صبح صادق >>  پاسدار >> گزارش
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۸۲۶۱۱

در مسیر خانه بود تا وسایلش را جمع کند و مثل تابستان‌های قبلی راهی مشهد شود، اما انفجار در میدان تجریش، جان او را که جوان خوشنام و موفقی بود، گرفت تا نام «متین صفائیان» هم در فهرست شهدای حملات تروریستی رژیم کودک‌کش صهیونی قرار بگیرد.
شهید متین صفائیان شانزده‌سال داشت و اصالتاً مشهدی بود. هر سال در تابستان مهمان خانه مادربزرگش در منطقه ۱۱ می‌شد و در زمین اسکیت پارک ملت و چهل‌بازه تمرین می‌کرد. امسال، اما پیکر پاکش به مشهد رسید و با بدرقه خانواده‌اش، مردم و بچه‌های اسکیت‌باز منطقه ۱۱ تشییع شد و در «آرامستان خواجه‌‎ربیع» و در جوار پدربزرگ شهیدش آرام گرفت.
وقتی با «الیاس شکرانی» درباره رفیق شهیدش می‌گوید: «حیف شد امسال متین نیامد مشهد. یک هفته قبل شهادتش با او صحبت کردم و گفته بود اول تابستان می‌آید، اما نشد. متین، چون در تهران تمرین می‌کرد و با گروه‌های زیادی کار می‌کرد، همیشه وقتی تابستان می‌آمد، حرکاتی که انجام می‌داد از آموزش‌های ما جلوتر بود؛ ولی به‌راحتی آن حرکات و آموزش‌ها را به ما هم یاد می‌داد و دوست داشت با هم در این رشته پیشرفت کنیم. او آخر شب‌ها از بلوار معلم تا حرم را با اسکیت می‌رفت و برمی‌گشت. چند‌باری با او رفته بودم. خیلی وقت‌ها حتی به زیارت نمی‌رسید، فقط سلام می‌داد. امام‌رضا(ع) را دوست داشت و این کار را به خاطر دلش انجام می‌داد.»
«مرتضی عشایری» از اسکیت‌بازان بوستان ملت است که چند جلسه تمرین مشترک با متین صفائیان داشته است. مرتضی تعریف می‌کند: «واقعاً پسر خوب و بامعرفتی بود. این حرف‌ها را الان که شهید شده است نمی‌گویم؛ واقعیت همین بود. هر‌وقت با ما تمرین می‌کرد، پرانرژی بود و دوست داشت این انرژی را به بقیه هم منتقل کند. متین چند مقام استانی و کشوری داشت. شهادت سرنوشت درخشانی بود که برایش اتفاق افتاد.»
‌»مهدی مرتاض» یکی از مربیان شهید متین صفائیان است که می‌گوید: «بیشتر تمرینات متین در تهران بود و مربی اصلی خودش را داشت. زمانی‌که به باشگاه پارک ملت و چهل‌بازه می‌آمد با گروه و بچه‌‎های ما تمرین می‌کرد. خیلی پرتلاش بود و سرعت یادگیری‌اش بسیار زیاد بود. فکر می‌کنم اگر این مسیر را ادامه می‌داد، سکو‌های جهانی برایش دردسترس بود، ولی حیف که با حمله‌ای ناجوانمردانه از جمع ما رفت. روزی که قرار به تشییع این شهید عزیز در مشهد بود، بچه‌های ما با لباس یکدست و اسکیت و تجهیزات ورزشی به بدرقه‌اش رفتند. چون اخلاق و رفتار خوب و انسانی او را دیده بودند، خودشان برای این اقدام زیبا داوطلب شدند.»