صبح صادق >>  خرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۱:۴۸  ، 
شناسه خبر : ۳۸۱۶۱۲
پایگاه بصیرت / مجتبی پاشائی

حمله اخیر رژیم صهیونی به قطر، گرچه در نگاه نخست به‌عنوان یک اقدام نظامی محدود و تاکتیکی ارزیابی می‌شود، اما در واقع نقطه عطفی در مسیر تحولات فکری، سیاسی و امنیتی خاورمیانه و همچنین در مناسبات نظام بین‌الملل محسوب می‌گردد. این رخداد نشان‌دهنده پایان دوران طولانی است که در آن سیاست خارجی بسیاری از کشور‌های عربی و منطقه بر پایه مکتب ایده‌آلیسم و نگاه خوش‌بینانه به دیپلماسی نرم، میانجی‌گری و سیاست گفت‌و‌گو شکل گرفته بود. حمله رژیم اشغالگر به قطر به روشنی اعلام کرد که منطق سخت قدرت و محاسبات امنیتی، همچنان در میدان سیاست جهانی فرمانروایی می‌کند و سیاست خارجی مبتنی بر صرف گفت‌و‌گو و سازوکار‌های ایده‌آلیستی دیگر توانایی تأثیرگذاری و حفظ امنیت را ندارد.

پشتوانه تاریخی ایده‌آلیسم و تجربه کشور‌های عربی
پس از جنگ جهانی اول و تأسیس جامعه ملل و بعد‌ها سازمان ملل، ریشه‌های مکتب ایده‌آلیسم شکل گرفت، مکتبی که مدعی بود صلح می‌تواند از طریق اعتماد به نهاد‌های بین‌المللی، رعایت قواعد حقوقی و گفت‌و‌گو‌های چندجانبه برقرار شود. در سال‌های اخیر، این ایده به‌ویژه در میان شماری از کشور‌های عربی مانند عمان، کویت و از جمله قطر، نقش تعیین‌کننده‌ای در سیاست خارجی آنها ایفا کرده است. قطر طی دهه‌ها با تمرکز بر دیپلماسی فعال، میانجی‌گری منطقه‌ای و تلاش برای ایفای نقش صلح‌جویانه در منازعات پیچیده‌ای، چون بحران فلسطین و لبنان و حتی در بحران‌های دوردست‌تر مانند افغانستان و برخی کشور‌های آفریقایی، خود را به‌عنوان نمونه‌ای شاخص از بازیگری ایده‌آلیست معرفی کرده است. این کشور با سرمایه‌گذاری کلان در حوزه رسانه، فرهنگ، ورزش و دیپلماسی عمومی، ساختاری ایده‌آلیستی از حضور دیپلماتیک را ایجاد کرد که بر گفت‌وگوی میان طرف‌های منازعه و ایجاد اعتماد متقابل تکیه داشت. استراتژی قطر و برخی کشور‌های همسو در منطقه، بر این فرض استوار بود که می‌توان در چارچوب قوانین بین‌المللی و میانجی‌گری و هماهنگی‌های چندجانبه، امنیت و ثبات منطقه‌ای را تأمین کرد و از مسیر همکاری‌های سیاسی و دیپلماتیک، به جای منازعه نظامی عبور کرد.

فروپاشی تجربه ایده‌آلیستی در برابر بیداد قدرت سخت.
اما حمله غیرمنتظره و خارج از عرف رژیم صهیونی به قطر به شکل بی‌سابقه‌ای نشان داد که این مدل ایده‌آلیستی نه تنها نتوانسته مانع تقویت منطق سخت منافع و امنیت ملی شود، بلکه از منظر قدرت نظامی و محاسبات امنیتی، در حقیقت ضعیف و آسیب‌پذیر بوده است. این حمله، پیام مهم و صریحی فراتر از یک عملیات نظامی مخابره کرد: «هیچ میانجی، هیچ نشست دیپلماتیک و هیچ نشانه‌گذاری نمایشی نمی‌تواند مانع تصمیمات سخت‌گیرانه و مبتنی بر امنیت ملی کشوری شود که منافع خود را در اولویت قرار داده است». این موضع کاملاً در تطابق با پایه‌های نظریه رئالیسم است. رئالیسم که اساساً با نگاه واقع‌گرایانه و اغلب بدبینانه به روابط بین‌الملل بنای خود را بر «بقای دولت» و حفظ «قدرت» نهاده است، دولت‌ها را به عنوان بازیگرانی عقلانی معرفی می‌کند که با هدف حفظ منافع ملی خود که اغلب غیرقابل مصالحه است، فعال می‌شوند. در این دیدگاه، اخلاق و ارزش‌های مشترک فقط زمانی اهمیت دارند که در راستای تأمین منافع مادی قدرت باشند و در غیر این صورت، به حاشیه رانده می‌شوند. حرکت بی‌توجه رژیم صهیونی به فشار‌های بین‌المللی، تأییدی محکم بر این نگاه است که در عرصه سیاست جهانی، اراده قدرت، کفه سنگینی دارد.

پیامد‌های منطقه‌ای و بازنگری در سیاست خارجی کشور‌های عربی
اقدام رژیم مضاف بر ضربه بزرگ به قطر، در واقع بازتاب شکست گسترده رویکرد ایده‌آلیستی و دیپلماسی نرم در جهان عرب بود. کشور‌هایی که سال‌ها به میانجی‌گری‌های پرزرق و برق، نشست‌های بین‌المللی و تکیه بر نهاد‌های حقوقی بین‌المللی دلخوش بودند، اکنون ناچار شده‌اند با تلخی واقعیتی روبه‌رو شوند که قدرت سخت، میزبان مطلق تحولات منطقه است. سرمایه‌گذاری قطر و برخی کشور‌های عربی در مسیر دیپلماسی عمومی، از طریق ساختن مراکز رسانه‌ای قدرتمند، حضور در رویداد‌های ورزشی جهانی و حمایت از فعالیت‌های فرهنگی، به هیچ وجه نتوانست این کشور را از هدف حمله مستقیم و تهدیدات امنیتی مصون بدارد. این واقعیت بیانگر پایان قلمرو اثرگذاری سیاست خارجی ایده‌آلیستی است. دامنه امنیت و نفوذ سیاسی در خاورمیانه، تنها با داشتن قابلیت‌های واقعی نظامی، بازدارندگی قوی و قدرت راهبردی تضمین می‌شود. اکنون دیگر دوره خوش‌بینی به توانایی دیپلماسی نرم به پایان رسیده است. کشور‌های عربی برای بازیگری جدی در عرصه سیاست جهانی و حفظ منافع و امنیت ملی خویش ناچارند روی نقش‌آفرینی مبتنی بر قدرت سخت و تقویت توان راهبردی و دفاعی سرمایه‌گذاری کنند. این تغییر پارادایمی، چالشی اساسی برای بسیاری از دولت‌های منطقه است که رفتاری مبتنی بر گفت‌و‌گو و میانجی‌گری را لایه اصلی سیاست خارجی خود قرار داده بودند. فراتر از مرز‌های خاورمیانه، این رخداد تأکیدی دوباره بر واقعیت غالب جهانی است که نظام بین‌الملل امروزی بیشتر از هر زمان دیگری تحت سیطره قواعد سخت و واقع‌گرایانه رئالیسم عمل می‌کند. تحولات نظیر جنگ اوکراین و متعاقب آن تشدید رقابت‌های آمریکا و چین، بحران‌های انرژی گسترده و همچنین موضوعات پیچیده سیاسی در اروپا و آسیا، همه نشان می‌دهند سیستم جهانی گرایش فزاینده‌ای به بازی قدرت دارد و صرف نظر از آرمان‌ها و ارزش‌ها، قدرت سخت تعیین‌کننده جایگاه و نقش بازیگران است.

بازنگری استراتژیک و انتخاب راه آینده در جهان عرب
در این فضای جدید، دول عرب دیگر نمی‌توانند بر این توهم پایبند باشند که با تکیه صرف بر میانجی‌گری، گفت‌و‌گو‌های دیپلماتیک و دیپلماسی رسانه‌ای می‌توان امنیت و تأثیرگذاری را تضمین کرد. این رویکردی است که سال‌ها به عنوان شاخصی از تمایز و برتری برخی دولت‌های عربی ارائه شده بود، اما اکنون به نقطه انقضای خود رسیده و به ناچار باید جای خود را به رویکرد‌های مبتنی بر قدرت سخت بدهد. حمله رژیم صهیونی به قطر یک امر عادی در حوزه امنیتی نیست بلکه نمادی از مرگ سیاست خارجی ایده‌آلیستی در منطقه غرب‌آسیا (خاورمیانه) و زنگ خطری برای همه کشور‌های جهان عرب است. امروز مقابل حکمرانی جهان عرب پرسشی اساسی قرار دارد که؛ آیا می‌خواهند قواعد سخت‌گیرانه رئالیسم را بپذیرند، توانمندی‌های دفاعی و بازدارندگی واقعی خود را افزایش دهند و در فضای جدید حضور فعال و مؤثر داشته باشند، یا همچنان بر مبنای آرمان‌ها و رویکرد‌های ایده‌آلیستی حرکت کنند و بار دیگر در برابر منطق عریان قدرت آسیب ببینند؟

سخن پایانی؛ زوال ایده‌آلیسم و طلوع رئالیسم
بازگشت عریان رئالیسم، چالشی عمیق برای جهان عرب به شمار می‌رود؛ چالشی که نه تنها سیاست خارجی را در معرض بازتعریف قرار می‌دهد، بلکه بر فرهنگ سیاسی و نوع نگاه به مسائل امنیتی و بین‌المللی نیز تأثیر می‌گذارد. این بازگشت را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان یک تغییر نظری یا تکنیکی در نظر گرفت، بلکه باید آن را نشانه‌ای از تحولی جدی در نظام بین‌الملل و شیوه نقش‌آفرینی کشور‌ها دانست. در چنین شرایطی، کشور‌های عربی ناگزیرند هم‌زمان با گذار از فضای ایده‌آلیستی پیشین، بر تقویت توان دفاعی، ارتقاء بازدارندگی و بهره‌گیری هوشمندانه از ظرفیت‌های سخت و نرم خود تمرکز کنند. تنها از رهگذر چنین رویکردی است که می‌توانند جایگاهی مؤثر و باثبات در نظمی جهانی که بیش از پیش بر منطق قدرت و بازدارندگی استوار شده، داشته باشند.