صبح صادق >>  تاریخ >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۲  ، 
شناسه خبر : ۳۸۴۷۶۷
مروری بر خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی
پایگاه بصیرت / مهدی سعیدی

در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، مبارزات مردمی در سطح جهانی از چین و ویتنام گرفته تا مصر و از فلسطین و از آنجا تا کوبا و اروگوئه و...) ملهم از تفکرات چپ در اقسام مختلفش بود. در ایران هم برخی از مبارزاین دارای نگرشی ویژه بودند داشتند و آن هم اینکه مبارزه را بر هر چیزی دقیقاً بر هر چیزی مرجح می‌دانستند و به تعبیر خودشان اول مبارز بودند، بعد مسلمان یا هر چیز دیگر!
این امر موجب می‌شد که برخی از افراد در مبارزه با رژیم ضد اسلامی شاه خود به اعمالی غیر اسلامی دست بزنند یا پا به ورطه‌ای پا بگذارند که التقاط نامیده می‌شود. التقاط به این معنا که یک تفکر را با تفکر دیگری ممزوج کنیم؛ ولی آن را خالص بپنداریم یا آنکه یک تفکر را در پوشش یک تفکر دیگر عرضه کنیم و چنان جلوه دهیم یا حقیقتاً چنان گمان کنیم که در حال عرضه یکی از آن دو تفکر هستیم.
آیت‌الله مطهری جزءو افراد تیزبینی بود که خطر این مطلب را به وضوح می‌دید و در برابر آن موضعی جدی داشت. این در حالی بود که بسیاری از مبارزاین و زندان رفته‌های مسلمان و حتی معمم وجود داشتند که به قضیه، به نحو دیگری می‌نگریستند. آیت‌الله مهدوی‌کنی در شرح این ماجرا در خاطرات‌شان نقل می‌کنند:
«بعضی‌ها در بیانات‌شان نمی‌خواهم از بعضی اعضای جامعه روحانیت احتمالاً منظور پیش از انشعاب است اسم بیاورم اگر لازم به معرفی باشد می‌گویم- حرف‌هایی می‌زدند که برای منافقین مطلوب بود، حتی آیات قرآن را طوری تفسیر می‌کردند که خلاف واقع بود. آقای مطهری از اینها خیلی ناراحت بود و می‌گفت این سبک تفسیر تفسیر کمونیستی است. تفسیر ماتریالیستی است، تفسیر تفنگی است، تفنگی نه فقط به معنای تندی بلکه اصلا مطالب را طوری دیگر تفسیر می‌کردند؛
 به عنوان مثال در قرآن آمده است و الارض وضع‌ها للانام قرآن می‌گوید زمین را برای مردم قرار دادیم. این را به دو طریق می‌شود تفسیر کرد؛ یک وقت می‌گوییم این آیه در مقام بیان یک واقعیت تکوینی است، مثل این آیه که می‌فرماید: «و جعلنا الارض مهادا» ما زمین را گهواره قرار دادیم. در اینجا خداوند جریان یک امر تکوینی را بیان می‌کند؛ یعنی می‌خواهد بگوید زمین را طوری خلق کردیم که مردم بتوانند از آن استفاده کنند. این آیه در مقام بیان یک حکم تشریعی نیست؛ ولی بعضی از همین آقایان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب این آیه را چنین تفسیر می‌کردند که مالکیت زمین اشتراکی است و الارض وضع‌ها للانام؛ یعنی زمین مال همه است بنابراین زمین اصلاً مالکیت خصوصی ندارد. اینها برگرفته از افکاری بود که کمونیست‌ها داشتند، مارکس هم این حرف را می‌زد...
من قبل از انقلاب پنج شب آقای مطهری را به مسجدمان- مسجد جلیلی- دعوت کردم. در آن جلسات دانشجویان و جوانان حضور فعال داشتند. در آنجا جناب آقای مطهری بحثی را تحت عنوان علل گریز از ایمان مطرح کردند که بعدا در کتابی به نام «علل گرایش به مادی‌گری» چاپ شد. ایشان علل مادی‌گری و گریز از ایمان را به صورت علمی بیان می‌کردند و بحث‌ها و نقد‌های علمی را بر مسائل الحادی و ماتریالیستی و کمونیستی مطرح می‌کردند.
شبی از آن شب‌ها، آقای لاهوتی در آن جلسه حضور داشت، خیلی از این بحث‌ها ناراحت بود. می‌گفت آقای مطهری چه می‌گوید؟ چرا از این حرف‌ها می‌زند؟ الآن موقع این حرف‌ها نیست. ما یک دشمن مشترک داریم و آن شاه است. باید با او جنگید، ما نباید حرف‌هایی بزنیم که کمونیست‌ها و جوان‌های روشنفکر و مجاهدین را ناراحت کند. ما باید برویم و از روی هدف مشترک با آن بجنگیم. بنده به ایشان گفتم وقتی که آقای مطهری آمد به خودش بگو چرا پای منبر نق می‌زنی، صبر کن پایین بیاید با خودش صحبت کن! آقای مطهری از منبر پایین آمد آقای لاهوتی گفتند: آقای مطهری من به شما اعتراض دارم بحث‌هایی که شما می‌کنید لغو است! الآن موقع این بحث‌ها نیست. ما یک دشمن مشترک داریم و آن شاه است، همه ما باید در مقابل او قرار بگیریم کمونیست غیرکمونیست، خداپرست، غیر خداپرست مسلمان و غیر مسلمان همه باید با هم آن هدف را بزنیم تا از بین برود بعد می‌نشینیم بحث می‌کنیم.
آقای مطهری گفتند شما اشتباه می‌کنید! اتفاقاً باید حالا صف‌های‌مان را جدا کنیم. ما با کمونیست‌ها هدف مشترک نداریم. دشمنی کمونیست‌ها با شاه روی یک جهت است. دشمنی ما با شاه روی جهت دیگر است. اصلاً جهت جهت واحد نیست. اگر الآن جهت‌گیری‌های ما مشخص نشود فردا که انقلاب ان‌شاءالله پیروز بشود اینها می‌آیند و می‌گویند: «حاجی انا شریک»! ملت ایران با اکثریتی قاطع با شاه مبارزه می‌کنند و همه مسلمان هستند. علما و روحانیت هم. یک عده قلیلی از آنها هستند، آن وقت شما همه را به یک صف میرانی و می‌گویی همه در یک صف قرار بگیرند؟ نه این درست نیست. این اشتباهی است که شما مرتکب می‌شوید. آن وقت ما دیگر نمی‌توانیم صف‌های‌مان را جدا بکنیم. از الآن باید صف‌های‌مان جدا بشود. در عین حال که دشمن مشترک داریم، ولی مسائل اعتقادی و اصولی و جهان‌بینی باید مطرح بشود والّا از مقصد دور خواهیم شد.»