روزنامه کیهان **
مشهدی عبدالله قصد سوئی نداشت! / حسین شریعتمداری
1- چند سال قبل در یکی از یادداشتهای کیهان به این ماجرا که در پی میآید، اشاره داشتیم و امروز با توجه به «دبه» آژانس بینالمللی انرژی اتمی- که از قبل نیز قابل پیشبینی بود- تکرار آن را وصفالحال میدانیم؛ «خدا رحمت کند مشهدی عبدالله را. در میدان خراسان گاراژدار بود و اتوبوسها و کامیونها از گاراژش بار و مسافر میگرفتند. او را در نوجوانی دیده بودم، هنگامی که پیرمردی تقریبا از کار افتاده بود. داستانی که نقل میکنم را از مرحوم پدرم شنیدهام که با مشهدی عبدالله رفیق مسجد و هیئت بود. آن روزها برخی از اتوبوسها که قصد مسافرت به مشهد مقدس را داشتند به علت خرابی جادهها و طولانی بودن راه یکی از افرادی که با راه و جاده آشنا بودند را، به عنوان بلد- راهنما- با خود میبردند. مشهدی عبدالله از جمله این بلدها بود که گاهی اوقات همراه رانندگان نابلد اتوبوسها به مشهد میرفت تا به قول خودش، هم به پابوس امامرضا علیهالسلام رفته باشد و هم به زوار آقا خدمتی کرده باشد. آن روز، نزدیک غروب آفتاب بود که اتوبوس با سلام و صلوات راهی مشهد شد. در حالی که مشهدی عبدالله را هم بهعنوان بلد همراه خود داشت. نیمههای شب بود که اتوبوس به میدان یک شهر رسید و راننده، مشهدی عبدالله را که روی صندلی عقب اتوبوس به خواب عمیقی رفته بود، بیدار کرد. مشهدی عبدالله نگاهی به میدان انداخت و گفت اینجا گرمسار است و بعد از نشان دادن مسیر بعدی دوباره به عقب اتوبوس رفت و خوابید چند ساعت بعد، هوا گرگ ومیش شده بود که اتوبوس به میدان بعدی رسید.
این میدان، برخلاف میدان گرمسار، خالی از رفت و آمد نبود. راننده پیاده شد و از رهگذری پرسید؛ اینجا کجاست؟ و جواب شنید؛ میدان خراسان! با تعجب پرسید کدام میدان خراسان؟ و رهگذر گفت: مگر چند تا میدان خراسان داریم؟!... میدان خراسان تهران! این دفعه مشهدی عبدالله را که هنوز خواب بود، با ملامت بیدار کردند ولی دیگر کار از کار گذشته بود و راننده زیر لب غرغر میکرد؛ بعد از اون همه دنده صدمن یکغاز که عوض کردیم تازه رسیدیم به جای اولمون»!
2- دیروز «یوکیا آمانو» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی که در جمع خبرنگاران در وین حاضر شده بود گفت: «آژانس عدم انحراف مواد هستهای اعلام شده در ایران را براساس توافقنامه و پادمانهای آژانس تایید میکند، اما، ما در موقعیتی نیستیم که درباره فقدان فعالیتها و مواد هستهای اعلام نشده در ایران، تضمین معتبر بدهیم و نتیجهگیری کنیم که همه مواد هستهای ایران در مسیر صلحآمیز به کار گرفته میشود»!
برای کسانی که چالش هستهای 12 ساله ایران اسلامی با کشورهای 5+1 - و پیش از آن با تروئيکای اروپایی شامل انگلیس، فرانسه و آلمان- را دنبال کردهاند، این اظهارنظر مدیرکل آژانس، کاملا آشناست! اظهارنظری که طی 12 سال گذشته بعد از هر دوره از بازرسیهای آژانس، در گزارش نهایی تکرار شده است.
ترجمه روان آنچه آمانو در مصاحبه اخیر خود گفته است دقیقا- تاکید میشود دقیقا- این است که پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران هرگز بسته نخواهد شد و این چالش، مادام که دولت آمریکا نفس میکشد، از نفس نخواهد افتاد. چرا؟!... بخوانید!
3- آژانس میگوید- و طی 12 سال گذشته بارها تکرار کرده است- که در فعالیتها و مواد هستهای اعلام شده جمهوری اسلامی ایران هیچگونه انحرافی-DIVERSION- به سوی تولید سلاح و فعالیتهای غیرصلحآمیز دیده نمیشود ولی آژانس نمیتواند صلحآمیز بودن فعالیت هستهای این کشور را تایید کند! چرا که شاید فعالیتها و مواد هستهای دیگری نیز در ایران وجود داشته باشد که اعلام نشده و آژانس از آن بیخبر است!
در این گزاره دقت کنید. «فعالیت و موادهستهای اعلام نشده»! این، یعنی «تعلیقبهمحال» زیرا آژانس همیشه میتواند ادعا کند در ایران فعالیتهای هستهای و موادی وجود دارد که اعلام نشده است! و اگر سؤال شود که این فعالیتها و مواد در کدام نقطه وجود دارد؟! و چه نشانه و یا رد پایی از وجود آن در دست است؟ پاسخ این خواهد بود که بعید نیست وجود داشته باشد! این اظهارنظر آژانس، مضحکترین و غیرحقوقیترین اظهارنظری است که فقط از یک دیوانه! و یا کسی که به هیچیک از قواعد و اصول عقلی و منطقی پایبند نیست، قابل انتظار است. در تمامی نظامهای حقوقی جهان و از جمله در نظام حقوقی اسلام، یک اصل بدیهی وجود دارد که ارائه دلیل را برعهده مدعی میگذارد. «البیّنهًُْ علیالمدعی» توضیح آن که اگر - فیالمثل - کسی ادعا کند فلان شخص مبلغی به او بدهکار است و یا فلان جرم و خطا را علیه وی مرتکب شده است، باید برای اثبات ادعای خود دلیل بیاورد و نه آن که قاضی از متهم برای نفی نظر شاکی دلیل و بینه بخواهد.
رهبرمعظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام- 94/4/2- به این اظهارنظر آژانس اشاره کرده و میفرمایند؛
«این که بگویند: آژانس باید بیاید اطمینان پیدا کند که -هیچگونه- فعالیت هستهای- اعلام نشده- در کشور نیست، یک حرف غیرمعقولی است، خب! چه جور میشود اطمینان پیدا کند؟ اصلا اطمینان پیدا کردن یعنی چه؟ مگر تکتک خانهها و وجب به وجب سرزمین و کشور را اینها بگردند! چه جوری میشود اطمینان پیدا کرد؟ موکول کردن به این مسئله، نه منطقی است و نه عادلانه».
در دوران دانشجویی همراه با تعدادی از دوستان، مقابل دانشگاه تهران با مرد میانسالی که حلقهای چند نفره تشکیل داده و تبلیغ وهابیت میکرد روبرو شدیم، ضمن بحث از کافی بودن قرآن (حسبنا کتابالله) سخن گفت و این که با وجود قرآن دیگر نیازی به امامت نیست! از ایشان پرسیدیم؛ آیا نماز میخوانی؟ پاسخ او قاطع و مثبت بود! پرسیدیم نماز صبح را چند رکعت میخوانی؟ پاسخ داد 2 رکعت، پرسیدیم در کجای قرآن آمده است که نماز صبح 2 رکعت است؟ گفت تعداد رکعتهای نمازصبح در کلام خدا آمده است! آن روزها بسیاری از بروبچههای مذهبی، یک جلد قرآن جیبی با ترجمه معزی را همراه داشتند. قرآن را به وی داده و پرسیدیم، نشان بده کجای آن آمده است نماز صبح 2 رکعت است. قرآن را به ما برگرداند و گفت؛ شما نشان بدهید که کجای آن نیامده است؟!
4- اظهارنظر مضحک آمانو که پیش از این نیز با همین عبارات و ادبیات بارها تکرار شده است، به وضوح حاکی از آن است که برخلاف خوشبینی مفرط دولتمردان محترم، قرار نیست پرونده هستهای ایران بسته شود، چرا که در برجام شرط بسته شدن پرونده هستهای کشورمان به گزارش مدیرکل آژانس و اعلام پایان پرونده مربوط به موضوعات حال و گذشته - PMD - موکول شده است و اظهارنظر آمانو این نقطه پایان را تعلیق به محال میکند! توضیح آن که به قول حضرت آقا، «آژانس برای تأمیننظر مضحک و غیرقانونی خود باید تکتکخانهها و وجب به وجب ایران اسلامی را جستوجو کند» و تازه پس از انجام این جستوجو که دستکم چند صد سال به درازا خواهد کشید، میتواند ادعا کند، از کجا معلوم در نقطهای که مثلا 150 سال قبل بررسی و بازرسی کرده و چیزی نیافتهایم، طی 150 سال گذشته فعالیت هستهای جدیدی صورت نگرفته و مواد هستهای تازهای که اعلام نکردهاید، کارسازی نشده باشد!
5- آن روز -14 فروردینماه 94- بعد از اعلام توافق وین و مراجعه به متن این توافقنامه که روی سایتهای حریف آمده بود، در توصیف آنچه داده و آنچه گرفتهایم، اعلام کرده بودیم «در یک کلمه باید گفت اسب زین شده را دادهایم و افسار پاره تحویل گرفتهایم». این توصیف با مخالفت آمیخته به عصبانیت برخی از دولتمردان محترم روبرو شد که برجام را «بزرگترین دستاورد قرن»! «فتحالفتوح»! «تسلیم قدرتهای بزرگ در برابر ایران»! و... میدانستند! دولت محترم، از ارسال برجام به مجلس در قالب لایحه خودداری کرد و بعد از تشکیل کمیسیون ویژه بررسی برجام که ابتکار مجلس بود و اعضای آن با رأی نمایندگان انتخاب شده بودند نیز برخی از نمایندگان محترم مجلس بیتوجه به گزارش پایانی این کمیسیون که با حضور 40 روزه تمامی صاحبنظران و کارشناسان - از جمله اعضای سابق و کنونی تیم مذاکرهکننده - تهیه شده بود، اجرای برجام را با تغییرات بسیار جزئی و کماثر تصویب کردند! و اعضای محترم شورای عالی امنیت ملی نیز با اندک تفاوتی، مجوز اجرای برجام را صادر کردند.
رهبر معظم انقلاب که پیش از آن، بارها بر غیرقابل اعتماد بودن و حیلهگری آمریکا تاکید ورزیده و بدبینی مستند خود به آژانس را اعلام کرده بودند، با ارسال نامهای خطاب به رئیسجمهور محترم شرایط 9گانهای را برای شروع کار ابلاغ فرمودند که اگر با دقت و قاطعیت مورد توجه قرار میگرفت، امروزه با ادعای مضحک آژانس روبرو نبودیم. در بند سوم از شرایط 9گانه رهبری آمده بود «اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است (راکتور اراک و تبادل اورانیوم غنی شده با کیک زرد) تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس، پایان پرونده موضوعات حال و گذشته - PMD - را اعلام نماید». رهبر معظم انقلاب در بندهای دیگر نامه خود بر تعهد کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتحادیه اروپا و... نیز به عنوان شرایط الزامی در اجرای برجام تاکید ورزیده بودند. اما مدیرکل آژانس، که اجرای تعهدات طرف مقابل موکول به گزارش مثبت اوست، از هماکنون اعلام میکند «گزارشی که هفته بعد منتشر میشود به نتیجه قطعی درباره موضوع فعالیت هستهای گذشته ایران - PMD - نخواهد رسید»! چرا؟! به این علت که «ما در موقعیتی نیستیم که درباره فقدان فعالیتها و مواد هستهای اعلام نشده در ایران، تضمین معتبر بدهیم»!
6- برادر عزیزمان آقای دکتر عراقچی، معاون محترم وزیر امور خارجه و عضو ارشد تیم مذاکرهکننده کشورمان ضمن اعلام این که «ما همه اقدامات لازم را انجام دادهایم» میگوید «طرفهای غربی، اعضای شورای حکام آژانس و آمانو کاملا میدانند باید میان پی.ام.دی و برجام یکی را انتخاب کنند» و تاکید میکند «اگر پی.ام.دی بسته نشود معنایش این است که برجام پیش نخواهد رفت». برخورد مسئولانه آقای دکتر عراقچی با اظهارات آمانو، قابل تقدیر است ولی به «نوشداروی بعد از مرگ سهراب» شبیهتر است، چرا که بسیاری از تعهدات خود را قبل از تضمین کافی انجام دادهایم، سانتریفیوژهایی که جمعآوری و از رده خارج کردهایم، حاصل زحمات 10 ساله دانشمندان و متخصصان هستهای کشورمان بود که نصب مجدد آن با خسارتهای فراوان همراه است و به آسانی جمعآوری جعبههای میوه در میوهفروشی و چیدن دوباره آن در روز بعد نیست، 10 تن اورانیوم غنی شده نیز درگذر بیش از 10 سال فراهم آمده است، رآکتور آب سنگین اراک هم شرایطی مشابه دارد و... بنابراین در صورت توقف اجرای برجام، امکانات فراوانی را از دست دادهایم، بیآن که حریف چیزی را از دست داده باشد.
و بالاخره، آیا هنوز هم میتوان به آمریکا و متحدانش اعتماد کرد و با افتخار از فرمول برجام برای حل و فصل مسائل منطقه سخن گفت؟!
خدا، مشهدی عبدالله را رحمت کند که قصد سوئی نداشت و فقط خوابش برده بود، اما حریف، خود را به خواب زده و بعد از 12 سال دوباره به نقطه اول بازگشته است.
***************************************
روزنامه قدس **
« تصمیم مهم» در تاریخ روابط ایران و روسیه/ بهروز فرهمند
یک. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه که برای حضور در نشست سران قدرتهای گازی جهان به تهران آمده، از فرودگاه به صورت مستقیم به دیدار آیتا... خامنهای، رهبر معظم انقلاب رفت.
خبر این دیدار- صرفنظر از گفتوگوهای مهم انجام شده- در کانون نگاه رسانهها و تحلیلگران سیاسی قرار گرفت، زیرا برای نخستین بار است، رئیسجمهور یک کشور خارجی، پیش از برگزاری آیین و پروتکل تشریفات، به دیدار رهبر انقلاب میرود.
در این میان، اهل نظر و اصحاب تحلیل از کنار این رخداد به آسانی نمیگذرند و کوشش میکنند، زوایای ماجرا را برای مخاطبانشان بگشایند؛ شاید با این پرسش کلیدی که پیام این رفتار «پوتین» در تهران چیست ؟
دو. هرگاه از روابط ایران و روسیه سخن به میان میآید، نگاهها در ایران- شاید ناخودآگاه - بر چند رخداد متمرکز میشود: یک نگاه به گذشتههای بسیار دور بازمیگردد و اعماق تاریخ را میکاود و به رفتار روسیه تزاری با ایرانیان اشاره میکند.
«ذهنیت ایرانی» همچنین اتحاد جماهیر شوروی را در جنگ دوم جهانی به یاد میآورد، سپس به نقش این کشور در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران میرسد و در روزگار نزدیکتر، بازی دوگانه کرملین را در مناقشه هستهای غرب با جمهوری اسلامی، تجربه میکند و پرونده پیچیده نیروگاه اتمی بوشهر را نیز در همین چارچوب میبیند. در سالهای نزدیک و تا پیش از نهایی شدن «برجام»، بیشک بسیاری از مردم ایران - کم و بیش - از یکدیگر میپرسیدند: چرا روسیه - کشور دارنده حق «وتو» در شورای امنیت- تاکنون برای یک بار- و نه بیش - قطعنامهای از قطعنامههای ضدایرانی غرب را وتو نکرده است؟
پیش و بیش از اینکه پاسخ این پرسش مهم باشد، فهم این نکته مهم است که جامعه ایرانی چرا از روسیه «انتظار وتو کردن» داشت؟
سه. پاسخ - دستکم در ایران- بسیار روشن بود. ایرانیها میگفتند، درهای پروژههای چرب خود را به روی روسها گشودهاند، خریدهای راهبردیشان را از مسکو انجام میدهند، در بحرانهای «غرب ساخته» در گرجستان و اوکراین - حیاط خلوت روسیه- با همسایه شمالیشان همنوایی کردهاند و از همه اینها با اهمیتتر،ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی - به صورت ذاتی- هرگز اسباب تشویش و نگرانی مسکو نبوده و نخواهد بود.
به تمامی این موارد، این دغدغه بزرگ روسیه را هم بیفزایید؛ نگرانی بسیار شدید از رفتارهای تجزیهطلبانه «ریش قرمز»های تندرو در چچن و داغستان، همان سلفی- وهابیهایی که پیوسته از ریاض پشتیبانی میشوند و با اسلام شیعه خردورز و عقلگرا «مشکل بنیادی» دارند.
چهار. پروندههایی که در مناسبات تهران - مسکو به صورت تیتروار به آنها اشاره شد، میتوانست پرحجمتر و بر این بیاعتمادی نیز افزودهتر شود، اگر در 30 سپتامبر - هشت مهرماه - امسال مسکو «تصمیم مهم» را اجرایی نمی کرد. همان تصمیم بزرگی که به موجب آن، بمب افکنهای روسی دهها تن بمب را برسر مواضع تروریستها در خاک سوریه ریختند.
اینکه چه شد، مسکو به ارزیابی راهبردی رسید تا پایش را به «نبرد شام» باز کند، خود داستان دیگری است که مجال جداگانهای را میطلبد، اما شماری از تحلیلگران در غرب، قدرت اقناع و مجاب کردن رئیسجمهور «پوتین» را به یک «فرمانده نام آشنای ایرانی» نسبت میدهند؛ و این جاست که همه نگاهها به سوی سردار «قاسم سلیمانی» می چرخد.
پنج. میگویند ایرانیها مردمان طنازی هستند و رخدادهای پیرامون خودشان را گاه با زبان طنز بیان میکنند. به یاد می آوریم، چندی پیش یک عکس فتوشاپی از رئیسجمهور روسیه در شبکههای مجازی دست به دست میشد که در آن، کارت بسیجی فعال «پوتین» را نشان میداد!
طنازها و خوش ذوقهای فضای مجازی، وقتی برای «پوتین» کارت عضویت بسیج درست کردند که چند روزی بیشتر از فرمان او برای ورود کشورش به صحنه نبرد در سوریه نگذشته بود. در آن روزها فراتر از یک شوخی، هیچکس به آن عکس فتوشاپی نگاه نکرد، اما آنچه در عالم واقعیت رخ داد، حیرت غرب از مبارزه حقیقی روسیه با تروریستها در پرآشوبترین جای دنیا بود، همان مبارزهای که آمریکا تنها «شعار»ش را میدهد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
شلیک چند منظوره
بسمالله الرحمن الرحیم
فرانسوا اولاند رئیسجمهور فرانسه در یک دیدار غیرمنتظره از مسکو، از پوتین خواست در قبال ماجرای سقوط بمب افکن روسی بر اثر حمله ترکیه خویشتنداری نشان دهد. پوتین طی روزهای اخیر مراتب خشم خود را آشکار ساخته و تصریح کرده که ترکیه عملاً به روسیه اعلام جنگ کرده است. مقامات روسی میگویند این یک حادثه تصادفی نبوده و قطعاً برای انجام آن برنامه ریزی شده است. اردوغان میگوید ترکیه از هویت هواپیمای سرنگون شده در لحظه هدفگیری مطلع نبوده است و پوتین پاسخ داده که پیشاپیش جزئیات عملیات نظامی در طول مرزهای مشترک سوریه با ترکیه را هم به آمریکا و هم به ترکیه اعلام کرده و با همین اطلاعات بوده که آنها فرصت لازم برای برنامهریزی و هدفگیری را داشتهاند. شدت و دامنه بگومگوها بقدری بالا گرفته که اولاند با سفر خود خواستار مهار درگیریهای لفظی شده است.
شواهد و قرائن موجود نشان میدهند که این یک حادثه با برنامهریزی قبلی بوده است. فوریترین دلیل، به بحران امنیتی اروپا باز میگردد که تهدیدات تروریستی برای ده روز، تمامی اروپا را فلج کرده و در حالت بهت و غافلگیری قرار داده است. بروکسل مقر اتحادیه اروپا و ناتو در بالاترین درجات تهدید و هشدار قرار گرفته و رهبران ناتو به دنبال فرصتی بودهاند که با انتقال کانون بحران از بلژیک به ترکیه، نفس راحتی بکشند تا بلکه بتوانند بحران امنیتی اروپا را مدیریت کنند. با حمله به هواپیمای روسی در واقع یک فرصت طلائی برای ناتو به وجود آمده که نظرها را از بحران اروپا به مرزهای ترکیه و سوریه منحرف سازد. موضوع مهمتر اینکه سالهاست اعضای اروپائی ناتو، انگیزهای برای همراهی با ناتو ندارند و حتی اساس موجودیت ناتو را هم زیر سئوال بردهاند که عملاً دشمنی وجود ندارد تا علیه آن وارد عمل شوند. این بدان معنی است که ناتو به دنبال «دشمن» میگردد تا فلسفه وجودی خود را توجیه کند. معرفی روسیه بعنوان یک دشمن بالقوه و حتی بالفعل، با در نظر گرفتن سوابق جنگ سرد، این ظرفیت و زمینه را دارد که به خوبی جا بیفتد و الفبای جنگ سرد را احیا و کاربردی کند. اما چرا روسها تا این اندازه عصبانی شدهاند و خشمگینانه عمل میکنند؟
هنوز چند روز از سفر پوتین به آنتالیا و توافقات پرحجم طرفین برای توسعه مناسبات در تمامی زمینهها نمیگذرد که اردوغان تهدید میکند اگر باز هم این اتفاق بیفتد، باز هم به سوی بمب افکنهای روسیه شلیک میکند. واقعیت اینست که موضع امروز اردوغان فقط ناشی از تصمیم ترکیه نیست و از دیدگاه جمعی در پیمان ناتو علیه روسیه حکایت دارد. از همین دیدگاه است که روسها با تلخکامی احساس میکنند که نه تنها فریب، که خنجر خوردهاند. مسکو پس از پایان جنگ سرد، موضع کاملاً انعطاف پذیر، همراه و در برخی موارد، حتی «مطیع» را در قبال غرب و بویژه آمریکا از خود نشان داد. علیرغم آنهمه انعطاف پذیری و حتی خوش خدمتی به غرب، نه تنها پاداش قابل ذکری دریافت نکرد بلکه رفتارها و مواضع غرب و بویژه آمریکا و ناتو، همواره تهاجمی، یکطرفه و عموماً برای مسکو دلسرد کننده بوده است.
تلاش برای جذب اقماری دیروز مسکو به درون ساختار «ناتو» و مشخصاً استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در پشت مرزهای روسیه و دقیقاً در خاک کشورهائی که دیروز متحد و فرمانبر مسکو بودهاند، برای مسکو بسیار غیرمنتظره بوده و هست. ماجرای اوکراین جدیترین نمونهای است که تنشها میان طرفین را به اوج خود رسانده و روسیه را در معرض تحریم و تهدید و انزوا قرار داده است. دقیقاً به همین دلیل است که رهبران کرملین احساس میکنند علیرغم تعارفات دیپلماتیک و لفاظیهای رسانهای، عملاً گرایش مثبتی از غرب و ناتو به چشم نمیخورد و در حادثه سقوط بمبافکن روسی هم آمریکا و هم ناتو، به جای دلجوئی از مسکو به حمایت از ترکیه پرداختند.
از این دیدگاه، ساقط کردن بمب افکن روسی یک «اقدام چند منظوره» با اهداف مشخص بود که زمینههای مقدماتی برای صف بندی اردوگاه ناتو در قبال مسکو را فراهم ساخت و احتمال میرود این پدیده به تدریج ابعاد تازهای به خود بگیرد و حتی مرزبندی تازهای میان روسیه و غرب را زمینهسازی کند. روند تحولات آینده هرچه باشد، در یک نکته تردیدی نیست و آن اینکه شلیک به سوی بمب افکن روسی که سرگرم جنگ با داعش بود، برنامههای حامیان داعش در سوریه را برهم میزد و لاجرم میبایست به آن پاسخی داده میشد. از این منظر، چه بسا ترکیه و متحدانش امیدوار باشند سقوط بمب افکن روسی بتواند مسکو را به تجدیدنظر در سیاستهایش در قبال سوریه وادار کند. هر چند مسکو این احتمال را رد کرده ولی مواضع ترکیه از آرزوهای سران ترکیه و متحدانشان در این مقوله حکایت میکند.
***************************************
روزنامه خراسان**
روسیه چگونه انتقام می گیرد؟/حامد رحیم پور
با بالاگرفتن تنشها بین روسیه و ترکیه به دلیل سرنگون شدن جنگنده روسی گمانهزنیها در خصوص عکس العمل روسیه نسبت به این رفتار ترکیه بیشترشده است.جنگنده روسی در منطقه ای سرنگون شد که مسیراصلی ترانزیت انتقال نفت داعش به ترکیه به شمار می رفت.به نوشته «فایننشال تایمز»داعش نفت تولیدی خود را با قیمت ارزان 20 تا 45 دلار به ازای هر بشکه در روز می فروشد. طبق اسناد سازمان امنیت روسیه دلالان ترک نیز با خرید ماهانه حدود پنجاه میلیون دلار نفت از بازار سیاه، به داعش کمک مالی کرده اند.از همین رو بود که تنها در ظرف پنج روز گذشته در حملات هوایی جنگندههای روسی به مواضع داعش حدود1000تانکر نفت داعشی ها در منطقه شمال حلب منهدم شدهاند واین به معنای زیان اقتصادی ترکیه از یک سو و تضعیف مالی داعش از سویی دیگر است. اما پوتین نیز که تجربه نشان داده معمولا اهل مماشات نیست تهدید کرده است که تبعات حادثه سرنگونی جنگنده روسی سهمگین خواهد بود. اما این تبعات سهمگین کدامند؟ واقعیت این است که گزینه نظامی روسیه برای پاسخگویی به این عمل ترکیه در شرایط فعلی منطقه بعید به نظر می رسد زیرا این اقدام شرایط منطقه را پیچیده تر از آنچه هست، خواهد کرد.ظاهرا روسیه از طریق فشارهای اقتصادی به ترکیه قصد دارد پاسخ به ترکیه دهد، کما اینکه در طول این مدت نیز مانع ورود کامیون های تجاری ترکیه به خاک کشورش شده و از طرفی اجازه نمی دهد تجار ترکیه به روسیه سفر کنند. دومین شریک تجاری ترکیه بعد از آلمان روسیه است.ترکیه حدود 30 میلیارد دلار صادرات کالا به روسیه دارد و این صادرات قرار بود به 50 میلیارد دلار برسد. با توجه به کل حجم صادرات ترکیه که معادل 120 میلیارد دلار میباشد منع واردات کالا از ترکیه به روسیه میتواند ضربه مهلکی بر اقتصاد این کشور وارد کند. دیمیتری مدودف، نخستوزیر روسیه نیز به کابینه خود دستور داده تا اقداماتی را علیه آنکارا آغاز کنند که از جمله آنها تحریم واردات مواد غذایی از ترکیه و مشارکت در پروژههای اقتصادی مشترک است. وزیر اقتصاد روسیه نیزگفت که مسکو ممکن است محدودیت هایی در زمینه پروازهای مسافربری به مقصد و مبداء ترکیه اعمال کند،آمادگی ها برای ایجاد یک منطقه آزاد تجاری مشترک را متوقف کند و پروژه های مهم از جمله نیروگاه هسته ای 20 میلیون دلاری که روسیه در حال ساخت آن در ترکیه است ولوله گازی ترک استریم را با محدودیت هایی مواجه کند. در کنار این موارد یکی از گزینههایی که میتواند روی میز پوتین باشد فشار به ترکیه در آستانه فصل سرما از طریق قطع صادرات گاز است. این گمانهزنی از آن جهت است که در پرونده فعالیت رئیس جمهور روسیه قطع گاز به کشورهایی که مشکلات سیاسی برایش ایجاد کرده اند بسیار زیاد دیده شده است، به عنوان نمونه می توان به قطع صادرات گاز به اوکراین و تهدید به قطع صادرات گاز به اروپا در زمستان سال گذشته اشاره کرد، همین تهدید کافی بود تا اتحادیه اروپا که به شدت به گاز روسیه وابسته است از رفتار و بازی های سیاسیاش در قبال روسیه دست بردارد. در حال حاضر ۷۵ درصد از کل انرژی ترکیه خارج از این کشور تأمین میشود. سهم روسیه از این تامین ۲۵ درصد است و 56 درصد گاز مصرفی ترکیه را هم روسیه تامین میکند، سرمای هوا در ماههای پیش رو ترکیه را در این موضوع ضربه پذیر تر میسازد.واردات مواد غذایی و کشاورزی روسیه از ترکیه نیزدر 10 ماهه اول سال جاری میلادی به یک میلیارد دلار رسید که تحریمها میتواند در این مساله اختلال جدی وارد کند. از اوت ۲۰۱۴ که مسکو به تلافی تحریمهای اتحادیه اروپا، واردات خوراکی از این اتحادیه را محدود کرد، صادرات خوراکی ترکیه به روسیه رشدی چشمگیر کرده بود.روسیه پیشتر هم در دورههای تنش دیپلماتیک از حربه محدود کردن واردات خوراکی (از طرف دیگر) استفاده کرد معمولا با این توضیح که نگرانیهای بهداشتی و سلامتی دارد.این بار هم بعد از سرنگونی آن جنگنده، اداره نظارت بر کشاورزی روسیه اعلام کرد در مرغهای یکی از بزرگترین شرکتهای ترکیه یک باکتری خطرناک دیده شده، و واردات محصولات این شرکت را ممنوع کرد.بلافاصله، وزارت کشاورزی هم کنترل کیفی واردات از ترکیه را سختتر کرد.مسکو همچنین شهروندان خود را از سفر به ترکیه منع کرده که میتواند ضربه سنگینی به اقتصاد گردشگری این کشور وارد کند. پس از مصر، ترکیه مقصد مورد علاقه توریستهای روسی است.شرکت "نتالیا تورس" بزرگ ترین شرکت توریستی روسیه اعلام کرد که فروش بلیت سفرهای توریستی به ترکیه را متوقف کرده است.بر اساس ارقام ارایه شده از سوی اداره آمار ترکیه درآمد حاصل از توریسم این کشور در سه ماهه اول سال 2015 به مرز 4.9 میلیارد دلار رسید.از مجموع 42 میلیون گردشگر روس، تقریبا 4.38 میلیون نفر در سال 2014 در قالب کاروان های توریستی به ترکیه رفته اند.ترکیه از صنعت گردشگری سالانه در حدود 36 میلیارد دلار درآمد دارد و 12 درصد از توریستهای ترکیه را روسها تشکیل میدهند. با قطع سفر توریستهای روس به ترکیه که کلید آن زده شد میلیاردها دلار درآمدی که بخش توریستی ترکیه روی آن حساب میکرد از دست خواهد رفت.روس ها علاوه بر مقابله اقتصادی در عرصه میدانی نیز در جنگ نیابتی سوریه پاسخ ترک ها را داده اند وآرایش تهاجمی به خود گرفته اند. روس ها جنگنده های خود در شمال سوریه را افزایش داده اند و مجموعههای پدافند موشکی اس400 را در شمال سوریه مستقر کرده اند .این سامانه پیشرفتهترین تسلیحات پدافند موشکی روسیه است وقادر به هدف قرار دادن هواپیماها تا برد 400 کیلومتر و موشکهای تاکتیکی تا شعاع 60 کیلومتری است . همچنین رزم ناو «مسکو» روسیه مجهز به موشک هدایت شونده و سیستم دفاع هوایی «فورت» مشابه اس300 نیز در سواحل استان لاذقیه مستقر شد. با این شرایط میتوان گفت مقامات ترکیه دست به قمار بزرگی زدهاند و قطعا مجبور خواهند بود تاوان سنگینی برای این قمار پرداخت کنند. اردوغان اکنون تا حد زیادی معادلات ذهنی خود درباره ساقط کردن هواپیمای روسی در سوریه را نقش بر آب می بیند او نه تنها نتوانسته پای ناتو و آمریکا را به طور جدی به این موضوع باز کند بلکه فرانسه به عنوان یکی از تندروترین حامیان گروه های تروریستی در سوریه اکنون در چرخشی آشکار از حضور ارتش سوریه در مقابله با داعش سخن به میان می آورد و معاون مرکل هم به صراحت ترکیه را به آغاز کردن «بازی خطرناک و غیرقابل پیش بینی» متهم می کند.گویا اردوغان هم به رغم مواضع آتشین اولیه اندک اندک به تبعات تصمیم خطرناک خود واقف شده است و علاوه بر تماس تلفنی با کاخ کرملین که البته با پاسخی از سوی پوتین همراه نشد و ارائه درخواست دیدار با پوتین برای نشست این هفته پاریس سعی می کند از بحران خود ساخته رهایی یابد.
***************************************
روزنامه ایران**
مبارزه با مفاسد اقتصادی؛ اراده دولت و عزم نظام/ سید رضا صالحی امیری
سخنان روزهای اخیر دکتر جهانگیری معاون اول سختکوش و شجاع دولت تدبیر و امید و رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی پیرامون مبارزه با فساد، حاوی نکاتی است که با تأمل و دقت در آن میتوان دریافت که دولت آقای روحانی در مقابله با فساد اقتصادی عزم جدی دارد. اینکه دولت در اوج مشکلات و تنگناهای مالی و رکود تورمی نسبت به علل و عوامل پیدایش وضع کنونی، اقدام به شفافسازی و تبیین مسأله برای مردم میکند، از اعتماد حداکثری دولتمردان به مردم به عنوان ولی نعمتان خود حکایت دارد. دولت بدرستی واقف است که جامعه با وجود ناراحتی و رنج بردن از فقر و کمبود و نداری، حاضر است چنین شرایطی را برای مدتی تحمل کند، اما محال است با تبعیض و نابرابری و نیز فساد اقتصادی کنار بیاید و آنرا تحمل کند. بنابراین آماری که از سوی معاون اول در خصوص بیانضباطیهای مالی، رانتهای بیحد و حصر اقتصادی به نهادهای خاص و حیف ومیل درآمدهای سرشار حاصل از فروش نفت در دولت گذشته بیان میشود، گامی است در جهت شفافسازی وضعیت حاکم بر اقتصاد کشور و میراث نامبارک برجای مانده از دولتهای نهم و دهم. حجم خیره کننده 300 هزار میلیارد تومانی بدهی دولت به بانکها و بخش خصوصی و نحوه ناسالم خصوصیسازی و اختلال در نظام بنگاهداری که بخشی از این میراث ناخواسته است و وزیر فرهیخته راه و شهرسازی، دکتر عباس آخوندی، عبارت تأمل برانگیز «داراییهای سمی» را برای آن به کار میبرد، معاون اول دولت را ناگزیر به طرح این پرسش کرده است که «درآمد نفتی 950 میلیارد دلاری دوره گذشته چه شد؟» این پرسش کلیدی یک خواست عمومی و ملی است که آحاد جامعه از مراجع عظام تقلید و اندیشمندان و فرهیختگان و صاحبنظران تا توده مردم آن را مطالبه میکنند.
اتلاف منابع کشور و استفاده ناصحیح از آن که منجر به اختلال در نظام مدیریتی و تصمیمگیری کشور شد، واقعیت تلخی است که عدم بیان آن ظلمی بزرگ به مردمی است که برای رسیدن به استقلال و رهایی از استبداد و وابستگی و برچیدن همه مظاهر فساد بیش از یک قرن مبارزه کرده و هزینههای سنگینی را در عرصه جنگ و جهاد و شهادت پرداختهاند. خوشبختانه امروز اراده نظام جمهوری اسلامی بر مبارزه با مفاسد اقتصادی قرار گرفته و دولت تدبیر و امید هم عزم خود را برای تحقق این مطالبه عمومی جزم کرده است. متأسفانه بیتدبیری دولت گذشته که فضایی مساعد را برای چپاول و غارت بیتالمال توسط بابک زنجانیها، محمود خاوریها، امیرمسعود آریاها و... فراهم کرد، به هیچ وجه شایسته ملت بزرگ ایران نبود. تأسفآورتر اینکه به جای پاسخگویی به سؤال روشن معاون اول دولت، با فرافکنی و هوچی گری، فرار به جلو کرده و مسیر پیش روی دولت را در برخورد با فساد ناهموار میکنند، چراکه نگران از دست رفتن منافع خود هستند. ادبیات طلبکارانه و وقیحانهای که بر صحبتهای متهم نفتی در دادگاه حاکم است، محصول شرایطی است که دولت گذشته زمینه و بستر آن را ایجاد و فضای اقتصاد کشور را مسموم کرد. واضح است که پیامدهای فساد اقتصادی، تنها حوزه اقتصاد را در بر نمیگیرد و سایر حوزههای جامعه را نیز آلوده میسازد. در واقع اصرار دولت در مبارزه با فساد اقتصادی به خاطر پیامدهای تداوم فساد و رسیدگی نکردن به آن است. افول مؤلفههای سرمایه اجتماعی از قبیل اعتماد عمومی، رضایتمندی، مشارکتجویی و... از یک سو و گسترش رانتخواری، قانونگریزی، بیعدالتی و انباشت سرمایه نزد عدهای خاص که فاقد کفایت و صلاحیت لازم هستند از سوی دیگر باعث مسموم شدن فضای جامعه میشود. دولت یازدهم معتقد است قانونگرایی، عدالت و برخورداری از رفاه، دسترسی آزاد به اطلاعات و... که کانون رأی ملت به آقای روحانی هم بوده با اصرار بر مبارزه با مفساد اقتصادی میسر میشود. اکنون که اراده دولت در این زمینه جدی و عزم نظام هم بر این واقعیت استوار است، جامعه انتظار دارد تا همه ارکان نظام در این مسیر عزم خود را نشان دهند و سخنان رئیس جمهوری و معاون اول وی موجب همگرایی در همه سطوح نظام شود. جامعه به دور از شعار و تبلیغات عملکرد سیستم را قضاوت میکند.
مردم به دولت آقای دکتر روحانی اعتماد کردهاند تا به انتظار منطقی جامعه در خصوص مبارزه با فساد جامه عمل بپوشاند و زمینه را برای زدودن آسیبهای فرهنگی و اجتماعی هم میسر سازد. عنصر فساد یک تهدید دائمی است و هیچ وقت نباید مورد غفلت قرار بگیرد.
فرمان 8 مادهای رهبر معظم انقلاب در زمینه مبارزه با فساد ملی و اقتصادی که قریب 15 سال از صدور آن میگذرد، باید به عنوان نگاه استراتژیک نهادهای حکومتی به معنای جامع نگری، همه جانبه نگری، کلان نگری و آینده نگری در مسأله مبارزه با فساد به عنوان یک اصل بنیادی در نظام اجرایی و سیاسی نهادینه و به گفتمان عمومی مبدل شود.
پیگیری مردم و اطلاعرسانی و آگاهی بخشی رسانهها در این باره یاریرسان خواهد بود. آنچه در این مسیر نباید فراموش شود پایبندی به اخلاق است تا مبادا مبارزه با فساد به فضای انگ زنی و انتقامجویی تبدیل شود. پس هیچ کس نباید از سؤال روشن و صادقانه معاون اول ناراحت شود که «درآمد نفتی 950 میلیارد دلاری دولت گذشته چه شد؟»
***************************************
روزنامه جام جم **
بسیج و اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی ایران / دکتر غلامرضا کریمی
بسیج که با فرمان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) تشکیل شد همیشه در جهت دفاع از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی آماده بوده و میتوان نقش و ضرورت بسیج را بهعنوان یک نیروی مردمی، متکی به ایمان و فراگیر در تمامی عرصههای سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی، نظامی، اقتصادی و فنی کشور به وضوح درک کرد.
بسیج در معنای بسیط آن طیف وسیعی از مردم را در بر میگیرد، چنانچه تعریفی که مقام معظم رهبری از بسیج ارائه میدهند، بسیار گسترده است. معظمله میفرمایند: «هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است و حاضر است در این راه قدمی بردارد، او بسیجی است». در واقع در نگاه رهبر انقلاب اسلامی، قدرت بسیج عرصههای ملی و منطقهای را در مینوردد و مهمترین نقطه قوت نظام جمهوری اسلامی در عرصه تحولات داخلی، منطقهای و روابط بینالملل محسوب میشود. این نهاد میتواند اصلیترین نقش را در شرایط فعلی ایفا کند و آنچه این امید و امکان را پدید میآورد برخورداری از وجود ویژگیها و قابلیتهایی است که به مثابه مزیتهای انحصاری، بسیج را در صحنههای مختلف یک نیروی ممتاز و قابل اتکا معرفی میکند.
بدون تردید نقش و جایگاه بسیج، ارتباط جدی و مستقیمی با امنیت ملی و منطقهای ایران دارد، زیرا بسیج، اساسا یکی از «مؤلفههای امنیت» و از ارکان اصلی حفظ و بقای نظام جمهوری اسلامی ایران است. این حقیقت با توجه به اهداف تاسیس بسیج باید مدنظر قرار گیرد. اندکی تامل در این اهداف، هر انسان خردمندی را متقاعد میسازد که جایگاه بسیج با چنین چشماندازی قطعا باید ارتباط تنگاتنگ و غیرقابل انکاری با امنیت منطقهای کشور داشته باشد.
تاکید امام راحل نیز روی شکلگیری هستههای مقاومت در تمامی جهان از آن رو بوده است که شکلگیری بسیج، تجربه و کارآمدیای را در اختیار نظام جمهوری اسلامی ایران قرار داد که این تجربه میتواند در بیرون مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی نیز پیشبرنده گفتمان اسلام ناب محمدی(ص) و انقلاب اسلامی باشد.
حقیقت آن است که جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر قدرت نرم و نفوذ در تمامی کشورهای منطقه، به قدرت برتر منطقه تبدیل شده و با توجه به قدرت دفاعی و ورود به باشگاه هستهای و دستاوردهای علمی و فناوری در حوزههای مختلف بهعنوان یک بازیگر موثر منطقهای و بینالمللی شناخته شده است؛ فرآیندی که طی آن، نیروهای مسلح اعم از سپاه پاسداران، ارتش جمهوری اسلامی ایران، نیروی انتظامی و نیروی استراتژیک نظام در قالب بسیج مردمی بهعنوان مهمترین منابع تولید قدرت، متناسب با هر توطئه، مقتدرانه تحت فرماندهی ولی فقیه ایفای نقش کرده و نقش بسیج در این موفقیتها بی نظیر است.
در مقطع بعد از شکلگیری انقلاب اسلامی، عمق راهبردی و استراتژیک نظام، در نگاه به مسائل منطقه است و اکنون در تبیین مصادیق این عمق راهبردی بسیج در مسائل منطقه و جهان اسلام، میتوان به هستههای مقاومت اسلامی اشاره کرد که متاثر از تفکر اسلام ناب محمدی(ص) و گفتمان انقلاب اسلامی است. جنبش حزبالله لبنان، جنبش انصارالله یمن، جنبش جهاد اسلامی فلسطین و گروههای مقاومت مردمی که در عراق و سوریه علیه تروریسم تکفیری ایستادگی میکنند، نمونههایی روشن از عمق راهبردی بسیج در سطح جهان اسلام است، بهطوری که میتوان گفت شکست انقلابهای اخیر در کشورهای عربی منطقه به دلیل نبود نیروی منسجم و مردمی همچون بسیج در این کشورها بوده است.
رسالت بزرگ بسیج و بسیجیان در عصر حاضر در دو محور اساسی بصیرت بخشی و نقشآفرینی در عرصههای مختلف مورد توجه است؛ چون نیروهای بسیج میتوانند با روشنگری و ترویج فرهنگ و اصول و ارزشهای اسلامی و انقلابی پیام انقلاب و اسلام را به جهانیان برسانند؛ زیرا بر اساس الگوی راهبردی و تجربه سه دهه گذشته انقلاب اسلامی میتوان گفت «بسیج یکی از نقاط مورد اتکای عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران در عرصه جهان اسلام و تحولات منطقه است و با وجود یک بسیج مقتدر، علاوه بر اینکه حفظ و استمرار حاکمیت و موجودیت نظام و دفاع از منافع و امنیت ملی در عرصه ملی از ضمانت اجرایی لازم بهرهمند خواهد بود، در عرصه منطقهای و جهانی نیز آرمانهای انقلاب اسلامی صادر و به عنوان یک الگوی راهبردی مطرح خواهد شد.»
***************************************
روزنامه وطن امروز **
فتنه نتیجه نفوذ بود
همان جوری که «سیا» میخواهد/محمدرضا کردلو
نقل است ملکه انگلیس روزی در مستعمرات هند در یکی از خیابانها مشغول قدم زدن بود، مردم به گاوی تعظیم میکردند. ملکه نیز به رسم آنان تعظیم کرد، پرسیدند حضرت ملکه اینها گاو میپرستند، شما چرا تعظیم میکنید؟ ملکه گفت: اینها تا گاو میپرستند مثل خر به ما سواری میدهند، ما با این دین کاری نداریم. اتفاقا باید این طور ادیان را تقویت هم بکنیم.
واقعیت این است که تا قبل از فتوای توتون و تنباکو هم استکبار فکر میکرد اسلام هم یعنی همین نمازخواندن و زیارت رفتن و قس علیهذا، برای همین کاری به اسلام نداشت. اسلام شکاک به لحاظ معرفت شناختی و راکد به لحاظ عملی که موی دماغ استکبار نیست اتفاقا ایدهآل آنها بود اما بعد وضع فرق کرد.
یکی از مبارزان پیش از انقلاب را برده بودند برای گوشمالی و بعد از اینکه کلی کتکش زدند، تعهد گرفتند و به رسم همیشه ساواک، نصیحتش کردند. سرهنگ ساواک به آن مبارز گفت: تو اصلا میخواهی مبارزه کنی، مبارزه کن، ولی مثل حلبی (سردسته حجتیه) مبارزه کن. این حرف را برای آن زد که حلبی به حکومت کاری نداشت. به سیاست کاری نداشت. همان چیزی را میخواست که آمریکاییها میخواستند. روی منبر همان حرفی را میزد که عامل بلندپایه سیا مدنظرش بود. مردم هم اگر خودشان دنبالهرو عالمی دیگر نبودند، باورشان میشد. باورهای مردم جهتدهی و هر آینه به اهداف کلان آمریکا نزدیکتر میشد. آن روزهای قبل از انقلاب حجتیه یک جریان بود که اتفاقا در میان نخبگان هم طرفداران فراوانی داشت. شاید (نمیدانم، شاید) نمیخواستند اما مصداق اتم نفوذ جریانی بودند.
نمیخواهم همه چیز را به انتخابات 88 بازگردانم اما همه چیز به انتخابات 88 بازمیگردد. وقتی کاندیدای مدعی تقلب ساعت 10 شب جمعه انتخابات- لابد به استناد نظریه مترقی داماد لرستان و فرزند آذربایجان- اعلام میکند: «برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد من هستم»، یکی از فعالان مشهور رسانهای ستاد قیطریه در توئیتر - که آن روزها به درخواست مستقیم هیلاری کلینتون آمادهباش بود برای ضدانقلاب ایران- مطلبی منتشر میکند. او مینویسد: «هر چه به تمدن نزدیکتر میشویم آرای میرحسین هم بیشتر میشود. امیدوار باشید». شاید این مطلب به ترجمه نیاز داشته باشد. ترجمه میکنم. منظور این عضو فعال ستاد قیطریه دقیقا این بود که تنها «بیتمدن»ها هستند که به داماد لرستان رای ندادهاند. اما چرا او اینطور برخلاف منطق فکر میکرد؟ برخلاف دموکراسی، برخلاف حقوق شهروندی، برخلاف همه تئوریهای عقل تجربی و ساختارهای سیاسی معقول!
پاسخ سادهای دارد: او به عنوان عضوی از شبکه گستردهای که هدف نفوذ جریانی دشمن قرار گرفته بود قرار نبود منطقی عمل کند. اصلا قرار نبود به دموکراسی پایبند باشد. از «تمدن» حرف میزد اما تمدنی که «رای اکثریت» را نمیپذیرد و «کیفیت رای» را جایگزین آن میکند. تعابیری که در سراسر ایام انتخابات سال 88 مورد استفاده مدعیان دروغ تقلب قرار میگرفت و توسط «شبکه تصمیمسازان» جریان دوم خرداد استفاده میشد، همه وارداتی بود. نه به این معنا که یک فرد مخوف و مرموز از دستگاههای اطلاعاتی غربی هر روز صبح به تصمیمگیران اصلاحات تعابیر را انشا میکرد، بلکه به این معنا که این جریان به نحوی با رخدادهای سیاسی در کشور مواجهه میکرد که دقیقا در سیا درباره آن صحبت شده بود. این مساله در اذعان مقامات آمریکایی در ایام بعدی مشهود بود. تغییر در ذهنیت و باور گروهی از مردم تا آنجا که آنها دقیقا طوری فکر کنند که «آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص میدهد».
بعد از این مرحله چه اتفاقی خواهد افتاد؛ طبیعی است که «آرمانها تغییر پیدا خواهد کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد».
به خاطر همین تغییر باورهاست که در اتفاقات پس از انتخابات سال 88 و به تعبیر دقیقتر در «فتنه»، شاهد رخدادهایی هستیم که تا پیش از اتفاقات آن سال اصلا شاهدش نبودهایم. به همین دلیل است که اگر از واژه نفوذ در تفسیر برخی از این رفتارهای ساختارشکنانه استفاده کنیم، دقیقا آن را توضیح دادهایم. زمانی که سال 88 شعار «نه غزه، نه لبنان» توسط برخی از همین آقایان تشویق میشد یا در مقابل آن سکوت میشد، معلوم است «نفوذ» نتیجه داده است. «نفوذ» نتیجه داده است که شعار «نه غزه، نه لبنان» همانطور که «آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص میدهد»، سرداده میشود. شعاری که حالا خیلیها غلط بودنش را با تراژدی 5 ساله سوریه و «شام خونین پاریس» خیلی خوب فهمیدهاند.
زمانی که در فتنه88، «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» سر داده میشود و برخی از همین آقایان آن را تشویق میکنند یا در مقابل آن سکوت میکنند، معلوم است که «نفوذ» نتیجه داده است. «نفوذ» نتیجه داده است که در یک شبکهسازی، یک جریان، آگاهانه ارزشهایی را که برای آنها انقلاب کرده است، خود در رادیکالترین حالت ممکن زیر سوال میبرد و همانطور عمل میکند که «آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص میدهد». در وقایع بعدی و روز تلخ عاشورای سال 88 هم همینطور. عالیترین آرمانهای مردم توسط همین «جریان نفوذ» مورد بیحرمتی قرار میگیرد.
واقعیت آن است که در همه این سالها، همه نقزدنهایی که جریان تجدیدنظرطلب و نومحافظهکار فعلی از آنها برای تضعیف جمهوریت نظام استفاده کرده، نتیجه همین «نفوذ جریانی» است. نفوذی که باعث میشود «شما همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبه سیا تشخیص میدهد»!
***************************************