صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۳۵۵۱۶۹

نمی‌باریم مگر این‌که...!

حسین شریعتمداری
۱- دیروز «‌بن رودز‌» معاون سابق امنیت ملی دولت اوباما در واکنش به حمله نظامی آمریکا و انگلیس به یمن، خطاب به این دو کشور گفت: وقتی با ائتلاف چندین ساله نتوانستید یمن را شکست بدهید، با این حملات هوایی دنبال چه هستید و چه کاری از شما ساخته است؟! اشاره او به ائتلاف پیشین ۱۷ کشور علیه یمن است که به ادعای ارتش عربستان (در آغاز درگیری‌) قرار بود ظرف ۳ روز و یا حداکثر یک هفته، مقاومت یمن را درهم شکند! ولی آن جنگ تمام عیار بیش از ۸ سال به درازا کشید و ائتلاف یاد شده که عربستان و امارات دو عضو اصلی آن بودند، دست از پا درازتر مجبور به عقب‌نشینی شده و به آتش‌بس روی آوردند. گفتنی است که در ائتلاف شکست‌خورده قبلی، برخلاف ائتلاف اخیر، آمریکا و انگلیس و اسرائيل، حضور خود را در ائتلاف رسماً اعلام نکرده بودند ولی در ائتلاف اخیر آشکارا و بی‌پرده وارد کار‌زار شده‌اند. حضور علنی آنها در ائتلاف جدید جبهه تازه‌ای پیش‌روی یمن گشوده است و از این روی مقاومت یمن اعلام کرد تمامی منافع آمریکا و انگلیس به اهداف مشروع ما تبدیل شده است.
۲- آمریکا و انگلیس در مقایسه با ائتلاف قبلی اهداف تازه‌ای برای حمله به یمن در اختیار ندارند ولی منافع فراوان و پُر‌شمار آنها در منطقه می‌تواند اهداف راهبردی خسارت‌آفرین و شکننده‌ای برای حملات موشکی، پهپادی، نفوذی و‌... نیروهای مقاومت یمن باشد. به عنوان نمونه، ناوگان پنجم دریایی آمریکا در سواحل بحرین مستقر است. فاصله هوایي یمن تا محل استقرار این ناوگان کمتر از ۱۴۰۰ کیلومتر است. این ناوگان به‌آسانی می‌تواند یکی از اهداف موشک‌های بالستیک و پهپادهای انفجاری مقاومت یمن باشد. گفتنی است که فاصله هوایی بندر تجاری ایلات در جنوب فلسطین اشغالی تا یمن نزدیک به ۲۰۰۰ کیلومتر است. شهر بندری ایلات بعد از جنگ غزه، مورد حمله موشکی مقاومت یمن قرار گرفته است و امروزه به بیغوله‌ای تبدیل شده و ساکنان صهیونیست آن این شهر را ترک کرده‌اند. با مقایسه فاصله ۲ هزار کیلومتری بندر ایلات با یمن، حمله به ناوگان پنجم دریایی آمریکا در سواحل بحرین که در فاصله هوایی کمتر از ۱۴۰۰ کیلومتری یمن قرار دارد، به آسانی امکان‌پذیر است. تاکنون مقاومت یمن به کشتی‌های حامل سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی حمله می‌کرد ولی از این پس تمامی کشتی‌ها و شناورهای وابسته به آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای عضو ائتلاف اخیر صرفنظر از محموله‌ای که حمل می‌کنند، نیز به اهداف مشروع مقاومت یمن تبدیل شده‌اند. دیروز محمد البخیتی عضو دفتر سیاسی صنعاء تاکید کرد که «آمریکا و انگلیس با این حمله، خودشان را از حرکت در دریای سرخ و باب‌المندب محروم کردند».
۳- نکات فوق از دید و نگاه بسیاری از رسانه‌ها و صاحبنظران غربی نیز پنهان نمانده است که از آن میان به نقل چند نمونه بسنده می‌کنیم.
- «دنیل دی پاتریس» تحلیلگر معروف شیکاگو تریبیون می‌نویسد «‌دولت بایدن با حمله به اهداف حوثی‌ها در یمن، خودزنی کرده است‌... هرچه ایالات متحده استفاده بیشتری از گزینه زور کند، احتمال بیشتری وجود دارد که حوثی‌ها با حملات گسترده‌ای پاسخ دهند‌...».
- یک مقام نظامی آمریکا که نمی‌خواهد نامش فاش شود به روزنامه وال استریت ژورنال گفته است «‌نمی‌توانیم یمن را شکست بدهیم‌... پیش از این هم ناتوانی در مقابله با انصارالله را تجربه کرده‌ایم‌».
- روزنامه نیویورک تایمز به شرایط بحرانی آمریکا اشاره کرده و با ابراز نگرانی از گسترش جنگ می‌نویسد:« این حملات بازدارنده نیست و بیم آن می‌رود حملات به یمن باعث تداوم درگیری بین نیروهای یمنی و نیروی دریایی آمریکا شود».
- سایت خبری دیلی میل تاکید می‌کند که:‌«‌غرب هزینه سنگینی خواهد داد‌».
- خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ، حمله آمریکا و انگلیس به یمن را «‌قمار بزرگ‌» نامیده و می‌نویسد «‌مقابله با صنعا و بازداشتن آن از حمله به کشتی‌ها کار آسانی نیست‌».
و‌... 
۴- برخی از تحلیلگران غربی معتقدند که حملات آمریکا و انگلیس به یمن با هدف تحت‌الشعاع قرار دادن نتیجه دادگاه لاهه صورت پذیرفته است. با این توضیح که اسناد حاکی از جنایات جنگی اسرائيل به این دادگاه بین‌المللی که از سوی کشور آفریقای جنوبی (معروف به کشور نلسون ماندلا‌) ارائه شده است به اندازه‌ای گویاست که محکومیت رژیم صهیونیستی در آن قطعی خواهد بود و آمریکا و متحدان اروپائیش با حمله به یمن در پی آنند که این محکومیت را در افکار عمومی جهانیان تحت‌الشعاع حمله یاد شده قرار بدهند. این دیدگاه اگرچه بعید نیست که بخشی از واقعیت را در خود داشته باشد ولی با بسیاری از شواهد و قرائن دیگر همخوانی ندارد، چرا که رسوایی رژیم کودک‌کش اسرائيل به گونه‌ای حیرت‌انگیز در سطح گسترده‌ای از افکار عمومی جهانیان راه یافته است، تا آنجا که همه روزه علاوه‌بر جهان اسلام، در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایي شاهد تظاهرات چند صد‌هزار نفره و بعضاً میلیونی به دفاع از مردم مظلوم غزه و علیه جنایات وحشیانه اسرائیل و دولت‌های غربی حامی این رژیم هستیم. بدیهی است که نتیجه دادگاه لاهه هرچه باشد نمی‌تواند طوفان خشم مردم جهان از اسرائيل و حامیانش، به‌ویژه آمریکا و انگلیس را تحت‌الشعاع قرار دهد. 
۵- حملات پی‌در‌پی و بی‌امان یمن به بندر ایلات (که بر اساس یک خبر موثق، در آینده‌ای نه چندان دور مناطق و شهرهای دیگری از فلسطین اشغالی را هم شامل می‌شود‌) و نیز حمله به کشتی‌های حامل کالا و سوخت برای رژیم صهیونیستی، ناشی و برخاسته از روحیه انسان‌دوستانه اسلامی و خشم مقدس مردم فداکار و ایثارگر یمن در دفاع از مردم مظلوم غزه است. حملات دیروز آمریکا و انگلیس به یمن که در حمایت از جنایات و نسل‌کشی صهیونیست‌ها صورت پذیرفت، نه فقط کمترین آسیبی به روحیه انقلابی و روح بلند مردم یمن وارد نکرده است بلکه تمامی شواهد محسوس و ملموس حکایت از آن دارند که مردم سلحشور و غیور یمن را برای ادامه راهی که در پیش گرفته بودند مصمم‌تر کرده است. دیروز، ساعاتی پس از حمله آمریکا و انگلیس به یمن، مردم انقلابی و خداجوی این کشور با حضور حماسی و چند میلیونی خود {‌فقط} در صنعا خواستار ادامه نبرد با کشورهای غربی و عبری و عربی حامی رژیم صهیونیستی شدند. (یکی از تصاویر این حضور حماسی زینت‌بخش صفحه اول کیهان امروز است‌). 
۶- بعد از تهدید آمریکا و انگلیس به حمله نظامی (‌دو روز قبل از حمله دیروز‌)، محمد‌علی الحوثی یکی از مقامات ارشد مقاومت یمن خطاب به کشورهای تهدید‌کننده گفت: ما به پیروی از امام علی علیه‌السلام «‌نمی‌باریم مگر آن که سیل به راه می‌اندازیم‌». اشاره ایشان به کلام معروف امیرالمؤمنین علیه‌السلام بعد از جنگ جمل است. توضیح آن که، بعد از جنگ جمل كه در آن، جنگ افروزان (اینجا بخوانید آمریکا و انگلیس) با آنهمه خط و نشان كشيدن‌ها و رجزخواني‌ها به سختي شكست خورده و به ذلت افتاده بودند، مولاي بزرگوار ما، حضرت امير عليه‌السلام در وصف دو سپاه که در دو سوي آن آوردگاه گرد آمده بودند، فرمودند؛ «وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ‌... دشمنان چون رعد غريدند و مثل برق، جرقه زده و از جاي برآمدند، اما با وجود آنهمه لاف گزاف، هنگام كارزار ناتوان و ترسان بودند. ولي ما، خروش برنمی‌داريم، مگر آن كه دست به عمل مي‌زنيم و نمی‌باريم، مگر آن كه سيل به راه می‌اندازیم -خطبه ۹ نهج‌البلاغه- ». نیم‌نگاهی به کارنامه مقاومت یمن، در جنگ ۸ ساله با ائتلاف قبلی دشمنان غربی و حماسه‌ای که در جریان جنگ غزه از خود برجای گذارده‌اند، به وضوح نشان می‌دهد که تأسی آنها به کلام حضرت امیر علیه‌السلام، از واقعیتی سترگ حکایت می‌کند.
۷- و بالاخره اشاره به بخشی از مصاحبه «‌نصر‌الدین عامر‌» یکی از اعضای مقاومت یمن با خبرنگار فلسطینی که بعد از حمله دیروز آمریکا و انگلیس صورت پذیرفته است، تحسین‌برانگیز، روحنواز، غبطه‌آور و در یک کلمه عظیم‌تر از آن است که وصف‌پذیر باشد. نصرالدین عامر به خبرنگار می‌گوید «‌شرمنده بودیم که فقط غزه بمباران می‌شد و ما بمباران نمی‌شدیم! حالا خیالمان راحت شد که در این عرصه نیز با مردم غزه پیوند خورده‌ایم‌»‌.
منتظر جنگ فراگیر در منطقه باشیم؟
دکترحامد رحیم‌پور 
آمریکایی ها در راستای حمایت از رژیم صهیونیستی و خط قرمز خود مبنی بر جلوگیری از گسترش دایره جنگ غزه و ایجاد بازدارندگی علیه انصارا...، در اقدامی پارادوکسیکال با همکاری انگلستان به یمن حمله کردند. واشنگتن که از گسترش و اقدام علیه منافع خود هراسان است در این حمله تلاش کرد لندن را نیز با خود همراه سازد. در بیانیه بایدن که برای توضیح حمله آمریکا منتشر شد نام چند کشور ازجمله کانادا، استرالیا، هلند و بحرین هم به‌عنوان حامی منتشر شد. این بیانیه پس از حمله به یمن نشان داد که اولا آمریکا با نگرانی زیاد تلاش دارد اقدام خود را به جامعه بین‌المللی منتسب کند تا تبعات اقدام بعدی مقاومت صرفاً دامان این کشور را نگیرد و دوم این که با انجام حمله ساعاتی پس از صدور قطعنامه ضدیمنی ۲۲۷۲ نشانه دهد که قصد دارد ابزارهای ظالمانه خود در سازمان ملل را فعال و موثر جلوه دهد و مثلا «توان اجماع‌ساز» خود را به رخ بکشد. نکته اما این جاست که نوع خبر رسانی علنی و آشکار رسانه های غربی نشان از آن داشت که آمریکایی‌ها به دنبال نوعی تهاجم کنترل شده هستند. درواقع با این روش هشدارهایی صادر کردند تا نیروهای انصارا... از مواضع و تجهیزات فاصله بگیرند و تلفات انسانی به دنبال نداشته باشد.پایگاه هوایی دیلمی صنعا، پایگاه صعده کهلان، مناطق مختلف نظامی که جزو پایگاه های قدیمی حدیده بودند و... نیز از جمله اهداف ائتلاف آمریکایی بودند. اهداف کلاسیکی که از زمان اولین مداخله ائتلاف عربی در سال 2015، ده ها که نه صدها بار، هدف اصابت قرار گرفته بودند. به عبارتی روی کاغذ، آن ها اهداف مهم و حیاتی به نظر می‌رسند اما واقعیت این است در حالی که ارتش یمن دارای تأسیسات مقاوم در برابر حملات هسته‌ای زیرزمینی و در اعماق کوه‌هاست، این مکان ها نمادین هستند و قصد دارند افکار عمومی غربی را متقاعد کنند که ایالات متحده تضعیف نشده است وگرنه یمنی ها هرگز دوباره نمی‌روند در مکان هایی که قبلا به دلیل ضعف پدافندی زده شده اند، فعالیت کنند. افزون بر این که بین حمله آمریکا به سه قایق و شهادت ۱۰ رزمنده یمنی و پاسخ موشکی و پهپادی ارتش یمن به آمریکا حدود ۱۰ روز فاصله بود؛ تاخیر فوق، ناشی از آماده‌سازی ارتش و کمیته‌های مردمی برای بازاستقرار پدافندی و آفندی بود.  به عبارتی تصمیم حمله همان روز اول و حتی قبل از آن گرفته شده بود اما در صنعا همه می‌دانستند این پاسخ اولیه، شروع تنشی جدید خواهد بود.در سحرگاه جمعه نیز درمقابل حملات هوایی آمریکا و انگلیس،آن چه رخ داد شامل حمله ترکیبی موشکی - پهپادی یمنی‌ها به ناو هواپیمابر آیزنهاور و ناوشکن‌های گراولی، میسون و لابون بوده است. شناختی که از یمنی ها وجود دارد حاکی از آن است که آن ها پا پس نخواهند کشید. تداوم ضربه زدن به ترانزیت به مبداء و مقصد سرزمین‌های اشغالی و حتی پاسخ متقابل به ناوگان رزمی دریایی آمریکا و انگلیس از انصارا... انتظار می‌رود و این مسئله برآورد مراحل بعدی درگیری را دشوار می‌کند و تا حد زیادی وابسته به برنامه طرف غربی در ادامه نزاع مستقیم با یمن است. حالا اگر ایالات متحده به ضد حملات انصار ا... با حمله پاسخ دهد و بگوید که ما این حق را برای خود محفوظ می داریم و دوباره بخواهند واقعا وارد یک نبرد استهلاکی شوند آن گاه جنگی فراگیر دنیا را فرا خواهد گرفت. نکته مهم دیگر این که تاکنون تهدیدهای آمریکا علیه انصارا... برای جلوگیری از هدف قرار دادن کشتی‌های اسرائیلی فایده‌ای نداشته و یمن اغلب معادلات بازدارندگی آمریکا در منطقه غرب آسیا را نادیده گرفته است. حوادث ماه های اخیر نشان می دهد که یمن معادله ای دشوار برای غرب است. از زمان ورود یمن به جنگ، غربی ها دریافته اند که «موضوع وحدت عرصه‌ها» از جنبه نظری فراتر رفته و وارد عرصه عمل شده است؛ بنابراین آمریکا و متحدانش به‌خوبی می‌دانند که با هر نوع تبادل آتش بین آمریکا و نیروهای یمنی، وضعیت منطقه می‌تواند از کنترل خارج شود. افزون بر این که تا پیش از این آمریکا  که به دلیل حمایت از صهیونیست ها در غزه تصویرش نابود شده بود، قرار بود با عقب‌نشینی رژیم از غزه و بازگشایی یک گذرگاه، این تصویر بهبود یابد و حالا با بن‌بست در غزه، تهاجم به یمن هم به کارنامه سیاه بایدن افزوده شده و آتش خشم ملت‌های منطقه و جهان دامن آمریکا و انگلیس را خواهد گرفت. اکنون یکی از گزینه‌های قوی یمن برای هر پاسخی، توقیف و هدف قرار دادن نفتکش‌ها و کشتی‌های آمریکایی و انگلیسی در دریای سرخ از هر مبدا و مقصدی است. آیا غرب و به خصوص آمریکا توانایی پذیرش تبعات اقتصادی این مسئله را دارد؟
 
غزه و کرمان نقش‌آفرینی مردم در جنگ تمدن‌ها
عباس حاجی‌نجاری

فاجعه تلخ شهادت جمع زیادی از هموطنان عزیزمان در کرمان در سالگرد شهادت سردار سلیمانی، اگرچه بسیار سنگین و ناگوار بود، اما نشان داد که دشمنان اسلام و جبهه مقاومت از استمرار و پویایی راه و مکتب شهید سلیمانی که این روز‌ها در عرصه مواجهه یکپارچه این جبهه با استکبار جهانی و صهیونیسم تجلی بیشتری یافته است، به شدت نگران‌اند. تصور آن‌ها این است که با انتقام شکست‌های میدانی خود از زائران مرقد سردار سلیمانی قادرند حرکت پرشتاب این جبهه را که آمران و عاملان این جنایت یعنی امریکا، رژیم صهیونیستی، گروهک‌های تکفیری و مرتجعان منطقه مستأصل کرده، مهار کنند.
همین نقش را این روز‌ها در غزه می‌توان دید، عرصه‌ای که مقاومت مردم مظلوم غزه در برابر بمباران‌های وحشیانه صهیونیست‌ها و مبارزات فرزندانشان در سنگر‌های نظامی، امریکائی‌ها را مستأصل کرده وباردیگر وزیر خارجه خود را به منطقه فرستاده‌اند تا به فشار بر حکام منطقه، نقشه راهی برای رهانیدن صهیونیست‌ها از باتلاق غزه بیابند و با رقم زدن اتحادی دیگر به بهانه بازسازی غزه این رژیم مفلوک را از فروپاشی نجات دهند.
اما عرصه جنگ غزه و جنایات صهیونیست‌ها و تحرکات گروهک‌های تکفیری در هدف‌گیری زائران احیاگر جبهه مقاومت و تحرکات اخیر امریکایی‌ها در منطقه را باید در مقیاسی دیگر به ارزیابی نشست، چراکه در ورای آن فراتر از فروپاشی رژیم صهیونیستی، افول تمدن لیبرال دموکراسی به عنوان حامی اصلی این جنایات رقم می‌خورد و آنچه که این روز‌ها در عرصه افکار عمومی مردم در کشور‌های اروپایی وامریکا در مخالفت با حمایت‌های سرانشان از صهیونیست‌ها بروز یافته نشانه‌هایی از آن است. دلایل این مدعا را در ابعاد زیر می‌توان دید:
۱- پیروزی انقلاب اسلامی در میانه رقابت دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد موج جدیدی از گرایش به اسلام را در جهان ایجاد کرد؛ موجی که زمینه ساز تضعیف دو ابرقدرت امریکا و شوروی و سران کشور‌های مرتجع منطقه شد و به همین دلیل در جریان جنگ تحمیلی همه آن‌ها برای شکست انقلاب به حمایت از صدام برخاستند ولی به رغم حمایت‌های آنها، پیروزی ایران در جنگ تحمیلی موج جدیدی از بیداری اسلامی و گرایش به سمت اسلام را در جهان ایجاد کرد. بنیان گذاری گروهک‌های تکفیری القاعده، طالبان، داعش و نسخه‌های دیگر آن‌ها در منطقه، مبتنی بر یک راهبرد طراحی شده امریکایی‌ها و اروپایی‌ها و مرتجعین منطقه در اواخر قرن بیستم بود، تا از طریق آن هم بتوانند از جذب جوانان انقلابی و مسلمان اهل سنت به سمت انقلاب اسلامی و ایران جلوگیری کنند، و هم در عرصه‌های مورد نیاز آن‌ها را برای اهداف غرب به کار بگیرند. خانم کلینتون در سال ۲۰۰۹ در مقام وزیر خارجه امریکا در مقابل یکی از کمیته‌های کنگره امریکا بر این امر تأکید کرده و می‌گوید گروهی که اکنون امریکا با آن‌ها در حال جنگ است (طالبان) ۲۰ سال پیش با حمایت امریکا شکل گرفته است، ما با عربستان و دیگران همکاری کردیم و اسلام وهابی را به منطقه وارد کردیم تا با شوروی مبارزه کند. نکته‌ای که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق امریکا هم بر آن تأکید کرده و گفت باراک اوباما و هیلاری کلینتون مشترکاً بنیانگذاران داعش هستند. پیشینه تحولات تاریخی نشان می‌دهد که تمامی تحرکات نسخه‌های متعدد این گروهک تکفیری، جلوگیری از گسترش اسلام ناب را هدف گرفته و تقابل آن‌ها با امریکا در افغانستان، عراق و سوریه بر سر تقسیم قدرت بوده است.
۲- در میانه جنگ غزه و در شرایطی که امریکا و رژیم صهیونیستی در پیشبرد اهدافشان در نابودی مقاومت فلسطین و آزادی اسرا و کوچاندن اجباری فلسطینی‌ها ناکام شده و به دلیل جنایات بی‌نظیر صهیونیست‌ها در غزه با یک تنفر عمومی در جهان مواجه شده بودند، اسحاق هرتسوک رئیس رژیم صهیونیستی، در ۱۴ آذر ماه ۱۴۰۲در مصاحبه‌ای با ادعای اینکه جنگ ما در غزه برای نجات «تمدن غرب» است، از چرایی حمایت امریکایی‌ها و اروپایی‌ها از این رژیم رمزگشایی می‌کند.
۳- چند روز بعد از او وزیر خارجه جدید این رژیم در نخستین روز کاری خود می‌گوید که در میانه جنگ جهانی سوم علیه اسلام رادیکال به رهبری جمهوری اسلامی هستیم. «اسرائیل کاتز» این جنگ را متفاوت از جنگ جهانی اول و دوم دانست و با تلاش برای تحریک اروپایی‌ها و ادعای اینکه نفوذ جمهوری اسلامی ایران به اروپا رسیده است، مدعی می‌شود که اسرائیل تنها نیست و کشور‌های عربی میانه‌رو نیز علیه جمهوری اسلامی ایران قرار دارند.
۴- آنچه که از آن به عنوان جنگ تمدن‌ها یاد می‌شود، متأثر از روند تحولات جهان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و فروپاشی شوروی است که دو نظریه در سطح جهان مطرح شد؛ یکی نظریه فوکویاما و دیگری نظریه هانتینگتون. فوکویاما معتقد بود که جهان آینده نظامى تک‏ قطبى و تحت سیطره لیبرال دموکراسى غرب خواهد بود که این نظریه به دلیل روند افول قدرت امریکا به سرعت ابطال شد؛ اما نظریه دوم که به هانتینگتون تعلق داشت، معتقد بود دنیاى جدید به مرحله‏ اى نایل آمده که در آن نه کشور‌ها و سیاست‏ پردازان، بلکه تمدن‏ها و فرهنگ‏ سازان نقش‏ آفرینان اصلى خواهند بود. او با برشمردن هفت تمدن مطرح جهان، جنگ آینده را جنگ بین تمدن لیبرال دموکراسی و اسلام می‌دانست. مبتنی بر آن تلاش غرب برای درگیر‌سازی اسلام در درون برای کاهش ظرفیتش در مقابل غرب که راهبرد ایجاد گروهک‌های تکفیری مبتنی برآن بود، به مبنای استراتژی غرب در مواجهه با اسلام تبدیل شد. از این رو رژیم صهیونیستی و وزیر خارجه این رژیم جنگ غزه را مرحله‌ای از آن می‌دانند.
۵- مقاومت وایستادگی سه ماهه مردم فلسطین در برابر صهیونیست‌ها پس از حماسه طوفان الاقصی و شکوفایی جبهه گسترده مقاومت در بستر آن از لبنان تا سوریه و عراق و یمن مبتنی برمبانی اندیشه انقلابی اسلام و اثبات کارآمدی آن در برابر سلطه گران مدعی تمدن غربی، علاوه بر کشاندن رژیم صهیونیستی به فاز فروپاشی و استیصال قدرت‌های مطرح غربی، انزوای افراطیون تکفیری در جهان اسلام را هم در پی دارد؛ لذا اقدام هماهنگ ائتلاف صهیونیسم و تکفیری‌ها در سالگرد شهادت احیاگر جبهه مقاومت و طراحی یک اقدام مشترک برای انتقام‌گیری از مردم ایران به دلیل میزبانی از جبهه مقاومت، مقاومت را وارد مرحله‌ای جدید کرده است که ضامن بقای آن در عین امتزاج خون کودکان و جوانان شهید در غزه وکرمان، لزوم پایداری و ایستادگی بیشتر وحضور مردم در صحنه‌های انقلاب است

گشودن راه‌های نقش آفرینی مردم

هوشمند سفیدی

بی تردید، اساس کار هر حکومتی، تحقق خواسته های مردم است و فلسفه تأسیس آن هم بر همین موضوع تأکید دارد؛ لذا، وظیفه اساسی حاکمیت، مهیا ساختن تحقق آرمان ها، آمال و انتظارات و ملت است که ناظر بر حق تعیین سرنوشت آنان توسط خودشان است؛ چه بسا اگر ملتی نبود، به دولتی هم نیاز پیدا نمی شد. طبق رسالت مذکور، دولت باید بسترها و راههای نقش آفرینی ملت را در تمامی عرصه ها فراهم کرده و باز کند تا ملت به نحوی که مایل است در همه امور سرنوشت خود را تعیین کند بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم نیز در راستای چنین نگرشی است و آن را باید حق مردم بر دولت ارزیابی کرد. این موضوع در علوم سیاسی به ویژه جامعه شناسی سیاسی تحت عنوان “مشارکت سیاسی” بررسی می‌شود.

ناگفته پیداست که مشارکت سیاسی و مشارکت انتخاباتی، محتاج فراهم بودن بسترهای لازم است و این موضوع را می توان از زوایا و ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد. لیکن در این یادداشت، صرفاً به “نظریه وضعیتی” که ناظر بر موضوع مشارکت است، اشاره می شود. طبق این نظریه، برای مشارکت در یک موضوع چهار شرط لازم است. نخست، آگاهی به موضوع مشارکت است که باید از لحاظ کمی و کیفی در وضعیت مناسب خود و مبتنی بر شناخت مخاطب و مخاطب پژوهی انجام پذیرد. دوم، شناخت محدودیت است؛ باید دید برای مشارکت مورد نظر چه محدودیت هایی وجود دارد و مشارکت چگونه انجام شدنی است. سوم، منافع مشارکت است که باید برای افراد مورد نظر تشریح و تبیین شود، مثلاً در انتخابات، باید برای هر فرد رأی دهنده روشن و مفهوم باشد که مشارکت او، چه مزیت و منافعی را در پی دارد و عدم مشارکت او، چه زبان هایی را در پی خواهد داشت، این موضوع هم باید با بیان صادقانه و استدلالی انجام پذیرد. چهارم، روشن شناختن این موضوع است که با توجه به سه شرط قبلی، مخاطب یا رأی دهنده تا چه اندازه ای باید در این موضوع ورود کند و درگیر شود.

اگر این چهار شرط هر کدام در بهترین وضعیت باشد، شکی نیست که مخاطب را از حالت انفعالی به حالت فعال کشانده و او را در موضوع مورد نظر مشارکت خواهد دارد وگرنه، صرف دعوت نمی تواند ضمانتی برای مشارکت باشد.

به نظر می رسد آنچه که رهبری در سخنان خود مطرح کردند که مسئولان باید راههای مشارکت را برای مردم باز کنند، مبین فراهم ساختن پیش نیازهای مشارکت و نقش آفرینی توسط مردم است در مورد مثال مشارکت انتخاباتی به ویژه شناخت منافع مشارکت، بی تردید نیازمند وجود نامزدهایی انتخاباتی از همه گرایش ها و سلایق و به میزان کافی و در همه حوزه های رأی گیری لازم است.

در مورد شرط اول که آگاهی و شناخت کافی هم به ویژه در زمینه حساسیت و اهمیت دوازدهمین دوره انتخابات مجلس و نیز انتخابات خبرگان رهبری باید بیش از این و در سطح گسترده ای، اطلاع رسانی شود و این امر مهم، صرفاً به زمان تبلیغات و تبلیغات نامزدها محدود نشود، الان آن زمانی تبیین اهمیت و حساسیت انتخابات است آن هم محتاج طراحی پویش ۳۶۰ درجه ای است وگرنه آنچه که الان در میدان انتخابات و در ذیل اطلاع رسانی انجام می شود، انرژی لازم را برای ایجاد شور انتخاباتی فراهم نمی‌سازد

دغدغه چابهار خیال‌انگیز

ترانه یلدا
مثل عاشقی حسود، نوشتن درباره شهر عزیزم را برایتان به تعویق انداختم. اما به قول شاعر، عاشق اعتراف را چنان به فریاد آمد که وجودش همه بانگی شد! البته این حرف‌ها را بارها قبلاها نوشته یا روایت کرده‌ام ولی از بازگوکردنش خسته نمی‌شوم. وقتی به چابهار فکر می‌کنم فقط پاره‌پاره شعر است که به سرم هجوم می‌آورد و مرا از تأملِ آسوده و منطقی بازمی‌دارد. نمی‌دانم این خاک آن دیار است که مغناطیس دارد یا مردمانش؟ حتما هر دو. آن‌قدر دور است که به‌هرحال دسترسی به آن بعید می‌نماید. چندین سال است نرفته‌ام و ندیده‌امش. در عوض خیالش کافیست تا قلبم را به تپش درآورد... نمی‌دانم چه دارد بر سرش می‌آید؟ نگرانش هستم...

چابهار گویی به زمانی دیگر، به زمانی دیر و دور تعلق دارد. مردانش زرتشت‌وار لباس سفید می‌پوشند و روی آن کتی که بگویند مدرن هستند و زنانش، لباس‌های سوزن‌دوزی‌شده رنگارنگ، و گاه با چادرهای بزرگ و سیاه. آرام‌اند و صمیمی. خوش‌رو و بدون تظاهر. در پیِ کم‌کردن فاصله‌ها و جداافتادگی‌ها، ولی نه به هر قیمت. می‌گویند: اگر پتروشیمی بخواهد بیاید و دریامان را از بین ببرد، بهترست نیاید! و این را پرقدرت و صریح می‌گویند. اما کو کسی که به حرفشان توجه کند؟ اصالتا مردمانی قدرتمندند. در عین فقر مطلق! از خشک‌سالی درمانده‌اند و به شهر سرازیر شده‌اند. اما منش و خرامیدن شاهزادگان را دارند. آراسته و باوقار گام برمی‌دارند... لبخندشان غمگنانه است و از دردهای کهن نشان دارد... با وجود این، سخاوتمند هستند. می‌گویی برای 20، 30 نفر میهمان تدارک ببینید. وعده پشتِ وعده سفره‌های 150 نفره می‌اندازند. حیرت‌زده نگاهشان می‌کنی. (که این دیگر چه بساطی است؟)... می‌خندند. یعنی بی‌خیال!... پسرک می‌گوید: این رسم ماست! طبیعتش هم شگفت و رازآلود است. دریا به زیباترین شکلش رخ می‌نماید: خشمگین و عاشق، خود را به صخره‌ها می‌کوبد و کف و آب را تا 10 متر به هوا می‌پاشد! پس، آرام روی ماسه‌های ساحل پهن می‌شود و زمین را تصاحب می‌کند. و این گفت‌وگو تا بی‌نهایت ادامه دارد. بی‌آنکه تو خسته شوی یا او خود را تکرار کند... و کوه‌هایش در همان نزدیکی‌های ساحل چنان غریب و حیرت‌انگیزند که گویی ایستاده‌اند تا به سرزمین پریان ببرندت! سندباد بحری و غول‌های قصه‌های هزار و یک شب را در نظرت هویدا می‌کنند و سواحل باهاما را و خیالت را به هزار جهت می‌برند...

اما آن دیاری که اول دل مرا برد نه ساحل دریا بود و نه سرحدات کوهستانی. آن دیار، کمی بالاتر از چابهار است. رودخانه دارد و نخل! آنجا قلب مکوران است! شبی که حمیرا ریگی به شب شعر کاجو (رودخانه‌ای که در قصرقند جریان دارد)، دعوتمان کرد تا به مناسبت تولد حضرت علی (ع) در حیاط فرمانداری‌اش بنشینیم و به شعرهای فارسی و بلوچی در مدح نخلستان گوش دهیم، باران سختی بارید. خانم رضوی، شاعر کرمانی نخلستان، از خواندن شعرش بازنایستاد و ما هم که سرتاپا تر شده بودیم- از جایمان تکان نخوردیم! اگر تهران بود همه می‌دویدند تا زیر سقفی پناه بگیرند. اما در بلوچستان همه دل به شعر داده بودند... همه آرام ماندند تا باران بند آمد. شبی در چابهار به خانه محمدحسین رئیسی رفتم تا بعد از یک سال و اندی، دیداری تازه کنیم. آن سال در تهران کمکم کرده بود تا بلوچستان را بشناسم و مشکلاتش را بدانم تا در چابهار کنفرانسی شایسته برای آمایش مکوران برپا کنم. حیاط خانه‌اش بزرگ بود و دو درخت عظیم نخل و انبه در آن بود. در اتاق بیرونی چند نفر نشسته بودند و با آقای رئیسی اختلاط می‌کردند... روحش شاد که حتما به جاهای بهتری از این دنیا رفته... .

او برای توضیح هر چیزی به بلوچی شعر می‌خواند و دختر جوانش سیما خانم ترجمه می‌کرد: می‌گفت می‌‌گه:

«اون مثل خورشیده! اما قدش مثل ستاره سهیله. چشمان و بینی‌اش را از آهو گرفته ولی از کبک راه‌رفتن خرامانش را. و از بلدرچین هم تند راه‌رفتنش را. و سفیدی‌اش را هم از خرگوش... می‌گه: تو که آن را می‌گویی، پسر مرا ندیده‌ای. من برای پسرم پیراهنی دوخته‌ام که وقتی او می‌پوشد همه دختران به او عاشق می‌شوند. به او می‌گویم اگر رنگ روز را می‌خواهی حتما از قوم پدرت انتخاب کن. ولی اگر ماه‌رنگ می‌خواهی از قوم مادرت انتخاب کن. ولی اگر سبز رنگ می‌خواهی (دختر سبزه!) از غریبه انتخاب کن. سبز رنگ همیشه می‌ماند تا رابطه‌ات با خانواده‌ات خراب نشه!». محمدحسین رئیسی از طایفه‌ها هم برایم می‌گفت. چابهار طایفه‌هایش هوت‌اند و جدگالی. در مکوران چهار خرده‌فرهنگ داریم. یکی سردسیری طرف‌های تفتان که به آن سرحد می‌گویند. سرحد و سیستان... سیستان غلات داشته. بعد که افغانستان جدا شد کل اینجاها به هم ریخت. هرات مرکز فرهنگی بوده. سیستان هم انبار غله ایران. بعد در «کاروان در» رودخانه شروع می‌شود. اطراف خاش. پایین به طرف‌های سراوان نخل و خرماست. پس آنجا که رود هست خرما هست و برنج. قصرِقند یعنی گنج! بمپور یا بهمنپور. که قلعه دارد نوک کوه. و بعد زرنج بوده که نوشتار آنجا پدید آمده. در شعر هم رودکی بوده و راوی خزداری که زن بوده... این‌ور کلا فارسی‌زبان بوده‌اند.

 در سیلابس مدارس علمیه بوستان و گلستان سعدی را درس می‌داده‌اند. در قندهار فقه را به فارسی می‌خوانده‌اند. ... حرف‌هایش را عینا نقل کردم. از زبان سیما دخترش... 

ابریشم را از کولومبو می‌آورده‌اند... یک آوازهایی هم بوده که برای موقعیت‌های خاص می‌خوانده‌اند.

در شعر: می‌گه: ای هامی! (هامی نام بادی است که از دریا می‌وزد). هامی! زودتر بیا! اون دوستان مرا برایم از کنار دریا به بالا بیاور.. سه ماه مردمان از لب دریای چابهار می‌رفتند مکران – قصر قند و تمام مدت با دهل و ساز می‌رقصیدند و خوش بودند و خرما می‌خوردند... لانگو مال قصر قنده. باقالا مال نیک‌شهره... بعد شام میارند و برای خود رئیسی یادشون میره بشقاب بگذارند.

می‌گه: «همان موقع که پسرتون متولد شده گفته‌اند: چشم من چهار مرتبه نورانی‌تر شده! باران شروع کرد به باریدن با رگبار و بشارت داد که این پسر تو را سربلند می‌کنه! من وقتی خواستم چراغ روشن کنم دیدم تو از چراغ روشن‌تری! تمام فامیل شوهرم آمدند و به من تبریک گفتند. برادرم هم آمد. شوهرم رفت گوشت خرید و آورد و به همه داد. ولی برادرم کلاه پوستی‌اش را آرام پشت گوشش انداخت و گفت: امروز روز شادی منه! دیدم این حصیری که کنار گهواره هست هم نورافشانی می‌کنه!

 

رژه آمریکا در ساعت صفر
علی‌محمد هنرمند
حمله ائتلاف آنگلوساکسونی به رهبری آمریکا به یمن با چه هدفی انجام گرفت؟ این پرسشی است که هنوز  ‌کسی حتی در داخل آمریکا پاسخی برای آن نداشته است، از رئیس‌جمهور دچار زوال عقل اتازونی‌ها هم چندان نمی‌شود انتظار توضیح روشنی را درباره تهاجم نظامی به یمن داشت.
صبح دیروز، فرمانده نیروی هوایی آمریکا در غرب آسیا ظفرمندانه اعلام کرد «ما با بیش از ۱۰۰ موشک هدایت‌شونده از هوا و دریا به ۶۰ هدف در ۱۶ پایگاه شبه‌نظامیان حوثی حمله کردیم». اینکه این نظامی ارشد آمریکایی توضیح نداد چگونه حمله به یمن در حالی که هنوز هدف اصلی آمریکا جلوگیری از گسترش جنگ و پرهیز از بحران‌سازی در منطقه‌ای ا‌ست که به تازگی پس از 2 دهه از باتلاق آن خارج شده، انجام می‌شود، ابهام‌ها درباره اقدام نظامی واشنگتن را افزایش می‌دهد.
روشن است حمله آمریکا با همراهی روباه پیر استعمار به یمن فقط می‌تواند منطقه را وارد مارپیچی از تنش‌ و بی‌ثباتی کرده و خطر گسترش جنگ را افزایش دهد؛ یعنی همان کابوسی که هسته مرکزی راهبرد دولت بایدن در 3 ماه گذشته در پسا‌توفان ‌الاقصی را تشکیل می‌داد و حالا فداکارانه به آغوش آن خزیده است.
شواهد نشان می‌دهد کاخ سفید بایدن در حمله خود به یمن اسیر سوءمحاسبه شده است. آنچه از گفته‌های دولتمردان آمریکایی برمی‌آید این است که یانکی‌ها با هدف احیای بازدارندگی خود دست به عملیات زده‌اند اما هدف اصلی در قواعد بازدارندگی این است که طرف مقابل را از اقدامات بعدی منصرف کند. اما اقدام نظامی دولت بایدن هیچ نشانی از تحمیل «بازدارندگی» به محور مقاومت نخواهد داشت و ارتش یمن را از پیگیری راهبرد خود در دریای سرخ و باب‌المندب منصرف نخواهد کرد، چه اینکه مقامات ارتش ملی یمن از همین حالا مشغول طراحی پاسخی سهمگین به امکانات آمریکایی - انگلیسی هستند.
واشنگتن با حمله نسنجیده خود تنها مکعب روبیک تنش در منطقه را پیچیده‌تر کرد. خط اشتباه راهبردی دولت پراشتباه بایدن در داخل خانه هم قابل ردیابی است. دولت آنقدر عجولانه تصمیم گرفته که مجوز کنگره را هم برای عملیات نظامی در یمن اخذ نکرده و خشم کپیتول هیل را - که در آینده از این هم بیشتر خواهد شد - برانگیخته است. همین که امروز کسی مثل «جو بایدن» فرمانده کل قوای آمریکاست ضربه مهلکی برای این «ابرقدرت زانوزده» به گفته فرانسیس فوکویاما است. تقابل با یمن که به تازگی از یک جنگ سنگین 8 ساله سربلند بیرون آمده است، در رسانه‌های آمریکایی یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات راهبردی ایالات متحده ارزیابی شده است.
روزنامه «وال‌استریت‌ژورنال» در این باره نوشته است: «مقامات آمریکایی انتظار دارند یمنی‌ها به حمله علیه کشتی‌ها در مدت کوتاهی پس از حملات ما ادامه دهند تا نشان دهند این گام‌ها بازدارنده نیست و آنها به تهدید کشتی‌ها[وابسته به اسرائیل] در دریای سرخ ادامه خواهند داد». روزنامه واشنگتن‌‌پست هم درباره نگرانی‌ها نسبت به گسترش جنگ نوشت: «حملات به یمن تقریبا به‌طور قطعی منجر به افزایش تنش در سراسر خاورمیانه خواهد شد». اما خبرگزاری «بلومبرگ» با اشاره به رویکرد متناقض دولت بایدن و توصیف حمله آمریکا به «قمار»، هشدار داد واشنگتن در شرایطی به یمن حمله کرد که بارها اعلام کرده بود «در بحبوحه جنگ بین اسرائیل و حماس، جلوگیری از تبدیل درگیری به یک جنگ منطقه‌ای بزرگ‌ترین اولویت ما است». دولت «بایدن» از ابتدای جنگ غزه در پسا‌توفان ‌الاقصی تلاش زیادی کرد تا دچار خطای محاسباتی نشود و در دام صهیونیست‌ها برای لغزیدن در تله جنگی گرفتار نشود اما اقدام واشنگتن در تجاوز به یمن می‌تواند تمام این تلاش‌ها را نقش برآب کند. اقدام نظامی آمریکا در یمن ناشی از این واقعیت است که راهبرد کاخ سفید در ۱۰۰ روز گذشته کاملاً بی‌خاصیت شده است. دولت بایدن در جنگ غزه از یک سیاست دوستونی بهره گرفته بود؛ از یک طرف دست کابینه جنگ اسرائیل را برای نسل‌کشی رژیم آپارتاید علیه مردم غزه و کوبیدن این باریکه باز گذاشت و از سوی دیگر، کانال دیپلماسی را فعال کرد تا از ورود طرف‌های دیگر منطقه‌ای به مناقشه جلوگیری کرده و با کلیدواژه «ضرورت خویشتنداری»(!) اطراف اسرائیل را خلوت کند.
در همین اثنا، دستگاه سیاست خارجی آمریکا با استفاده از دیپلماسی «بک چنل» پیام‌های متعددی برای ایران و دیگر اعضای مقاومت نظیر حزب‌الله لبنان فرستاد، با این مضمون که واشنگتن قصد ایجاد درگیری نداشته و عدم گسترش جنگ غزه به جبهه‌های دیگر، ضرورت دارد. در واقع تمام کوشش شبانه‌روزی آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت جنگ‌طلب و صلح‌دوست‌نمای آمریکا در ۴ دور سفر منطقه‌ای وی به این امر اختصاص پیدا کرد.
در این فاصله، کاخ سفید از هیچ اقدامی که متضمن برتری اسرائیل در غزه باشد فروگذار نکرد؛ از اختصاص کمک اضطراری چند میلیارد دلاری و روانه کردن حجم انبوه تسلیحات ارسالی به مقصد سرزمین‌های اشغالی جهت کشتار ۱۳ هزار زن و کودک در نوار غزه گرفته تا وتوی چندین قطعنامه شورای امنیت درباره آتش‌بس و توقف کشتار صهیونیست‌ها. بدیهی بود این رویکرد فرصت‌طلبانه، برای محور مقاومت قابل پذیرش نباشد. از همان روزهای نخستین حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه، به همه حامیان این رژیم هشدار داده شد انگشتان شبکه مقاومت روی ماشه است و آمریکایی‌ها نمی‌توانند در حالی که مستقیما هدایت ماشین جنگی اسرائیل را در دست گرفته‌اند، برای مصون ماندن از تبعات سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌شان از دیگران انتظار خویشتنداری داشته باشند و برای تل‌آویو حصار امنیتی ایجاد کنند.
بر این اساس، تحولات منطقه با واکنش مشروع مقاومت به مرحله‌ای جدید وارد شد. مقاومت عراق بیش از ۱۲۰ حمله به پایگاه‌های آمریکا در سوریه و عراق را ثبت کرد. مقاومت اسلامی لبنان از جبهه شمالی، حملات خود را به مراکز نظامی اسرائیل آغاز و شمال سرزمین‌های اشغالی فلسطین را به شهر ارواح تبدیل کرد و ارتش ملی یمن هم از جنوب و بندر اشغالی ایلات خواب را از چشمان سران صهیونیست ربود.
مقاومت یمن همچنین در دریای سرخ و باب‌المندب، با هشدار و هدف قرار دادن کشتی‌های تجاری به مقصد اسرائیل، ضربه کاری به پیکر این رژیم وارد آورد و به این‌گونه توانست ۹۸ درصد اقتصاد اسرائیل را که از مسیر تجارت دریایی صورت می‌گیرد، فلج کند.
عملیات نظامی علیه یمن در آینده نزدیک این واقعیت را مقابل آمریکا عیان خواهد ساخت که این کشور نمی‌تواند بدون آنکه تبعات تصمیم خود را بپذیرد، از آتش متقابل مقاومت مصون بماند. در نهایت آمریکا و انگلیس با اشتباه راهبردی خود موجب شدند یمن در اقدامات خود در دریای سرخ گشاده‌دستانه‌تر عمل کند و تهاجم ائتلاف آنگلوساکسونی به صنعا، این پیامد بومرنگی را به دنبال داشته باشد که شاید این کشتی‌های آمریکایی و انگلیسی باشند که دیگر نتوانند به‌راحتی وارد دریای سرخ و باب‌المندب شوند!
 

وضعیت تغییر قانون با مخالفت مردم

علیرضا سالاری نسب

به طور معمول پس از تصویب قانون یا اجرای آن در سطح جامعه، مخالفین سعی بر تبیین مغایرت آن قانون با مقبولات داشته که گاه این صدا پس از اعدام یک فرد در رسانه ها و گاه با بازتاب آوای محلی یک مرد سالخورده‌ خود را نشان می دهد؛ در این هنگام، اولین اقدام توسط آحاد جامعه، نقد قانون و مجری آن می باشد. 
‏مهم‌ترین خاستگاه علم حقوق، دوری از استثمار و جلوگیری از «هرکه زورش بیش، سهمش بیشتر» می‌باشد؛ بدین خاطر قانونی یافت نمی گردد
 مگر با وجود مخالف، به ندرت مخالف ایدئولوژیک و به وفور مخالفی که منافع خود را در خطر می بیند.
‏اما واکنش قانون گذار، مجری و ضمانت اجرایی آن در مقابل مخالفِ قانون چه باید باشد؟
‏آیا قانون بایستی خط قرمز باشد و عمل بدان لازم یا به خواست مخالفان تغییر کند؟ و اگر باید به خواست مخالف احترام گذاشت و قانون را تغییر داد، این تغییر را تا به کجا می توان ادامه داد؟
‏به نظر می‌رسد برای پاسخ صحیح، باید به ۳ مبنا پرداخت:
 ‏اول
‏نظام حقوقی را نباید نظامی کاملا مستقل از هرگونه ایدئولوژی دانست، بلکه سخن از مفاهیمی چون عدالت، تنازع، الزام، تنظیم روابط اجتماعی و … متوقف بر تعدادی از مبانی است که حسن و قبح و مرز هر کدام را معین می کند؛ بدین خاطر  قانونی وضع می گردد که متناسب با آن ایدئولوژی و منسجم با کلّ باشد.
 ‏دوم
‏هرچند نقش مردم در وضع، نسخ و تغییر قانون را باید از مبنا و ایدئولوژی که نظام حقوقی بر آن استوار است پرسید اما فارغ از مبنای سابق، این سؤال مطرح می شود که آیا عادلانه یا ظالمانه بودن قانون، متوقف بر آرای مردم است؟ یعنی هرگاه مردم قبولِ الزام نکنند، وضع و اعمالِ آن قانون ظالمانه است؟
‏معنای عدالت و ظلم مقید به امری همچون خواست یا مخالفت شخص یا جماعتی_معین یا فراگیر_ نمی باشد، هرچند می توان برای مصادیق عدالت و ظلم چنین ادعایی کرد اما قانون با توجه به کلی بودن، نه برای صحت خود نیاز به قبول و نه برای نسخ نیاز به مخالفت دارد. 
 ‏سوم
‏قوانین با توجه به نیاز، مجال بروز و ظهور پیدا می کنند و قانونی که بدان نیازی نباشد، یا وضع نمی گردد و یا پس از رویگردانی علم حقوق از آن، دیگر اعمال نمی شود؛ در نتیجه همراه با تغییر نیازها، قوانین نیز بایستی مورد بررسی دوباره قرار گیرد تا برای تغییر یا ثبات آن تصمیم گرفته شود.
‏اما تمام نیازهای جامعه با توجه به اعضای تشکیل دهنده  آن، متغیر نیستند و برخلاف شکل زندگی و قوانین شکلی، روح زندگی و بسیاری از قوانین ماهوی می تواند و بلکه بایستی دارای ثبات و عدم تغییر باشد.
‏در نتیجه اگر سیستم قضائی و مراجع قانون گذار با مخالفت با قانون به منظور مطالبه  تغییر آن مواجه شدند:
‏ابتدا  بایستی موافقت و یا عدم تضاد قانون درخواست شده با ایدئولوژی نظام حقوقی را احراز و انسجام آن با کل را در نظر گیرند. 
‏اگر ایدئولوژی موافق و یا ساکت بود و عدم تضاد احراز گردید، نوبت به قبول تغییر و یا ثابت بودن قانون با توجه به نیازهای انسان و جامعه می رسد.
‏پس از قابلیت تغییر قانون مورد نظر، قانون گذار بایستی به نقش مخالف و موافق در وضع و نسخ قانون بپردازد که اگر قانون را الزامی و مرتبط به روابط اجتماعی بدانیم، چه قانونی می توان وضع کرد که مخالف نداشته باشد و مدام دستخوشِ تغییر نباشد تا بتوان نظام زندگی جامعه را بر آن استوار کرد؟ آیا هیچ گاه هدف قانون‌گذار از حفظ نظم عمومی، عدالت یا رفع خصومت با تغییر قوانین به خواست مخالفین، محقق می شود