9 دی؛ تجلی بصیرت امت و عشق به ولایت
9 دی؛ روزی که کمر فتنه شکست
9 دی کمر فتنه شکست و دیگر قد راست نکرد. حتی نتوانست از زانوی آمریکا و اروپا هم بلند شود. اما یک نکته را باید در نظر داشت؛ 9 دی فریاد دینخواهی ملت ایران بود. همین موضوع سبب میشود در پروژه بعدی فتنه، به جای مانور در فضای سیاسی، تحرک در عرصه اعتقادی مورد نظر قرار گیرد.
اشاره:
درباره 9 دی 88 سخن بسیار است. آنچه در این روز در همه شهرهای ایران و بویژه در تهران رخ داد باید مورد ارزیابیهای گسترده و همهجانبه قرار گیرد. تحلیلهای بسیاری درباره دلایل شکلگیری حماسه 9دی مطرح شده است اما نمیتوان یک ارزیابی واحد از همه عوامل شکلگیری 9 دی بیان کرد. به نظر میرسد اینک، یک سال پس از خلق 9 دی با اشاره به دلیل اصلی شکست عملیات فتنه، میتوان راه را برای تحلیل زوایای دیگر گشود. آنچه در ادامه میآید اشارهای است به مهمترین دلیلی که به ناگاه تهران را محل بزرگترین تجمع مردمی در حمایت از اسلام و جمهوری اسلامی کرد. حضور میلیونی مردم در شهرستانها همانند همیشه قابل پیشبینی بود، به همین خاطر در این فرصت به حماسه ماندگار 9 دی در تهران اشاره میشود.
به راستی دلیل تجمع چند میلیونی مردم تهران در 9دی 88 چه بود؟ چه عامل یا عواملی سبب شد از میدان امام حسین(ع) تا خیابان جمالزاده جمعیت به صورت متراکم تجمع کنند؟ از سوی دیگر این تجمع بیسابقه چه موضوع یا موضاعاتی را مطالبه میکرد؟ برای پاسخ به این 2 سوال کلیدی، به صورت مختصر به حوادثی که به 9 دی منجر شد، پرداخته میشود.
اختلافات عقیدتی قشری از مردم تهران با دیگر مردم کشور، در انتخابات ریاست جمهوری دهم به صورت ویژه نمودار شد. اگر به نحوه تحرک پردهنشینی که آرایش انتخاباتی مخالفان محمود احمدینژاد را ترسیم کرد، به رفتار تبلیغاتی کاندیداهای اصلاحطلب، به پرخاشگریها در مناظرهها، به فیلمهای تبلیغاتی و همینطور به رفتارهای تجمعات خیابانی لیدرهای این 2 کاندیدا توجه کنیم، یک نکته بسیار قابل توجه است و آن اینکه حقیقتا مهندسی تبلیغاتی و انتخاباتی اتاق فکر مشترک موسوی و کروبی بر «بداخلاقی» استوار بود. در آن فضا بار دیگر استراتژی انتخاباتی این جریان تداوم یافت. آنها باز هم ماهها قبل از زمان انتخابات موضوع «تقلب» را مطرح کردند. ادعایی که قبل از انتخابات دوم خرداد 76، مجلس ششم، ریاستجمهوری نهم و مجلس هشتم هم از سوی این جریان مطرح میشد. با این حال این بار گویی برنامهای ویژه در کار بود، چرا که از همان ابتدا «کمیته صیانت از آرا» تشکیل شد. این نخستین اقدام عملی جریان مخالف در تخریب جمهوری اسلامی بود. به موازات این اقدام، رسانههای این جریان نیز ماهها فضای افکار عمومی قشری از مردم را درباره سلامت انتخابات مشوش کردند. این رفتار در تبلیغات انتخاباتی آنها نیز نمود داشت. شعارهای تبلیغاتی حامیان موسوی و کروبی فقط متوجه احمدینژاد بود. البته آنچه بسیار واضح است اهانتهای بیسابقه در قالب این شعارها بود. موسوی و کروبی نیز در مناظرههای خود با احمدینژاد و همچنین در مناظره با یکدیگر بر همین منوال اقدام کردند. میرحسین موسوی بارها احمدینژاد، رئیسجمهور کشور را در مقابل دیدگان میلیونها ایرانی متهم به دروغگویی کرد. رفتاری که بعدها مورد انتقاد رهبر انقلاب قرار گرفت. در راستای این رفتار غیراخلاقی محمود احمدینژاد به عنوان یک دروغگو معرفی شد و این درحالی بود که بیشترین دروغها در ماجرای آمارهای ساختگی «مشارکت» نمود عینی یافت. در چنین فضایی که عصبیتهای کاندیداها شدت یافت، اینبار ادعای تقلب به صورت صریح در شعارهای حامیان موسوی مطرح شد. ایده نماد سبز نیز اقدامی بود در راستای کمک به القای تقلب. نامه هاشمی به رهبری نیز به اعتقاد برخی سیاسیون چراغ سبز برای آشوب سبزها بود. همه چیز برای یک «اقدام» فراهم شد. اقدامی که ساعت 11 شامگاه 22خرداد توسط موسوی کلید خورد.
اختلاف بر سر چه بود؟
عصر 23 خرداد از مناطق مرکزی شهر تهران دود بلند شد و به تدریج به سمت شمال شهر تداوم یافت. حمله به سطلهای زباله و همچنین تخریب بانکها و اتوبوسها آغاز و «آتشی که هاشمی وعده داده بود» محقق شد. این خروش خشونتآمیز علیه نتیجه انتخابات در ابتدا مورد استقبال عدهای اندک قرار گرفت اما در ادامه و پس از بیانیه رسمی موسوی، جمعیتی که در دوران تبلیغات تا پاسی از شب در خیابانها تجمع میکردند، این بار پس از انتخابات هم به خیابان آمدند. بسیاری معتقدند دلیل تشکیل اعتراضات و به دنبال آن آشوبهای خیابانی عدم وجود فاصله زمانی میان دوران تبلیغات و زمان پس از انتخابات بود. زمینهسازی قبل از انتخابات برای القای تقلب در کنار بیانیههای موسوی که شائبه تقلب را برای هواداران جدی میکرد، باعث شد تجمعات خیابانی شکل بگیرد. باید به این نکته اساسی اشاره شود که در ابتدا به جز نخبگان و برخی افراد مطلع و پیگیر تحولات سیاسی، عامه مردم معتقد بودند اختلاف بر سر انتخابات و قدرت است و خیابانهای تهران به خاطر نتیجه انتخابات شلوغ میشود. پس از نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب در 29 خرداد و تدارک گسترده سران جریان مدعی تقلب - بویژه مجمع روحانیون- برای تداوم خیابانگردی، نخستین جرقهها در افکار عمومی برای تردید در ماهیت تجمعات غیرقانونی ایجاد شد. رویگردانی از قانون در مسیر پیگیری ادعای تقلب هم رفتاری بود که ادعای تقلب را در افکار عمومی حامیان این افراد تا حدودی مورد تشکیک قرار داد. با این حال پوشش گسترده رسانهای حاشیههای تجمعات غیرقانونی باعث شد، افشای این واقعیتها به طول بینجامد. با این حال و پس از فروکش کردن فضای انتخاباتی، تجمعات گاه و بیگاه خیابانی تا حدودی از رونق افتاد. به اعتقاد کارشناسان مهمترین عامل این ریزش در بازگشت عقلانیت به فضای سیاسی و اجتماعی کشور بود. طی این مدت فرصتی فراهم شد تا معترضان در ابتدا به اصل ادعای تقلب و در ادامه به نحوه بیان و نشان دادن اعتراضات خود بیندیشند. البته تمهیدات امنیتی و انتظامی در ایجاد چنین فضایی بسیار نقش داشت.
تغییر ملموس شعارها
به مرور، هم تعداد تجمعات رو به نزول نهاد و هم شمار شرکتکنندگان در تجمعات کاهش یافت. بیانیههای موسوی و رفتار دور از منطق کروبی، تلاشی برای زنده نگهداشتن تجمعات خیابانی بود. در این وضعیت شمار کمتری از مردم معترض به نتیجه انتخابات نسبت به تجمعات نظر مساعد داشتند. بسیاری معتقدند به لحاظ اعتقادی، هسته اولیه تجمعات که اکثریت را نیز شامل میشد تنها به خاطر پذیرفتن ادعای تقلب به خیابان آمدند. این افراد خواستار بازگردانی رای خود بودند. اما پس از آنکه عدم توجه موسوی به این خواسته اساسی خود را دیدند، تا حدود زیادی دچار تردید شدند. به عبارت دیگر نقاط مشترک موسوی و کروبی با تجمعکنندگان مربوط به قبل از انتخابات بود. پس از انتخابات تنها این ادعای تقلب بود که سران مدعی تقلب را با بدنه هواداران گردهم آورد. موسوی و کروبی و به طور کلی تصمیمگیران یا اتاق فکر اما به هیچوجه نمیتوانستند به سمت آشکار شدن واقعیت درباره این ادعا بروند. آنها همه فرصتهایی که حکومت به آنها داد تا نسبت به اعتراض معترضان پاسخگو باشند را ندیدند. شاید بتوان به جرات گفت آنها که هیچگاه نخواستند واقعیت ادعای تقلب آشکار شود، همان طراحان و سران مدعی تقلب بودند. این موضوع توسط بسیاری از بدنه حامیان رصد و به تدریج تجمعات کم رونق شد. این موضوع البته توسط سران مدعی تقلب رصد شد و بلافاصله تلاش شد حول مسائل فرعی توافقی حاصل شود. ماجرای نحوه برخورد، کشتهسازی، کهریزک و... تلاشی برای بازگرداندن بدنه و همچنین تداوم تلاش برای حصول اهداف اصلی بود. این تاکتیک با پوشش بسیار گسترده شبکههای خارجی مواجه شد و توانست افکار را به این سمت سوق دهد اما باز هم عاملی برای به خیابان آمدن رای دهندگان نشد. به مرور رایدهندگان به موسوی در خانه ماندند و اکثر کسانی که به خیابانها آمدند کسانی بودند که اصولا رای در جمهوری اسلامی را نمیپذیرفتند.
آشکار شدن هویت با روز قدس و 13 آبان
جریانی که تقلب را بهانه آغاز فتنه کرد، بهرغم ادعاهای پرطمطراق به مرور ماهیت اصلی خود را نمایان کرد. اعتراضات به خاطر ادعای تقلب آغاز شد. موضوعی که چندماه قبل از انتخابات رسانههای حامی جریان فتنه آن را ترویج و حتی بیبیسی فارسی را راهاندازی کردند.
بنابراین آیا ماهیت اعتراضها باید موضوعی خارج از این بحث باشد؟ اعتراض به نتیجه انتخابات چه ارتباطی با «نه غزه، نه لبنان» داشت؟ این سوال بسیاری از مردم ایران بود. روز قدس که در همه جای دنیا به نام امام خمینی(ره) و نماد ضدصهیونیسم است فرصتی شد تا وزارت خارجه رژیم صهیونیستی بر سر آن سرمایهگذاری کند و شعار ضدمقاومت «نه غزه، نه لبنان» را پیشنهاد دهد. طرفداران موسوی این شعار را در روز قدس سر دادند تا افکار عمومی در «انتخاباتی» بودن تجمعات و آشوبها بیشتر از گذشته تشکیک کنند. اندیشه امام توسط مدعیان راه امام مورد اهانت قرار گرفت. 13آبان نیز که نماد استکبارستیزی بود، فرصتی شد تا این جریان این بار شعار انحرافی «مرگ بر روسیه» را سر دهند تا به فاصله کمتر از 2 ماه و پس از اسرائیل، این بار فریاد «آمریکا خواهی» هم در کارنامه «معترضان به نتیجه انتخابات» ثبت شود. تجمع 13 آبان بسیار کم تعداد و حدود چند هزار نفره بود. این موضوع این واقعیت را نمایان میکرد که به همان میزان که محتوای شعارهای تجمعات تغییر مییافت و ایدئولوژیک میشد، کمیت تجمعکنندگان نیز با کاهش مواجه میشد. هیچکس نمیتواند در این موضوع تردید کند که تجمعکنندگان 25 و 30 خرداد چه به لحاظ تعداد و چه به لحاظ بنیانهای اعتقادی با آشوبگران روز قدس و 13 آبان دارای هیچ اشتراکی نبودند. اتفاقات روز قدس در واقع اعلام ماهیت پوشیده جریانی بود که انتخابات را مجالی برای طراحی یک طرح پیچیده و خطرناک قلمداد کرد.
... و اما 9 دی
دیگر کسی تجمعات خیابانی را به چشم اعتراض به نتیجه انتخابات نمینگریست. این موضوع در رفتار و بیان خود تجمعکنندگان هم اعلام میشد. 50 روز از 13 آبان گذشت و ایران به سوگ فرزند زهرا(س) نشست. شاید هیچکس باور نمیکرد جریانی که دستش برای مردم رو شده بود، حماقت کرده و دامنه رفتارش را به عزای سیدالشهدا(ع) بکشاند. اما طبیعی است جریان فتنه که در پی اعلام رسمی ماهیت ایدئولوژیک خود بود، عاشورا را بهترین فرصت تلقی کند. فاجعه عاشورا اتفاق افتاد و عزای حسین و عزاداران حسین مورد هتک قرار گرفتند تا موسوی این بار در قالب بیانیهای رسما مردان خداجوی دین رحمانی یا همان مریدان سکولاریسم را به خاطر خطر کردن در روز عاشورا و شعار علیه اصل ولایتفقیه– که همان اصل نبوت و سلسله ولایت است- تمجید کند. هتک حرمت عاشورا اگرچه پرده را کاملا از چهره نفاق برداشت اما یک واقعیت مهم دیگر در پی داشت و آن پایان مماشات «مردم» با فتنهگران بود.
آنچه سبب شد مردم تهران بیسابقهترین اجتماع تاریخ ایران را در 9 دی رقم بزنند، مشاهده اهانت به مقدسات دینی بود. در این موضوع هیچکس نمیتواند تردید کند که هیچ عامل دیگری نمیتوانست چنین اجتماعی را خلق کند. به واسطه این دلیل مطالبات نیز صریحا بیان شد و در کنار برخورد با سران فتنه، مردم از دین، جمهوری اسلامی و ولایتفقیه اعلام حمایت کردند. این موضوع در شعارها و دست نوشتههای آنان کاملا پیدا بود.
9 دی خروش ملت علیه جریان ضددین بود. این خروش دارای این پیام مهم بود که ملت خواستار دین و همه گزارههای سیاسی و اجتماعی مرتبط با دین است. اگرچه در فاصله 200روزه انتخابات تا 9 دی هزینههای بسیاری بر جمهوری اسلامی تحمیل شد اما این دستاورد شیرین بر همه این هزینهها فزونی دارد که ملت در سراسر ایران و بویژه در پایتخت بر اعتقاد راسخ خود به اسلام و جمهوری اسلامی و ولایتفقیه تاکید کرد.
9 دی کمر فتنه شکست و دیگر قد راست نکرد. حتی نتوانست از زانوی آمریکا و اروپا هم بلند شود. اما یک نکته را باید در نظر داشت؛ 9 دی فریاد دینخواهی ملت ایران بود. همین موضوع سبب میشود در پروژه بعدی فتنه، به جای مانور در فضای سیاسی، تحرک در عرصه اعتقادی مورد نظر قرار گیرد.
* سیدعابدین نورالدینی
منبع:vatanemrooz.ir