صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۲  ، 
شناسه خبر : ۳۶۳۵۸۹
دو بازی در یک زمین،  عملیات روانی علیه صهیونیست‌ها و چند نکته، عملیات وعده صادق یادآور شکست و وحشت صهیونیست‌ها؛ برخی از یادداشت روزنامه‌های امروز می‌باشد.

دو بازی در یک زمین 

سید محمدعماد اعرابی

«جوزف گوبلس» بیشتر به دلیل نقش رسانه‌ای‌اش در آلمان نازی و همراهی‌اش با هیتلر شناخته می‌شود اما او در شکل‌گیری شمایل امروزین افتتاحیه‌های بازی‌های المپیک نیز نقش ویژه‌ای داشته است.
در واقع این گوبلس بود که با ایده «کارل دایم»، مدیر برگزاری بازی‌های المپیک 1936 برلین برای راه‌اندازی مشعل المپیک موافقت کرد و برای اولین بار چنین مشعلی در بازی‌های المپیک روشن شد. 3422 جوان دونده از نژاد آریایی(نژادی که هیتلر معتقد به برتری آن بود و خاستگاه اصیلش را آلمان می‌دانست) مشعل‌های روشن را در مسافت 3075 کیلومتری از معبد هِرا در کوه اُلمپ (بلندترین کوه یونان) تا ورزشگاه برلین حمل کردند. «لنی ریفنشتال» فیلم‌ساز رژیم نازی این مراسم را به تصویر کشید و پیش از روشن شدن مشعل، سخنرانی «آدولف هیتلر» به صورت رادیویی و زنده در سراسر جهان پخش شد. 
«کریس باولبی» خبرنگار بی‌بی‌سی(BBC) در گزارش خود درباره این مراسم نوشت: «[حمل مشعل] توسط رهبران حزب نازی با دقتی بسیار برنامه‌ریزی شده بود تا تصویر رایش سوم[حکومت آلمان به ریاست هیتلر] را به عنوان دولتی مدرن و از نظر اقتصادی پویا با نفوذ بین‌المللی رو به رشد نشان دهد.» همه چیز در المپیک 1936 برلین نمایشی از شکوه و عظمت آلمان نازی بود. «گرنتلند رایس» نویسنده مشهور ورزشی که بازی‌های آن دوره را پوشش می‌داد؛ در گزارش خود از مراسم افتتاحیه نوشت: «مراسم افتاحیه المپیک یازدهم با کیلومترها رژه دسته‌های یونیفرم‌پوش، بیشتر شبیه جنگ دو دنیا بود تا بازی‌های المپیک.» 
آن روز «کمیته بین‌المللی المپیک» در خدمت فاشیسم بود و «آوری بروندیج» رئیس آمریکایی وقت این کمیته بزرگ‌ترین مدافع هیتلر برای میزبانی المپیک 1936 بود. او یک تنه در مقابل «جنبش تحریم آلمان نازی» ایستاد و با شعار «سیاسی نکردن ورزش»، «ورزش» را در تار و پود سیاست وارد کرد. بروندیج هدیه‌ای گران‌بها به هیتلر داد تا رژیم نژادپرستانه‌اش را در سطح جهان مشروعیت ببخشد.
١٢ سال بعد پس از دو دوره توقف بازی‌های المپیک در ۱۹۴۰ و ۱۹۴۴ به دلیل جنگ جهانی دوم؛ وقتی کمیته بین‌المللی المپیک بازی‌ها را دوباره از سال ۱۹۴۸ شروع کرد همان رسوم ابداع شده توسط نازی‌ها را نگه داشت فقط با این تفاوت که به جای شکل و شمایل فاشیستی، جلوه‌های مبتذل و مستهجن فرهنگ غربی را در جشن‌ها و مراسمات گذاشت. ارزش‌های فاشیستی با ارزش‌های غربی در دوره جنگ سرد جایگزین شد و المپیک به مسیر خود برای همسان‌سازی فرهنگی کشورها با ارزش‌های فرهنگی قدرت غالب ادامه داد.
المپیک پاریس جدیدترین پرده از نمایش‌های سخیف المپیک است که در سیر نزولی خود به ایستگاهی تازه رسیده و از آنجا که برای انحطاط اخلاقی بشر پایانی متصور نیست، بیش از این نیز تنزل خواهد یافت. در این مراسم سفلگانی که در طول تاریخ بشر غالبا در پستوها خزیده بودند، آشکارا بر صدر نشستند و مجلس‌گردان معرکه‌ای جهانی شدند. این حجم از فرومایگی، حتی در غرب دین‌زدایی شده نیز هضم نشد و معترضان را در تظاهراتی گسترده به خیابان‌های پاریس کشاند. کشیشان فرانسوی به انتقاد از این مراسم پرداختند و «توماس تارابا» معاون نخست‌وزیر اسلواکی پس از آنکه اعلام کرد به نشانه اعتراض در مراسم اختتامیه المپیک پاریس شرکت نخواهد کرد، گفت: «این المپیک در یک دنیای عادی برای همیشه به عنوان یک نماد نفرت‌انگیز از انحطاط انحرافی که از زیبایی ورزش سوءاستفاده و آن را به تئاتر سیاسی مترقی تبدیل کرده، باقی خواهد ماند.» 
المپیک 2024 پاریس از جهتی دیگر نیز درست مثل المپیک 1936 برلین بود. کمیته بین‌المللی المپیک همان‌طور که به هیتلر و رژیم نازی مشروعیت بخشید این بار نیز به رژیم صهیونیستی مشروعیت بخشید و علی‌رغم همه اعتراضات به این رژیم و جنایاتش در غزه هرگز مانع حضور آن در بازی‌ها نشد. کمیته المپیک فلسطین دو بار طی نامه‌نگاری با کمیته بین‌المللی المپیک خواستار محرومیت رژیم اسرائیل از حضور در المپیک پاریس شده بود. آنها در نامه‌شان نوشته بودند: «ورزشکاران فلسطینی، به‌ویژه ورزشکاران غزه، از عبور و مرور امن محروم هستند و به دلیل جنگ آسیب زیادی دیده‌اند. تقریباً ۴۰۰ ورزشکار فلسطینی جان باخته‌اند و تخریب اماکن ورزشی وضعیت اسفناک ورزشکارانی را که در حال حاضر تحت محدودیت‌های شدید قرار دارند، تشدید می‌کند.» اما تقریبا هیچ ترتیب اثری به این درخواست‌ها داده نشد. رژیم صهیونیستی از زمان آغاز جنگ علیه غزه 9 ورزشگاه این منطقه را با خاک یکسان کرده و 90 درصد زیرساخت‌های ورزشی نوار غزه را نیز نابود کرده است. این موارد جدای از تخریب حدودا 300 زمین فوتبال در کرانه باختری است. رژیم صهیونیستی همچنین طبق گزارش‌ها و تصاویر منتشر شده با اشغال ورزشگاه قدیمی «یرموک» و یک ورزشگاه دیگر در باریکه غزه، آنها را به بازداشتگاه تبدیل کرده است. برخورد سهل‌گیرانه کمیته ‌بین‌المللی المپیک با جنایات اسرائیل در حالی است که آنها نزدیک به یک سال پیش به دلیل اشغال سازمان‌های ورزشی اوکراین توسط روسیه، کمیته المپیک این کشور را تا اطلاع ثانوی تحریم کردند. وقتی درخواست‌ها برای تحریم اسرائیل در المپیک 2024 پاریس بالا گرفت «توماس باخ» رئیس کمیته بین‌المللی المپیک با همان استدلالی که خلفش «آوری بروندیج» برای حمایت از هیتلر به کار برد به کمک رژیم صهیونیستی شتافت و سیاست را از ورزش جدا دانست. او با این استدلال نخ‌نما حتی چشم خود را بر قوانین کمیته بین‌المللی المپیک بست و از همین رو مورد انتقاد روزنامه اسپانیایی «آس» قرار گرفت: «قوانین IOC (کمیته بین‌المللی المپیک) اجازه نمی‌دهد ورزشکارانی که در جنگ علیه کشوری حضور داشتند در المپیک باشند ولی بسیاری از ورزشکاران اسرائیلی سربازان این نظام هستند که در حمله به خاک فلسطین شرکت داشتند.» 
این بار شعار «ورزش از سیاست جداست» به سربازان ذخیره ارتش اسرائیل که در جنگ غزه به کار گرفته شده بودند این فرصت را داد تا یونیفورم‌های خونی نظامی خود را دربیاورند و به جایش لباس‌های ورزشی‌شان را برای حضور در المپیک پاریس بپوشند. همان‌طور که با جشن‌ها، رسوم و قوانین بازی‌های المپیک «ورزش» از «فرهنگ» جدا نشد، با اعمال استانداردهای دوگانه، از «سیاست» نیز جدا نبود. ابررویدادهای ورزشی مثل المپیک و یا جام‌جهانی، دست‌کم در کارکرد معاصرشان شبیه اسب‌های تروایی هستند که برای نفوذ در قلمروی «فرهنگ»، «سیاست» و حتی «اقتصاد» کشورهای عضو ساخته شده‌اند. آنها به خرج دولت‌ها اما به سود شرکت‌های خصوصی برگزار می‌شوند. 
قرار بود هزینه برگزاری المپیک ۲۰۰۴ آتن ۱.۳ میلیارد دلار تمام شود اما پس از برنامه‌ریزی‌ها برای آن این هزینه به ۵.۳ میلیارد دلار افزایش پیدا کرد؛ با اتمام بازی‌ها یونان چیزی حدود ۱۴.۲ میلیارد دلار هزینه کرده بود و رکورد کسری بودجه در این کشور شکسته شد؛ یونان به مدت ۶ سال در یک بحران بدهی فرو رفت. 
دولت کانادا برای برگزاری المپیک زمستانی ۲۰۱۰ ونکوور بیش از ۶ میلیارد دلار از بودجه عمومی خرج کرد اما طبق گزارش مؤسسات معتبر مالی و حسابرسی عایدی ونکوور از این بازی‌ها برخلاف همه پیش‌بینی‌ها فقط حدود یک میلیارد دلار بوده است. کاهش شدید بودجه عمومی باعث شد که همان زمان در ونکوور ۸۰۰ معلم از کار معلق شوند. مجموع مخارج المپیک ۲۰۱۲ لندن بیش از 14 میلیارد دلار تمام شد که بدهی‌های نجومی و مالیات‌های بیشتر را برای مردم انگلستان به یادگار گذاشت اما در عوض صاحبان صنایع و شرکت‌های خصوصی با جیب‌هایی پر از پول، ضیافت المپیک را ترک کردند. در رویدادهایی مثل المپیک؛ ورزش، ورزش‌کاران و مردم تقریبا آخرین مواردی هستند که شاید مورد توجه قرار بگیرند.
درست همان زمان که بازی‌های المپیک، جام‌جهانی و جام‌های قاره‌ای برگزار می‌شود و چشمان همه به ورزشگاه‌ها دوخته شده است؛ خارج از ورزشگاه‌ها یک بازی به مراتب مهم‌تر در جریان است. بازی‌ای که در آن منابع عمومی به یغما می‌رود، عده‌ای فقیرتر می‌شوند، عده‌ای شغل‌ و سرپناه‌شان را از دست می‌دهند و عده‌ای حتی سرکوب می‌شوند و جان می‌دهند. زمان برگزاری رویدادهای بزرگ ورزشی برای رژیمی مثل اسرائیل همیشه فرصت خوبی برای جنایت و جنگ بوده و برای بسیاری از کشورهای دیگر از جمله کشورهای میزبان نیز فرصت خوبی برای سرکوب مخالفان و یا اعمال سیاست‌های سخت‌گیرانه اقتصادی به سود صاحبان ثروت بوده است.
توماس سمسون، عکاس فرانسوی در جریان بازی نهائی جام ملت‌های اروپا 2016 میان دو تیم فرانسه و پرتغال عکسی به یادماندنی و فوق‌العاده را از فراز یکی از ساختمان‌های بلند پاریس ثبت کرد. تصویری از شهر پاریس که هواداران فوتبال را در مقابل تلویزیونی بزرگ، پای برج ایفل و مشغول تماشای بازی فینال نشان می‌داد؛ اما با فاصله‌ای نسبتا اندک پشت آن تلویزیون بزرگ، پلیس فرانسه مشغول سرکوب معترضان به سیاست‌های دولت این کشور بود و دود گازهای اشک‌آور به آسمان بلند شده بود. آن تصویر، استعاره‌ای گویا از شرایط امروز ماست؛ از این منظر ابررویدادهای ورزشی مانع دیدن بسیاری از حقایق دنیای ما می‌شوند؛ آنها به معنی واقعی کلمه سرگرمی‌اند!

عملیات روانی علیه صهیونیست‌ها و چند نکته

 مصطفی منتظر 

پس از پیام رهبر معظم انقلاب برای شهادت اسماعیل هنیه، پاسخ ایران به رژیم قطعی دانسته شد. اما پروبال دادن به آن توسط برخی مسئولان کشور و سپس اخباری که در رسانه‌های داخلی و خارجی منتشر شد، موضوع را برای جامعه داخلی اشغالگران تبدیل به یک ترومای روانی کرد. کلیدواژه‌ «حمله چندجانبه» توانست آرامش روانی صهیونیست‌ها را به هم بریزد. برخی اخبار داخلی رژیم مثل تحویل تلفن ماهواره‌ای به وزرا و سخن از قطع احتمالی برق برای سه روز هم شرایط‌شان را بغرنج‌تر کرد. کار به جایی رسید که تمامی مقامات اصلی رژیم مانند نتانیاهو، گانتز، گالانت و... درباره‌ «قدرتمند بودن» رژیم و توانایی برای دفاع از خود سخن بگویند تا شاید این اضطراب عمومی کمی کاهش یابد. اخبار داخلی رژیم از سطح شبکه‌های اجتماعی و سرریز آن در شبکه‌های تلویزیونی صهیونیستی نشان از افزایش دامنه و عمق ترس در داخل آن جامعه دارد. این، قطعا بخشی از پازل پاسخ ایران به خبط رژیم در قضیه تروریستی تهران است. البته باید امیدوار بود که اصل حمله بتواند این ترس را نه کاهش که افزایش هم بدهد و یک بار برای همیشه نشان بدهد که عبور از خط قرمزهای ایران چه معنایی خواهد داشت. طبیعتا پاسخی مشمول ضربه واقعی و اساسی به رژیم، پاسخ طرف مقابل با احتمال بالا را دربرخواهد داشت اما ما در این لحظه مجبور به ورود به این دالان حساس و استراتژیک برای دفاع از خود و آینده خود هستیم. با این همه باید دقت داشت که اولا آماده کردن افکار عمومی داخلی در این لحظه بسیار مهم و اساسی است. وجود یک سخنگوی واحد از طرف نیروهای مسلح برای بیان لحظه به لحظه‌ رخدادها (با حفظ مسائل امنیتی و نظامی) یکی از لوازم این موضوع است. شخصی باصلابت که هم خبر بدهد و هم در صورت نیاز تهدید کند. ثانیا باید به یاد داشت که در روزهای مابین ترور شهید زاهدی در دمشق تا پاسخ ایران در وعده صادق، یک عملیات پردامنه تروریستی در مناطق مرزی شرق کشور صورت گرفت تا نیروهای نظامی را معطوف به خود کند. باید دقت داشت که آن نیروی ملعون که گوش به فرمان صهیونیست‌هاست، هنوز هم در آن منطقه حضور دارد و ممکن است از این دست موارد در داخل کشور دوباره در دستور کار دشمن قرار گیرد. پس موارد حفاظتی و نظامی در این سطح هم باید افزایش یابد. ثالثا مسیر دیپلماتیک و گفت وگو به ویژه با کشورهای منطقه باید با همین قوت و حتی بیشتر ادامه پیدا کند تا هرگونه ورود به مناقشه توسط این کشورها منتفی باشد. رابعاً انتشار مکرر اخبار غلط درباره زمان و شدت انتقام  در فضای داخل کشور، دقیقا به همین شکل که این شب‌ها در شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم، می‌تواند به خستگی اطلاعاتی مخاطبان منجر شود و جذابیت موضوع را از بین ببرد. وقتی یک موضوع با اخبار غلط همراه شود، اهمیت آن در نظر مخاطبان کم می‌شود. به این صورت که مخاطب به این نتیجه می‌رسد که موضوع مهم نیست و ارزش پیگیری ندارد، زیرا اطلاعات ضد و نقیض و نادرست زیادی درباره آن منتشر می‌شود. همچنین در برخی موارد، انتشار اخبار غلط می‌تواند به پیامدهای قانونی منجر شود. به‌خصوص در شرایط کنونی کشور و با توجه به تنش‌های منطقه، بی‌دقتی در انتشار اخبار امنیتی و نظامی علاوه‌بر ایجاد اختلال در آرامش روانی جامعه، می‌تواند تبعات قانونی هم داشته باشد که باید از سوی دستگاه های مربوطه نظارتی و رسانه ای کنترل لازم انجام شود.

عملیات وعده صادق یادآور شکست و وحشت صهیونیست‌ها
رسول سنائی‌راد

 رژیم صهیونیستی با تصور قدرتنمایی، کمک به حل اختلافات و شکاف‌های داخلی و سرپوش گذاشتن بر شکست در برابر مقاومت مردم مظلوم غزه و دست نیافتن به هیچ کدام از اهداف اعلامی در جنگ ۱۰ ماهه در برابر رزمندگان مقاومت اسلامی، پس از دریافت چراغ سبز از حامیان امریکایی خود در سیرک برنامه‌ریزی شده برای نخست‌وزیر جنایتکارشان در سفر به امریکا، مجاهد بزرگ و نستوه و رئیس دفتر سیاسی حماس را در تهران به شهادت رساندند. 
این اقدام تروریستی زمینه مجازات سخت علیه صهیونیست‌ها را در این شرایط سخت و پیچیده گرفتاری آن‌ها در بن بست غزه و فشار چند جبهه‌ای مقاومت فراهم کرد و جمهوری اسلامی ایران با درخواست مردم شریف و غیور خود و اجماع تمامی گروه‌ها و جناح‌های سیاسی و زمینه‌سازی حقوقی و منطقی در عرصه جهانی، در حال آماده شدن برای عملیات تنبیهی و بازدارنده است. عملیاتی که هنوز انجام نشده، اما نه تنها موجبات وحشت و اضطراب صهیونیست‌ها، بلکه خسارت سنگین حامیان امریکایی و اروپایی آنان را نیز فراهم آورده است. 
در آستانه این عملیات، صهیونیست‌ها از شهروندانشان درخواست کرده‌اند نزدیک پناهگاه‌ها باشند، ولی آن‌ها چندین شبانه‌روز با اضطراب به درون پناهگاه‌ها خزیده‌اند، و فعالیت‌های تولیدی در مناطقی از اراضی اشغالی کاملاً متوقف و موج جدید فرار از فلسطین اشغالی شروع شده است. 
عواقب این اشتباه تاریخی و جنایت تروریستی صهیونیست فقط دامنگیر خودشان نبوده، بلکه بازار سرمایه و بورس در امریکا با سقوط سنگین و زیان‌هایی وحشتناک مواجه شده و حتی ارزش سهام غول‌های فناوری جهان مثل گوگل، اپل، تسلا، متا، آمازون و مایکروسافت سقوط کرده است و فروش نفت به شرایط قابل مقایسه با دوران کرونا شده است که دنیا با افت تولید و کاهش مصرف اجباری مواجه بود. 
در همین حال، یک جریان مرموز رسانه‌ای در نقش پادو‌های رژیم صهیونیستی، با هدف منصرف کردن ایران از انجام عملیات تنبیهی و بی فایده نشان دادن آن، به تردیدآفرینی پیرامون عملیات وعده صادق رو آورده تا به صورت ضمنی به صهیونیست‌های وحشت‌زده و حامیان خسارت دیده آنان نیز دلداری داده و کمک کند. 
در این شیطنت رسانه‌ای، عملیات وعده صادق زیر سؤال رفته و شدت ضربات و اثر آن بر صهیونیست‌ها انکار یا کوچک نمایی می‌شود تا به رفع اضطراب صهیونیست‌ها کمک و به مخاطب داخلی نیز بی‌فایده بودن عملیات جدید را القا نمایند. 
در این سیاست موذیانه، آنچه مورد غفلت قرار گرفته حافظه تاریخی مخاطبان است که هنوز از عملیات وعده صادق که در تاریخ ۲۵ فروردین گذشته به تلافی حمله ناجوانمردانه و تروریستی صهیونیست‌ها علیه کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق و شهادت سردار زاهدی و همراهانش، فاصله چندانی نداشته و ابعاد و پیامد‌های آن عملیات و انفعال و وحشت صهیونیست‌ها و حامیان آن را به خوبی به یاد دارند. 
در این عملیات که با استفاده از پهپاد و موشک‌های کروز و بالستیک انجام شد، دو مرکز مهم اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی مورد اصابت پرتابه‌های ایرانی قرار گرفت و نه تنها سامانه یکپارچه پدافند هوایی که امریکا برای شکل‌گیری آن سال‌ها سرمایه‌گذاری کرده بود، ناکارآمد از آب درآمد، بلکه سامانه چند لایه دفاعی صهیونیست‌ها و مقابله همزمان بیش از ۲۰۰ فروند هواپیمای جنگی صهیونیست‌ها و حامیان آن‌ها نیز کاری از پیش نبرد. در این عملیات جمهوری اسلامی ایران توانست با طراحی و اجرای یک عملیات مرکب به رژیم صهیونیستی شلیک کند و آسیب‌پذیری آن را به اثبات برساند. 
ارزش راهبردی این عملیات زمانی روشن‌تر می‌شود که بدانیم رژیم صهیونیستی قدرت هسته‌ای منطقه غرب آسیاست که در این عملیات از حمایت و پشتیبانی سه قدرت هسته‌ای جهان، یعنی امریکا، انگلیس و فرانسه برخوردار بود. گرچه این چند کشور در مقابله با حمله ایران در کنار صهیونیست‌ها بودند، اما پس از حمله رسماً اعلام کردند که اشغالگران و غاصبان خاک فلسطین را در واکنش احتمالی به ایران همراهی نخواهند کرد. به صهیونیست‌ها نیز توصیه می‌کردند از واکنش صرف نظر کنند و برای آرا‌م‌سازی صهیونیست‌ها به انکار ضربه دردناک ایران پرداخته و عملیات را شکست خورده نامیدند و صهیونیست‌ها را پیروز میدان معرفی می‌کردند که خود نشانه‌ای از برآورد‌های آنان است. این عملیات نشان داد که جمهوری اسلامی هم سلاح و هم تجهیزات و هم شهامت و اراده شلیک مستقیم به اراضی اشغالی و زمینگیر کردن آن را دارد و هم ظرفیت و قابلیت تکرار آن را با شدت و گستره بیشتر دارد. 
پس از این عملیات برخی کشور‌ها که در گذشته در صف آشتی و ارتباط با رژیم صهیونیستی بودند و گاه در صف‌بندی‌های منطقه‌ای از جمهوری اسلامی فاصله می‌گرفتند، به دنبال تقویت روابط با ایران برآمدند و ادبیات محترمانه به کار گرفتند که نشان از اقتدار برآمده از این عملیات و اعتبار قدرت تهران داشت. 
تنها بازخوانی و مرور بخشی از واقعیت‌های این عملیات می‌تواند شیطنت پنهان شده در خط رسانه‌ای دشمن برای تردید آفرینی پیرامون آن و توجه به وحشت امروز صهیونیست‌ها هم درد ناشی از زخم کاری وارد شده به پیکر صهیونیست‌ها را نشان دهد.

سکوت غرب در برابر تروریسم
حسن هانی‌زاده
ترور دردناک اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس درتهران، منطقه را به سمت یک شرایط خاص سوق خواهد داد و بازنده این بحران خطرناک قطعا رژیم‌صهیونیستی خواهدبود.
 این ترور در‌حالی صورت گرفت که رئیس دفتر سیاسی حماس به‌عنوان مهمان ویژه جمهوری اسلامی برای شرکت در مراسم تحلیف رئیس‌جمهوری منتخب ایران به تهران سفر کرده بود. به لحاظ قوانین بین‌الملل، شهید اسماعیل هنیه به دلیل این‌که از گذرنامه دیپلماتیک قطری استفاده می‌کرد از مصونیت سیاسی برخوردار بود و ترور وی در واقع نقض آشکار و توأم حاکمیت ایران و قطر نیز تلقی می‌شود. ماده ۵۱ منشور سازمان ملل صراحت دارد هر کشور عضو رسمی سازمان ملل اگر از سوی کشور دیگری به‌هر نحوی مورد تعرض قرار گیرد، این حق را دارد که به این تجاوز پاسخ دهد. ایران از همه ظرفیت‌های خود برای محکوم ساختن این جنایت هولناک استفاده خواهد کرد، اما موضوع انتقام خون شهید اسماعیل هنیه همچنان در دستور کار ایران و محور مقاومت قرار دارد. نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل برای محکوم کردن ترور رئیس دفتر سیاسی حماس به درخواست ایران صورت گرفت و اغلب کشور‌های عضو شورای امنیت به جز آمریکا، انگلیس و فرانسه این جنایت را محکوم کردند.
این امر نشان می‌دهد که این سه کشور دارای حق وتو در شورای امنیت در گسترش پدیده تروریسم دولتی و جهانی شریک هستند و اسرائیل بدون چراغ سبزآمریکاهرگزنمی‌توانست این جنایت رامرتکب شود. درواقع به‌رغم اقدام اغلب کشور‌های اسلامی و غیراسلامی در محکومیت ترور شهید اسماعیل هنیه، متاسفانه آمریکا و اتحادیه اروپا در برابر این جنایت هولناک سکوت اختیار کردند. این سکوت نشان می‌دهد که آمریکا و اتحادیه اروپا و حامیان منطقه‌ای این رژیم در برابر پدیده تروریسم نگاهی کاملا دوگانه دارند.
در تعریف این کشور‌ها هر تروریستی که با منافع غرب سازگاری دارد مشروع و هر حرکتی که منافع غرب و رژیم‌صهیونیستی را تحت تاثیر قرار دهد نامشروع و محکوم است. از این‌رو رژیم‌صهیونیستی به‌خوبی می‌داند که این‌گونه ترور‌ها با سکوت آمریکا و اتحادیه اروپا مواجه خواهد شد و از یک پشتوانه غربی برخوردار است. افزون بر این لازم به یادآوری است که پس از ترور رئیس دفتر سیاسی حماس، شرایط در اراضی اشغالی وارد یک بحران و آشفتگی شدیدی شده، به‌گونه‌ای که تمام شرکت‌های هواپیمایی جهان پرواز‌های خود را به تل‌آویو لغو کرده‌اند. لغو پرواز‌ها از خارج به تل‌آویو، روزانه ده‌ها میلیون دلار ضرر مادی به چرخه صنعت هواپیمایی رژیم‌صهیونیستی وارد می‌کند در حالی‌که هزاران صهیونیست ساکن اراضی اشغالی آماده فرار از فرودگاه بین‌المللی بن‌گوریون به کشور‌های غربی هستند.
از سوی دیگرصدهاهزارصهیونیست پس ازتروراسماعیل هنیه توسط رژیم اسرائیل باهجوم به فروشگاه‌ها به خریدوذخیره مواد غذایی پرداختند و از آن تاریخ تا‌کنون در پناهگاه‌ها به‌سر می‌برند. بخش مهمی ازمراکز مهم صنعتی واقتصادی اسرائیل درشمال اراضی اشغالی به حالت تعطیل کامل درآمد‌ه‌اند، زیرا کارگران اسرائیلی از وحشت حملات موشکی محور مقاومت، حاضر نیستند به سر کار خود بازگردند. آنچه مسلم است درحال حاضر تمام تأسیسات حیاتی، نظامی و استراتژیک رژیم‌صهیونیستی در شمال و جنوب اراضی اشغالی شناسایی شده ودرصورت آغازساعت صفر برای حمله به این اماکن، جهنمی دراراضی اشغالی گشوده خواهدشد. حزب‌ا... لبنان، انصارا... یمن، حشدالشعبی عراق ونیز جنبش‌های مبارزفلسطینی درداخل اراضی اشغالی، مراکزحساس نظامی رژیم‌صهیونیستی را برای حمله موشکی و پهپادی شناسایی کرده‌اند. انهدام تاسیسات حیاتی رژیم‌صهیونیستی به مفهوم ورود این رژیم به چرخه فروپاشی خواهد بود، زیرا اسرائیل به‌دلیل شرایط داخلی و طولانی شدن جنگ غزه تاب پایداری طولانی‌مدت در برابر تهاجمات موشکی محور مقاومت را ندارد.

«روز خبرنگار» و ضرورت تکریم خبرنگاران

هوشمند سفیدی

جان نباشد، جز خبر در آزمون / هر که را افزون خبر، جانش فزون
با گرامیداشت یاد شهید “محمود صارمی” و همرانشان که در سال ۷۷ به دست طالبان به شهادت رسیدند، و نیز یاد “حسین فاطمی” که در عرصه خبرنگاری، جان به جان آفرین تسلیم کرد، ۱۷ مرداد “روز خبرنگار” را گرامی می داریم و به همه اهالی رسانه و خبرنگاران تبریک عرض می‌کنیم.
روزی که تنها در تکریم خبرنگار خلاصه نمی شود، بلکه به معنای لزوم گرامیداشت آگاهی، نقد و قلمفرسایی است؛ روزی که موید اهمیت کار خبرنگاری، آگاهی بخشی، و تأمین حق آگاهی مردم به عنوان یکی از حقوق مسلم شهروندی است. اگر ما به معنای واقعی کلمه، “خبر” را پاس بداریم، به این معنی است که از یکسو آن را حق هر شهروندی می دانیم تا از امور جامعه آگاه باشد و از سوی دیگو تکلیف حاکمیت می دانیم که اطلاع‌رسانی لازم را به مردم داشته باشد، آن گاه است که عملاً رکن چهارم دموکراسی را به رسمیت شناخته ایم؛ و در این حالت می‌توانیم امید داشته باشیم که گامی به سوی آزادی رسانه و رسانه آزاد برداریم و بتوانیم در ارزیابی سالانه در این زمینه در رتبه های بهتری قرار بگیریم.
البته این در مسیر، باید خبرنگاران بتوانند در یک بستر صحیح و امن، به کار خبرنگاری بپردازند و در این راه از حمایت های قانونی و دسترسی آزاد به اطلاعات بهره مند باشند.
متأسفانه در حال حاضر، نه اطلاع رسانی صحیح داریم و نه اطلاع یابی صحیح، نه گاهی کافی به مردم می رسد و نه صدای ملت آن چنان که باید و شاید انعکاسی می یابد، و نه همه مردم به عدالت می توانند دسترسی لازم به آگاهی و خبر داشته باشند، گرچه امروز به مدد فضای مجازی و رسانه های اجتماعی و نوظهور، کمیت اطلاع رسانی بهبود یافته، لیکن تحقق عدالت رسانه ای و غلبه بر شکاف آگاهی به همت و اهتمام بیشتری محتاج است.
اینک که به مدد انتخابات اخیر، شاهد حضور رئیس جمهوری هستیم که به معنای واقعی کلمه، حامی خبرنگاران و خبرنگاری است و آنان را همکاران و هم پیمانان واقعی دولت در تحقق حق آگاهی مردم می پندارد، امید است ضمن اصلاح سیاست ها و رویکردها در این زمینه، به معنای واقعی، خبرنگاری و خبرنگاران را ارج نهیم و این بستر را برای رسانه ها فراهم کنیم تا با نقد قدرت، نظارت رسانه ای و انعکاس خواسته ها و انتظارات مردم، به یاری دولت بیایند؛ گرچه این انتظارات یکطرف قضیه است و طرف دیگر، اینکه ما خبرنگاران نیز باید با درک واقعی از انتظارات دولت و ملت، به مسئولیت اجتماعی و سیاسی خود بر پایه روزنامه نگاری انتقادی و توسعه گرا عمل کنیم.
در نهایت، “روز خبرنگار”، روز بسیار مهمی است که به طور نمادین می‌تواند مورد توجه باشد اما نباید فقط در این روز به این عزیزان توجه داشت و باید اراده واقعی برای حل و فصل مسائل آنان نیز باشد.
با خبرنگاران باید با مدارا و تحمل، تعامل کرد و نباید از انتقادات آنان آشفته شد، نباید مانع دریافت و نشر اطلاعات توسط آنان شد. تعامل و صمیمیت با خبرنگاران و رسانه ها می تواند گره گشا باشد.

مراقب شبث‌ها باشیم

محمدرضا یوسفی شیخ‌رباط
شبث بن ربعی‌ هنگامی که اسلام در شبه‌جزیره عربستان گسترش یافته بود، مسلمان شد. پس از وفات پیامبر و ادعای برخی بر نبوت دروغین، به یکی از آنان پیوست، اما ‌هنگام شکست آنان از مسلمانان، دوباره مسلمان شد. تاریخ خبری از وی نقل نمی‌کند تا اینکه در اواخر حکومت خلیفه سوم و گستره اعتراضات، او نیز در زمره مخالفان خلیفه وقت بود. در دوره امیرالمؤمنین نیز از فرماندهان سپاه وی بود، سپس جزء خوارج شد، اما‌ هنگام درک قطعی‌بودن شکست خوارج و گفت‌وگو با حضرت علی، مجدد به حضرت پیوست. پس از جنگ نهروان و اوضاع متفرق کوفیان و حمله معاویه به سرحدات، اسمی از وی نیست. گفته شده که به همراه اشعث با معاویه نامه‌نگاری داشت. در زمان حکومت معاویه، سکوت اختیار کرد، اما در زمان خاص به نفع معاویه گام برداشت و علیه حجر گواهی داد و به استناد سخن او، حجر و یارانش به شهادت رسیدند. پس از مرگ معاویه، از‌جمله کسانی بود که امام حسین را دعوت کرد و در نامه نوشت که همه‌چیز برای حکمرانی شما آماده است. وقتی ورق برگشت و ابن‌زیاد وارد کوفه شد، در پراکندن مردم از گرد مسلم فعال بود. او از فرماندهان لشکر عمر سعد علیه امام حسین شد، اما توجه داشت تا چندان فعال نباشد و تا آنجا که ممکن بود سعی می‌کرد در دید نباشد. شبث از طرف حاکم کوفه مسندی گرفت و در مقابل مختار ایستاد. با بالاگرفتن کار مختار، در نامه‌ای خواستار پیوستن به او شد، اما مختار نپذیرفت. مدتی بعد به زبیریان پیوست تا در سال 70 که از دنیا رفت.

شبث مسلمان شد، کافر شد و دوباره مسلمان شد. با علی بود، با معاویه بود، به امام حسین نامه نوشت، با ابن‌زیاد بود، تمایل داشت با مختار باشد ولی نشد و در نهایت با زبیریان نیز بود و شاید اگر عمرش کفاف می‌داد با دیگران نیز همراهی می‌کرد.

شبث را چگونه می‌توان فهمید؟ آیا او در دل انسانی حقیقت‌گرا بود و خوب و بد را می‌فهمید، اما به لحاظ ضعف شخصیتی، اصل برایش قدرت و ثروت بود و دچار تعارض درونی شده بود و قدرت‌پرستی و مال‌دوستی بر وی غالب بود، چنانچه در جریان واقعه عاشورا نیز برای خاموش‌کردن ندای درونی خود، سعی کرد مانند دیگر فرماندهان لشکر بی‌رحم نباشد؟ یا او اساسا انسانی بود که به هیچ چیزی جز قدرت و ثروت خود اعتقاد نداشت و با درک موقعیت زمانه و گرفتن رشوه‌های کلان و گرفتن پست، هر کاری را برای صاحبان قدرت‌ حاضر به انجام بود؟

شبث هر‌چه بود، درسی ماندگار در تاریخ از خود به جای گذاشت. شبث‌ها نگاه‌شان به قدرت است، به اینکه چه کسی صاحب آن است. در شرایط چندگانگی ‌یا دوگانگی قدرت نیز سعی در جلب رضایت همه اطراف دارند. از سویی پس از جنگ صفین با علی هستند و از سوی دیگر با معاویه نامه‌نگاری دارند. از سویی با حاکم کوفه هستند و از سویی به مختارنامه می‌نویسند. سعی می‌کنند همه را داشته باشند.

شبث‌ها همیشه هستند. آنان حاضر به هزینه‌کردن برای هیچ گروهی نیستند، اما آماده‌اند تا بر سر سفره‌ها بنشینند. با همه هستند، اما به‌واقع با هیچ‌کس نیز نیستند. با همه گروه‌ها با افکار کاملا ناهمگون نیز سازگارند.

جناب پزشکیان، مراقب شبث‌ها باشید.

۳ کلمه با رئیس‌جمهور

محمدکاظم انبارلویی

۳ کلمه نصیحت به آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور محترم را در آغاز به کار اداره دولت لازم می‌دانم:
کلمه اول: جناب آقای پزشکیان شما به‌حق در تبلیغات انتخاباتی خود قبل و بعد از انتخابات مدام به کلام امیر و امیر کلام، علی بن ابیطالب در نهج‌البلاغه تکیه کردید. شما می‌دانید به قول امام خامنه‌ای ما خاک‌پای قنبر غلام علی هم نیستیم. اما این‌که منطق حکمرانی را به سمت منطق علی (ع) در حکمرانی بردن، یک وظیفه حتمی است.
کسی که می‌خواهد با منطق علی (ع) حکومت کند باید خود را برای حضور در سه جنگ سخت و نرم با سه جماعت آماده کند. جماعت ناکثین، جماعت مارقین و جماعت قاسطین!
جماعت اول و دوم کسانی بودند که به علی (ع)
پس از قتل عثمان رأی دادند و بیعت کردند. اما پس از آن بنا را گذاشتند به نقض عهد و پیمان و بر او شمشیر کشیدند. علی (ع) با جماعت اول به خاطر زیاده‌خواهی، قدرت‌طلبی و طلب بیشتر از بیت‌المال جنگید و با جماعت دوم به خاطر جهل مرکب و این‌که آن‌ها در تور تبلیغات جنگ نرم معاویه و قاسطین بودند، هم جنگید.
سؤال این است آیا شما خود را برای جنگیدن با این سه جماعت آماده کرده‌اید؟!
جماعت سوم قاسطین بودند که ظاهر مخالفت آن‌ها باعلی (ع) مخالفت با عدالت او و خونخواهی خون عثمان بود ، اما در باطن باند معاویه ، مأمور به اجرای پروژه سکولاریزاسیون بود تا پسرش یزید از دل این پروژه یک حکومت لائیک را پایه‌گذاری کند!
یزید برای عملیاتی کردن یک حکومت لائیک سال اول حکومت، امام حسین (ع) ذریه پاک رسول‌الله را با ۷۲ تن از یارانش به شهادت رساند، سال دوم به مدینه حمله کرد و آنجا را با خاک یکسان کرد و سال سوم حکومت خود به مکه حمله کرد خانه خدا را به آتش کشید و سپس به درک واصل شد.
کلمه دوم : حضرت علی (ع) همان روزهای اول حکومت فرمود : کسانی که بیت‌المال را غارت کرده‌اند اگر جزء مهر زنانشان باشد از حلقوم آن‌ها بیرون خواهم کشید.(۱) 
آن حضرت وقتی طلحه و زبیر به او رجوع کردند و طلب حکومت بصره را داشتند در بیت‌المال نشسته بود شمع را خاموش کرد و شمع دیگری را روشن کرد. علت را پرسیدند فرمود : آن شمع مال بیت‌المال بود شما حرف شخصی دارید این شمع مال خودم است حالا حرفتان را بزنید.
 او با این کار به آن‌ها فهماند در صیانت از بیت‌المال حتی از هزینه یک شمع غفلت ندارد و ایضا در توزیع قدرت!
جناب آقای پزشکیان شما اگر بخواهید راه علی (ع) را در صیانت از بیت‌المال بپیمایید خطرات بزرگی پیش روی شماست آیا هزینه این خطرات را حاضرید بپردازید؟
دوستان شما حکومت ۸ ساله خاتمی را موفق‌ترین، سالم‌ترین و باشکوه‌ترین دولت پس از انقلاب می‌دانند. اما گزارش دیوان محاسبات کشور در سال آخر حکومت وی در تفریغ نفت می‌گوید : دولت خاتمی ۶ میلیارد فروش نفت به خارج را به خزانه واریز نکرده است! دولت خاتمی فروش نفت در داخل را به خزانه واریز نکرده است! در قرارداد کرسنت به ملت خیانت شده است و کسری بودجه دولت نیز یک دروغ است و ... . این گزارش یکصد صفحه است در پایان گزارش، امضای رئیس و دادستان دیوان محاسبات و ۱۲ قاضی مالی یا مستشار مالی دیده می‌شود. ادعاهای مطرح شده در این گزارش مربوط به یک جریان عدالت‌خواه یا عدالت‌خوار نیست. رسمی‌ترین گزارش از یک نهاد رسمی کشور است که مشروعیت جایگاه خود را از اصول ۵۴ و ۵۵ قانون اساسی می‌گیرد.
اگر می‌خواهید با منطق علی (ع) حکومت کنید خواهشمند است دستور دهید این گزارش و گزارش سال‌های قبل تفریغ نفت دوران خاتمی را برایتان بیاورند و تمرکز روی این گزارش و گزارشات بعد به شما کمک می‌کند در اجرای سیاست‌های کلی برنامه هفتم و اجرای برنامه هفتم توسعه ، گام‌های اولیه برداشته شود.
رهبر انقلاب اسلامی در بند ۳ ابلاغ سیاست‌های کلی برنامه هفتم فرموده‌اند :
- شفاف‌سازی و ضابطه‌مند نمودن درآمدها و هزینه‌های شرکت ملی نفت و سایر شرکت‌های دولتی
- واقعی کردن منابع و مدیریت مصارف دولت و اجتناب از کسری بودجه 
اگر آقای رئیس‌جمهور به همین دو کلمه عمل کنند جلوی هرزرفت منابع گرفته خواهد شد و بخش عظیمی از بیت‌المال صیانت می‌شود. 
کلمه سوم : نگارنده در ایام حکومت آقای خاتمی شکایتی به ایشان از باب حفظ حقوق اقتصادی ملت تسلیم کردم. شرح این شکایت و پیگیری‌های معاونت حقوقی رئیس‌جمهور در کتاب «وظیفه دشوار نظارت بر اجرای قانون اساسی» نوشته دکتر حسین مهرپور به‌تفصیل آمده است. خواهشمند است جنابعالی دستور فرمایید این پرونده باز را معاونت حقوقی شما پیگیری کند.(۲)
لازم به ذکر است ما در کشور یک سری «پرونده‌های» باز و «حساب‌های» باز داریم – مثل پرونده کرسنت – طی
 ۳۰ سال گذشته در هیچ مرجعی رسیدگی قطعی و منجر به حکم نشده است. این پرونده‌ها و حساب‌ها ربط مستقیم به صیانت از بیت‌المال دارد. جنابعالی این مقوله را در دستور کار هیئت دولت و دستور کار سران قوا قرار دهید تا به نتیجه برسد.
پی‌نوشت‌ها :
۱- خطبه ۱۵نهج البلاغه
۲- بخش نهم کتاب تحت عنوان اصل ۵۳ قانون اساسی در ۴۳ صفحه پیگیری‌های حقوقی دفتر ریاست جمهوری و بی‌نتیجه بودن این پیگیری‌ها را واتاب داده است.