تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۶  ، 
کد خبر : ۲۶۲۲۳۳

حجت الاسلام دکتر خسرو پناه: آنچه حوزه را می‌تواندتهدید‌کند سکولاریسم اجتماعی است

این تهدید است که کسی سا لها در باب احکام اجتماعی اسلام در حوزه درس بخواند، بعد با یک اطلاعات ناقص از دنیای غرب بخواهد حکم خداوند را تعطیل کند

اشاره
پایگاه بصیرت، گروه سیاسی/بی‌تردید حوزه علمیه و نهاد روحانیت جایگاهی بی‌بدیل در تشیع و تاریخ شیعه داشته و دارد و به همین دلیل دشمنان اسلام همواره چشم طمع و کینه به این نهاد مقدس داشته‌اند تا به طرق مختلف آن را تضعیف و بی‌اعتبار کنند. یکی از خطراتی که حوزه و روحانیت را تهدید می‌کند سکولاریزه شدن آن است. امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) همواره دراین باره به روحانیون هشدار داده است. ایشان در منشور روحانیت مرقوم داشته‌اند: «باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه‏هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود همین قضیه است.» (صحیفه امام، جلد 21-، صفحه 279)
امام خامنه‌ای (حفظه‌الله‌تعالی) نیز در سفری که مهرماه سال گذشته به بجنورد داشتند در دیدار با روحانیون و فضلای خراسان شمالی در کلامی انذارگونه، حوزه را از سکولار شدن برحذر داشتند؛ «حوزه‌های علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، برای نظام کار کنند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند، بنابراین حوزه‌های علمیه نمی‌توانند سکولار باشند.» (19 مهر 1391) در راستای همین بیانات و دغدغه مقام معظم رهبری در دی ماه سال گذشته سلسله نشست‌هایی با موضوع «روحانیت انقلابی ـ روحانیت سکولار» به همت «جمعیت طلاب انقلاب اسلامی» و تعدادی از حوزه‌های علمیه تهران برگزار شد. نوشتار پیش رو، سخنان حجت‌الاسلام دکتر «عبدالحسین خسروپناه» است که در جمع طلاب حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی ایراد شده است. 
حجت‌الاسلام خسروپناه متولد سال 1345 در شهر دزفول و هم اینک امام جمعه موقت این شهر است. وی علاوه بر فعالیت تبلیغی در دوران دفاع مقدس، در عملیات‌های رمضان، محرم، کوشک، بدر، والفجر ۸، کربلای ۵ و والفجر ۱۰، به عنوان تک‌تیرانداز و دیده‌بان شرکت کرد و چندین بار با موج انفجار و مصدومیت شیمیایی، راهی بیمارستان شد.وی در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را در حوزه علميه قم آغاز كرد و دوازده سال از محضر استادانی همچون حضرات آیات؛ وحيد خراساني، فاضل لنكرانى، سبحانی، مکارم شیرازی در حوزة علميه قم، بهره برد. او در سال 1374 در مقطع دكتراى كلام اسلامى با رتبه اول از مؤسسه امام صادق (عليه‌السلام) فارغ‌التحصيل شد و پايان‌نامه خود را با عنوان انتظارات بشر از دين به اتمام رساند.
تحصيل تفسیر قرآن و فلسفه و عرفان و بهره‌مندی از محضر استادانی همچون آيات عظام؛ تدين‏نژاد، حسن‏زاده آملي، جوادى آملي، مصباح يزدي و آيت‌الله انصارى شيرازى، یکی ديگر از بخش‌های تحصيلی‌ او به شمار می‌آید كه از سال 1364شمسی تا سال 1385 ادامه داشته است. وی از مرداد ماه سال 90 ریاست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه را عهده‌دار شده است. وی تا کنون حدود سی کتاب و یک ‌صد مقاله تألیف کرده و صاحب نظریه «فلسفه فلسفه اسلامی» است.
اصطلاح نامه فلسفه، کلام جدید، جامعه مدنى و حاکمیت مدنى، گفتمان مصلحت، انتظارات بشر از دین، جامعه علوى در نهج‌البلاغه، گستره شریعت، پلورالیسم دینى و سیاسى، قلمرو دین، اخلاق در قرآن، آسیب‌شناسی جامعه دینی، جریانهای فکری ایران معاصر، شریعه شهود و فلسفه‌های مضاف از جمله آثار وی هستند. جدیدترین اثر وی که مرحله چاپ است، منظومه فکری امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) است.خسروپناه آذر ماه سال 90 به عنوان بسیجی نمونه روحانی مورد تقدیر مقام معظم رهبری قرار گرفت و از دستان ایشان هدیه‌ای دریافت کرد. 
بسم‌الله الرحمن الرحیم
«انا انزلنا التوراه فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا و الربانیون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء فلا تخشوا الناس و اخشون و لاتشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون»
فرمودند مباحثی را پیرامون خطر سکولاریسم در حوزه داشته باشیم که البته این بحث بسیار مفصل است و وقت ما بسیار اندک، از این رو سعی می‌کنم مباحثی را به‌صورت فشرده عرض کنم، در دنیای امروز سکولاریسم در سه معنا مطرح می‌شود.
معنای اول، جدایی دین از نیازهای دنیوی است که این سکولاریسم را سکولاریسم الحادی می‌گویند، یعنی دین هیچ برنامه‌ای برای رفع نیازهای دنیوی ندارد؛ نه نیازهای معنوی، نه نیازهای اجتماعی، نه نیازهای فردی و... طبیعتاً چنین افرادی منکر کارکرد آخرتی دین هم خواهند شد. معنای دوم جدایی دین از سیاست، اقتصاد، حقوق و به‌طور کل، جدایی دین از نیازهای اجتماعی را مطرح می‌کند که این معنا در دنیای غرب بیشترین رواج را دارد و سکولاریسم الحادی که افرادی چون باخ و مارکس مطرح می‌کردند بسیار محدود طرح می‌شود و طرفدار دارد. معنای سوم سکولاریسم جدایی دین از معنویت است که از این نوع به سکولاریسم معنوی تعبیر می‌شود، همانند معنویت‌های نو پدید که سال‌هاست ظهور پیدا کرده‌اند، مثل معنویتی که سای‌بابا ادعا کرد. می‌خواهیم ببینیم که گفته می‌شود خطر سکولاریسم حوزه را تهدید می‌کند، کدام نوع از سکولاریسم است که حوزه را تهدید می‌کند. بدون شک سکولاریسم الحادی حوزه را تهدید نمی‌کند. بر فرض مثال بگوییم عده‌ای هستند در حوزه که ملحد هستند که این پارادوکس دارد، اجتماع نقیضین است.
سکولاریسم معنوی هم تهدید علیه حوزه به شمار نمی‌آید. خطر برای جامعه است، ممکن است عده‌ای به سمت این عرفان‌ها و معنویت‌های کاذب بروند و معنویت را به جای اینکه در اهل‌بیت عصمت و طهارت بگیرند، از این فرقه‌ها می‌گیرند، اما در حوزه این تهدید وجود ندارد. همه حوزویان معتقدند سلوک معنوی را باید از دین گرفت، اما اگر تهدیدی وجود دارد، در سکولاریسم اجتماعی است.
اما سکولاریسم اجتماعی هم ساحت‌های مختلفی دارد، بیشتر بحثی که می‌خواهم خدمت شما مطرح کنم، ساحت‌هایی است که ممکن است تهدید علیه حوزه باشد.پنج ساحت سکولاریسم اجتماعی را من یادداشت کردم که خدمت شما عرض کنم، اگر کسی به این پنج ساحت و آیه‌ای که در ابتدای عرایضم قرائت کردم توجه کند، معلوم می‌شود که هر پنج ساحت سکولاریسم با شئون و وظایف روحانیت تنافی دارد. یکی از این پنج ساحت، نص احکام اجتماعی اسلام در اثر شبهات جدید دنیای مدرن است. هیچ‌کس در طول تاریخ در لباس روحانیت، احکام اجتماعی به ذات را نفی نکرده است، اما دنیای مدرن شبهات جدیدی را ایجاد کرده است، مثلاً وجود حقوق‌بشر و کنوانسیون‌ رفع تبعیض علیه زنان. ممکن است افرادی در حوزه علمیه پیدا شوند که در برابر چنین منشورها و بیانیه‌هایی نتوانند از احکام اجتماعی اسلام دفاع کنند و احکام اجتماعی اسلام را فدای این بیانیه‌ها کنند، شاید شنیده باشید بعضی از آقایان حتی حکم ارث بانوان و تفاوت‌های ارث میان زن و مرد که در قرآن به صراحت این تفاوت‌ها ذکر شده است را با توجیهاتی نفی کردند. نمی‌گویند اسلام احکام اجتماعی ندارد، بلکه می‌گویند به ضرورت دنیای امروز باید این احکام کنار گذاشته شود. توجه داشته باشید این حرف را از باب حکم ثانوی نمی‌زنند که موقتاً باید حکم اولیه کنار گذاشته شود، بلکه می‌گویند این حکم از نظر زمانی، دوره الزام به آن پایان یافته است!
این تهدید است. کسی سال‌ها در باب احکام اجتماعی اسلام در حوزه درس بخواند، بعد با یک اطلاعات ناقص از دنیای غرب بخواهد حکم خداوند را تعطیل کند. حتی این اندازه توجه ندارند که این بیانیه‌ها، مصوبه جهانی ندارد، برای مثال آمریکا هنوز منشور حقوق‌بشر را مشروط پذیرفته است، اما شاهدیم بعضی از کشورهای جهان سوم می‌خواهند به این اصول به‌طور کامل و صددرصدی! پایبند باشند کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان وقتی مطرح شد، بسیاری از کشورها آن را قبول نداشتند و ندارند. در کشور ما سریع گروه درست کردند، امضا جمع کردند تا این کنوانسیون را بپذیرند و احکام اسلامی را تعطیل کنند، بعد هم آمدند یک اصطلاحی درست کردند و گفتند فمینیسم اسلامی! که مثل مثلث، هشت ضلعی می‌ماند!
ساحت دوم، تعطیلی موقت احکام اولی اسلام در اثر مسائل اجتماعی یا تزاحم احکام است. همه شما می‌دانید گاهی بین ادله، تزاحم هم وجود دارد و با راهکاری که در علم اصول مطرح است دلیلی بر دلیل دیگر ترجیح پیدا می‌کند، اما گاهی احکام، نه ادله، در عمل با هم تزاحم پیدا می‌کنند که این جا اهم و مهم مطرح می‌شود و گاهی هم بر اثر تقیه، ضرر، مرض و... حکم اولیه تعطیل می‌شود و حکم ثانویه جایگزین می‌شود و همه اینها در فقه است، در فقه جواهری هم هست و شکی هم در آن نیست، برای کسی که می‌خواهد در بیابان از گرسنگی بمیرد، گوشت حرام برای نجات می‌تواند استفاده کند.
که در این موارد رجوع می‌شود به حکم ثانوی، نه برای تعطیل شدن حکم اولی، بلکه به دلیل ضرورت در حالی تلاش می‌کنیم حکم اولی دوباره قابل اجرا شود. مثال؛ همه شما در فقه خواندید قاضی که می‌خواهد حکم انشا کند باید مجتهد باشد، یک لیسانس حقوق نمی‌تواند حکم صادر کند، آیا ما به اندازه کافی مجتهدانی داریم که امر قضاوت را در دست بگیرند؟ وقتی این تعداد مجتهد وجود ندارد، تعیین شده است که عده‌ای از افراد که دوره‌هایی را گذرانده‌اند مسئول این کار می‌شوند و عده‌ای هم مجتهد بر این روند نظارت دارند، این سبک قضاوت در دستگاه قضا حکم ثانویه است و حضرت امام(ره) هم بحث تعزیرات که برمی‌گردد به «من رای الحاکم» ولی حالا برای تعزیرات حدود تعیین کرده‌اند، اما اگر دستگاه قضا و حوزه‌های علمیه تلاش نکنند به اندازه کافی مجتهد قاضی تربیت کنند، این یک لایه‌ای از سکولاریسم اجتماعی تحقق پیدا می‌کند، تا زمانی که حکم ثانوی است، اشکال ندارد، مثل فردی که در بیابان ماندگار شده و می‌گوید این همه گوشت حرام هست، کباب می‌کنیم و می‌خوریم! این فرد باید برود و شرایط خود را عوض کند. حوزه و قوه قضا باید برنامه داشته باشند، اگر اینگونه نباشد و تلاشی برای تبدیل احکام ثانویه به احکام اولیه نداشته باشند، همان سکولاریسم تحقق پیدا کرده است. باید در این موضوع از حوزه و قوه قضا سؤال شود که آیا برنامه دارند؟
ساحت سوم، نفی نظام‌سازی در حوزه مسائل اجتماعی اسلام است. قبل از آنکه حکومت دینی نبود، مراجع به پرسش‌ها در حوزه مسائل اجتماعی پاسخ می‌دادند و مقلدان هم به پاسخ علما عمل می‌کردند. اما این فتواها و احکام زمانی می‌توانند حکومت دینی را تحقق ببخشند که تبدیل به نظام فقهی شوند، شما در توضیح‌المسائلی که مراجع بزرگوار ما می‌نویسند نگاه کنید، احکام اجتماعی آمده است، اما عزیزان فتواهای پراکنده نمی‌تواند اداره کشور را عهده‌دار بشود، آیا مراجع و فقها و بزرگان ما احکام سیاسی را قبول دارند؟ بله. احکام اجتماعی اسلام را قبول دارند؟ بله. لازم‌الاجرا می‌دانند؟ بله. می‌بینیم که سکولاریسم مطرح نیست، اما اگر می‌خواهند این احکام محقق شود باید به نظام فقه سیاسی، نظام فقه اقتصادی، نظام فقه حکومتی، تبدیل شود عرصه‌های دیگر هم هست؛ نظام فقه فرهنگ، نظام فقه هنر، مگر ما نمی‌گوییم باید سینمای اسلامی داشته باشیم. اگر سینمای دینی و اسلامی می‌خواهیم با احکام پراکنده نمی‌توان سینمای اسلامی درست کرد، باید این احکام به نظام فقه سینما، نظام فقه موسیقی و... تبدیل شوند ما نظامات فقه اجتماعی را نیاز داریم، همان کاری که شهید صدر (رضوان‌الله) در «اقتصاد ما» کرد، فرق شهید صدر با بزرگان دیگر در این بود، بزرگان دیگر مباحث شیخ‌ انصاری را در درس خارج گفتند، شهید صدر آمد نظام فقه اقتصادی نوشت، فرق حضرت امام(ره) در زمینه ولایت فقیه با دیگران چه بود؟ قبل از امام هم مطرح بوده است، در کتاب شیخ مفید بحث ولایت فقیه آمده است، دیگرانی مثل شیخ‌ انصاری و... هم مطرح کردند، اما امام کار نویی کرد. آمد نظام فقه سیاسی را مطرح کرد. عدم نظام‌سازی از جمله تهدیداتی است که حوزه با آن مواجهه است.
ساحت چهارم از سکولاریسم اجتماعی این است که افرادی بگویند درست است که اسلام نظام اجتماعی دارد و این را قبول داریم، اما نظام جمهوری اسلامی را نفی کنند. بهانه‌هایی هم می‌آورند که این نظام نتوانست همه احکام اسلام را پیاده کند، مگر ادعای امام(ره) این بود، یا ادعای مقام معظم رهبری این است که ما می‌خواهیم یک حکومت مهدوی درست کنیم، جای حضرت حجت(عج) را بگیریم؟!
ادعای حاکمان و ادعای عقلانی این است که «ما لا یدرک کله لایترک کله»، ما اگر این پنجاه درصد احکام اسلام را پیاده و اجرا کنیم، ناچاریم حکومت اسلامی داشته باشیم، اگر حکومت اسلامی نباشد و حکومت سکولار بیاید آن وقت پنج درصد از احکام اسلام هم تحقق پیدا نمی‌کند. حال باید پرسید که احکام فردی، پنج درصد محقق شود بهتر است یا پنجاه درصد؟!
فقه می‌گوید اگر ایستاده نتوانستید نماز بخوانید نماز نخوان؟ یا می‌گوید نشسته بخوان؟ هر طور که می‌توانید فقه جعفری می‌گوید اگر نتوانستی بخشی از حکم اسلام را انجام دهید، به‌طور کامل تعطیل کنید؟ اگر شمایی که نفی جمهوری اسلامی می‌کنید، مدلی دارید که صددرصد احکام اسلام پیاده شود، ارائه کنید، بعضی از این‌ها هم کسانی بودند که طرفدار حکومت اسلامی بودند و چون بعضی از خواسته‌های شخصی‌شان برآورده نشد تبدیل به مخالف شدند، حالا در این بحث کاری به اغراض ندارم، فعلاً انگیزه را بحث نمی‌کنم. انگیخته‌ها را بحث می‌کنم، به نیات ورود نمی‌کنیم.
ساحت پنجم از سکولاریسم اجتماعی، می‌تواند بی‌تفاوتی حوزه‌ها نسبت به نظام جمهوری اسلامی باشد. شاید عده‌ای باشند که ادای مقدس‌مأبی می‌گیرند که مثل ما کاری به سیاست نداریم، نه جمهوری اسلامی را تأیید می‌کنیم و نه نفی! سؤال این است؛ بینی و بین‌الله حوزه‌های علمیه قبل از انقلاب چه بود و امروز چیست؟ قبل از انقلاب زمانی که روحانی ما جرئت نداشت با عمامه بیرون بیاید! در دورانی‌ که سخت‌گیری کمتر شد باز آنقدر حساسیت بود که حتی اجازه آموزش قرآن به دور از مسائل سیاسی هم داده نمی‌شد. من یادم هست در مسجد ما طلبه بود که آموزش قرآن می‌داد و آنقدر احضارش کردند تا جلسات قرآن تعطیل شد!
خدمتی که انقلاب اسلامی به حوزه‌های علمیه کرده است، با کل طول عمر تاریخ حوزه‌های علمیه قابل قیاس نیست. امروز حوزه‌های علمیه نشاط پیدا کرده‌اند. ما وقتی با افراد غیرمسلمان صحبت می‌کنیم و جمله‌ای که همه آنها به زبان می‌آورند، اعم از پروتستان‌ها، کاتولیک‌ها، یهودی‌ها، بودایی‌ها و... این است که مرجعیت شما و حوزه‌های علمیه شما متفاوت است. پیش از انقلاب چند نفر برای رفع شبهات در دانشگاه‌ها و جامعه داشتیم؟ امروز تعداد زیادی افراد توانمند و مسلط در این زمینه داریم که توان تغییر مسیر و جهت‌دهی را دارند. این حرف‌ها که ماقبل از انقلاب، مطهری داشتیم و امروز نداریم، ابداً حقیقت ندارد.
بله ما همیشه مدیون شهید مطهری هستیم، اما این مباحثی که امروز چاپ می‌شود در آن دوره اصلاً مطرح نبوده است، من با صراحت عرض می‌کنم، حوزه بیست سال اخیر به اندازه دویست سال پیشرفت داشته است که به برکت انقلاب اسلامی ایران و نفس قدسی حضرت امام(ره) و تدبیر قدسی مقام معظم رهبری است که در حوزه‌های مختلف، فرهنگ‌سازی کردند، تا پیش از این، وقتی در دانشگاه‌ها از علم دینی حرف می‌زدیم، مورد هجمه قرار می‌گرفتیم، اما امروز از ما می‌خواهند تا بگوییم چگونه می‌شود، یا با چه روشی می‌توان علم دینی تولید کنیم. این فرهنگ‌سازی کار حضرت آقا بود.
خیلی کارها شده و نظام جمهوری اسلامی به حوزه‌ جان تازه داد، جسارت داد. یک زمانی نمی‌شد در حوزه‌، فلسفه تدریس کرد، لیوان فرزند مدرس فلسفه نجس تلقی می‌شد! امام امروز با تدبیر مقام معظم رهبری مجمع عالی حکمت در قم تأسیس شد و در حوزه‌های مختلف فلسفه، تحقیق و پژوهش می‌شود، زمانی یک روحانی پیدا می‌شد، بدون اطلاح دقیق از اندیشه غرب به نقد غرب و اندیشه غربی می‌پرداخت، اما امروز در همین حوزه علمیه فضلایی هستند که به زبان‌های غربی مسلط هستند با حفظ هویت حوزوی. و ذی‌طلبگی دارند و اسلام و اندیشه اسلام را تبلیغ می‌کنند و از آن در دنیا دفاع می‌کنند. اگر نظام جمهوری اسلامی تضعیف شود، حوزه علمیه تضعیف می‌شود و بدون نظام اسلامی ما جرئت می‌کنیم از امام صادق(ع) و امام علی(ع) و... نقل کنیم و از اجرای دین حرف بزنیم؟ بروید ببینید در این کشورهای به اصطلاح اسلامی چه خبر است؟! البته باید به این نکته هم افتخار کنیم که در پیدایش و استمرار انقلاب اسلامی روحانیت نقش اساسی داشتند، بالاترین میزان شهیدان را در دوران دفاع مقدس روحانیت داده است. امام خود به‌عنوان رهبر انقلاب اسلامی، یک روحانی بود و اگر شاگردان امام نبودند انقلاب نبود، انقلاب مدیون روحانیت است و روحانیت مدیون انقلاب است. اگر می‌خواهیم دین خود را درست ادا کنیم، به خاطر مسائل دنیای جدید و سکولار، احکام اجتماعی اسلام را تعطیل نکنیم، مراقب باشیم به بهانه ثانوی برای همیشه احکام اولی تعطیل نشوند، مراقب باشیم به احکام اجتماعی پراکنده فقه بسنده نکنیم و نظام‌سازی کنیم و این زمانی میسر است که هم علم داشته باشیم به معنای تفقه در دین و هم تقوا داشته باشیم و هم بصیرت. بصیرت مانند حاذق بودن در طب است.
کسی هست علم دارد، تقوا دارد، اما زمان‌شناس نیست، نمی‌تواند موقعیت را تشخیص دهد مثل بعضی از توابین یا مثل علمای مدینه که حدود چهارصد عالم حافظ قرآن در این شهر بودند، اما یکی از آنها امام حسین(ع) را یاری نکرد. دنیاگرا نبودند، بصیرت نداشتند و نتیجه این شد که سال بعد همه به خاک و خون کشیده شدند.
حادثه ۹دی نمونه بارز بصیرت است که مردم با تقوا، بصیرت و علم چشم فتنه را کور کردند، ما امروز نیازمند فقه اجتماع هستیم. امروز ما باید کار علمی کنیم و مسئولیت سنگین بر دوش ما است که ان‌شاء‌الله با تلاش و اخلاص و طلب عنایت از حضرت ولی‌عصر(عج) این راه را با قدرت ادامه دهیم.


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات