صبح صادق >>  راهبرد >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۰:۱۴  ، 
شناسه خبر : ۳۸۲۵۸۷
پایگاه بصیرت / فریدون حیدری حویق

در دکترین‌های معمول و سنتی دفاعی و امنیتی، برتری نظامی اغلب با شاخص‌های کمی، مانند تعداد ادوات زرهی، توان موشکی یا استعداد نیروی انسانی سنجیده می‌شد؛ اما در محیط راهبردی پیچیده و سیال قرن بیست‌و‌یکم، متغیر تعیین‌کننده‌تری ظهور کرده است و آن هم چیزی نیست جز «زمان» که کمتر به آن پرداخته شده و می‌شود. به بیان دقیق‌تر، توانایی یک ساختار دفاعی‌ـ امنیتی برای به حداقل رساندن فاصله میان «وقوع تهدید» و «ادراک کامل آن» محل توجه این متغیر است. این گسست که از آن با عنوان «تأخر ادراکی» یاد می‌شود، دیگر یک حاشیه خطای قابل اغماض نیست، بلکه به پاشنه آشیل امنیت ملی کشور‌ها در مواجهه با تهدید‌های نوین، به‌ویژه جنگ‌های ترکیبی، اطلاعاتی و شناختی، بدل شده است. در نبرد امروز، پیروزی از آن کسی نیست که صرفاً قدرت شلیک بیشتری دارد، بلکه از آن کسی است که سریع‌تر می‌بیند، بهتر می‌فهمد و هوشمندانه‌تر عمل می‌کند. در طول دهه اخیر ماهیت تهدید‌ها علیه امنیت ملی نه تنها کشور ما، بلکه اغلب کشور‌های جهان به‌طور بنیادین تغییر کرده است. تهدید‌های سنتی، مانند تهاجم نظامی، دارای نشانه‌های آشکار و قابل رصدی بودند که به نظام دفاعی فرصت واکنش می‌دادند؛ اما تهدید‌های امروزی در «منطقه خاکستری» عمل می‌کنند؛ جایی که مرز میان جنگ و صلح، دوست و دشمن، و واقعیت و فریب، عمداً مخدوش شده است. یک عملیات سایبری پیچیده که زیرساخت‌های حیاتی را هدف می‌گیرد، یک کارزار دروغ‌پراکنی سازمان‌یافته برای فرسایش سرمایه اجتماعی، یا نفوذ تدریجی یک جریان افراطی در لایه‌های فکری جامعه، همگی فاقد «اعلام جنگ» رسمی هستند. این تهدیدها، مانند یک ویروس خاموش عمل می‌کنند؛ پیش از آنکه تب و لرز بحران آشکار شود، در سکوت تکثیر شده و آسیب‌های ساختاری خود را وارد کرده‌اند. در چنین فضایی، تأخر ادراکی به معنای آن است که دستگاه امنیتی زمانی متوجه حمله می‌شود که بخش قابل توجهی از استحکامات دفاعی درونی فرو ریخته است. ریشه‌های این تأخر صرفاً در پیچیدگی کنش‌های دشمن خلاصه نمی‌شود؛ بلکه بخش مهمی از آن به آسیب‌پذیری‌های درونی نظام‌های اطلاعاتی و دفاعی بازمی‌گردد. «اینرسی ساختاری»، «جزیره‌ای عمل کردن نهاد‌های اطلاعاتی» و «سیلو‌های داده‌ای» که مانع از شکل‌گیری تصویر یکپارچه و جامع از تهدید می‌شوند، از جمله مهم‌ترین این عوامل هستند. گاهی نیز غرور ناشی از پیروزی‌ها و دستاورد‌های گذشته، ساختار دفاعی را در مدل‌های ذهنی موفقی محبوس می‌کند که دیگر با منطق نبرد‌های جدید همخوانی ندارند. وقتی هر سازمان اطلاعاتی تنها بخشی از پازل را در اختیار دارد و سازوکار کارآمدی برای تجمیع، تحلیل تلفیقی و استنتاج کلان وجود نداشته باشد، دشمن می‌تواند با بهره‌برداری از همین شکاف‌های اطلاعاتی، اهداف خود را با کمترین هزینه محقق کند. برای غلبه بر این آسیب‌پذیری راهبردی، بازاندیشی در معماری امنیت ملی کشورمان یک ضرورت انکارناپذیر است. نخست، باید از رویکرد «واکنشی» به رویکرد «پیش‌بینانه» و «پیش‌دستانه» حرکت کرد. این امر مستلزم سرمایه‌گذاری سنگین بر سامانه‌های اشراف اطلاعاتی یکپارچه و مبتنی بر هوش مصنوعی است که قادر به تحلیل کلان‌داده‌ها و شناسایی الگو‌های نامتعارف و سیگنال‌های ضعیف تهدید، پیش از وقوع بحران باشند. دوم، شکستن سیلو‌های اطلاعاتی و ایجاد «مراکز تلفیق اطلاعات» که در آن داده‌های سایبری، سیگنالی، انسانی و منابع آشکار به صورت هم‌زمان تحلیل می‌شوند، حیاتی است. سوم، باید فرهنگ «تشکیک سازمانی» و «تیم‌های قرمز» را نهادینه کرد؛ تیم‌هایی که وظیفه‌شان به چالش کشیدن مفروضات غالب و اندیشیدن مانند دشمن برای کشف نقاط کور سیستم است. باید به این نکته توجه داشت که هیچ فناوری پیشرفته‌ای جایگزین «سرمایه انسانی خلاق و تحلیلگر» نمی‌شود. تربیت نسلی نوین از افسران و کارشناسان امنیتی که با منطق نبرد‌های شناختی و دیجیتال آشنا هستند، مهم‌ترین رکن برای کاهش تأخر ادراکی و تضمین امنیت پایدار کشورمان در دنیای فرداست.