بصیرت:آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بیستمین بارصلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران را تایید کرده و از اقدام ایران به کاهش سرعت گسترش غنی سازی اورانیوم و نیز برآورده کردن برخی مطالبات نظارتی آژانس خبر داده است .
گزارش البرادعی تاکید می کند که آژانس توانسته به راستی آزمایی انحراف نداشتن مواد و برنامه های هسته ای اعلام شده در ایران ادامه دهد.
*ارزیابی
برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران علاوه بر اهمیت داخلی آن به مساله ای مهم درعرصه بینالمللی و نیز جهانی تبدیل شده است.
به دلیل اهمیت موضوع هسته ای ایران و هراس کشورهای غربی به ویژه آمریکا از تاثیرات احتمالی سترگ آن بر ساختار و محیط امنیتی و نظم بین المللی،این کشورها و بطور مشخص دولت آمریکا تلاش بیوقفه ای برای تشکیل ائتلاف جهانی و منطقهای و افزایش فشارهای سیاسی علیه ایران را صورت داده اند.
ارزیابی محیط امنیتی،انگیزههای مخالفت غرب با طرح هستهای شدن ایران ،دیدگاه و راهبرد آمریکا، اتحادیه اروپا،روسیه و چین که از جمله بازیگران تاثیر گذار بر پرونده هستهای کشورمان محسوب می شوند می تواند فضای حاکم بر شورای امنیت و آژانس بین المللی اتمی را به خوبی تبیین کند.
یک کشور و واحد سیاسی در نظام بین الملل، بازیگر خردمندی محسوب می شود که راهبرد امنیتى خود را بر مبنای ارزیابی محیط پیرامونی خود انتخاب مىکند.
تعیین عواملى که موجب شکلدهى محیط امنیتى هستند، با دو ملاحظه بدیهی شروع میشود.
1. ازآنجا که هر کشوری واحد جغرافیایى است، محیط امنیتیاش بیش از همه به وسیله موانع و محصورات ناشی از مرزهای جغرافیایىاش شکل میگیرد.
اما نیروهای خارجى بطور دایم این موانع را به چالش میکشانند.
از اینرو، نیروهای خارجى که مىتوانند درمرزهای جغرافیایى رسوخ کنند، همواره عوامل شکلدهنده محیط امنیتی هستند و چون در اکثر مواقع،قدرت آنها براساس فناوریهای نظامى (یا دومنظوره) میباشد.
2. درهر ساختار، سیستم خود شکلدهنده محیط پیرامونی میباشد.
از سویی دیگر توسعه داخلی در داخل یک کشور نه تنها محیط خود آن کشور را اصلاح میکند، بلکه محیط دیگر کشورها (به خصوص همسایگان) را نیزدگرگون میسازد.
به عبارت دیگر تعامل کشور به کشور،از طریق توسعه داخلى کشورها و رفتار خارجی آنها، عامل دیگری است که محیط امنیتى هر کشور را تشکیل مىدهد.
چون رفتار خارجی هر کشور حداقل تا اندازهای مشروط به تثبیت موقعیتش در ساختار بینالمللى است (که به عنوان توزیع نسبى قدرت تعریف میشود)، ساختار بینالمللی هم عامل مهمی است که محیط امنیتی را شکل میدهد.
گسترش سلاح های هسته ای و تاثیرات مخرب آن بر محیط امنیتی کشورها از جمله مسایلی مهمی است که بشدت مورد توجه محافل علمی از یکسو و مراکز تصمیم گیری در غرب قرار گرفته است.
"ریچارد گری" در مقاله خود تحت عنوان "تکثیر تسلیحات هسته ای" مشکل اصلی امنیتی که به تکثیر سلاح های هسته ای مربوط می شود تغییرات بی ثبات کننده ی قدرت است که به هنگام دستیابی یک کشور به تسلیحات هسته ای رخ می دهند.
این تسلیحات نه تنها به گونه ای بنیادین وضعیت موجود را آشفته می سازند، بلکه دیگر کشورها را مورد تهدید قرار داده و فشار بی اندازه ای را بر آنها وارد می آورند تا آنها نیز به منظور مقابله با این تهدیدات به گونه ای مشابه خود را تجهیز نمایند.
بر این اساس است که در 20 ژوئن 2003 شورای اروپایی در سند سیاست امنیتی و خارجی خود،تکثیر سلاح های کشتار جمعی را مهمترین تهدید برای امنیت و صلح کشورها خواند.
نگاهی به موضعیگری و عملکرد کشورهای غربی از جمله آمریکا در قبال برنامه هسته ای ایران این مساله را آشکار می سازد که آنها تلاش دارند برنامه صلح آمیز هسته ای ایران را عامل برهم زننده امنیت محیطی ومخدوش کننده رژیم منع تکثیر سلاح های هسته ای معرفی و جامعه بین الملل را بدین وسیله تحریک و تهیج نمایند.
برهمین اساس است که به گفته برخی ازتحلیل گران گرچه ممکن است دیدگاههای آمریکا و اروپا در این خصوص که ایران برنامه دستیابی به جنگ افزار هستهای را دنبال میکند یا اینکه فقط به گزینه هسته ای میاندیشد، تفاوت داشته باشد اما دو طرف درباره دو موضوع مهم دیدگاه مشابهی دارند.
- اتحادیه اروپا
بدون شک پرونده هسته ای برای اتحادیه اروپا به عنوان بزرگترین شریک تجاری ایران یکی از مهمترین موضوعات چالش برانگیز بوده است و کشورهای این منطقه با توجه به جایگاه راهبردی جمهوری اسلامی در خاورمیانه ، همواره این موضوع را با حساسیت زیاد دنبال کرده است .
نزدیکی سیاست های اتحادیه اروپا و آمریکا در قبال مساله هسته ای ایران به نحوه شکل گیری تصمیم گیری های آنها به ویژه در زمینه امنیت محیطی و حوزه های امنیتی موسوم به سیاست والا نیز باز می گردد.
درواقع میتوان گفت سیاست اروپا و آمریکا بر اساس دو نقش تعریف میشود: نقش ملی و نقش بینالمللی.
سیاست اروپا و آمریکا در قبال مسایل اقتصادی ـ فرهنگى بر اساس نقش ملی و سیاست این دو بازیگر عمده در عرصه نظام بین المللی ، جهانی تعریف مىشود.
اروپا و آمریکا در ایفای نقش بینالمللى خود مسوولیت مشترک دارند (و این روندی است که به تدریج شکل گرفته و نه نوعی اداره امور بینالملل مربوط مىشود) بنابراین مسوولیت مشترک، آنها را به سوی اتخاذ مواضع مشترک سوق میدهد (هرچند که ممکن است راجع به ابزارها و شیوهها اختلافنظر وجود داشته باشد).
این در حالی است که این دو در ایفای نقش ملى خود مسوولیتى متفاوت دارند و ممکن است مواضع آنها نیز ناهمسو باشد،لذا هر قدر موضوعات بینالمللی به حوزههای امنیتى نزدیکتر شود، رفتار اروپا نیز نسبت به آن حساستر و با سیاستهای آمریکا هماهنگتر میشود.
درواقع تبلیغات پردامنه آمریکا علیه ایران، اغراقنمایی از سایت نطنز و اراک و پروژه غنىسازی اورانیوم و یک سری تحریک های سیاسی و عملیات روانی باعث شد جمهوری اسلامی ایران در حوزه امنیتى اروپا قرار گیرد.
هرچند پیش از افزایش نگرانی ها نسبت به مساله هسته ای ایران،اروپاییان در حرکتی رو به جلو و در تقابل با تحریم آمریکا، تلاش کرده بودند که استقلال و نفوذ منطقه ای خود را به رخ واشنگتن بکشند.
به باوربسیاری ازتحلیل گران،اتحادیه اروپاکه بعد ازناکامی اش در برقراری آرامش وصلح در بالکان و بعد از حمله آمریکا به عراق، نفوذ گذشته خود را در عرصه بین الملل و بویژه در خاورمیانه تا حدود زیادی از دست داد،تلاش کرده است با کمک رساندن به حل سیاسی مسایل مرتبط با ایران از جمله مساله هستهای آن، به اثبات نقش و توانایی خود در نظام بین الملل و نیزدرحل و فصل صلح آمیز بحرانهای بینالمللی بپردازد.
به باور برخی از تحلیگران غربی "منافع اروپا در مناسبات ایران، شش جانبه است: یک مجموعه منافع امنیتی، دو منفعت اقتصادی، دو منفعت ژئوپلتیک و یک منفعت اخلاقی- هنجاری؛ اما این منافع گسترده و گوناگون بصورت الزامی مکمل هم نیستند.
درمجموع اهداف کلی اتحادیه اروپا برای در پیش گرفتن مقابله به برنامه صلح آمیز هسته ای ایران در چارچوب ذیل می گنجد.
•جلوگیری از انحراف فعالیتها و برنامه هستهای ایران به سوی تولید سلاحهای اتمى از راه گرفتن تضمینهای عینى قابل وارسى.
اتحادیه اروپا نیز همانند آمریکا مدعی هستند که به هیچوجه ایران نباید به سلاح های اتمى دست یابد.
حتى نگرانیهای امنیتى اروپا از یک ایران هستهای از آمریکا نیز بیشتر است، زیرا در بلند مدت نیز با احتمال عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، ایران هستهای هممرز با اروپا مشکل اتحادیه را بیشتر خواهد کرد.
بنابراین، به یک اعتبار مساله هستهای ایران یک موضوع اروپایی است، صرف نظر از این که واشنگتن چه بگوید.
درواقع اروپا بیشتر روش تدریجى و مرحلهای را در نظر دارد. به نظر آنها آمریکا میبایست وارد قضیه شود، چون "پلیس خوب" و "پلیس بد"دارای محدودیتهاى مربوط به خویش است.
تنها راهحل برای تغییر سیاستهای ایران این است که آمریکا هم امتیازی هرچند محدود برای ایران در نظر بگیرد و اروپا فشار بیشتری وارد کند که در نهایت می توان با آمیزهای از فشار اروپا و امتیاز آمریکا رفتار ایران را تغییر داد.
•هدف دیگر اروپا از اصرار بر حل بحران هستهای ایران از طریق صلحآمیز، جلوگیری از اوج گرفتن بحران هستهای ایران و تبدیل آن به یک جنگ تمام عیار در منطقه راهبردی خلیجفارس مىباشد.
بسیاری از تحلیلگران روابط بینالملل، بر این نظرند که بزرگترین بازنده در جنگهای اول و دوم آمریکا با عراق، اروپا بوده است.
اروپاییان (به ویژه فرانسه و انگلیس) بزرگترین واردکننده انرژی از این منطقه هستند و بنابراین منافع اقتصادی، سیاسى و راهبردی اروپا ایجاب میکند که از بروز یک درگیری نظامی دیگر که اثرگذاری آن را در منطقه به کمترین میزان میرساند، جلوگیری کند.
•از جمله دیگراهداف اتحادیه اروپا، داشتن نقش موثر و پویا در منطقه خلیجفارس و خاورمیانه میباشد.
چنان که گفته شد، پس از اقدام نظامى آمریکا علیه عراق و اشغال این کشور، حضور و نفوذ اتحادیه اروپا در منطقه خلیجفارس کاهش یافته است.
•دف دیگراروپا، جلب اعتماد و همکاری ایران مىباشد. اتحادیه اروپا برای حضور در منطقه نیاز به شریک و همکار مطمئن و مقتدر منطقهای دارد.
ایران به عنوان یک بازیگر بزرگ و نیرومند منطقهای،بهترین و دلخواهترین گزینه برای اروپاست،زیرا همه شاخصها و ویژگیهای شریک باثبات و بانفوذ را رای اروپا دارد.
از منظر اروپا ، ایران در حال حاضر و در غیاب رقیب قدرتمند یعنی آمریکا، دارای بازار گسترده و بزرگی است که از ظرفیت لازم برای مبادلات اقتصادی ـ تجاری و سرمایهگذاری اروپا برخوردار است
•هدف دیگر اتحادیه اروپا ، انبات نقش و توانایی اروپا در مدیریت و حلوفصل صلحآمیز بحرانهای بینالمللی میباشد.
بحران هستهای ایران، فرصت بسیار مناسبی برای اروپا فراهم مىآورد تا توانایی و ظرفیت خود را در مدیریت یک بحران امنیتى ـ سیاسی به گونهای صلحآمیز و بیتوسل به نیروی نظامی به نمایش بگذارد.
این سیاست ها را می توان در لابلای نقطه نظرات و سیاست های مطرح شده توسط نهادهای سیاسی، مراکز مطالعاتی و سیاستمداران آمریکا بخوبی مشاهده کرد.
ادعای تلاش ایران برای دستیایی به سلاحهای اتمى همزمان با اتهام حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر و مخالفت با روند سازش خاورمیانه، چهار محور اصلى سیاست خارجی آمریکا در قبال جمهوری اسلامى ایران بوده است .
به گفته مقامهای ارشد آمریکا و به باور شماری از صاحبنظران روابط بین الملل در این کشور ،مساله هسته ای ایران به دلیل اهمیت آن هم اینک درصدر برنامههای سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته است. اظهارات یکی از مقامهای آمریکایی در این خصوص موید همین امر است .
"نیکلاس برنز"مقام سابق وزیرامور خارجه آمریکا در فوریه 2007 مقاله ای تحت عنوان "هویچ و چماق ها" نوشت و در آن اشاره کرد که در حال حاضر چهار درگیری در خاورمیانه در جریان است که برای منافع ملی ما بسیاری حیاتی هستند، حیاتی از این نظر که هرکدام از آنها می تواند ما را درگیر یک جنگ بزرگ تر نماید و در صورت ایجاد بیثباتی در هر کدام از آنها، ما را درگیر یک درگیری نسلی خواهد کرد که ما نمی خواهیم شاهد آن باشیم .
وی در این مقاله بازهممدعی می شود که جمهوری اسلامی ایران چالشی بزرگ برای ایلات متحده در خاورمیانه است:
" ایران از حماس حمایت می کند تا با صلح اسراییلی ها و فلسطینیان مخالفت کند،از تروریسم گروه های شبه نظامی شیعیان عراق علیه نیروهای آمریکایی حمایت مالی و مدیریتی می کند و برای کنار گذاشتن دمکراسی در لبنان نقش بزرگی را ایفا می کند در نتیجه شکایت ما از دولت ایران تنها مربوط به این کشور نیست بلکه در مورد آن کارهایی است که درخاورمیانه پهناور انجام می دهد... از نظر ما ایران یک چالش نسلی است. این چالشی نیست که اتفاقی یا زودگذر باشد و به احتمال زیاد مساله ایران در سال 2010، و 2012 و شاید 2020 هم در راس مسایل سیاست خارجی ما قرار داشته باشد.
این دیدگاه فقط به مقامهای اجرایی آمریکا محدود نمیشود، بلکه در مراکز مطالعاتی و پژوهشی این کشور منعکس شده است .
به عنوان نمونه مرکز مطالعاتی نیکسون که مرکزی تاثیر گذار برسیاست های واشنگتن شمرده میشود،درباره برنامه هسته ای ایران تاکید می کند:
"چگونگی پرداختن آمریکا به برنامه هستهای ایران، اثرات وسیع و گستردهای بر منافع منطقهای و حیاتی ایالات متحده خواهد گذاشت.
ایران ضدآمریکایی مجهز به تسلیحات هستهای میتواند تهدید عمدهای بر امنیت منطقه باشد.
ایالاتمتحده به همراه اروپا و متحدان منطقهایاش میبایستی با ترکیب راهبرد چماق و هویج جمهوری اسلامی را متقاعد کنند که در صورت چشمپوشی از ساخت بمب هستهای،منافعاش بهتر تامین خواهد شد.
اگر یک توافق سیاسی میان تهران و جامعه بینالمللی در رابطه با سوخت هستهای و توانمندیهای هستهای ایران رخ دهد،چنین امری میتواند راهحلی برای بحران فزاینده باشد.
بطور کلی آمریکا بر این نظر است که دستیابی ایران به توان هستهای حتی از طریق قانونی و بر اساس مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، سه چالش جدی را در پی دارد:
•اول آنکه باعث گسترش توان هستهای در خاورمیانه میشود و کشورهای همسایه ایران نظیر عراق، عربستان سعودی، مصر، سوریه، ترکیه، اسراییل و حتی الجزایر به دنبال ترمیم موقعیت دفاعی و امنیتی خود خواهند بود.
این اقدام باعث افزایش تصاعدی مسابقه هستهای در خاورمیانه خواهد شد؛ زیرا افزایش توان اسراییل، کشورهای سوریه، مصر و عربستان را به تکاپو میاندازد و در مقابل، افزایش توان این کشورها، اسراییل و ترکیه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در نتیجه خاورمیانه وارد رقابت هستهای بیپایانی میشود که نه برای کشورهای منطقه و نه منافع آمریکا در منطقه و نه صلح و امنیت بینالمللی مناسب نیست.
•دوم آنکه افزایش موقعیت منطقهای ایران در خاورمیانه، باعث افزایش چشمگیر قیمت نفت خواهد شد.
کاهش وابستگی داخلی به انرژی فسیلی به واسطه بومی کردن توان هستهای و استفاده از موقعیت هستهای در چانهزنیهای منطقهای توسط ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای دارنده نفت و گاز جهان، در کنار وابستگی رو به افزایش آمریکا و اروپا و آسیای دور به نفت خاورمیانه و خلیجفارس برای اقتصاد جهانی نگرانکننده خواهد بود
•سوم آنکه با توجه به سیاستهای ایدئولوژیک ایران، دستیابی به توان هستهای، به ابزاری برای افزایش هراسپروری در خاورمیانه و کاهش آزادی عمل آمریکا در آن تبدیل خواهد شد.
به باور این دو تحلیل گر، با شکست راهبردهای آمریکا در برابر ایران و فاجعه بار بودن راهبردهای مقابله با گسترش سلاحهای هستهای و اشاعه دموکراسی، در حال حاضر پنج گزینه برای مقابله با برنامه هسته ای ایران وجود دارد که البته هیچ تضمینی برای موفقیت کامل آنها وجود ندارد.
این گزینه ها عبارتند از:
1- حفظ وضعیت آشفته موجود
"گزینه حفظ وضعیت آشفته موجود" گزینه ثابت سیاست امنیت ملی آمریکا می باشد به خصوص در زمانی که اختلاف های عمیقی در داخل دولت آمریکا وجود داشته باشد.
دراین نوع گزینه هیچ دیدگاه راهبردی مشخصی در رابطه با چگونگی به کارگیری ابزارهای قدرت آمریکا برای دستیابی به هدفی مشترک وجود ندارد.
2- براندازی نرم
گزینه دوم آمریکا در برابر برنامه هسته ای ایران تعقیب سیاست تغییر رژیم از طریق اشاعه دمکراسی و شیوه های غیرنظامی می باشد .
همچنین حمایت یا کمک مستقیم دولت آمریکا به گروه های مخالف نظام نیز می تواند تاثیر مخربی بر اعتبار ایران داشته باشد.
3- حملات نظامی به تاسیسات هسته ای ایران
این گزینه کمترین احتمال موفقیت در رسیدن به اهداف در آن وجود دارد، چرا که فقط چند سالی در برنامه هسته ای ایران تاخیر ایجاد می کند، به همین جهت بعید است که آمریکا و متحدانش بتوانند به این شیوه به برنامه هسته ای ایران پایان دهند.
علاوه بر اینکه حملات نظامی با برخورد شدید و مقابله به مثل ایران مواجه می شود.
4 . چانه زنی بزرگ
این گزینه نیز عملی نیست ، چرا که برای رسیدن به هدف اصلی یعنی حل بحران هسته ای ایران،نیازمند حل وفصل تمامی مشکلات فیمابین آمریکا و ایران خواهد بود .
5- دیپلماسی قاطعانه برای متوقف ساختن برنامه هسته ای ایران (مهار و درگیر ساختن).
به عقیده جوزف سیرینسیون و اندرو .جی .گروتو آخرین گزینه یعنی دیپلماسی قاطعانه برای متوقف ساختن برای هسته ای ایران و یا به عبارتی دیگر به کار گیری همزمان مهار و درگیر ساختن ایران بهترین راه برای حرکت به سوی توافقی مستحکم به همراه اقداماتی متقابل خواهد بود که زمینه ای اساسی برای هر نوع چانه زنی را نیز ایجاد میکند .
بر این مبنا راهبرد مهار و درگیر ساختن بهترین امید برای آهسته کردن تلاش های هسته ایران ، آزمایش تمایل این کشور برای دست کشیدن از توانایی سلاح های هسته ای درمقابل روابطی در اساس متفاوت با آمریکا و جلوگیری از شکست تلاش های سیاسی می باشد.
این راهبرد همچنین اذعان دارد که پیشرفت به سوی این اهداف با پیشرفت در روابط کلی ایران و آمریکا و توسعه ترتیبات امنیت منطقه ای و ایجاد مکانیسمی برای عرضه مطمئن سوخت هسته ای به ایران و دیگر کشورها همراه خواهد بود.
تحلیل گران یاد شده عناصر کلیدی راهبرد مهار و درگیر ساختن ایران را شامل موارد زیر می دانند:
- منزوی ساختن ایران تا زمانیکه به غنی سازی ادامه می دهد،
- حفظ وحدت در شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای درگیر در مذاکرات هسته ای با ایران ،
- تداوم تحریم های ملی و بین المللی هرچند محدود برا ی اعمال فشار بر اقتصاد ایران ،
- محدود ساختن دسترسی ایران به فناوری هسته ای و موشکی ،
- شکست بن بست سیاسی از جمله گفت وگوی مستقیم با ایران،سرمایه گذاری بر زیرساخت های جدید سیاسی مرتبط با امنیت و عدم گسترش سلاح های هسته ای در خاورمیانه برای مهار و درگیر ساختن ایران و ارایه تضمین های تازه به متحدان آمریکا در منطقه مبنی بر اینکه آمریکا همچنان متعهد به تامین امنیت آنها می باشد،
- آماده ساختن گزینه های نظامی سریع برای خنثی کردن موضوع تهاجم نظامی از سوی ایران ،
- درگیر ساختن ایران به لحاظ اقتصادی ، بویژه در بخش پالایش نفت ،
- ایجاد کنسرسیوم منطقه ای بانک سوخت هسته ای تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی ، فراهم ساختن چارچوبی سیاسی برای یک راهبرد بلند مدت در جهت مهار ایران در صورتی که مذاکرات با ایران به شکست انجامد.
عناصر کلیدی در راهبرد مهار و درگیر ساختن را می توان بخوی در لابلای اظهارات نیکلاس برنز معاون وزیر امورخارجه آمریکا درباره گزینه های رفتاری واشنگتن در قبال ایران و برنامه هسته ای آن ،مشاهده کرد.
با توجه به موارد گفته شده برخی از صاحب نظران معتقدند که سیاست آمریکا در خاورمیانه و به ویژه در مورد ایران، همچنان در فضای جنگ سرد باقی مانده است.
آمریکا ایران را همانند اتحاد جماهیر شوروی در منطقه خاورمیانه میبیند که اختلاف ایدئولوژیکی با این کشور دارد؛ بنابراین باید جلوی نفوذ آن گرفته شود. بر این اساس است که سیاست سدنفوذ پیشه کرده است.
این سیاست زمانی اتخاذ میشود که نه امکان تنشزدایی با کشور مخالف و دشمن در شرایط عادی مطلوب است و نه از بین بردن و نابودی آن. پس سد نفوذ در جایی بین نابودی و همزیستی قرار میگیرد.
در نهایت این سیاست راهکارهای زیر را برای مهار برنامه هسته ای ایران پیشنهاد می کند:
•بیاعتباری مشروعیت برنامه هستهای ایران به عنوان مدلی برای گسترش در خاورمیانه
•افزایش هزینههای ایران وهمسایگانش برای خروج یا نقض معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای
•حفظ همکاری با روسیه از طریق پیشنهاد همکاری سودمندتر با آمریکا،
•کاهش تولید نفت و گاز ایران و افزایش آسیبپذیری فرایندهای توزیع این کشور و ایجاد تواناییهای حفاظتی در عربستان در شرایط حمله هراسپروران،
•حمایت از ابتکارات سیاسی ـ اقتصادی با افزایش همکاری فزاینده ضد هراسپروری آمریکا و متحدانش،
• همکاری برای امنیت مرزهای دریایی و منع گسترش هستهای در خاورمیانه.
گزینه های مطرح شده به دلیل درک نکردن قدرت و توانایی های بومی ایران از سوی کشورهای غربی تاکنون با شکست مواجه شده است.
تنها راه باقی مانده که هم اکنون از سوی آمریکایی ها پیگیری می شود ، آغاز مذاکرات بدون پیش شرط با ایران است .