روزنامه کیهان **
پاشنه آشیل سعودیها/ جعفر بلوری
رویکردی که سعودیها طی دو سال گذشته و همزمان با روی کار آمدن دولت آقای روحانی علیه کشورمان در پیش گرفتهاند، «کمسابقه» و در برخی موارد حتی بیسابقه است. نوع رویکرد سعودیها چه در نحوه اعدام آیتالله نمر و چه پیش از آن و چه بعد از آن به اندازه خود خبر اعدام «نمر» مهم و سوالبرانگیز است. مجموعه این رویکردها همه به یک نقطه مشخص و مشترک یعنی «حساسیتزایی» و «تنشآفرینی» ختم میشوند. نتایج رفتارهای خارج از چارچوب دیپلماتیک عربستان، مثلا وادار کردن کشورهای میکروسکپی و جیرهخوار به راه انداختن کمپین ضد ایرانی، بستن سفارتخانهها، اظهارات سخیف و سبکی که هر از چندگاهی وزیر خارجه آل سعود علیه ایران ایراد میکند و در آخرین مورد، حمله موشکی به سفارت کشورمان در یمن فقط به ایجاد تنش با ایران کمک میکند، و این یعنی سعودیها عمدا دنبال «تنشآفرینی» با ایران هستند. عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان تصریح کرده، این رویکرد را همچنان ادامه خواهد داد.
بعد از اینکه خبر اعدام و شهادت آیتالله نمر، روی خروجی رسانهها قرار گرفت، برخی دوستان ضمن ابراز «تردید جدی» در صحت خبر گفتند، آل سعود آنقدرها هم احمق نیست که با اعدام رهبر 7 میلیون شیعه عربستان، دو دستی گور خود را بکند. اما رفته رفته و با انتشار جزئیات بیشتر و ورود رسمیها به تایید خبر، معلوم شد، ماجرا صحت دارد و آل سعود واقعا گور خود را کنده است! این اقدامات و رویکردها گاهی با بهانه و گاهی حتی بدون بهانه صورت گرفته است. مثلا کمپین مسخرهای که از سوی چند کشور ذرهبینی و دست چندم علیه ایران به راه افتاده به بهانه حمله عدهای به سفارتخانه عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد صورت میگیرد. منتها سوال اینجاست که، چه ارتباطی مثلا بین حمله به سفارتخانه عربستان در تهران و خشم مجمعالجزایر کومور (قمر) وجود دارد؟! یا آیا حمله به سفارتخانه با کوکتل مولوتوف بدتر است یا با موشک؟! حملاتی که دولت آقای روحانی هم ترجیح داده به آن شدیدتر از واکنشی که باید به سعودیها نشان میداد، نشان دهد! به اقدامات سخیف سعودیها، ماجرای شرمآور فرودگاه جده، فاجعه هولناک منا، توطئه کثیف نفتی و... را نیز اضافه کنید.
اما آیا اعدام آیتالله نمر به آن شکل فجیع و حساسیتبرانگیز (گزارش شده قبل از اعدام نمر، محمد سلمان، وزیر دفاع سعودی دست و پای وی را شکسته سپس بدن مجروح وی را به جلادان سپرده است) «حساب شده» صورت گرفته یا ادامه همان حماقت همیشگی سعودیها بوده است؟ اگر حساب شده است، «هدف اصلی» از این اعدام و آن رویکردهای قبل و پس از اعدام چیست؟ اصلا چرا سعودیها اینقدر صریح و بیپرده به دنبال تنشآفرینی با ایران هستند؟! بخوانید:
1- امروز دیگر کمترین تردیدی باقی نمانده که، هدف غایی آمریکا از تشکیل و حمایت گروههای تروریستی تکفیری در منطقه، کشور «امن» و «قدرتمند» ایران است. امنیتی که امروز در آمریکا و اروپا نیز یافت نمیشود. همین چند روز پیش بود که باراک اوباما در جریان ابلاغ قانون جدید حمل سلاح در آمریکا گفت، در این کشور ماهانه چیزی حدود 30هزار نفر با سلاح گرم کشته میشوند و از سپتامبر 2001 تا کنون نیز چیزی بالغ بر 400 هزار آمریکایی با سلاح گرم در این کشور کشته شدهاند. (این یعنی در 14 سال گذشته کل جمعیت شهری مثل کلیولند یا مینیاپولیس آمریکا به قتل رسیده باشند.) عراق، سوریه و لبنان، یعنی کشورهایی که تروریستهای تکفیری، جدیترین حضور را در آنها داشته و مشغول بریدن و دریدن مردم هستند، متحدین اصلی ایرانند. در واقع آمریکا پروژه داعش را از کشورهای متحد و نزدیک به ایران شروع کرده تا در نهایت به ایران برسد. اما با ورود به موقع ایران و پیادهسازی الگوی موفق بسیج در این کشورها و در نهایت، ورود روسیه به ائتلاف مقاومت، به فضل خدا، این توطئه خنثی شد؛ که اگر خنثی نمیشد، امروز داعش همین نزدیکیها بود. اگرچه بخش اعظم این توطئه خنثی شده و چیزی به نابودی داعش به ویژه در عراق باقی نمانده اما، این توطئه هنوز رها نشده است. احتمالا تنشآفرینی سعودیها با دستور آمریکا و برای هدف قرار دادن همین امنیت صورت میگیرد.
2- اگر کمی دقت کنیم میبینیم، سعودیها علاقه زیادی دارند تا واکنش انتقادی ایران به اعدام آیتالله نمر را «فرقهای»! جا بزنند و بدین ترتیب به اختلافات مذهبی که نتیجه آن متشنجتر شدن منطقه است دامن بزنند. بنابر این میتوان گفت، درگیر کردن ایران اسلامی به یک جنگ با کشورهای اسلامی منطقه، میتواند هدف اصلی این حساسیتزاییها باشد. آمریکاییها سالهاست «آرزو» میکنند جنگی بزرگ در منطقه بین کشورهای اسلامی بروز کند که در آن ایران نیز حضور داشته باشد. ورود ایران، قدرتمندترین کشور منطقه به جنگ یعنی، آتش گرفتن تمام منطقه. ایران به دلیل توانایی فوقالعاده نظامی خود، اکنون یکی از عومل اصلی ثبات در منطقه است. اگر میبینیم مدتی است همچون گذشته، خبری از سقوط این منطقه یا آن شهر در عراق یا سوریه منتشر نمیشود، به برکت حضور ایران و ائتلاف 4 جانبهای است که تشکیل داده. حال اگر عامل ثبات منطقه، درگیر جنگی مستقیم با کشورهای ضعیفی مثل عربستان، قطر، بحرین، امارات، جیبوتی و... شود، اگرچه روزگار این کشورها را سیاه میکند، اما یک پیروزی بزرگ برای تکفیریهای منطقه خواهد بود. تقویت و پیروزی تکفیریها هم یعنی، پیروزی آمریکا، رژیم صهیونیستی و آلسعود که حکومت دستنشانده آنهاست.
3- هستند تحلیلگرانی که معتقدند، مهمترین دلیل هوچیگریهای آل سعود، وحشت این رژیم از توهمی است که به واسطه مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا به آن دچار شده است. این دست از کارشناسان میگویند سعودیها میترسند با اجرایی شدن برجام و برداشته شدن ولو اندک تحریمها، ایران قدرتمندتر از گذشته شود. بنابر این باید با ایجاد چنین فشارهایی، جبران آن افزایش قدرت را کرد! اما به نظر میرسد این تحلیل که بیشترین طرفدار را بین رسانههای غربی و مدعیان اصلاحات دارد تحلیل زیاد دقیقی نیست، چرا که لازمه پذیرفتن این تحلیل این است که اولا بپذیریم سعودیها در این ماجرا با آمریکاییها هماهنگ نیستند، ثانیا باور کنیم آمریکاییها در مسئله هستهای امتیاز زیادی به ایران دادهاند. واقعیت این است که این قائله نیز مثل توطئه نفت، قائله خود آمریکاییهاست تا به نحوی، آن حداقل تعهدی را هم که به ایران دادهاند خنثی کنند. بازی جدید سعودیها و طرحهای ضد برجام کنگره آمریکا که پی در پی و برای عمل نکردن به وعدههای نسیه به قانون تبدیل میشوند، دو روی یک سکهاند. آل سعود مو به مو در حال اجرای نقشه آمریکاست.
چنین توطئههایی وقتی نتیجه میدهند که، چشم ما به دستان آمریکا باشد. تا وقتی که متأسفانه با شعار «ما نمیتوانیم»! برخی از دولتمردان روبرو باشیم، وضع همین خواهد بود؛ توطئه پشت توطئه، نقض تعهدات پشت نقض تعهدات. گفت و گوی تلفنی با وزیر خارجه آمریکا برای حل بحران رابطه با سعودیها نیز کارساز نخواهد بود چرا که در این صورت پذیرفتهایم آمریکا، عامل تمام بحرانهای منطقه و پشت پرده ماجراجوییهای سعودیها، کدخدا و حلال مشکلات است و این اوج سادهلوحی است. برای مقابله با ماجراجویی وهابیون باید مراقب بود در مسیری که این جبهه با بحرانآفرینی، مقابل کشور قرار میدهد قرار نگیریم و دست از موضع انفعالی نیز برداریم. وقتی سعودیها به بهانه بالا رفتن چند جوان از دیوار سفارتخانه اش، کار را به شورای امنیت و سازمانهای بینالمللی کشانده و این همه جوسازی علیه ایران راه میاندازند و در مقابل ما در مقابل موشکباران سفارت خانهمان در یمن، موضع قاطعی نمیگیریم، باید منتظر هتاکیهای بعدی آنها نیز باشیم. حمایتهای بیشتر از برادران اهل سنت و شیعه عربستان و کمک به آنها برای رهایی از سیطره غاصبان حرمین شریفین، ادامه حمایتها از مردم مظلوم بحرین، یمن، فلسطین، سوریه، نیجریه و به طور کلی تمام مظلومان جهان در کنار مقابله با تروریستهای تکفیری، پاشنه آشیل سعودیها و بزرگترین ضربه به اردوگاه آنهاست.
***************************************
روزنامه قدس **
مهمترین عرصه تهاجم و نفوذ فرهنگی دشمن کجاست؟/ علی اکبر عصارنیا
وقوع انقلاب اسلامی در سطح جهان، معادلات بسیاری از قدرتهای فرهنگی و رسانهای و سیاسی و اقتصادی جهان را به هم ریخت؛ قدرتهایی که سعی داشتند با ترویج مؤلفههای فرهنگ غربی در جوامع مختلف و تشکیل یک دهکده جهانی، زمینه کدخداشدن خود را فراهم کرده و از اینطریق، استیلا و استثمار منابع متنوع انسانی، اقتصادی کشورهای دیگر را ممکن سازند. لکن وقوع انقلاب اسلامی نهتنها ادعای کدخدایی آنها را بر دنیا با چالشهای جدی مواجه کرد؛ بلکه با ارائه مفاهیم و مؤلفههای جدید از فرهنگ، اقتصاد و اجتماع، پرچم جدیدی از تمدن به نام تمدن اسلامی درمقابل تمدن غرب برافراشت و بیان شعارها و مفاهیمی مانند عدالت، معنویت، سعادت و کلاً توانایی دین در مدیریت زندگی بشر، لرزه بر پایههای تمدن غرب افکند و آنان را به کنشهای جدی نظامی، اقتصادی و بهویژه فرهنگی و رسانهای واداشت.
نقشه دشمن برای نفوذ در سایر فرهنگها، بهخصوص در فرهنگ تازهسربرآورده انقلاب اسلامی ایران، نقشهای دقیق و حسابشده بود؛ نقشهای که در ابتدا به ترویج سبک زندگی غربی میپرداخت؛ یعنی بدون اینکه بخواهد چالش جدی با حوزه اعتقادات فرهنگ مقابل پیدا کند، صرفاً تلاش داشت مؤلفههای رفتاری و سبک زندگی خود را در جامعه مقابل رواج دهد. به همین دلیل میبینیم که مفاهیم و رفتارهایی مانند مصرفزدگی، مدگرایی، ارتباطات وسیع اجتماعی و مجازی، تمایل به سرعت در سبک مطالعه، نوع خوراک، شیوه گذران اوقات فراغت و سایر مؤلفههای سبک زندگی غربی در دستورکار هجمه به فرهنگ انقلابی و مردم کشور اسلامیمان قرار میگیرد.
اما دشمن در این نقطه متوقف نشد و پساز اینکه برخی سنگرهای خود را در مرحله اول تثبیت کرد، کوشید وارد مرحله دوم تهاجم فرهنگی شود و هجمه خود را بر حوزه اعتقادات فرهنگ مقابل متمرکز کند. البته منظور از اعتقادات در این مرحله، نه اعتقادات اصیل و ریشهای مانند اعتقاد به اصل دین، توحید، نبوت، امامت، بلکه اعتقادات لایه دوم یا بهتعبیر دیگر «التزام به ضروریات دین» است؛ مانند سستکردن اعتقادات مخاطب به مسئله حجاب، جهاد، تولی و تبری، امربهمعروف و نهیاز منکر، صبر و تحمل برای خدا. به تعبیر دیگر در مدل «دین حداقلی» میتوان هم به خدا معتقد بود و هم التزام به رعایت حدود شرعی زن و مرد نداشت؛ میتوان به محبت امام حسین(ع) معتقد بود و همزمان در فضای مجازی حساسیت چندانی به مطالب و تصاویر ضاله نشان نداد؛ میتوان به زیارت امام رضا(ع) رفت و درعینحال به لقمه حلال و حدود شرعی در مناسبات اقتصادی بیتفاوت بود.
بسیاری از کسانی که دچار معضل دین حداقلی شدهاند، باور نمیکنند که التزامنداشتن آنها به ضروریات دین، منجر به لطمه جدی به دینداریشان شده است و نمیدانند که این بیتفاوتی و کماهمیت شمردن این سطح از اعتقادات دین، نهتنها اصل دینداری آنها را بهصورت جدی تهدید میکند؛ بلکه زمینه را برای تحقق یک دین بیخاصیت و غیرانقلابی و کاملا هماهنگ با اهداف استکباری غرب و تداوم استثمار اقتصادی، انسانی و فرهنگی دشمن فراهم میکند. به بیان دیگر، شعارهای اصلی که انقلاب اسلامی پرچمدار آن بوده، هیچیک با اسلام حداقلی قابل توسعه نیست و درنتیجة آن، انقلاب اسلامی با استحاله از درون مواجه خواهد شد. همانطورکه رهبر معظم انقلاب در دیدارهای اخیر خود فرمودند، آنچه ضامن پیشبرد اهداف انقلاب است و آنچه میتواند اسلام را بهعنوان مدعی جدی ارائه تمدن اسلامی و مدل مردمسالاری دینی، موفق و متمایز جلوه دهد، اعتقاد قلبی و عملی به مفاهیمی مانند جهاد، احتساب به الله، صبر در راه خدا، شهادت، امید به آینده روشن، اعتقاد به امداد خدا و مفاهیمی از این دست است. اگر خدای نکرده، اعتقاد مردم و بهخصوص جوانان در این مؤلفهها کمرنگ شود، حتی اگر صورت و ظاهر انقلاب باقی بماند، توان درونی و قدرت نافذ معنوی این انقلاب کاهش مییابد و دراینصورت نهتنها شعارهای اصلی انقلاب محقق نشده؛ بلکه همان بلاها و آسیبهایی که بر سر سایر انقلابهای دنیا در چندسده اخیر آمد، بر این انقلاب نیز نازل خواهد شد.
لذا به نظر میرسد مهمترین عرصه فرهنگی و نقطه نزاع اصلی بین فرهنگ ناب انقلاب اسلامی و هجمه همهجانبه استکبار جهانی، حوزه اعتقادات مردم و بهویژه جوانان باشد.
اینجاست که آگاهیبخشی درباره اصل تفاوت اسلام ناب و دین انقلابی از یک طرف و دین حداقلی و اسلام آمریکایی از سوی دیگر بسیار اهمیت پیدا میکند و جوانان عزیز کشور که هنوز بسیاری از آنها علاقهمند به اسلام و دلداده مکتب اهل بیت هستند، باید از این مهم آگاه و هوشیار شوند. دراینمیان تبیین دقیق مفاهیم اعتقادی دین که در لایه فروعات دین و به تعبیر دیگر ضروریات دین است و پرداختن به آنها بهصورت اغنایی برای مخاطب از اولویتهای اصلی کار فرهنگی است. همچنین ترویج فعالیتهایی که ارتباط محکمتری با مفاهیم دینی دارند، ازجمله هیئتهای مذهبی، اردوهای جهادی و... بیشتر از گذشته حائز اهمیت است. توجهبه الگوسازی از چهرههایی که میتوانند مصداق جوان مؤمن انقلابی یا برای جوانان مؤمن انقلابی، اسوه باشند نیز بسیار مهم و مؤثر است. رهبر معظم انقلاب در دیدارهایی که چند ماه اخیر با جوانان و نخبگان داشتهاند، بر آشنایی بیشتر با چهرههایی مانند شهیدچمران و شهیدشهریاری و بهطور کلی شهدای انقلاب اسلامی و بهویژه شهدای هستهای چندینبار تأکید کردهاند؛ معرفی و الگوسازی از این چهرهها نقش مهمی در مفهومسازی و تبیین ابعاد جوان مؤمن انقلابی خواهد داشت.
منبع:نشریه جریان امروز
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
آیا پاکستان، شریک جرم آل سعود میشود
بسمالله الرحمن الرحیم
محمد بن سلمان وزیر دفاع 25 ساله عربستان که به پاکستان رفته بود تا در مورد زمینههای عملی برای مشارکت فعال پاکستان در طرحهای تشنجآفرین عربستان در منطقه با مقامات این کشور رایزنی کند، با پاسخ منفی مقامات پاکستانی مواجه شد.
این سفر بلافاصله پس از سفر «عادل الجبیر» وزیر خارجه تازه کار عربستان به اسلام آباد صورت گرفت که طی آن جبیر نتوانست اهداف و برنامههای مورد نظر آل سعود را به مقامات پاکستان بقبولاند و پاکستان را به همراهی با ائتلاف مورد نظر آل سعود برای ادامه تولید تشنج در منطقه متقاعد کند. آل سعود تاکنون دو فقره ائتلاف به وجود آورده و در هر دو مورد سعی کرده نام پاکستان را هم در این دو ائتلاف بگنجاند لکن حضور پاکستان در ائتلاف اول با رای منفی مجلس ملی پاکستان و اعتراضات وسیع مردمی، به کلی منتفی شد و در مورد دوم پاکستان رسماً اعتراض کرد که چرا قبل از نظرخواهی از اسلام آباد و موافقت رسمی این کشور، آل سعود عضویت پاکستان در ائتلاف دوم را اعلام کرده است. مقامات پاکستانی تصریح کردهاند پاکستان هرگز جزئی از اقدام علیه یک کشور خاص نخواهد شد.
اگرچه جزئیات چندانی از محورهای مذاکرات فیمابین مطرح نگردیده ولی با توجه به روند تحولات دو کشور به نظر میرسد سفر وزیر دفاع عربستان به منظور تطمیع مقامات پاکستان صورت میگیرد که پاکستان را برای پیوستن به ائتلاف مورد نظر شاهزاده 25 ساله عربستان تحت فشار قرار دهد.
نباید از نظر دور داشت که نواز شریف نخستوزیر پاکستان در طول یک دوره کوتاه یکساله 4 سفر به عربستان داشته و سایر مقامات ارشد سیاسی – نظامی پاکستان هم مرتباً به ریاض دعوت میشوند تا بلکه از طریق رایزنیهای مستقیم و حضوری، در دیدگاهها و مواضع اسلام آباد، تغییراتی حاصل شود و آل سعود بتواند با تکیه بر توانمندیها و قابلیتهای پاکستان، کمبودها و ناتوانیهای خود را تا حدودی جبران کند و بر ناکامیهای خود سرپوش بگذارد.
البته در همین شرایط نیز بخش قابل توجهی از نفرات مورد نیاز ارتش، پلیس و دستگاههای امنیتی عربستان درون مرزهای جغرافیائی این کشور، از اتباع پاکستانی تامین شده و در واقع پاکستان در تامین امنیت ملی عربستان، نقش و جایگاه موثری را به خود اختصاص داده است لکن مقامات ریاض امیدوارند بتوانند از این ارتباطات نزدیک و تنگاتنگ در جهت کمک به اهداف و برنامههای سیاسی – تبلیغاتی در سطح منطقه نیز سوءاستفاده کنند.
تصادفی نبود که آل سعود با تمامی توان و ظرفیت سیاسی خود حتی با توسل به ریخت و پاشهای گسترده مالی سعی داشت ارتش پاکستان را وسوسه کند و به درون باتلاق جنگ فرسایشی در یمن بکشاند. صرفنظر از هوشمندی مقامات سیاسی – نظامی پاکستان، در این زمینه نمایندگان مجلس ملی پاکستان، پشتیبانی احزاب، گروهها و جمعیتهای موثر سیاسی – اجتماعی پاکستان مانع هرگونه سوءاستفاده ریاض از مناسبات فیمابین شدند و هرگونه همکاری نظامی در یمن را رد کردند. ولی سفرهای زنجیرهای اخیر نشان میدهد که آل سعود هنوز مایوس نشده و برای تطمیع و اعمال فشار همچنان وسوسه میشود. بدین ترتیب، صورت مسئله همچنان به قوت خود باقی است و ریاض سعی دارد پاکستان را فریب دهد و پای آنها را به ماجراجوئی و جنگ افروزی در منطقه بکشاند.
اکنون حدود یکماه از اعلام تشکیل ائتلاف 34 کشور به رهبری عربستان برای باصطلاح مبارزه با تروریسم! میگذرد. اما ریاض نتوانسته حتی اعضای شورای همکاری خلیج فارس را هم به ایفای نقش موثرتر در این مقوله تشویق نماید تا چه رسد به کشورهائی که از استقلال رای و استقلال عمل بیشتری برخوردارند و با تکیه بر سازوکارهای مبتنی بر دمکراسی لازم است فرایند پیچیدهتری برای همراهی با عربستان را طی کنند.
طبعاً اصرار کنونی آل سعود برای جلب نظر مثبت پاکستان، عمدتاً بیانگر ضعفهای استراتژیک عربستان است و همین سفرها و درخواستهای ملتمسانه به خوبی نشان میدهند که آل سعود برای پوشاندن نقاط ضعف، ناتوانیها و ناکامیهای خود تا چه اندازه بیتاب و مستاصل شدهاند. بویژه آنکه آل سعود اصرار دارند ائتلاف 34 کشور بدون کسب مجوز و موافقت دولتهای سوریه و عراق بتواند در این 2 کشور دست به عملیات نظامی بزند و از داعش حمایت کند! انتظار میرود دولتمردان و نظامیان پاکستانی همچون گذشته با هوشمندی و درایت به عمق توطئههای آل سعود پی ببرند و در مسیری گام بردارند که دروغگوئیها، حیلهها و نقش دلارهای نفتی عربستان را خنثی و بیاثر سازند.
خوشبختانه دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز به مسئولیتهای تعطیلناپذیر خود به خوبی واقفند و همواره به تناسب نیازها و زمینهها، اقدامات مفید و موثری در مسیر افشای طرحهای شیطانی در منطقه صورت دادهاند و بویژه در این مقوله نیز تصمیمات و رایزنیهای ارزشمندی را در کارنامه خود ثبت کردهاند. این نکته بسیار حیاتی و اثرگذار است که آل سعود نتوانسته حتی متحدین عرب خود را با طرحهای جنونآمیزش همراه سازد و آنها بجز لفاظیهای تکراری و بیاثر، آنهم بر روی کاغذ، هنوز هم حاضر نشدهاند سیاستهای خود را با دنبالهروی از رژیم ناکام آل سعود، تنظیم و اجرا کنند که در انزوای روزافزون آل سعود، شریک و سهیم شوند. در چنین شرایطی رایزنی بیشتر با پاکستان و افشای ماهیت عملکرد کنونی آل سعود، باید در سرلوحه اقدامات موثر دستگاه دیپلماسی کشور قرار گیرد که با احساس دلگرمی بیشتر به عملکرد مثبت و سازندهاش، برخوردی جدیتر و موثرتر در جهت تامین و تضمین ثبات و امنیت منطقه را مدنظر قرار دهد و مانع از آن شود که آل سعود به اهداف ناپاک خود دست یابد و سایر کشورهای منطقه را به «شرکای جرم» خود تبدیل نماید.
***************************************
روزنامه خراسان**
انتقام الهی از سعودی چگونه خواهد بود؟/سیدمحمداسلامی
اتحادیه عرب دیروز در مصر نشست اضطراری تشکیل داد. این نشست به درخواست پادشاهی سعودی با هدف بررسی اختلافات ریاض-تهران برگزار شد. شرکت کنندگان در این نشست تهران را به دخالت در امور کشورهای دیگر منطقه غرب آسیا و اختلال در امنیت منطقه متهم کردند. یک ایده خوب که هم ریاض را برای برگزاری یک نمایش سیاسی راضی کرده باشد و هم برای کشورهایی که حاضر نشدند در قطع روابط با ایران از سعودی حمایت کنند، هزینه و مسئولیت ملی نداشته باشد. اکنون پرسش ها درباره آینده تنش جدید منطقه ای صریح تر شده اند.
1 - بحران رخ داد؟
رسانه ها عموما آغاز بحران دیپلماتیک کنونی در غرب آسیا را اعدام روحانی برجسته عربستانی که اعتراض هایش مسلحانه نبود، توصیف می کنند. اما منشاء نشست دیروز وزرای خارجه اتحادیه عرب و دیگر تحولات 10 روز گذشته را باید در نشست ماه می 2015 سران همین اتحادیه عرب با رئیس جمهور آمریکا دانست. نشستی که پادشاهان سعودی و جزیره بحرین در اعتراض به اوباما در آن حاضر نشدند. دقیقا همان 2 کشوری که برای قطع رابطه با ایران پیش قدم شدند. دیدار با اوباما به نتیجه ای نرسید و نمی توانست برسد. اوباما رئیس جمهور کشوری بود که قریب به 10 سال سخت گیرانه ترین و کم نظیر ترین شبکه تحریمی علیه یک کشور را وضع کرده بود، اما در نهایت مجبور شده بود تمامی خط قرمزهایش را زیر پا بگذارد. به حقوق و واقعیت برنامه هسته ای ایران اعتراف کند و حتی ساز و کارهای پیشرفت این برنامه با مشارکت و سرمایه گذاری بین المللی را بپذیرد. نشست کمپ دیوید به همه مخالفان ایران اثبات کرد که واشنگتن بیش از این توان محدود کردن ایران را ندارد. بنابراین سعودی تحت مدیریت حاکمان جدیدش تلاش کرد نقش رهبری جامعه عربی را برعهده بگیرد که دیگر هیچ قدرت معنادار و هیچ شخصیت شناخته شده بین المللی آن را نمایندگی نمی کند. آنچه اکنون سعودی و دیگر متحدان اش در پیش گرفته اند، پیام روشن به غرب است که باید بین ایران و اعراب فقط یکی را برگزیند. همان پیامی که در ماه می گذشته در کمپ دیوید به اوباما منتقل شد، اما نتیجه ای نداشت. بنابراین باید هزینه های غرب در تعامل با ایران را بالا برد و به شرکای سست شده غربی اثبات کرد که اگر آن ها کاری نکنند، اعراب خودشان دست به کار می شوند. به یمن حمله می کنند، در روند دیپلماتیک حل بحران سوریه اختلال ایجاد می کنند، لبنان را به بن بست سیاسی می کشانند و عراق را به تولد نسل سوم تکفیری ها تبدیل می کنند. استراتژی سعودی برای توجیه سیاست هایش در صحنه بین المللی و عربی، ترویج ایده اختلاف فرقه ای و مذهبی است.
2 - ماهیت آن چیست؟
بنابراین یکی از بهترین ابزارها اعدام روحانی برجسته شیعی است، هرچند هیچ قیام مسلحانه ای را رهبری نکرده باشد. پس از آن باید از هر بهانه ای برای افزایش شکاف بین کشورهای منطقه احیای تعارض شیعی-سنی یا عرب-عجم استفاده کرد. اما آیا واقعیت بحران نیز همین است؟ آیا ایران از گروه های سنی مذهب فلسطینی حمایت نمی کند؟ آیا ایران با کردهای سنی مذهب عراقی همکاری امنیتی تنگاتنگ ندارد؟ آیا ایرانی های سنی در ایران آزادانه زندگی نمی کنند و در پارلمان نماینده ندارند؟ سعودی ها و برخی متحدان شان علاقه دارند این طور داستان را روایت کنند که هرگونه اعتراض در کشورهایشان با دخالت ایران است و ماهیت فرقه ای دارد. اما آیا به عنوان مثال اعتراضات گسترده کارگری در سال 1994 علیه سیاست های تعیین بودجه و فساد اداری در حکومت طایفه ای سعودی با تحریک ایران بود؟ اعتراض هایی که با حضور ارتش سعودی در خیابان ها سرکوب شد. آیا بحران بی پایان در لیبی و مصر و تونس ماهیت شیعی-سنی دارد؟ حتی اگر ادعای اتحادیه عرب در اشاره به نقش ایران را بپذیریم، باید بگوییم که ماهیت بحران کنونی در واقع ایرانی است که گونه ای از اتحاد و همگرایی منطقه ای را به عنوان ایدئولوژی خود معرفی می کند. اتحادی بومی که پیش از این افرادی مانند سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و رشید رضا مطرح کرده بودند و با مشت آهنین دیکتاتورهای عرب روبرو شده بودند. ایده پیشنهادی ایران برای همگرایی منطقه ای و سامان دادن به یک ایده امنیت دسته جمعی البته ایرادهای ایده های قبلی که به بنیادگرایی کنونی در منطقه ختم شده است را ندارد، بنابراین برای حاکمان سعودی منطقه خطرناک تر است. بله، ایران کشوری است که تاکنون بیشترین هزینه را برای سامان دادن به سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان دومین سازمان بین دولتی پس از سازمان ملل متحد با عضویت ۵۷ کشور به گسترش بیش از 4 قاره انجام داده است. ایرانی که همزمان با اصرار بر اتحاد منطقه ای، اکنون از تجربه یک همکاری پیچیده دیپلماتیک برای حل بحران هسته ای، رفع اتهام ها از خود و بازگرداندن حس امنیت به منطقه و جهان نیز بهره می برد.
3 - آینده بحران چه خواهد شد؟
با توجه به ماهیت بحران کنونی و ابعاد ریشه دار آن، مهم ترین پرسش این خواهد بود که آینده بحران چیست؟ رسانه های غربی در روزهای گذشته بیش از همه به تعبیر رهبری پرداختند که گفته بودند: «یقیناً شهید شیخ نمر مورد تفضل خداوند خواهد بود و بدون شک دست انتقام الهی گریبان ظالمانی را که به جان او تعدّی کردند خواهد گرفت و این همان چیزی است که مایه تسلّی است.» آیا رهبری ایران از یک برنامه انتقام جویانه علیه سعودی سخن گفته است؟ بدون شک جمهوری اسلامی ایران در برابر سعودی بی تفاوت نخواهد بود، اما اشاره رهبری به چیزی بیش از چنین برنامه ای است. انتقام الهی از سعودی را باید در واقعیت نظام حاکمیتی و اقتصادی این پادشاهی جست. حاکمیتی که تنها ابزارش منابع نفتی و خام فروشی است و وابسته ترین کشور فعلی به درآمدهای نفتی است. نهادهای مدنی و سیاسی ندارد، مردم اش در تصمیم گیری های سیاسی مشارکت داده نمی شوند و پاسخ هرگونه انتقاد و اعتراض در آن سرکوب و اعدام است. در حال حاضر سعودی بیش از هر کشور دیگر در جهان مبتلا به "نفرین نفت" شده است و دیر یا زود با واقعیت های تلخ آن روبرو خواهد شد. در زمانه ای که کشورها از صرفا پرداختن به امنیت ملی و حتی امنیت منطقه ای فراتر رفته اند و در پی ایده های استقرار امنیت بین المللی هستند، سرنوشت کشوری که نفرت و تفرقه را در مدارس وهابی گری از پاکستان تا نیجریه گسترش می دهد، چیزی جز زوال نخواهد بود. تلاش گسترده سعودی برای ایجاد تنش منطقه ای به این دلیل است که حاکمان این کشور خواب هستند و بحران های ساکت اما فعال داخلی شان را نمی بینند. ایرانی ها 15 سال قبل از تاسیس پادشاهی دیکتاتوری سعودی، اولین مشق های مشروطیت و مردم سالاری را می نوشتند. بنابراین سعودی حداقل 100 سال از ایران عقب تر است. خاورمیانه نیز افراد مغرورتر از شیخ سلمان و لفاظی های فریبنده تر از سخنان محمد سلمان و عادل الجبیر را به خود دیده است. این سرزمین قبرستان دیکتاتورهایی است که زمانی آوازه آن ها لرزه بر اندام ها می انداخت. سرنوشت داعش سفید که در ریاض حکومت می کند بهتر از سرنوشت ملک پاشا حاکم ترک عثمانی نخواهد بود که ملی گرایان سوری را زندانی، تبعید و اعدام دسته جمعی می کرد. بالاخره روزی می رسد که تاریخ برای شبه جزیره عربستان پایان یک حاکمیت دیکتاتوری قبیله ای را بنویسد و مردم شبه جزیره عربستان آزاد شوند. آن روز انتقام الهی معنا می شود و دیکتاتورها در سعودی، بحرین و امارات به جمع دوستان سابق شان از جمله صدام حسین، حسنی مبارک و معمر قذافی خواهند پیوست.
***************************************
روزنامه ایران**
جهان اسلام؛ نیازمند دیپلماسی ایرانی/دکتر محمدمهدی مظاهری
مدتهاست که وضعیت روابط کشورهای اسلامی در منطقه پر تنش خاورمیانه دچار افت و خیز است. بروز بحرانهای داخلی در دو کشور سوریه و عراق و جهتگیری مختلف سایر کشورهای اسلامی و یار و یار کشیهای متضاد و پراکنده و همچنین حمله عربستان به کشور مسلمان یمن، کارشکنیهای مختلف کشورهای اسلامی حوزه خلیج فارس خصوصاً عربستان در حل بحران هستهای جمهوری اسلامی ایران و در نهایت اعدام یک روحانی شیعه به دلیل حقطلبی و حمایت مسالمتآمیز از حقوق اقلیت شیعه در عربستان که به اعتراضات گسترده در جمهوری اسلامی ایران و متأسفانه تعرض به سفارتخانه عربستان انجامید و در پایان نیز به قطع روابط سیاسی عربستان و چند کشور دیگر با ایران منجر شد، بخشی از درگیریهایی است که روابط کشورهای اسلامی را دچار تنش و تیره و تار ساخته است. سازمان کنفرانس اسلامی که بیش از 40 سال پیش با این ایده که کلید رشد و پیشرفت کشورهای اسلامی و ایستادگی آنها در مقابل دشمن مشترک یعنی اسرائیل، تنها و تنها وحدت و انسجام داخلی است شکل گرفت، حال به سازمانی ناکارآمد تبدیل شده است که جز جلسات نمایشی و بیحاصل، کارکرد دیگری ندارد. کشورهای اسلامی نیز در شرایطی قرار گرفتهاند که پراکندگی و اختلاف بین آنها به اوج خود رسیده و در عوض روابط برخی از آنها با اسرائیل روز به روز گرمتر و تنگتر میشود. به نظر میرسد چنین آشفته بازاری نتیجه چند بحران و معضل در جهان اسلام است که اگر زودتر راه حلی برای آن اندیشیده نشود، آثار جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
اولین بحران «فقدان رهبری قدرتمند و کاریزماتیک» مورد پذیرش همه کشورهای اسلامی است. عربستان در حالی ادعای رهبری جهان اسلام را دارد که در حد و اندازههای چنین جایگاهی نیست. در متون اسلامی، هوشمندی، سعه صدر، قدرت سازماندهی و ایجاد هماهنگی، ابتکار و نوآوری و پیشبرد کارها براساس مشورت و همراهی همه اعضا، از مهمترین ویژگیهای یک رهبر اسلامی ذکر شده است، با این حال عربستان با عملکرد و سیاستهای خود نشان داده است که از هیچ یک از این ویژگیها برای مدیریت معقول جهان اسلام برخوردار نیست. شاهد این مدعا نیز آنجاست که وقتی این کشور میکوشد به بهانه تعرض به سفارتش در تهران، به یارکشی و جبههگیری علیه جمهوری اسلامی ایران بپردازد، از بین 57 کشور مسلمان عضو سازمان همکاریهای اسلامی، تنها چهار کشور کوچک با آن همراهی میکنند. سیاستهای منطقهای و فرامنطقهای عربستان حاکی از آن است که آنچه برای این کشور مهم است، قدرتطلبی و عقب نماندن از رقابتهای منطقهای به هر روش ممکن است و این مسألهای است که عدم لیاقت این کشور برای رهبری جهان اسلام را نشان میدهد.
افزایش «قومگرایی»، بحران دیگری است که اتحاد جهان اسلام را خدشهدار ساخته است. برخلاف تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برای وحدت شیعه و سنی و پررنگ نمودن نکات اشتراک دینی و نه قومی و فرقهای، برخی کشورها بر آتش اختلافات قومی دامن میزنند و با بزرگنمایی اختلافات شیعه و سنی و نفرتپراکنی در این حوزه، مانع اتحاد و همبستگی امت اسلامی میشوند. بی شک نقش عربستان با تقویت ایدئولوژی قومگرایانه وهابیسم و سلفیگری، در این حوزه بسیار جدی و پررنگ است. وجود «دولتهای غیر مردمی و ضعیف» معضل دیگری است که وحدت اسلامی را دچار تزلزل ساخته است. متأسفانه رهبران شماری از کشورهای اسلامی ریشهای در بین افکار عمومی جامعه خود نداشته و طبیعتاً التزامی نیز به عملی ساختن خواستهها و منافع مردم خود ندارند. بدین ترتیب این کشورها بازیگرانی متزلزل هستند که بدون هرگونه ثبات رأی و مصلحتاندیشی برای مردم خود و جهان اسلام، تنها به امتیازات و کمکهای مقطعی دل میبندند که از سوی این کشور یا آن کشور به آنها داده میشود و بر همین اساس نیز به موضعگیری میپردازند. در چنین شرایطی است که سیاستهای آنها در سطح منطقهای و جهان اسلام بسیار ناپایدار و پیرو جو است. به نظر میرسد تا زمانی که جهان اسلام گرفتار چنین مشکلاتی است، به سختی میتوان از سیاستهای واحد و یکپارچه و انسجام اسلامی سخن گفت. راه حل واقعگرایانه شاید این باشد که مدل موفق توافق هستهای ایران با کشورهای 1+5، در مورد کشورهای اسلامی نیز پیاده شود. بدین ترتیب که این کشورها ضمن پذیرش اختلاف نظرها و منافع متفاوت، برای رسیدن به اهداف والاتر که همانا توسعه و پیشرفت جهان اسلام و مقابله با دشمن مشترک است، مجدداً گرد هم جمع شده و ضمن تعهد به عدم تهدید و مزاحمت برای یکدیگر، بر سر نکات مشترک با هم به توافق برسند. بیشک دستگاه دیپلماسی ایران با داشتن تجربههای موفق، میتواند در این عرصه نیز پیشقدم شده و ابتکار عمل را به دست بگیرد.
***************************************
روزنامه جام جم**
بیانیه اتحادیه نامتحد / دکتر مراد عنادی
تولد اتحادیه عرب در سال 1945 نویدبخش همگرایی کشورهای عربی برای دفاع از حقوق مردمان این کشورها بویژه مردم فلسطین بود. اما با گذشت 7 دهه از فعالیت این سازمان منطقهای و بهرغم مسنتر شدن، شواهد نشان میدهد همچنان نابالغ است. مروری بر عملکرد اتحادیه عرب در 7 دهه گذشته مبین این واقعیت است که نماد همگرایی عربی بیش از آنکه ویترین وحدت کشورهای عضو باشد، صحنه واگرایی و تقابل اعضا با یکدیگر بوده است.
هنوز افکار عمومی منطقه و جهان از یاد نبردهاند که چگونه مقامات رژیم صدام با نماینده کویت نسبت به هم فحاشی کرده یا قذافی با مقامات عربستان گلاویز شد. علاوه بر این کارنامه اتحادیه عرب در زمینه دفاع از حقوق مردم فلسطین بسیار ضعیف است. به طوری که مسلمانان هیچگاه برخورد قاطعانه اتحادیه عرب با تجاوزات مکرر رژیم اسرائیل به کشورهای اسلامی و پایمال کردن حقوق مردم مظلوم فلسطین را شاهد نبودند.
اما اوج رسوایی و ناکارآمدی اتحادیه عرب به تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا بعد از قیام کشورهای منطقه در سال 2001 با عنوان بیداری اسلامی بازمیگردد. در جریان تلاطم در این کشورها اتحادیه عرب فقط در برابر تحولات سوریه واکنش قاطعانه داشت. رژیم عربستان و برخی کشورهای کوچک عضو اتحادیه عرب شدیدترین اقدامات را علیه دولت سوریه اعمال کردند تا جایی که عضویت این کشور به حال تعلیق درآمد. این واکنش تبعیضآمیز اتحادیه عرب نسبت به سوریه در حالی بود که این نهاد منطقهای در قبال میزبانی ریاض از دیکتاتورهای مخلوع عربی، دخالت آشکار عربستان در بحرین و تجاوز وحشیانه به یمن سکوت اختیار کرده است. چنین نهادی با چنین کارنامه ضعیف و ناکارآیی اکنون با تحریک عربستان و صدور بیانیه ضدایرانی گام دیگری در مسیر تفرقهافکنی در دنیای اسلام برداشته است، هرچند صدور بیانیه و حتی قطعنامه چنین نهاد بیخاصیتی بر جایگاه و هژمون منطقهای جمهوری اسلامی ایران تاثیری نخواهد داشت، اما سندی آشکار در اثبات این مهم است که اکثریت اعضای اتحادیه نامتحد عربی در جاده اختلافافکنی بین ملل اسلامی و خدمت به اهداف دشمنان وحدت و همگرایی امت اسلامی یعنی آمریکا و رژیم اسرائیل میرانند و این یعنی در بیراهه راندن و آب به آسیاب دشمنان دنیای اسلام ریختن، گاف بزرگی که برای نهادی با سنوسال اتحادیه عرب شرمآور است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
ساعت صفر اقتصاد مقاومتی/سعید ملکی
این روزها قیمت نفتخام رفتهرفته اما به شکلی محسوس در حال فروریزی است و پیشبینیها برای رسیدن بهای طلای سیاه به مرز بشکهای 20 دلار لحظه به لحظه به زمان تحقق نزدیکتر میشود. با توجه به این شرایط و بهرغم تاخیر دولت در تقدیم لایحه بودجه به مجلس به بهانه بازنگری در قیمت نفت و در نظر گرفتن ضرورتهای مربوط به برنامه ششم توسعه، قیمت نفت وضعیتی یافته که دولت میتوانست چند ماه دیگر هم صبر کند تا در میانههای سال آینده لایحه بودجه را با دیدی واقعگراتر و نفت حدود 30-20 دلاری به مجلس ارائه کند(!) (1)
قیمت نفت همچنان که گفته شد در سراشیبی سقوط افتاده و هیچ عاملی برای تغییر این روند قابل تصور نیست مگر آنکه بر شتاب سقوط بیفزاید. فصل سرد سال مدتهاست آغاز شده و به تدریج روزهای گرم و کمنیازتر به انرژی فرامیرسد، اختلافات بین کشورهای عضو اوپک بر سر سقف تولید تداوم مییابد و مقامهای نفتی کشورمان نیز قصد دارند به محض اجرایی شدن برجام به سرعت 500 هزار بشکه بر تولید خود بیفزایند و در اندک زمانی این افزایش را به یک میلیون بشکه برسانند. در شرایطی که به نظر نمیرسد هیچ عضوی از اوپک حاضر به کاستن از سهم خود به نفع ایران باشد و بازار جهانی نفت نیز با 2 تا 3 میلیون بشکه مازاد عرضه مواجه است، همه اینها به معنای ادامه کاهش بهای نفت خواهد بود. بهرغم این روند، هیچ تکاپویی در میان دولتمردان برای برونرفت از این اوضاع به چشم نمیآید وگویی تمام هم و غم مسؤولان اقتصادی متوجه اجرایی شدن برجام برای افزایش میزان صادرات نفت و فروش منابع خدادادی کشور شده است. به باور برخی ناظران، در صورت کاهش قیمت نفت، افزایش 500 هزار تا یک میلیون بشکهای برای جبران کسری منابع ارزی، به معنای دور ریختن نفت به عنوان ثروت ملی ایرانیان خواهد بود.
همچنان هم که گفته شد در برنامههای عمرانی دولت هیچ اثری از کاهش جدی هزینههای جاری، افزایش صادرات غیرنفتی، حمایت از تولید داخلی برای به جریان انداختن چرخهای اقتصادی کشور و نیز بهرهوری بهینه از منابع انرژی از طریق گسترش صنایع پالایشگاهی دیده نمیشود.
در وضعیت اقتصادی کنونی که به کلافی سر در گم تبدیل شده است، این پرسش مطرح است که چه تمهید اقتصادیای قرار است کشور را از گرداب رکود خارج سازد و جلوی آسیبهای روزافزون کاهش قیمت نفت را بگیرد؟
در چنین شرایطی اقدام عملی، گسترده و جدی را در جهت تحول در وضعیت خامفروشی نفت و منابع انرژی از دولت کنونی انتظار نداریم، زیرا این وضعیتی است که دههها در اقتصاد ایران نهادینه شده است؛ با این حال لازم است پرسیده شود پس از گذشت حدود 2 سال و نیم از زمان روی کار آمدن دولت و نزدیک به 2 سال از زمان ابلاغ سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» چه برنامه عملی برای اجراییسازی این سیاستها به عنوان تنها راه برونرفت از شرایط پرچالش کنونی طراحی و تدوین شده است؟
با توجه به روح حاکم بر سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تصریحات موجود در آن، تحول در هر بخش اقتصادی نیازمند افزایش تولید و کنترل میزان مصرف است. نباید فراموش کرد اقتصادهای نوظهور بینالمللی (نظیر ببرهای آسیایی) طی دهههای اخیر تنها و تنها از طریق بالا بردن میزان تولید و قدرت رقابت این تولیدات در سطح جهانی توانستند از جمع کشورهای در حال توسعه جدا شوند و با رشدهای بالای 4 درصد فاصلهای معنادار از این کشورها بگیرند.
با وجود چنین الگوها و تجربههایی که در سطح جهانی به ثبت رسیده و اقتصادهای ملی را متحول کرده، هنوز در کشور ما به نفت به عنوان تنها عامل درآمدزایی و رشد اقتصادی نگریسته میشود و رشد تولیدات صنعتی و عرضه آن به عنوان کالاهای ارزآور، رقمی نزدیک به صفر است. در این زمینه حتی صنایعی چون پتروشیمی که به دلیل موقعیت ژئواکونومیک کشور و منابع ارزانقیمت برای ما صنعتی پرمزیت به شمار میرود، از وضعیت مطلوب فاصلهای بسیار دارد.(2)
در کنار همه اینها باید به سطح بالای مصرف سرانه ایرانیان بویژه در زمینه سوخت خودرو، برق، کاربرد حاملهای انرژی برای مصارف گرمایشی و سرمایشی، کالاهای مصرفی خارجی با وجود نمونههای همکیفیت داخلی و... اشاره کرد. همین مصرف سرانه بالا سبب شده در کنار تخصیص بخش عمده تولید محصولات انرژی چون گاز طبیعی برای تزریق به شبکه بلعنده داخلی، منابع ارزی فراوانی مصروف واردات انواع کالاها شود؛ فرآیندی که ضمن ضربه زدن به تولید داخلی و دامن زدن به بحران اشتغال، ضریب آسیبپذیری اقتصاد ایران از نوسانها و خصومتورزیهای اقتصادی - تجاری از محیط خارجی را به شکل فزایندهای بالا میبرد.(3)
به این شکل این تنها وابستگی ایران به خرید نفت و دیگر محصولات انرژی از سوی مشتریان خارجی نیست که پایبندی به «اقتصاد مقاومتی» را ناگزیر میسازد، زیرا نیاز ایران به واردات کالاهای مصرفی و واسطهای و همچنین فناوریهای نوین نیز خود چالشی عمده است که ضرورتهای پیگیری بایستههای اقتصادی مورد نظر سیاستهای ابلاغی را هویدا میکند.
در کنار الزاماتی که دولت برای خروج از تنگناهای اینچنینی باید بر آن متمرکز شود، نقش نهادهای دیگر همچون رسانه نیز اهمیت مییابد. در این زمینه پرمخاطبترین رسانه کشور یعنی صدا و سیما میتواند سهم عمدهای در القای فرهنگ اقتصاد مقاومتی با مولفههایی چون ترغیب شهروندان به مدیریت مصرف (از حاملهای انرژی گرفته تا کالاهای مصرفی)، تشویق تولید داخلی و گرایش سرمایهگذاران داخلی به مشارکت اقتصادی گستردهتر، تبیین ضرورتهای نهادینهسازی فرهنگ مالیات، برجستهسازی نقاط ضعف دولت در طرحهای اقتصادی و تصمیمگیریهای پولی- مالی، ایجاد آرامش روانی در بازار مالی و عرصههای فعالیت اقتصادی و... بر عهده گیرد.
در مجموع باید گفت تنها راه رستگاری اقتصاد کشور، راهی است که به سمت دستیابی به اهداف چشمانداز 1404 از ایستگاه اقتصاد مقاومتی میگذرد و نیازمند اهتمام عملی دولت و همیاری دستگاههای دیگر همچون رسانههاست.
----------------------------------
پینوشت
1- بنا به اعلان وزیر نفت در حاشیه چهارمین جشنواره نفت و رسانه
(7 دیماه)، در لایحه بودجه سال 95 کل کشور، نفت بشکهای 40 دلار قیمتگذاری شده که با توجه به روندهای جاری و چشماندازهای پیش رو کسری بودجه برای سال آتی گریزناپذیر است.
2- براساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی به دلیل تکمیل نبودن زنجیره ارزش صنعت پتروشیمی در کشور، ارزش افزوده این صنعت در سال 93 از 4 میلیارد دلار فراتر نرفته و به دلیل واردات بالای محصولات پتروشیمی، تراز ارزشی این محصولات در ایران زیر 6 میلیارد دلار بوده است که رقمی ناچیز به شمار میرود.
3- در نخستین روزهای آذرماه سال جاری وزیر نفت هشدار داد با توجه به میزان مصرف گاز در شبکه مصرف داخلی (نزدیک به روزانه ۷۰۰ میلیون مترمکعب گاز) و روند رو به رشد آن، ایران طی 20 سال آینده به جرگه واردکنندگان گاز خواهد پیوست. همچنین براساس آمارهای گمرک جمهوری اسلامی ایران، ارزش صادرات کالاهای غیرنفتی بدون محاسبه میعانات گازی طـی10 ماه نخست سـال 93، برابر 29 هزار و 357 میلیون دلار و ارزش کل واردات نیز در این مدت، نزدیک بـه
43 هزار و 677 میلیون دلار بوده است. به این ترتیب ایران در این مدت 14 هزار و 320 میلیون دلار کسری در تراز بازرگانی خارجی داشته است.
***************************************