکنون متحمل شده، زیر سؤال رفتن ایده اصلی صهیونیسم برای یهودیان سراسر جهان است. تبلیغات رژیم صهیونیستی همواره حول جمع کردن یهودیان سراسر جهان به سرزمینی امن و ایجاد یک کشور مرفه برای آنان بوده است. از آغاز عملیات طوفان‌الاقصی این ایده و ادعا به یکباره چنان فروپاشیده که علاوه بر آوارگی تعداد زیادی از صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی، سیل مهاجرت معکوس در اسرائیل نیز آغاز شده است. طولانی شدن جنگ در غزه و ضربات متعدد این رژیم از سایر اضلاع محور مقاومت، برای نخستین بار از زمان شکل‌گیری این رژیم نامشروع، هویت و موجودیت این رژیم و ایده اصلی‌اش را زیر سؤال برده و تداوم این وضعیت به فروپاشی اجتماعی این رژیم چندملیتی خواهد انجامید. به عبارت دیگر برای اولین بار از زمان شکل‌گیری این موجودیت منحوس، علاوه بر امنیت فیزیکی، امنیت هستی‌شناختی آن با خطر جدی مواجه شده و زنگ خطر فروپاشی آن به صدا درآمده است.
با عملیات‌های شجاعانه مقاومت فلسطین و اضلاع دیگر محور مقاومت، رژیم صهیونیستی هیمنه خود را از دست داده و اسطوره‌های دروغین این رژیم از جمله اسطوره شکست‌ناپذیری ارتش آن فروریخته است. مقاومت فلسطین نشان داد که این رژیم یک رژیم برساخته پوشالین است و به هیچ وجه در واقعیت، خبری از آن افسانه‌ها نیست و اگر قدرتی واقعی در برابرش قرار بگیرد به سرعت دچار فروپاشی خواهد شد.
وضعیت اعتبار بین‌المللی و ادراک جهانیان نسبت به رژیم صهیونیستی از یک قدرت تثبیت‌شده که به سمت عادی‌سازی و نرمال‌سازی با دشمنان و مخالفانش رفته و در حال شکوفایی سیاسی- اقتصادی- امنیتی بود در عرض مدت کوتاهی به یک رژیم جنایتکار مورد حمایت غرب و شکست خورده از یک گروه مقاومت کوچک، فاقد امنیت و توان مدیریت بحران و در معرض فروپاشی، انزوا و نفرت جهانی تغییر کرده است.
امروز غزه به باتلاق ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل شده و تداوم حماقت این رژیم در عملیات در این سرزمین، سبب فرو رفتن بیشتر بخش بزرگی از ارتش این کشور در این باتلاق خواهد شد. در همین روز‌هایی که ارتش این رژیم هنوز در حاشیه غزه حضور دارد و مقاومت غزه برگ‌های برنده بسیاری را رو نکرده و تنها از بخشی از توان خود استفاده کرده است، تلفات سهمگینی به تجهیزات زرهی اعم از تانک و بولدوزر ارتش رژیم صهیونیستی وارد شده و سربازان صهیونیست زیادی به هلاکت رسیده است. تصاویر منتشره از این عملیات‌ها نیز که به صورت گسترده در جهان پخش می‌شود، هیمنه رژیم را بیشتر از قبل به چالش می‌کشد. فشار جهانی، وضعیت سیاسی- اجتماعی درونی رژیم صهیونیستی، اقتصاد فروپاشیده آن و تلفات سنگین ارتش و نابودی تجهیزات زرهی‌اش بر اثر عملیات در غزه، اجازه تداوم این وضعیت را در طولانی مدت نمی‌دهد و می‌توان گفت که تا همین الان نیز فرصت برای این رژیم تمام شده و اقدامات کنونی‌اش در واقع در وقت اضافه در حال انجام است.
با شرایط کنونی، وضعیت اقتصادی رژیم صهیونیستی در بدترین شرایط تاریخی خود به سر می‌برد. صنعت گردشگری این رژیم به کلی نابود شده و از این به بعد کسی رغبت سفر به سرزمین‌های اشغالی را نخواهد داشت. همچنین مهاجرت معکوس بسیاری از مشاغل را تعطیل کرده و خواهد کرد و جریان سرمایه‌گذاری خارجی متوقف خواهد شد و در این خصوص یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌ها را رژیم صهیونیستی از بابت افزایش ریسک سرمایه‌گذاری‌های راهبردی و توقف پروژه‌هایی، چون کریدور هند- امارات- رژیم خورده است.
با وقوع جنگ غزه و تغییرات صورت گرفته در افکار عمومی جهان به خصوص در غرب و فشار‌های وارده از سوی این افکار به سیاستمداران و نیز هزینه‌های هنگفتی که رژیم صهیونیستی بر دست دولت‌هایی، چون امریکا گذاشته است می‌توان گفت که جایگاهی که این رژیم در سیاست‌های غربی‌ها و امریکا دارد مورد خدشه جدی قرار گرفته است، خصوصاً که نتایج نظرسنجی‌های اخیر، نشان‌دهنده کاهش سطح حمایت امریکایی‌ها از سیاست‌های این رژیم به خصوص کاهش حمایت دموکرات‌های امریکا از آنان است. از این رو می‌توان متصور بود که مسئله رژیم صهیونیستی از یک موضوع کلان و راهبردی مورد توافق همه در امریکا به یک مسئله حزبی و مورد مناقشه احزاب فروکاسته شود و در آینده امریکا از پرداخت هزینه بیش از حد برای دفاع از این رژیم ممانعت کند.
واقعیت این است که ماه عسل رژیم صهیونیستی به پایان رسیده و روند تغییرات جهانی و کاهش قدرت امریکا و غرب و افزایش قدرت بازیگران دیگر به خصوص قدرت‌یابی محور مقاومت بعد از انقلاب اسلامی، به روشنی نشان می‌دهد که دوران یکه‌تازی این رژیم و مقابله ملت مظلوم فلسطین با سنگ در برابر تانک به پایان رسیده و از طرف دیگر ملت‌های جهان نیز تا حدی زیادی بیدار شده و متوجه سوگیری رسانه‌ای جریان اصلی رسانه در جهان قرار گرفته و با حقایق این موضوع آشنا شده‌اند. مقاومت فلسطین و سایر اضلاع محور مقاومت به خوبی نشان دادند که خانه امنی که رژیم صهیونیستی با جنایت، اشغالگری و خونریزی برای خود ساخته است از خانه عنکبوت هم سست‌تر است و برملا شدن این حقیقت، بزرگترین شکست وشکستی غیرقابل ترمیم و بازگشت‌ناپذیر برای این رژیم است که در آینده نزدیک پایان این رژیم را رقم خواهد زد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز پنجشنبه ۲۵ آبان

محکومیت صهیونیسم به نابودی

محمد مهدی ایمانی پور

طی روز‌های تلخ و اندوهبار اخیر و همزمان با جنایات بی‌حد و حصر رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه، بعضا تحقیقات و نظرسنجی‌های قابل تاملی منتشر می‌شود که از بطن آنها، می‌توان برخی مؤلفه‌های دخیل در آینده‌پژوهی گفتمانی و فکری جهان را احصا کرد.

در یکی از این موارد، پایگاه اکونومیست گزارش می‌دهد که هرقدر جنگ در غزه پیش می‌رود، پست‌های حمایت از رژیم‌صهیونیستی در فضای مجازی کاهش می‌یابد و در مقابل، هواداری از فلسطینیان در شبکه‌های اجتماعی روندی افزایشی و محسوس دارد. نکته قابل تامل این‌که جامعه آماری این پیمایش را کاربران شبکه‌های اجتماعی در آمریکا و اتحادیه اروپا تشکیل می‌دهند. در بخش قابل تامل دیگری از این پیمایش تاکید می‌شود افراد سنین بالاتر در جوامع غربی، بیشتر هوادار رژیم صهیونیستی‌اند و جوانان که سهم عمده کنشگران مجازی را تشکیل می‌دهند، اکثرا هوادار فلسطین و ساکنان غزه هستند. بدون شک نمی‌توان از سه پیام اصلی نهفته در فرامتن این نظرسنجی به‌سادگی عبور کرد:

نخست این‌که روایتگری و درک نسل جدید در آمریکا و اروپا در قبال مسأله فلسطین و موجودیت نامشروع صهیونیسم، با ذهنیت و رسوبات فکری نسل‌های گذشته این جوامع و کشور‌ها در تعارضی آشکار قرار دارد. نکته کلیدی در تشریح این شکاف‌نسلی، مربوط به ثابت ماندن مؤلفه حمایت دولت‌های غربی از رژیم صهیونیستی است. به عبارت بهتر، دولت‌های غربی رویکرد حمایت‌گرایانه خود را در قبال ماهیت و جنایات رژیم اشغالگر قدس، ذره‌ای تغییر نداده‌اند و برعکس، صهیونیسم‌ستیزی را به خط قرمز امنیتی، اجتماعی و سیاسی خود مبدل ساخته‌اند، اما جوامع غربی الگوی دولتمردان خود را پس زده‌اند و درصدد کشف حقیقت مسألهفلسطین برآمده‌اند.

نکته دوم این‌که شکاف نسلی در غرب، می‌تواند روی آینده مسأله فلسطین تاثیرگذار باشد. پیمایش اخیر اکونومیست، بیانگر آن است که جمعیت فعال در جوامع غربی تسلیم قرائت خاص جمعیت نیمه‌فعال و منفعل (سالمندان) در این خصوص نشده و به‌جای صیانت از صهیونیسم، عملکرد رایج در غرب را تقبیح می‌کنند. در سال‌ها و دهه‌های نخستین اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها، افرادی نظیر گلدامایر، موشه دایان و مناخیم بگین، مدعی بودند گذشت زمان به عاملی تسریع کننده در پذیرش و تثبیت موجودیت رژیم صهیونیستی مبدل خواهد شد، اما اکنون گذار از صهیونیسم تبدیل به یک چارچوب گفتمانی فراجغرافیایی در جهان شده است. 

نکته سوم به مخدوش شدن عملکرد لابی‌های صهیونیستی در جوامع غربی برمی‌گردد. به‌رغم تسلط مطلق لابی‌های صهیونیستی بر محافل پارلمانی، دولتی و حزبی در آمریکا و اتحادیه اروپا، ملت‌های غربی راه خود را از مسیر دولتمردانجدا کرده‌اند.

یکی ازکارویژه‌های تعریف شده برای لابی‌های صهیونیستی درغرب، انطباق نگاه ملت‌های غربی با دولت‌های‌شان در قبال فلسطین بوده است، اما امروز مشاهده می‌کنیم که حتی جرم انگاری هرگونه صهیونیسم‌ستیزی از سوی دولت‌های اروپایی و آمریکا مانع ابراز حمایت شهروندان این کشور‌ها از فلسطینیان نشده است. تمسک به ابزار تهدید و تنبیه، آخرین راهکار لابی‌های صهیونیستی در جوامع غربی برای جلوگیری از خیزش عمومی به سود فلسطینیان محسوب می‌شد که آن نیز متعاقب جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در غزه به بن‌بست رسیده است. 

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۲۵ آبان

نهضت بزرگ برای حفظ میراث فرهنگی

علی دارابی

احسان، صدقه، وقف، نیکوکاری،اهداف بشردوستانه در همه ادیان، مذاهب و فرهنگ ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. با نگاهی به فهرست بزرگترین نیکوکاران جهان می توان به واقعیت این امر پی برد.

در اسلام نیکوکاران، انفاق کنندگان، محسنین مورد تکریم قرار گرفته اند و قرآن کریم از آنان به عنوان کسانی یاد می کند که اموال خود را چه در شادی و توانگری و چه در تنگدستی به هم نوعان خود انفاق می کند. (آل عمران، ۱۳۴ – ۹۲)

در فرهنگ ما ایرانیان نیکوکاری و وقف پیشینه تاریخی طولانی و پرافتخاری دارد، بسیاری از بناها، مجموعه های تاریخی، مدارس، مساجد، بیمارستان ها،خانه ها که از گذشته به یادگار مانده اند، حاصل همین رویکرد است.

ایران بزرگ در حوزه میراث فرهنگی به رغم عظمت، تشخص و جایگاه متمایز جهانی که دارد اما بدلیل آنکه مقوله میراث فرهنگی در صدر امور نبوده است نسبت به آن اهتمام شایسته ای صورت نگرفته است و از نظر بودجه، اعتبار، زیرساخت و امکانات بسیار نحیف و ضعیف است.

حفظ، نگهداری، مرمت و خدمات دهی به مردم به ویژه گردشگران داخلی و خارجی در فضاها و اماکن تاریخی نیاز به یک نهضت بزرگ مردمی دارد چرا که با بودجه و اعتبارات بس محدود و کم دولتی امکان حفاظت از میلیون ها اشیاء و اموال تاریخی و ۳۵ هزار اثر ثبت شده ملی از بیش از یک میلیون اثر را نداریم. مسائل اقلیمی، خشکی، کم آبی، فرونشست و مسائل زیست محیطی هم تهدید جدی برای بناهای تاریخی شده است. امروزه بهترین ابزار برای معرفی ایران فرهنگی، سابقه تمدنی و میراثی آن دیپلماسی میراث فرهنگی است و این نیازمند سازوکار جدی، است.

انجمن خیرین میراث فرهنگی فرصتی است که همه خیرین، نیکوکاران، سرمایه داران، صاحب ثروت، در داخل و خارج از کشور نهضت بزرگی را برای حفظ میراث فرهنگی به راه اندازند. چشم انتظار مشارکت گسترده همه مردم عزیزمان در انجمن خیرین میراث فرهنگی به عنوان نهادی مردمی، غیر دولتی هستیم.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز پنجشنبه ۲۵ آبان

پاسخ بانک مرکزی به یادداشت «شرق»

بانک مرکزی در واکنش به سرمقاله روز دوشنبه مورخ 08/08/1402 «شرق» با عنوان «رکود اقتصادی در راه است؟»، جوابیه‌ای ارسال کرده که به شرح زیر است: ‌احتراما پیرو انتشار مطلبی با عنوان «رکود اقتصادی در راه است؟» در تاریخ 8 آبان ماه سال جاری در روزنامه شرق و طرح انتقاداتی نسبت به نتایج سیاست‌های پولی و مالی بانک مرکزی، توضیحاتی به شرح زیر ارائه می‌شود که طبق قانون مطبوعات می‌بایست در همان صفحه و با همان اندازه قلم منتشر شود:

رشد اقتصادی مثبت نشانگر حرکت اقتصاد در مسیر درست است

روزنامه شرق در مطلب مورخ 8 آبان‌ماه سال جاری با عنوان رکود اقتصادی در راه است؟، انتقادات جدی درخصوص نتایج سیاست‌های پولی و مالی بانک مرکزی مطرح نموده است. در این گزارش1 ضمن اشاره به سیاست‌های پولی بانک مرکزی طی دو سال اخیر، نتایج حاصل از آن مورد اشاره قرار خواهد گرفت. نویسنده روزنامه شرق، در مطلب خود به این نکته اشاره می‌کند که ماهیت اصلی سیاست ارزی و پولی و مالی دولت برای حفظ قیمت دلار و کنترل تورم، سرکوب شدید مالی و ایجاد تنگنای خفه‌کننده بخش خصوصی برای تأمین مالی، کوچک‌کردن بی‌سابقه بازار ارز و فشار مالیاتی بی‌مبنای دو سال اخیر بوده است که در نتیجه آن نه تنها در هدف کنترل یا دست‌کم کنترل رشد تورم موفق نبوده‌اند بلکه به شکل‌گیری رکودی نگران‌کننده و پیش‌رونده در اقتصاد منجر شده است. در ادامه نویسنده مطلب به ذکر عواملی پرداخته‌اند که از نظر ایشان باعث تشدید وضعیت رکودی می‌شود: تلاش دولت برای تأمین کسر بودجه دست‌کم 400 هزار میلیارد تومانی بودجه سال جاری، تداوم نرخ کاهنده سرمایه‌گذاری، توقف پروژه‌های سرمایه‌گذاری بخش‌های عمومی و خصوصی در حوزه‌های ساختمان، فولاد و پتروشیمی و ریزش کم‌سابقه و پیاپی شاخص بورس، کاهش پیاپی قیمت خودرو، کاهش نسبی قیمت مسکن در تهران و کلانشهرها همراه با کاهش معاملات و دپوی میلیون‌ها تن محصولات در زنجیره فولاد از گندله تا مقاطع فولادی همراه با کاهش سفارش برای ماه‌های آینده.

1‌- بررسی وضعیت تولید و بیکاری در دو سال اول دولت سیزدهم

مهم‌ترین شاخص ارزیابی اقتصادی کشور (از حیث رکود و رونق)، بررسی وضعیت تولید و نرخ بیکاری آن می‌باشد. به طور معمول، زمانی اقتصاد وارد رکود شده است که نرخ رشد اقتصادی روندی نزولی و یا منفی داشته و در طرف مقابل روند نرخ بیکاری صعودی باشد. بر اساس آمار و اطلاعات موجود، نه تنها روند تولید ناخالص داخلی کشور طی دوره استقرار دولت سیزدهم (فصل سوم سال 1400 الی فصل اول سال 1402)، نزولی نبوده است بلکه طی دوره فصل اول سال 1401 تا فصل اول سال 1402، نرخ رشد اقتصادی با نفت و بدون نفت مثبت و افزایشی بوده است (نمودار ۱). علاوه بر این، در دو فصل اخیر نرخ بیکاری روندی کاهشی داشته و نرخ بیکاری فصل دوم سال جاری، کمترین نرخ بیکاری تحقق یافته طی 18 سال گذشته بوده است (نمودار ۲). لذا برخلاف ادعای نویسنده، تحولات تولید و اشتغال نشان می‌دهد که اقتصاد کشور در شرایط رونق قرار دارد.                                             

2‌- بررسی سیاست پولی و ارزی بانک مرکزی

نویسنده مطلب سه ویژگی سیاست‌های پولی و ارزی بانک مرکزی را به این صورت برشمرده‌اند: سرکوب شدید مالی، ایجاد تنگنای خفه‌کننده بخش خصوصی برای تأمین مالی و کوچک‌کردن بی‌سابقه بازار ارز. در پاسخ به ادعای سرکوب شدید مالی، باید به این نکته اشاره کرد که دولت و بانک مرکزی در واکنش به تکانه‌های اقتصادی، بسته سیاستی شامل مجموعه‌ای از سیاست‌های متوازن به منظور تثبیت اقتصادی را طراحی و عملیاتی نموده است که کاهش نرخ رشد نقدینگی و مهار انتظارات تورمی را به همراه داشته است. در نتیجه این تحولات، بازارهای دارایی از‌جمله سکه، ارز، مسکن و خودرو از ثبات مناسبی در هفت‌ماهه ابتدایی سال جاری برخوردار بوده‌ و در کنار آن نرخ‌های سود اقتصاد روندی افزایشی داشته است که در نتیجه آن، دارایی‌های با بازدهی ثابت نظیر سپرده بانکی، اوراق دولتی و سایر ابزارهای با درآمد ثابت از استقبال مناسبی از سوی سرمایه‌گذاران برخوردار شده‌اند. در همین ارتباط، نسبت پول به نقدینگی در پایان مهرماه سال جاری به 24.3 درصد رسیده است که حاکی از جذاب‌شدن سپرده‌گذاری نزد شبکه بانکی است. مجموعه این تحولات، برخلاف نظر نویسنده، مبین سرکوب شدید مالی در اقتصاد کشور نمی‌باشد. در پاسخ به ادعای دوم نویسنده درخصوص ایجاد تنگنای خفه‌کننده بخش خصوصی برای تأمین مالی، لازم به ذکر است که تأمین مالی بخش‌های مولد اقتصاد در زمره اولویت‌های بانک مرکزی قرار دارد و در این راستا، تمرکز بانک مرکزی بر پیاده‌سازی و اجرای سیاست هدایت اعتبار و طراحی ابزارهای مالی (مانند اوراق گام، برات الکترونیکی و فاکتورینگ) جهت تسهیل تأمین مالی بنگاه‌ها قرار گرفته است. این امر سبب شده است تا علی‌رغم کاهش قابل توجه نرخ رشد نقدینگی، کماکان تأمین مالی بنگاه‌ها بدون ایجاد محدودیت و تنگنا، انجام شود که عملکرد شبکه بانکی در این زمینه مؤید آن می‌باشد؛ بر اساس آمار و اطلاعات موجود، تسهیلات پرداختی شبکه بانکی در پایان شهریورماه سال 1402 به رقم 24362.6 هزار میلیارد ریال رسیده است که نسبت به دوره مشابه سال قبل رشد 21.2 درصدی را نشان می‌دهد. همچنین سهم تسهیلات سرمایه در گردش از کل تسهیلات پرداختی در پایان شهریور‌ماه سال 1402 برابر 64.6 درصد بوده که نشان می‌دهد به منظور رفع تنگنای مالی بنگاه‌ها، بخش عمده تسهیلات اعطایی در جهت تأمین نیازهای نقدینگی کوتاه‌مدت آنها تخصیص یافته است. در پاسخ به ادعای سوم نویسنده درخصوص کوچک‌کردن بی‌سابقه بازار ارز، لازم است اقدامات بانک مرکزی و تحولات تراز تجاری کشور مورد اشاره قرار گیرد. بانک مرکزی به منظور پایش، تخصیص و تأمین بهینه نیازهای واقعی ارز، در کنار سامانه نیما، مرکز مبادله ارز و طلای ایران را راه‌اندازی نموده است که نرخ ارز و تمامی تراکنش‌های ارزی رسمی کشور از طریق این سامانه و بر اساس شرایط عرضه و تقاضا انجام می‌شود. در این سازوکار، مأموریت بانک مرکزی مدیریت نرخ ارز و تسهیل فرایند تأمین ارز بر اساس اولویت‌های اصلی کشور می‌باشد. لازم به ذکر است بانک مرکزی از طریق مدیریت هوشمند و فعالانه در بازار، تحولات ارزی را رصد و متناسب با آن اقدامات خود را اجرا می‌کند و این اقدامات نه‌تنها تحدید بازار را به همراه نداشته است بلکه باعث شده است تا نیازهای ارزی بیشتری تأمین شوند؛ بررسی تراز تجاری2 کشور نشان می‌دهد که ارزش واردات گمرکی در هفت‌ماهه ابتدایی سال 1402 معادل با 36.0 میلیارد دلار بوده که نسبت به دوره مشابه سال قبل (32.0 میلیارد دلار)، رشد 12.6 درصدی را داشته و همچنین ارزش واردات گمرکی در پایان سال 1401 نسبت به پایان سال 1400، رشد 18.5 درصدی داشته است. در پایان ذکر این نکته ضروری است که هدف غایی و نهایی بانک مرکزی، کنترل نرخ تورم است و در این مسیر با تعیین هدف برای نرخ رشد نقدینگی در کنار اجرای سیاست هدایت اعتبار، تلاش شده است تا ضمن تأمین نیازهای بخش مولد اقتصاد، از ایجاد نقدینگی ناشی از فعالیت‌های غیرمولد اجتناب و به تبع آن از نرخ‌های بالاتر تورم اجتناب شود. بدیهی است به دلیل وقفه موجود میان زمان اجرای سیاست‌های پولی و زمان اثرگذاری بر نرخ تورم، آثار و پیامدهای سیاست هدف‌گذاری نرخ رشد نقدینگی به تدریج و طی ماه‌های آتی مشاهده خواهد شد.

اداره روابط‌عمومی

پی‌نوشت‌ها:

1- این گزارش در پاسخ به نامه به شماره 190653‌/02 مورخ 08‌/08‌/1402 اداره روابط عمومی تهیه شده است.

2- بر اساس آمارهای گمرک

روزنامه وطن امروز

دستِ پُرِ فلسطینی‌ها
مهدی بختیاری
سپتامبر سال 2000 با ورود آریل شارون و نیروهای نظامی اسرائیل به صحن مسجد الاقصی، آتش انتفاضه دوم شعله‌ور شد اما این انتفاضه با انتفاضه اول که در دهه 80 و 90 انجام گرفت یک تفاوت بسیار بزرگ داشت؛ این بار فلسطینی‌ها نه با سنگ بلکه با راکت به جنگ اشغالگران رفتند.
کمی بعد، با روی کار آمدن شارون به عنوان نخست‌وزیر، ایده جدیدی برای تامین امنیت صهیونیست‌ها در اراضی اشغالی طراحی شد.
سال‌ها بود مبارزان فلسطینی با انجام عملیات‌های استشهادی متعدد، علاوه بر وارد کردن تلفات زیاد به اشغالگران، امنیت اسرائیل را هم به چالش جدی کشیده بودند و شارون برای رفع این مشکل و قطع دسترسی عوامل عملیات‌ها به مناطق صهیونیست‌نشین، ایده ساخت دیوار حائل در مناطق مرزی را اجرا کرد که هزینه‌های زیادی داشت.
احداث دیوار حائل بویژه دور مناطقی نظیر کرانه باختری و غزه، اگر چه دسترسی مبارزان به اراضی اشغالی را سخت‌تر کرد اما انگیزه مهمی برای رفتن به سمت جنگ‌افزار جدید نظیر موشک و راکت نیز شد.
22 سال قبل در 26 اکتبر 2001 نخستین راکت مقاومت فلسطینی با نام «قسام» و با برد 3 کیلومتر به سمت شهرک‌های نزدیک نوار غزه شلیک شد و این سرآغاز یک راه بزرگ و البته سخت برای مبارزان فلسطینی بود و این سوال بزرگ را همان روز به وجود آورد: چه کسی این موشک‌ها را به فلسطینی‌ها داده است؟
نوار غزه با مساحت 360 کیلومتر مربع بین دریای مدیترانه، سرزمین‌های اشغالی و بخش کوچکی در جنوب مصر محصور شده و دسترسی به این منطقه برای حامیان جبهه مقاومت فلسطینی بسیار سخت است، لذا ارسال تجهیزات و سلاح - بویژه موشک - با موانع زیادی روبه‌رو است.
ما هیچ دیوار و مرزی هنوز ساخته نشده که بتواند جلوی انتقال فکر و ایده را بگیرد! مبارزان فلسطینی به جای تحویل موشک و راکت، شیوه طراحی، ساخت و به‌کارگیری آنها را دریافت کردند و ایران در این میان جایگاه ویژه‌ای دارد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهم‌ترین حامی جبهه مقاومت در پشتیبانی از گروه‌های مبارز اسلامی، در طول سال‌های گذشته هر آنچه خود به دست آورده را در اختیار متحدانش قرار داده که نمونه‌های آن را در حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و البته مبارزان فلسطینی دیده‌ایم. با قوام گرفتن حوزه موشکی در داخل که به همت سردار شهید حاج‌حسن طهرانی‌مقدم صورت گرفت، این توانایی و فناوری به خارج از مرزها بویژه نوار غزه نیز منتقل شد و فلسطینی‌ها با بهره‌گیری از این توانمندی، شروع به ساخت راکت‌های ابتدایی با قدرت تخریب کم در کارگاه‌های ساده و با استفاده از تجهیزات معمولی کردند.
این راکت‌ها از برد 3 کیلومتر آغاز شد و اکنون فلسطینی‌ها به موشک با برد 250 کیلومتر (موشک عیاش) مجهز هستند که امکان هدف قرار دادن نقاط دوردست در شمال و جنوب سرزمین‌های اشغالی را به فلسطینی‌ها می‌دهد.
حالا 12 سال از شهادت پدر موشکی ایران و کسی که سیدحسن نصرالله گفت زنان و دختران لبنانی هم امنیت‌شان را مدیون موشک‌های شهید طهرانی‌مقدم هستند، می‌گذرد؛ مردی با آرزوهای دوربرد که ثمره تلاشش به داخل مرزهای ایران محدود نماند. اگرچه در میان فلسطینی‌ها شخصیت‌های بزرگی نظیر عدنان الغول و بها ابوعطا در راه‌اندازی و تقویت توان موشکی فلسطین نقش بسزایی داشتند اما حمایت ایران و توانمندی‌های به یادگار مانده از شهید طهرانی‌مقدم و البته نقش‌آفرینی بی‌بدیل سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی  که دست فلسطینی‌ها را پر کرد این حوزه را قوام بخشید و گروه‌های فلسطینی را به مرحله‌ای رساند که تنها در روز اول نبرد توفان الاقصی یعنی روز 7 اکتبر (۱۵ مهر)، بیش از 5 هزار راکت به سمت اراضی اشغالی و شهرک‌های صهیونیست‌نشین پرتاب کردند. امروز برد موشک‌های فلسطینی از شهرک سدیروت (3 کیلومتری غزه) به حیفا در شمال و ایلات در جنوب هم رسیده است و این موشک‌های معمولی و ارزان‌قیمت و دست‌ساز نشان دادند توان عبور از گنبد آهنین به عنوان مهم‌ترین سامانه پدافند هوایی اسرائیل برای مقابله با این تهدیدات را هم دارند. با گذشت 40 روز از عملیات توفان الاقصی، هنوز شلیک راکت‌های حماس قطع نشده و فرماندهان مقاومت اسلامی اعلام کرده‌اند انبارهای‌شان برای چند ماه آینده هم مملو از این تجهیزات است؛ تجهیزاتی که هنوز کسی نمی‌داند دقیقا چطور و از کجا می‌آیند!
روزنامه رسالت

سیاست‌گذاری و ساماندهی حلقه مفقوده مسئله اتباع

مرتضی کامل نواب

موضوع مهاجرین افغانستانی یکی از مسائل پربسامد در این روزهای کشور است که باید با نگاهی عاقلانه و واقع‌بینانه و به‌دوراز هیجانات کاذب به آن پرداخت. برخی کنشگری‌ها در مسیر نفرت‌پراکنی و انتشار اخبار دروغین در فضای مجازی قطعا در بستری خلاف مسیر عقلانیت قرار دارد که فضا را برای مشکلات امنیتی و اجتماعی مهیا خواهد کرد. ضمن اینکه اهمیت موضوع باید برای عامه مردم مشخص شود تا فرصت‌طلبان نتوانند از ناآگاهی مردم سوءاستفاده کنند.
اما وظیفه‌ اصلی به عهده‌ مسئولین امر است. ساماندهی اتباع به‌ویژه افغانستانی‌ها از ملزومات اساسی کشور در شرایط کنونی است. 
حجم بالای ورودی اتباع از مرزهای شرقی در دو سال اخیر و عدم ثبت دقیق این افراد باعث شده تا هرگونه مدیریت و کنترل مهاجرین غیرممکن شود.
در این راستا چند موضوع اهمیت اساسی دارد. ازجمله اینکه کنترل مرزها باید با جدیت بیشتری صورت گیرد. البته این را باید بدانیم که وضعیت مرزی با افغانستان به شکلی است که امکان صفر کردن ورودی عملا وجود ندارد. بااین‌حال لازم است اهتمام لازم در این زمینه صورت گیرد. برای نمونه گسترش همکاری با حکمرانان کنونی افغانستان امری اجتناب‌ناپذیر است. علاوه براین بازگرداندن مهاجرین غیرقانونی هم امری لازم است که مقدمه‌ آن ایجاد فرآیندهای قانونی شدن حضور مهاجرین موردنیاز کشور است. مهم است درک کنیم که اولا خروج کاملا مهاجرین از کشور امکان‌پذیر نبوده و اساسا مطلوب نیست چراکه کشور در برخی موضوعات نیازمند آنان هستند. ثانیا حضور غیرقانونی و غیرثبت شده‌ آنان بسیار خطرناک خواهد بود. ثالثا باید براساس نیاز این افراد را ساماندهی و مالیات لازم از آنان گرفته شود. رابعا کنترل موضوع از داخل افغانستان هم امری مهم است.
ازاین‌جهت باید به ظرفیت حضور این مهاجرین هم توجه شود. برخلاف تصور عامه، برخی از افغانستانی‌ها توانایی سرمایه‌گذاری کلان در کشور را دارند که باید با استفاده از ابزارهای قانونی و در فرآیند مدیریت یکپارچه مورد بهره‌برداری قرار گیرد. همچنین ظرفیت عظیم فرهنگی این کشور با توجه به قرابت تاریخی آن باید مورداستفاده مسئولین امر قرار گیرد. حضور اساتید متعدد افغانستانی در فضای علمی کشور گواه همین امر است. 
تجربه کشورهای پیشرفته در این زمینه نشان از استفاده‌  عمیق از ظرفیت‌ها و کنترل و کاهش آسیب‌ها دارد. برای مثال کانادا برای سال آینده میلادی اعداد دقیقی از هرگونه پذیرش مهاجر و پناه‌جو را مشخص کرده تا حتی به‌اندازه یک نفر بیشتر از آن را در کشورش راه ندهد. یا در ژاپن، تمامی نیازهایی که باید توسط مهاجرین پر‌ شود از قبل مشخص‌شده. به‌ویژه درزمینه‌ کارهای یدی که ژاپن باید از اتباع دیگر کشورها استفاده کند. در امارات نیز نوعی از سیاست‌گذاری صورت گرفته که نخبگان حوزه‌ آی تی بتوانند به‌راحتی و با خانواده خود ویزای طلایی بگیرند اما در مقابل برای دیگر انواع مهاجرین شرایط دشوار و سختی پیش‌بینی‌شده است. این‌ها نشان از اهمیت وجود یک سیاست‌گذاری منسجم و ساماندهی معقول ذیل آن سیاست‌گذاری دارد.
اما تمامی این موارد منوط به ساماندهی اولیه مهاجرین به شکلی معقول و منطقی و همچنین کنترل ورودی از مرز است. اتفاقی که متأسفانه هنوز صورت نگرفته.
عدم مواجهه منطقی برای حل این مسئله از سوی دغدغه مندان و متولیان امر و همچنین برخی ناتوانی‌ها در عرصه مدیریتی باعث شده تا کشور نتواند به‌درستی از ظرفیت‌های موجود در این موضوع استفاده کند و جلوی مضرات آن را بگیرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات