«شهید حمیدرضا صحرایی» فرزند علی قدم دهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان آبدانان ایلام به دنیا آمد و از همان دوران کودکی فرایض دینی را آموخت. حمیدرضا دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند و دوران دبیرستان را به علت جنگ، در زرینآباد به پایان رسانید. پس از اخذ دیپلم در کنکور دانشگاه در رشته دبیری قبول و وارد تربیت معلم دانشگاه باهنر تهران شد.
در آن زمان که وطنش مورد تهاجم دشمن بیگانه قرار گرفته بود، به ندای امامش لبیک گفت و داوطلبانه راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
حمیدرضا بسیار باتقوا و خداترس بود. روح لطیف و مهربانش او را دوستداشتنی کرده بود. بسیار صبور و با اراده بود و در راه پاسداری از دین و مکتبش یک بسیجی به تمام معنا به شمار میآمد.
یکی از همرزمان او تعریف کرده است: «روایاتی درباره سیمای نمازگزاران و شب زندهداری خوانده بودم که نورانی هستند، وقتی از حمیدرضا در این رابطه سؤال میکردم همیشه طفره میرفت. تا اینکه یک شب حدود ساعت ۲ نیمه شب، به صورت اتفاقی بیدار شدم و پاسخ این سؤال که مدتها ذهنم را مشغول کرده بود، پیدا کردم. دیدم، حمیدرضا بیدار است. تا مرا دید، شروع به مطالعه کرد. جلو رفتم و گفتم: مطالعه زیاد و بیخوابی برای سلامتی شما ضرر داره. اما او با آرامشی خاص جواب داد: نه؟ ضرر نداره، خیلی هم باعث سرحالی و تندرستی میشه. سؤالاتم را ادامه دادم و گفتم: فکر میکنم جواب سؤالی را که همیشه از تو پرسیدم و طفره میرفتی، پیدا کردم. گفت: چطور؟ گفتم: هیچی التماس دعا دارم، نماز شب میخونی و ما را دعا نمیکنی؟ از ما مخفی میکردی؟ بعد از سکوت چند دقیقهای، گفت: راستش رو بخواهی، از هوای نفس میترسیدم، اعمال انسان را ضایع میکنه. پرسیدم: چرا همیشه دیر میخوابیدی؟ کسی که نماز شب میخواند زودتر میخوابد تا زودتر بیدار شود. گفت: میترسیدم در اثر خستگی روزانه، بیدار نشوم و از این نعمت و رحمت بیکران الهی بیبهره شوم.»
عشق به شهادت او را به جبهههای منطقه غرب کشور و کوههای سر به فلک کشیده کردستان کشاند و مدتی در این منطقه بود تا اینکه در عملیات پیروزمندانه فتح ۵ در محور سردشت در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۶۶ بر اثر تیر مستقیم دشمن آسمانی شد. پیکر مطهرش در گلزار شهدای آبدانان درجوار امامزاده سیدصلاحالدین محمد (ع) به خاک سپرده شد.