تشکیلات فراماسونری در ایران سابقهای طولانی داشت. در دوره پهلوی اول این تشکیلات حالتی مخفی و زیرزمینی داشت؛ اما در دوره پهلوی دوم، وضعیتی عیان پیدا کرد و مشروعیت خود را نیز از شخص شاه میگرفت که ابتدا به صورت مخفی و سپس به صورت عیان از تشکیلات فراماسونری و لژهای مرتبط با آن و حتی از لژسازی نیز حمایت میکرد.
بسیاری از چهرههای سیاسی و مدیریتی در دوران حکومت محمدرضا پهلوی سابقه عضویت در انجمنها و لژهای فراماسونری داشتند. اعضای این لژها در حوزههای متعدد مدیریتی کشور حضور داشتند و فعال بودند. حتی شخص محمدرضا پهلوی نیز به شدت علاقهمند بود که در این باند مافیا حضور داشته باشد. «اردشیر زاهدی» در کتاب خاطراتش با عنوان «۲۵ سال در کنار پادشاه» نقل میکند:
«وقتی «لژ بزرگ ایران» تأسیس شد، نظر اعلیحضرت این بود که شخصاً مقام استادی اعظم را عهدهدار شوند. اما هیئت مقدسان فراماسونری که در مهرماه سال ۱۳۴۷ به ایران آمدند تا لژ بزرگ ایران را تقدیس کنند و به کار آن رسمیت بخشند، به اشاره و با شیطنت و تحریک شریف امامی با استادی اعظم اعلیحضرت مخالفت کردند و گفتند شخص برای رسیدن به استادی اعظم باید مراحل طولانی و مدارج گوناگونی را طی کند و عبودیت خود به آرمان جهانی فراماسونری را به اثبات برساند تا به استادی اعظم برسد و هر کس به پشتوانه قدرت سیاسی نمیتواند یک شبه استاد اعظم شود!
این برخورد برای اعلیحضرت تکاندهنده بود. ایشان شخصاً به بنده فرمودند: «اردشیر خان! پدر ما به منافع بریتانیای کبیر خدمات ارزندهای کرد و با ایجاد حکومت مقتدر پهلوی (!) جلوی حرکت اتحاد شوروی به طرف هندوستان و خلیج فارس را گرفت و کمونیستها و انقلابیون را سرکوب کرد. خود ما هم از اولین روزهای سلطنت در جهت منافع حیاتی انگلستان و متحدان آن حرکت کردهایم! اکنون آنها از استادی اعظم شریف امامی در برابر ما حمایت میکنند و این برای ما غیرقابل قبول است!»
بنده (زاهدی) عرض کردم: «حقیقت این است که خاندان امثال شریف امامی و سرشاپور ریپورتر و یا اسدالله خان علم در خدمتگزاری به تاج و تخت انگلستان و منافع بریتانیای کبیر سابقه چند صد ساله دارند و نمایندگان رسمی ملکه انگلستان در ایران هستند و انگلستان که اکنون از نزدیکی زیاد ایران و ایالات متحده آمریکا ناراضی است با حمایت از شریف امامی در برابر اعلیحضرت جهت تصدیگری استادی اعظم خواسته است نارضایتی خود را نشان دهد....»