«اسحاق جهانگیری» در بخشی از کتاب خاطرات خود به موضوع روابط جریان اصلاحطلب و دولت یازدهم و دوازدهم اشاره داشته است:
اصلاحطلبان در هر دو دوره انتخابات ریاستجمهوری حمایت کاملی از آقای روحانی کردند. در سال ۱۳۹۲ از کاندیدای اختصاصی اصلاحطلبان آقای محمدرضا عارف صرفنظر کردند و با حمایت از روحانی زمینهساز حضور او در مسند ریاستجمهوری شدند. در سال ۱۳۹۶ هم به همین ترتیب، همه اصلاحطلبان از منظر راهبردی و بدون مطالبه سیاسی مستقیم و عیان، از روحانی حمایت کردند.
در کل و به طور خاص در دور اول نگاه اصلاحطلبان این بود که ویژگیهای شخصیتی و سوابق حاکمیتی آقای روحانی کمک میکند که در دوره حضور ایشان و با روی کار آمدن دولت «تدبیر و امید»، شکافهای میان جریان اصلاحطلبی و حاکمیت تا حدی ترمیم شود. البته برخلاف انتظار مصداق ضربالمثل «از قضا سرکنگبین صفرا فزوده» شد و تنشهای میان روحانی و بخشهایی از حاکمیت سبب شد تا این خواست به دست نیاید، به خصوص در دولت دوازدهم این تنشها شدت گرفت و عملاً خواسته ذهنی اصلاحطلبان برآورده نشد.
علاوه بر این، یکی از اشکالات دولت این بود که به این عقبه اصلاحطلبانهاش توجه کامل نمیکرد و قدر آن را نمیدانست. شاید به دلیل همین شرایط سیاسی و پیشبینی از آینده بود که مکرراً مرحوم هاشمیرفسنجانی توصیه میکرد که در سفرهای استانی آقای روحانی حتماً با فعالان ستادهای انتخاباتی جلساتی بگذارد و اعتراضات و شکایتهای آنها را بشنود؛ خصوصاً که این افراد همواره از بیتوجهی دولت گلایه داشتند. آقای هاشمی نسبت به تبعات این فاصلهگذاری آگاه بود و از پیامدهای فاصلهگیری از عقبه سیاسی و اینکه پس از آن مخالفین قادر خواهند بود فضای علیه دولت را مدیریت کنند، نگران بود.
مجموعه این موارد سبب شد تا در مجموع، نه اصلاحطلبان زیادی به دولت وارد شدند و نه رابطه اصلاحطلبان با دولت در مسیری پایدار پیش رفت و هم افزایی لازم میان آنها شکل نگرفت.
این فاصله در دولت دوم آقای روحانی شدت بیشتری یافت؛ بعد از انتخابات ۱۳۹۶ رابطه اصلاحطلبان و روحانی سردتر شد و این فاصله به حدی رسید که در یک سالگی دولت دوم، در حالی که «مجلس امید» با رویکردی نسبتاً اصلاحطلب شکل گرفته بود، هم کابینه در معرض چند استیضاح قرار گرفت و هم طرح سؤال از رئیسجمهوری در صحن علنی مطرح شد.
به دنبال این موضوع از ابتدای سال ۱۳۹۷ فشارها و توصیههای دوستان و همفکران اصلاحطلب به من برای کنارهگیری از دولت افزایش یافت.
وقتی به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۶ وارد شدم، هدفم این بود تا از عملکرد دولت دفاع کنم، به نظرم با توجه به شرایط کشور در شروع به کار دولت یازدهم، انصافاً دولت در همه زمینهها اعم از سیاست خارجی، اقتصادی و سیاست داخلی توفیقات خوب و افتخارآمیزی به دست آورده بود.
بعد از انتخابات ۱۳۹۶ با اینکه پیشبینی خودم هم این بود که روزهای سختی در پیش داریم که عبور از آنها نیازمند انسجام بیشتر در دولت است! به دلیلی که برایم روشن نیست؛ آقای روحانی تغییری در سیاستش ایجاد شد و کابینه را با این رویکرد جدید نهایی کرد. البته با من برای معاون اولی مجدداً صحبت کرد. صادقانه به ایشان گفتم که من در کنار شما میمانم، ولی فردی که با این کابینه هماهنگتر باشد برای معاون اولی انتخاب کنید که متأسفانه ایشان نپذیرفت. البته با توجه به نوع ایفای نقشی که در انتخابات داشتم و همچنین روزهای سخت پیشرو، قبول کردم و ماندم.
مهمترین دلیلم برای ماندن و ادامه دادن در مرحله اول، کمک به اصلیترین دغدغه خودم، یعنی توسعه ایران بود. میدانستم با حضور برخی اعضای دولت میتوانم این کار را انجام دهم و در مرحله بعد میتوانم برای جلوگیری از حاد شدن اختلافات دولت با نهادهای حاکمیتی مؤثر باشم.
با روی کار آمدن ترامپ و اعلام جنگ اقتصادی و اتفاقهایی پیش آمده توجیه کافی برای کنارهگیری داشتم، ولی این را جوانمردانه نمیدانستم که در این شرایط برای حفظ مصلحت خودم یا حتی جریان سیاسی که به آن وابسته بودم از دولت کنارهگیری کنم. ممکن است اشتباه کرده باشم، اما تصورم این بود که باید مسیر را ادامه دهم.
یکی از نتایجی که تلاش داشتم با حضورم در دولت به دست آید، کمک به کاستن از شکافهای میان آقای روحانی و اصلاحطلبان بود با وجود این؛ فاصله گرفتن اصلاحطلبان با دولت آقای روحانی ادامه یافت، تا جایی که اصلاحطلبان به نیروی منتقد دولت تبدیل شدند.
نقدهای اصلاحطلبان و بخشهای مختلف حاکمیت از داخل و تضعیف برجام با آمدن ترامپ، فشار زیادی را به دولت و آقای روحانی وارد کرد.
البته نقدهای اصلاحطلبان در دیدارهای خصوصی آقای رئیسجمهور با آقایان خاتمی و سیدحسن خمینی هم مطرح میشد. هم آقای سیدحسن خمینی و هم آقای خاتمی از عملکرد برخی اطرافیان ایشان گلایه کردند و این رفتارها را مقدمه ایجاد شکاف میان اصلاحطلبان و دولت دانستند.
من نیز که معمولاً نقد و نظرها را به آقای روحانی بازتاب میدادم، یک بار برای ایشان نوشتم تا زمانی که افراد اصلی دولت علیه اصلاحطلبان مصاحبه میکنند و دولت نیز از بهکارگیری اصلاحطلبان در مسئولیتهای اجرایی پرهیز میکند، این شکاف به سختی قابل ترمیم است. توصیهام این بود که رئیسجمهوری با سران احزاب و گروههای اصلاحطلبان و رهبران این جریان سیاسی جلساتی عمومی و خصوصی بگذارد و تلاش کند باب گفتوگو با مهمترین حامیان سیاسیاش باز بماند، اتفاقی که چند بار در دور اول افتاد و در همان اندازه محدود نتایج خوبی هم داشت.