لزوم هدفمندتر شدن یارانه اقشار متوسط
مهدی حسن زادهعبدالرضا فرجی راد
به نظر می رسد که اسراییل حمله مستقیم به نیروهای ایرانی را بعد از جنگ غزه و اعلام آتش بس ادامه خواهد داد زیرا فکر می کند که با ادامه این روند این نیروها چه سپاه،چه فاطمیون و چه زینبیون یا همراه با تسلیحات خود از بین می روند و یا ناچار می شوند که از سوریه خارج شوند.چند نکته در این میان حائز اهمیت است.
۱-هدف از حملات این است که امنیت اسراییل از سوی مرزهای سوریه تامین شود و اجازه داده نشود یک گروه مقاومت جدید در نزدیکی جولان شکل بگیرد
۲-ارتباط و رساندن تدارکات به حزب الله دچار مشکل شود و پشتیبانی کامل صورت نگیرد.
۳-دولت اسراییل مطمئن است که حمله به نیروهای ایرانی در سوریه برایش کم مسئله است زیرا اولا دولت سوریه از اسراییل انتقام نمی گیرد که در غیر این صورت دمشق زیر بمباران شدید قرار می گیرد. ضمن این که به جمهوری اسلامی هم اجازه نخواهد داد از خاک سوریه به اسراییل حمله کند.
۴-امریکا، کشورهای عربی، روسیه، ترکیه و کشورهای اروپایی کلا با تخلیه نیروهای ایرانی از سوریه موافقند و به همین خاطر حملات اسراییل را در راستای منافع خود می بینند.
۵-این احتمال وجود دارد که بعد از جنگ غزه دولت اسراییل به دولت سوریه اخطار بدهد که در صورت عدم اخراج نیروهای ایرانی از سوریه به اهداف آن کشور نیز حمله خواهد کرد زیرا که حضور این نیروها در سوریه امنیت اسراییل را به خطر انداخته است.
۶-بعد از جنگ غزه محدودیت هایی که دولت ها به ویژه اسراییل تا حدودی در منطقه رعایت می کرد از بین رفته و شرایط جدیدی پدید خواهد آمد.
۷-اگر قرار باشد در روزهای آتی نیز آمریکا نیز حملات خود را به اهداف ایرانی در سوریه ادامه دهد این امکان وجود دارد که این گونه حملات برای آمریکا نیز به امری عادی تبدیل شود. در یکی دو هفته گذشته آمریکا از وضعیت انفعالی در مقابله با جمهوری اسلامی به وضعیت تهاجمی رسیده و احتمال دارد بخاطر انتخابات و انتقادهای جمهوری خواهان از خود اقتدار نشان دهد.
بعد از انتخابات هم حالا چه دموکرات ها و چه جمهوری خواهان برنده باشند دست دولت بعدی نیز باز خواهد بود.
اتفاقاتی که مشخصا در ورای مقوله جنگ یا صلح در غزه قابل تصور است.
۱-از زمانی که تئوریسینهای «حزب مشاركت» ویروس پلورالیسم سیاسی را زیر پوست جامعه سیاسی تزریق كردند، مجمع روحانیون مبارز دچار انشعاب شد و یك ضلع رقابتهای سیاسی با دور شدن از مبانی امام (ره) و رهنمودهای بنیانگذار جمهوری اسلامی در منشور برادری، قواعد مشاركت و رقابت را در كشور به هم زد.
محصول تكثرگرایی در این ضلع باعث شد برخی به تجزیهطلبان، معاندین و مخالفان انقلاب و منافقین بپیوندند، برخی در برزخ حمایت از انقلاب و مخالفان انقلاب، یك دوزیستی سیاسی توأم با بیهویتی را بگذرانند و به پروژه سكولاریزاسیون بپردازند.
برخی نیز با پایبندی به امام (ره) و مبانی انقلاب اسلامی عطای چپاندیشی در سپهر سیاست ایران را به لقای آن ببخشند و در كنار نیروهای انقلاب به همافزایی در حوزه اقتدار ملی فكر و عمل كنند.
۲- آثار و نتایج ویروس پلورالیسم سیاسی در جناح دیگر باعث شد از انتخابات ۸۴ به بعد، اصولگرایان نیز به كثرتگرایی روی آورند و از وحدت و همگرایی فاصله بگیرند. ترس از دست دادن قدرت و حرص و طمع به كسب قدرت، باعث شد برخی كه مأمور بودند در سنگر صیانت از تنگه احد انقلاب بمانند، تنگه را رها كنند و برای تقسیم غنائم خود را از آن مرتبت پاسداری فرو كاهند. این فروكاهیدن، باعث شد رقابتهای سیاسی طی ۳۰ سال گذشته فراز و فرودهایی را طی كند.
۳- اكنون چشمانداز مشاركت در دو سوی اصلی رقابت از باب وحدت حداكثری دچار ابهام و اخلال است.
این اخلال و ابهام به لحاظ رهبری جریان و نیز گفتمان و هویت سیاسی دچار بحران مشروعیت است. دشمن در چارچوب یك جنگ شناختی و جنگ روانی از این بحران برای كاستن اقتدار ملی سود میبرد.
۴- مجلس یازدهم با كارنامهای مشخص به داوری رهبری معظم انقلاب در مجموع یك مجلس انقلابی بوده است. این مجلس محصول ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی است.
نیروهای انقلاب برای تداوم مسیر انقلابیگری باید با وحدت حداكثری، توفیق انتخابات گذشته را تكرار كنند.
۵-شناخت میدان مشاركت و رقابت و شناخت واقعی رقیب، همه نیروهای انقلاب اسلامی را به همگرایی و وحدت حداكثری فرا میخواند. كژراهه تكثرگرایی، مشی درستی در سیاست ورزی در این دروه از انتخابات مجلس شورای اسلامی نیست.
فضا را غبارآلود كردن برای پنهان كردن مختصات میدان و علمداری و علمداران آن نوعی همكاری با رقیب اصلی است.
فقط كمی هوش سیاسی لازم است كه از ورود به این وادی پرهیز كنیم.
۶- راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن امسال یك رخداد عظیم و حماسی بود كه چشم جهانیان را خیره كرد. این راهپیمایی عظیم در آستانه پیروزی قریبالوقوع ملت فلسطین نشان داد ایران اسلامی به عنوان امالقرای جهان اسلام و امالقرای جهان آزاد چون كوه در برابر تجاوزات آمریكا و صهیونیسم بینالمللی ایستاده است و ملت ایران مشعل آزادی و عدالت را به دست گرفته و پیشاپیش ملتهای جهان به سوی حضور و ظهور امام عصر (عج) در حركت است.
در قانون کار ایران نیز بر تعیین حداقل مزد برای تضمین حداقل معیشت برای خانوارهای کارگری تأکید شده است؛ ولی همواره شمار کثیری از نیروی کار، بهویژه زنان کارگر، مزدی کمتر از حداقل قانونی دریافت میکنند. در سال 1401 تعداد زنان فعال 4.3 میلیون نفر بوده که 16.6 درصد از کل جمعیت فعال کشور (26.1 میلیون نفر) را تشکیل داده است. این سهم ناچیز به دلیل پایینبودن نرخ مشارکت زنان است. در سال 1401 از هر صد زن بالای 15 سال کمتر از 14 نفر وارد بازار کار شدهاند. در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ایران یکی از پایینترین نرخهای مشارکت زنان را دارد. و با وجود افزایش شمار زنان دارای تحصیلات عالی، این نرخ در فاصله سالهای 1390-1401 از 14.8 درصد به 13.6 درصد کاهش یافته که عمدتا ناشی از دشواری یافتن شغل مناسب برای زنان تحصیلکرده است. همواره نرخ بیکاری زنان بیش از دو برابر مردان است؛ بنابراین زنانی که قادر به یافتن کار با مزد مناسب نیستند، در بسیاری مواقع به ناگزیر میپذیرند که با مزدهای پایین کار کنند؛ ولی باید در نظر داشت که بازار کار برای زنان با سطوح مختلف تحصیلی و مهارتی شرایط یکسانی ندارد.
زنان بیسواد و کمسواد که بیش از 20 درصد جمعیت زنان فعال را تشکیل میدهند، دارای اشتغال کامل هستند و نرخ بیکاری آنها بسیار پایین است. بخشی از این افراد که به کارهای خانگی مانند نظافت، مراقبت از کودکان، بیماران و سالخوردگان مشغولاند، مزد نسبتا بالایی (عموما بیش از حداقل قانونی) دریافت میکنند که نشانگر عرضه کم و تقاضای مازاد است. در شهر بابلسر برای نظافت منزل مزد روزانه یک کارگر زن برای هشت ساعت کار حدود 500 هزار تومان است. مشکل اصلی بیکاری زنان مربوط به افراد دارای مدارک دانشگاهی (کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد) است. این گروه که بیش از 52 درصد جمعیت زنان فعال ایران را تشکیل میدهند، عموما حاضر به انجام کارهای خانگی نیستند و پس از مدتی جستوجو برای یافتن شغل مناسب نهایتا کار در فروشگاهها، مطب پزشکان و حتی واحدهای تولیدی با مزدهای کمتر از حداقل قانونی را میپذیرند. با توجه به شمار کثیر زنان تحصیلکرده در جستوجوی کار قانون حداقل مزد تأثیر بسیار محدودی برای این گروه دارد. بسیاری از واحدهای تولیدی و خدماتی کوچک و متوسط به استخدام موقت زنان با مزد پایین و بدون پوشش بیمه اقدام میکنند.
در شهرستانها اکثر فروشگاههای لباس بعدازظهر از ساعت 1 تا 4 تعطیل هستند؛ ولی نیروی کار عملا از ساعت 9 صبح تا 10 شب در فروشگاه میمانند تا در هزینه رفتوآمد صرفهجویی کنند. این فروشگاهها عموما دختران جوان را برای مدت سه تا چهار ماه استخدام میکنند تا از مشکل پرداخت حق بیمه فرار کنند. شمار کارکنان در فهرست بیمهای که به ناگزیر تنظیم میکنند، بسیار کمتر از تعداد واقعی است و در برخی مواقع هزینه بیمه را نیز از حقوق نیروی کار به طور کامل کسر میکنند. و در هنگام استخدام کارفرما نامهای از متقاضی کار دریافت میکند که همه حقوق خود را گرفته و شکایتی ندارد.
واحدهای بزرگ نیز به استفاده از نیروی کار ارزان زنان به صورت کارمزدی، بدون پرداخت اضافهکاری، بیمه، عیدی و سنوات روی آوردهاند. برخی از کارخانهها بخشی از عملیات مونتاژ را به زنان خانهدار واگذار کردهاند. در مشاغل خدماتی و در فروش کالاها و خدمات، قرارداد کارمزدی (درصدی از میزان فروش) منعقد میکنند. بهعنوان مثال در شرکتهای بیمه بخش اعظم کارکنان زن هستند که به میزان فروش بیمه نامه کارمزد میگیرند و از مزد ثابت و بیمه خبری نیست. این افراد هزینههای ایاب و ذهاب، موبایل و اینترنت را خود میپردازند و برای کار نسبتا سخت و طولانی عموما درآمد خالصی کمتر از مزد قانونی دارند.
بخشی از زنان تحصیلکرده در مدارس غیرانتفاعی، آموزشگاهها و دانشگاهها به صورت ساعتی با مزدهای بسیار پایین کار میکنند. حتی در برخی دانشگاههای دولتی حقالتدریس مدرس دارای مدرک دکترا ساعتی 40 هزار تومان است (بسیار کمتر از یک نظافتچی که ساعتی 70 هزار تومان مزد میگیرد). بهعلاوه پرداخت حقالتدریس نامنظم است. بسیاری از زنان دارای دکترای تخصصی سالها به کار حقالتدریس ادامه میدهند؛ چون فرصت شغلی دیگری پیدا نمیکنند. وضع در مدارس غیرانتفاعی و واحدهای علمی –کاربردی و آموزشگاهها بدتر است. بهاینترتیب شمار فزایندهای از زنان تحصیلکرده بههیچوجه قادر به کسب حداقل مزد قانونی نیستند.
در فاصله سالهای 1400-1401 افزایش شمار شاغلان زن (153 هزار نفر) بسیار بیشتر از افزایش تعداد شاغلان مرد (89 هزار نفر) بوده است. وضعیت نامطلوب اقتصادی در رشد اشتغال بسیار پایین اشتغال انعکاس یافته است و افزایش سریعتر شمار شاغلان زن، نشاندهنده گرایش کارفرمایان به بهرهگیری بیشتر از نیروی کار ارزان زنان در شرایط سخت اقتصادی است. در جایی که عرضه بیش از تقاضا و مزد پایینتر است، فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد شده است. شواهد تجربی نشان میدهد که بخش بزرگی از زنان شاغل قادر به دریافت حداقل مزد قانونی نیستند و نهادهای متولی اجرای قانون کار نیز با توجه به وضعیت نامناسب بازار کار، تمایلی به سختگیری ندارند. تا زمانی که اقتصاد ایران گرفتار وضعیت رکود و تورمی است، قانون حداقل مزد قادر به حلکردن مشکل مزد پایین زنان، بهویژه زنان تحصیلکرده نیست. صرفا با بهبود شرایط اقتصادی همراه با تقویت تشکلهای کارگری میتوان با این چالش مقابله کرد.