پايگاه
بصيرت؛ گروه سياسي / محمد رضا اسکندري / تعليم مصدر
باب تفعيل از ريشه «ع ـ ل ـ م» و به معناي آموختن و آگاهانيدن است.تعليم، آگاهي
دادن و تعلّم آگاه شدن نفس به يك موضوع است. برخي گفتهاند: تعليم، بر خلاف
اِعلام، ويژه اموري است كه با تكرار و فراواني همراه باشند، به گونهاي كه اثري از
آنها در ذهن متعلّم پديد آيد، بر همين اساس ميتوان گفت تعليم بيان و روشن كردن
چيزهايي است كه شخص جاهل به كمك آنها عالم ميشود.
تربيت
مصدر باب تفعيل از مادّه «ر ـ ب ـ ب» يا «ر ـ ب ـ و» و به معناي پروردن و
پرورانيدن و تهذيب است. ابنفارس معناي تربيت را به سه اصل بازميگرداند: 1. اصلاح
كردن؛ 2. همراهي كردن و ملازم بودن با موضوع تربيت كه منظور از آن مراقبت مداوم از
متربّي است؛ 3. پيوستگي مربّي و متربّي در فرايند تربيت. تربيت، ايجاد كردن تدريجي
چيزي تا رسيدن آن به سر حدّ كمال است. در تعريفي ديگر تربيت فراهم ساختن بستري براي
برانگيختن و رشد استعدادهاي نهفته در يك موجود است، به نحوي كه بتواند به شكلي
مستمرّ او را در راه رسيدن به كمال وجودي ياري دهد. تركيب عطفي «تعليم و تربيت» در
فارسي به «آموزش و پرورش» ترجمه شده است.
معادل
اين واژه در زبان عربي «تعليم» و در زبان لاتين «Teaching» يا «Instruction»
است. آموزش به طور كلي، داراي دو مفهوم عام و خاص ميباشد. در مفهوم عام، شامل هر
نوع انتقال مفاهيم و تأثيرگذاري در ذهن فراگير، به منظور ايجاد يادگيري در وي ميباشد،
خواه اين تأثيرگذاري در قالب رسمي و از پيش طرحريزي شده باشد. همانند آنچه در مراكز
آموزشي، و به ويژه در كلاس درس انجام ميگيرد و خواه به صورت خود به خودي و بدون
طراحي و برنامهريزي قبلي باشد. همانند تأثيري كه از برنامههاي آموزشي تلويزيوني
و يا مطالعه كتاب و مجله و مانند اينها ناشي ميشود. «آموزش» در مفهوم خاص خود،
در قالب و شرايط ويژهاي صورت ميگيرد كه عبارت است از: «فعاليتهايي كه با هدف
آسان ساختن يادگيري از سوي آموزگار يا معلم طرحريزي ميشود و بين آموزگار و يك يا
چند يادگيرنده به صورت كنش متقابل جريان مييابد.»3 به عبارت ديگر، «فعاليتي است
كه معلم و شاگرد با هم در كلاس درس انجام ميدهند.
در اين يادداشت
جايگاه تعليم و تربيت از ديدگاه مقام معظم رهبري به صورت خلاصه پرداخته خواهد شد.
اهميت تعليم و تربيت
تعليم و تربيت از سياستهاي بنيادين اسلام و از
اهداف زيربنايي بعثت رسول خدا(ص) است. پيامبراسلام(ص) تربيت را از خويش و
خويشاوندانش آغاز كرد و به تعليم و آموزش نيز از اولين روزهاي هجرت همت گمارد.
اين، خود نشانگر اهميت آن دو مقوله ديني و قرآني است. با تفكر قواي دروني انسان
شكوفا ميشود و زمينه ي حركت كمالي او فراهم مي گردد لذا به همراه علم آموزي و تفكر
تربيت يا پرورش اخلاقي و تهذيب نفس نيز مطرح ميشود كه در اسلام بر اين امر بسيار
تاكيد شده و از همان ظهور اسلام مبادي و مباني تعليم و تربيت به عنوان يك علم بنا
نهاده شده است.رهبر انقلاب مي فرمايد"يكي از مسائل ارزشمند و کارساز در زندگي
بشر، علم و آگاهي است. علم، افزون بر اينکه وسيله¬اي است براي بهتر زيستن و براي
خوب از عهده مسئوليت برآمدن، بخودي خود نيز مطلوب بشر است. براي ايجاد يک تمدن
اسلامي - مانند هر تمدن ديگر - دو عنصر اساسي لازم است: يکي توليد فکر، يکي پرورش
انسان رهبر انقلاب در اهميت و ضرورت علم¬آموزي فرمود يک کشور اگر ميخواهد به معناي
واقعي بازسازي کند، بايد بيشترين تکيه و بيشترين نگاه و توجّهش، به انسان و نيروي
انساني باشد"(.۱۳۷۵/۱۲/۲۰بيانات در اجتماع زنان خوزستان)
اسلام
براي تعليم و تربيت اهميّت خاصّي قائل است; چنانكه هر جا سخن از ارسال رسولان به
ميان مي آورد، تعليم و تربيت و تزكيه را برنامه اصلي آنان قرار مي دهد. خداوند
متعال براي انسان مقرّر فرموده است كه به اختيار خود و با پيروي از دستورات
پيامبران و برنامه هاي آسماني و با كوشش و تلاش پيگير، كسب تعليم و تربيت كند و به
مقام شايسته انساني برسد; زيرا سركشي غرايز حيواني و ظلمات جهل و خواهشهاي نفساني
را جز با تربيت صحيح و الهي نمي توان مهار و بر طرف كرد; اميرمؤمنان، علي(عليه
السلام)مي فرمايد:«اي اسيران خواهش نفس! كوتاه بياييد و قدم فراتر ننهيد، براستي
خواستاران دنيا را جز صداي دندان مصيبتها و بلاها نمي ترساند; اي مردم! به اصلاح و
تأديب نفوس خويش بپردازيد، و بدين وسيله آنها را از آزمندي خوي ها و عادت هايشان
باز گردانيد»و درباره رهبران و پيشوايان مي فرمايد كه پيش از رهبري، بايد به تعليم
و تربيت خويش همّت گمارند:«هركس خود را پيشواي مردم نمود، بر اوست كه پيش از آموزش
ديگران، نخست به آموزش نفس خويش بپردازد. و بايد پيش از تأديب و پرورش با گفتار و
زبان، با عمل و روش خود ديگران را تأديب و تربيت نمايد. و معلّم و تربيت كننده نفس
خود، از معلّم و تربيت كننده مردم به بزرگداشت و احترام سزاوارتر است»رهبر انقلاب
مي فرمايد:"و من کلام له صلّي اللَّه عليه و ءاله: النّاس معادن کمعادن
الذّهب و الفضّة» آنچه که در اين جملهي شريف و کوتاه و پرمغز مورد نظر است، وجود
استعدادهاي پنهان در هر فردي از افراد انسان است. ... در اين حديث ميخواهد بفرمايد:
همچنان که معادني وجود دارد که در اينها طلا هست، نقره هست - حالا اين دو تا را به
عنوان مثال ذکر کردهاند؛ معادن گوناگوني وجود دارد - و ظاهر کار، سنگ است، خاک
است، زمين است، چيزي محسوس نيست، اما اگر بکاويد، اگر بشناسيد، اگر قدر بدانيد، در
زير همين سنگ و خاک معمولي، يک عنصر گرانبها پيدا خواهيد کرد که ارزش آن با ارزش
آنچه که در ظاهر ديده ميشود، قابل مقايسه نيست، انسانها هم همين جورند؛ يک ظاهري
وجود دارد که در حرکات و سکنات و گفتار و رفتار و کردار انسانها، آدم اينها را ميبيند؛
اما يک باطني هم وجود دارد که آن عبارت است از استعدادهاي متراکمي که خداي متعال
در وجود انسان گذاشته است. البته اين استعدادها يکسان نيستند ..... مربيان بشر،
مربيان کودکان و بالخصوص جوانان که ميخواهند از اين استعدادهاي خدادادي که در
انسانها هست، استفاده کنند، بايد اين استعدادها را بشناسند، قدر اين استعدادها را
بدانند، بعد بروند دنبالش. .... انسانها با استعدادهاي گوناگونشان، تأمين کنندهي
نياز جوامع بشري براي سير الياللَّه و سير اليالکمالاند؛ همهي اين استعدادها
بايد استخراج شود. اين، وظيفهي مربيان جوامع را سنگين ميکند؛ وظيفهي حکومتها را
سنگين مي کند استعداديابي" (بيانات رهبر انقلاب در جلسه درس خارج فقه،
23/11/91.)
دين
مبين اسلام پيشرو و الگوي همه مکاتب در تعليم و تربيت
آموزه
هاي اسلام، سراسر دعوت به تحصيل علم و دانش پژوهي است و پاداش هاي معنوي در نظر
گرفته شده براي پويندگان علم، بسيار والاست. از نگاه قرآن، دانش مايه سروري و يکي
از شرايط رهبري و پيشوايي ديگران است. قرآن از مأمور و مکلف شدن عده اي براي تحصيل
علم و دانش سخن مي گويد و آن را مقدمه اي براي هدايت يابي ديگران مي داند. از نگاه
قرآن، دانايي زمينه همراهي با حقيقت را فراهم مي کند و دانايان مخاطبان حقيقي
قرآنند در پايان مي توان به اين نتيجه رسيد که مبارزه با بيسوادي عامل پيشرفت
جامعه اسلامي مي باشد.رهبر انقلاب در اين مورد مي فرمايد"آن وقتي که در دنيا
خبري از علم و سواد و درس و مشق و نشانههاي تعليم و تعلم وجود نداشت، اسلام و
قرآن ما با «اقرأ»(۱) شروع کرد و به قلم و نوشته سوگند خورد و اسير جنگي را در مقابل ياد
دادن چند کلمه آزاد کرد. اين، متعلق به چهارده قرن پيش است. همان کارهاي اسلام و
نبيمکرم ما(صلّياللَّهعليهوالهوسلّم) موجب شد که جامعهي امّي عرب در زماني
که اروپاي امروز هيچ خبري از علم و دانش نداشتند، دارندهي بزرگترين دانشگاهها و
بزرگترين دانشمندان و فارابيها و ابنسيناها و محمّدبن زکرياها و ابوريحانها و ديگران
و ديگران شود. يعني در صدر اسلام، مبارزهي با بيسوادي و تحريص و تحريض به علم و
دانش، جامعهي اسلامي را حدود هفت، هشت قرن از همهي دنياي متمدنِ آن روز جلوتر
برد. البته بعد ما رجعت کرديم، مسلمانان تنبلي کردند و کار ما به اينجا رسيد؛ ولي
حالا ميتوانيم دوباره شروع کنيم. دوباره انقلاب شد، دوباره اسلام سر کار آمد و
حالا ديگر بيسوادي معني ندارد" (بيانات در ديدار مسئولان دفاتر نهضت
سوادآموزي و مسئولان شهرباني، 4/7/69)
خانواده
نخستين هسته تعليم و تربيت
خانواده،
هسته نخستين جامعه و از عوامل اصلي انتقال فرهنگ، انديشه، اخلاق و سنتها و عواطف
به نسلي پس از نسل ديگر است. در ميان اعضاي خانواده بيشترين سهم تأثيرگذاري بر
فرزند از آن مادران است؛ به ويژه در خانوادههايي كه شيوهاي زيستطبيعي، و مطابق
با الگوها و سنتاسلامي دارند؛ كه براساس آن شير مادر بهترين غذاي كودك و آغوش
مادر بهترين جايگاه براي تربيت و پرورش كودكان شناخته ميشود. بر پايبست همين
نگرش، بارزترين و والاترين نقشي كه در كلام وحياني قرآن، براي زنان ترسيم و مورد
ستايش قرار گرفته شده نقش مادري و عهدهداري تربيت فرزندان از سوي آنان است.زنان
به حكم طبيعت و دستگاه آفرينش در سه نقش طبيعي ابراز وجود ميكنند: نقش دختري، نقش
همسري و نقش مادري. از ميان اين هر سه نقش آن چه جايگاه و منزلت ويژه و شايسته
تعظيم و تكريم به زن ميدهد، منزلت و جايگاه مادري است. در دو سوره به خصوص بر روي واژه مادر جداگانه تكيه شده و
زحمتها، رنجها و بيداريهايي كه براي پرورش، تربيت و سلامت فرزند خود در هنگام
بارداري، شيردهي، متحمل گشته است، يادآور شده و بدينسان منزلت مادري را ارج بيشتر
از پدربودن نهاده و حقوق بيشتر او بر فرزندان را گوشزد كرده است.رهبر انقلاب مي
فرمايد"بهترين روش تربيت فرزند انسان، اين است که در آغوش مادر و با استفاده
از مهر و محبّت او پرورش پيدا کند" (بيانات در اجتماع زنان خوزستان، 20/12/75)
يکي از
ابعاد مهم اجتماعي کردن، گرايش دادن به اخلاق و ارزش هاي مذهبي است. در هر دوره
تاريخي خانواده ها کوشيده اند که قواعد و مقررات اخلاقي مورد قبول جامعه را به
فرزندان خود منتقل کنند. هر کودکي دين و مذهب و باورهاي بنيادين خود را نخستين بار
در دامان خانواده فرامي گيرد و آن جاست که بااصول وفروع وبايدونبايدهاي آن آشنا مي
گردد.
كودك از
دنياي بسته پا به دنياي وسيع مي گذارد، بنابراين مي خواهد از اسرار آنها سر در
آورد. بدين سان غريزه اوست كه از منشا پديده ها بپرسد. از روابط علت و معلولي آن
سوال كند. اين زمينه مناسبي براي كودك است كه والدين ؛ فرصت را غنيمت شمارند و
واقعيت ها را براي او توضيح دهند.يکي از راه هاي پاسخگويي کتاب مي باشد."بايد
پدرها و مادرها، بچهها را از اوّل با کتاب محشور و مأنوس کنند. حتّي بچههاي کوچک
بايد با کتاب اُنس پيدا کنند. بايد خريدِ کتاب، يکي از مخارج اصلي خانواده محسوب
شود"(.۱۳۷۴/۰۲/۲۶مصاحبه در پايان بازديد از نمايشگاه کتاب)
جامعه
بستر عمومي تعليم و تربيت
يکي از
اهداف مهم دين و بعثت انبياعليهم السلام تربيت و تزکيه انسان است. دين اسلام نيز
در احکام عبادي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي خود، تربيت انسان ها را وجه همت خويش
قرار داده است. تربيت انسان در جامعه صورت مي گيرد; زيرا انسان مدني بالطبع است،
او در جامعه با نهادهاي خانواده، سياست، اقتصاد، دين و تعليم و تربيت سر و کار
دارد و هر يک از آن ها هنجارها و ارزش هاي ويژه اي را از فرد انتظار دارند و اينجاست
که فرد بايد بر اساس فکر و منطق و مقتضيات کنش متقابل تصميم بگيرد. از اين رو،
تصور اين که تربيت فراگردي فردي است فکري خام و بي اساس است.رهبر انقلاب مي فرمايد"عدالت
اجتماعي، در صورتي در جامعه تامين ميشود که افراد در جامعه تربيت شده باشند؛ ظلم
نکنند و زير بار ظلم نروند"(بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم، 23/4/72)
وظيفه
مهم معلمان در تعليم و تربيت
عالم
بايد علم خود را به ديگران بياموزد، زيرا علم رزقي است كه خداوند بدو عطا كرده و
از او انفاق آن را خواسته است. از ميان تمامي عوامل آموزشي و تربيتي، نقش معلم بهعنوان
مهمترين عامل نظام تعليم و تربيت، جايگاه و اهميت بسزايي دارد. معلم در رشد و
پرورش دانشآموزان، نقش بسيار مهمي را ايفا ميکند. تمامي فعاليتهاي معلم، مانند
شناخت فرآيند رشد کودکان و نوجوانان، شيوههاي تدريس و علاقهمندي به رشته تدريس
خود، از عواملي هستند که در آموزش و پرورش دانشآموزان، دخالت زيادي دارند .رهبر انقلاب
مي فرمايد"شما معلمان از اين مسئله غفلت نکنيد که تربيت کردن هم جزو کار
شماست؛ و چه بهتر که با نفوذ معلمي؛با تأثير روحي معلم بر متعلم استفاده کنيد و يک
نقطه ي روشن و نوراني اي در قلب دانش آموز باقي بگذاريد"(.۱۳۸۷/۰۲/۱۲بيانات
در ديدار معلمان استان فارس)
تربيت
جوانان به عنوان فتحالفتوح انقلاب اسلامي
استعمارگران
مي کوشند تا در هر کشور به سرچشمه هاي اصلي تعليم و تربيت آن کشور تسلط پيداکنند و
باصطلاح مي کوشند تا آب را از سرچشمه گل آلود کنند . آنان سعي مي کنند با تاسيس
دبستانها، دبيرستانها، دانشگاهها و مراکز تربيت معلم، نسلي تربيت کنند تا آنطور
فکر کند که استعمارگران مي خواهند و در نتيجه آن طور عمل کند که منافع استعمارگران
تامين شود . استعمار فرهنگي سخت ترين نوع استعمار و شديدترين نوع وابستگي است و پايه
هاي استعمار نو بر استعمار فرهنگي استوار مي شود . استعمارگران فرهنگ و تعليم و
تربيت را در هر کشور به دست مي گيرند تا نسل جوان را فاسد و تباه سازند.رهبر
انقلاب دراين باره مي فرمايد"امام بزرگوار ما در يك حادثهي مهم جنگي - كه خيلي
از شماها آن وقت شايد متولد هم نشده بوديد - در قضيهي يكي از عمليات كه پيروزياي
به دست رزمندگان آمده بود، يك پيامي دادند. در آن پيام اين نكته وجود داشت كه فتحالفتوح
انقلاب اسلامي، تربيت اين جوانهاست. همه توقع داشتند كه امام بگويد اين پيروزياي
كه شما به دست آورديد، فتحالفتوح است؛ از آن پيروزي ستايش كند؛ امام نه، از رزمندگان
تشكر كردند. اما گفتند فتحالفتوح انقلاب ما تربيت اين جوانهاست؛ كه در آن شرائط
دشواري كه همهي دنيا در مقابل ما با چهرهي دژم و سلاحِ آمادهي شليك ايستاده
بودند، اينها توانستند يك چنين پيروزي بزرگي را به دست آورند؛ ..... پيشرفت واقعي
اين است كه جوانهاي ما، نخبگان ما نسبت به آينده احساس مسئوليت كنند؛ براي خودشان
ديدگاه تعريف كنند؛ براي كشور آيندهاي را تصوير كنند و مجسم كنند و احساس كنند و
اين احساس را اظهار كنند؛ كه آمادهاند براي رسيدن به اين آينده، تلاش
كنند"(.بيانات در ديدار شرکتکنندگان در ششمين همايش ملي نخبگان جوان،
12/7/91)
تربيت
انسان، لازمه الگو شدن جمهوري اسلامي براي ملتهاي ديگر
يکي از
عوامل توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي، گسترش همه جانبه آموزش و تربيت نيروي
انساني متخصص و کارآمد ميباشد. از دهه ۱۹۶۰ ميلادي به بعد به سبب تحول در مفهوم توسعه ، جايگاه
تعليم و تربيت در توسعه اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي متحول شده است و تربيت نيروي
انساني جايگاه ويژه اي يافته است و اگر جامعه اي بخواهد نظام اقتصادي ، صنعتي ، سياسي
و اجتماعي خويش را دگرگون سازد و آن را با مقتضيات و نيازمندي هاي جديد همساز نمايد،
ناچار است که سياست جامعي در توسعه نيروي انساني داشته باشد، و اين ميسر نيست مگر
اينکه از نظام تعليم و تربيت به ويژه آموزش و پرورش متوقع بودرهبر انقلاب مي فرمايد
"اگر جمهوري اسلامي ميخواهد پرچم اسلام را در دست بگيرد، ميخواهد خودش به
سعادت برسد، دنيا و آخرت خود را آباد کند همچنان که قرآن به ما ياد ميدهد که ميتوان
دنيا و آخرت را با هم آباد کرد و بايد اين کار انجام بگيرد... بايد انسانهاي شريف،
دانا، با استعدادهاي جوشان، داراي ابتکار، داراي اخلاق نيک انساني، داراي شجاعت،
قوّت خطرپذيري، ورود در ميدانهاي جديد، بدون هيچگونه عقدهي خودکمبيني يا
خودبرتربيني، انسانهاي دلدادهي به خداي متعال و متکي به قدرت الهي و داراي توکل
کامل، انسانهاي صبور، انسانهاي بردبار و حليم، انسانهاي خوشبين و انسانهاي اميدوار
تربيت کنيد. اسلام همهي اينها را به صورت بستهي کامل در اختيار همهي معتقدين و
مؤمنين خود قرار داده. اين بسته را باز کنيم، دانهدانه از اين مواد استفاده کنيم،
بهرهمند شويم، آنها را بچشيم و درون وجود خودمان ذخيره کنيم. خروجي آموزش و پرورش
بايد اينجور انساني باشد"(.۱۳۹۰/۰۲/۱۴بيانات در ديدار جمعي از معلمان سراسر
کشور)
لزوم
مراقبت براي حفظ ايمان فرزندان
بسياري
اوقات خانواده ها در راه وصول فرزندان به ايمان، شوق و رغبت نشان مي دهند و با
هرزحمتي آن را بدست مي آورند و قلب آنان به نور ايمان منور مي گردد، حال اگر
خواسته باشند از آثار و ثمرات فراوان آن بهره مند باشند، بايد در آن ها حالت
مراقبت ايجاد کنند و نگذارند آنچه که ايمان را فاسد مي کند به سراغ آنها بيايد و
در واقع مواظب عوامل مخرب و آفت هاي ايمان باشند، بنابراين هر چند که به دست آوردن
ايمان سعادتي است بلند مرتبه که شايد بسياري از آن محروم باشند ليکن سعادت برتر آن
است که بتوان آن را حفظ و نگهداري کرد"نکتهي ديگري که همينجا اضافه ميکنم،
مسألهي فرزندان ماست. حق نداريم فرزندان را رها کنيم. سعيتان اين باشد که ايمانشان
را حفظ کنيد. کاري نکنيد که ايمان جوانتان، دختر و پسرتان به مباني شما متزلزل
شود. گاهي انسان با دست و زبانِ بيمهار و بيرون از کنترل و با عمل غلطِ خودش کاري
ميکند که جوانِ خود را از دين و مباني ديني و اعتقادات و اصول دور ميکند؛ او را
بياعتقاد ميکند. ما چنين کساني را داشتيم؛ از هر دو طرف هم ممکن است. گاهي با
سختگيريهاي بيجا ....بعضي هم از آن طرف با بيمبالاتيها و لااباليگريها و
امکانات بيحساب در اختيار بچهها گذاشتن و از هر غلطِ آنها با اغماض چشمپوشي
کردن، بچهها را با دست خود طرد ميکنند؛ در نتيجه بچه فاسد و خراب ميشود. بايد
با منطق و برخورد صحيح و مهربانانه با فرزندان برخورد کرد. «قوا انفسکم و اهليکم»؛
جوان و همسرتان را بايد حفظ کنيد؛ اين جزو وظايف شماست. اين، اثر تشديد کننده
دارد؛ يعني وقتي در خانوادهيي، جوان يا يک عضو خانواده خداي نکرده نقطهي ضعفي پيدا
کرد؛ مثل لکهي سياهي شد روي دندان، و ميناي دندان در اين نقطه خراب شد، بتدريج روي
ذهن مخاطبهاي خودش و پدر و مادرش اثر ميگذارد و همينطور اثرهاي متقابلِ تشديدکننده
دارد؛ در نتيجه آن حقيقت و معنويت را از دست ميدهد"(. بيانات در ديدار
کارگزاران نظام، 6/8/83)