روزنامه کیهان **
تاوان حرفهای قشنگ از جیب مردم!/ حسین شمسیان
روز گذشته سخنگوی دولت در جمع خبرنگاران از نهایی شدن لایحه بودجه سال 95 و تقدیم آن در آینده نزدیک به مجلس شورای اسلامی خبر داد. او توجه به توسعه اقتصادی و بهبود معیشت مردم را، مهمترین محورهای سند مالی سال آینده کشور دانست و آن را «حاصل خرد جمعی» معرفی کرد.
طبیعتا مژده بهبود معیشت و توسعه اقتصادی کشور، به خصوص هنگامی که ادعا میشود سند بودجه براساس خرد جمعی تهیه شده، مردم را خوشحال میکند و این انتظار را پدید میآورد که سال آینده، سالی پر رونق و پویا در عرصه اقتصاد بوده و مردم شرایط بهتری را تجربه کنند. اما کاش سخنگوی دولت، این حرفها را نمیزد و وعده تازهای به مردم نمیداد! ای کاش با بهرهگیری از خرد جمعی به این نتیجه میرسید که باید به جای حرف زدن، کار کارستانی کرد تا مردم در عمل فواید آن را لمس کنند که گفتهاند: «مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید»این آرزو و درخواست از دولتمردان محترم، نه به دلایل سیاسی بلکه صرفا به خاطر فراموش نشدن خاطرات تلخ باقی مانده از وعدههای گذشته آنهاست. به خاطر تصمیمات غیرکارشناسی و بر خلاف بدیهیات علمی و حتی بعضا برخلاف بدیهیات عقلی دولت در بیش از دو سال گذشته است که هزینه همه آنها به بدترین شکلی از جیب مردم پرداخت شد. و گرنه کسی با سخنرانی و شعاردادن دولتمردان مشکلی ندارد! اما مشکل اینجاست که متاسفانه برخی از دولتمردان، دچار فراموشی در همه موضوعات شده و انتظار دارند مردم هم همه چیز را فراموش کنند! از وعدههای رنگارنگ انتخاباتی تا دیگر حرفها را!
جناب نوبخت هم سخنگوی دولت است و هم رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی، همان سازمانی که با کلی هیاهو احیاء شد تا خرد جمعی را به کار بگیرد و مانع تصمیمات غیرکارشناسی شود. وی در دی و بهمن 93 درباره بودجه سال 94 سخنانی گفته که به نظر میرسد به کلی آنها را فراموش کرده و گرنه سخنان اخیر را به زبان نمیآورد! سال 93 و در فصل بودجهنویسی، روند کاهش و یا سقوط قیمت نفت به شدت جریان داشت و همه کارشناسان از سقوط بیشتر بهای نفت سخن میگفتند اما دولت بودجه را با نفت 72 دلاری به مجلس برد و موجب حیرت همگان شد! اصرار کارشناسان فایدهای نداشت و سخنگوی دولت در برابر اصرار برخی نمایندگان دلسوز برای واقعی کردن قیمت نفت و پرهیز از بودجهنویسی براساس توهم، گفته بود: «اگر قرار باشد از هماکنون کسریهای احتمالی را در نظر گرفته و براساس بودجه دستگاهها را کم کنیم موجب میشود تا همه معترض شده و استرس بیجهتی ایجاد شود (!) که واقعا نیازی به انجام چنین کاری نیست، بنابراین در سال آینده اگر هرگونه عدم تحققی اتفاق بیفتد ما با دستگاهها بهطور مشارکتی مشکل را حل کرده و منابع را براساس اولویت تخصیص میدهیم.» که باید گفت اگر این مشرب بودجهنویسی، صحیح و منطقی است، چطور است اصلا بودجهای ننویسیم و هر مقدار که درآمد داشتیم خرج کنیم!؟ همان زمان ایشان گفته بود: « اگر قیمت نفت به پایینترین رقم یعنی بشکهای 34 تا 35 دلار برسد، درآمد حاصل از فروش نفت 35 میلیارد دلار میشود که باز هم اوضاع به راحتی قابل کنترل است(!) زیرا ما از ابتدا کاملا حواسمان در مورد تخصیصهایی که بر روی اعتبارات جاری و عمرانی دادهایم، بوده است و آن مقدار که در خزانه میآید را تخصیص دادهایم»! برای راستیآزمایی این ادعا، تنها 7 ماه زمان لازم بود. نوبخت در مرداد سال جاری از کاهش قیمت نفت که باعث کاهش درآمدهای دولت شده بود شکایت کرد و با این ادعا که سال 94 سختترین سال بودجهای کشور در سالیان اخیر بوده و علت این سختی، تداوم تحریمها و کاهش قیمت نفت است، عنوان کرد:«سطح صادرات نفت ما همچنان در وضع تحریم بیش از یک میلیون بشکه در روز نیست. ضمن آن که قیمت نفت هم کاهش پیدا کرده و درآمد نفتی دولت را کمتر کرده است.»! برای هرکس که سخنان این دو مقطع زمانی را با هم مقایسه کند، برای تدبیر دولت تدبیر و امید تأسف میخورد! اکنون همان حرفها باز هم بر زبان ایشان جاری شده است! سال قبل كاهش تورم، ايجاد اشتغال، و تأمين مسكن جزو اهداف بودجه سال 94 برشمرده شده بود. اکنون براساس آمار رسمی، بیکاری رشد داشته، رکود گریبان اقتصاد را گرفته و مسکن هم که...! حالا باز هم باید به وعده «توسعه اقتصادی و بهبود معیشت مردم» که برای بودجه سال 95 مطرح میشود دل خوش و آن را باور کرد!؟ اسفند سال 93 سخنگوی دولت در توصیف بودجه 94 اعلام کرده بود: «حتی یک ریال و یا یک سنت از پیشبینیهای بودجه سال 94 ارتباطی به نتایج مذاکرات ایران و گروه 1+5 ندارد. تمام منابع تعیین شده در بودجه سال بعد از محلهای شناخته شده است و به گونهای عمل کردهایم که هیچ یک از درآمدها و هزینههای خود را وابسته به نتیجه مذاکرات نکرده و هیچ ارتباطی با آن ندارد اما برای هر نتیجهای که به دست آید برنامهای را در نظر گرفتهایم.» اما در شهریور 94 یعنی تنها شش ماه بعد، وقتی غلط بودن همه محاسبات و ادعاها معلوم شد، همه چیز را فراموش کرد و مدعی شد: «دولت لایحه بودجه 1394 را بر مبنای منابع 224 هزار میلیارد تومانی به مجلس ارائه کرد اما واقعیت این است که به علت شرایط تحریم امسال حداکثر 184 هزار میلیارد تومان از منابع بودجه محقق خواهد شد.»! یعنی کم آوردن 40 هزار میلیارد تومان ناقابل، در اثر یک اشتباه کوچک! اگر بخواهیم موارد متعدد از بیبرنامگی و نقض سخنان پیشین برخی دولتمردان در عرصه اقتصاد را بیان کنیم، کار به درازا میکشد و جز ملال چیزی حاصل نمیشود. نگاهی به فهرست این تصمیمات و اظهارات متناقضی همچون وعده عدم افزایش قیمت بنزین در سال 94 و آزادسازی آن در سه ماه بعد، تعطیلی و نابودی طرح موثر و مفید یکصد میلیارد تومانی کارت سوخت و.... گویای آن است که متاسفانه بر خلاف ادعاهای پیشین، نه تنها خرد جمعی در کار نیست بلکه انگار تصمیم بر تعطیل مبانی تصمیم منطقی و کارگشاست! اما چرا چنین است!؟ چرا برخی از دولتمردان اهمیتی به این همه تصمیم نادرست نمیدهند؟ پاسخ روشن است، چون هزینه این خطاها از جیب مردم پرداخت میشود. وقتی در قانون بودجه، قیمت نفت 72 دلار پیشبینی و امروز نفت اوپک حدود 38 دلار فروخته میشود، این کسری بودجه چگونه تامین جبران میشود؟ دولت کدام راهکار منطقی را برای جبران آن در نظر دارد؟ برخی از مهمترین راههایی که اکنون اعمال میشوند، عبارتند از؛
الف: افزایش نرخ ارز. در آغاز کار دولت یازدهم، هر دلار در بازار آزاد، حدود 2900 تومان خرید و فروش میشدولی امروز این عدد از 3600 تومان هم عبور کرده و کسی نیست جلوی این رشد صعودی را بگیرد! امروز رسانههای حامی دولت و برخی نمایندگان مجلس صدایشان در نمیآید که ارزش داراییهای مردم روز به روز کاهش پیدا میکند! دلار باید گران شود تا کسری بودجه جبران شود!
ب: در آغاز دولت یازدهم، کل نقدینگی کشور، حدود 400 هزار میلیارد تومان بود اما تنها پس از دوسال، این عدد به حدود 870 هزار میلیارد تومان رسیده است! یعنی تنها در دو سال بیش از همه گذشته کشور، خلق پول شده است! این تاوان تصمیمات نادرست گروه تصمیمساز مستقر در دولت است که از جیب مردم برداشته میشود.
ج: تعطیل برنامهها و پروژههایی که براساس اشتباه محاسباتی و عدم تمکین به نظر کارشناسان، وعده اجرای آنها به مردم داده شده است. این یکی از سادهترین کارهای دولت است که با عدم تخصیص و تزریق بودجه به برنامههای مذکور، خیلی ساده و بیتفاوت لبخندزنان از کنار امید مردم میگذرند و آنها را با انتظاری که خودشان پدید آوردهاند و با نیازهایی برآورده نشده، تنها میگذارند! البته ترکش این محرومیتها معمولا به بیرون از پایتخت اصابت میکند و محرومانی که صدایشان به گوش نمیرسد، نخستین قربانیان این روش دولت میشوند و گرنه بازسازی فلان ساختمان مجلل دولتی، فلان سالن و مجموعه رفاهی و ...با هزینههای چند ده و چند صد میلیاردی - که در مصوبات همین امسال دولت است- هرگز تعطیل نشده و نمیشود! سرانه مدارس به صفر میرسد و مدیران در برابر مردمی قرار داده میشوند که نمیدانند بالاخره باید شهریه بدهند یا ندهند؟ نمیدانند هزینه مدارس را دولت تامین میکند یا آنها باید دست به جیب بشوند!؟ و...
اینها بخش اندکی از نتایج تصمیمات غیراصولی و غیرکارشناسی دولتی بود که با شعارهایی دلنشین و پرطمطراق روی کار آمد.اما کاش کار به همین جا ختم میشد! موضوع وقتی نگرانکنندهتر میشود که دولت با این نوع تصمیمگیریها، مردم را به نقطهای برساند که دیگر هیچ حرفی را از آنها نپذیرند و این باور در آنها پدید بیاید که دولت، آنها را به حال خود رها کرده و سرگرم منازعات سیاسی و یارکشی برای انتخابات مجلس و حتی ریاست جمهوری آینده است و آنچه اهمیتی ندارد، رکود، مسکن، ازدواج، اشتغال و .. است!
کاش سخنگوی محترم دولت، یکبار هم که شده سخنان خود درباره بودجه 94 را مرور میکرد و با عبرت گرفتن از آن، بار دیگر به مردم وعده نمیداد.
***************************************
روزنامه قدس **
« داعش» تمام کننده مأموریت القاعده/ محمدحسین جعفریان
سالها پیش وقتی «اسامه بن لادن» رهبر معدوم «القاعده» با جمعآوری و آموزش انبوهی از اعراب افراطی که بعدها به «عربهای افغان» معروف شدند، در جبهه و همراه با مجموعه طالبان، علیه «احمدشاه مسعود» میجنگید، چهرههای فرهیخته و فهمیدهتر در رسانههای عربی این سؤالات اساسی را مطرح میکردند که چرا او با انبوه چریکها و امکانات وسیع نظامیاش به افغانستان رفته است؟ در حالی که هر روز در غزه و در کرانه باختری، همزبانان، همنژادها و همدینان او به دست صهیونیستها به فجیعترین شکل ممکن کشته میشوند و در حالی که مهمترین مشکل جهان اسلام اشغال فلسطین به دست کفار صهیونیست است، چطور بن لادن تمام اهتمام خود را برای جنگ با احمدشاه مسعود گذاشته و در دامنههای هندوکش سرگرم نبرد با برادران مسلمان خویش است؟
تحقیقی کوتاه در پرونده عملیاتهای منتسب به القاعده و گروههای وابسته به آن نشان میدهد، آنها در تمام جهان از «جزیره بالی» و «بمبی» گرفته تا «ولگوگراد» و گرجستان و بوسنی و کوزوو و کنیا و تانزانیا و حتی پاریس و لندن عملیات کردند، اما هیچ عملیاتی در سرزمینهای اشغالی نداشتند و خفت بارتر از آن، در هیچ کجای جهان کوچکترین تعدی و حملهای علیه صهیونیستها و منافع آنان نداشتند. حالا بدتر از القاعده، گروهک تروریستی داعش است که علنیتر از آن ها به اسم اسلام و اما برای نبرد با مسلمین به میدان آمده است.
اکنون حمایت رژیم صهیونیستی از گروههای تکفیری در سوریه و عراق، دیگر یک راز به شمار نمیرود. حالا و پس از بالا گرفتن عملیاتهای تروریستی در پاریس، یک بار دیگر این رسوایی علنی شده و «موشه یعلون» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به شهرک نشینان اطمینان داده است خطری آنان را تهدید نمیکند. این عبارات در عین روشنگری بسیار تأسفبار است و نشان میدهد صهیونیستها از جانیان و جاهلان داعش نه تنها برای مبارزه با اسد و کشتار مردم سوریه که برای مبارزه مستقیم علیه فلسطینیان و حماس نیز بهره میبرند. با وجود این اعترافات تکان دهنده، معلوم نیست جاهلان نگون بختی که با شعار جهاد و مبارزه با کفر از برخی مناطق نظیر پاکستان و جمهوریهای آسیای مرکزی و غیره هنوز تحت تأثیر القائات این جنایتکاران به آنها میپیوندند، هرگز اخبار جهان را نمیشنوند؟ هر چند با علنی شدن این موارد تنها اجیرشدگان ممکن است با داعش بمانند اما به نظر میرسد، هنوز برای روشنگری جوامع اسلامی نیاز به فعالیتهای فرهنگی- تبلیغی بیشتر در جهت افشای ماهیت حقیقی این آدمکشان باشد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
صدای پای جنگ سرد جدید
بسمالله الرحمن الرحیم
یک فروند جنگنده بمب افکن روسی در آسمان مرزی ترکیه و سوریه هدف قرار گرفت و ساقط شد. ارتش ترکیه مدعی است این جنگنده روسی وارد فضای ترکیه شده و توسط یک فروند هواپیمای اف 16 سرنگون شده است لکن مقامات روسی میگویند جنگنده توسط یک موشک هدایت شونده هدف قرار گرفته است.
هر یک از دو مورد فوق صادق باشد، در یک نکته تردیدی نیست و آن اینکه جنگنده روسی از خاک ترکیه هدفگیری شده است. روسیه درصدد تشکیل جلسه شورای امنیت ملی برای بررسی ابعاد مسئله است و دریک اقدام فوری و اعتراضآمیز سفر «سرگئی لاورف» وزیر خارجه روسیه به ترکیه را لغو کرده است. سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) هم درصدد تشکیل یک جلسه اضطراری پیرامون این حادثه است. هنوز از واکنش احتمالی طرفین خبر تازهای منتشر نشده ولی مسکو تهدید کرده که این حادثه بر روابط روسیه با ترکیه به شدت اثر خواهد گذاشت و تبعات سنگینی خواهد داشت و رئیسجمهور روسیه در مورد این اقدام ترکیه گفته است: همدستان تروریستها از پشت خنجر زدهاند. کاملاً بعید به نظر میرسد که پیامد این حادثه، یک برخورد نظامی فوری باشد ولی در این نکته تردیدی نیست که این، شلیکی بود که به مناسبات دو کشور صورت گرفت و فصل تازهای از تنشها و چالشها درصحنه مناسبات دو کشور در قلمرو سیاسی – اقتصادی را به همراه دارد که ممکن است حوادثی را در نقطه مرزی سوریه با ترکیه باعث شود. اگرچه ناتو در اولین فرصت ممکن، مراتب حمایت همه جانبه از ترکیه را اعلام میکند ولی آنچه واقع شده، حادثهای در مرزهای ترکیه است که پیامدهای آن نیز متوجه ترکیه خواهد شد و ضرر و زیانش متوجه دولت و مردم ترکیه میشود.
خوبست شرایط سیاسی – نظامی منجر به این حادثه را یکبار دیگر مرور کنیم. غرب و متحدین منطقهای آن با سرمایهگذاری چهار ساله سرگرم پیشبرد اهداف خود در سوریه و عراق بودند و نیروی محرکه اصلی در این میدان، تروریستهای اجارهای از 85 کشور جهان بودند که در دهها گروه ریز و درشت به جنایت و کشتار و حتی تجارت سیاه سرگرم بودند و مانع جدی و موثری در برابر خود احساس نمیکردند که ناگهان بازی برهم خورد و حملات موشکی و هوائی روسیه از یکطرف و حملات سنگین زمینی ارتش سوریه و نیروهای مقاومت از سوی دیگر، خواب تروریستها را آشفته کرد و در میدان عمل، طرحهای مشترک غرب و متحدان منطقهای از جمله عربستان، قطر، امارات، اردن، ترکیه و اسرائیل را یکسره ناکام گذاشت. نه تهدیدات سیاسی – تبلیغاتی و نه مانور مشترک ناتو در مدیترانه شرقی نتوانست کمک قابل ذکری به تروریستهای داعش و جبهه النصره و طیف رنگارنگ تروریستهای خوب! تلقی شود و بطور همزمان مراتب خشم غرب و اقمار منطقهای در این طرح تروریستی را شاهد بودیم.
انفجار هواپیمای مسافری روسیه بر فراز صحرای سینا با حدود 217 کشته نخستین واکنش بود که هنوز معلوم نیست چه کسانی در پشت سر داعش، عمل کردهاند و بدون قبول مسئولیت، همه چیز را به حساب داعش میگذارند. اکنون دومین حادثه نیز شلیک بسوی جنگنده روسی است که از خاک ترکیه صورت گرفته است. روند حوادث به سمت و سوی بغرنج شدن پیش میرود. از یکطرف غرب و متحدان محلی، شکست خود را در یک طرح چهار ساله به چشم میبینند و مسکو را عامل تغییر اوضاع میدانند و از سوی دیگر مسکو علاوه بر پیامدهای ماجرای اوکراین و کریمه، در پرونده سوریه نیز موضعی کاملاً متفاوت و حتی مخالف غرب اتخاذ کرده است.
اینها تمامی عناصر موثر در صحنه مناسبات روسیه و ناتو نیستند. مسکو شاهد استقرار موشکها و سلاحهای تهاجمی در پشت مرزهای خود بویژه در کشورهائی است که دیروز جزو اقمار اتحاد شوروی بودند و حیاط خلوت مسکو محسوب میشدند. با وجود آنکه استقرار این ظرفیتهای تهاجمی ناتو به بهانه مقابله با خطر تهدیدات ادعائی مرتبط با ایران توجیه میشد ولی پس از توافقات برجام و اصرار چند باره سرگئی لاورف درخصوص رفع خطر تهدیدات ادعائی مرتبط با ایران، هنوز هم نه تنها ناتو حاضر نیست این ظرفیتهای تهاجمی را از پشت مرزهای روسیه جمعآوری کند بلکه حتی بر حجم، تعداد، گستردگی و پراکندگی جغرافیائی محل استقرار آنها میافزاید. از این دیدگاه، آنچه شاهدیم نشانههای شکلگیری دور جدیدی از جنگ سرد میان روسیه و غرب است که تدریجاً ابعاد تازهای پیدا میکند و نمودی از نظامیگری سازمان یافته غرب در مقابله با مسکو را به نمایش میگذارد. اینکه در روزهای آینده چه رخ دهد، روشن نیست ولی به نظر میرسد ترکیه پلها را در صحنه مناسبات با مسکو خراب کرده است.
اگرچه ترکیه در این پدیده تنها نیست و ناتو را در پشت خود دارد ولی از این دیدگاه که حوادث با شلیک از خاک ترکیه رخ داده ولاجرم پیامدهایش نیز متوجه ترکیه است، باید احساس خسارت کند. چون پیامدهای آن عمدتاً و بیش از دیگران، حداقل در ابعاد سیاسی – اقتصادی متوجه ترکیه خواهد بود.
***************************************
روزنامه خراسان**
تلاش بچگانه برای کشاندن ناتو به سوریه/دکتر علیرضا رضاخواه
"ترکیه از پشت به ما خنجر زد" این اولین واکنش ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به سقوط جنگنده سوخو24 روسی توسط ارتش ترکیه است. تنش در روابط دو کشور به اوج رسیده است. لاوروف وزیر امور خارجه روسیه سفر خود به آنکارا را لغو کرده است، وزارت دفاع روسیه وابسته نظامی ترکیه در مسکو را فرا خوانده و دوما خواستار لغو پروازهای روسیه به ترکیه شده است. نیروهای امنیتی ترکیه مراکز دیپلماتیک روسیه را در این کشور به محاصره در آورده اند. پوتین درخواست برگزاری نشست شورای امنیت ملی سازمان ملل را داده است، اردوغان هم سریع دست به دامان ناتو شده است. پوتین می گوید:"اقدام ترکیه پیامدهای بسیار وخیمی خواهد داشت"، اردوغان هم تهدید کرده است " ناتو هرگونه حمله به خاک ما را پاسخ خواهد داد".
رابطه ای که هیچ وقت خوب نبود
رابطه میان ترکیه و روسیه هیچ وقت دوستانه نبوده است، از دوران حکومت عثمانی ها در ترکیه و حکومت تزارها در روسیه روابط آنکارا – مسکو همواره در تنش بوده است. در دوران امپراتوری ها دو کشور بارها با یکدیگر جنگیدند، در دوران معاصر نیز ترکیه و روسیه جدید اگر چه با هم نجنگیدند اما روابطی پر تنش را تجربه کردند. در طول دوران جنگ سرد حمایت آنکارا از پیمان ناتو در برابر پیمان ورشو باعث شد تا روابط دو کشور در تنش باقی بماند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آنکارا فرصت را مناسب یافت تا به بهبودی روابطش با مسکو بیندیشد. اما تمایل طبیعی جمهوری های تازه استقلال یافته منطقه قفقاز به ترکیه که روسیه آنها را محل نفوذ غیر قابل چانه زنی خود می دانست، باعث شد تا دوباره دو کشور در وادی رقابت با یکدیگر بیفتند و طبیعتا باز هم نتوانند در بهبود روابط گام بردارند. با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه و در پیش گرفتن سیاست به صفر رساندن تنش با همسایگان روابط میان دو کشور بهبود قابل توجهی یافت، اما این ماه عسل هم ماندگار نشد، به دنبال موج اعتراض های عربی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و بیش فعالی ترکیه در عرصه سیاست خارجی، به ویژه مداخلات این کشور در بحران سوریه باردیگر روابط مسکو - آنکارا دستخوش تنش شد. ترکیه به دنبال سرنگونی حکومت دمشق با توسل به گزینه نظامی بود در حالی که روسیه رسما اعلام کرد که هرگز اجازه نمی دهد اتفاقی که در لیبی افتاد بار دیگر در سوریه تکرار شود. اقدام ترکیه در نصب موشک های پاتریوت ناتو در این کشور برای مقابله با حملات احتمالی سوریه اختلافات میان دو کشور را افزایش داد، اما بار دیگر وارثان تزارهای روس و ترکان عثمانی در آستانه یک جنگ جدید قرار گرفته اند.
روس ها جا خوردند، ترک ها نه
از مدل واکنش و سخنان بیان شده توسط مقامات دو کشور نسبت به حادثه سقوط جنگنده روسی به راحتی می توان فهمید برخلاف روس ها که ظاهرا غافلگیر شده اند، مقامات آنکارا کاملا حساب شده دست به این اقدام زده اند.
از لحاظ جغرافیایی مرز ترکیه و سوریه و شیوه استقرار و آرایش نظامی ترکها و مخالفان سوری در این مرز به گونه ای است که اگر حمله ای هوایی علیه تروریست ها صورت گیرد، ورود به حریم هوایی طرفین اجتنابناپذیر است. وقتی گروهی در نقطه صفر مرزی مستقر میشوند، میتوان پیشبینی کرد که اگر حمله هوایی صورت گیرد، منجر به ورود حداقلی به حریم هوایی طرف دیگر میشود. این واقعیتی است که نه بر روس ها پوشیده است و نه بر ترک ها و البته محدود به مرزهای ترکیه هم نمی شود بلکه در مرزهای سوریه با سرزمین های اشغالی، سوریه با عراق، سوریه با لبنان و سوریه با اردن نیز همین شرایط حکمفرماست.
از همین رو روس ها همزمان با آغاز حملات هوایی خود علیه تروریست ها در سوریه روندی را برای هماهنگی با دیگر کشورها در پیش گرفتند. روسیه این روند را از روز ٧ اکتبر ٢٠١٥ و با آغاز همکاری با ترکیه به منظور جلوگیری از تصادف احتمالی در آسمان سوریه شروع کرده و با اعلام امضاء سند مشترک بین وزارت دفاع روسیه و نیروهای ائتلاف به منظور جلوگیری از تصادف هوایی در سوریه در روز١٠ اکتبر، آن را تداوم بخشیده بود. این روند با آغاز به کارگیری بمب افکن های روس از طریق عبور از حریم هوایی ترکیه و با هدایت اطلاعاتی آنکارا بر اساس توافق آسمان باز از روز ١٢ اکتبر شدت گرفت و در نهایت از روز ١٤ اکتبر با برقراری یک خط ارتباطی ویژه ٢٤ ساعته بین ستاد فرماندهی عملیات روس ها در حمیم و نیروی هوایی رژیم صهیونیستی وارد مرحله تکمیلی شد.روس ها در این فرآیند تلاش کرده بودند تا احتمال هر گونه درگیری تصادفی را به حداقل ممکن برسانند. غافلگیری روس ها هم از همین جا نشأت می گیرد. آنها با توجه به هماهنگی های صورت گرفته انتظار چنین واکنشی را از سوی ترکیه نداشتند.
چرا جنگنده روس هدف قرار گرفت؟
سوال اینجاست که اگر به فرض هواپیمای روسی به هر دلیل وارد خاک ترکیه شده باشد(که روس ها معتقدند چنین اتفاقی نیفتاده است) آیا کاری غیر از ساقط کردن آن نمی شد انجام داد؟ ترکیه می توانست با دو هواپیمای رهگیری جنگنده روس را مجبور کند از خاک ترکیه خارج شود و یا بعد از این اقدام ، سفیر روسیه در ترکیه را فرا خوانده و مراتب نگرانی ترکیه را از این موضوع اعلام کند. اما ترکیه نه تنها اقدام به ساقط کردن هواپیمای روس کرد، بلکه به جای عذر خواهی و اعلام عمدی نبودن این اقدام سریعا به دامان ناتو پناه برده، نیروهای نظامی خود را به مرز با سوریه گسیل و حتی روس ها را تهدید کرده است. اما دلایل این رفتار ماجراجویانه ترک ها چیست؟ واقعیت این است که به دنبال ورود روسیه به درگیری های سوریه و اقدام مسکو در هدف قرار دادن تروریست های مسلح مخالف دمشق، و همچنین افزایش حضور میدانی نیروهای مقاومت در کنار نیروهای ارتش سوریه موازنه قوا میان دولت و تروریست ها به سود نیروهای دولتی دستخوش تغییر شده است. ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در حال پاکسازی حومه حلب هستند، همزمان جنگنده های روسی ماموریت تامین امنیت لاذقیه و مرزهای سوریه را برعهده گرفته اند. بشار اسد اخیرا اعلام کرده بود که نیروهای دولتی تقریبا در تمام جبهه های نبرد در حال پیشروی هستند. این در حالی است که ائتلاف به اصطلاح ضد داعش تحت رهبری آمریکا عملا کاری را انجام نمی دهد و فرانسه نیز که در تلاش برای ایجاد یک ائتلاف جدید می باشد اهدافی غیر از منافع ترکیه را دنبال می کند.
ترک ها به خوبی می دانند که با تبدیل شدن سوریه به صحنه بازی بزرگان، آنکارا اولین کشوری است که دچار ضرر می شود. ارتش و نیروی هوایی ترکیه به هیچ وجه توانایی رویارویی با ارتش های بزرگ جهان را ندارد. علاوه بر این در حوزه دیپلماسی هم این روزها ترکیه اعتبار خود را از دست داده است.
هفته پیش پوتین در اجلاس سران کشورهای جی 20 که در آنتالیای ترکیه برگزار شد در کنفرانس خبری از عکس های هوایی که توسط هواپیماهای روسیه تهیه شده بود خبر داد ، او بیان کرد که این عکس ها نشان می دهد صف ٥ تا ١٠ کیلومتری از تانکر های سوخت و نفت داعش در حال تردد به یکی از کشورهای همسایه سوریه هستند. این عکس ها در اختیار دیگر سران گروه ٢٠ قرار داده شد و مقصد این تانکرها ترکیه بود. آنکارا حتی در تلاش برای هماهنگی مخالفان سوری هم کنار گذاشته شده است. در اجلاس وین مسئولیت متحد ساختن و جمع آوری تروریست ها و مخالفان سوری تحت یک پرچم واحد به ریاض سپرده شده است، بخشی از این وظیفه هم به اردن داده شده و ترکیه در حاشیه قرار گرفته است.
قمار بچگانه اردوغان
ترک ها برای خروج از این شرایط نامطلوب بایستی برنامه ای دقیق برای ایجاد یک ائتلاف بین المللی جدید طراحی کنند تا در قالب آن ترکیه بتواند با کمک کشورهایی که در حوزه نظامی قابل توجه اند، اهداف خود را که مهمترین آن ایجاد منطقه پرواز ممنوع در داخل خاک سوریه است، پیش گیرد.
سران حزب عدالت و توسعه که پیش از این با استفاده ابزاری از پناه جویان قدرت تاثیر گذاری خود بر روی اروپایی ها را امتحان کرده بودند، می خواهند پای ناتو را برای تامین منافع خود به بحران سوریه باز کنند. استراتژی که حاصل برآوردهای غلط تئوریسین های حزب عدالت و توسعه است. زیرا ناتو به هیچ وجه تمایلی به رویارویی با روسیه ندارد. این بی تمایلی برای مواجهه با مسکو را می توان در درگیری های اوکراین به خوبی مشاهده کرد. ناتو در ماجرای اوکراین که موضوع آن برایش خیلی حیاتی تر بود حاضر به مقابله با مسکو نشد، لذا بعید است که به خاطر منافع ترکیه دست به چنین اقدامی بزند. علاوه بر این، این روزها به دنبال حملات تروریستی داعش در اروپا بروکسل احساس نزدیکی بیشتری با مسکو دارد تا با آنکارا. اردوغان دست به قماری بچگانه زده است که در صورت عدم خویشتن داری روس ها تاوانش برای ترکیه بسیار سنگین خواهد بود.
***************************************
روزنامه ایران**
عوامل جهش در مناسبات تهران- مسکو/جهانگیر کرمی
رئیس جمهوری روسیه در حالی به تهران سفر کرد و تحکیم مناسبات دوجانبه و تقویت همکاریهای منطقهای با ایران را مورد تأکید قرار داد که روابط اقتصادی و تجاری تهران- مسکو طی سالهای گذشته به دلیل فشار قطعنامههای تحریم ایران دچار افول شده بود. اما این شرایط طی دو سال گذشته با روی کار آمدن دولت روحانی متحول شد و ارتقای روابط دوجانبه به شکل جدی تری در دستور کار طرفین قرار گرفت. در همین راستا رئیس جمهوری روسیه با علاقه و اراده بیشتری از گسترش همکاریها با دولت روحانی استقبال کرده است. با وجود عزم طرفین، مناسبات تجاری ایران و روسیه هنوز با موانع و مشکلاتی رو به رو است که در ملاقاتهای اخیر پوتین با مقامات عالی کشورمان و توافقهای جانبی که در حاشیه این ملاقاتها نهایی شد، راهکارهای تازهای برای ایجاد جهش و افزایش جدی روابط دوجانبه مورد توجه قرار گرفت. مسألهای محوری که همواره پیرامون مناسبات دو کشور وجود داشت، طرح این پرسش بنیادین بود که آیا طرفین به دنبال اتحاد راهبردی با یکدیگر هستند یا هر یک میکوشند از طرف مقابل برای تأمین منافع ملی خویش بهره برند و نگاهی تاکتیکی به تعامل دارند؟ در این باره باید یادآور شد که دو کشور تجربه همکاری در زمینه منافع مشترک دارند که البته، دستاوردهای مثبتی برای منافع ملی دو طرف هم دربر داشته است. لذا اساساً ادعاهایی نظیر اینکه ایران در سیاست خارجی به روسیه متکی است را نباید جدی گرفت زیرا این ادعا با سیاست کلان ایران که پیروی از سیاستی مستقل و نامتعهد به کشور یا بلوکی خاص است، مغایرت دارد. ضمن اینکه ایران در چارچوب همین سیاست مستقل خویش، تعامل با همه قدرتهای منطقهای و جهانی را با ملاک تأمین منافع ملی و مقابله با تهدیدات مشترک دنبال میکند و تسری این نگرش به مرزهای همسایه شمالی نیز نکته عجیبی نیست.
موضوع محوری مورد بررسی در مذاکرات اخیر مقامات ارشد تهران و مسکو، مسائل منطقهای و بویژه بحران سوریه بوده است. زیرا این بحران با ورود نظامی روسیه به منطقه خاورمیانه و همچنین جهانی و منطقهای شدن ابعاد آن وارد مرحله تازهای شده است. این در حالی است که حل و فصل مناقشه هستهای ایران که به توافق «وین» منتهی شد، شرایطی را به وجود آورده تا ایران و روسیه در مسیر ایجاد ثبات منطقهای و جلوگیری از افراط گرایی و مبارزه با تروریسم همگرایی بیشتری پیدا کنند. به همین دلیل تشریک مساعی در زمینه مذاکرات صلح سوریه و توافقات بعدی در مرحله استقرار ثبات در این کشور و در کنار آن مقابله جدی تر با گروههای تروریستی از جمله موضوعاتی بود که در ملاقاتهای سران ایران و روسیه مورد تأیید و تأکید قرار گرفت که چندان دور از انتظار هم نبود زیرا ایران و روسیه در ثبات و امنیت خاورمیانه منافع مشترک دارند و به عنوان دو بازیگر مستقل با ظرفیتها و تواناییهای ویژه خویش، گزینه همکاری را انتخاب کردهاند تا با هم افزایی، به هدف های مشترک دست یابند. البته این همکاری ها علیه هیچ طرف ثالثی نیست بلکه هدف نهایی آن استقرار ثبات و امنیت در منطقه است که از نتایج مثبت آن سایر کشورهای منطقه هم بهره مند خواهند شد. البته طبیعی است که دو کشور در زمینه این همکاریهای منطقهای و هر موضوع خاص فرضی، تفاوت نگاه هم داشته باشند. به عنوان مثال، وجود برخی اختلاف نظرهای تهران و مسکو بعید نیست اما تاکنون، کفه دیدگاههای همسوی آنان به تحولات سوریه بر تفاوت نگاهها غالب بوده است. نقطه اوج این موضع مشترک آن جایی بروز کرد که «پوتین» در تهران برای زدودن شبهات پیرامون رویگردانی «کرملین» از «اسد» تأکید کرد که دولت روسیه به تعهداتش در قبال متحدانش وفادار خواهد ماند. به این ترتیب، به نظر میرسد که مواضع ایران و روسیه تا زمانی قابل توجه، در موضوع سوریه دچار شکاف جدی نخواهد شد.
***************************************
روزنامه جام جم **
رونمایی دیرهنگام از مثلث حامی تروریسم/ دکتر مراد عنادی
اینکه میگن آفتاب پشت ابر نمیمونه حکایت دوستان و حامیان تروریسم است.
پنج سال است که مقامات و رسانههای مستقل در منطقه و جهان با سخنرانی، مصاحبه، انتشار اخبار و گزارشهای مستند فریاد میزنند عربستان، قطر و ترکیه حامیان اصلی داعش، النصره، احرارالشام و... در منطقه هستند و در سطح فرامنطقهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه از آموزشدهندگان و تحویلدهندگان سلاحهای مرگبار به تروریستها هستند. در حمایت آشکار رژیم اسرائیل از تروریستهای داعش هم که تردیدی وجود ندارد. اما حالا اوضاع عوض شده چون چاقوی تروریسمی که ساختند، دسته خودش را هم بریده، همین موضوع باعث شده است تا در پی اقدام تروریستی در پاریس و تبدیل شدن بروکسل به پادگان و حاکم شدن فضای امنیتی بر کل اروپا، مقامات و رسانههای آمریکا و اروپا کمکم لب به اعتراف بگشایند، چنان که روزنامه نیویورکتایمز از داعش سیاه و سفید مینویسد و مستقیما عربستان را پدر داعش معرفی میکند که با همکاری مادر تروریسم (به تعبیر نیویورکتایمز، حمله آمریکا به عراق) اژدهای داعش و بقیه تروریستهای خونخوار را پرورش دادهاند.
در ادامه این افشاگری و اعتراف دیرهنگام، روزنامه فرانسوی لیبراسیون نیز از عربستان، قطر و ترکیه به عنوان حامیان داعش یاد کرده است.
این روزنامه با اشاره به منابع مالی داعش به نکته جالبی اشاره دارد، آنجا که مینویسد داعش برای نقل و انتقال درآمدهای خود حسابهای بانکی در ترکیه باز کرده و حتی از دست داشتن برخی مقامات ترکیه در این فساد مالی رمزگشایی میکند.
با این افشاگریها اکنون بیش از هر زمانی برای افکار عمومی منطقه و جهان آشکار شده است که بین سیاستهای اعلامی و عملی این کشورها نسبت به مقوله تروریسم و مبارزه با آن شکاف بزرگی وجود دارد، اما آیا این اعترافات دیرهنگام میتواند مبین تغییر رویکرد حامیان تروریستها باشد؟
به نظر میرسد این دسته از حامیان داعش هنوز به عمق فاجعهبار سیاستهای غلط خود در پرورش تروریسم پی نبردهاند و همچنان بر این باورند که با فریب افکار عمومی دنیا میتوانند خود را پلیس خوب جلوه دهند و با بیشرمی بانی قطعنامه دفاع از حقوق بشر شوند و برای مردم بیگناه سوریه اشک تمساح بریزند. تردیدی نیست نورافکن وجدان بیدار جامعه جهانی بر تاریکخانه تروریستها و حامیانشان تابیده و به این ترتیب نمیتوانند با تبلیغات رسانهای خود را سفیران صلح معرفی کنند، چون با این افشاگریها بر همگان بیش از پیش آشکار شده است که عقبه داعش و دیگر گروههای تروریستی چه کشورهایی هستند.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
«الیگارشی ملی» و رسالتهای تاریخی/دکتر حمیدرضا اسماعیلی
سراسر زندگی انسان، پر از چالشها و بحرانهای میان واقعیتها و مطلوبهاست. یکی از این چالشها میان جامعه بیطبقه و غیرالیگارشیک با جامعه طبقاتی و الیگارشیک است. اگرچه در فلسفه سیاسی و آرمانی، نبودن الیگارشی و طبقه ممتاز یک مطلوب و آرزوست اما واقعیتهای زندگی بشر در طول تاریخ نشان داده چنین جامعهای هیچگاه در طول تاریخ وجود نداشته است. وجود الیگارشی در هر جامعهای یک جبر تاریخی است که بدون درک این واقعیت تلاشهای بشر نتایج مطلوبی به بار نیاورده است. شاید در دورههایی بر اثر انقلاب طبقه ممتاز پیشین از بین برود اما به سرعت الیگارشی جدیدی شکل خواهد گرفت که جای آن را پر خواهد کرد. قاعده سیاست و زندگی اجتماعی چنین بوده است. چنانچه آرمانگرایان بدون توجه به این واقعیت دست به اقدام بزنند نهتنها نتایج مطلوبی به دست نخواهد آمد بلکه ممکن است نتایج مخربی هم بهوجود آورد.
در حقیقت مرز فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی از همین جا و از درک شکاف واقعیتها و آرمانها شکل میگیرد. ما در فلسفه سیاسی، جامعه آرمانی را جامعه عدالتمحوری که در آن طبقه ممتاز وجود ندارد ترسیم میکنیم و برای تبیین یا تحصیل آن، یک نظام فلسفی ارائه میکنیم. اما در اندیشه سیاسی بدون این تفلسفها در پی آنیم که چگونه مبتنی بر واقعیتها جامعه بهتر و مطلوبتری بسازیم. از این جهت اندیشه سیاسی بر فلسفه سیاسی شرافت دارد که بدون رؤیاپردازیهای گاه مخرب رهنمودهای جدیتر و عملیتری را به ما معرفی میکند. امروز میدانیم که گاه این فلسفههای ایدهآلیستی حتی آثار مخرب نیز داشتهاند، زیرا با رؤیاپردازیهای افراطی جنبشها را به شکست، افسردگی و یأس کشاندهاند. هدفهای کوچک اما دستیافتنی و ملموس به مراتب از اهداف بزرگ و دستنیافتنی بهتر و مفیدتر هستند.
در این یادداشت چرخش جامعه امروز از فلسفه سیاسی به اندیشه سیاسی یک ضرورت اجتنابناپذیر تلقی شده است. آنچه یک نظریه سیاسی یا نظام فکری را به شکست میکشاند این است که نتواند میان «هست»ها و «دوست دارم»ها تفاوت بگذارد. یعنی آنچه دوست دارد را «هست» بینگارد و از این جهت دچار خودفریبی شود.
در مساله متن حاضر، الیگارشی هست و خواهد بود؛ چه با آن موافق باشیم و چه مخالف. براساس همین نگرش، به جای آنکه شعار ضدیت با الیگارشی و حذف آن داده شود، بهتر است تلاش شود با توجه به تجربه بشری به اندیشههایی پرداخته شود که میتوانند نظام الیگارشیک را اصلاح کنند. با توجه به این مفروضات بود که در متن حاضر از مفهوم «الیگارشی ملی» سخن گفته شده است. در واقع مساله امروز ایران این نیست که: آیا الیگارشی نوینی در کشور شکل گرفته است؟ حتی دیگر این پرسش اولویت ندارد که چرا و چگونه این طبقه ممتاز شکل گرفت.
پرسش مهم این است که آیا الیگارشی امروز ایران در جهت منافع ملی و عموم ایرانیان حرکت میکند یا آنکه به جای نگاه ملی به موضوعات، تنها نگاه شخصی و خاندانسالارانه به قدرت دارد؟ آیا ساختارهای حاکم بر جامعه ایران الیگارشی ملی میزاید یا آنکه تنها به رقابت فرساینده میان خاندانهای قدرت میانجامد؟
«الیگارشی ملی» نخستین ویژگیاش این است که وابسته به قدرتها و دولتهای خارجی نیست و بودن و نبودن خود را در پیوند با آنها نمیداند. «الیگارشی ملی» نقطه مقابل کمپرادورهایی است که سود حاصل از فعالیتهای اقتصادی داخلیشان را به کشورهای متروپل منتقل میکنند. «الیگارشی ملی» به جای آنکه از طریق دلالیها و رانتهای ویژه به سرمایههای هنگفت رسیده باشد از طریق فعالیتهای اقتصادی مولد سرمایهدار میشود.
«الیگارشی ملی» نهتنها مالیات خود را میپردازد و از پرداخت آن به انحای مختلف نمیگریزد بلکه فراتر از آن در بخشهای مختلف آموزشی و پژوهشی کشور سرمایهگذاری میکند.
«الیگارشی ملی» با رعایت مراتب فوق، ایجاد اشتغال در جامعه خویش را یک تکلیف ملی و شرعی میداند. «الیگارشی ملی» با تولید و صدور محصولات مختلف صنعتی، کشاورزی، فرهنگی و... در نقاط مختلف جهان به افزایش اقتدار کشورش یاری میرساند. از همه مهمتر اینکه «الیگارشی ملی» از شفافیت سیاسی و اقتصادی نمیهراسد.
مشکل امروز الیگارشی ایران پیش از هر چیز عدم شفافیت است. این شفافیت نداشتن در تمام حوزهها وجود دارد؛ نه روابط خانوادگی آنها روشن است و جامعه از آن اطلاع دارد. نه منابع اقتصادی و درآمدهای آنها پیش روی جامعه گشوده است، نه ایدئولوژی مدون و مشخصی دارند، نه تشکیلات سیاسی آنان به طور رسمی و معین معلوم است و نه از سبک زندگیشان با جامعه چیزی میگویند.
همه این موارد تا جای ممکن سرپوشیده میمانند؛ این است که جامعه کمتر از تحولات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ایدئولوژیک داخل کشور سر درمیآورد. اینجاست که اقتصاد کشور شفافیت لازم را ندارد و بر اثر همین عدم شفافیت، سرمایه و سرمایهگذاری تکلیفش روشن نیست. به همین دلیل است که هزاران چرخش ایدئولوژیک رخ میدهد اما به طور نامحسوسی که جامعه کمتر احساس کند انجام میشود. اینجاست که جامعه بر لوازم مدیریت سرنوشتش آگاهی و کنترل ندارد.
بارها این جمله که از مقبولات میان خردورزان جهان است را شنیدهایم که بزرگترین عامل نجات هر جامعهای «آگاهی» است. آگاهی هم یعنی آگاهی مفید و کارآمد. اگرنه هرنوع آگاهیای دارای این خاصیت نیست. امروز در ساحت جامعه کدام آگاهی از این موارد مهمتر است؟
محصول عدم شفافیت، بروز و ظهور «الیگارشی بیمار» است. «الیگارشی بیمار» برخلاف «الیگارشی ملی» شیفته محرمانه ماندن هر چیز در کشور است. در اینجا حتی میتواند شفافیتسازی را خلاف مذهب و امنیت ملی تفسیر کند زیرا در سایه این وضعیت قادر است بهراحتی رقابتهای الیگارشیک را محدود و از ورود الیگارشهای جدید جلوگیری کند، در حالیکه رقابت الیگارشیک در محیط شفافیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی عامل پویایی جامعه و منافع عموم است. «الیگارشی بیمار» در این محرمانهسازیها میتواند از تعهداتی که بر دوش «الیگارشی ملی» است برهد.
پرداختن به «الیگارشی بیمار» و «الیگارشی ملی» حتی میتواند در جامعهشناسی سیاسی ایران بهعنوان یک «پارادایم» مطرح باشد که از دریچه آن میتوان عمده مسائل را تبیین و آینده را پیشبینی کرد. به شرط آنکه در این رویکرد «اقتصاد سیاسی» در محوریت قرار گیرد اما متأسفانه در ایران رشته علوم سیاسی به جای آنکه با رشته «اقتصاد» در پیوند باشد با «حقوق» و «فلسفه» در ارتباط بوده است. به این دلیل است که امروز خلأ این مباحث و آگاهی در این زمینه بشدت احساس میشود. اگر این آگاهی وجود داشت به جای آنکه کمپینهای ایدئولوژیک یا کمپینهای روبنایی مانند کمپین نخریدن خودرو شکل بگیرد، کمپین شفافیتسازی در الیگارشی، محور مطالبات اجتماعی قرار میگرفت.
***************************************
هفته نامه 9 دی **
نکاتی برای افزایش بهرهوری از سفر اربعین
عقل میگوید شرکت در پیاده روی و زیارت اربعین واجب است/حجت الاسلام پناهیان
ما بر سرِ این سفرۀ آماده نشستهایم و میخواهیم بهرهبرداری خودمان را بیشتر کنیم. مسلماً معرفت و نیت ما امکان بهرهبرداری ما را افزایش خواهد داد و فواید این سفر را برای ما بیشتر خواهد کرد و برکاتش را برای جهان اسلام، بلکه جهان بشریت بیشتر نازل خواهد کرد. در اینجا میخواهم نکاتی را عرض کنم که این نکات بتوانند به بهرهوری ما-از سفر اربعین- کمک کنند و برکت کار ما را افزایش دهند.
نکتۀ اول: «احساس وظیفه» برای زیارت اربعین
اولین نکته «احساس وظیفه کردن برای زیارت اربعین» است. ما باید به عنوان «وظیفه» با این سفر برخورد کنیم. بنده به دوستان مصاحبهگر رسانه عرض کردم که وقتی در مسیر پیادهروی اربعین، خواستید با زائرین مصاحبه کنید، همهاش از حسّ و حال معنوی آنها نپرسید که اینطور القاء شود که «ما صرفاً برای یک حال خوش معنوی آمدهایم تا لذتی ببریم و برویم!» در حالی که این وظیفۀ ما بوده که بیاییم.
اولین مفهومی که-در ارتباط با زیارت اباعبدالله الحسین(ع)- باید در ذهن و دل ما جا بگیرد این است که «این وظیفۀ ماست» همانطور که یک مؤمن در روز عاشورا احساس وظیفه میکند که برای امام حسین(ع) عزاداری کند، بدون اینکه در رسالههای عملیه به طرز خاصی بر او واجب کرده باشند. البته این زیارت را به شیوۀ حج، واجب نکردهاند و این هم یک اسراری دارد. گذاشتهاند خود مؤمنین این وظیفه را بفهمند.
امام صادق(ع) به یکی از دوستان خود فرمود: من شنیدهام برخی از مؤمنین هستند که دو سه سال بر آنها گذشته ولی به کربلا و زیارت امام حسین(ع) نرفتهاند.-حضرت طوری این سؤال را مطرح کردند که انگار معنایش این است: مگر میشود یک چنین افرادی هم باشند؟! در حالی که حضرت خودشان خبر داشتند که وضعیت چگونه است- آن شخص پاسخ داد: آقا جان! خیلیها هستند که اینگونه هستند. حضرت فرمود: این افراد در روز قیامت چگونه میخواهند جواب پیامبر(ص) را بدهند؟!
ضرورت زیارت امام حسین(ع) قطعاً از عمره بیشتر است
متاسفانه هنوز برخی میگویند: «کربلا را باید با دلت بروی!» یعنی اگر دلت حال و هوای سفر داشت، عزم سفر کنی! در حالی که ما چنین روایتی نداریم. بله؛ در روایات هست که وقتی به حرم رفتی، زیاد در آنجا نمان بلکه هرمقدار که توانستی بانشاط در حرم باشی، کافی است و زود برگرد. ولی اعلام کردهاند که فقرا لااقل سالی یکبار بروند و ثروتمندان لااقل سالی دو بار بروند و همچنین غیبت ما(نرفتن به کربلا) از سه سال نباید بیشتر باشد. در حالی که اصلاً دربارۀ حج، چنین مواردی نیست. و اگر شما یکبار به حج مشرف شوید، وظیفۀ خود را انجام دادهاید.
ضرورت زیارت امام حسین(ع) قطعاً از عمره بیشتر است و بر آن شرافت دارد.
چرا زیارت کربلا در اربعین اولویت دارد؟
آیا انجام این وظیفه، یعنی رفتن به زیارت کربلا، باید در اربعین باشد؟ به دو دلیل، اربعین اولویت دارد. یکی به دلیل روایت شریف امام حسن عسکری(ع) که زیارت اربعین را یکی از پنج علامت مؤمن بیان فرمودهاند. (عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ... وَ زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ؛ تهذیب الاحکام/۶/۵۲) و دیگری به دلیل «تجمع مؤمنین».
اگر سفارش امام حسن عسکری(ع) برای اربعین نبود، مسلماً به دلیل دیگری احساس وظیفه میکردیم و آن هم تجمع مؤمنین است. آدم احساس وظیفه میکند که «من هم بروم یک نقطهای از این سیاهیلشکر امام حسین(ع) و امام زمان(ع) بشوم» بالاخره عقل ما هم این را حکم میکند. وقتی مؤمنین برای یک امر مهمی همّت کردند، تقویت آن تجمع یک وظیفه است.
«اربعین» پاسخ ما در مقابل تخریب چهرۀ اسلام و ایجاد تفرقه توسط داعش است
ما از یک باب دیگری هم نیاز داریم که احساس وظیفه کنیم و به این سفر عالی اقدام کنیم. شما امروز میبینید که دشمنان اسلام یک جمعیت تروریست را- بهصورت فرامرزی- درست کردهاند که بیایند و مسلمانکُشی کنند؛ آنهم به اسم اسلام. کسانی که امروزه سر میبُرند و جنایت میکنند. حالا ما چگونه میتوانیم پاسخ جنایتهای آنها را به جهانیان بدهیم؟
باید مردم جهان ببینند در اربعین، ملتهای مسلمان با قلوب متحد، جمع میشوند و صدها میلیون وعدۀ غذایی با عشق و علاقه توسط خود مردم، بین زائرین توزیع میشود و اینکه این جمعیت چقدر با هم مهربان هستند. و اینها برای شهیدی دور هم جمع میشوند که مظلومانه سر از بدنش جدا شده است.
ما نباید فکر کنیم که حضور ما در اربعین، صرفاً یک وظیفۀ عبادیِ شخصی است. بلکه یک وظیفۀ انسانی جهانی است. سالها علیه اسلام تبلیغ کردهاند، یقیناً ما با هیچ فیلم سینمایی ارزشمندی، کاری که در اربعین میشود را نمیتوانیم انجام دهیم(و این اثر را ندارد) اما جهانیان وقتی حضور میلیونی ما در اربعین را میبینند، میگویند: این کیست که مردم اینطوری به خاطرش ایثار میکنند؟
حضور خانمها در پیادهروی اربعین در اولویت نیست
البته زیاد توصیه نمیشود آقایان خانوادهها را برای پیادهروی اربعین بیاورند. حضور خانمها در پیادهروی اربعین در اولویت نیست؛ ازدحام هست، اذیت میشوند. مگر اینکه به شدت بتوانند مراقبت کنند. ولی هر چه بیشتر این سفر اربعین بتواند با حضور بیشتر مردان باشد بهتر است، اگر چه خانمها هم دل دارند و احساس وظیفه میکنند و حضورشان هم خیلی از اوقات مفید است، ولی اگر کنترل نشود، بهطور طبیعی که غلبۀ حضور خانمها در مجالس معنوی بالاتر است، دوباره این غلبه در آنجا هم اتفاق خواهد افتاد. خانمها فراغت بیشتری هم دارند، و اگر کاروانها اولویت را به حضور آقایان ندهند، ممکن است اکثراً خانمها شرکت کنند و این از جهات مختلف به مصلحت نیست.
نکتۀ دوم: رعایت آداب سفر زیارت کربلا؛ همانند برخی آداب حج
نکتۀ بعدی، آداب این سفر است. آداب عجیبی برای این سفر نورانی برشمردهاند. کسی نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: «وقتی که ما خارج میشویم تا به زیارت جدّ شما امام حسین(ع) برویم، آیا ما در حجّ به سر میبریم؟ آیا این کاری که انجام میدهیم، شبیه کاری است که برای حجّ انجام میدهیم؟ حضرت فرمود: بله؛ قُلْتُ لَهُ إِذَا خَرَجْنَا إِلَى أَبِیکَ أَ فَکُنَّا فِی حَجٍّ قَالَ بَلَى» گفت: «آیا بر ما لازم است، هر چیزی که بر حاجی لازم است؟ حضرت پرسیدند: دربارۀ چه مسائلی؟ گفت: از آن اموری که-عموماً- بر حاجی لازم است که رعایت کند؛ قُلْتُ فَیَلْزَمُنَا مَا یَلْزَمُ الْحَاجَّ قَالَ مِنْ مَا ذَا قُلْتُ مِن الْأَشْیَاءِ الَّتِی یَلْزَمُ الْحَاجَّ» حضرت فرمودند: بله همینطور است و بعد هم مواردش را برشمردند و فرمودند: «خوب همراهی کردن و مهربان بودن با همراهان بر تو لازم است. همچنین بر تو لازم است که حرف نزنی مگر حرفِ خوب و لازم. بر تو لازم است که ذکر خدا را زیاد بگویی، بر تو لازم است که لباست خوب و پاکیزه باشد. بر تو لازم است، نماز زیاد بخوانی و درود و صلوات بفرستی. و بر تو لازم است که چشمت را ببندی و اگر کسی حاجتی داشت، حاجتش را برآورده کنی و با برادران دینی خودت مواسات داشته باشی؛ خوش به سعادت کسانی که در این مسیر، به خدمت کردن به زائرین اباعبدالله الحسین(ع) میپردازند.
«لزوم رعایت تقیه» یک راهبرد مهم در بین آداب زیارت کربلا
حضرت در ادامۀ روایت فوق، به نکتۀ بسیار مهمی اشاره میکنند که بنده میخواهم در بین آداب زیارت کربلا، این نکته را به عنوان یک راهبرد مهم-خصوصاً برای امسال- عرض کنم. حضرت میفرماید: «بر تو لازم است که تقیه را رعایت کنی؛ وَ یَلْزَمُکَ التَّقِیَّةُ الَّتِی قِوَامُ دِینِکَ بِهَا» حالا که میخواهی به کربلا بروی، فکر نکن که روز عاشورا شده و باید به خط آخر بزنی! بلکه باید تقیه را رعایت کنی. تقیه یعنی اینکه مراقبت کنی، حرفی نزنی که به خیلیها بر بخورَد و کاری نکنی که صدمه بخوری و مراقبت کنی که این آرامش بهطور کلی در جامعۀ اسلامی حفظ شود. اگر اصل کربلا را احیا کنیم، خود ِحق، باطل را از بین میبرد؛ حتی گاهی اوقات بدون درگیری. کمااینکه خداوند میفرماید: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»(اسراء/۸۱) آن وقتی که مولای ما تشریف بیاورد و فرمان جهاد صادر کند که بهجای خودش محفوظ است و آن وقتی که لازم باشد در خطوط مقدم با ایادی استکبار بجنگیم هم به جای خودش محفوظ است، ولی غیر از آن، وقتی برای زیارت میرویم، باید یک حالت احرام به خودمان بگیریم.
خصوصاً امسال خیلی باید به این تقیه توجه کرد. ما اگر این فرمایش امام صادق(ع) را رعایت کنیم، بسیاری از فتنهها و مکاید دشمن از بین خواهد رفت.
و بعد میفرماید: «باید در این مسیر، از هر چیزی که نهی شدهاید، ورع داشته باشید و در مسیر زیارت کربلا باید از خصومت بپرهیزید؛ وَ الْوَرَعُ عَمَّا نُهِیتَ عَنْهُ وَ الْخُصُومَةِ»(همان) اینها آدابی است که برای این سفر ذکر شده است. در آداب ماه مبارک رمضان و در آداب حج نیز آمده است که باید از جدال و خصومت پرهیز کرد.
تجمل ممنوع!
حضرت در ادامۀ روایت فوق موارد دیگری از آداب زیارت کربلا را ذکر میکنند که خلاصهاش این است که زینت نکنید، یعنی در این سفر، بهصورت تجملی حرکت نکنید، البته تمیزی و نظافت باید رعایت شود، ولی تجمل نباشد؛ این نظافت هم در آداب زیارت کربلا تصریح شده است. و بعد میفرماید: «وَ أَقِلَّ مِنَ الْکَلَامِ وَ الْمِزَاحِ وَ أَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ إِیَّاکَ وَ الْمِزَاحَ وَ الْخُصُومَة»(کاملالزیارات/۲۲۵) شوخی کردن نابهجا هم صحیح نیست؛ البته بهطور کلی خوشمشرب بودن خوب است، ولی شوخی نابهجا و خصومت باید ترک شود.
موکبدار عراقی: در اربعین، عاشق ایرانیها شدم
در اینجا یک خاطرۀ مهم از یکی از موکبداران محترم و شریف عراقی خدمت شما عرض میکنم که بنده این را دو سال پیش شنیدم. ایشان میگفت: من قبلاً با ایرانیها خوب نبودم. حتی وقتی ایرانیها با کاروانهایی برای زیارت عتبات به عراق میآمدند، و من آنها را میدیدم، هنوز دلم صاف نشده بود. تا اینکه این پیادهروی اربعین پیش آمد. وقتی ایرانیها را در مسیر پیادهروی اربعین دیدم، خیلی به آنها علاقه پیدا کردم؛ دیدم اینها چقدر خاکی و مهربان هستند، اینها هم مثل خود ما رفتار میکنند.
با کلمات محبت آمیز به عراقی ها ابراز علاقه کنید
دقت کنید که بالاخره در مسیر این پیادهروی، مردم(عراقیها) دارند به رفتارهای ما نگاه میکنند. چه اشکالی دارد که چند تا کلمۀ صمیمانۀ عراقی یاد بگیرید و در برخورد با آنها بیان کنید؟! این کار محبتها را تقویت میکند. گاهی آدم دوست دارد خم شود و دست آن فرد عراقی دلسوز و بامحبتی که به زائرین اباعبدالله الحسین(ع) غذا تعارف میکند را ببوسد. البته فرهنگ کشورها با هم فرق میکند. شاید در ایران اولین کاری که ما برای ابراز محبت انجام میدهیم، لبخند باشد. ولی آنها اولین کاری که انجام میدهند، کلمات بسیار محبتآمیزی است که به شما میگویند، ولی لبخند روی زبانشان نیست، لذا اگر معنای آن کلمات را ندانید، فکر میکنید که آنها هنوز شما را تحویل نگرفتهاند.
مهمترین دریافتی که مردم عراق باید از ما پیدا کنند، محبت بینظیری است که ما به آنها داریم و باید این محبت را ابراز کنیم. وصف یاران امام زمان(ع) طبق آیۀ قرآن اینگونه است که میفرماید: «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرین»(مائده/۵۴)در اینجا اول میفرماید که آنها نسبت به دیگر مؤمنین، فروتن و مهربان هستند و خاکسارانه برخورد میکنند و بعد میفرماید که نسبت به کافران سخت میگیرند.
در آخرالزمان این ارتباط قویِ عاطفی بین مؤمنین، باید دیده شود. ما که میخواهیم به سفر اربعین برویم، باید خودمان را در ابراز محبت به برادران عراقی آماده کنیم. خدا شاهد است که این ابراز محبت، آنقدر نور تولید میکند و آنقدر قدرت تولید میکند که حدّ و حساب ندارد. مبادا از ابراز محبت غفلت کنیم!
نکتۀ سوم: نوحههای زمان اوج اقتدار با نوحههای دوران مظلومیت باید فرق داشته باشد
نکتۀ دیگر دربارۀ نوحهها و روضهها و محتوایی است که در این سفر میخواهیم از آنها استفاده کنیم. باید دست ذاکرین اهلبیت(ع) و مادحین و شاعران را بوسه زد که در این امر شریف خدمت میکنند. ولی باید توجه شود بالاخره الان که برای زیارت امام حسین(ع) میرویم، باید نوحۀ ما با نوحههایی که ۴۰-۵۰ سال پیش خوانده میشد- آن زمانهایی که آرزو داشتیم به زیارت کربلا برویم- فرق داشته باشد. ما الان که در اوج اقتدار به زیارت میرویم، باید نوحههایمان با زمانی که در اوج مظلومیت به زیارت میرفتیم، فرق داشته باشد.
ما دیگر الان نباید اینطور نوحه بخوانیم که «ای امام حسین(ع)، من آرزو دارم به زیارت کربلا بیایم!» بلکه باید بگوییم: «ای امام حسین(ع)، من این وظیفه را هرگز ترک نخواهم کرد» یا نباید بگوییم: «به من توفیق بده، یکبار به حرمت بیایم!» بلکه بگوییم: «ای امام حسین! من هر سال باید به حرمت بیایم، یکوقت این توفیق از من سلب نشود!»
شما ببینید مزه و معنای اقتدار چقدر در این کلام ابالفضل العباس(ع) جاری است که-در نقلی هست در روز عاشورا- به امام حسین(ع) عرض کرد: «سینۀ من از این منافقین تنگ شده است، اجازه بدهید بروم انتقام خون شهدا را بگیرم؛ قَدْ ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِین؛ بحارالانوار/۴۵/۴۱)
ما در این سفر باید اذن جهاد بگیریم، باید برای ظهور دعا کنیم. باید برای انتقام خون امام حسین(ع) دعا کنیم. این اقتدار امت اسلامی باید اینجا دیده شود، تا کسانی که زیارت اربعین میآیند، بگویند: «حسّ خوبی پیدا کردیم، و نهتنها برای امام مظلوم اشک ریختیم، بلکه احساس اقتدار امت اسلامی در وجودمان آمد» و آن ماجرای مظلومانۀ حج، و آن عروج مؤمنانی که نمیتوانستند از خودشان دفاع کنند، واقعاً جبران بشود. ما باید این را مظهر قدرت اسلام قرار بدهیم، نه مظهر ضعف جامعۀ اسلامی.
در اربعین، روضهها باید حماسی باشد
در اربعین باید روضههای مقتدرانه خواند؛ روضههایی که بوی حماسه میدهند. مثلاً وقتی روضۀ حضرت رباب(س) خوانده شود، اگر خواستیم زبان حال بگوییم، اینطور بگوییم که حضرت رباب عرض میکند: «یا اباعبدالله(ع)! سرت را بالا بگیر، علی اصغرم به فدای تو، اگر فرزند دیگری داشتم و علی اصغرِ دیگری داشتم، فدای تو میکردم...» اینها شبیه رجزهای مادران شهداست.
***************************************
هفته نامه پرتو سخن **
متهم اصلي؛ داعش يا دولت فرانسه؟!/ قاسم روانبخش
حادثه تروريستي هفته جاري در فرانسه و كشتار بيش از 120 تن از مردم اين كشور، به سرعت به تيتر اول رسانههاي جهان تبديل شد و تحليلهاي متفاوتي را در پي داشت در اين خصوص بررخي نكات قابل ذكر است؛1. برخي تحليلها حاكي از آن است كه اين حادثه واقعا يك اقدام تروريستي بوده و داعش بدون اجازه اربابان خود دست به چنين كاري زده و مسؤوليت آن را نيز به عهده گرفته است. بر اساس اين تحليل بايد گفت كه داعش بر اساس مباني فكري خود كه معتقد است دارالكفر بايد فتح شود خواه ايران و سوريه باشد و خواه عربستان و فرانسه و خواه امريكا و انگليس و روسيه. بنابر اين، امروز اين عمليات در فرانسه انجام شده و فردا نيز ممكن است در امريكا و انگليس يا روسيه اتفاق بيفتد. ولي اين فرضيه چندان مقرون به صحت نيست؛ زيرا در حالي كه روسيه با هماهنگي ايران و سوريه در حال كوبيدن مواضع داعش در سوريه ميباشد و پيروزيهاي چشمگيري در اين كشور به دست آمده و ميرود كه با آزادسازي استان حلب راه حمايت تداركاتي تركيه از تروريستها قطع گردد، غربيها از جمله امريكا و فرانسه بارها مخالفت خودشان را با اين گونه عمليات اعلام كرده، با ارسال سلاح براي داعش، عملا خود در صف حاميان داعش قرار گرفتهاند بنابر اين سياست جنگي اقتضا ميكند كه در چنين شرايطي داعش حاميان خودش را مورد حمله قرار ندهد بلكه حملاتش را متوجه روسيه و ايران و حزب ا... لبنان نمايد. نه اينكه جبهه جديدي در برابر خود بگشايد.
2. تحليل ديگر اين است كه اين عمليات با هماهنگي و چراغ سبز خود فرانسه انجام شده و فرانسويها از اين عمليات اهداف خاصي را دنبال ميكنند كه به برخي از آنها اشاره خواهيم كرد. شواهد اين ادعا آن است اولاند در نزديكي اين ماجرا حضور داشته و بعد از ماجرا نيز به منطقه عمليات شده حضور پيدا ميكند در حالي كه اگر عمليات تروريستي ناهماهنگ بود و همچنان نيز فرانسه در معرض تهديد بود اولاند جرأت نميكرد در محل حادثه حضور بيابد. علاوه بر اين، شاهدان عيني ميگويند در اين ماجرا هيچ يهودي كشته نشده است و آن را هماند حادثه 11 سپتامبر سناريوي طراحي شده توسط يهوديها ميدانند. شاهد ديگر ماجرا اينكه با وجود سيستم امنيتي فرانسه، تروريستها توانستهاند چنين عملياتي را انجام داده و بدون اينكه شناسايي شوند متواري گردند.
3. اهداف فرانسه در اين عمليات كه به نام داعش يا با هماهنگي داعش صورت گرفته است يكي از فرضيههاي ذيل ميباشد. الف:فرانسه با چنين اقدامي عملا ميتواند پروژه اسلام هراسي را در كشور خودش و با تبليغات گسترده در اروپا و امريكا ايجاد كند و عملامسلمانان اروپا را زير فشار قرار دهد به طوري كه مردم به هرمسلماني كه در كشورشان زندگي ميكنند به چشم تروريست نگاه كنند و به كمك مردم و با تحريك افكار عمومي جلوي رشد اسلام خواهي را بگيرند. ب:پروژه سوريه با ورود روسها وارد مرحله تازهاي شده و ميرود كه جبهه مقاومت با آزادسازي حلب جريان تكفيري و حاميانش را به شكست كامل بكشاند. عمليات تروريستي فرانسه ميتواند بهانه خوبي براي دخالت در سوريه و عراق رافراهم كند و به بهانه مقابله با داعش و جنگيدن با آنان، عملا نيروهاي مقاومت را مورد حمله قرار دهند ونگذارند جنگ به سرنوشت مطلوبي برسد. تجربه نشان داده است كه غربيها از زمان تشكيل دادن ائتلاف بر ضد داعش هيچ اقدامي بر ضد آنها صورت ندادهاند بلكه در عراق و سوريه همواره آنها را مورد حمايتهاي مالي و تسليحاتي قرار دادهاند.
4. پيام تسليت رييس جمهور ايران به فاصله 4 ساعت به رييس جمهور فرانسه و تاخير اين پيام براي همين سنخ عمليات در ضاحيه لبنان و پيام سريع دكتر ظريف به همتاي فرانسوياش و عدم صدور پيام از سوي وي براي مردم ضاحيه جاي بسيار تامل است. بهراستي آيا خون مردم پاريس رنگينتر از خون مردم لبنان است؟ اين درحالي است كه مردم لبنان مسلمانند و در ضاحيه، اكثرا شيعه ميباشند. روشن است كه وقتي فرانسه نسبت به ضاحيه اولويت دار ميشود جمعي از طرفداران غرب و انسانهاي بي هويت در برابر سفارت فرانسه حاضر شوند و براي كشتههاي پاريس اشك ماتم بريزند و به تعداد كشتهها شمع روشن كنند ولي چند كيلومتر آن طرفتر در مقابل سفارت لبنان از اينگونه خبرها نباشد.
***************************************