برخی از حوادث، وقایع و رخدادهای دیماه طی کمتر از دو دهه اخیر، این ماه را به خاکریز تقابل جبهه حقطلبان و مردم دشمن شناس و دشمن ستیز با جبهه عافیت طلبان بیبصیرت تبدیل کرده است. در این سوی میدان علاوه بر مردم ایران، مسلمانان جهان اسلام در محور مقاومت حاضرند و در آن سوی میدان عده قلیلی تحریفگر حقایق (به عنوان پیاده نظام سرویسهای جاسوسی ائتلاف غربی صهیونیستی) به پشتوانه امپراتوری رسانهای غرب به اغوا و عوامفریبی و جابهجایی جلاد و شهید مشغولاند.
در آن سوی میدان از ضرورت به رسمیت شناختن رژیم جعلی و تروریستهای صهیونیست و همآغوشی با شیطان گفته و میگویند و مدام مشکلات کشور را جلوی چشم مردم میآورند و با لاینحل دانستن مشکلات و سیاه نمایی، مردم را نسبت به آینده ناامید کرده و دست کشیدن از استقلال و ساده لوحانه، سازش با نظام سلطه را راهحل مشکلات کشور میدانند و، اما در این سوی میدان مردمی قرار دارند که در هر زمان و هر مکان در برابر تلاش دشمن بیرونی و پیاده نظام داخلی دشمن مردانه و غیرتمندانه ایستاده و داغ فروپاشی و تحریف ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی را به دل آنان گذاشتهاند. پرچمدار، قافله سالار و فرمانده این اردوگاه ۸۸ میلیون نفری ایرانی و بسیاری از مجاهدان جهان اسلام در محور مقاومت، سردار فاتح دلها شهید حاج قاسم سلیمانی (با گذشت چهار سال از شهادتش) است. حاج قاسم الگوی تحول خواهی در گام دوم انقلاب است. شهید سلیمانی با طراحی جبهه مقاومت و اتصال تمام اجزای مقاومت به یکدیگر (از افغانستان تا عراق، از سوریه تا یمن و از لبنان تا فلسطین اشغالی)، توانست ایده تحول در جبهه مقاومت و احیای محور مقاومت از کربلا تا قدس را عملیاتی سازد. داستان مجاهدتهای حاج قاسم برای تحول در نبرد نامتقارن در جبهههای مختلف، حقیقتی اجتنابناپذیر است که با گذشت زمان نتایج و آثار آن، روز به روز نمایانتر میشود. عملیات محیرالعقول طوفان الاقصی تنها یکی از کاملترین و عینیترین مصادیق تحولخواهی در مکتب شهید سلیمانی است.
رزمندگان جبهه مقاومت در سرزمینهای اشغالی، با نبوغ و استقلال کامل و با رعایت همه اصول نظامی در صحنه نبرد «طرح ریزی»، «نوآوری»، «برنامهریزی»، «سازماندهی»، «آموزش»، «تجهیز»، «جابهجایی امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی»، «رزمایش»، «اختفا و پوشش»، «حفاظت اطلاعات»، «عملیات فریب»، «عبور از موانع» و «نفوذ» یکی از پیچیدهترین عملیاتهای قرن حاضر را رقم زده و تراز عملیاتهای غیرکلاسیک را در جهان جابهجا کرده و با شلیک به استراتژی نظام سلطه، پرده از نفاق حقوق بشری غرب برداشته و جنگ را از تقابل بین رژیم صهیونیستی با فلسطینیها، به نبرد بین «حق و باطل» و تقابل محور شرافت با محور شرارت کشاندند. این تنها یکی از آموزهها و میوههای شجره طیبه تحول آفرینی و خداباوری شهید سلیمانی در محور مقاومت است. نبوغ و ابتکار عمل انصارالله یمن در بستن تنگه بابالمندب بر کشتیهای عازم بنادر فلسطین اشغالی و گرفتن نفس اشغالگران صهیونیست نیز یکی دیگر از میوههای شجره تحول آفرینی سردار شهید به حساب میآید. «بله، یک قاسم سلیمانی کافی است که نه فقط استان کرمان، بلکه ملت ایران به او افتخار کند و مباهات کند» (از بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم کرمان و خوزستان ۲دی ۱۴۰۲) و مکتب او را الگوی خود قرار دهد؛ و اینک در چهارمین سالروز شهادت حاجقاسم عزیز و در آستانه برگزاری انتخابات مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، با درک ابعاد جنگ شناختی دشمنان و بدخواهان نظام جمهوری اسلامی ایران، عملکرد حاج قاسم در میدان تحول خواهی و امیدآفرینی باید الگوی آحاد مردم، مسئولان، احزاب و جناحهای سیاسی، اصحاب رسانه و قلم، نخبگان و دانشگاهیان قرار گیرد. همه باید بدانند اگر طالب تحول هستند و اگر به حل مشکلات کشور میاندیشند، تنها راه در مشارکت گسترده در انتخابات است. همه باید بدانند دلسرد کردن مردم برخلاف مصالح کشور و مردم و برخلاف مکتب تحولخواه شهید سلیمانی است. همه باید فرمایشات مقام معظم رهبری را چراغ راه خود قرار دهند که «بعضیها برای اینکه مردم را از انتخابات دلسرد کنند، مدام مشکلات کشور را جلوی چشم میآورند. خب اگر مشکلات وجود دارد، راه حل مشکلات چیست؟ راه حل مشکلات انتخابات است. اتفاقاً برای اینکه مشکلات برطرف بشود، بایستی در انتخابات شرکت کرد.» (دیدار مردم کرمان و خوزستان ۲ دیماه ۱۴۰۲)
بر اساس الگوی مکتب شهید سلیمانی «جمهوری اسلامی حرم و قرارگاه حضرت حسین بن علی در عصر ما است. اگر این حرم بماند، دیگر حرمها باقی خواهند ماند.»
منصور حقیقت پور
سردار سلیمانی یک سابقه جبههای داشتند که من در این سابقه جبههای توفیق همکاری با سردار را نداشتم. اما وقتی که ایشان قرارگاه قدس سیستان و بلوچستان را برای تامین امنیت جنوب شرق کشور تحویل گرفتند، من کارهای ایشان را رصد میکردم. ضمن اینکه ما در نیروی قدس بودیم و ایشان در نیروی زمینی. همکاری از نزدیک نداشتیم و در برخی موارد ما با ایشان رایزنی میکردیم و نظرات ایشان را میگرفتیم. عمده همکاری بنده با ایشان زمانی بود که به نیروی قدس آمدند. از زمانی که ایشان بهعنوان فرمانده نیروی قدس معرفی شدند، من رابطه تنگاتنگی با ایشان داشتم؛ چه در انجام ماموریتها، چه رایزنیها و چه در مشاورهها توانستیم ایشان را بشناسیم.
ما خاطرات زیادی با ایشان داریم. در مراسم معارفه وقتی نوبت صحبت سردار سلیمانی شد، گفتند: «من امروز غسل شهادت کردم برای این کار». ایشان با علم به این نوع کار کردن که سرانجامش شهادت است، در بدو ورود به نیروی قدس شهادت را در آیینه پیشروی خود دیدند. این نشان میداد که سردار سلیمانی نیت بسیار بلند و محترمی داشت. نیروی قدس قبل از ایشان هم وجود داشت. حزبالله لبنان کی بهوجود آمد؟ نیروی قدس حزبالله را به دنیا آورد. تلاشهایی که سپاه در بوسنی انجام میداد و تلاشهایی که سپاه در افغانستان برای مجاهدین میکرد، متقدمتر از دوره سردار سلیمانی بودند.
دوره سردار سلیمانی یک دوره انفجاری در رشد نیروی قدس و مطرح شدن آن است. نیروی قدس از پشت صحنه داخل صحنه میآید و برکت پیدا میکند. نیروی قدس به عراق وارد میشود. ما قبل از این هم قرارگاه رمضان را داشتیم که کار عراق را زیرنظر نیروی قدس انجام میداد، ولی چون میدان جهاد در بحث عراق، لبنان، فلسطین، سوریه و یمن خیلی جدیتر، وسیعتر و آشکارتر شد، به موازاتش سردار سلیمانی هم مطرح شد. من ۱۲سال معاون ایشان بودم و در ابعاد مختلف با ایشان کار میکردم. در افغانستان واقعا به احمدشاه مسعود کمک کردند و احمدشاه مسعود خیلی به سردار سلیمانی علاقهمند بودند، ولی تا آن مقطع نمیشد گفت ما داریم چه میکنیم. در مقطع کنونی امکان عرضه این ماموریتها و کارها با توجه به اهمیتش و تأثیرش بر امنیت ملی ما آشکارتر شد و زحمت ایشان هم بهنحوی مطرحتر شد و مردم متوجه شدند. سردار سلیمانی خودشان از ظرفیت و توانایی خوبی برخوردار بودند و هنر دیگری هم داشتند. اینکه با بسیاری از کارشناسها میتوانستند کار کنند.
نکته سوم هم اینکه ایشان به حوزههای اصلی جریانات، مثلا در حزبالله به شخص «سیدحسن نصرالله» و در جریان فلسطین به بچههای آنجا وصل بودند و این مطالب را برای تولید تصمیم و فکر به جمهوری اسلامی میآوردند و از آنها استفاده میکردند. ایشان دسترسی نابی به اطلاعات و تحلیلها داشتند و از قدرت اقناع خوبی هم برخوردار بودند. مثلا در بحثهایی که در شورایعالی امنیت ملی میشد یا در بحثهایی که در وزارت امور خارجه میشد، سردار سلیمانی میتوانستند اقناع کنند و مقامات و مسئولان هم به جمعبندیهای ایشان احترام میگذاشتند. بادرورد بر روح آن شهید بزرگوار.
امروز ایران با انواع معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی مواجه است و کارشناسان هم در بسیاری از موارد درک خوبی از این معضلات دارند. آنان میدانند که کدامیک به مرحله بحرانی رسیده است و کدامیک هنوز در سطح مشکل باقی ماندهاند. آنان راهحلهایی نیز پیشنهاد میدهند؛ اما این راهحلها مورد استقبال مقامات اجرائی قرار نمیگیرند و حتی علاقهای به شنیدن آن راهحلها ندارند؛ ازاینرو مشکلات بهمرور عمیقتر و شدیدتر میشوند. سؤال این است که چرا مسئولان اجرائی با وجود اطلاع نسبی از عمق مشکلات، این راهحلها را که در اکثر موارد نیز درست هستند، دنبال نمیکنند و به راهحلهای وصله پینهای علاقه نشان میدهند؟ به نظر میرسد علت مهم استقبالنکردن از این پیشنهادها این است که از دیدگاه مدیران، این پیشنهادها اغلب معطوف به تغییر در ساختار قدرت اجرائی و جابهجاییهای نسبی در مناسبات مدیریتهای اجرائی میشود و این امری نیست که مطلوب باشد.اجازه دهید با ذکر مثالی در زندگی شخصی به این موضوع بپردازم. فرض کنید جوانی به خاطر موقعیت شغلی، تصمیم میگیرد از شهر خود مهاجرت کند. زندگی در شهر جدید موجب شکلگیری روابط نوینی میشود.
او اکنون همسایگان، همکاران و دوستان جدیدی یافته است و پس از چندی فرزندانی خواهد داشت که این شهر را شهر خودشان میدانند و در این شهر ازدواج کرده و دارای شغل میشوند. حال فرد بازنشسته شده و دوست دارد به شهر خود بازگردد؛ اما مجموعه مناسباتی را که به دلیل انتخاب دوران جوانی مبنی بر مهاجرت به وجود آمدهاند، نمیتواند بهسادگی نادیده بگیرد. همسرش، فرزندانش و دوستانش را چه کند؛ پس تصمیم میگیرد برخلاف تمایل شخصی، در وضعیت موجود باقی بماند؛ بنابراین یک انتخاب در گذشته بر انتخابها و ترجیحات او در زمان آینده و مسیر زندگی او اثر گذاشته است که نمیتواند مناسبات شکلگرفته را نادیده بگیرد.
میتوان با ذکر مثالهایی وضعیت مشابهی را در حوزه فعالیتهای اقتصادی نیز ترسیم کرد. بسیاری از تصمیمات بنگاهها و محدودیتهای آنان به دلیل تصمیمات و انتخابهای گذشته صاحبان بنگاههاست؛ تصمیماتی مانند انتخاب اخذ وام همراه با شرایط آن، نوع فعالیت، نوع خط تولید و امثال آن موجب شکلگیری مناسباتی میشوند که بهراحتی نمیتوان آنها را تغییر داد. زمانی به دلیل علاقه شخصی یک وزیر، جایابی نامناسبی انجام شده و به جای اینکه کارخانه در مناطق حاشیهای کشور تأسیس شود، کارخانه در مناطق مرکزی تأسیس شده است. گرچه دلایل موجهی برای این امر وجود نداشته؛ اما سعی شده است دلایل توجیهی بهظاهر قانعکننده برای این تأسیس ارائه دهند. تأسیس کارخانه موجب مهاجرت تعداد زیادی از شهرهای مختلف به این شهر شده است. شهر یادشده بیرویه رشد کرده و اکنون معضل آلودگی در سطح آزاردهندهای قرار گرفته است. اکنون آیا میتوان پیشنهاد به انتقال کارخانه داد و تبعات آن را پذیرفت. روشن است که این تصمیم موجب بههمخوردن مناسبات زیادی میشود که در برابر این تغییر مقاومت خواهند کرد و سعی خواهد شد که با راهحلهای وصلهپینهای عمل شود. در سطح کلان تصمیمگیریهای کشوری نیز همین است. نرخ ارز ترجیحی، نرخ بهره دستوری، قیمتگذاریها و دخالتهای مکرر دولت موجب شکلگیری مناسبات گستردهای شده است و رانتهای بزرگی در این زمینه شکل گرفته و ذینفعان بسیاری از این طریق به منافع کلان رسیدهاند. خودروسازی غیررقابتی و ناکارآمد امروز یکی از معضلات کنونی است. کارشناسان مشکل را میدانند و پیشنهادهایی میدهند.
امیرآبادی، نماینده چند دوره مجلس و از اعضای هیئترئیسه، اظهار کرده است که از 12 هزار نفر کارکنان موجود ایرانخودرو، هشت هزار نفر از طریق نمایندگان در ادوار مختلف معرفی شدهاند (همشهری، 13 دی 1402). در نتیجه رقابتیکردن خودروسازی به معنای تغییر مناسبات ذینفعان است. تحریم موجب شد تا کشور برای دورزدن آن از روشهای مختلفی استفاده کند. این امر نیز موجب شکلگیری مناسبات جدیدی شده و گروههایی از این مناسبات نفع بردهاند. طبیعی است که هر عاملی که به سمت پایاندادن به تحریم حرکت کند، مطلوب نیست. بنابراین تصمیمات دیروز ما موجب مناسباتی شده است که بههمزدن آن با منافع افرادی گره خورده است و ازینرو با مقاومت روبهرو میشود. چنانچه تصمیمات امروز ما نیز میتواند محدودیتهای فردا را رقم بزند. نهادگرایان، اصطلاح وابستگی به مسیر را برای چنین وضعیتی به کار میبرند. از این منظر، یکی از دلایل مهم ضعفهای موجود در مبارزه با فساد نیز وابستگی به مسیر است که در برخی مناسبات اجرائی شکل گرفته که برهمزدن آنها دارای هزینه خواهد بود؛ ازاینرو به جای برهمزدن و اصلاح برخی ساختارهای اجرائی که فسادزا هستند، مهم توجه به برخورد با برخی از فاسدان است
درد دلی با سردار دلها
صفورا ترقی
چهارسال از آن سحر جمعه ۱:۲۰ دقیقه گذشت! چهارسال است که نداریمت، که نیستی، که زمستانمان رونقی ندارد و دی ماهمان سردتر از همیشه شده است. از وقتی که رفتی، احوال دنیا که خوش نبود، ناخوش تر هم شد. فهمیدیم این جانی که داریم چقدر برایمان عزیز است! ویروسی کرونا نام آمد و آن طور ترس به دلهایمان انداخت؛ نه تنها مدارس و دانشگاهها و ادارات، که هیئتها و مساجد و نمازجمعه را هم تعطیل کرد و سه سالی همه را درگیر خود نمود و چه عزیزانی را که از ما نگرفت.
بعد از تو بود که فهمیدیم سختی از جان گذشتن را و دیدیم که خان طومان آزاد شد اما با شهادت بسیاری از عزیزانمان. بعد از تو بود که پس از هشت سال رهبر معظم انقلاب به نماز جمعه آمد و تو را شهید عزیز جبهه مقاومت خواند و فرمود که سلیمانی نه یک شخص که یک مکتب است. آن روزها روز شهید را اول به تو تبریک می گفتیم، روز پاسدار و جانباز که شد همین طور، مانده بودیم در دنیا چه مدالی باقی مانده بود که به دستش نیاورده بودی؟ ای فخر شهدا و ای فخر پاسدارها و جانبازها. محرم که شد، حسینیه ای به وسعت ایران ساختیم و عشق حسین علیه السلام را کوچه به کوچه جار زدیم. گفتیم در و دیوار و هیئت و مسجد و مصلی هم که تعطیل باشد، دل های ما با حسین علیه السلام است! ما روزی و مهر اهل بیت را با شیر از مادرانمان گرفته ایم. نمیدانستیم در این دهه، باید کدام روز را به یاد تو بیاراییم؛ روز مسلم را به خاطر سفیر بودنت؟ یا روز حبیب را به خاطر یار بودنت؟ روز قاسم را برای قاسم بودنت؟ روز علی اکبر را برای ارباً ارباً شدنت؟ یا روز عباس را برای علمدار بودنت؟ و زمزمه می کردیم:
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست
شهید فخری زاده را در یک ماه مانده به اولین سالگردت از دست دادیم، او هم چون تو گمنام بود و مرد میدان و خدمت.
باز هم جمعه شد و قاسمِ دیگر دادیم
باز هم یک خبر تلخ به رهبر دادیم
رفت از بین رفیقان وطن یک سرباز
باز هم هدیه به مهدی گلِ پرپر دادیم
در اولین سالروز شهادتت آیتالله مصباح یزدی، فقیه انقلابی، فیلسوف مجاهد و عمار رهبری هم آسمانی شدند. یک ماه بعد آیت الله ضیاءآبادی هم به ملکوت اعلی پیوستند. اواخر فروردین ۱۴۰۰ بود که سردار حجازی نیز پر کشید و به یاران دلداده خود پیوست. مهر ماه ۱۴۰۰ از نعمت وجود علامه حسن زاده آملی محروم شدیم. بهمن ماه آن سال آیت الله
صافی گلپایگانی از دار فانی دنیا رخت بربستند. بعدها علمای دیگری همچون آیت الله علوی گرگانی، محمدی ری شهری، آیت الله فاطمی نیا و آیت الله ناصری را هم از دست دادیم.
اما در این میان سردار قاآنی و جانشینانت دست از تلاش برنداشتند. انتقام سختی که بعد از تو ورد زبان سپاه شده بود، هم کشتی اسرائیلی را درگیر کرد، هم مرکز جاسوسی موساد در اسرائیل را، هم پایگاه عین الاسد را، هم آرامکو را و هم کارخانه موشک سازی آنها را به فنا داد.
فلسطینیان هم حتی شجاعتر شدند و در عملیات شمشیر قدس با شکست سامانه پدافندی گنبد آهنین در دوازده روز به پیروزی رسیدند. نماهنگ سلام فرمانده ابوذر روحی سرود جهانی نوجوانان سراسر دنیا شد و دنیا فهمید به گفته رهبر معظم انقلاب شهید سلیمانی برای دشمنانش خطرناکتر از سردار سلیمانی است. در ماجرای گشت ارشاد و اغتشاشات خیابانی پیرو آن، فهمیدیم وقتی کسی خود را فدای خدا کرد، در راه خدا خون پاک او هم برکت می کند و به مدد این برکت، او تکثیر می شود به وسعت یک کشور و به وسعت تمام آزاده های عالم. فهمیدیم تو چونان ققنوسی بودی که در لحظه رفتنت، هزاران نفر سلیمانی شدند. شهدای مدافع امنیتی که در این مسیر جان خود را در راه رضای خداوند دادند، آرمانها و روح الله هایی که رفتند تا آرمان روح الله باقی بماند، همه و همه ثابت کردند که این انقلاب، سلیمانی پرور
است. در برابر این مدافعین غیرت و امنیت، جاهلان و غافلان و دشمنانی هم بودند که طبق گفته تو «والله هرکسی تیری به سمت این نظام انداخت آواره شد.»
عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر امسال هم حتی سر منشا شجاعت و جسارتش، خون تو و امثال تو بود. چنان قیامتی به پا کرد و هیمنه و ابهت پوشالی اسرائیل را از هم گسیخت که تا دنیا دنیاست دیگر نمی توان جنایات و دسیسه های آنان را کتمان کرد. گویی پایگاه های بسیجی در لندن و پاریس و دیگر کشورها پایه گذاری کرده ایم و خبر نداریم!
هفته گذشته نیز یکی از همرزمانت را به شهادت رساندند. یادت هست سید رضی را؟ همان کسی که به او گفتی سید رضی تو هم دیگر پیر شدی، تو هم باید شهید شوی! و چه جالب بود که او هم همانند تو پس از تشییع در حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما در سوریه، پیکر مطهرش به کربلا و نجف و مشهد الرضا رفت، رهبر انقلاب بر او نماز خواند و در امامزاده صالح آرام گرفت.
کاش وصیت های تو را از یاد نبریم که گفتی: «از مهمترین شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است.» کاش به جایگاهی برسیم که برایمان بخوانند «اللهم انّا لا نعلم مِنه الّا خیراً و انتَ اعلم بِه منّا». کاش افتخارمان صرف عکس داشتن با تو نباشد ، مهم این باشد که عکس تو عمل نکنیم ! کاش دعا کنی برایمان که چونان تو عاقبت بخیر شویم و حیات و مماتمان با خیر و برکت باشد و شهید باشیم قبل از اینکه شهید شویم.
زمستان است و دی ماه است و سردی و شب هجران
بیا و آتشین کن خانه ما را به دلخواهت …