محمد ایمانی
برگزاری انتخابات برای انتخاب نهمین رئیسجمهور در کشورمان و تشکیل دولت چهاردهم، واجد معانی و آثار بسیاری است. بخشی از این معانی و آثار، حاصل است و برخی دیگر، میتواند در آینده پدیدار شود؛ بسته به این که رئیسجمهور و دولت جدید چه رویکردی را در پیش بگیرند.
۱) انتخابات در کشور ما در امنیت و آرامش کامل برگزار شد و این در حالی است که همین روزها، فرانسه، (نماد تاریخی دموکراسی غرب) همین روزها به بهانه انتخابات پارلمانی، دستخوش آشوب است. در آمریکا هم در حالی چند ماه بعد انتخابات برگزار میشود که انتخابات چهار سال قبل، به آشوب گسترده انجامید.
۲) جمهوری اسلامی در حالی در این ۴۵ سال، ۱۴ انتخابات ریاست جمهوری برگزار کرده، که از یکسو قدرتهای جهانی مصمم بودند کار او را ظرف سه تا شش ماه تمام کنند، و از سوی دیگر برخی تنگنظران سیاسی داخلی بدشان نمیآمد که اگر بتوانند، انتخابات را به تعطیلی بکشانند، یا از رونق بیندازند؛ شبیه روایتی که موسویخوئینیها درباره نگاه مرحوم هاشمی به انتخابات حداقلی و مخالفت قاطع رهبر انقلاب با آن موضع بیان میکند، و یا مخالفت برخی ناکامان انتخاباتهای مختلف با نتیجه آن، و همچنین خیز افراطیون مدعی اصلاحات برای تعطیلی انتخابات مجلس هفتم از طریق گروکشی و تهدید به استعفا در دولت و مجلس همسو. در همه این موارد، رهبر انقلاب با قاطعیت تمام، از جمهوریت و اهمیت انتخابات و حاکمیت رای مردم دفاع کردند و اینگونه بود که دولتها و مجالسی با سلیقههای سیاسی کاملا متفاوت شکل گرفت. دروغ بزرگی بود که کسانی، همصدا با دشمنان گفتند انتخابات در جمهوری اسلامی مهندسی شده است، یا سالم برگزار نمیشود. تنوع نام رؤسای جمهور منتخب -سید ابوالحسن بنی صدر، محمد علی رجایی، (آیتالله) سید علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، محمود احمدینژاد، حسن روحانی، سید ابراهیم رئیسی و مسعود پزشکیان- محکمترین ردیه بر ادعای مذکور است. این دروغ را کسانی تکرار کردند که بیش از ۳۲ سال، در مسند دولت بودند و با این همه، عوام فریبی کردند و بر فقدان صلاحیت مدیریتی یا مشورتی خود گواهی دادند.
۳) آقای پزشکیان پس از پیروزی در انتخابات گفت: «قدردان وسعت نظر و گرهگشایی مقام معظم رهبری هستم که عرصه را بر مشارکت و رقابت و سلامت نقش آفرینی بیشتر شهروندان و جریانهای سیاسی گشودند» و «اینکه رایها درست خوانده شد به لطف مقام معظم رهبری بود. این هدایتی بود که رهبری داشتند، اگر به خاطر ایشان نبود، فکر نکنم اسم ما از این صندوقها بیرون میآمد». در این که رهبری، پاسدار رای مردم و سلامت انتخابات هستند، تردیدی نیست. اما کم لطفی است که تلقی یا تلقین شود متولیان انتخابات، امانتدار نیستند. دغدغه آقای پزشکیان، یک ما به ازای واقعی دارد و آن کسانی مانند خاتمی و موسوی و برخی افراطیون مدعی اصلاحات هستند که سال ۱۳۸۸، هماهنگ با نقشه آمریکا، انگلیس و اسرائیل، سر به آشوب گذاشتند. آقای پزشکیان در حالی با ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار رای (۲ میلیون و ۸۰۰ هزار رای بیشتر از آقای جلیلی) انتخاب شد که برخی مدعیان حمایت از وی، ۱۵ سال قبل با ادعای دروغین تقلب، زیر بار رای 24/5 میلیون نفری مردم
(۱۱ میلیون رای، بیشتر از رقیب) نرفتند و کشور را به کام آشوب و بیثباتی کشاندند. پس از آن هم به تصریح گزارش مهر ماه ۱۳۸۸ روزنامه «لس آنجلس تایمز»، واسطههای برخی سران آشوب، به دولت اوباما مشورت دادند تا «تحریمهای فلجکننده» را علیه ملت ایران اعمال کند.
۴) ملت و دولت ما، نه سر سوزنی به غرب بدهکاری دارند و نه به کسانی که میخواهند کشور را بدهکار دشمنان کنند. هیچ توجیهی ندارد که نان خود را سر سفره دولتهای غربی بگذاریم و با گردن کج منتظر باشیم تا آنها به ما بگویند چه بکنیم و چه نکنیم. این فریبی بود که دولت برجام را به بیراهه کشاند. زمانی که برجام منعقد شد،
«جان ساورز» رئیس سازمان جاسوسی انگلیس مدعی شده بود «توافق اجازه میدهد تا ایران ظرف ۱۰- ۱۵ سال، به کشوری نرمال و میانهرو و کمتر تندرو تبدیل شود». میانهروی مطلوب انگلیس و آمریکا کدام است؟ آنها حتی در اوج اجرای برجام، نه اجازه دادند سفارت ما در لندن برای دریافت پول کارمندانش از ایران، حتی یک حساب بانکی در لندن افتتاح کند و نه برای فرد معرفی شده از سوی دولت برای نمایندگی ایران در سازمان ملل (معاون دفتر آقای روحانی) ویزا صادر کردند! پس منظورشان از میانهروی چیست؟! آمریکا و انگلیس، ۷۱ سال قبل، حتی نخستوزیری کراواتی و سکولار به نام محمد مصدق را به عنوان سیاستمدار میانهرو در ایران به رسمیت نشناختند و او را با کودتا سرنگون کردند!
۵) همین روزها -در حالی که آقای پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی، برای مذاکره و احیای برجام تمایل افراطی نشان داده بود- آمریکا و سه دولت اروپایی حاضر نشدهاند طبق عرف دیپلماتیک، و مانند روسیه و چین و هند و ژاپن و دهها کشور آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، انتخاب آقای پزشکیان را تبریک بگویند، بلکه رسانههای آنها ظرف چند هفته منتهی به انتخابات، سرگرم حمایت از گروهکهای ورشکسته تحریمی بودند و نهایتا هم سخنگویان آمریکایی چند بار با وقاحت گفتند انتخابات ایران را به رسمیت نمیشناسند. آیا همین رویکرد خباثت آلود کافی نیست تا یک بار دیگر، دشمنان و دوستان ایران را بشناسیم و به تکرار عبرتهای دولت «برجام و دیگر هیچ» برنگردیم؟
۶) دو الگوی مدیریتی بیشتر، پیش روی رئیسجمهور و دولت جدید نیست و به ناچار باید در یکی از این دو مسیر قدم بردارند:
- رویکردی که باور داشت دوران مدیریت، فرصتی محدود و مغتنم برای خدمت به مردم و آرامش بخشیدن به کشور است و نه بردن اختلافات سیاسی به میان مردم و مایوس و عصبانی کردن آنها، و رویکرد دیگری که بنیان مدیریت را بر پشت هم اندازی، مسئولیت ناپذیری، فرافکنی، بهانهتراشی، پمپاژ دعواهای سیاسی به جامعه، دو قطبیسازی و استهلاک ظرفیتها گذاشته بود.
- رویکردی که در طول این چند دهه معتقد بود باید در داخل و خارج تولید قدرت کرد (خودکفایی بنزین، تولید سوخت ۲۰ درصد، احیای صادرات نفت بدون برجام، واردات واکسن، خودکفایی گندم، افزایش ظرفیتهای نیروگاهی، ساخت پالایشگاهها، توسعه شبکههای آب و گاز و حملونقل و ترانزیت و تجارت خارجی، و تولید قدرتمندترین تسلیحات) تا دشمنان یقین کنند حربههایشان کُند شده و بنابراین در مقابل اقتدار ملت ایران کوتاه بیایند؛ و رویکردی که میگفت منابع اقتدار و پیشرفت را واگذار کنیم و رشد اقتصادی عاریتی بخریم و اگر تاثیر معامله در کوتاهمدت تمام شد، منابع قدرت باقی مانده را واگذار کنیم!
۷) رویکرد دوم اگر ادامه مییافت، باید پس از خلع قدرت، برای سر بریده شدن رو به قبله میشدیم. هیچ انسان شرافتمندی باورش نمیشود، اما نشریه غربگرای مدعی اصلاحات، در اوج یاغیگری ترامپ، تصویر دیدار تحقیرآمیز او با رئیس جمهور صربستان را بهانه کرد و نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکرهکننده میپسندد، این است: همچون برّهای در مذبح و بردهای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده در مقابل همتاي آمريكايي خود نشسته؛ اگر منافع صربستان چنين اقتضايي كند، بايد این اقدام را تمسخر كرد يا عقلانيتي سياسي خواند؟»!
۸) دولتی میتواند خدمتگزار مردم باشد که پشت قباله احزاب و حلقههای غنیمتطلب نرفته باشد. دولتهایی که از سوی غنیمتطلبان محاصره شدند و خواص زیاده خواه توانستند با ادعای سرمایهگذاری در انتخابات و سهامداری پیشاپیش، رئیسجمهور را بدهکار کنند، نهتنها موفق به خدمتگزاری نشدند، بلکه اختلاف شدید موتلفان سیاسی، دولت را به بن بست و ناکارآمدی کشاند. این نکته تعیینکننده است که رئیسجمهور، خود را وامدار هیچ گروهی نشناسد، در حلقههای بسته کانالیزه نشود و بتواند وزیران و معاونان را در تراز جمهوری اسلامی (و نه دولت اجارهای احزاب) بچیند. از همین جاست که معلوم میشود دولت قرار است در مسیر خدمت باشد، یا نه. مشاوران باید متنوع باشند و زیر نظر رئیسجمهور تعریف شوند، نه به عنوان حلقهای بسته و حاکم بر رئیس دولت؛ چنان که رئیس دولت اصلاحات را تهدید میکردند اگر تمکین نکند، او را از قطار پیاده میکنند! حکایت اطرافیان ناهمدل، حکایت شتر کژتابی است که دلش جای دیگری بود و مجنون را به سمت لیلی نمیبرد.
۹) رئیس جمهور شهید، آیتالله رئیسی(ره)سه سال قبل در حالی سکان دولت را به دست گرفت که رئیس دولت قبل، وعده کرد همه تحریمها را یکجا لغو کند، اما دو برابر کرد؛ تورم را به ۶۰ درصد رساند و یک رکورد تازه ثبت کرد؛ ۴۸۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه و ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به ارث گذاشت؛ ادعا کرد هم باید چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد، اما چرخ سانتریفیوژها و هشت هزار کارخانه را با هم از کار انداخت؛ ادعا کرد چنان مردم را سرشار از درآمد میکند که بینیاز از پول ناچیز یارانه باشند؛ اما قیمت بنزین را سه برابر کرد و نرخ ارز در دولت او تا ۹ برابر صعود کرد؛ بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار ارز دولتی را با ندانمکاری و به شکل عمدتا رانتی توزیع کرد، و سپس وقتی خزانه خالی شد، ارز ۲۰ قلم کالا (از مجموع ۲۴ قلم) را حذف کرد؛ خزانه را چنان تهی کرد که دولت بعدی، چارهای جز حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی نداشت؛ چند نوبت ادعا کرد از رکود عبور کردیم، اما معدل رشد اقتصادی هشت ساله، تقریبا صفر (۶ دهم درصد) شد.
۱۰) پیش از شهید رئیسی، کسی بر مسند بود که حامیانش گفتند «برجام تنها پروژه او بود و پس از آن که به بنبست خورد، او هم تمام شد و هیچ همت و تدبیری برای تغییر ریل نداشت». دولتمردانی که گفتند «واکسن، سوهان قم نیست» و «بدون حل شدن مشکل برجام و FATF نمیشود واکسن وارد کرد». مدیرانی که منطقشان «نمیشود» و «نمیتوانیم» بود، از کثافتکاری خواندن ساخت پالایشگاه، تا مخالفت با نیروگاهسازی، و «مزخرف» خواندن مسکن مهر یا خودکفایی گندم. دولتی که با برجام، تولید برق هستهای را متوقف کرد، و با توافق پاریس، تولید برق در نیروگاهها با سوخت فسیلی را! شهید رئیسی، چنین میراثی را تحویل گرفت و توانست بسیاری از چالشها را مهار کند، یا از شتاب ویرانگر آنها بکاهد.
۱۱) آقای رئیسی، یک اقتصاد بیمار اورژانسی را تحویل گرفت و در احیا و پایدارسازی حال آن (از جمله کاهش ناترازیها، از درآمدهای ارزی و ریالی تا مصارف برق و آب و گاز و..) تا حدود بسیار زیادی موفق عمل کرد. دولت آقای رئیسی یک میدان مین ترکیبی را تحویل گرفت و کوشید مینهای در حال انفجار را یکی یکی خنثی کند. صادرات نفت در اواخر دولت دوازدهم به زیر ۳۰۰ هزار بشکه سقوط کرده بود و کسانی مانند رئیس سازمان برنامه و بودجه میگفتند حتی اجازه فروش حداقلی نفت در ازای دریافت غذا و دارو را هم نداریم و نمیتوانیم حقوق کارکنان دولت را بپردازیم. دولت رئیسی در حالی تشکیل شد که نقدینگی ده برابر شده، بدهی انباشته به ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده، خزانه ارزی صفر شده و سررسید اصل و سود اوراق واگذار شده به میزان ۵۰۰ هزار میلیارد تومان بود. دولت شهید رئیسی در کمتر از سه سال، بخش مهمی از بحرانهای کمرشکن را پشت سر گذاشت و رشد اقتصادی بالای ۵ درصد را تثبیت کرد. این بدان معنا نیست که دیگر هیچ چالش و مشکلی وجود ندارد. مشکلات، متعدد است و تورم همچنان مردم را آزار میدهد. اما مهم این است که کشور در مسیر رشد اقتصادی، مستقل از اخم و لبخند دشمنان ملت ایران قرار گرفته و اگر این مسیر بیاعتنا به تهدید و تطمیع، یا آدرسهای گمراهکننده جریان نفوذ تداوم پیدا کند، میتواند ظرف یکی دو سال، کام مردم را شیرین کند. شرط موفقیت این است که باغ در حال آباد شدن و علف هرززدایی، دوباره دستخوش رهزنان عقل و تدبیر نشود.
جناب پزشکیان، اگر می خواهید منحصر به فرد باشید
دکترسیدعلی علوی
تب و تاب انتخابات در حال فروکش کردن است و بازار تحلیل ها و گمانه ها درباره ویژگی ها و ملاحظات دولت چهاردهم و شخص رئیس جمهور منتخب در حال داغ شدن. بر این اساس و در این مقطع زمانی این نکات به نظر نگارنده می رسد: 1. سه روز مانده به انتخابات 8 تیرماه رهبر انقلاب در دیدار مردمی عید غدیر خطاب به نامزدهای انتخابات چنین توصیه می کنند که «و امّا توصیه و عرض ما به نامزدهای انتخابات؛ من به این حضرات محترم عرض می کنم با خداوند خودتان عهد کنید که اگر موفّق شدید و توانستید مسئولیّتی به دست بیاورید، کسان و کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذرّهای با انقلاب زاویه دارند. آن کسی که با انقلاب، با امام راحل، با نظام اسلامی ذرّهای زاویه داشته باشد، او به درد شما نمی خورد؛ او همکار خوبی برای شما نخواهد بود. آن کسی که دلبسته آمریکا باشد و تصوّر کند که بدون لطف آمریکا نمی شود قدم از قدم برداشت در کشور، او برای شما همکار خوبی نخواهد بود، او از ظرفیّتهای کشور استفاده نخواهد کرد. او خوب مدیریّت نخواهد کرد؛ آن کسی که راهبرد دین و شریعت را مورد بیاعتنایی قرار بدهد، برای شما همکار خوبی نخواهد بود. کسی را انتخاب کنید که اهل دین، اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد کامل به نظام باشد. اگر شما نامزدهای محترم یک چنین عهدی با خدای خودتان ببندید، بدانید که همه کارهایی که برای انتخابات می کنید، حسنه خواهد بود.» براین اساس دو نکته اساسی قابل برداشت است: نخست، توجه به حلقه های نزدیک تصمیم ساز و تصمیم گیر و البته گزینه های کابینه چهاردهم و دیگری، مسئله مرزبندی شفاف با نظام سلطه دو موضوعی است که آقای پزشکیان از همین ابتدا می بایست به آن حساسیت ویژه ای داشته باشند. 2.آقای پزشکیان گرچه یکی از سه گزینه جبهه اصلاحات بود اما با توجه به سوابق سیاسی و اجرایی اش این موضوع را میتوان جمع بندی کرد که ایشان یک عنصر سیاسی حزبی نیست؛ موضوعی که خود ایشان به صراحت بر آن اذعان کردهاند و می کنند؛ چهره های حزبی اصلاح طلب همچون آقایان عباس عبدی و ابطحی نیز به آن اشاره کرده اند. لذا کابینه ایشان این ظرفیت را دارد که یک کابینه منحصر به جریان اصلاح طلبی تعریف نشود. 3.آنچه در مورد حلقه ها یا عناصر موثر بر آقای پزشکیان میتوان گفت این است که چهره هایی از جریان اصلاح طلبی و اعتدالی به ایشان نزدیک هستند و طبیعتا در تعیین کابینه و سیاست های ایشان حداقل در یک سال اول دولت چهاردهم موثر خواهند بود. البته در مورد نسبت جبهه اصلاح طلبی و آقای پزشکیان، مسلم است که آقای پزشکیان گرچه در سیاست های اعلامی سعی کرده هیچ گونه وامداری به جبهه اصلاح طلبان را بازنمایی نکند، بدیهی است که در صورت عدم حمایت یکپارچه جبهه اصلاح طلبی از آقای پزشکیان امکان رای آوری ایشان به سهولت میسر نبود. در این شرایط به نظر میرسد امکان برگشت بخش هایی از جریان اصلاح طلبی به ساختار حاکمیت کشور مهیا شده است که البته فرصت و تهدیدهای خود را دارد و می بایست مد نظر آقای پزشکیان قرار گیرد. 4.از جمله ظرفیت های آقای پزشکیان به خصوص با توجه به سبد رایی که داشته اند، مسئله ترمیم شکاف های قومیتی و مذهبی است. لذا به نظر می رسد آقای پزشکیان این ظرفیت را دارد که در یک دوره چند ساله مسئله ترمیم گسل های مذهبی و قومیتی را در دستور کار دولت خود قرار دهند. طبیعتا در صورت پیشبرد چنین رویکردی، در این مقطع زمانی می بایست با تحرکات پساانتخاباتی که شکاف های قومیتی و مذهبی را تحریک می کند برخورد شود. 5.با توجه به ویژگی های شخصیتی، سیاسی و سوابق عملکردی آقای قالیباف و آقای پزشکیان، این دو به عنوان روسای دو قوه میتوانند عامل هم افزایی های مجلس و دولت باشند. طبیعتا تمرکز این هم افزایی بر ویژگی های شخصی این دو فرد است. در عین حال از این واقعیت نمی توان چشم پوشید که در بدنه دولت و مجلس اصطکاکهایی قابل پیشبینی است اما بدیهی است که در صورت هماهنگی روسای دو قوه اصطکاک های بین دو قوه می تواند مشابه مجلس یازدهم با دولت دوازدهم نباشد. 6.پیرو نکته قبلی با توجه به ترکیب مجلس دوازدهم و جبهه بندی های صورت گرفته در زمان انتخابات ریاست جمهوری، همچنین فعالیت برخی چهره های سیاسی اصلاح طلب و اعتدالی با مواضع رادیکال، مدیریت و کنترل چهره ها و جریان های تندرو برای کنترل فضای سیاسی کشور در پساانتخابات موضوعیت دارد. طبیعتا در این شرایط طیفی از جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی از تشدید دو قطبی اصلاح طلبی و اصولگرایی استقبال می کنند. 7. یکی از مسائلی که رهبر انقلاب پس از انتخابات اسفندماه مجلس به آن اشاره کردند، غفلت تاریخی از مسئله«همدلی اجتماعی» است. مسئله ای که ابعادی از خود را در کاهش میزان مشارکت در انتخابات های اسفند ۱۴۰۲ و تیر ۱۴۰۳ نشان داد. حال با توجه به ظرفیت ایجاد شده پس از انتخابات ریاست جمهوری و برگزیده شدن آقای پزشکیان بهعنوان شخصیتی که توانسته با توده مردم ارتباط برقرار کند، می بایست به مسئله افزایش سرمایه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی در یک بازه زمانی معقول توجه کرد. 8. پیاده نکردن رئیس جمهور از قطار انقلاب؛ یکی از موضوعاتی که آقای پزشکیان در مناظرات انتخاباتی و در مواضع اعلامی بر آن تاکید داشتند این موضع بود که «به هیچ دسته یا جریان سیاسی تعلق ندارم و خود را وامدار هیچ گروهی نمی دانم.» فارغ از سیاست های اعمالی، این موضع گیری اعلامی آقای پزشکیان ظرفیت آن را دارد که ایشان را از ادبیات رایج اصولگرایی و اصلاح طلبی خارج و در چهارچوب ادبیات انقلابی و جریان انقلابی تعریف کند. 9 .به رسمیت شناختن ویژگی های دولت چهاردهم؛ با توجه به نکته قبلی یکی از مواردی که در مورد دولت آقای پزشکیان باید به آن توجه کرد اعطای تشخص منحصر به فرد به این دولت است. دولتی که نه اصولگرا باشد و البته میتواند اصلاح طلب هم نباشد؛ دولتی که طبیعتا به دلایل رویکردی و خاستگاه نمی تواند امتداد تمام وکمال دولت شهید رئیسی باشد. برای پیشبرد چنین استراتژی که دولت چهاردهم به دامن دو قطبی ها و کشمکش های بی فایده نغلتد، میبایست به دولت آقای پزشکیان تشخص منحصر به فرد خود را داد؛ رویکردی که آقای پزشکیان با توجه به خصوصیات سیاسی خود نیز ظرفیت آن را دارد و امیدواریم به کار گرفته شود.
مطالبات مردم از رئیس دولت چهاردهم
سیدعبدالله متولیان
یکم- مسعود پزشکیان رأی مردم و ریاستجمهوری خود را مدیون و مرهون تصویری است که از خودش در انتخابات ارائه کرده است. در واقع مردم به فردی ساده زیست، عدالت خواه و پیرو حضرت علی علیهالسلام، ذوب در ولایت و تابع مقام معظم رهبری، متشرع و مقید به چارچوبهای دینی، دارای سابقه رزمندگی، دارای اصالت خانوادگی، سادگی و صمیمیت در کلام، معتقد و مروج کلام خدا و نهجالبلاغه، فردی که وابسته و وامدار هیچ حزب و جناح سیاسی نیست، معتقد و مقید به مشورت با متخصصان در زمینههای مختلف، ساده و بیآلایش و بدون تکلف رأی دادهاند.
دوم- طی کمتر از ۵۰ روز گذشته مقام معظم رهبری، شخصاً بیش از ۴۰ ویژگی ممتاز و بعضاً منحصر به فرد شهید رئیسی عزیز را بیان فرموده بودند و در آخرین دیدار دولت سیزدهم نیز بیش از ۱۰ مورد از ویژگیها و خصایص آن شهید بزرگوار که باید الگوی دولتهای بعدی (از جمله دولت چهاردهم) قرار بگیرد مشتمل بر «دولت کار و امید»، «خوشبین به آینده»، «مردمی و با مردم بودن»، «اعتقاد واقعی و عمیق به ظرفیتها و توانمندیهای داخلی»، «صراحت در اعلام مواضع دینی و انقلابی در موضوعات داخلی و بینالمللی»، «خستگی ناپذیری»، «مأیوس نشدن از زخم زبانها، نیشزدنها و نقدهای غیرمنصفانه»، «معتقد به تعامل عزتمندانه با کشورهای جهان»، «جامع نگری در ارتباط با کشورهای جهان و رعایت اولویتها در ارتباط با همسایگان»، «اهتمام به انجام طرحهای سنگین نظیر انتقال آب دریا به استانهای کم آب»، «دارای منش اخلاقی جداً متواضع، بردبار، صبور و اهل مدارا با کسانی که با او اختلاف نظر داشتند.»، «اهل ذکر، توسل، دعا و گریه»، «دلش روشن و مرتبط با عالم غیب»، «صادق الوعد و پایبند به حل مشکلات مردم» را بیان فرمودند.
سوم- آقای پزشکیان پس از مراسم تنفیذ با حکم حضرت امام خامنهای و انجام مراسم تحلیف ریاست جمهوری در مجلس، رئیسجمهور همه مردم ایران (در داخل کشور و در هر نقطه از جهان، و اعم از کسانی که به او رأی داده یا رأی نداده یا به هر دلیل در انتخابات شرکت نکردهاند) است و بنا بر آیات و روایاتی که خوانده و به قولی که در تبلیغات انتخاباتی داده، باید خود را ملتزم و متعهد به اسلام، قرآن، پیامبر گرامی اسلام و سیره اهلبیت علیهمالسلام دانسته و در چارچوب قانون اساسی و بر مدار سیاستهای کلی نظام و اجرای دقیق قانون برنامه پنجساله هفتم حرکت کند.
چهارم- مردم از رئیس دولت چهاردهم انتظار دارند که ۱- در انتخاب اعضای هیئت دولت (کابینه) از وزرا گرفته تا معاونان، مدیران کل، استانداران و فرمانداران دقت (و بلکه وسواس) به خرج داده و از ورود و استفاده از افراد ماجراجو، پرحاشیه، اشرافی، غربگرا و دوتابعیتی به شدت جلوگیری کند.
۲- از تبدیل قوه مجریه به حیاط خلوت خواص (اعم از افراد و احزاب سیاسی و غیر سیاسی) پرتوقع، دارای تعارض منافع، حاشیه ساز و رانتخوار جلوگیری کند.
۳- استمرار راه شهید رئیسی عزیز در مبارزه جدی و بیامان با فساد، تبعیض و رانت خواری را سرلوحه ارکان و تمامی بخشهای دولت در سطوح ملی و محلی قرار دهد.
۴- شهید رئیسی عزیز در خدمت به مردم تمامی نصابهای داخلی و جهانی را جابهجا کرده است. بر این اساس مردم از دکتر پزشکیان توقع دارند در به کارگیری افراد در هر سطحی در کشور صرفاً از افراد خستگی ناپذیر، توانا، کارآمد، خوش سابقه، عاشق خدمت به مردم، مؤمن، دارای باور و اعتقاد قلبی به مبانی انقلاب اسلامی استفاده کند. کسانی که همچون شهید آیتالله رئیسی برای خدمت به مردم شب و روز نشناسند.
۵- مهمترین ویژگی حضرت آیتالله رئیسی ایجاد آرامش و امید در جامعه بود. ایشان طی ۱۰۰۰ روز خدمت خالصانه به مردم در سفرهای استانی بیش از ۴۰ هزار کیلومتر همراهی با مردم، پرچم آرامش، امید و اعتماد را در سراسر ایران اسلامی به اهتزاز درآورد. مردم استمرار حرکت در مسیر امیدآفرینی و اعتمادسازی را قدردانی عملی از سیدالشهدای خدمت میدانند.
۶- مردم در موضوع تحریمها، نامردی و زیادهخواهی شیطان بزرگ امریکا را باور کرده و اعتماد به امریکا را هم حماقت و هم خیانت میدانند و معتقدند در عین ادامه دادن به مذاکره برای لغو تحریمها، اولویت قطعی دولت با خنثیسازی و بیاثر کردن تحریمها با تکیه ظرفیتهای داخلی و اعتماد به سرمایه انسانی (به ویژه جوانان) است. مردم میگویند برخلاف مسیر لغو و رفع تحریمها که دست دشمن است، خنثیسازی تحریمها دست خود ما است و سبب عزتمندی و تقویت غرور ملی است.
۷- اولویت دولت در داخل، تمرکز بر «رونق و جهش تولید»، «معیشت مردم»، «اشتغال و به صفر رساندن بیکاری»، «حل مشکل مسکن»، «ازدواج و تحکیم بنیان خانواده»، «ثبات و امنیت شغلی»، «پایین آوردن ضریب جینی و کاهش فاصله طبقاتی»، «تبدیل دولت به خانه شیشهای و شفاف سازی»، «کارآمدسازی نظام بانکی، مالی، مالیاتی و...» است.
۸- در نگاه کلان، دولت فراتر از قوه مجریه و مشتمل بر قوای کشوری و لشکری بوده و کارآمدی قوه مجریه در «تعامل هرچه بیشتر با سایر قوا»، «ظرفیتسازی و پرهیز از حاشیهها»، «تحمل پذیری، صبوری و تلاش برای هم افزایی هرچه بیشتر بین دستگاههای مختلف کشور» و... است و این توقع وجود دارد که دولت چهاردهم سبک و سیره دولت آیتالله شهید رئیسی را در هماهنگی و هم افزایی هرچه بیشتر با سایر قوا برای خدمت خالصانه و بیمنت به مردم چراغ راه خود قرار دهد.
آمریکا؛ دشمنی با ۲نقاب
محمد قادری
پس از سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور شهید و همراهانش که کشور بالاجبار و در راستای اجرای اصل ۱۳۱ قانون اساسی وارد فرآیند برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری شد، مباحث بسیاری درخصوص آینده کشور در صدر موضوعات مورد تحلیل و بررسی کارشناسان و رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت که با پایش همزمان شرایط موجود کشور و تحولات نظام بینالملل سعی میکردند ضمن ارزیابی احتمالات ممکن، مسیر حرکت پیش روی جمهوری اسلامی ایران در دولت چهاردهم را واکاوی و بلکه پیشبینی کنند.
یکی ازمهمترین این مباحث که بهویژه با توجه به برگزاری انتخابات ۲۰۲۴ ریاستجمهوری در آمریکا مورد توجه و تمرکز بیشتری قرار گرفت، مناسبات آتی ایران با دولت فعلی و بعدی آمریکا بود که از قضا در برنامههای تبلیغاتی و مناظرات نامزدهای چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری نیز بهطور مفصل به آن پرداخته شد و از آنسو نیز در بسیاری از برنامههای کارشناسی شبکههای غربی ـ صهیونیستی محوریت یافت. بخش قابلتوجهی از این گفتوشنودهای کارشناسی در رسانهها و محافل مذکور، اما به این سمت پیش رفت که همزمانی استقرار کدام تفکر و رویکرد در تهران و واشنگتن، مناسبات دوسویه را به سمت بهبود یا به سمت افزایش تنش پیش خواهد برد. این دست تحلیلها البته عموما بااین پیشفرض صورت میگرفت که دموکراتهای آمریکایی جبههگیری آرامتر و مناسبتری نسبت به ایران خواهند داشت ودر نقطه مقابل، جمهوریخواهان رفتاری تندتر و خشنتر از خود بروز خواهند داد. سابقه مواجهه دو کشور طی۴۵سال گذشته وبلکه درسالهای پیش ازانقلاب امانشان میدهد که اتکا به این پیشفرضهای برساخت شده تحت تاثیر فضاسازیهای رسانهای، الزاما تحلیل درست و عمیقی رابهدست نمیدهد و هیچیک از دو جریان اصلی قدرت درکاخ سفید ضرورتا رفتاری مطابق این برساختهای ذهنی ــ رسانهای نداشته و ندارند.
ازهری ترومن (دموکرات) و دوایت آیزنهاور (جمهوریخواه) دردهه۳۰ وماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه محمد مصدق ملیگرا گرفته تا الگوی رفتاری کندی و جانسون (دموکرات)، نیکسون و فورد (جمهوریخواه) و جیمی کارتر (دموکرات) در بازه زمانی بازگشت مجدد محمدرضا پهلوی به قدرت تا سالهای اول پیروزی انقلاب، نشان از ضدیت راهبردی آمریکاییها با هرگونه رشد و پیشرفت ملت ایران در سالهایی که پهلوی دوم عملا ارادهای از خود در برابر آنان نداشت، دارد. پس از کارتر هم ریگان و بوش پدر (جمهوریخواه) نه در بازه زمانی جنگ تحمیلی که میرحسین موسوی نخستوزیر بود و نه در سالهای ابتدایی پس از جنگ که مرحوم هاشمیرفسنجانی با سیاست تعامل با دنیا سعی در تغییر فضای بینالمللی داشت، عملا دست از دشمنیهای خود برنداشتند. بیل کلینتون (دموکرات) هم که ریاستش با هاشمی و خاتمی مقارن بود، بالاترین رژیم تحریمی تا آن زمان را با طرح قانون داماتو علیه کشورمان تصویب و اجرایی کرد تا در همان دورانی که خاتمی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخن از لزوم فروریزش دیوار بلند بیاعتمادی میان دو کشور کرده بود، مثال نقض دیگری باشد بر خوشخیالانی که تصور میکردند کنار آمدن با آمریکا مانع بروز دشمنیهای بیشتر آنها علیه ملت ایران میشود.
پس از آن هم وقتی بوش پسر (جمهوریخواه) در سخنرانی سالانه خود در کنگره به تاریخ ۲۹ ژانویه ۲۰۰۲ ایران را محور شرارت نامید، هنوز خاتمی اصلاحطلب در تهران قدرت داشت، اما خبری از کوتاه آمدن آمریکاییها نبود. رفتار اوبامای (دموکرات) با شعار «تغییر» هم در دو دوره احمدینژاد و روحانی نیز به همین منوال بود و گرچه در ظاهر فرآیند مذاکرات هستهای ازسوی او دنبال میشد، اما خود او ازجمله طراحان فتنه سال۸۸ درایران و اولین ناقض برجام در مهرماه سال ۱۳۹۴ یعنی تنها سه ماه پس از امضای آن میان ایران و گروه ۱+۵ بود. دشمنیهای علنی دونالد ترامپ (جمهوریخواه) درست در زمانی که حسن روحانی در بالاترین سطح ممکن تلاش خود را برای حل موضوعات فیمابین به کار بسته بود نیز حدیث مفصلی است، بهویژه وقتی در اردیبهشت ۱۳۹۷ برجام را پاره و با پروژه تابستان داغ، تحریمهای ضدایرانی را تشدید کرد و بعدا هم با خباثت تمام و با اعلام علنی دست به ترور فرماندهان ارشد مقاومت یعنی سردار شهید سلیمانی و حاجابومهدی المهندس زد. جو بایدن (دموکرات) هم البته گرچه مجددا شعار تغییر را تکرار کرده بود، اما در عمل نشان داد که چنانچه در پروژه براندازانه «زن، زندگی، آزادی» اراده کرده بود، هیچ ابایی از تلاش برای براندازی، تجزیه و آشوب و اغتشاش در ایران ندارد. اینها همه مصادیقی است که هر ناظر منصفی را بر این نکته متوجه میسازد که دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکایی، گرچه درخصوص تقابل با ایران تفاوتهای تاکتیکی در اجرا دارند، اما راهبرد تغییرناپذیر همه آنها چیزی جز تضعیف و شکست ملت ایران نیست.
رهبر انقلاب نیز بهدرستی بارها همین تجربیات تاریخی را در مواضع خود تکرار و بر عبرتآموزی از آنها تاکید کردهاند، چنانچه در دیدار پایانی خود با اعضای هیأت دولت دوازدهم به ریاست حسن روحانی فرمودند: «این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هرجا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجایی که ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هرجا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربه بسیار مهمی است.»
اکنون نیز با توجه به آغاز دورهای جدید در حوزه اجرایی کشوروروی کارآمدن دولت چهاردهم، بدیهی است که گرچه برخی در داخل و خارج کشورمیکوشند القائاتی درخصوص احتمال حل موضوعات فیمابین دوکشورداشته وبااحتمال دموکرات یا جمهوریخواه بودن مستاجر بعدی کاخ سفید پیشبینیهایی دراین خصوص ارائه دهند، اما چنانچه تجربه نشان میدهد، تفاوتی میان هیچیک از آنها در تقابل و دشمنی با ملت ایران وجود ندارد.
سفیر صلح
علی بمان اقبالی
در حالی نزاع اوکراین به سی امین ماه نزدیک میشود که صبغه فرسایشی جنگ رنگ جدی به خود گرفته و در میدان نبرد اتفاق تعیین کننده ای که موجب تغییر اساسی در سرنوشت این نبرد نا متقارن و نابودگر باشد، صورت نمیپذیرد هرچند طرفین درگیری هر از گاهی از موفقیت های محدود در پیشروی و یا تخریب اساسی زیر ساخت های راهبردی یکدیگر خبر می دهند. از طرفی محور یوروآتلانتیک تمام عیار از اوکراین حمایت می نماید و از طرف دیگر رئیس کرملین چیدمانهای تداوم جنگ فرسایشی را تکمیل کرده و اقدامات تدارکاتی برای ادامه درگیری تکمیل میشود در عین حال که کشورهای مختلف از جمله ترکیه ، چین و برخی دول آفریقایی و آسیایی نیز شانس خود را برای کسب موفقیت در میانجی گری و دستیابی به آتش بس بین کی اف و مسکو دنبال می نمایند. البته تاکنون تلاش های صورت پذیرفته نتیجه ملموسی نداشته است و دلیل اصلی در این سوال نهفته است که آیا طرفین منازعه آمادگی دارند که برای پایان جنگ بین بد و بدتر را انتخاب کنند؟
در راستای تلاش برای صلح ؛ ویکتور اوربان ، در اول جولای ۲۰۲۴ میلادی به عنوان نخست وزیر مجارستان که به مدت شش ماه ریاست دوره ای بلوک اتحادیه اروپا را بر عهده گرفت در سفری پنج روزه، به دیدار ولادیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین در کی اف رفت و در مسکو برای “ماموریت صلح” چند روز قبل از نشست ناتو در واشنگتن با رئیس جمهور روسیه دیدار و گفتگو نمود که بلافاصله مورد انتقاد همکاران خود در اتحادیه اروپا قرار گرفت و هشدار داده شد که وی از طرف اتحادیه اروپا نمایندگی برای گفتگو را ندارد و افزون بر این برخی مقامات اتحادیه با چنین دیداری، ریاست مجارستان بر بروکسل را قبل از شروع واقعی آن پایان یافته می دانند و به نظر آنان اوربان نقش خود خوب را درک نکرده است و بدبینی کشورهای عضو اتحادیه اروپا (در رابطه با ریاست مجارستان بر شورای اتحادیه اروپا) موجه بوده و اقدامات اوربان فقط در مسیر ارتقای منافع بوداپست است. وی همزمان نقش کلیدی در تشکیل اتحاد میهن پرستان برای اروپا را با دیگر ناسیونالیست های راست گرای اروپا داشت.
8 درصد رشد متوسط سالانه اقتصادی؛ مفهوم و الزامات
اسفندیار جهانگرد
قاعدهای سرانگشتی در اقتصاد به نام قاعده 70 وجود دارد که مضمون آن این است: اگر متغیری در اقتصاد نیاز به تحول داشته باشد که طی زمان با نرخ ثابت سالانه رشد کند، آنگاه تعداد سالهایی که نیاز است صرف شود تا میزان متغیر مورد نظر دو برابر شود، تقریبا برابر با 70 تقسیم بر نرخ رشد سالانه آن خواهد بود. برای نمونه، اگر تولید ناخالص داخلی سرانه ایران با نرخ سالانه دو درصد رشد کند، تقریبا 35 سال طول می کشد تا دو برابر شود. در رابطه با قاعده 70، دو نکته وجود دارد که باید به آنها اشاره کرد. این قاعده به خوبی نشان میدهد که تغییرات کوچک در نرخهای رشد، بهشدت می توانند بر سطوح نهایی مثلا درآمد سرانه اثر بگذارند. اگر نرخ رشد در کشوری برابر با یک درصد باشد، دوبرابرشدن درآمد در این کشور 70 سال زمان میبرد؛ درحالیکه با افزایش نرخ رشد به پنج درصد، این زمان به 14 سال کاهش خواهد یافت و اگر این نرخ رشد به هشت درصد برسد، حدود 9 سال زمان میبرد که درآمد سرانه آن دو برابر شود. این موضوع نشان میدهد اختلافات کوچک طی زمانهای طولانی به شکل مرکب موجب ایجاد شکافهای فزاینده خواهند شد. دومین نکته این است که مدتزمانی که برای دوبرابرشدن درآمد نیاز است، تنها به نرخ رشد بستگی دارد و از سطح فعلی درآمد سرانه مستقل است. اگر نرخ رشد درآمد در کشوری دو درصد باشد، صرفنظر از اینکه میزان درآمد اولیه آن چقدر باشد، 35 سال زمان نیاز است تا میزان درآمد آن دو برابر شود. بنابراین رشد اقتصادی برای تحول کشورها از منظر ثروت و رفاه بسیار مهم و حیاتی است. اما رشد اقتصادی چیست؟ به تعبیر پروفسور سیمون کوزنتس در سال 1971، رشد اقتصادی یک کشور عبارت است از «افزایش بلندمدت ظرفیت تولیدی به منظور عرضه کالاهای هرچه متنوعتر اقتصادی به مردم». به زعم یافتههای علم اقتصاد، این رشد ظرفیت بر پایه «فناوری پیشرونده» و «تعدیلات نهادی و ایدئولوژیکی» استوار است. پیشنیاز فناوری پیشرونده برای رشد اقتصادی لازم است، اما کافی نیست. به منظور تحقق رشد اقتصادی باید تعدیلات نهادی، رفتاری و ایدئولوژیکی در جامعه صورت گیرد. به عبارت دیگر، «نوآوریهای فناورانه» بدون «نوآوریهای اجتماعی» شبیه لامپ بدون برق است و اهداف را محقق نخواهد کرد.
با این مضمون، اقتصاد ایران در برنامههای توسعه بعد از انقلاب خود همواره رشدهای اقتصادی بالا و بهویژه از برنامه چهارم توسعه رشد متوسط سالانه هشت درصد اقتصادی را هدف قرار داده که در برنامه هفتم توسعه هم تکرار شده است. اگر اهداف شش برنامه توسعه قبلی بعد از انقلاب تا برنامه هفتم توسعه در زمینه رشد اقتصادی محقق میشد، در اواخر سال 1402 باید تولید ناخالص داخلی ایران به قیمت ثابت سال 2015، رقمی حدود هزارو 750 میلیارد دلار میبود، یعنی حدود 19 هزار دلار درآمد برای هر ایرانی؛ اما عملکرد اقتصاد ایران بر اساس مراجع رسمی، رقمی در حدود 512 میلیارد دلار را در سال منتهی به 1402 (یعنی درآمد سرانه 5.7 هزار دلاری برای هر ایرانی) گزارش میدهد که شکاف عظیمی بین اهداف، عملکرد و رفاه مردم اتفاق افتاده است. در این بین، بیشترین تعاملی که مردم با آن سروکار دارند، در بازار نیروی کار رخ میدهد. در ایران، یک نیروی کار بهطور متوسط به شکل رسمی تقریبا 90 هزار ساعت از عمر خود را صرف کار میکند. بنابراین وضعیت کلان اقتصادی کشور باید بهگونهای باشد که ارزش فعلی مجموع درآمد کسی که تازه شروع به کار میکند، کفاف دوره بازنشستگی او را بدهد که متأسفانه شواهد میدانی و آماری نشان میدهد اینگونه نیست.
اما چرا این درآمد سرانه و رشد اقتصادیها اتفاق نیفتاده است؟ همانطور که در تعبیر علم اقتصاد آمده، رشد بلندمدت و بالقوه اقتصادی نیازمند «نوآوری فناورانه» و «نوآوری اجتماعی» است. واقعیت عملکرد اقتصاد ایران نشاندهنده آن است که رشد اقتصادی دارای نوسانهای زیادی است که تحت تأثیر درآمد نفت است.
تجربه نشان میدهد بهدلیل وجود نفت در برانگیختن رشد اقتصادی، تاحدودی در برخی دورهها ایران موفق بوده، اما در میانمدت و بلندمدت با هدف استمرار و پایدارکردن رشد اقتصادی ناموفق عمل کرده است. معمولا اهمیت به نوآوریهای فناورانه و شیوههای مدیریت برای رشد اقتصادی، باید طرز فکر حاکمیت/دولت و مردم را درمورد چگونگی دستیابی به آن در آن برهه تغییر دهد که نداده است و اصولا در برنامههای از بالابهپایین طرز تلقی مردم جایگاهی در برنامههای توسعه ندارد.
عدمتحقق اهداف برنامههای توسعه، سوا از نگاه از بالابهپایین یا بهعبارتی با نگاه خوشبینانه فراهمکردن شرایط «لامپ بدون برق»، حاکی از عدمدرک درست سیاستگذار، مجری و ارکان تصمیمگیری کشور در زمینه تحقق هدف رشد اقتصادی مندرج در برنامههای توسعه است و «جمهوریباورها» در زمینه اعتلای اقتصادی در ایران شکل نگرفته است.
آمار و ارقام نشان میدهد تغییرات ساختاری شکلگرفته با نگاه از بالابهپایین ایران به سمت فعالیتهای کمبازده و کمبهرهور برعکس کشورهایی همچون کرهجنوبی، چین، ویتنام، مالزی و ترکیه بوده است.
از علل اصلی بهرهوری ضعیف و این تغییرات ساختاری ضعیف، ساختار نامناسب حکمرانی از طریق مداخله بودجههای تورشدار دولت (سیاست مالی) با تسلط بر سیاست پولی به سمت فعالیتهای کمبازده و ناکارآمد اقتصادی، عدمحمایت از نوآوریهای فناورانه در سطح کل سپهر اقتصادی و درنهایت وضعیت نامناسب مدیریت کلان اقتصادی کشور است. رقابت یک محرک کلیدی برای بهبود مدیریت محسوب میشود. در کنار آن، مهارت -کارگران و همچنین مدیران- هم عامل مهمی در این زمینه است و این همبستگی علتومعلولی است؛ نیروی کار بسیار ماهرتر منجر به مدیریت بهتر میشود، اما شکلگیری ساختاری فرصتهای رانتجویانه، خروج نیروی کار زبده و ماهر از دولت و کشور علیرغم گسترش کمی نظام آموزش عالی در کنار نگاه غالب درونگرایی باعث افت رقابت داخلی و بینالمللی در اقتصاد ایران شده است.
دیگر عوامل مهم بر مدیریت ضعیف اقتصادی ایران، میتواند شامل نبود نگاه اقتصادی به بازارهای جهانی و نبودن در زنجیرههای ارزش جهانی و تحمیل شرایط تحریم شدید اقتصادی و گسترش صنایع و فعالیتها در مقیاس پایین با نگاه به بازارهای داخلی و تولید با کیفیت پایین و پرهزینه، عدمکفایت سرمایهگذاری خارجی، نداشتن استراتژیهای پایدار صنعتی و فناوری، مقررات بعضا ناکارآمد با دخالت بیشازحد دولت در اقتصاد و نبود شفافیت و جریان اطلاعات آزاد و بهطورکلی نگاه از بالابهپایین در حاکمیت با تکیهبر منابع طبیعی باشد.
به عبارت دیگر، در اقتصاد ایران، برنامهها و عملکردها با نگاه «جمهوریباورها» که بیانگر ایجاد نوآوری اجتماعی برای تحقق رشد اقتصادی شکلنگرفته است و الزامات اهداف برنامه محقق نبوده و با تزریق منابع رشدهای نوسانی و غیرپایدار شکل گرفته است. دراینباره تقریبا سیاستهای دولت ایران (با خصوصیات نگاه از بالابهپایین) به رفع موارد یادشده در بالا در برخی مقاطع پاسخ زیگزاگی مثبت از نظر علمی داده، اما در کل در بلندمدت ناکام بوده است و ارزیابی ضعیف و حتی گاهی اوقات تخریبکننده در این زمینه برای ایران در تاریخ ثبت شده است. بنابراین برای حصول تقریبی به رشد اقتصادی پایدار و سریع اقتصادی هشت درصد در سالهای روبهرو در برنامه هفتم توسعه لازم است:
در وهله اول حصول جمهوریباورها با نگاه به نقاط کانونی جامعه و کسبوکارها در میان کارگزاران و مردم شکل بگیرد و قوانین و مقررات عالمانه جهت استفاده از فرصتهای فناوریهای و نوآوریهای اجتماعی بهروز توسط همه ظرفیتهای نهادی دولت-ملت بهروزش شود و شکل گیرد.
رقابت سرلوحه سیاستگذاری قرار گیرد و این مفهوم در همه ارکان نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری با نگاه به قرارگرفتن در زنجیرههای ارزش منطقهای و جهانی در اقتصاد ایران نضج پیدا کند. بودجه دولت بهمثابه سیاست مالی دولت و حاکمیت، اصلاح فوری شود و در راستای توسعه فعالیتهای پربازده و با شفافیت کامل تنظیم شود و تسلط آن بر سیاست پولی افت شدید کند. استراتژی توسعه اقتصادی کشور در جهت کسب و قرارگرفتن در زنجیره ارزش جهانی و منطقهای در همه محصولات مزیتدار، با استفاده همزمان از سرمایهگذاری داخلی و خارجی قرار گیرد. مدیریت اقتصادی بنگاههای دولتی، بخشها، سازمانها و نهادها براساس ملاک کارآمدی اقتصادی تنظیم شود.
فضای کسبوکار داخلی اقتصادی و سیاست خارجی کشور در راستای استفاده از فرصتهای بینالمللی تنظیم شود. جذابیت فضای کسبوکار برای جلوگیری از نیروی کار ماهر و متخصص تنظیم شود. نظام آماری ایران بهنگام، شفاف و اصلاح شود تا بتوان با اعداد و ارقام برای تفاهم و بهبود مدیریت و حکمرانی کشور استفاده کرد.
غرب و شبکهسازی بحران
حنیف غفاری
تشدید جنگ اوکراین و اصرار ناتو بر فرسایشی شدن این نبرد ، منجر به ایجاد یک شبکه جدید منازعه در نظام بینالملل شده است. به عبارت بهتر، اصرار آتلانتیکیها بر گسترش ناتو به شرق و ایجاد تنشهای مزمن و پایدار در حیاطخلوت روسیه نتیجهای جز شکلگیری شبکهها و زیرساختهای تقابلی ( از جنس دائمی) در جهان نداشته است. فراتر از آن، توسعهطلبی مشترک آمریکا و برخی شرکای اروپایی آن در شرق آسیا و مداخلهگرایی آنها درتایوان، بر عمق و دامنه این منازعه افزوده است. نام این پروسه را میتوان بازتولید بحران در نظام بینالملل خواند.روند خطرناکی که نقش آمریکا و اتحادیه اروپا در خلق، تثبیت و استمرار آن غیرقابلانکار است.
کنشگری غرب در محیط پیرامونی روسیه ، منجر به آغاز جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۱ میلادی شد.بااینحال، اکنون منازعات جاری در نظام بینالملل محدود به حوزه آسیای مرکزی و اروپای شرقی نمیشود و شاهد «شبکهسازی بحران» و حتی ایجاد اتصالات و مجاری آن از سوی غرب هستیم.غرب آسیا، آسیای مرکزی، اروپای شرقی و شرق آسیا نقاط کانونی و هدف بحرانسازی آمریکا محسوب میشوند. متعاقب خلق بحران، آمریکا و شرکای اروپایی آن تلاش میکنند از خروجی بحران و شکافهای ایجادشده در مناسبات غیرطبیعی و بحرانی، بیشترین بهره را به سود منافع سلطه گرایانه و توسعه طلبانه
خود کسب کنند. اخیرا اتحادیه اروپا در اقدامی که حکایت از همپوشانی استراتژیک آن با واشنگتن دارد، تحریمهای گازی گسترده جدیدی را علیه روسیه تصویب کرد. همانگونه که مشخص است، شاهد شکلگیری منازعاتی پایدار در حوزه روابط بینالملل هستیم که غرب تصور کرده «ایجاد»آن به معنای «تثبیت»و
« بهرهگیری»از ظرفیتهای آزادشده در بطن این منازعات خواهد بود! بااینحال بسیاری از استراتژیستها و صاحبنظران مسائل بینالمللی و امنیتی در آمریکا و اروپا نسبت به استمرار این بحرانسازی از سوی سیاستمداران آماتور و کوتهبینی مانند بایدن، بلینکن، ترامپ و پمپئو هشدارداده اند.
این سیاستمداران آماتور در اروپا نیز ظهور و بروز دارند:جایی که افرادی مانند ماکرون، اولاف شولتس و فن درلاین نه تنها قدرت تحلیل و رصد زیرساختها ،
ثوابت و واقعیات جاری در نظام بینالملل ( آنهم با استناد به آنچه در قرن بیست و یکم رخ میدهد ) را از دست دادهاند ، بلکه از مدیریت مناسبات داخلی و خارجی مجموعه متبوع خود یعنی اتحادیه اروپا نیز غافل ماندهاند. آنچه در انتخابات پارلمانی اخیر اروپا رخ داد و منتج به ارتقای جایگاه احزاب ملیگرا و افراطی در قاره سبز گردید، بیانگر پس زدن سیاستمداران سوسیالدموکرات و محافظهکار میانه اروپایی از سوی مردم است.
در چنین شرایطی تکلیف شبکهسازی بحران توسط بازیگران غربی مشخص است! آنها شبکه جنگ و منازعه را ایجاد میکنند اما قطعا قدرت مدیریت آن را در آیندهای نزدیک یا دور نخواهند داشت.تصاعد بحران و بازگشت آن به محیط امنیتی غرب، قطعیترین و قریبالوقوعترین احتمالی است که در آیندهای نزدیک و دور شاهد مصادیق آن خواهیم بود.
انتخاب چهاردهم و روایت درست از ایران
مردم منتظر پاسخ اعتماد خویش هستند
سعید توتونکار
اگر تلاش مخالفان سیاسی داخلی و خارجی شهید رئیسی را برای بدنام کردنش پیش و پس از شهادت کنار بگذاریم، تصویری که از ایشان برای ما به یادگار مانده، کسی است که همواره تلاش میکرد گنجایش و تحمل خود را نسبت به پیشامدهای بزرگ و پدیدههای بیشمار بالا ببرد. مستلزم چنین امری سعه صدر عظیم است و شرح صدر جز با ایمان قوی و روح کامل امکانپذیر نیست.
الگو بودن آقای رئیسی که ولی فقیه به طور ویژه و پیگیر، سعی در اثبات و تثبیت آن دارند، به واسطه رویکرد وحدتگرا و جامعنگر ایشان است. جناب آقای رئیسی میدانست کشور را در شرایطی به دست گرفته که ما به نحوی دچار ضعف و سستی ملی هستیم. انگار در اتمسفر واگرایی، همه عناصر سازنده «ما» دچار تنش و خستگی و حتی فرسودگی و آشفتگی بودند.
در آن روزها عقبماندگیهای میدان اجرا از یک سو و بحرانزدگی معنایی از سوی دیگر، ایران ما و همه فرزندان و ساکنان و وابستگان و دلبستگانش را میرنجاند. دردی آزاردهنده و مزمن حوصله جامعه را سر برده بود و خلق جمعی ما را تنگ کرده بود. تجربه همگی ما بالا رفتن سطح عصبانیت، اضطراب، افسردگی و حتی ناامیدی بود. انگار چیزی مانع شده بود تا ادامه راه را نبینیم. برخی در همین فضا گمان کردند راه تمام شده و برخی چنین نشان دادند راه به بنبست رسیده. آنها با ترساندن مردم شجاعت و حماسه را از مردم میگرفتند تا باور کنند سهم انسان ایرانی از تولید افزونههای تکمیلکننده و ارتقادهنده دنیای جدید تمام شد و باید دوباره به سمت مصرف بیرویه و محض دادههای غربی رو آورد. بیشک جمهوری اسلامی ایران نه شرقی است و نه غربی. راهی دیگر است. تجربهای که ایرانیان بر اساس انباشت باورها و بلوغ ایدهها و بستر امکانها به آن رسیدهاند. طرحی نو که سعی میکند از دانش و تجربه و مهارت انسان در طول چند هزار سال گذشته بهره ببرد و با واقعیات تاریخی و تجربه زیسته ملی خویش بیامیزد و فرمول منحصربهفرد و بهروزرسانیشدهای از مردمسالاری را برای فهم و حل مسائل بشری ارائه دهد. جمهوری اسلامی ایران، بشدت ایرانی، بشدت انسانی و بشدت واقعی است، از این رو نباید انتظار داشت ذهن منحصر در فهم غربی از تعاملات بشری بتواند به درستی آن را دریابد. این به معنای قطع امکانهای همزیستی با دیگر ملتها و همکاری با سایر دولتها نیست، بلکه رویکرد نظام انقلابی ایران مبتنی بر حفظ و تأمین و تقویت عزت، حکمت و مصلحت در تصمیمگیریهای خرد و کلان سیاسی و تشخیص و تأمین نیازهای مردم است تا عقبماندگیهای مادی و معنایی از جایگاه شایسته ایران در جهان را جبران کند. تبلور روح ایرانیگری در طراحی نظام جمهوری اسلامی ایران، باید بتواند ثابت کند زندگی در اینجا ریشه دارد و عاریه نیست. ما زندگی را نمیخریم؛ خلق میکنیم. برای کسی که افسرده و دلمرده و ناامید و ناباور است، این امر در شمار ناممکنهاست اما برای آنکه جز ایران انتخابی ندارد و به جز سبز شدن و بارور شدن در این خاک نمیاندیشد، امکانهای بسیاری پیش رو است. این محصول ایرانپرستی دگم و کور نیست، حاصل تحلیل واقعیات تاریخی و تجربیات عینی و محاسبات علمی ما است. الگو بودن شهید رئیسی در وهله اول در باور جدی به ایران بود. جامعیت او نیز محصول نگاه جامع به ماهیت ایران و هویت ایرانی است. شهید رئیسی یک انتخاب سخت داشت. او دانست که باید در نقطه شکافهای اجتماعی و گسلهای معرفتی و زخمهای عملکردی بایستد و سعی کند آنها را ترمیم کند و خود مانند نخ بخیه در پایان هضم یا حذف شود. نوع برخورد افراد و گروههای مختلف با ایشان در موارد مختلف بخوبی گویای این مطلب است. جامعیت، کار آسانی نیست. فاقد شیء نمیتواند معطی آن باشد لذا جناب رئیسی به سرعت و شدت مشغول خودسازی فردی و اجتماعی بود. جهادی عظیم که بخوبی فهم نشد اما خاطره تشییع پیکر مطهر ایشان نشان داد هوش معنوی ملت ایران در ناخودآگاه خویش به آن واقف است. هر چند فرصت بروز و ظهور این التفات را پیش از آن نداشته. شهید رئیسی عزیز سوختن و تمام شدن پای کار ایران را انتخاب کرده بود و در این مسیر با رخدادهای دشواری مواجه شد. زمان نیاز داشت تا باور و پذیرفته شود که او برای چه آمده است. معتقدم بسیاری نتوانستند -و برخی نخواستند بدانند - شهید جمهور برای فربه کردن خودخواهیها و ترویج استبدادها نیامده و این کار را از خود آغاز کرده است. شاهد بودیم که گروهها و جناحها و افرادی ناباورانه او را انکار و استهزا میکردند. استخفاف و کارشکنی انگار خوراک روزمره عدهای و زندگی معمولی عدهای دیگر بود؛ حیاتی میکروبی و بیماریزا و فاسد که به آن افتخار میکردند و میکنند.
خادم جمهور میدانست اگر پا در این زمین باتلاقی برجای مانده از گذشته بگذارد، قطعا دچار مشکل خواهد شد اما عملیات نجات انتخاب دیگری پیش پای او نمیگذاشت. منطق رفتار و گفتار و روند تصمیمات او را باید در این فضا ارزیابی کرد و سنجید. دوران او زودهنگام گذشت. انگار دمیدنهای پیدا و پنهان بر شمع وجودش بسیار پیش از آنکه گمان میرفت، او را در پیشگاه ایران و ملت بزرگ آن، خاکستر کرد و بر باد داد. دولت جانشین او چگونه میتواند روح جامعگرا و وحدتخواه او را محترم و مغتنم شمارد؟!
رئیس جمهور پزشکیان در تبلیغات روزهای فشرده و پر فراز و نشیب انتخابات، نوید رویکردی جامعنگر را به مردم داد؛ نگاهی که مسألهاش منافع و ترجیحات فردی و حزبی و بخشی و جناحی و قومی و قبیلهای نیست، مسالهاش اعتلا و ارتقای ایران در جهان است. این میتواند نقطه آغاز مبارکی باشد اگر در موقعیت عمل به وعدهها توفیق حاصل شود.
در صداقت و اخلاص ایشان و درستی و پاکدستی ایشان تردیدی نداریم اما باور داریم این کار بزرگ تنها زمانی میتواند به ثمر برسد و زمینه انجام پیدا کند که نگاه رئیسجمهور و اقدام او جامع همه امکانها و فرصتها و ظرفیتهای مثبت باشد.
قطعا ایشان نمیتواند با به کار بستن عناصری که در پیگیری مسیر شناختهشده و متمایز نظام اسلامی و ملت ایران تردید و تزلزل دارند به اهداف تعیینشده و وعدههای دادهشده و عهدهای بستهشده وفادار بماند.
اگر کارگزاران و همکاران ایشان بخواهند اندیشههای آزموده شده دهه 90 را بازیابی و پیاده کنند، تصویر پایان دولت ایشان در نزد مردم نیز شبیه خاطره پایان دولت آنان خواهد بود.
بهره گرفتن از تاریخ و عبرت گرفتن از تجربهها میتواند به ایشان یاری برساند. تلاش برخی در گذشته فرارهای بزرگ را رقم زد؛ چیزی که ما در دولت آقای شهید رئیسی شاهد آن نبودیم. همگان دیدند که حرکت ملت به سوی امتداد او بود نه گریختن از او. تصمیم مردم متوجه خالصسازی راه ایشان و تمایزبخشی به نگاه ایشان نسبت به اختلاطها و اختلافها بود. پیام مردم کاملا روشن و شفاف بود. مردم بار دیگر به کسی رای دادند که وعده جامعیت داد، نه قبیلهگرایی و انحصار جناحی. مردم پاسخ مثبت خود و اعلام اعتماد خود را به مردی دادند که گفت میتواند پدرانه به ایران نگاه کند و مادرانه دلسوز مردم باشد. مردم بار دیگر حق انتخاب خود را با وعدههای به ظاهر اندک اما در واقع بزرگ و جامع آقای دکتر پزشکیان آزمودند. آنها منتظر خواهند بود تا ببینند آیا نتیجه دموکراسیشان درست کار میکند یا باید در پایان دوره شاهد افزایش آرای سیاه باشیم؟!
با اینکه بسته فعالیتهای دولت شهید رئیسی نیمهکاره ماند و او فرصت نیافت گزارش جامعی از تلاشهای خود ارائه دهد، مردم قدر زحمات او را شناختند و با حضور خود این انتقال دوران را با موفقیت رقم زدند. نه فرار بزرگی رخ داد و نه انکار چشمگیری و نه خشکیدگی و مردگی بدنه رایی. آمارها ثابت میکند مردم قدر شهید جمهور را دانستند. ایرانیان پس از انتخاب 15 تیر ۱۴۰۳ منتظر پاسخ اعتماد خویش هستند. مردم از جایگاه خود استعفا نکردند و از موقعیت خویش دور نشدند. ملت از قدرت انتخاب و اعمال سلیقه خود منصرف نشد و مالکیت حکومت را به فرد و حزب و جناح خاص واگذار نکرد. ایران فرصت خدمت به خود را با اعتمادی که به وعدههای آقای پزشکیان پیدا کرد به ایشان داد و پذیرفت تا او خود را در این راه بیازماید. آقای پزشکیان گفت سالهای طولانی وفادارانه و مخلصانه و دلسوزانه و همهجانبه مراقب فرزندان خود بود. ایشان وعده داد همین نگاه زیبا را در کل کشور ترویج و توسعه دهد. انتظار ما این است که نگاه مثبت مراقب و همگرای جامع ایشان خنثیکننده رویکردهای منفی مبارزهطلبانه و تفرقهافکن و واگرا و خودخواهانه عدهای از هم طیفهای ایشان باشد. مردم آقای پزشکیان را هیچ گاه فراموش نخواهند کرد اگر نگاه جامعالاطرف و مانعالاغیار پدرانه، مهربانانه، جانانه و مادرانه را در خود و دولتشان زنده نگه دارد و پرورش دهد و اجتماعی کند.