صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۳۶۷۵۲۴
هدیه خدا، اشتباهات محاسباتی دشمنان ایران، خطای محاسباتی نژادپرستان؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

هدیه خدا

 سید محمدعماد اعرابی 
«تاریخ» نه فقط در منطقه غرب آسیا بلکه در کل جهان به دو مقطع «قبل» و «بعد» از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) تقسیم شده است. آنچه پس از ۷ اکتبر رخ داد را کم و بیش همه می‌دانند اما به اینکه روند اتفاقات و تحولات غرب آسیا پیش از ۷ اکتبر چگونه بود؛ کمتر پرداخته می‌شود. آیا غرب آسیا روزگاری عادی و قابل قبول را سپری می‌کرد و طوفان ‌الاقصی در ۷ اکتبر آن شرایط را به هم ریخت؟
«خیلی غم‌انگیز است كه هفت تریلیون دلار در خاورمیانه[غرب آسیا] هزینه كنی اما برای رفتن به آنجا ناچار باشی سفرت را تا این حد فوق‌العاده مخفیانه نگه داری و هواپیماها(ی اسكورت) و بزرگ‌ترین تجهیزات جهان دور و برت باشند و هر كاری بكنی تا سالم به مقصد برسی!» این جمله را «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا پس از سفرش به عراق در دسامبر 2018 گفت. رئیس‌جمهور وقت آمریکا این میزان هزینه در غرب آسیا را «احمقانه» خواند و با انتقاد از سیاست‌های گذشته آمریکا گفت: «رهبران ما درگیر ساختن کشور در خارج از آن بودند و نتوانستند کشور را از درون بسازند.» اما فقط ترامپ نبود که متوجه هزینه هنگفت و بی‌نتیجه آمریکا در منطقه غرب آسیا شده بود. «باراک اوباما» و «جو بایدن» به عنوان رؤسای جمهور پیش و پس از او نیز متوجه این هزینه بی‌فایده و همزمان شرایط نامطلوب داخلی و خارجی آمریکا شده بودند. 
در شرایطی که قرن آمریکایی به پایان رسیده بود و جهان به سمت یک نظام چند قطبی حرکت می‌کرد؛ آمریکا مطامعی نامحدود با منابعی محدود داشت. «ویلیام برنز» رئیس فعلی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) که در دولت اوباما قائم‌مقام وزیر خارجه بود؛ می‌گوید اوباما جهانی را به ارث برد که رهبری آمریکا در آن رو به پایان بود. برنز راهبرد سیاست خارجی آمریکا در چنین شرایطی را «بازی طولانی» نامگذاری کرد. راهبردی که طی آن آمریکا در منطقه غرب آسیا باید با کاهش حضور و هزینه‌های خود؛ نقش متحدانش را افزایش دهد تا به نیابت از آمریکا، منافع این کشور را در این منطقه تأمین کنند. «فارن‌افرز» نشریه «شورای روابط خارجی آمریکا» در شماره جولای و آگوست 2016 مقاله‌ای با عنوان «موازنه فراساحلی[از راه دور]؛ بهترین راهبرد کلان ایالات متحده» منتشر کرد که تقریبا همین پیشنهاد را به سیاست‌گذاران آمریکایی می‌داد. نویسندگان مقاله «استفان والت» و «جان مرشایمر» دو تن از چهره‌های برجسته آمریکایی بودند که به دولتمردان آمریکایی می‌گفتند از دخالت مستقیمِ غیرضروری در سایر مناطق جهان اجتناب کنند. آنها همچنین می‌گفتند آمریکا نباید برای پیشبرد پروژه «دموکراسی‌سازی» [تغییر حکومت‌ها] هزینه کند چرا که این پروژه با وجود هزینه زیاد موفقیت چندانی نداشته است. در عوض آمریکا باید از ظهور قدرت‌های منطقه‌ای در جهان و به‌ویژه در منطقه اوراسیا جلوگیری کند. از نظر نویسندگان مقاله واشنگتن باید اطمینان حاصل کند که هیچ قدرتی در اروپا، خلیج ‌فارس و شرق آسیا دست برتر را نسبت به سایرین پیدا نخواهد کرد و برای این کار باید ائتلاف یا شبکه‌ای از متحدان خود را شکل دهد. طبق محاسبه آنها راهبرد «موازنه از راه دور» با کاهش حضور و نقش مستقیم آمریکا در مناطق مختلف جهان، میلیاردها دلار از منابع این کشور را آزاد می‌کرد و بهترین شیوه برای تأمین منافع آمریکا بود. 
اما از نظر طراحان این راهبرد، در غرب آسیا یک نگرانی جدی وجود داشت: «ایران نسبت به همسایگان عرب خود دارای جمعیت بسیار بیشتر و پتانسیل اقتصادی بیشتری است و ممکن است در نهایت در موقعیتی قرار گیرد که بر [غرب آسیا] تسلط یابد. اگر [ایران] در این مسیر حرکت کند، ایالات متحده باید به سایر کشورهای حاشیه خلیج ‌فارس کمک کند تا در برابر تهران توازن برقرار کنند و تلاش‌های خود و حضور نظامی منطقه‌ای خود را در حد هشدار تنظیم کند.» 
آمریکا از این واهمه داشت که با کاهش حضورش در غرب آسیا؛ خلأ قدرتی به‌وجود آید که ایران را با توجه به نفوذ روزافزونش تبدیل به قدرت برتر در این منطقه کند. چاره‌ای که مقامات واشنگتن برای این مشکل در نظر گرفتند پُر کردن جای خالی آمریکا در منطقه با رژیم صهیونیستی بود. «توافق ابراهیم» و پروژه عادی‌سازی را باید در همین چارچوب فهمید. پروژه‌ای که شامل پیمان‌ها و همکاری‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی با کشورهای منطقه می‌شد. برای این منظور آمریکا ژانویه 2021 اسرائیل را از منطقه عملیاتی «یوکام»(فرماندهی اروپایی ایالات متحده) به «سنتکام»(فرماندهی مرکزی ایالات متحده) منتقل کرد و وابستگان نظامی اسرائیل در پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه مستقر شدند. به دنبال «نشست نقب» که اواخر مارس 2022 با حضور سران چهار کشور عربی در اراضی اشغالی برگزار شد؛ سه ماه بعد «بنی گانتس» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از برنامه گسترده اسرائیل طی یک سال گذشته برای تقویت همکاری با کشورهای تحت حمایت آمریکا در منطقه خبر داد و یک نمونه از آن را ائتلاف «دفاع هوائی خاورمیانه» برای مقابله با اقدامات ایران نام برد. با به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی توسط کشورهای منطقه در عرصه سیاسی، مسیر اجرای «راه‌گذر آیمک(IMEC)» در حوزه اقتصادی نیز هموار شد تا آمریکا علاوه‌بر اهداف نظامی و امنیتی، منافع سیاسی و اقتصادی اسرائیل و کشورهای عرب منطقه را بیش از پیش در هم تنیده کند. صهیونیست‌ها حتی پیشنهاد اجرای طرح «مارشال خاورمیانه» را به مقامات آمریکایی دادند تا با سرمایه‌گذاری مشترک و توزیع رفاهی محدود میان جوانان عربِ منطقه، آنها را از ایده مقاومت و الگوگیری از جریان‌های مقاومت منطقه دور کنند. آخرین سخنرانی نتانیاهو پیش از طوفان ‌الاقصی در سازمان ملل به همین اقدامات برای یکپارچه‌سازی منافع رژیم صهیونیستی با کشورهای منطقه اشاره داشت. او با نشان دادن نقشه‌ای که رژیم صهیونیستی را در کنار کشورهای دیگری مانند مصر، اردن، سودان، بحرین، امارات و عربستان سعودی قرار می‌داد از «طلوع عصری تازه» و «خلق خاورمیانه جدید» در تقابل با ایران گفت. 
همه این رویدادها پیش از 7 اکتبر 2023 به وقوع پیوست. «مسئله فلسطین» از نظر آمریکا و اسرائیل تمام شده بود و آنها به دنبال مقابله با تنها مزاحم‌شان در منطقه یعنی ایران و محور مقاومت بودند. شاید هیچ چیز به اندازه یادداشت سرتیپ «مئیر فینکل» رئیس تحقیقات مرکز «دادو» که در تارنمای رسمی ارتش اسرائیل منتشر شد، این گزاره را تأیید نکند. مرکز «دادو» بازوی پژوهشی ستاد کل ارتش رژیم صهیونیستی است. «فینکل» مقاله خود را تنها چند ماه پیش از طوفان ‌الاقصی در 1 ژوئن 2023 نوشت. مقاله‌ای که آسودگی خاطر او و سایر مقامات رژیم درباره «مسئله فلسطین» از کرانه باختری تا غزه را نشان می‌دهد و برای جنگ با حزب‌الله لبنان با هدف شکست و نابودی کامل آن طرح و برنامه می‌ریزد. «فینکل» اعتراف می‌کند که رژیم صهیونیستی توانایی درگیری گسترده با ایران را ندارد و برای جلوگیری از کمک ایران به حزب‌الله لبنان پیش از نابودی آن، راهبرد «حمله محدود به اهداف ارزشمند ایرانی» را پیشنهاد می‌دهد. از نظر او این راهبرد تنها دو نقطه ضعف دارد: اول اینکه ایران طوری به حملات پاسخ دهد که مانع از تمرکز اسرائیل بر حزب‌الله لبنان شود و دوم؛ حزب‌الله لبنان علی‌رغم حملات اسرائیل به صورت کامل شکست نخورد. 
درواقع رژیم صهیونیستی با خیال خام «مهارشدگی حماس» پیش از عملیات طوفان ‌الاقصی مشغول زمینه‌سازی جنگی برای نابودی حزب‌الله لبنان بود که حمله محدود به ایران بخشی از این جنگ محسوب می‌شد. رزمایش «ارابه‌های آتش» توسط رژیم صهیونیستی با همین طرح برگزار شده بود که در آن حمله به مواضع حزب‌الله لبنان و مراکز اتمی ایران را شبیه‌سازی کردند. 
با این حساب اوضاع در منطقه غرب آسیا پیش از 7 اکتبر 2023 اصلا عادی و قابل قبول نبود. آمریکا دست به معماری جدیدی برای منطقه با هدف مهار ایران زده بودند و خیالش از تأمین منافعش با این رویکرد جدید راحت بود. تنها چند روز پیش از 7 اکتبر «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا با اشاره به این معماری جدید برای مجله «فارن افرز» نوشت: «رئیس‌جمهور سیاستش را برای خاورمیانه در سخنرانی‌ای مطرح کرد. رویکرد او، نظم و قاعده را به سیاست ایالات متحده برمی‌گرداند. روی بازدارندگی در مقابل تهاجم، کاهش تنش درگیری‌ها و یکپارچه ‌کردن منطقه از طریق پروژه‌های زیرساختی مشترک و شراکت‌های جدید، از جمله بین اسرائیل و همسایگان عربش تأکید می‌کند [که] در حال ثمر دادن هم هست... این رویکرد قاعده‌مند، منابع را برای دیگر اولویت‌های جهانی آزاد می‌کند، خطر درگیری‌های جدید [آمریکا] در خاورمیانه را کاهش می‌دهد و تضمین می‌کند که منافع ایالات متحده، به شکلی بسیار پایدارتر حفظ شده‌اند.» مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا هم مثل مقامات رژیم صهیونیستی «مسئله فلسطین» را تقریبا تمام شده می‌دانست و نوشت: «در مواجهه با اصطکاک‌های جدی، ما سطح تنش بحران‌ها در غزه را پایین آورده‌ایم و دیپلماسی مستقیم بین دو طرف را بعد از سال‌ها فقدانش، احیا کرده‌ایم.» سیاستمداران آمریکایی نقشه‌ای با جزئیات کامل برای غرب آسیا در نظم نوین آینده داشتند و سعی کرده بودند تمام اجزای نقشه را با دقت کنار یکدیگر قرار دهند.
وقتی «محمد ضیف» فرمانده کل گردان‌های قسام(شاخه نظامی حماس) 7 اکتبر 2023 (15 مهر 1402) بیانیه آغاز عملیات «طوفان ‌الاقصی» را خواند، از سال‌ها ظلم و جنایت رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین گفت؛ از اینکه ترجیح می‌دهند حین مقاومت، در مقابل گلوله‌ها کشته شوند تا اینکه هنگام اسارت، در سکوت جامعه جهانی ذره‌ذره بمیرند. او «طوفان ‌الاقصی» را فراتر از جغرافیای فلسطین تعریف کرد و همین‌طور هم بود. «طوفان ‌الاقصی» محاسبات ساکنان کاخ سفید برای منطقه غرب آسیا را به هم ریخت. پروژه عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را به پستو برد. آمریکا را به عقب بازگرداند و وادار کرد هزینه‌ای سنگین در حمایت از اسرائیلی بپردازد که فکر می‌کرد در غیابش می‌تواند جای خالی‌اش را پُر کند؛ و البته ضعف و شکنندگی رژیم صهیونیستی را بیش از پیش برای آمریکا و کشورهای منطقه آشکار کرد. عملیات طوفان ‌الاقصی در 7 اکتبر 2023 هدیه پنهان خدا به ما و بزرگ‌ترین چوبی بود که مجاهدان فلسطینی می‌توانستند با دست خالی لای چرخ سیاست خارجی آمریکا در منطقه بگذارند.

اشتباهات محاسباتی دشمنان ایران

حمیدرضا‌شاه‌نظری

رهبر معظم انقلاب درباره حملات اخیر رژیم صهیونیستی به چند نقطه در کشور با اشاره به خطای محاسباتی رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی، بر لزوم بر هم زدن این خطای محاسبه تأکید کردند. رژیم صهیونیستی و حامیان و بازیگردانان آن همچون امریکای مستکبر نشان داده‌اند که همچنان در محاسبات خود دچار اشتباهات اساسی هستند. این اشتباهات علاوه بر ملت ایران درباره مسائل منطقه و ملت‌های دیگر نیز قابل مشاهده است. برای نمونه رژیم صهیونیستی تصور می‌کرد با ترور کادر فرماندهی نظامی حزب‌الله لبنان و ترور رهبران این جریان، به راحتی خواهد توانست به اهداف خود در لبنان دست پیدا کند ولی روند تحولات میدانی در یک ماه گذشته، به روشنی اشتباه بودن این محاسبه درباره حزب‌الله را نشان داد. ضربات نظامی و تلفات سهمگین متحمل شده رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان و توسعه جنگ به مناطقی، چون حیفا و تل‌آویو گواه این واقعیت است. همچنان درباره ایران و ملت بزرگ آن نیز در دستگاه تحلیلی و محاسباتی دشمن خطا‌های بزرگی وجود دارد که لازم است برای دشمن غلط بودن آن را روشن کرد. برخی از این اشتباهات محاسباتی عبارت‌اند از:
تلقی غلط از مردم ایران و واکنش آن‌ها به شرارت دشمنان این کشور، از جمله مهم‌ترین اشتباهات محاسباتی دشمنان است. هرچند رفتار چند وقت اخیر ملت ایران در حمایت یکپارچه از مقاومت و دفاع از نظام و نیرو‌های مسلح و خونسردی و تمسخر دشمن در قبال حملات اخیر، غلط بودن این اشتباهات را نشان داد ولی گذر زمان و جانفشانی‌های بیشتر این ملت در دفاع از تمامیت ارضی کشور و پیشبرد برنامه‌های ضدسلطه و امنیت‌آفرین در برابر دشمنان، غلط بودن این محاسبه را بیشتر از همیشه نشان خواهد داد. 
واهمه داشتن و دوری نمودن مسئولان از جنگ و دودستگی در قبال اقدامات متقابل در برابر دشمن، اشتباه محاسباتی دیگری است که دشمنان به آن امید داشته یا دارند و علاقه‌مند هستند در صورت نبود آن هم موفق به ایجادش شوند. ولی این موضوع عاری از حقیقت است و امروز در میان مسئولان جمهوری اسلامی در میان همه قوا و سایر ارکان حاکمیت، هیچ ترس و تردیدی در مقابله با دشمن و نواختن ضربات سنگین‌تر به قوه محاسبه آن وجود ندارد. نمونه آن هم عملیات وعده صادق ۱ و به خصوص وعده صادق ۲ بود که فراتر از انتظارات دشمن انجام شد یا حضور مسئولان بلند پایه مانند رئیس مجلس شورای اسلامی و وزیر خارجه ایران در بیروت در میانه جنگ و بمباران و اقدامات کاملاً هماهنگ میدان و دیپلماسی در چند ماه اخیر نشانه‌ای از حداکثر هماهنگی در میان مسئولان و عمق اشتباه محاسباتی دشمن در این مورد است. 
اشتباه دیگر محاسباتی دشمن، این است که جمهوری اسلامی ایران در اقدامات خود دست بسته است و در قبال اقدامات دشمن از حدی بالاتر نخواهد رفت و در نهایت قواعد تحمیلی دشمن را هضم خواهد کرد. این تلقی غلط البته ناشی از محاسبات آنان از اثرگذاری اقتصادی اجتماعی تحریم‌های شدید چندساله بر روی مردم و مسئولان جمهوری اسلامی ایران است. از این رو امیدوار هستند که مسئولان در پاسخ‌دهی و تشدید تنش دچار تردید خواهند شد و مردم نیز با حاکمیت همراهی نخواهند کرد. ولی آنان از این غافل هستند که سال‌هاست مسئولان و کشور برای این روز‌ها آماده شده و مردم ایران نیز همان مردمی هستند که هشت سال در برابر قدرت‌های جهان ایستادند و فرزندان همان مردمی هستند که گفتند خاک می‌خوریم ولی خاک به دشمن نمی‌دهیم و ملت امام حسینی هستند که همه هستی خود را در راهی داد که انتهای آن عزت و عظمت بود. عدم شناخت درست فضای فکری، فرهنگی و تاریخی ایران و حساسیت ایرانیان در مورد تمامیت‌ارضی کشور و عزت ملی باعث این اشتباه در محاسبه شده است. غلط بودن این محاسبه دشمن نیز به زودی وقتی با ترومای حقیقت که به صورت سیلی محکمی به صورت آنان نواخته شد آشکار خواهد گردید. 
از جمله محاسبات غلط دشمن، این تلقی است که جمهوری اسلامی ایران یک روند ثابتی از برخورد با تنش را دنبال می‌کنند و رفتار آنان در قبال دشمنان از یک الگوی ثابت و مشخصی پیروی می‌کند و این به دشمن اجازه می‌دهد به صورت حساب شده ضربات خود را وارد کند و به اهداف خود برسد. این همان نقطه‌ای است که رهبر معظم انقلاب بر لزوم تغییر آن در محاسبات دشمن توسط مسئولان امر تأکید کردند و به حول و قوه الهی بطلان این محاسبه نیز توسط فرزندان ملت ایران آشکار خواهد شد. 
حساب باز کردن بر روی توانمندی گروه‌های تروریست، تجزیه‌طلب و مزدور دشمن، از جمله محاسبات غلطی است که دشمن بر روی آن حساب کرده است. اقدام تروریستی گروهک جنایتکار در سیستان و بلوچستان همزمان با حملات دشمن به نقاطی از کشور، نمونه‌ای از این محاسبه و حمایت از این گروه‌ها است. این محاسبه نیز عاری از صحت است و ملت ایران، دوست و دشمن خود را به خوبی می‌شناسد و نه تنها با مشتی مزدور وطن‌فروش همراهی نداشته و ندارد بلکه طومار آنان را در هم خواهد پیچید و از این محاسبه نیز چیزی عاید دشمن نخواهد شد. 
اشتباه محاسباتی دیگر دشمن در شناخت توانمندی‌های ملت ایران است. البته با عملیات‌های وعده صادق در حوزه موشکی این اشتباه تا حدی تصحیح شد ولی هنوز دشمن درک درستی از توانمندی ایران در سایر حوزه‌ها و ضرباتی که می‌تواند وارد کند ندارد. 
دشمنان ملت که دشمنان بشریت و انسانیت هستند و حوادث یک سال گذشته در غزه و لبنان حقیقت آنان را در برابر چشمان جهانیان قرار داد، در باره ایران دچار اشتباهات اساسی در محاسبه و اقدام شده‌اند که این موضوع ضربات جبران‌ناپذیری به آنان خواهد زد و البته به زودی توسط فرزندان دلیر این سرزمین بخشی از این اشتباهات برای آنان تفهیم خواهد شد.

خطای محاسباتی نژادپرستان

عباس سلیمی‌نمین

خطای محاسباتی رژیم‌صهیونیستی را باید منبعث از نژادپرستی این رژیم بدانیم. نژادپرستان، چون دیگران را پست می‌دانند، در محاسبه قدرت انسان نیز دچار مشکل می‌شوند.

صهیونیست‌ها نیز به‌عنوان افراطی‌ترین نژادپرستان حاکم شده بر اراضی اشغالی، نمی‌توانند فهم درستی از انسان داشته باشند، زیرا انسان‌ها را پست‌تر از خود می‌دانند و معتقدند می‌توانند با اتکا به قوه قهریه، آنچه را که می‌خواهند به‌دست بیاورند. این در‌حالی است که ما در طول تاریخ به کرات دیده‌ایم که اراده انسان‌ها بر ابزار قدرت، کاملا حاکمیت پیدا می‌کند؛ بنابراین صهیونیست‌ها شناختی در مورد ایران و ملت ایران ندارند، چون تصور می‌کنند می‌توانند با قوه قهریه به خواسته‌شان دست پیدا کنند. این در‌حالی است که آنها این مسأله را یک بار در‌خصوص ایران تجربه کرده‌اند. لازم به یادآوری است که در دوران پهلوی، دستگاه سرکوبگر ساواک، کاملا تحت تسلط صهیونیست‌ها بود و آنها، شکنجه‌گران ساواک را آموزش می‌دادند و مشاور آنها نیز بودند. به این ترتیب، صهیونیست‌ها دیدند هرچه شکنجه و فشار بیشتر شد، عزم ملت ایران برای پایان دادن به سلطه بیگانه قوی‌تر و مستحکم‌تر گردید. با این‌حال، نگاه صهیونیست‌ها به سایر انسان‌ها، نگاهی نیست که بتوانند از طریق آن، کسب تجربه کنند. این در‌حالی است که مردم ایران اگر در یک زمینه به تشخیص برسند، قطعا در‌خصوص آن، به نتیجه خواهند رسید. این مهم را درباره مردم ایران بار‌ها شاهد بوده‌ایم؛ برای نمونه می‌توانیم به دوران سلطه بیگانه بر ایران یا دوره هجمه صدام که همه قدرت‌های ضد‌استقلال ایران را نمایندگی می‌کرد، اشاره کنیم. 
با این‌حال، این پرسش مطرح می‌شود که چگونه می‌توان به خطای محاسباتی رژیم‌صهیونیستی پایان داد. باید گفت قطعا می‌توان به این خطا، از طریق نوعی مقاومتی که ایران آن را در پیش گرفته، پایان داد؛ یعنی مقاومتی که هرگز به دنبال شرارت نیست بلکه به‌دنبال احقاق حق خود است. این مقاومت قطعا آگاهی ملت‌ها را روز‌به‌روز افزایش می‌دهد. به این ترتیب، وقتی شناخت عمیق‌تر شود، طبیعتا صهیونیست‌ها را در تنگنا قرار می‌دهد، آنچنان که راهی جز ساقط شدن حاکمیت‌شان بر فلسطین باقی نخواهد ماند. لازم به یادآوری است که ما چنین تجربه‌ای را درخصوص آفریقای‌جنوبی نیز پشت‌سر گذاشته‌ایم. در این تجربه، شناخت ملت‌ها نسبت به رژیم آپارتاید روزبه‌روز افزایش پیدا کرد و این افزایش شناخت درقالب تحریم این رژیم، سبب فروپاشی اقتصادی و سیاسی آپارتاید در آفریقای‌جنوبی شد. این در‌حالی است که همین فرمول در مورد رژیم‌صهیونیستی نیز دنبال می‌شود و این مهم، بستگی به اراده محکمی دارد که ما در پیش گرفته‌ایم که قطعا به نتیجه می‌رسد و محاسبات آنها را به‌هم خواهد زد. به این شکل، آنها ناگزیر خواهند شد که فرمولی را که ایران در این‌خصوص ارائه کرده است، بپذیرند و این فرمول، بحث هر فلسطینی یک رأی است که از جانب همه، قابل درک بوده و با کمترین هزینه، می‌تواند به حاکمیت نژادپرستان پایان بدهد. در این بین، حتی یهودیان نیز این فرمول را می‌پذیرند، چون آنها نیز نمی‌خواهند سرنوشت شومی پیدا کنند و این فرمول می‌تواند آرامش آنها را نیز تأمین کند؛ بنابراین باید گفت که ایستادگی، درابتدا، تبعات سیاسی فراوانی برای ایران دارداما در نهایت، محاسبات دشمن را به‌هم خواهد ریخت و آنها را وادار به پذیرش فرمولی که ایران در سازمان ملل ثبت کرده، خواهد کرد. 

سناریو نامزدهای آمریکا در قبال ایران

علی اصغر زرگر

ایالات متحده آمریکا به صورت کلی در قبال ایران سیاستی واحد دارد و همواره رویکردها به گونه ای طراحی می شود که تعامل قسمتی از راهبرد آن ها در قبال ایران است و دقیقا به همین علت شاهد هستیم که در اوج تنش ها نیز میان ایران و آمریکا پیام هایی رد و بدل می شود.
مشخصا تفاوت حضور نماینده هر یک از دو حزب در کاخ سفید برای ایران قابل درک است. مثلا ترامپ معتقد است اروپا باید هزینه بیشتری برای ناتو بپردازد و آمریکا نمی تواند چتر حمایت خود را بر ناتو گسترش بدهد از این نظر اروپاییان شاید راضی به حضور ترامپ در کاخ سفید نباشند همچنین به دلیل رابطه شخصی و خوب ترامپ با پوتین که به نظر می رسد با حضور مجدد ترامپ در قدرت شاهد کاهش حمایت آمریکا از اوکراین یا اتحادیه اروپا باشیم و غرب ناچار به کنار آمدن با روس ها شود.  در مورد چین ترامپ جبهه گیری شدیدی داشت و موافق تجارت عظیم چین و آمریکا نبود و سعی داشت تناسب روابط را به نفع آمریکا تغییر دهد. استراتژی سیاست خارجی کلی آمریکا از نظر حفظ منافع و حمایت از اسرائیل و تجارت بین المللی و ایران ثابت خواهد بود ولی تاکتیک ها بیشتر نرم افزاری است و سعی خواهند کرد سیاست خارجی امریکا را با نفوذ سیاسی و دیپلماسی و فشار های اقتصادی پیش ببرند و منافع آمریکا را حفظ کنند.
باید توجه داشت که اگر ترامپ انتخاب شود باز هم سهل گیری هایی برای اسرائیل و سخت گیری هایی برای ایران و محور مقاومت خواهیم داشت. ترامپ قول هایی داده است و اعلام کرده چون شاهد افول دلار هستیم و کشور هایی نظیر چین، روسیه و ایران در جهت دلار زدایی اقدام می کنند باید روابط ما با این کشور ها رو به سازگاری بگذارد تا این کشور ها از سلطه دلار بیرون نیایند و بتوانند با همین وضعیت تجارت کنند. از این رو به نظر می رسد بعد از آمدن ترامپ باب مصالحه و گفت و گو با ایران باز شود اما در داخل آمریکا حزب دموکرات و بسیاری از روشنفکران آمریکایی با روی کار آمدن مجدد ترامپ همدل نیستند و فکر می کنند با آمدن او باز قاعده بازی در جهان به هم می ریزد. در اکثریت قرار گرفتن جمهوری خواهان سیاست های مبتنی بر قدرت نظامی و قدرت سخت را در آمریکا توسعه می بخشد و باب دیگری برای آمریکا باز می شود و اقداماتی را شاهد خواهیم بود که دموکرات ها به راحتی انجام نمی دهند.

دیپلماسی عمومی در فضای متلاطم بین‌المللی

جاوید قربان‌اوغلی
۱) رسالت نهادینه و پذیرفته‌شده «دیپلماسى» مدیریت صلح‌آمیز روابط میان کشورها بر اساس منافع ملی و ممانعت از وقوع جنگ است. به بیان دیگر دیپلماسی راهکاری مسالمت‌آمیز است که سیاست‌مداران برای تأمین اهداف کشور از‌ طرق صلح‌آمیز و جلوگیری از جنگ در شرایط تضاد منافع (ژئوپلیتیک، سیاسی، اقتصادی، قومیتی، مذهبی و...) با دیگر واحد‌های سیاسی از طریق مذاکره انتخاب می‌کنند. از منظر حکومت‌ها کاربرد دیپلماسی شکل‌دادن و تنظیم روابط با دیگر کشور و در یک کلمه «اجراى سیاست خارجى» است.

۲) «دیپلماسی عمومی» در دهه‌ها و سده‌های قبل در چارچوب فعالیت‌های فرهنگی، هنر، موسیقی، مبادلات علمی و... خلاصه می‌شد. تحولات سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات این عرصه را به ابزاری برای پیشبرد و تأمین اهداف کشورها تبدیل کرده که دولت‌ها با توسل به آن بهتر می‌توانند به اهداف ملی خود در رابطه با دیگر کشورها و در صحنه بین‌الملل دست یابند. در دو، سه دهه اخیر با سرعت‌گرفتن روند جهانی‌شدن و در پرتو توسعه و پیشرفت شگفت‌انگیز فناوری اطلاعات و ارتباطات، وسایل ارتباط‌جمعی به‌خصوص فضای مجازی (سایبری) به ابزاری تبدیل شده که در شکل‌دهی افکار عمومی، درهم‌ریختن باورهای سنتی و خلق فرصت‌های جدید برای تأثیرگذاری در روابط بین‌المللی نقش تقریبا بی‌بدیلی ایفا می‌کند.

جهت‌دهی افکار عمومی با استفاده از رسانه‌های تصویری، شنیداری و نوشتاری با سرعت و بردی که دارد، در کسری از ثانیه مرزهای بین‌المللی را بدون هیچ مانعی پشت سر می‌گذارد، فرهنگ‌ها را دگرگون می‌کند، بر ارزش و هنجارهای ملی غلبه کرده، ارزش‌های نوینی را خلق یا دیکته می‌کند و... که اینها از جمله زمینه‌ها و حوزه‌هایی هستند که دیپلماسی عمومی می‌تواند با اتکا بر آنها و انسجام‌بخشیدن به سیاست‌های دولت‌ها بر افکار و اذهان مردم سایر کشورها اثر بگذارد.

۳) وزارت امور خارجه با درک نقش و اهمیت دیپلماسی عمومی در پیشبرد اهداف ملی در ساختار خود به این‌ موضوع اهمیت داده و از حدود بیش از یک دهه قبل با تأسیس «مرکز دیپلماسی عمومی و رسانه» تحت نظر معاون وزیر سعی دارد در تحولات به شدت گذرا و پرشتاب بین‌المللی ایفاگر نقشی در تأمین اهداف ملی کشور باشد.

دو روز قبل اسماعیل بقایی‌هامانه، دیپلمات جوانی که در وزارت سیدعباس عراقچی سکانداری این مرکز به او سپرده شده، در اولین روزهای جلوس بر این مسند در ابتکاری بی‌سابقه از زمان تأسیس این مرکز میزبان تنی‌چند از دیپلمات‌های سابق بود. به‌کارگیری عبارت «بی‌سابقه» که ممکن است به مذاق برخی خوش نیاید، از آن جهت است که حداقل بنده به عنوان یک دیپلمات (1360-۱۳۹۸) و اهل قلم (بیش از پنج دهه) از وجود چنین‌ جلسه‌ای بی‌خبر هستم یا در خوشبینانه‌ترین شکل، حقیر لایق دعوت و حضور در چنین جلسه‌ای در چند سال گذشته نبودم.

ویژگی این جمع، حضور همکارانی بود که فارغ از خط و ربط سیاسی که از لوازم غیرقابل انکار «دیپلمات»بودن در نظام جمهوری اسلامی است و در اساسنامه این وزارت هم بر آن تأکید شده، برای هدفی ملی گرد هم‌ جمع شده بودند. در نهایت آزادی به بیان نقطه‌نظرات خود پرداختند و مهم‌تر اینکه سخنگوی جوان وزارت امور خارجه با صبوری و بردباری به نظرات جمعی ریش‌سفید گوش داد، یادداشت‌برداری کرد و قول استمرار آن را داد؛ اقدامی به غایت شایسته و قابل تقدیر. در همین جا فرصت را مغتنم شمرده و از همکاران شرکت‌کننده در این‌ جلسه درخواست دارم نظرات مطرح‌شده خود را از طریق نشر در رسانه‌ها در اختیار افکار عمومی قرار دهند‌. تردید ندارم که مرکز دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای وزارت امور خارجه از این امر استقبال و آن را در جهت پیشبرد اهداف مرکز تلقی خواهد کرد.

به منظور فتح باب پیشنهاد، اجازه می‌خواهم مطالب مطروحه در آن‌ جلسه از جانب این قلم را به اختصار در این یادداشت ذکر کنم. با این توضیح که بنده در زمره نفرات آخری بودم که زبان به صحبت گشودم. دلیل آن هم این بود که مطالب همکاران آن‌چنان عمیق، کارشناسانه و برآمده از چند دهه تجربه در عرصه بین‌المللی و دغدغه‌مند برای کشور بود که واقعا نیازی به تکرار نداشت.

۱ -ضرورت ترمیم چهره کشور که مخدوش شده است: این مهم در دو حوزه داخلی و خارجی است. در بخش اول نیازمند ترمیم شکاف‌ها و گسل‌های دولت - ملت هستیم. باید بپذیریم که این گسل‌ها می‌تواند متضمن مخاطرات جبران‌ناپذیری برای کشور باشد.

بخش دوم بازسازی سیاست خارجی و ریل‌گذاری معطوف به کاهش تنش، اعتمادزایی و تصحیح چهره ایران در جهان است. پیش‌درآمد این مهم قبول این واقعیت تلخ و شکل‌گیری اراده قوی برای عبور از این شرایط است که کشور گرفتار آن است. مسئولیت ذاتی و قانونی وزارت امور خارجه تحقق این مهم است. شورای عالی امنیت ملی (شعام) بالاترین مرجع سیاست‌گذار و تصمیم‌ساز در سیاست خارجی است که مبتنی بر قانون، وزارت امور خارجه تنها مجری آن سیاست‌هاست. در واقع وزارت امور خارجه پنجره کشور به جهان و سخنگوی آن به مثابه شیشه این پنجره است. هر چه شیشه کدرتر باشد، زیبایی‌های پنجره و ساختمان در منظر و مرئای بیننده زشت و بی‌قواره جلوه خواهد کرد.

۲- باید سیاستی اتخاذ شود که در جهان در سیاست خارجی «فقط یک صدا» از کشور شنیده شود. بدین معنا که «موضع رسمی» در تحولات مهم از زبان یک نهاد رسمی بیان شود. این نهاد جایی جز وزارت خارجه نیست. در همه جا موضع رسمی کشورها از زبان رئیس‌جمهور (نخست‌وزیر بسته به نوع حکومت) و وزارت خارجه (وزیر و سخنگوی وزارتخانه) بیان می‌شود. پذیرفته نیست کشور ده‌ها سخنگو داشته باشد و هر یک با یک کلام هزینه سنگینی بتراشد اما در مقابل هیچ‌کس پاسخ‌گو نباشد.

۳-در دنیای امروز نقش «لابی»های تأثیرگذار واقعیتی انکارناپذیر است. قصد قیاس ندارم ولی تأثیرات لابی معرف یهود در آمریکا (آیپک) مشتی از خروار و البته از مهم‌ترین آنها در جهان است.

با وجود آسیب‌های چهره انقلاب و نظام در سه دهه اخیر، بازسازی این‌ چهره با اتخاذ رویکردهای خلاقانه در دیپلماسی رسمی و البته مبتنی بر منافع ملی، نمی‌توان و نباید از «لابی»‌های تأثیرگذار در لایه‌های مختلف و متکثر جهان اعم از کشورهای غرب، قدرت‌های نوظهور و مهم‌تر از آن بین کنشگران بی‌شمار در کشورهای جهان غافل ماند. ایران کشوری بزرگ با تاریخی مشعشع است که هنوز از وزن و جایگاه بالایی در جهان و در بین روشنفکران برخوردار است. محصورکردن ایران در بین چند کشور یا گروه و سازمان به یقین نمی‌تواند متضمن پیشبرد اهداف متعالی کشور باشد.

۴) دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، نه سیاه است و نه‌‌ سفید. هیچ کشوری در جهان نه شر مطلق است و نه خیر جامع و تمام. هنر سیاست‌ورزی و دیپلماسی هوشمندانه حرکت ماهرانه در این جهان پرتلاطم است. ضرب‌المثل معروف «هیچ گربه‌ای به خاطر رضای خدا موش نمی‌گیرد»: واقعیت حاکم بر روابط کشورها در نظام بین‌المللی است. اصل حاکم بر روابط ایران با هر کشوری «تمامیت ارضی و منافع ملی» است و لاغیر‌.

۵) تقریبا ‌ قریب به اتفاق همکاران شرکت‌کننده در آن جلسه بر تنازل غیرقابل قبول جایگاه وزارت خارجه در کشور تأکید داشتند که نگارنده نیز با وجود تکراری‌بودن به دلیل اهمیت به آن پرداختم. سوگمندانه باید اعتراف کرد که این سقوط آزاد از زمان دولت معجزه هزاره سوم آغاز شد که کم‌و‌بیش در دولت‌های بعد از آن هم ادامه یافت.

به تصریح یکی، دو نفر از دوستان حاضر در جلسه، بدنه کارشناسی وزارت خارجه حتی در شرایط کنونی از دیگر نهادهایی که پا در گلیم وزارت خارجه کرده و به ایفای نقش می‌پردازند، با فاصله بسیار زیادی کارشناس‌تر است، سازوکار و روش‌های گفت‌وگو با جهان را می‌شناسد‌ و برای استفاده از فرصت‌های متعدد بین‌المللی آمادگی دارد و از مهارت لازم برخوردار است.

شایسته نیست با برون‌سپاری وظایف ذاتی و قانونی این دستگاه برخوردار از متخصصان تحصیل‌کرده و دیپلمات‌های ورزیده در حاشیه قرار گیرد‌. پند شیخ اجل سعدی شیرازی در حکایت آن دو برادر را نصب‌العین خود  قرار دهیم.

ایران قوی؛ارتش مقتدر و  پرافتخار

 کورش شجاعی
تجاوز بامداد شنبه پنجم آبان ماه رژیم صهیونی به حریم کشورمان و حمله به نقاطی از ایلام،تهران و خوزستان گناهی نابخشودنی و «غلطی» بود که قطعا در موعد و شرایط مقتضی باید پاسخی «درخور»،«حساب شده» و «بازدارنده» به آن داد. جدا از این مسئله مهم و اساسی که مسئولان سیاسی و نظامی کشور باید به بهترین شکل ممکن آن را تدارک و اجرایی کنند، به چند نکته مهم اشاره می کنم.
ارتش صهیونی چرا به حریم ایران تجاوز کرد؟
رژیم خونخوار صهیونی فقط در یک سال اخیر بیش از ۴۲هزار انسان را در غزه قتل عام کرده ،در این «نسل کشی»آشکار ۱۰هزار کودک معصوم ، ۱۰هزار زن بی پناه و بی گناه و ۲۲ هزار مرد پیر و جوان قربانی جنایت های جنگی «باند»حاکم بر سرزمین های اشغالی شده اند که به روایت آمار پیکر حدود۹هزار نفر از قربانیان این بزرگ ترین جنایت قرن همچنان زیر آوارها باقی مانده است. نکته مهم این که غاصبان صهیونیست پس از این همه کشتار به هیچ یک از ۲ هدف اصلی خود یعنی «نابودی حماس» و«آزاد کردن اسیران»خود حتی پس از ترور ناجوانمردانه اسماعیل هنیه ،سیدحسن نصرا...،یحیی سنوار و ... دست نیافتند.
تجاوز و حمله وحشیانه ارتش صهیونی به لبنان نیز علی رغم کشتار بیش از ۲هزار انسان بی گناه و بمباران زیرساخت های این کشور با این که رژیم را متحمل تلفات و خسارت های زیادی کرده اما به دستاورد مهمی نرسیده  که مهم ترین هدف ایجاد تفرقه در بین مردم  لبنان و دست برداشتن حزب ا... و جبهه مقاومت از حمایت از غزه و فلسطین بوده است.
از دیگر سو غاصبان صهیونیست ضرب شست اساسی در عملیات «وعده صادق۱ »و خصوصا «وعده صادق۲» در پاسخ به غلط هایی که کرده بودند ،خوردند و حالا پس از این شکست ها برای ترمیم روحیه ارتش جنایتکار و ساکنان سرزمین های اشغالی به تجاوز هوایی علیه کشورمان اقدام کردند. 
اقدامی که پیش از این حمله به مراکز هسته ای،پالایشگاهی و حتی«ترور»در آن توسط رژیم مطرح شده بود،اما به دلایلی که مهم ترین آن ،بیداری ،هوشیاری ،فداکاری و البته قدرت و توانمندی پدافند هوایی ایران بود، کل هجوم ارتش رژیم به زدن چندنقطه نظامی در کشور با پرتاپ موشک های«هواپایه» از جنگنده های F۳۵آمریکایی محدود شد، آن هم ۱۰۰کیلومتر دورتر از مرزهای ایران و با استفاده از فضایی که در عراق در اختیار آمریکایی ها قرار دارد.
نقش پدافند هوایی در مقابله با تجاوز
قدرت پدافند هوایی ایران علاوه بر هدف قراردادن تعداد قابل توجهی از موشک های پرتاب شده، به موفقیت بزرگ‎تر نظامی دیگری دست یافت و آن هم جلوگیری از ورود جنگنده های اسرائیلی به حریم و فضای کشورمان بود که این مهم را می توان حتی بخشی از عملیات «وعده صادق۳» برشمرد. مسئله مهمی که از زوایای گوناگون توسط نظامیان خبره کشورمان  قابل بررسی و تبیین است،که البته شاید این زمان به لحاظ مسائل نظامی و امنیتی هنوز برای تبیین آن زود باشد.
بر این اساس گرچه رژیم به حریم کشورمان تجاوز و غلطی فاحش کرد اما نتیجه این اقدامش نیز چیزی جز شکست  و دست نیافتن به اهدافش نبود. نکته حائز اهمیت این که، غلط و تجاوز رژیم را مردم و خصوصا مسئولان نه باید «بزرگ نمایی» کنند و نه «کوچک انگاری» و بر این اساس تجاوز و غلط رژیم صهیونی باید به گونه ای پاسخ داده شود که علاوه بر «بازدارندگی»،«محاسبات غلط» صهیونیست ها را درباره ایران آشکارتر کند و این پاسخ آن‎چنان توسط مسئولان سیاسی و نظامی کشورمان تدارک شود که سران صهیونیست بفهمند ایران و ایرانی و جوانان ایرانی چیستند وکیستند؟! پاسخی که به فرموده رهبر حکیم انقلاب براساس «مصالح مردم و کشور» باشد.
افتخارآفرینی دیگربار ارتش قهرمان
مقابله موفق پدافند هوایی کشورمان با تجاوز ارتش صهیونی چند نکته مهم را آشکارتر کرد:
۱-نشان داد که ایران قوی حالا و دراین زمانه به خاطر باور به توانمندی های فرزندان عزیزش علاوه بر توان بسیار قوی«آفندی» توان کم نظیر«پدافندی» را به دست آورده است.
۲-این موفقیت در مقابله با تجاوز رژیم اشغالگر به تمامی کشورهای منطقه و فرامنطقه ای نشان داد زمان جولان موشک ها و هواپیماهایشان در حریم ایران اسلامی مدت هاست که به پایان رسیده.
۳-اعتماد و علاقه مردم را به «ارتش قهرمان»ایران بیش ازپیش و دوصد چندان کرد. 
۴-این دفاع جانانه از حریم کشورمان توسط پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی و دیگر دست اندرکاران حفاظت از حریم هوایی کشور موجب تقویت هرچه بیشتر «همگرایی» و «هم افزایی» نیروهای مدافع دین و میهن شد.
۵-این تجربه عینی و میدانی در دفاع از فضا و حریم کشور نشان داد، قوی شدن و حرکت به سمت «ایران قوی» در تمامی عرصه های علمی، فنی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دفاعی، تجهیزاتی، دیپلماسی و... تنها راه حفظ استقلال ،عزت ،تمامیت ارضی ،امنیت،اقتدار و حفظ حرمت و کرامت ایران و ایرانی است.
۶-این بیداری، هوشیاری و مقابله جانانه پدافند هوایی کشور با تجاوز هوایی ارتش صهیونی علاوه بر این که قدرت، اقتدار، عزت، هیمنه و افتخارآفرینی ارتش جمهوری اسلامی را بار دیگر در پیش چشم مردم کشورمان به منصه ظهور گذاشت ، قدرت نمایی آشکاری در مقابل دشمنان و بدخواهان ایران و ایرانی شد.
۷- «ارتش پرافتخار»ایران با این دفاع جانانه از حریم دین و میهن و تقدیم ۴شهید بزرگوار در این راه مقدس (شهید گروهبان یکم محمدمهدی شاهرخی فر-شهید استوار یکم مهدی نقوی-شهید سرگرد سجاد منصوری و شهید سرگرد حمزه جهان دیده که این نوشته متبرک به نام این عزیزان است) علاوه بر بیش از ۴۸هزار شهیدی که در دوران دفاع مقدس تقدیم استقلال و عزت و مانایی دین و میهن و دفاع از ناموس وطن کرده، دیگر بار ثابت کرد که این رزم آوران سلحشور و گُردان عرصه میدان حمایت از دین و میهن و ملت بزرگ ایران،این سروقامتان ستبر سینه و حافظان حرمت وطن، این بزرگ مردان رزم آور پاکباز بی ادعا ،این مردان مرد و قامت برافراشتگان و کمر همت بستگان حفاظت از ایران و ایرانی همیشه و همچنان و تا پای جان بر سر میثاق خود با خدا و قرآن و ملت و ولایت برای حفاظت از کیان دین و میهن و در اهتزاز ماندن پرچم ایران بزرگ و عزیز و مقتدر محکم و استوار ایستاده اند. درود بی کران الهی  و سلام و مهر خالصانه همه ایرانیان نثار تمامی حافظان حریم دین ومیهن.
بر دست و بازوی تمامی حافظان استقلال و امنیت و رزم آوران و شهیدان و جانبازان و آزادگان و خانواده های محترم ایشان بوسه عشق و ارادت می زنم و بر این بوسه بسی افتخار می کنم.
یاد همه شهیدان نیروی انتظامی و مرزبانان عزیز،خصوصا ۱۰شهید سرافراز واقعه گوهر کوه تفتان را گرامی می دارم. اگر عمر و فرصتی بود به زودی در یادداشتی دیگر قلم ناچیز و الکن خویش را به نام ایشان نیز متبرک خواهم کرد.

یک راهبرد دقیق رسانه‌ای

جواد شاملو
نه بزرگ‌نمایی، نه کوچک‌انگاری. راهبرد رسانه‌ای دقیقی که از سوی رهبر انقلاب اعلام شد؛ چراکه به‌نظر می‌رسید از هر سو برخی در دام یکی از این رویکردها افتادند. برخی برای مدیریت افکار عمومی، فورا دست به کوچک‌نمایی حمله دشمن زدند. حال آنکه تحقیر دشمن لازم است اما نه به گونه‌ای که تنبیه دشمن غیرضروری شمرده شود! هرچند ضربه دشمن به قله رفیع امنیت ایران ناچیز بود، اما ظلم دشمن که به شهادت جان‌های منیع ایرانی انجامید نابخشودنی و خشم‌آور بود. جان ایرانی شیعه ارزشمند است. این داغ که در این حمله یک غیرنظامی جان خود را از دست داده و ایران دستکم برای یک نفر در یک لحظه امن نبوده، داغ کمی نیست. نمی‌توان از این گذشت که برخی از هموطنان ما با صدای پدافند از خواب پریده باشند. نمی‌توان پذیرفت که کودکی در نیمه‌شب از صداهایی که شنیده با گریه بیدار شده باشد.
از سویی دیگر برخی هم‌صدا با رسانه‌های بیگانه علم بزرگ‌نمایی را به دست گرفتند. واقعیت آن است که رژیم اشغالگر در حمله خود هیچ موفقیتی به‌دست نیاورد و حتی نتوانست درصدی از آسیب‌های وعده صادق۲ را جبران کند. بزرگ‌نمایی حمله دشمن یعنی تزریق  اضطراب در روح جامعه‌ای که تشنه آرامش است و این ترس‌افکنی بیش از موشک‌های دشمن امنیت ما را تهدید می‌کند. بزرگ‌نمایی حمله دشمن تهدید امنیت روانی جامعه است؛ مبادا یک ایرانی شبی با نگرانی تن به رختخواب بسپارد. فردای روز خطای محاسباتی دشمن، جوان ما به دانشگاه رفت، نوجوان ما به مدرسه و کارگر ما به کارخانه. نه تنور نانوایی‌ها خاموش ماند نه چراغ مغازه‌ها. پارک‌ها پر از آدم‌هایی بود که ورزش می‌کنند و کافه‌ها مانند همیشه پر از مشتری بودند. دشمن غلطی کرد اما در ایران آب از آب تکان نخورد. این یعنی هرچند به امنیت کشور توهین شده اما زخمی بر چهره آن ننشسته و آنکه خلاف این را القا کند، از زمره مرجفون است.
 
تقابل ایران و رژیم صهیونیستی نه 7 اکتبر آغاز شد، نه 5 آبان خاتمه می‌یابد
ایران ماشه را می‌چکاند
علیرضا حجتی
تهاجم اسرائیل به خاک ایران چه معنایی در معادلات کنونی منطقه تولید می‌کند؟ پاسخ به این پرسش مسیر را در توصیف صحنه میدانی برای تصمیم‌سازان ایران هموار خواهد کرد. 
در وهله اول، منازعه تهران – تل‌آویو در هنگامه آغاز یک بحران گسترده جنگی، ما را دوباره به روابط بین‌الملل ارجاع می‌دهد. مساله از داده‌ها فراتر رفته و اطلاعات پاسخگوی صحنه جدید نیست. مساله‌ای که بار دیگر تکیه بر تخصصی دیدن موضوعات اینچنینی با تسلط بر دانش روابط بین‌الملل را اثبات می‌کند. به همین خاطر بحث کاربست «نظریه» به مثابه دسته‌بندی کردن داده‌های پراکنده و استخراج الگوی رفتاری از آن، چیزی است که فقدان آن در عرصه تحلیلی کشور مشاهده می‌شود. با این توصیف، درگیری مستقیم ایران و رژیم صهیونیستی نشان داد فرضیه «تله جنگ» که ماه‌ها، نخستین پیش‌فرض توضیح تنش در منطقه بود چقدر اشتباه و دور از واقعیت بوده است، همانطور که امید بستن به آتش‌بس در غزه خوشبینانه بود. ایران، بعد از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در تهران، به دیپلماسی فرصت داد و از نقض حاکمیت سرزمینی خود چشم پوشید تا آنطور که رئیس‌جمهور ایران فاش کرد، در ازای آن، ایالات متحده و برخی متحدان غربی اسرائیل، طبق قولی که به کشورمان داده بودند، به دولت یاغی تل‌آویو لگام‌ زده و نتانیاهو را وادار به پذیرش آتش‌بس کنند. با محرز شدن این نکته که آتش‌بسی در کار نیست و نتیجه خویشتنداری ایران، صرفا خرید زمان برای کابینه افراطی رژیم صهیونیستی است، ایران تصمیم به عملیاتی کردن دومین ورژن وعده صادق گرفت. اینجا جایی است که رئالیست‌ها در روابط‌ بین‌الملل پرچم‌شان را می‌کوبند. آنها می‌توانند دوباره فریاد بزنند در فضای آنارشیک جهان، جایی برای قول شفاهی و اعتماد نیست. «وعده صادق ۲» در چنین لحظه‌ای خلق شد. در خاورمیانه حسن‌نیت، حسن‌نیت نمی‌آورد!
مقابله ایران - رژیم صهیونیستی دیگر حتی با نظریه «بازدارندگی» هم همخوان نیست. معادله میان تهران – تل‌آویو را باید در نظریه «موازنه قوا» فهم کرد. ایران قبل از عملیات «وعده صادق 2» صرفا با ارائه یک «تهدید معتبر نظامی» به عنوان یکی از ابزارهای موازنه، توانست میلیاردها دلار به این رژیم بدون شلیک یک گلوله خسارت وارد کند. رژیم صهیونیستی هم با تلاش برای وارد کردن آمریکا به این معادله، از واشنگتن به عنوان یک عنصر «موازنه‌ساز» در برابر دشمن خود بهره می‌برد. نتانیاهو و دار و دسته‌اش تلاش اصلی خود را اما بر اخلال در ادراک ایران پایه‌ریزی کرده‌اند. حمله 5 آبان و سپس تبلیغات فراوان پیرامون آن مبنی ‌بر از کار انداختن تمام توان دفاعی ایران با هدف سست کردن دست نیروهای مسلح ایران از چکاندن ماشه است. 
اسرائیل نیاز داشت این حمله را بزرگ و نابودکننده جلوه دهد، همانطور که نتانیاهو مدعی شد بازوهای ایران را قطع کردیم اما خارج از این ادعاهای بزرگ، رژیم یاغی‌ای که به جنگ‌های پیش‌دستانه با دکترین «برخیز و اول تو بکش» مشهور است، برای نخستین‌بار در تاریخ مجبور شده است برای یک حمله محدود به ایران هم از قبل تهران را مطلع سازد. 
بر اساس آنچه منابع عبری خبر داده‌اند، اقدام محدود نظامی اسرائیل علیه ایران با هدف جلوگیری از تشدید تنش با کشورمان صورت گرفته است. بر اساس گزارش واشنگتن‌پست، یک مقام ارشد اسرائیلی با آگاهی مستقیم از استراتژی نظامی این رژیم فاش کرد اسرائیل به عمد حمله اخیر خود به ایران را به طور محدود تنظیم کرده است تا تهران را برای پاسخ گسترده در محدودیت قرار دهد. 3 منبع آگاه نیز  به آکسیوس گفته‌اند که اسرائیل روز جمعه پیش از حملات خود ایران را مطلع کرده و پیامی فرستاد که تهران به این حمله پاسخی ندهد. این منابع گفتند که پیام اسرائیل تلاشی برای محدود کردن تبادل مداوم حملات بین اسرائیل و ایران و جلوگیری از تشدید تنش بوده است. این منابع مدعی شدند پیام اسرائیل از طریق چند طرف سوم به ایرانی‌ها منتقل شده است و اسرائیلی‌ها از قبل برای ایرانی‌ها روشن کردند که به طور کلی به چه چیزی حمله خواهند کرد و به چه چیزی حمله نمی‌کنند. هراس از پاسخ ایران با کلیدواژه پرهیز از تشدید تنش موضوعی بود که تقریبا مقامات آمریکایی هم بر آن پافشاری داشتند. آنتونی بلینکن در این راستا هفته قبل، بعد از سفر منطقه‌ای خود گفت: «نگران درگیری گسترده‌تر با ایران هستیم. پس از حمله موشکی مجدد ایران علیه اسرائیل، احتمال تشدید تنش‌ها بالاست. آمریکا از حق اسرائیل برای دفاع از خود حمایت می‌کند». دلیلی که رژیم صهیونیستی را وادار به یک حمله محدود به ایران کرد، کیفیت عملیات «وعده صادق 2» بود.
این تقابل بازتابی از مفهوم ضربه اول و دوم در روابط بین‌الملل است. به این معنا که ضربه اسرائیل به ایران آسیب‌زننده اما ضربه ایران به رژیم صهیونیستی بر اساس جبر جغرافیایی برای این رژیم ویرانگر و نابود‌کننده خواهد بود.
با این همه، درز دادن این اطلاعات توسط صهیونیست‌ها برای تزلزل در پاسخ ایران، نافی بی‌جواب گذاشتن این گستاخی از سوی ایران نخواهد بود. رژیم صهیونیستی به خود جرات داده است برای نخستین‌بار به خاک ایران تجاوز کند و رسما مسؤولیت آن را به عهده بگیرد. حمله به پایتخت ایران، پیام معناداری است که تهران از آن چشم‌پوشی نخواهد کرد. 
در این چارچوب، از بیانات روز یکشنبه رهبری، تفاسیر مختلف و برداشت‌های متفاوتی شده است. عده‌ای مواضع رهبری در اصلاح نظام محاسبه صهیونیست‌ها را تعبیر به این کردند که ایران به دنبال پاسخ نخواهد رفت. این تاویل مطلقا خطاست. نگاهی به الگوی رفتاری تاریخی آیت‌الله خامنه‌ای نشان می‌دهد ایشان به هیچ عنوان قائل به نادیده گرفتن خطای رژیم صهیونیستی علیه ایران نیستند. 
مواضع رهبری درباره اسرائیل را باید در یک منظومه کلی و در تداوم پیام‌های‌ایشان پس از حمله به کنسولگری و ترور شهید هنیه جست‌وجو کرد. انذار رهبری درباره کوچک‌نمایی حمله رژیم صهیونی به خاک ایران، هرچه باشد تفسیر عدم پاسخ به تل‌آویو قلمداد نمی‌شود. خطای محاسباتی صهیونیست‌ها در جسارت به خاک ایران چگونه باید اصلاح شود؟ پاسخ روشن است. اینکه سران اشغالگر دچار این سوءبرداشت شوند که تعرض به ایران پاسخی نخواهد داشت ایران را در یک مارپیچ خطرناک بحرانی وارد خواهد کرد.
در ادبیات موازنه قوا و بازدارندگی، آخرین اقدام به عنوان نتیجه نهایی منازعه تعریف می‌شود. یعنی اگر روند تقابل ایران و اسرائیل، 5 آبان 1403 خاتمه یافته باشد، در دانش روابط بین‌الملل به معنای پیروزی رژیم صهیونیستی خوانده می‌شود. ایران می‌تواند شکست را بپذیرد یا خود نقطه پایانی این جنگ را بگذارد؛ جنگی که آینده منطقه و تاریخ را رقم می‌زند.